اشعار مناسبتی
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41154
بازدید دیروز : 70777
بازدید هفته : 120380
بازدید ماه : 173658
بازدید کل : 10565413
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 13 / 11 / 1398

**************

شعر بمناسبت دهه فجر 

در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود

مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود

دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت

خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت

آدمی افسـون شـیطان پلید، / گوسـفندان راضی از چوپانشـان

گر کسی بیدار می شد ناکهان / کشته می شـد بی صدا یا بی نشان

در چنین ظلمت شب ایران زمین / ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت

روح روح ا… ، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت

آمد آن آرام جان از هجرتش / گوئیا آن شب شـده صبح سـپید

مردمانـش گشـته با هم متحد / نـور ایمـان در دل آنها دمـید

مردم بیدار گشـته می شـدند / هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر

با غریو مشــتهای لالــه ها / دیـو شـد از کاخهایش در بـدر

نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود

نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود

سالگشت دیگری ازره رسـید / تهنیت ایدوسـتان، همسنگران

شادی خود را کمی قسمت کنید / سهم دارند از شـماها دیگران

**************

شعر در مورد دهه فجر مخصوص دانش آموزان

این دهه فجر است گویی نوبهار

وین همه مهراست از او یادگار

غصه ها رفتند و افسانه شدند

ناله ها فریاد مستانه شدند

دردهه فجرامتش پیروزشد

ماه بهمن ماه جان افروزشد

فجرگویی نوبهارزندگی

چون چراغی در ره سازندگی

ماهمه دلداده ی رهبرشدیم

تا ابد او یار و ما یاورشدیم

گفته بودم قصه دارم با شما

قصه ای از ماه بهمن بچه ها

آنچه بشنیدید برآیندگان

بازگویید تا بماند همچنان

از نهضت قاطعانه ی روح الله

شد دست ستمگران ز ایران کوتاه

با دست تهی و این همه پیروزی

لا حول و لا قوت الا بالله

**************

دهه فجر

سعید مطوری

بهمن من تاریخم تو بگو از رازهای ناگفته ام
از شهیدان مظلوم به خون خفته ام
که صدایشان را فقط خدا شنید

اجرشان نوری بر چهره ها دمید
گوهر فریادشان نابودی استبداد
او که می گفتن بعد خدا نام خود را
خدا…شاه…میهن!!!
و دستان به خون آلوده
مظلومان شنکجه داده شده
در تاریک ترین لحظه های زندگی
فریادشان در زمان جاری
گوشها شنواتر
لحظه های آشناتر
اتحاد زیبا تر
مشت شدند انگشتان
تمام گروهای مبارز در آن عیان
ریشه ی استبداد ستس تر
داهای مردم قوی تر
برفت ظلم از خاک وطن
«هوا دلپذیر شد
گل از خا بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه ی امید»
و نگاه منتظران به آسمان وافق
فرشته بر زمین نشست
و نوای آزادی شور انگیزتر شد
حال سی سال گذر تاریخ بر آن زمان
جنگ…صبر…تلاش…شکوفایی آن
هر چند گاهی به عدالتی شده چون خزان
بیایید چون گذشته شویم
اسیر قدرت و ظلمی نشویم
خاک به خون همه رنگین شد
انقلاب با من و ما پیروز شد
من
تو
بیا ما شویم
و بر کنیم ریشه ی ظلم من بودن را…

**************

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد/ زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود/ عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل /نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد

صبح امید که بد مُعتکف پرده غیب / گو برون آی که کار شب تار آخر شد

آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل / همه در سایه گیسوی نگار آخر شد

باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز / قصه غصّه که در دولت یار آخر شد

ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد / که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد

**************

شمیم بهار

بیا بیا که شمیم بهار می‏ آید
دل رمیده ما را قرار می‏ آید

سر از افق بدرآورد صبح آزادی
سرود فتح و ظفر زین دیار می‏ آید

بیا که شد سپری دوره تباهی‏ ها
زمان سروری و اقتدار می ‏آید

گریخت ظالم و برچیده شد بساط ستم
نهال حق و عدالت به بار می ‏آید

بیا که گر رود اهریمن از وطن بیرون
فرشته از طرف کردگار می‏ آید

خوش آمدی به وطن مقدمت گرامی‏ باد
صدای هلهله از هر گذار می ‏آید

**************

سالگرد انقلاب

سالگرد انقلاب آمد پدید
انقلابی چون سپیده پرنوید

فجر رستن، فجر رستن، فجر شوق
فجر بشکفتن چو گل در باغ ذوق

انقلابی چون سحر ظلمت شکن
تا به عمق کلبه‏ ها پرتوفکن

فجر نورافشانی قرآن و دین
فجر قدرت‏یابی مستضعفین

انقلابی چون شفق سرشارِ خون
گوهر آزادگی را آزمون

فجر عزت، فجر رشد کارها
فجر دیگرگونی معیارها

انقلابی پیشرو مانند برق
در شکوهش عقل عالم مانده غرق

فجر جمهوری اسلامی کزان
صدهزاران روزِ روشن شد عیان

فجر برچیدن بساط زور و زر
شام استبداد آوردن به سر

انقلابی پر زشیران بیشه‏اش
نعره الله اکبر ریشه ‏اش

سوره «والفجر» گر خوانی عمیق
راز این ده شب از او یابی دقیق

**************

یک گل و صد بهار

یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود
و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود

یاد باد آن دل تپیدن‏ های مشتاقان یار
و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود

عشق را صد رشته جان، در لعل نوشین بسته بود
حسن راصد چشم دل، آیینه وار آورده بود

از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق
موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود

منکران گفتند با یک گل نمی‏ گردد بهار
لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود

در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق
در چن هر گوش ه‏ای را صد هزار آورده بود

**************

فجر انقلاب

جواد محدثی

برخیز، که فجر انقلاب است امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز

هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا، نقش بر آب است امروز

فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است

با آمدن امام در کشور ما
خورشید حقیقت از افق سرزده است

«والفجر» که سوگند خدای ازلی است
روشنگر حقی است که با «آل‌علی» است

این سوره به گفته امام صادق
مشهور به سوره «حسین‌بن‌علی» است

شب رفت و سرود فجر، آهنگین است
از خون شهید، فجر ما رنگین است

این ملت قهرمان و آگاه و رشید
ثابت قدم است و قاطع و سنگین است

شب طی شد و روز روشن از راه رسید
خورشید امید شرق، از غرب دمید

عیسای زمان، راز زمین، «روح خدا»
در کالبد مرده، دمی تازه دمید

این نهضت حق، که خلق ما برپا کرد
نه شرقی‌و غربی است، نه سرخ است و نه زرد

در وسعت و عمق و شور و یک‌پارچگی
زیباتر از این نمی‌توان پیدا کرد

جان‌های جهانیان به لب آمده است
جان در پی حق، داوطلب آمده است

جمهوری اسلامی ما در این قرن
فجری است که در ظلمت شب آمده است

بر ملت تازه رَسته از دام و کمند
آن بردگی گذشته، یارب مپسند

این در که به‌روی ما گشودی از مهر
بار دگر از قهر، خدایا تو مبند

**************

فجر بیداری

رسید موسم بهمن بهار باز آمد
جلال محفل ما، یار دل نواز آمد

به پاست خیمه آلاله‏های صحرایی
«و ان یکاد» بخوان موسم نیاز آمد

درون هر ورق سبز بنگری، بینی
جمال یوسف مصری در این تراز آمد

چراغ لاله فروزان شد از دم عیسی
شمیم یاد عزیزانِ پاکباز آمد

زمان، زمان طلوع است و فجر بیداری
کنون که جلوه خورشید برفراز آمد

**************

من عاشـق  آن رهبــر  نورا نــی خـویشم
آن دلبــر وارستــۀ  عـرفـانـی خــویشم

عمـری است غمیـنم  ز  پریشانـی آن  یار
هـر چنـد که  محزون ز پریشانی خویشم

در دام  بـلایت  شـده ام  سخـت  گرفتـار
امـواج  بـلای  دل  طوفــانــی  خـویشم

چون نقـش نگـارین تو بر دیـده در افتــد
گمگشتــۀ  این دیـدۀ  بـارانــی خـویشم

زان لحظه که مجنون شدم از زلف سیاهت
در کوهم و در دشـت  و بیـابـانی خـویشم

از شـوق وصال تو چه ویرانـه شد  این دل
چندی است که شاد ازدل ویـرانی خویشم

یک لحظه پشیمان نشدم از غم آن دوست
عمری است که مشغول نگهبـانی خـویشم

دل کنـده ام از عـالـم دنیــایـی  و لیکـن
دلـبستــۀ آن  یـار خـراسـانــی خـویشم

تـوفیـق زیـارت بـه جمـالـش نـدهنــدم
این غــم به که گویم غم پنهانـی خـویشم

زان  روز  که  در  بنـد  نگـاه  تـو  اسیـرم
افسـردۀ  دیـدارم  و   زنـدانــی  خـویشم

سرباز  و  نگهبـانـم  و هم حامـی جـان از
جـمهـوری  اسـلامـی ایـرانــی خـویشـم

**************


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی