رابطه انقلاب ما با نهضت امام حسين (علیه السلام)
واژگونه جلوه دادن حقيقت قيام امام حسين (علیه السلام)
امام حسين (علیه السلام) مظهر خشم خدا در برابر مفسدان
مـن تو را بيم مى دهم از آنكه مبادا خود را در فتنه گرفتار سازى و دست به تفرقه افكنى در بين امت اسلامى بزنى ! در ايـن نـامه بـه چهره نصيحت گر اندرز گوى با حسين بن على (علیه السلام) وارد صـحنه شـده بـود; با عوامفريبى و با ظاهرى آراسته حضرت را دعـوت بـه آرامش و حفظ امنيت و جلوگيرى از اخلال و تفرقه اندازى مـى كند و درخـواست ايجاد يك محيط امن و از اين قبيل توصيه ها را در نـامه اش دارد. امـا آن حـضرت در پـاسخ نـامه فرازهايى تند و روشـنگر در پـاسخ معاويه فرمود. از جمله اين بود كه فرمودتو به مـن گفته بودى كه من خود را در فتنه نيفكنم و گرفتار فته نكنم.
در حالى كه ريشه فته تو هستى و اصلا مظهر فتنه و سرچشمه فساد تو هـستى. تـو گـفته اى كـه مـن به فكر در افتادن با تو نباشم , من مى ترسم اگر چنانچه به اين فكر نباشم مسئول باشم.
اگـر مـن در فـكر مـبارزه بـا تـو نـباشم در پـيشگاه خدا احساس نـافرمانى و عـصيان مـى كنم. مگر تو نبودى كه حجربن عدى و ياران دلاور و مـبارزش را كه جز حق نمى گفتند شهيد كردى ؟ مگر تو نبودى كـه فرمان دادى هر كس بر دين على (علیه السلام) است او را از حكومت عزل و بـركنار كـنند و حـقش را بگيرند و حقوقش را قطع كنند ؟ مگر دين عـلى (علیه السلام) جز دين خداست ؟ مگر دين على (علیه السلام) جز دين محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و جز دين قرآن است ؟ تو با حق درافتادى.
آن چنان تند در اين نامه معاويه را مورد پرخاش و هجوم قرار داد كه از همان ابتدا پيدا بود كه حسين بن على (علیه السلام) سر ناسازگارى با طاغوت و با ظلم را دارد.
وقتى معاويه على رغم قرار دادى كه با امام حسين (علیه السلام) بسته و بنا بـود كـه بـه جـاى خودش كسى را به عنوان جانشين تعيين نكند اما فرزند نابكارش يزيد را به عنوان جانشين تعيين كرد , اين يكى از مـايه هاى بـر افـروختن خـشم آن حضرت بود.براى اينكه ديد با اين بدعت بزرگى كه معاويه گذارده است و مى خواهد خلافت را در خاندانش مـوروثى كـند , ((و على الاسلام السلام )). اگر خلفاى پيشين بناحق بـر مـسند خـلافت تـكيه زده بودند , اما اين اميد بود كه بعد از آنـكه آن خليفه رفت لااقل مردم دخالت كنند و بتوانند از راههايى وارد شـوند و كـسى را كـه صـالح اسـت بـيابند و يا به سراغ اما راسـتينشان و خـليفه واقـعى پيامبر بروند و او را انتخاب كنند.
اما وقتى بنا شد كه خلافت در خانواده اى موروثى باشد و حكومت دست بـه دست در يك فاميل بگردد , ديگر بعد از آن تدبير از دست مردم و از دسـت اسـلام و قـرآن و از دسـت همه خارج مى شود و تمام قدرت اسلام و قدرت امت در يك فاميل و در يك خاندان متمركز مى گردد.
ايـن مـقدمه مرحله جديد پرخاش و موضع گيرى تند حسين بن على (علیه السلام) در برابر خلافت خاندان بنى اميه بود.
مـعاويه مرد و يزيد بر حسب وصيت غير قانونى و خلافت پيمان او به جاى معاويه نشست. يزيد به عمال و مإمورانش در سراسر سرزمينهاى اسـلامى دسـتور داد كـه از مردم بيعت بگيرند و ضمنا به عاملش در مـدينه دستور داد كه از امام حسين (علیه السلام) هم بيعت بگيرد. از اينجا نـطفه حـادثه كـربلا بـسته شد. بيعت با يزيد يعنى تسليم و پيمان سـازش و همكارى در برابر طاغوت. او بيعت را بر حسين بن على (علیه السلام) عـرضه كـرد و حضرت هم امتناع فرمود. عرصه بر حسين (علیه السلام) تنگ شد و مقدمات قيام و انقلاب را عليه خاندان بنى اميه فراهم كرد.
حـسين بـن على (علیه السلام) مدينه را ترك كرد و به مكه آمد تا در مكه كه مـحل عـبور و مرور قبايل است و از همه اقوام و ملتهاى اسلامى از گـوشه و كـنار كشور پهناور اسلام بدانجا مىآيند و ضمنا خانه امن الهى و حرم خداست بتواند با نمايندگان مردم براى بيدار ساختن و ارشـاد و برانگيختن آنها و زنده كردن احساسات آنها عليه دستگاه بـنى اميه تـماس فـراوان بـگيرد و از هـمانجا هـم نـامه نوشتن و نماينده فرستادن را به سوى كوفه آغاز كرد.
كـوفه مـركز قـسمت عـمده اى از كشور پهناوز اسلام بود و ايران هم وابـسته بـه كوفه بود و مردم هم با سابقه اى كه از حكومت على بن ابـى طـالب (علیه السلام) داشتند , آشناتر با برنامه هاى على (علیه السلام) و خاندان او و نـزديكتر بـه اظـهار وفادارى و همكارى با حسين بن على (علیه السلام) بـودند. بـنابر ايـن , اقـدامات خود را براى ارشاد مردم كوفه و فـراهم سـاختن مـقدمات و بـسيج يك نيروى مخفى در سراسر اين شهر عـليه دسـتگاه ظـلم و طـغيان بـنى اميه شروع كرد. لذا از يك طرف مشغول ارشاد مردم شد , يعنى مرتب حسين بن على (علیه السلام) براى قبايل و افـراد و نـمايندگان مـردم كـه از گـوشه و كـنار مـملكت مىآيند سـخنرانى مـى كند, بـحث مى كند, پيام مى فرستد, نامه مى نويسد و از طرف ديگر هم مركزى را كه مساعدترين مكان براى آماده ساختن مردم عـليه دستگاه بنى اميه است , براى اجتماع مردم و همبستگى آنها و فراهم كردم مقدمات انقلاب , آماده مى كند.
بـعد آن نـامه معروف را خطاب به علما نوشت و سخنى را كه درباره عـلمايى كه در آن روز با دستگاه طاغوت ساخته بودند بيان فرمود; عـلمايى كـه بـا زنـدگى دنيايى و با همان عيش و عشرت , تفاخر و منافع و مطامع خودشان ساخته بودند. آنچنان نامه حضرت اين علماى سوء را كه دربار خلافت ساخته بودند و تند و آتشين منقلب ساخت كه هـمان نامه براى ما و براى روحانيت ما و براى حركت علماى بيدار و انقلابى ما يك انگيزه و برنامه يك حركت بود. اگر يادتان نرفته باشد و در گرما گرم نبرد ملت ما با طاغوت و فرمانى كه امام پشت سـرهم بـراى بيدارى علماى حوزه هاى علميه و همه علماى كشور صادر مى كرد , گاهى هم به همين نامه حسين بن عليه (علیه السلام) استشهاد مى شد و هـمين نامه را بعضى از افراد انقلابى مومن به انقلاب ترجمه و پخش كـردند كـه چـگونه حـسين بن على (علیه السلام) مى فرمايد وظايف روحانيان و دانشمندان و علماى اسلام براى يارى اسلام سنگين است.
بـنابر اين نامه مى نويسد , بيانيه صادر مى كند, سخنرانى مى كند , تـمـاسهاى خـصوصى مـى گيرد , نـماينده و مـإمور مـى فرستد , بـا نـمايندگان مـردم كه از گوشه و كنار مىآيند صحبت مى كند و اعمال انـقلابى تـند زيـر برده و علنى پرخاشگرانه عليه دستگاه سلطه گر بـنى امـيه يـكى پـس از ديگرى از حسين بن على (علیه السلام) صادر مى شود و دقـيقا درس انـقلاب و حـركت تند اجتماعى عليه دستگاه ظلم حاكم و عليه دستگاه استبداد حاكم را براى هميشه به تاريخ مىآموزد.
چـرا اين روابط , اين خطابه ها , اين نامه ها , اين پيامها , اين تـماسها , ساليان دراز بر منابر و در مجالس روضه خوانى براى ما تـكرار نـمى شد ؟ و چرا ما با حسين بن على طرفدار اسلام و انقلابى عدالت دوست آزاديخواه مبارز با ظلم كه انواع نقشه ها و راهها را بـراى بـسيج مـردم و ارشـاد آنان و منفجر كردن جامعه عليه قدرت سلطه گر حاكم مى پيمود , آشنا نمى شديم ؟ چرا كه حضرت را آن گونه كه بايد به ما معرفى نمى كردند ؟ بـا همه اين مقدمات , حسين بن (علیه السلام) آماده حركت به جانب كوفه شد.
نـزديكانش آمـدند و به او گفتند آقا ! اين سفر خطر دارد , دشمن قـوى اسـت , مـردم كوفه هم معلوم نيست وفا كنند , كجا مى رويد ؟ فرمود:
اريد ان امر بالمعروف و إنهى عن المنكر.
مى روم تا امر به معرو و نهى از منكر كنم.
در آن پيامش در جملاتى بيان فرمود: مگر نشنيده ايد كه جدم پيامبر فرمود:
من رإى سلطانا جأرا مستحلا لحرم الله ناكثا لعهدالله , مخالفا لسنه رسول الله صلى الله عليه و آله , يعمل فى عبادالل بالاثم و الـعدوان , فـلم يعير عليه بفعل و لا قول , كان حقا على الله ان يدخله مدخله. (3) هـر كـس ببيند كه سلطان ستمگرى در بين مردم حدود خدا را پايمال كـرده اسـت , بـه مـردم ظـلم مـى كند , منكر را احيا و معروف را لگدمال كرده است , حاكم ضد دين و ضد عدالتى بر مردم مسلط است و سـاكت بـنشيند و در بـرابرش حركت و قيام نكند , بر خداست كه آن شخص ساكت و سازشكار را به همان دركى ببرد كه آن سلطان ستمگر را مى برد و همانجا جاى دهد كه آن سلطان خأن را جاى مى دهد.
فرمود: من وظيفه دارم , بايد بروم و بگويم و مبارزه كنم.
وان كان دين محمد لم يستقم الابقتلى فيما سيوف خذينى.
اگـر ديـن جدم پيامبر جز با قتل و شهادت من مستقر نمى گردد , پس اى شمشيرها مرا در بر گيريد.
مـرا از مـرگ مـى ترسانيد ؟ از شهادت مى ترسانيد ؟ به قول امام و رهـبرمان همين شهادتها و همين خون شهيد است كه از هر قطره اش يك مبارز مسلمان انقلابى مى رويد و زنده مى شود و بر مى خيزد.
حسين بن على (علیه السلام) آنكه در بين راه خبر شهادت مسلم بن عقيل و خبر شورش مردم كوفه و بى وفايى آنها و خبر بسيج عمومى دشمن را شنيد ولـى مـعذالك بـه قـلب سپاه دشمن زد و پرخاش و تعرض و مبارزه و مـجاهده خود را انجام داد و هر صحنه اش , از هر عزيزى كه بر خاك افـتاد , از جوابش , از كودك شير خوارش و از هر عزيزى كه از او بـازماند ايـن پـرچم پـر افتخار را در اهتزاز نگاه داشت و پيام شـهادت را بـه بسيارى از مناطق اسلامى آن روز رسانيد.زينبش , ام كلثومش و همه عزيزانش به صورت الگوها و سمبلها و نمونه هاى عظيم مـجاهده و انـقلاب و مـبارزه و حق خواهى و عدالت طلبى درآمدند , بـراى هميشه تاريخ باقى ماندند و جاودانه اسلام و دين و قرآنمان شدند.
امام خمينى , احيا كننده نهضت امام حسين (علیه السلام)
هـمان نيروهايى كه سالياندارز بر باد مى رفتند و اين سرمايه هاى عظيم نابود مى شد و كسى خبر نداشت كه چگونه اين نيروهاى عظيم در بـطن جـامعه شيعه و در بطن جامعه اسلامى وجود دارد , ناگهان اين نـيروها بـالا آمـد و بـه صورت يك موج و يك اعتراض شد و به صورت يـكپارچه گـره شد و دشمن را لرزاند. لذا رهبر را در شب دوازدهم محرم كه همان شب پانزده خرداد بود دستگير كردند و روز بعد مردم تظاهرات عظيمى بر پا كردند و دشمن هم حمله شديد و كشتار فجيع و سهمگين و وحشيانه اى به راه انداخت.
آن روز عده اى مى گفتند اين حركتها براى چيست ؟ اين مشت به سندان كـوبيدن اسـت; مـا بـا دسـت تهى در برابر چه كسى مقاومت كنيم ؟ برويم باز هم برگرديم به گوشه مساجد و تكيه هاى خودمان و همانجا زمزمه كنيم و توسل داشته باشيم , همين و همين.
چرا بيرون آمديم و چرا مبارزه و پرخاش كرديم ؟ عده اى بنا كردند سمپاشى كردن. شايد دست مثل سمپاشى كه بعد از شهادت حسين بن على (علیه السلام) مـى كردند. عده اى از مردم هم كه ظاهرا مسلمان بودند اما روح اسـلامى در شـريان آن ها جريان نداشت , آنها هم مى گفتند چرا حسين بن على (علیه السلام) رفت ؟ و چرا فرزندان و ياران خود را را به كشتن داد ؟ مـگر تـوانست بـا هـفتاد و دو نفر در برابر آن خيل عظيم دشمن ايستادگى كند ؟ اما نمى دانستند از همان روزى كه خون حسين بن على (علیه السلام) بر سرزمين كـربلا ريـخت پـايه حـكومت طاغوت يزيد و خاندان آن حضرت ايستاده بـودند و مـى ديدند كـه زينب بالاى سر برادرش آمده و با او زمزمه مـى كند , منقلب شدند و آن دگرگونى روحى و شرمندگى آغاز شد , آن رخـنه در صفوف دشمن و طاغوت آغاز شد. بعد قدم به قدم , هر كلامى كـه زينب مى گفت , ام كلثوم مى گفت , امام سجاد مسجد شام مى فرمود , و نيز گريه ها و عزاداريها و خطبه هاى آنها حامل پيامبى بود كه ايـن قـطرات خون شهيدان را بر سر و روى مردم مرده و خواب آلوده عـصرشان پاشيد و خون شيهد در رگ و پوست اين امت به جريان افتاد و چـيزى نـگذشت كه موج اين حركت به تدريج دودمان بنى اميه را بر باد داد. مردم ما هم به دنبال شهدايى كه داده بودند ,e رتب اين طرف و آن طـرف تـظاهرات بود , كشتار بود , دژخيمان حمله مى كردند و عده اى نگران بودند كه آيا محرم چه خواهد شد ؟ و آيا امام درباره محرم چه دستورى خواهند داد ؟ چـند روزى بـه محرم مانده بود كه بيانيه امام صادر شد. امام در اين بيانيه فرمود:
مـحرم مـاه پـيروزى خون بر شمشير است. مو بر بدنها راست شد كه:
امـام چه فكرى براى اين مردم كرده است ؟ چگونه مى خواهد مردم را جلوى گلوله بفرستد ؟ مى خواهد در ماه محرم سيل خون به راه بيندازد ؟ بـه دنـبال اين بيان امام و بسيج او , چگونه جلسات ما پرشكوه , پـر حـرارت و پر تپش و چقدر جالب بر پا شد; در تاسوعا و عاشورا چـه راه پيمايى عظيم و اجتماع با شكوهى بر پا شد; در ميان حمله دشمن و در قلب توطئه دشمن در سراسر كشور , ميليونها نفر به راه افـتادند: همه يكپارچه و همه با يك شعار و با يك پيام و همه در يـك قـيام. بـخوبى ملموس و محسوس بود كه چگونه عاشورا و تاسوعا سـرنوشت ساز است. پشت دشمن را لرزاند , پشت ابرقدرتهاى پشتوانه اسـتبداد را هـم لـرزاند. بـالاخره معلوم شد كه حسين بن على (علیه السلام) رهـبر عظيم الشإن عدالت گستر و انقلابى اسلام چگونه الهام داد و چـگونه جـامعه را بـسيج كـرد. آرى , نـهضت ما بيش از هر چيز از حادثه كربلا جان گرفت و از آنجا مايه گرفت و تغذيه و هدايت شد. اگر تاريخ دقيق انقلاب و نهضت را از سال 42 و مخصوصا يكى دو سال اخـير بـنويسند و مـجموع شـعارها و حركتها و مراكزى كه از آنجا حـركت شـد و مـردمى كـه حـركت كردند و كشته دادند , تمام اينها واقـعه نگارى شود , بخوبى احساس خواهيم كرد كه چگونه بيش از همه حادثه كربلا سرمشق و راهگشا و الهام بخش ما به سوى پيروزى بود و بـه هـر حـال بـه يارى خدا و با اعتماد بر او , با همبستگى همه مردم مسلمان بر دشمن پيروز شدند.
سـود و زيـان آزادى بـراى انقلاب اسلامـى
اگر خـداوند انسان ها را آزاد آفريده, به ايـن معنـى نيست كه هر كـس هرچه مى خواهد بگويد و هرچه مى خـواهد بنويسد, هرچند مردم را به بـردگى و بنـدگـى غير خـدا وادارد. آزادى در اسلام مطلق نيست بلكه محـدود است. نخـواندن و پخـش نكردن و ترويج ننمـودن ((كتب ضاله)) و نـوشته هاى گمراه كننده جزء مبانى فقه اسلام و در ضميـم قانـون قرآن است. مگر مى شـود بى بندو بارى را آزادى تلقى كرد؟ و مگر مـى شـود قلـم هاى مسمـوم و زهرآگيـن را آزاد گذاشت؟! اشتباه بزرگى است كه برخـى انديشمندان اسلامى مى كنند كه بايد هر كـس در هر چه مى نويسد و پخش مى كند, آزاد باشد, هرچند مطالبـش, مردم را از اسلام, قرآن و نظام روىگردان كند. تـوطئه كردن و نظام اسلامـى را بـرانـداختـن تنها به هجـوم مسلحانه نيست, بلكه قطعا تهاجـم فرهنگـى, شديدتر, كـوبنده تر و خطرناك تر از هر نـوع تهاجمى است.
امـام و رهبـر بزرگ انقلاب رحمه الله عليه, همـواره بـا قلــم و بيان, از خطر فزون از حد قلـم هاى مسمـوم, هشدار داده و مردم را بـرحذر داشته است. نبايـد در مقابل ((نص)), اجتهاد كنيـم و بـا آزادسازى انگشت و زبان, سخنان امام را تخطئه كـرده و زير سـوال ببريم.
قطعا يكـى از اصـول مسلمه انقلاب و نظام اسلامـى آزادى است ولــى اسلام مـاننـد غرب نيست كه آزادى را به طـور مطلق بپذيـرد كه آن ديگر آزادى نيست, بلكه بـى بنـد و بارى و لجام گسيختگـى و اشاعه فحشا است و اشـاعه فحشـا و منكـرات تنها به صـورت فيزيكـى محقق نمـى شـود, بلكه بالاترين منكر و خطرناك تريـن فحشا, فحشاى زبان و قلـم است. اصلا آن چه انسـان را به بهشت يا به جهنـم وامـى دارد, بيـش از هـرچيز زبان او است كه در روايات بسيار زيادى, انسان ها را از لجام گسيختگى زبانش برحذر داشته و ثمره بدسخن گفتـن و بد نوشتـن را جهنم دانسته است. و اين چنيـن نيست كه برخى فكر كنند اگر زبان شخص او را به جهنـم وامى دارد, چه ربطى به جامعه دارد!
قطعا خطر زبان و قلـم براى جامعه بيـش تر است تابـراى فرد و اصلا در صـورتـى زبان, انسان را به خطر مى اندازد و به دوزخ مـى افكند كه در پى تحميل غلطهاى خـود بر جامعه باشد وگرنه صرف داشتـن يك ايـده و يا يك انديشه غلط, خطرى را بـر جامعه تحميل نمـى كنـد و انسـان را به بـدبختـى و شقـاوت شـايـد نكشـاند.
اشاعه فحشا و پخـش نمـودن سخنان تـوطئه آميز است كه مردم را به انحراف مـى كشانـد و قرآن بالاتريـن عذاب را بـراى صاحبـش در نظر گرفته است.((ان الذين يحبـون إن تشيع الفاحشه فى الذيـن آمنوا, لهم عذاب إليم فى الدنيا و الاخره والله يعلم و انتـم لاتعلمون; كسانى كه دوست دارند منكرات و زشتى ها در ميان مومنان, منتشر شـود و شيوع پيدا كند, عذابى دردناك در دنيا و آخرت براى آنان خـواهد بـود.
خداوند مى داند و شما نمى دانيد.))(سـوره نور, آيه19) آرى! تصـور نشـود كه اگر يك برگ, مسأل خلاف و تـوطئهآميز و انحراف كننده و گمراه كننـده در روزنامه يا مجله اى پخـش شـود, مشكل براى جامعه نمىآفريند و خطرى ندارد. اى بسا يك سخـن توطئه آميز, بسيارى از مـردم پـاكـدل و پـاك طينت را به انحـراف وادارد و اى بســا يك سخنرانـى تحريك كننده, جامعه ما را به اضطراب و انحراف بكشانـد و كار به جايى رسـد كه ديگر هيچ كـس تـوانايـى كنتـرل اوضاع را نـداشته بـاشـد. آن جـا است كه همگـان انگشت نـدامت را به دهان مى گيرند و از وضعيت پيـش آمده, اظهار پشيمانى مى كنند ولـى ديگر در آن روز پشيمـانـى سـودى نخـواهد داشت.
بيأيـد تـا كنتـرل از دست نـرفته ـ اى ياوران انقلاب ـ به فكـر چاره جـويـى باشيد. از يكـديگـر انتقام نگيريـد. به خاطـر مصالح شخصـى, نظام را به خطـر نيانـدازيـد. گذشته را هـر چنـد دردناك باشد, به خاطر اسلام و انقلاب اسلامـى و امام از ياد ببريد, با يك دست و يك زبان و با مهر و محبت و بـا صفا و وفا پيمان ببنـديـد كه يار انقلاب و يار امام باشيد و هـم چون دوران پيـش از انقلاب, تلاش ها و جهادها و اجتهادهـا را در راه تـداوم انقلاب و حفظ نظام اسلامـى كه ميراث امام عزيز و شهيدان شاهـد است, به كار بنـديد.
اختلاف سليقه نبايد شما را از خـدا دور سازد. آزاد باشيد و آزاد بينديشيد ولـى در محدوده قرآن و اسلام. آزادى را چنان كه امامان مى خواهند براى خود برگزينيد نه چنان كه شرق و غرب بخـواهد و نه چنان كه هـواى نفـس بخـواهـد و نه چنـان كه نـادانـان و جـاهلان بخـواهنـد. وصيت امـام را در گـوش جـان بسپـاريـد كه فـرمــود:
((اكنون وصيت مـن به مجلـس شوراى اسلامى در حال و آينده و رئيـس جمهور و روساى جمهور مابعد و به شوراى نگهبان و شـوراى قضايى و دولت در هـر زمان, آن است كه نگذارنـد ايـن دستگـاه هاى خبـرى و مطبـوعات و مجله ها از اسلام و مصالح كشور منحرف شوند و بايد همه بدانيـم كه آزادى به شكل غربـى ـ آن كه مـوجب تباهـى جـوانان و دختـران و پسـران مـى شـود ـ از نظر اسلام و عقل محكــــوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانـى ها و كتب و مجلات و برخلاف اسلام و عفت عمـومـى و مصالح كشـور حرام است, و بـر همه ما و همه مسلمانان, جلوگيرى از آن ها واجب است و از آزادىهاى مخـرب بايـد جلـوگيـرى نشـود و از آن چه در نظر شـرع حـرام و آنچه بـرخلاف مسيـر ملت و كشـور اسلامى و مخالف با حيثيت جمهورى اسلامـى است, به طـور قاطع اگـر جلـوگيرى شـود, همه مسئول مـى باشنـد و مردم و جـوانان حزب اللهى اگر برخـورد به يكى از امور مذكـور نمودند, به دستگاه هاى مربـوطه رجـوع كنند و اگر آنان كوتاهى نمودند, خـودشان مكلف به جلـوگيرى هستند, خـداوند تعالـى مددكار همه باشـد)).
(وصـيت نـامه سـياسـى الـهى) يـك بار ديگر با دقت بيـش تـر ايـن سـخنان درربـار را بـخـوانيد و بـبينيد امام چه مـى گـويد؟ شايد تـعجب كرديـد كه امام درست دست بـر مشكل دوران مـا گذاشته و از خـطـرى بـزرگ هـشــــدار مــى دهد. و شايد شگفتـى شما ـ برادر و خواهر عزيز خـواننده ـ از اين باشد كه چطـور تاكنـون ايـن بخـش وصـيت نامه جاودانه امام را نخوانده ايد؟! قطعا خـوانـده ايد ولـى دقـت نـكرده ايد. الان لازم اسـت كه به خاطر خـدا و به خاطر آزرده نـكردن روح والاى امـام عزيزمان, ايـن سخنان را از بر كنيم, حفظ كـنيم, بنويسيم, منتشر كنيـم, در لوح هاى زريـن بنگاريم, به قلب خـود بسپاريـم و از همه مهم تر در جامعه اجرا كنيـم.
چقدر جالب است كه امام با خـون دل و باسـوز روان, اين مطالب را نگاشته و از همه مسئوليـن, و آحاد ملت و جـوانـان آزاده, خواسته است كه ايـن وصيت را بيـش از ديگــر وصيت هايش مد نظر قرار دهند و به كار گيرنـد و به مرحله اجـرادرآورنـد و هـرگز به فراموشـى نسپـارند.
امام همه مسئولين را به نام ياد مـى برد و ايـن تإكيـد بر مطلب است. مسئوليـن نظام را به طـور كلـى دعوت نمـى كند, بلكه تك تك, مسئوليت هاى مهم را يادآور مى شـود و به آن ها هشدار مى دهد. رئيـس جمهور را مـورد خطاب جـدى قرار مى دهد و اكتفا نمـى كند به گفتـن ((رئيـس جمهور)) بلكه تمام روساى جمهور آينده را فرا مى خواند و تمام اعضاى دولت را در هر زمان مخاطب قـرار مـى دهـد و به آن ها سفارش جـدى مـى كند. امام آينـده بيـن است و متـوجه خطر بالقـوه آزادى به شكل غربى (يعنـى بـى بنـد وبارى سياسـى) و هـرج و مـرج مـى باشـد و لذا همه گروه هاى مسئول را ـ در ابتـدا ـ مـورد خطاب قـرار مـى دهـد و مسئوليت را متـوجه همگـان مـى كند.
امام ايـن نـوع آزادى را نه تنها تخطئه مـى كند كه آن را از نظر فقهى ((حـرام)) مى دانـد و عدم مشـروعيتـش را اعلام مـى فـرمايـد.
ضمنا نـاگفته نمانـد كه امام تمـام رسـانه هـاى جمعى را مـد نظر داشته است و همه را يكسان به دورى از بـى بند و بارى امر مـى كند و خطر تـوطئه آنان را از هر خطـرى بالاتـر مـى دانـد. و آن چه كه حيثيت جمهورى اسلامى را ممكـن است به خطر بياندازد, دستـور قاطع مى دهد كه از آن جلوگيرى شـود و همه را در برابر ايـن امر بسيار مهم و حياتى, مسئول مى داند.
امام هرگز خواهان هرج و مرج نيست و نمـى خواهـد كه مردم سر خـود كارى را بكنند و يا تصميمـى بگيرند كه خـداى نخـواسته, منجر به اضطراب شـود و هرج و مرج حكمفرما گردد و كنتـرل از دست بـرود و مـردم به جان هـم بيافتنـد و گروه ها به جنگ و دعوا با يكـديگـر بپـردازنـد, و دشنام هاى نـاروا به يكـديگـر بـدهنـد و در حـالت كينه تـوزى و دشمنـى, انتقام بگيرنـد و برادرى و برابرى خـود را فراموش كنند و انقلاب اسلامى را فداى هواهاى نفسانى خويـش كنند و مسئوليـن محترم نظام را ـ هر كس به گونه اى ـ زير سئوال ببرند و دست از اطاعت رهبرى بـردارند و به يكـديگر تهمت بزننـد و ناسزا گـويند و دشمـن اصلى را فراموش كنند و جنايت هاى صهيونيست را از ياد ببرند و خطرهاى بالفعل و بالقـوه دشمنان قسـم خـورده انقلاب را ناديده بگيرنـد و در نتيجه همه نهادها و مقام ها و شخصيت ها و اصـول زير سئوال برود و مردم به حيرت و سرگردانـى روى آورنـد و حالت يإس و نـوميـدى بـر قلـوب مـومنان مستـولـى گردد و آرزوى ديرينه دشمنان محقق شود و غرب پـرستان بـر انقلاب, مسلط شـونـد و سرانجام خـدا فرامـوش شـود و احكام قرآن پايمال گردد و روح پاك شهيـدان آزرده شـود و روح امـام از مـا نـاراضـى شـود.
امام به خاطر اين كه اين مسأل رعايت شـود, قبل از ايـن كه مردم را مخاطب قرار دهد, مسئوليـن را تك تك دعوت مى كند و آن ها را در تمام اعصار و دوران ها مورد خطاب قرار مى دهد كه جلـوى ايـن مشكل بزرگ را بگيـرند و نگذارنـد, قلـم هاى زهـرآگيـن دشمنان, اسلام و نظام اسلامى و حيثيت جمهورى اسلامـى را به خطـر اندازنـد ولـى در آخرين جملات وصيت خويش, مردم و جوانان حزب اللهى را نيز در ايـن مسئوليت شـريك مـى دانـد و آن ها را ـ كه همـواره حافظ و نگهبـان انقلاب بـوده اند و بدون هيچ طمع و چشـم داشتـى از جان و مال خـود بـراى نگهدارى آن گذشته انـد ـ دعوت به مشـاركت مـى كنـد ولـى نه به طـور خـودسرانه بلكه با حفظ مراتب, يعنـى بايد در ايـن گـونه امور به دستگاه هاى مربـوطه رجـوع شود و مسئوليـن, مطلع و آگاه شـونـد و در جـريان كار قـرار گيـرنـد ولـى اگـر روزى رسيـد كه متإسفانه از عهده امر برنيامـدند يا شانه خالـى كردند يا مطلب را جدى نگرفتند, در آن صورت چاره اى نيست جز ايـن كه خود كمر همت را محكـم ببندند و هم چون هميشه در صحنه حاضر شوند و از انحراف موجـود جلوگيرى كنند و ايـن تكليف الهى را با دقت و بدون تضييع وقت, به مرحله عمل درآورند.
باز هـم سخن امام را در آغاز پيروزى بشنويد كه چه خوش است سخـن حق از حق شناس شنيدن:
((حالا كه قلـم آزاد شد, ايـن طـور نباشـد كه هر كـس هر چه دلـش بخـواهد بگويد و هر كـس كارى كند كه ايـن مملكت (كشـور) از نظم بيرون بـرود, از نظام بيـرون بـرود. ايـن معناى آزادى است؟! آن آزادى كه در ممالكـى كه ما را مى خواهند بخـورند هست, ايـن طـورى است؟! اگر اين طـور بـود انسجام پيدا نمـى كردند, ايـن ترقيات را پيـدا نمـى كـردنـد, آن ها با اسـم آزادى كه در مغز ايـن جـوانان مى اندازند, با اسـم آزادى مـى خواهنـد شما را تحت حمايت خـودشان قرار بـدهند و آزادى را از شما سلب كننـد.)) (58/10/9) امام از روز اول انقلاب تا آخرين وصيت نامه اش بر اين معناتإكيد فراوان دارد كه نبايد آزادى غربـى در ايران اسلامـى راه يابـد و نبايـد آزادى را به گـونه اى كه در غرب تلقـى مـى شـود, در ايران حكمفـرما گردد و نبايـد جـوانان ما از آن آزادى الگـو بگيرنـد.
بايد رسانه هاى تبليغاتـى خـودشان را اصلاح كنند و هر كـس مـواظب سخـن گفتنـش و قلـم به دست گـرفتنـش بـاشـد.
آزادى را كه هديه اى است الهى, به انتقام الهى نكشانيد و بر ضـد مصلحت نظام و كشـور قلـم فـرسـايـى ننمـأيـد.
رهـبر معظم انقلاب اسلامى هم دربياناتى اينچنين فرمودند: ((ما به آزادى بـيان و آزادى فـعاليت هاى اجـتمـاعى معتقـديـم, اصلا ايـن مـفاهيـم و ايــن حـقايق را, انـقلاب و پـيشـروان انقلاب در ايـن كشـور آوردند. اما اين آزادى محدود است; حـد ايـن آزادى كجاست؟ حدش عبارت است از آن حـدودى كه اسلام تعييـن كـرده است. اگر بنا شد كسانى مردم را به بـى ايمانى و به شهوات سـوق بدهند, آن ها در اين كار آزاد نيستند. ايـن آزادى, آزادى خيانت است. اگـر كـسانى قرار شد بنشينند توطئه كنند و اين توطئه را به شكى در يـك نـوشته مـنعكس كـنند, ايـن آزادى توطئه است; ايـن آزادى مردود است.اين ملت, ملت انقلابى است. ايـن كشور, كشـور اسلام و امام زمان و اهل بيت و قـرآن است. ريشه هاى ايمـان در ايـن كشـور, خيلـى عميق است. بنده مى دانـم كه در درون ايـن ملت, امـواج خروشان عشق به مبدإ ايمانى و اسلامى موج مى زند. بنده مى دانـم كه اكثريت قاطع جوانان ايـن كشور, با فطـرت دينى و ايمانـى تـربيت مـى شـونـد; ديـن را مى خـواهند و نجات را در دين مى يابند. مـى بيننـد كه ايـن ملت به وسيله تمسك به ديـن و به حبل الله تـــــوانست به عزت و استقلال برسدو آماده دفاع از دين است; هر وقت هـم كه لازم باشد, از ديـن دفاع مـى كنـد و فكـر مصـالح و منافع خـودش را نمـى كنـد.)) (77/6/25)
زمینههای بروز قیام
سیاست اسلامزدایی شاه
اختناق و ستم رژیم پهلوی
پایمال شدن حقوق و آزادی ملت ها
وابستگی به بیگانگان
رواج فساد مالی، اداری و اخلاقی
وقوع حوادث افشاگرانه ماهیت رژیم پهلوی
اهداف انقلاب اسلامی
استقلال و آزادی
تعلیم و تربیت جامعه انسانی
امام خمینی رحمت الله علیه ، معمار بزرگ انقلاب اسلامی، در اینباره میفرماید: «تمام گرفتاریهایی که ما در طول این مدت تاریخ داشتیم، بهرهبرداری از جهالت مردم بوده؛ جهالت مردم را آلت دست قرار دادند و برخلاف مصالح خودشان تجهیز کردند. اگر علم داشتند؛ علمِ جهتدار داشتند، ممکن نبود که منحرفین بتوانند آنها را به یک جهتی که برخلاف این مسیری است که مسیر خود ملت است، تجهیز کنند».
توجه به بُعد معنوی جامعه (تزکیه)
ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی؛ بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینهها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه گروهی و وسایل دیگر؛ آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه، در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی؛ و تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینههای علمی، فنّی، فرهنگی و اسلامی از طریق مراکز تحقیق وتشویق محققان.
خدمت به قشر محروم جامعه
اصلیترین اهداف انقلاب اسلامی
دستاوردهای سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی
نفی شرق و غرب
بازگشت از سیاست نه شرقی و نه غربی؛ خیانت به اسلام
تحقیر آمریکا در سطح بین المللی
مبارزه با آمریکا
توجّه به معنویات
نامشروع اعلام کردن اسرائیل
با پیروزی انقلاب اسلامی و قطع رابطه با اسرائیل، سفارت این رژیم اشغالگر در تهران، به سفارت فلسطین تبدیل و از سوی امام راحل، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان، روز جهانی مبارزه با رژیم صهیونیستی و روز قدس اعلام گردید. انقلاب اسلامی، نزدیکترین دوست این رژیم را در منطقه، به سرسختترین دشمن آن تبدیل کرد. امروزه حتی در میدانهای ورزشی بینالمللی، ورزشکاران ایرانی به مصاف ورزشکاران رژیم صهیونیستی نمیروند و با این حرکت، اعلام میکنند که به همین مقدار نیز حاضر به پذیرفتن چنین دولتی نیستند.
قطع رابطه با رژیم آپارتاید
حکومت جمهوری اسلامی
گشودن فصلی نو در تاریخ بشر معاصر
حمایت از ملتهای مستضعف
ترویج اسلام
تغییر در اصول قانون اساسی
مطرح کردن اسلام در صحنه سیاست بینالملل
الگوی سیاسی ملتها
جاذبه و دافعه
آزادی
احیای بُعد سیاسی حج
تغییر نظام سیاسی
نظام توحید؛ مبارکترین دستاورد انقلاب
نابودی اُبهّت پوشالی ابرقدرتها
مشارکت زنان در نظارت همگانی
حضور فعّال زنان در صحنههای اجرایی
حضور زنان در عرصه بینالملل
حضور مقتدرانه زنان در دفاع مقدس
رسواییِ تبلیغات دروغین غرب
تغییر معیارها
اصلاح مراکز آموزشی
انقلاب در روش و منش
خودسازی معنوی و روحی
گسترش فرهنگ قرآنی
احیای دین مبین اسلام
احیای اندیشه خودباوری
اهمیت دادن به کانون خانواده
بالا بردن سطح آگاهی
احیای ارزشها
مبارزه با افکار طاغوتی
طرد فرهنگ منحط غرب
بازسازی فرهنگ خودی
ترویج اسلام ناب
انقلاب اسلامی از منظر اندیشمندان و سیاستمداران جهان
شهید دکتر فتحی شقاقی
عارف حسین حسینی
برونوکراسیکی، صدر اعظم سابق اتریش
حافظ اسد
احمد بن بلا
مُعَمَّر قذّافی
حبیب شطی
دانِیِل پایپس
ریچارد نیکسون
منابع:
كتاب انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن، عباسعلی عمیدزنجانی
كتاب مباحثى پيرامون انقلاب اسلامى ،شهيد حجت الاسلام باهنر
ماهنامه پاسداراسلام
ماهنامه گلبرگ
ماهنامه دیدارآشنا
پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی راسخون
نظرات شما عزیزان: