قرآن و خطوط قرمز در روابط سیاسی
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41581
بازدید دیروز : 70777
بازدید هفته : 120807
بازدید ماه : 174085
بازدید کل : 10565840
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 18 / 1 / 1399

خداوند درباره دسته دوم فرموده است: اگر اینان مورد لطف مسلمانان قرار بگیرند نه تنها بد نیست، بلکه خوب است و خدا نهی نمی کند درباره آنها قسط و عدل را اعمال نکنید: لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ؛ امّا خدا شما را از کسانى که در کار دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند، باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد.(ممتحنه، آیه ۸ )

پس نه تنها رابطه با این گروه عدالت خواه قسطی ممنوع نیست، بلکه مورد تشویق و ترغیب خداوند است؛ زیرا عدالت، محور هستی، تکوین و تشریع و عدالت قسطی هدف والای بعثت پیامبران و تلاش های ایشان است. از همین روست که رابطه با گروه مُقسطین از کافران را نیز تشویق می کند. باید توجه داشت که مُقسطان به معنای اهل قسط و عدل در قبال قاسطان است. قاسِط از قَسط( به فتح) به معنای ظلم و جَور است؛ ولی مُقسِط از قِسط (به کسر) مرادف با عدل است. قاسطین همان گروهی هستند که در مقابل علی بن ابی طالب(ع) صف آرایی کردند. قرآن کریم درباره قاسطین یعنی ظالمین چنین می گوید: « واَمَّا القاسِطونَ فَکانوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا؛ اما قاسطان هیزم جهنم هستند.» (جن، آیه ۱۵ )

به هر حال، قرآن کریم در عین حال که روابط مسلمانان را با پیروان ادیان توحیدی و نیز کافران را امضا می کند؛ اما نه سلطه‏پذیری مسلمانان را امضا می کند و نه سلطه‏گری غیر مسلمانان را، از این رو فرموده است: «ولَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلا».( نساء آیه ۱۴۱ ) پس نامسلمانان بر مسلمانان سلطه و راه نفوذ ندارند. این بسته شدن راه نفوذ هم به معنای نفی راه نفوذ علمی است ؛ به طوری که آنان با احتجاج نمی توانند اسلام را دین باطل معرفی کنند؛ زیرا« فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ ؛ حجت بالغ و رسا از آن خدا است» (انعام آیه ۱۴۹ ) و هم به معنای نفی راه نفوذ تشریعی است به طوری که بتوانند بر مسلمانان حکومت کنند. پس در این آیه ۱۴۱ سوره نساء هم سلطه تشریعی کافران نفی شد و هم سلطه فرهنگی آنان. این آیه به عنوان معیار بیه همان معیاری که اسلام اجازه نمی‏دهد کسی ظلم کند؛ اجازه نمی‏دهد کسی ظلم بپذیرید اگر کسی ظلم پذیر بود هر چند مظلوم است، ولی مأجور نیست.

بیزاری و برائت جویی از مستکبران و کافران

بر اساس آموزه های اسلامی مسلمان و جامعه و دولت اسلامی باید نسبت به مستکبران و ظالمان و کافران اعلام برائت کند. این برائت جویی باید نسبت به اعمال آنان همانند افکار و عقاید ایشان انجام گیرد. پس همان طوری که آنان حاضر به پذیرش عقاید و اعمال مومنان نیستند، مومنان نیز این گونه عمل کنند:« وَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل لِّی عَمَلِی وَلَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنتُمْ بَرِیئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَاْ بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ »( یونس آیه ۴۱ )

دشمن میان مومنان و این گروه ها همیشگی است. اصولا ایمان چیزی جز حب و بغض نسبت به دشمنان نیست. بنابراین، مومنان این بغض و دشمنی را نسبت به مستکبران و ستمگران خواهند داشت و شکی نیست که شرک و کفر از بزرگ ترین ستم هایی است که بشر نسبت به کسی انجام می دهد.(لقمان، آیه ۱۳)

خداوند در همین سوره ممتحنه که به مساله روابط میان مسلمان و کافران پرداخته می فرماید: قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ ؛ قطعاً براى شما در پیروى از ابراهیم و کسانى که با اویند سرمشقى نیکوست: آن گاه که به قوم خود گفتند: «ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى‏پرستید بیزاریم. به شما کفر مى‏ورزیم و میان ما و شما دشمنى و کینه همیشگى پدیدار شده تا وقتى که فقط به خدا ایمان آورید.» ( ممتحنه آیه ۴ )

پس این اعلان تبری از کافران مستکبر به عنوان یک اصل حاکم باید در روابط مسلمانان با بیگانگان مطرح باشد. این اصل هم موضع ابراهیم خلیل است و هم پیروان او و خدا است. از این رو، در قرآن آمده است مسلمانان از پیروان پیامبر(ص) باید از این اصل ابراهیمی پیروی کنند : « إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَاللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» (آل عمران آیه ۶۸ )؛ چرا که شایسته ترین مردم به حضرت ابراهیم خلیل (ع) تأسی کنندگان به ایشان هستند که همان اصحاب با ایمان و شاگردان با وفای حضرت ابرهیم(ع) خود پیامبر اسلام(ص) است که به مکتب وی اقتدا می کند ( نه به شخص ابراهیم )و مؤمنان به پیامبر اسلام.

این که خداوند هر گونه ارتباط را با کافران نفی می کند، به سبب اهدافی است که آنان از این ارتباط توقع دارند. قرآن کریم می فرماید : «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً»( نساء آیه۸۹ ) ؛ یعنی کافران مستکبر می خواهند شما را مثل خود کنند نه آن که بخواهند با این رابطه خودشان را همانند شما کنند .

پس موضع گیری مومنان باید این گونه باشد که خداوند فرموده است: وَدُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ فَتَکُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِیَاء حَتَّىَ یُهَاجِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا ؛ همان گونه که خودشان کافر شده‏اند، آرزو دارند که شما نیز کافر شوید، تا با هم برابر باشید. پس زنهار، از میان ایشان براى خود، دوستانى اختیار مکنید تا آنکه در راه خدا هجرت کنند. پس اگر روى برتافتند، هر کجا آنان را یافتید به اسارت بگیرید و بکشیدشان و از ایشان یار و یاورى براى خود مگیرید. ( نساء، آیه۸۹ )

براساس این آیه، هر گونه دلسوزی و ارتباط مهر و لطف با مستکبران و کافران حرام است.

قوانین اصلی در تنظیم روابط بین الملل

به دیگر سخن دو قانون در اسلام مطرح است که هر دو در جریان تنظیم روابط بین الملل مهم‏ هستند:

  1. اسلام گذشته از اینکه مسلمانان را به اصولی دعوت می کند و همه موحدان، اعم از مسلمان و یهودی و مسیحی را به خطوط کلی توحید فرا می خواند، موحدان و ملحدان را هم به اصول مشترک دعوت می کند؛ یعنی از نظر اسلام مسلمان و کافر می توانند باهم زندگی مسالمت‏آمیز داشته باشند که هیچ کدام سلطه‏گر یا سلطه پذیر نباشد این قانون با خط اصلی روابط بین الملل هماهنگ است؛
  2. قانون برائت از مشرکان است که این جزء برنامه های رسمی حج ابراهیمی است و آنها که حج را اقامه می کنند اصل برائت از مشرکان را هم اجرا می کنند و به جا می آورند.

باید دانست فراخوان اسلام برای رابطه حسنه با همه ملل و مردمان جهان، با مساله برائت از مشرکان سازگار است؛ زیرا چنانچه که گذشت کافر با مستکبر فرق دارد: کافر کسی است که -معاذ الله- خدا را قبول ندارد ، ولی اصول انسانی را می پذیرد ؛ در نتیجه نه ستم می کند و نه ستم می پذیرد و هم چنین عهد و پیمان را گرامی می شمارد و در امانت خیانت نمی کند و به عهد خویش وفادار است و به پیمان و میثاق احترام می گذارد؛ اما مستکبر این گونه نیست بلکه بر خلاف اصول انسانی رفتار می کند.

اما فرق اصلی دو قانون یاد شده آن است که کافر از آن نظر که کافر است گرچه مسلمان قلباً از وی تبرّی دارد؛ چون مکتب او را باطل می داند ولی با او زندگی مشترک انسانی را امضا می کند؛ اما مستکبر آن کافر سلطه‏گری است که دستش اگر به خون و عرض و مال مردم برسد در تجاوز به آن کوتاهی نمی کند و چنین انسانی، فرد یا گروهی از هیچ حقی برخوردار نیست؛ نه حق الهی چون خدا را قبول ندارد؛ و نه حق انسانی؛ زیرا اصول انسانی را هم نمی پذیرد و می خواهد به هر شکلی حکومت کند. از نظر قرآن، چنین انسانی حق حیات ندارد، از این رو قرآن کریم میان کافر و مستکبر فرق گذاشته و فرموده است: مستکبر کافر یعنی همان رهبر کفر کسی است که به هیچ عهد و پیمانی احترام نمی گذارد.« وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ؛ و اگر سوگندهاى خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند، پس با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانى نیست، باشد که از پیمان‏شکنى‏ باز ایستند.»(توبه، آیه ۱۲ )

حضرت ابراهیم خلیل که پدر ملل اسلامی شمرده می شود در عین حال که با کافران زندگی مسالمت آمیز داشت با مستکبران در نبرد و ستیز بود. در جریان برائت از مشرکان آیه نخستین سوره مبارکه «توبه» سندی زنده است که در آنها آمده است با مشرکانی که با آنها پیمان عدم تعرض امضا کرده اید کاری نداشته باشید:«إِلا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»( توبه آیه ۴ )؛ زیرا خون انسان در اختیار هیچ کس نیست و فقط در اختیار خداست. پس این که کدام گونه خون ریختن حلال یا حرام است، این امر را باید خدا معین کند. خداوند نیز فرموده است با کافرانی که به میثاق و عهد احترام نمی گذارند و نقض عهد می کنند و پیمان شکن اند، شما هم مجازید که پیمان آنها را هم بزنید و به آن عمل نکنید. پس تا وقتی که کافر به مرز استکبار نرسیده است میثاق به او محترم و عهد با او گرامی است.

قرآن کریم بعد از اینکه از این گروه فارغ شد فرمود آن مشرکان که مستکبرند، خدا و پیامبرش از آنها بیزار است و شما هم که به پیامبرتان تأسی می کنید باید برائتتان را از آنها در روز حج اکبر که حج درمقابل عمره است، اعلام کنید: «وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»(سوره توبه آیه ۳ )

پس در حجی که اکبر از عمره است، برائت از مشرکین تعبیه شده است؛ یعنی دو ندا درجریان حج مطرح است: ۱. ندای ابراهیمی ؛ ۲. و ندای محمدی. ندای ابراهیمی در آیه «وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» ( حج آیه ۲۷ ) بازگوشده است و ذات اقدس الهی به معمار کعبه یعنی ابراهیم خلیل(ص) دستور داد اعلان کنند که مستطیع ها و هر که توان دارد از روستا و شهری که هست بگذرد و به مکه بیاید و وقتی به کنار کعبه آمد و به طواف آن بار یافت و به مراسم حج دست یافتند، این حج اکبر است؛ و آن وقت نوبت اعلان نبی گرامی اسلام(ص) می رسد . آن اعلان از خدا و پیامبر به گوش جهانیان می رسد: «وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»( توبه آیه ۳ )

این اعلان را پیامبر باید به گوش جهانیان برساند که همه در آن مراسم گرد آیند، و آن اعلان این است که پیامبر خدا(ص) به تبعیت از خدا از مشرکان برائت می جوید ؛ چرا که این مشرکان هیچ عهد و پیمان و میثاقی را پاس نمی دارند. پس در حقیقت این برائت از مستکبرین است، نه کافران یا مشرکان متعهد به میثاق؛ البته از نظر اعتقادی فرقی بین آنها نیست؛ زیرا همگی باطل هستند ولی از نظر رفتاری برخی اهل فسق و فجور بوده و برخی دیگر به برخی از اصول انسانی و اخلاقی پای بند هستند.

دلیل بر این که این برائت نسبت به کافران و مشرکان مستکبر و کافر است، از آن روست که بسیاری از افراد در کشورهای اسلامی زندگی می کنند که متأسفانه معرفت خدا برای آنها حل نشده است. اینان حتی دنبال تحقیق و پژوهش شناختی گام و قدمی برنمی دارند و هم چنان در شک و حیرت به سر می برند؛ با این همه خون و مال و عرض آنان محفوظ است؛ چرا که آنان در پناه دولت و کشور اسلامی زندگی می کنند. پس باید گفت که مراد از برائت و تبری جویی ازمشرکان در حقیقت برائت از مستکبران است. باید توجه داشت زندگی با هر ملت و نحله ای لوازمی دارد که از آن جمله آن تبادلات و روابط تجاری است؛ بنابراین باید گفت که برائت جویی از به معنای نفی تجارت و بازرگانی به این افراد تحت ذمه دولت اسلامی نیست.

جنگ با ظالمان و مستکبران و رهبران کفر

بر اساس آیات پیش گفته دانسته شد که با کسانی که دارای عناوین سه گانه ظلم و استکبار و امامت کفر هستند نه تنها روابط جایز نیست، بلکه باید با آنان جنگید. این جنگ ها هرگز ابتدایی نیست، بلکه یک جنگ دفاعی است؛ زیرا این گروه ها با اقداماتی در قالب ظلم و استکبارورزی و رهبری کفر به جنگ اسلام و ایمان آمده اند. بنابراین، مسلمانان و جامعه و دولت اسلامی در مقام دفاع و تقابل با حملات ستمگرانه و استکباری ظالمان و مستکبران و رهبران کفر، دست به سلاح برده و به جنگ بر می خیزد.

پس اگر بیگانه ای حمله کند، بر هر انسان آزاده ای واجب است که از حریم خود دفاع کند، خواه مسلمان باشد یا نامسلمان. صاحب خانه برای جلوگیری از تجاوز و تهاجم مهاجم به خود و اهلش و مالش می تواند کاملا دفاع کند، هرچند به کشتن وکشته شدن او ختم شود؛ چون چنین انسان مهاجم خونش تباه و مهدور الدم است؛ و چنانچه صاحب خانه در زمان دفاع از حریم خود کشته شود شربت شهادت را نوشیده و شهید شمرده شده و ثواب شهید را دارد : من قتل دون ماله فهو شهید و من قتل دون عرضه فهو شهید. بر اساس قوانین عقلایی بین المللی و اخلاقی دفاع جایز و حکم کلی انسانی است.

این گروه های سه گانه در زندگی خود دو کار می کنند: ۱. با فطرت خداجوی خود در جنگند؛ ۲. نمی گذارند دیگران اسلام و ایمان آورند. ( نساء، آیه ۶۱ )

آیت الله جوادی آملی می فرماید که از نظر قرآن اگر دفاع مردان الهی نباشد، عده ای مراکز مذهب را ویران می کنند و وقتی مراکز مذهب ویران شد تبلیغ مذهب نیز رخت برمی بندد و هنگامی که تبلیغات مذهبی به دست نسیان سپرده شد، جامعه به فساد کشیده می شود.(حج، آیه ۴۰) و هم چنین تباهی و فساد در زمین گسترش می یابد.( بقره، آیه ۲۵۱)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآنی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی