کره زمین بر چه استوار می باشد؟

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

کره زمین بر چه استوار می باشد؟

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

کره زمین بر چه استوار می باشد؟

حدیث (1) علی بن احمد بن رضی اللَّه عنه می گوید: محمّد بن یعقوب از علی بن محمّد نقل نموده که وی باسنادش حدیث ذیل را مرفوعا «1» نقل کرده:شخصی یهودی محضر علی بن ابی طالب علیه السّلام رسید و عرض کرد: چند سؤال از شما می نمایم در صورتی که جواب آنها را بدهید اسلام می آورم.علی علیه السّلام فرمودند: آنچه خواهی بپرس و محقّقا کسی را داناتر از ما اهل بیت نخواهی یافت.یهودی عرضه داشت :

:الف: کره زمین بر چه استوار می باشد؟

ب: چرا فرزند گاهی به عموها و زمانی به دایی ها شباهت دارد؟

ج: منشأ پیدایش مو و خون و گوشت و استخوان و رگ آیا نطفه مرد بوده یا نطفه زن می باشد؟د: چرا آسمان را آسمان نامیده اند؟

ه: چرا دنیا را دنیا خوانده اند؟

و: برای چه آخرت را آخرت می گویند؟

ز: وجه نامیدن حضرت آدم به آدم و حوّا به حوّا چیست؟

ح: چرا به درهم، درهم گفته شده و دینار به این نام موسوم شده است؟

ط: چرا به اسب «اجد «1»» و به قاطر «عد «2»» و به درازگوش «حرّ «3»» گفته اند؟

علی علیه السّلام در جواب فرمودند:

الف: کره زمین روی دوش فرشته ای است ودو پای آن فرشته روی سنگی و سنگ بر شاخ گاوی بوده و چهار دست و پای گاو بر پشت ماهی که در دریای اسفل می باشد قرار دارد و دریا روی ظلمت و ظلمت و تاریکی بر عقیم و عقیم بر ثری استوار است و کسی غیر از خداوند عزّ و جلّ از زیر ثری مطّلع نیست.

ب و ج: هر گاه نطفه مرد و زودتر از نطفه زن خارج شده و در رحم قرار گیرد البته فرزند به عمو و عمّه ها شبیه می گردد و منشأ پیدایش استخوان و رگ همین نطفه می باشد و در صورتی که نطفه زن پیش از نطفه مرد بیرون آمده و زودتر در رحم وارد گردد فرزند به دایی و خاله ها شبیه می شود و منشأ پیدایش موی و پوست و گوشت این نطفه می باشد چه آن که نطفه زن زرد و رقیق است.

د: و آسمان را از این جهت آسمان نامیده اند که چون وسم «4» و معدن آب می باشد.

ه: و دنیا را به خاطر آن دنیا گفته اند که از هر چیزی پست تر می باشد.

و: و آخرت را، آخرت خوانند زیرا در آن پاداش و ثواب می باشد.

«5» ز: و جهت نامیدن آدم، به آدم این است که آن جناب از صفحه روی زمین آفریده شده و شرح و توضیح آن چنین است:حقّ تعالی جبرئیل علیه السّلام را برانگیخت، ابتداء او را مأمور ساخت که از روی زمینچه نواحی و نرمش و چه مواضع ضخیم و درشت آن چهار نمونه خاک (خاک سفید و سرخ و تیره و سیاه) بیاورد و سپس فرمانش داد و به آوردن چهار نوع آب (آب شیرین و شور و تلخ و بد بوی) بعد از به او امر نمود که آب را در خاک بریزند آنگاه حقّ تعالی با قدرت کامله اش آب را با خاک در آمیخت و آن را گل ساخت و چنان این دو با هم ممزوج شدند که نه از خاک چیزی زائد آمد که آب بخواهد و نه از آب مقداری ماند که خاک نیاز داشته باشد و گل ساخته شده جثّه آدم بود و قادر متعال هنگام آمیختنی آبها و با خاک چنان نمود که آب شیرین در حلق آن هیکل و آب شور در دو چشمش و آب تلخ در دو گوشش و آب بد بو در بینی او قرار گرفت.و امّا حوّا را از این رو به این نام خوانده شده که منشأ آفرینشش حیوان بوده است «1».

ط: و امّا اینکه به اسب چرا «اجد» گفته اند، جهتش آنست که اوّلین کسی که روی اسب نشست قابیل بود که

در روز کشتن برادرش هابیل سوار آن شد و این بیت را انشاء کرد:اجد «2» الیوم و ماترک الناس دما یعنی: می یابم که مردم در امروز، خونی را که ریخته ام نادیده نگرفته و به دنبال من می آیند و چون هنگام دواندن اسب بیتی را که با کلمه «اجد» آغاز شده خواند لا جرم به اسب «اجد» گفته اند و به قاطر به خاطر آن «عد» گفته اند که: اوّلین کسی که بر قاطر نشست حضرت آدم علیه السّلام بود و شرح آن اینست که:حضرت آدم فرزندی داشت به نام «معد» که به چهار پایان شوق وافر داشت و پیوسته در معیّت جناب آدم آنها را می راند و هر گاه قاطر از رفتار می ماند آدم علیه السّلام با صدای بلند می فرمود: معد آن را بران در نتیجه قاطر با اسم معد الفت و انس پیدا کرد به حدّی که وقتی اسم معد را می گفتند قاطر به ذهن می آمد و بدین ترتیب این اسم برای آن حیوان گذارده شد و بعدها مردم «میم» را حذف کردند و به قاطر «عد» اطلاق نمودند.و امّا این که به درازگوش «حرّ» گفته اند جهتش آنست که: اوّلین کسی که بر دراز گوش نشست حوّاء بود، وی درازگوشی داشت که برای زیارت نمودن قبر فرزندش هابیل بر آن سوار می شد و در اثناء راه مکرّر می گفت: وا حرّاه و هر وقت این عبارت را ادا می نمود حیوان راه می رفت و در وقتی که ساکت می شد حیوان نیز از رفتن باز می ماند، پس گویا این کلمه نام این حیوان است که وقتی آن را می شنود به وجد آمده و حرکت می کند، بعدا مردم در آن تصرّف کرده و کلمه «وا حرّاه» را «حرّ» گفتند.

ح: و امّا وجه تسمیه «درهم» به این نام آنست که، درهم دار همّ «1» و حزن است، کسی که آن را جمع نموده و در طاعت خدا صرف نکند حقّ تعالی در آتش واردش می نماید.و وجه تسمیه «دینار» به این اسم آنست که دینار دار نار و آتش است، کسی که آن را گرد نماید و در طاعت حقّ خرج نکند خداوند او را در آتش می برد.یهودی پس از استماع این جوابها عرضه داشت:ای امیر مؤمنان راست و صحیح فرمودی، آنچه را که ایراد کردی در تورات یافته ایم، پس از آن به دست حضرت اسلام آورد و ملازم آن جناب بود تا در جنگ صفّین کشته شد.

______________________________

(1) مرحوم مجلسی در کتاب بحار الانوار ج (10) ص (14)

(1) اجد، به کسر همزه و جیم

(2)- عد، به کسر عین و سکون دال

(3)- حرّ، به فتح حاء و تشدید راء مکسوره

(4)- وسم، به فتح واو و سکون سین در این روایت به معنای موسم که

اسم مکان است بوده و قرینه بر آن تفسیرش به معدن می باشد و مقصود از آن محل گرد آمدن می باشد چنانچه در اقرب الموارد این معنا را برای آن ذکر کرده است.

(5)- چون پاداش و اجرت را معمولا در پایان کار می دهند و حقّ تعالی نیز ثواب و اجر بندگان را در جهان باقی می دهد از این رو این جهان را عالم آخرت نامیده اند.

______________________________

(1)- شاید مقصود از «حیوان» موجود جاندار باشد که همان حضرت آدم است چه آن که مطابق برخی از روایات حوّا از آدم آفریده شده است.

(2)- کلمه «اجد» به صیغه متکلم وحده، فعل مضارع است از مادّه وجدان یعنی می یابم و بفرموده مرحوم مجلسی ممکنست از مادّه اجاده باشد یعنی نیکو سعی می کنم و فرار می نمایم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: سئوالات ویژه
برچسب‌ها: سئوالات ویژه که کمتر شنیده اید

تاريخ : یک شنبه 19 / 2 / 1399 | 9:5 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.