تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7630
بازدید دیروز : 223
بازدید هفته : 7853
بازدید ماه : 38364
بازدید کل : 10430119
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 19 / 8 / 1394

 




 

على و دنـــيا 
 


على و دنـــيا 
دنيا و جهان زيباى طبيعت ، 
آفريده محبوب و پرانعام خداوندى است و انسان فرزند دنياست و از دامان پربركتش بهره مى‏برد و به او مهر و عشق ميورزد ،
انسان پيوند و پيوستى ناگسستنى با دنيا دارد و جهان هم ارتباطى با خدا و اين جهان زيبا و منظم و پرفيض نشانه عظمت و يكتائى و مهربانى خداست و آسمانها و زمين و درياها و كوهها و ابرها و بارانها و گياهها و بادها همه آيات خدايند و چهره زيباى خدا در گلبرگها و چشمه‏سارها و رودبارها و جنگلها و اندام زيباى پرندگان و چرندگان و ماهيان دريا و در تلألو ستارگان و تابش خورشيد و هواى مصفا و بالاخره در چهره انسان متجلى است و اين زيبائيها همه از اوست و همه آيات اوست و بر ماست كه جهان طبيعت و دنياى پربهره و گسترده‏اى را كه در آن زيست مى‏كنيم دوست بداريم و از بركتهاى خجسته و نعمتهاى گونه‏گون آن بهره گيريم و 
زندگانى پاكيزه و رفاه‏آورى را براى خويشتن فراهم آوريم قرآن مجيد ميفرمايد :

بهره خويش را از دنيا فراموش مكن و همچنانكه خداوند به تو احسان كرد تو هم بمردمان نيكى كن و تباهى برميانگيز كه خداوند تبهكاران را دوست نميدارد ) 1
پس بايد از جهان بهره گرفت و از بهره‏هاى آن ديگران را راهنمايى كرد و بهره‏مند ساخت و نبايد اين جهان پاك و ساده و معصوم را به تباهى كشيد و قوانين و سنتهايش را بهم زد و نبايد بمردم دنيا كه فرزندان جهانند ستم ورزيد و دوستى را از خود دور ساخت قرآن مجيد ،
عليرغم كسانى كه خود را از بهره‏هاى دنيا محروم ميدارند و خود را از اينهمه فضل و بركت كنار مى‏كشند ،
فرمان ميدهد كه آدمها بايد از زيبائيها و بهره‏هاى دنيا بهره گيرند كه همه اين جلوه‏ها و نعمتها خاص ايمان‏آورندگانست 
و ميفرمايد
بگو چه كسى حرام كرده است زيورهائى را كه خداوند براى بندگانش پديد آورده و روزى‏هاى پاكيزه‏اى كه بر ايشان فراهم ساخته است ، 
اينها براى كسانى است كه بخدا ايمان آورده‏اند ) 2
----------- 
( 1 ) 78
قصص 
( 2 ) 31
اعراف 


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_45672344098358826607.gif

 

و باز ميفرمايد
(
 و بخوريد آنچه را كه خداوند روزى شما ساخته است كه حلال و پاكيزه 
است و از نافرمانى خدائى كه به او ايمان داريد پروا گيريد ) 1 
پس نعمتهاى دنيا ، براى ما و مخصوص ماست و دنيا عزيز است و زيباست و در اختيار ما و ما نبايد همچون جوكيان و راهبان ،
از دنيا بگريزيم و چون حيوانى بى‏دست و پا بسوراخى بخزيم و درويش مآبانه ، كاسه گدائى بدست گيريم و از كار و كوشش باز مانيم و اينهمه گنجينه‏هاى طبيعت را كه براى انسان پديد آمده است معطل گذاريم ولى بايد نيروئى را كه از اين جهان برميگيريم براى بهبود همه جهانيان بكار بريم و انرژى فراوانى را كه از طبيعت كسب ميكنيم در راه خدا يعنى راه تعاون و تكامل ، راه مردم ، و راه پرستش خدا و وصول به اهداف والاى انسانى بمصرف رسانيم كه مفهوم تقوى همين است و گرنه تباهى و ستم و گناه پديد مى‏آيد و نيروها بر ضد خلقها بكار مى‏افتد و يگانگيها و هماهنگيها به بيگانگى‏ها و تبهكاريها مى‏گرايد
پيامبر ميفرمايد 
دنيا كشتزار آخرت است ) 
زيرا كردار ما در اينجهان مايه حيات ما در آنجهان است و دنيا پلكان صعود ما به قله آخرت و پل عبور ما بفراخناى ابديت است و تا از اينجا مايه نگيريم و با شايسته‏كارى در اينجهان براى خلود در آنجهان تلاش نكنيم به بيهودگى و پوچى گرائيده‏ام آخرت زدگى و دنيا گريزى يك عامل خطرناك انحرافى است كه انسانرا چون ميوه‏اى خام و بمانند جنين سقط شده بيرون مى‏اندازد و حلاوت و حياتى به او نمى‏بخشد اشعار صوفيانه و شعارهاى درويش مآبانه ، 
نغمه‏هائى اهريمنى است كه انسان را از تكامل بازميدارد و از دامان مادر طبيعت بيرون ميكشاند و بمرگ و تباهى و سيه‏روزى مى‏اندازد و او را لقمه چربى براى دهان فراخ ستمكاران مى‏سازد على بر خلاف آنچه نره‏گداهاى بيكاره و مفتخوار و انگل بر جامعه و هو حق على‏گويان متكدى و درويشهاى پشم‏آلو و برخى صوفى مآبان آلوده كه همگى بدروغ از او دم ميزنند و او را فقير و تارك دنيا ميدانند مردى است كه بجهان و طبيعت و بهمين دنيا عشق ميورزد و مظاهر زيباى طبيعت را كه همه آيات خدايند دوست ميدارد و با آنها سخن ميگويد على دوست ستارگان است و دوستدار چشمه‏سار و نخلستان و كشتزار بحدى كه حتى با چاه راز خود را ميگويد و انبانى از هسته خرما بدوش ميكشد و از دروازه مدينه بيرون مى‏آيد و هنگامى كه از او ميپرسند اينها چيست ميفرمايد ( نخل انشاء الله ) و اين هسته‏ها را ميكارد و از چاههاى ژرف عربستان آب ميكشد و آنها را آب ميدهد و نخلستانها پديد مى‏آورد و در كشتزارها بيل ميزند و خودش چاه ميكند و قنات پديد مى‏آورد و حتى بحدى نسبت بپول و مال دنيا حساس است كه بروزگار خلافت نيمى از وقت خود را در بيت‏المال ميگذاراند و شخصا به حسابگرى مى‏پردازد و حساب همه درهمها و دينارها را دارد و 
ليست‏هاى حقوق را وارسى ميكند و ببرادرش يك درهم اضافى و يك صاع گندم هم نمى‏پردازد و بنماينده‏اش كه پول بيت‏المال را بالا كشيده نامه مينويسد و ميگويد اگر پولها را پس ندهى با شمشيرم ترا ميزنم و به آنكس كه از دنيا بدگوئى ميكند ميتازد و او را سرزنش ميكند و بعد بستايش دنيا ميپردازد و ميفرمايد
دنيا سراى راستى است براى آنكس كه گفتارش را باور دارد ، خانه تندرستى است براى آنكس كه واقعيت آنرا دريابد و جهان بى‏نيازى است براى آنكس كه از آن توشه برگيرد و سراى پند است براى پند گيران ، دنيا پرستشگاه دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان و فرودگاه الهام خداوند و بازار سوداگرى دوستان خداست كه از آن رحمت خدا را بدست آورند و بهشت جاويد را به اختيار گيرند ، پس چه كسى تواند از دنيا بدگوئى كند ) 2 
پس دنيا ، پيش درآمد آخرتست و اين دو را هرگز از هم جدائى نيست و تا در دنيا نكوشيم و بشايستگى تلاش نكنيم و بتكامل نپردازيم در ديگر سراى سودى و حياتى نخواهيم داشت ،
دنيا سراى آزمايش است و سكوى پرتاب و پرواز به اوج كمال و ابديت و نردبان معراج بپايگاه پاكى و آسايش و آرامش و پروازگاه روحانى بفراخناى پرصفاى لقاى خداوندى ،
بازارى است كه سوداگران با ايمان با پرداخت نيروهاى راستين و دريافت علم و ايمان و بكار انداختن توانهاى مادى و فكرى و معنوى خويش به والاترين پايگاههاى رفيع انسانى ارتقاء مى‏يابند و با مردم دوستى و خدمتگرى و فداكارى و گسترش دادگرى و پاكى و شرف و كرامت ،
جامعه‏اى برين و امتى نيكبخت و برابر و برادر بوجود مى‏آورند و همه انرژيها و گنجينه‏هاى جهان را براى به زيستى مردمان و تأمين زندگانى پاك مادى و رقاء والاى معنوى و روحى بكار ميبرند ولى . . . 
ولى دنيا بهنگامى عزيز و شريف و ارجمند و لايق و دوست داشتنى است كه وسيله‏اى باشد براى خدمت بمردم و بسط عدل و آزادى و تحكيم بنيانهاى برابرى و صلح و هماهنگى و همگامى و تربيت براى آمادگى زيست جاودانه در جهان ديگر . 
ولى اگر اين وسيله هدف شد و در برابر آخرت و خدا و مردم قرار گرفت و معبود و محبوب آدميان گرديد و سنگى بزرگ شد در راه تكامل انسانى و آتشى شد خانمانسوز و مردم‏گداز و ستم‏پرداز چنانكه همه هدفهاى عالى انسانى را منكوب و باژگونه ساخت و پولش و مقامش و زيبائيش و لذت گرائيش همه فضائل انسانى را بباد داد و خدا را از ياد برد و خلق خدا را بمرگ و اسارت و كشتار و غارت كشيد و همه تعليمات آسمانى و عواطف انسانى و تعهدات اجتماعى را در لهيب مهيب جاه‏طلبى و برترى‏جوئى و طاغوتگرى و خودبزرگ‏بينى و تجاوز و مال‏اندوزى و جهانخوارى و جنگ‏افروزى و تباهى و شهوت و گناه سوزانيد ،
آنوقت است كه چنين دنيائى زشت است و ناپسند است و پست است و ناچيز است و زهر است و درد است و ننگ است و سيه‏بختى و تيره‏روزى


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_45672344098358826607.gif


( 1 ) 92
مائده 
( 2 )
خطبه 126 نهج البلاغه

 

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_2147073avz74x988p.gif


اگر دنيا را براى مردم بخواهيم نيكوست و اگر براى خودمان زشت و پليد ، اگر دنيا را پيش‏درآمد آخرت بدانيم عزيز است و محبوب و اگر معاد و اخلاق و خداپرستى و مردم‏دوستى و فضائل و برتريهاى انسانى را فداى او كنيم ، اهريمنى است ناپاك و اژدهائى است قتال و عجوزه‏اى است كه عروس هزار داماد است و هر داماد را در حجله عفن و تاريك خود بگور شقاوت سرنگون ساخته است . 
اينجاست كه على با چنين دنيائى مى‏ستيزد و او را بشكلهاى زشتى ترسيم مى‏كند ،
گاهى او را بمارى تشبيه مى‏كند كه بظاهر نرم و نگار آئين است ولى زهرى كشنده در زير دندان دارد و گاهى ميگويد دنيا در نظر من پست‏تر از استخوان خوكى است كه در دست مردى جذامى باشد و يا از آب دماغ بزى بى‏ارزشتر است و يا چون برگ بى ارجى در دهان ملخى است و اينجاست كه مبارزات پى‏گير على با دنيا بسختى آغاز ميشود ،
با دنياى نمرودها و فرعونها و بوسفيانها و معاويه‏ها نه با دنياى ابراهيم و مسيح و محمد ( ص ) و على و ابوذر دنيائى كه انسان را از خدا جدا كند و از آدميگرى ببرد و به اهريمن سائى برساند ، چنين دنيائى مردود و مطرود على است و درباره‏اش چنين ميفرمايد
« 
اى دنيا از من دور شو كه افسارت را بگردنت انداختم و رهايت كردم و از چنگالت بيرون جستم و از بندهاى گرانت رهائى يافتم و از لغزشگاههايت دورى جستم ، 
كجايند مردمانى كه آنها را ببازى گرفتى
و امت‏هائى كه بزيورهايت فريبشان دادى ؟ 
اگر ترا مجسم مى‏يافتم كيفر خدائى را درباره‏ات اجرا ميكردم بجزاى آنكه بندگان خدا را به آرزوهاى دراز فريفتى و مردمانى را به پرتگاهها افكندى و زمامدارانى را بنابودى كشاندى و بناگواريهاشان دچار كردى چنانكه راه گريزى در پس و پيش آنها نماند دور است كه بتو روى آورم كه هر كس پا به لغزشگاههايت گذارد فرو افتاد و كسيكه به امواج خروشانت گرفتار شد غرق گرديد و هر كس از بندهايت رهائى يافت پيروز شد و آنكس كه از خطر تو سالم ماند از تنگناى زندگانى باكى نداشت و دنيا در برابرش روزى بود كه بپايان ميرسيد از من دور شو ،
بخدا سوگند تسليم تو نمى‏شوم كه خوارم سازى و رام تو نميگردم كه بر من افسار زنى ) 1
پس بگفته امام ، دنيا لغزشگاهى است كه انسان را از راه خدا و راه كمال بازميدارد و بازيچه‏ها و فريبندگيهايش او را بخود مشغول مى‏سازد و از خدا و فردايش باز ميدارد ،
تا آنجا كه همه مرزها را مى‏شكند و همه قوانين و فضائل را بدور مى‏اندازد و غولى آدميخوار و تجاوزگرى ناهنجار كار ميشود ، 
امام ، با آژير هراسناكى مردم را از بندگى دنيا باز ميدارد و سرانجام دنيا را كه مرگى هولناك و كيفرى دردناك است به انسانها نشان ميدهد و از ناپايدارى دنيا سخن ميگويد و دلهاى خفته را بيدار مى‏كند
و با گفتارى قاطع چنين ميفرمايد :
اى بندگان خدا ، شما را سفارش مى‏كنم كه دنيا را واگذاريد زيرا او شما را واخواهد گذاشت هر چند دورى او را دوست نداشته باشيد و پيكرهايتان را خواهد پوساند اگر چه بخواهيد هميشه تازه بمانيد ،
شما بمانند مسافرى هستيد كه راهى را مى‏پيمائيد و گمان ميبريد كه بپايانش ميرسيد و مقصدى را در مييابيد ولى در همين تلاش هستيد كه ناگهان مرگ را درمى‏يابيد پس به پيروزيها و نازشهاى دنيائى دل نبنديد و بزيورها و بهره‏هايش شادمان نباشيد و از گرفتاريها و ناگواريهايش بزارى و لابه نيفتيد ، زيرا چيرگى و بالندگيش پايان مى‏يابد و زيبائى و نعمتش پايدار نمى‏ماند و سختى و دردهايش هميشگى نيست هر روزگارى در اين دنيا گذرا و هر زنده‏اى در آن ناپايدار است ، آيا آثار گذشتگان براى شما پندى كوبنده نيست و سرنوشت پدرانتان بشما اندرز و عبرتى و بينشى نمى‏دهد ؟ اگر بينديشيد و خرد را بكار بريد آيا نميبينيد كه گذشتگان بازنگشتند و حاضران باقى نمى‏مانند ؟
آيا نمى‏بينيد كه مردم دنيا شبانه‏روزها را با حالتى گوناگون سپرى ميكنند ؟ 
برخى ميميرند و بعضى بر آنها ميگريند و بعضى بيمارند و برخى از آنها عيادت مى‏كنند و عده‏اى در بستر مرگ جان ميدهند مردم در جستجوى دنيايند و مرگ بدنبال آنهاست ، 
مردم از سرنوشت خود بيخبرند ولى خدا از كارهاشان بيخبر نيست و آيندگان بدنبال گذشتگان ميروند آگاه باشيد و چون خواهيد بكار زشتى دست زنيد ، مرگ را كه ويرانگر لذتها و دركوبنده شهوتها و براندازنده آرزوهاست بياد آريد و از خدا يارى جوئيد تا فرمانش را ببريد و نعمت‏هاى بيشمارش را سپاس گوئيد ) 1 
در اينجا امام ،
از دگرگونى دنيا سخن بميان مى‏آورد ، پيروزى و شكست نعمت و نقمت ، تندرستى و بيمارى ، مرگ و حيات ، سختى و آسايش و اين فلسفه ماده و طبيعت است كه هميشه بيك حال نمى‏ماند و انسان نميتواند بجهان دگرگونه تكيه كند و بر اين استوانه گردان بماند ، پس بايد تكيه‏گاهى والا و پايدار و دگرگون‏ناپذير براى خود بجويد و بمعنويت گرايد و چون بر طبق قانون آفرينش هر عملى را عكس‏العملى است و مرگ آغاز دوران واكنش‏هاست بايد بياد مرگ باشد و از زشتكارى و تباهى بپرهيزد و از خداوند توانا براى پاكى و درستى يارى بخواهد و بديگر نقش ، امام چهره واقعى دنيا را ترسيم مى‏كند 
و چنين ميفرمايد
سرچشمه دنيا و رودبار خروشان آن تيره و گل‏آلود است ، كوته‏بينان را بشگفتى مى‏آورد و آزمايش شدگان را به نيستى مى‏كشاند فريبنده‏اى گذراست ، كه نورش بخاموشى ميگرايد و سايه‏اش برچيده ميشود و 
تكيه‏گاهى است كه ويران ميگردد و هر فرار كننده‏اى كه به آن روى آورد و بظواهر فريبايش اطمينان يابد ، دنيا به او لگد ميپراند و تيرهايش را بسوى او پرتاب ميكند و ريسمانهايش را بگردن مردان مى‏افكند و آنها را به تنگى گور ميكشاند ، بخانه ترسناك و جايگاهى كه دستاوردهايش را از نيك و بد مى‏نگرد ، آيندگان هم بدنبال گذشتگان ميروند و مرگ گريبانگيرشان ميشود و بنابوديشان مى‏كشاند ) 3
( 1 )
نامه شماره 45 نهج البلاغه 
( 2 )
خطبه 98 نهج البلاغه
( 3 )
خطبه 82 نهج البلاغه


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_45672344098358826607.gif


 اينها همه نمودارهاى سياهى و تكاثف ماده است كه چون در برابر معنويت انسان قرار گيرد و از حركت و تلاش انسانيش بازدارد بناچار در لجن سياه آبشخور دنيا كه هميشه كدر و گل‏آلود است فرو ميرود و وجودش رسوب ميكند و از حركت باز ميماند و سرانجام بگور سيه‏روزى سرنگون ميشود و لجن‏زا و لجن‏زاده ميگردد و ديگر پرواز و عروجى ندارد . 
دنيا دورانى ناپايدار است و نورهاى فريبايش زود بخاموشى ميگرايد و سايه‏اى كه بر سر مردم ميگستراند زود برچيده ميشود و تكيه‏گاه ويران‏شده‏اى است كه نميتواند پشتيبان انسان باشد و حيوان سركشى است كه بكسى سوارى نمى‏دهد بلكه لگد مى‏پراند و تيرانداز ماهرى است كه نيرومندترين مردان را بخاك مى‏اندازد و با ريسمان سياه جادوئيش همه را بسراشيبى گور مى‏كشاند قدرتهاى بزرگ جهانى 
همچون
سزارها ، فنيقى‏ها ، اكدها ، آرامى‏ها ، عادها و ثمودها ، 
رامسس‏ها ، آتيلاها ، نفرتى‏تى‏ها ، ژرمنها ، ساكسونها ، اسكندرها ، 
كه براى خود روزى داشتند و سرورى ، بزودى در تاريكى و خاموشى فرو ماندند و با لگد دنيا بژرفاى نيستى سرنگون شدند ولى فرزندان ابديت كه بردگى دنيا را نپذيرفتند هميشه زنده و جاويد ماندند و باز زبان اندرزگوى امام بسخن مى‏آيد و دنيادوستان را از پرستش اين سراى پرفريب بازميدارد و چنين مى‏سرايد
« 
بدنيا چنان بنگريد كه پارسايان بدان نگريستند و از آن روى گردانيدند زيرا بخدا سوگند كه بزودى ساكنانش را بدور مى‏اندازد و آسايشمندان خوشگذران را بسختى و درد ميكشاند ، آنچه از جوانى و توانائى دنيا رفت ديگر بازنمى‏گردد و آينده‏اش ناشناخته و مبهم است ، 
شادمانيش با اندوه درآميخته است و توانمندى مردان بناتوانى و سستى ميگرايد پس بهره‏هاى فراوانش شما را نفريبد كه جز مايه‏اى اندك بهره شما نخواهد شد خداى رحمت آرد بر آنكس كه درباره دنيا بينديشد و عبرت آموزد و بينائى يابد ، زيرا هر چه در دنيا هست بزودى نابود ميشود و آنچه در آخرتست هميشه پايدار است ، 
لحظات معدود عمر پايان مى‏يابد و آنچه در انتظار است فرا ميرسد ، و هر آينده‏اى اگر چه بنظر دور آيد نزديك است ) 1 
پس بايد از ديدگاه پارسايان بدنيا نگريست ،
همچون سقراط كه پابرهنه از كوچه‏هاى آتن ميگذشت و ديوژن كه به اسكندر گفت از برابرم دور شو تا آفتاب بر من بتابد و بالاتر از همه پيامبران كه از گذرگاه دنيا گذشتند و دامان به آلودگيهايش نيالودند بمانند محمد ( ص ) كه خوابگاهى نداشت و آثار درشت حصير بر پشت و پهلويش مى‏افتاد و ماهها بر خانه‏اش ميگذشت كه دودى از مطبخش بلند نمى‏شد و على كه هر چند روز يك قرصه درست نان جوين بدهان نمى‏گرفت و فاطمه كه پيراهن كرباسيش را با ليف خرما پينه ميكرد و امام سجاد كه درباره‏اش گفتند روزى نشد كه برايش سفره‏اى بگسترانند و شبى نشد كه برايش رختخوابى بيندازند اينها پارسايان دنيا بودند كه از تجمل و زيبائى مسخره و فريباى دنيا چشم پوشيدند و به كوخى گلين و پيراهنى كرباسى و خوراكى خشن قناعت ورزيدند و دنيا را براى خود نخواستند و بخاطر آن بجنايت نپرداختند و ديدگاهى والاتر و بالاتر داشتند و افق اعلاى ابديت را بچشم داشتند و از پشت پرده مردم فريب دنيا ،
تماشاگاه زيباى ابدى را مى‏ديدند و على مردم را بهمان منظر اعلا توجه ميداد و آخرت را اگرچه بظاهر دور مينمايد نزديك ميدانست و باز امام آژير خطر را براى دنياپرستان بصدا درمى‏آورد
و ميفرمايد
من شما را از دنيا برحذر ميدارم كه در دهان دنياپرستان شيرين و در برابر ديدگانشان خرم است ، در شهوات پيچيده شده و با بهره‏هاى گذرايش خود را بدوستى ميزند ، درخشندگيش اندك است 
و آرزوهاى زيبا را بچشمها ميكشد و بفريبائى خود را زينت ميدهد ، 
شادمانيش پايدار نمى‏ماند و هيچكس از ناگواريهايش ايمن نيست ، 
فريبنده‏اى زيانبخش است ، گذرا و ناپايدار و نابود و ناماندگار است و شكمباره‏اى كه پيكرها را ميخورد و در شكم خود جاى ميدهد ) 2 
اگر بخواهيم دنيا را از ديدگاه على بشناسيم كارى دراز و دشوار در پيش داريم و همه‏جا كتاب جاويد على از ناسازگارى دنيا و ناپايدارى آن سخن ميگويد و در اين باره بايد كتابها نوشت و روش على خود بزرگترين درسى است براى ما تا به زر و زيور و جاه و مقام آن فريفته نشويم و سير فرعون و هامان و قارون را نپيمائيم بلكه على‏وار باشيم و بگوئيم
(
 اى دنيا ،
ديگرى را فريب ده كه من سه‏بار ترا رها كرده‏ام و ديگر راه بازگشتى برايت نيست ) 3 
( 1 )
خطبه 102 نهج البلاغه
( 2 )
خطبه 110 نهج البلاغه 
( 3 )
كلمات قصار شماره 74 نهج البلاغه


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_45672344098358826607.gif

موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسب‌ها: على و دنـــيا
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی