تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 879
بازدید دیروز : 34662
بازدید هفته : 50815
بازدید ماه : 93785
بازدید کل : 11150636
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

انتخاب راه دين ، مطابق فطرت است 
فطرت ، بر وزن خلقت و به معناى آن است . هر نوع احساسى در انسان كه در پديد آمدن آن ، استاد و مربّى و تمرين نقش نداشته ، و امرى دائمى و هميشگى ، در همه مردم ، همه مكان ها و همه زمان ها باشد، از آن احساس ، گاه به فطرت و زمانى به غريزه تعبير مى شود. البتّه معمولا غريزه به آن سرى از احساسات و تمايلات گفته مى شود كه در حيوان و انسان ، هر دو باشد، مانند احساس گرسنگى و تشنگى . آرى ، نشانه فطرى بودن يك موضوع همان عموميّت آن است . مثلا علاقه مادر به فرزند، فطرى است ، يعنى احساسى است كه بدون معلّم و مربّى و تلقين ، در آفرينش او نهفته شده و عموميّت دارد، يعنى در هر زمان و مكان و در هر رژيم و نظامى ، اين علاقه را در مادران خواهيد يافت .
البتّه ممكن است عواملى سبب شدّت و ضعف آن احساس شود، زيرا گاهى يكى از احساسات درونى بر ديگرى پيروز مى شود. در انسان ، هم علاقه به مال هست و هم علاقه به خوشى و سلامتى ، ولى اين علاقه ها در همه افراد يكسان نيست ، بعضى مال را فداى جان و بعضى جان را فداى مال مى كنند. همان گونه كه در ميان اعراب جاهلى ، علاقه به آبرو و خيال اينكه داشتن دختر ننگ است ، سبب مى شد كه پدر از علاقه به فرزند دست كشيده ، با دست خود، دخترش را زنده به گور كند. بنابراين ، معناى فطرى بودن ، آن نيست كه انسان در عمل نيز دائما دنبال آن برود زيرا چه بسا فطرتى روى مساءله فطرى ديگر را بپوشاند.
يكى از آثار مساءله فطرت ، احساس افتخار است . كسى كه روى مرز فطرت گام بر مى دارد در خود احساس آرامش مى كند، مادرى كه فرزند خود را در آغوش گيرد، احساس غرور مى كند و حتّى به مادرى كه به فرزند خود بى مهرى كرده انتقاد مى كند، آرى ، آن افتخار و اين انتقاد همه از آثار فطرت است .
دينِ فطرى يعنى چه ؟ 
هنگامى كه مى گوييم دين فطرى است ، يعنى مايه ها و ريشه هاى دين در نهاد هر بشرى نهفته است . اصول و فروع دين ، اخلاق و معارف و مبانى دين با خلقت و فطرت انسان هماهنگ است . انسان ها در هر سن و سالى كه باشند و در هر زمان و مكانى كه زندگى كنند، مى خواهند بدانند سرچشمه هستى كجاست ؟ اين ، همان ريشه توحيد است .
انسان مى خواهد كسى او را راهنمايى كند، حقّ و باطل را براى او بگويد، او در درون احساس مى كند به راهنما نياز دارد، و اين ريشه نبوّت و امامت است .
پاداش دادن و كيفر كردن ، همچنين انتظار پاداش و كيفر در برابر خوبى ها و بدى ها در درون هر انسانى وجود دارد. اگر شما گلى به كودكى داديد، لبخند مى زند و اگر او را اذيّت كرديد، اخم مى كند و مى گريد. آن لبخند و اين اخم ، پاداش وكيفر عمل شماست واين عكس العمل فطرى ، ريشه اعتقاد به معاد است .
تشكّر از ولىّ نعمت و اظهار خضوع در مقابل كسى كه به انسان خدمتى كرده ، ريشه عبادات و نماز است .
توجّه به محرومان و مستمندان و علاقه به رفع مشكلات همنوعان ، ريشه خمس و زكات و انفاق است .
توجّه به نجات يك انسان گرفتار و كسى كه در خطر است و علاقه به سعادت ديگران ريشه امر به معروف و نهى از منكر است .
البتّه نحوه انجام عبادات و اينكه مثلا نماز را چگونه و چند ركعت بخوانيم و با چه زبان و شيوه اى انجام دهيم ، تعبّدى است و بايد ببينيم راهنمايان و رهبران دينى چه شيوه اى را براى ما بيان كرده اند.
فطرت در قرآن 
كلمه فطرت يك بار در قرآن آمده ، ولى آيات متعدّد در مورد امور فطرى است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- آياتى مثل آيه (اشتروا الضلالة بالهدى )(2)، آنان هدايت را دادند و گمراهى را خريدند. كه معلوم مى شود انسان هدايتى فطرى داشته ولى آن را با گمراهى معاوضه كرده است .
2- آياتى مانند آيه (نسوا اللّه )(3)، خدا را فراموش كردند. كه بيانگر اين مطلب است كه اعتقاد به خدا وجود داشته ولى آنها فراموش كرده اند.
3- آياتى كه از بازگشت به خويشتن سخن مى گويد. (يا ايها الّذين آمنوا عليكم انفسكم )(4) و (اءتاءمرون الناس ‍ بالبرّ و تنسون انفسكم )(5)
4- آياتى كه ندامت و پشيمانى انسان را بيان مى كند. (يا ويلتى ليتنى لم اءتّخذ فلانا خليلا)(6)
5 - آيات ذكر و تذكّر، كه در مورد ياد و يادآورى است . (و ذكّرهم بايام اللّه )(7) و (وذكّر فانّ الذكرى تنفع المؤ منين )(8)
6- سؤ الاتى كه قرآن از انسان مى كند. از طرح اين سؤ الات معلوم مى شود كه انسان در درون خود مطالبى را مى فهمد و مى شناسد. (هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انّما يتذكّر اولوا الالباب )(9)
7- آياتى كه مى گويد: كجا مى رويد؟ (انّى تؤ فكون )(10) اين آيات بيانگر اين است كه انسان همانند ظرف خالى نيست كه از بيرون پر شود، بلكه داراى اندوخته ها و ذخاير درونى است .
8 - آياتى كه مى گويد: انسان بر نفس خودش آگاه است . (بل الانسان على نفسه بصيرة )(11)
9- آيات عهد و پيمان و ميثاق انسان با خدا. (اءلم اءعهد اليكم يا بنى آدم )(12)
سؤ ال : اگر اعتقاد به خدا فطرى است ، چرا عدّه اى به دين و خدا معتقد نيستند؟
پاسخ : دين فطرى است ، لكن ممكن است برخى در شناخت سرچشمه هستى اشتباه كنند، مانند نوزادى كه در جستجوى شير و در صدد يافتن سينه مادر براى مكيدن است ، ولى به جاى آن پستانك مى مكد.
علاوه بر آنكه امور فطرى گاه ممكن است تحت الشّعاع امور ديگر واقع شود.
غبارهاى فطرت 
فطرت ، گاهى كاملاً آشكار و گاهى غبار آلود است . در اينجا مناسب است از چيزهايى كه مانع درخشش فطرت است و چون تكّه اى ابر و يا توده اى غبار روى امور فطرى را مى پوشاند نام ببريم .
1- تقليد كوركورانه از ديگران .
2- رفاه گرايى و غوطه ور شدن در مادّيات .
3- تاءثيرپذيرى از محيط. حضرت موسى عليه السلام به اتّفاق قوم خود كه خداپرست بودند، وارد منطقه اى شد كه مردم آن بت مى پرستيدند، همين كه نگاه قوم موسى به آنها و بت هايشان افتاد، به حضرت گفتند: براى ما نيز خدايى از بت قرار ده ، (اجعل لنا الها كما لهم آلهَة )(13)
4- رفيق بد. چه بسا فردى خودش ، خوب و بد را مى فهمد و مى داند، امّا رفيق بد، او را منحرف مى سازد. قرآن مى فرمايد: انسان گمراه در روز قيامت مى گويد: (يا ويلتى ليتنى لم اءتّخذ فلانا خليلا . لقد اضلّنى عن الذّكر)(14) اى كاش فلانى را دوست نگرفته بودم ، او مرا از ياد خدا غافل و منحرف ساخت .
5 - تبليغات سوء. ممكن است با تبليغات مسموم ، كارهاى پسنديده ، ناپسند و امور ناپسند، پسنديده جلوه داده شود. مانند تبليغات فرعون مبنى بر خدايى خويش ، (اءنا ربّكم الاعلى )(15) كه مورد پذيرش قوم او قرار گرفت .
6- تهديد و ايجاد ترس و دلهره از سوى مخالفان دين .
7- خود باختگى در برابر افكار و عقايد ديگر مكاتب .
8 - پيروى از هنرمندان منحرف . هنگامى كه حضرت موسى عليه السلام براى مناجات و دريافت وحى به كوه طور عزيمت فرمود، سامرى كه يك هنرمند بود از اين فرصت استفاده كرد و با ساخت گوساله اى ، مردم را گوساله پرست نمود. (فاخرج لهم عِجلاً جسداً له خُوار)(16)
9- اكثريّت گرايى . گاهى انسان خود مى داند مطلبى باطل و نارواست ، امّا به خاطر اينكه اكثريّت آن را مى پسندند، بر اساسِ ((خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو)) از جامعه پيروى و تبعيّت مى كند.
10- وسوسه هاى شيطانى .
11- تمسخر شنيدن . گاهى انسان به خاطر احتراز از تمسخر ديگران ، از بيانِ دريافت هاى صحيح خود دست بر مى دارد.
12- هوا و هوس . تمايلات نفسانى و پيروى از غرائز، از بروز امور فطرى جلوگيرى مى كند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: كدام راه ؟
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی