کبوتر دل من بی قرار می چرخد
به دور گنبد آن شهریار می چرخد
کسی کنار من انگار یا علی دم داد
دوباره روی لبم نام یار می چرخد
همیشه سینه به سینه حکایت مِهرش
میان مردم این روزگار می چرخد
حکایت لب تیغ و فرار یک لشگر
همینکه در کف او ذوالفقار می چرخد
شروع می شود این شعر و لکنتم، تو ببخش
زبان به مدح تو بی اختیار می چرخد
که مشق نام علی کار این زمینی نیست