جاء الحق و زهق الباطل
هجرت بندگان صداقتپیشه خداوند، هماره آغازگر تحولات شگرف و تاریخساز بوده است. این سنت الهى براى همیشه در دورههاى گوناگون، جارى است و مهاجران الى الله، با هجرت و مجاهدت خویش، راه هدایت را براى مردم مىگشایند و هموار مىسازند. خداوند، جایگاه دین مردمان را بلندترین مقام نزد خدا قرار مىدهد و مىفرماید: «آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد کردند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز رستگارند.» با هجرت پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله ، تاریخ فروزان اسلام رقم خورد. با هجرت امام حسین علیهالسلام ، تاریخ سرخ شیعه نگاشته شد و در عصر ما نیز با هجرت سلاله نورآگین مردى بزرگ از خاندان عصمت و طهارت، حضرت امام خمینى (رحمت الله علیه) ، آیین ناب نبوى و قیام حیاتبخش حسینى احیا گشت. خمینى با قدم صدق از ایران خارج شد و با قدم صدق به ایران آمد و مصداق «جاء الحق و زهق الباطل» در عصر ما آشکار شد.
بازگشت امام
امام خمینى(رحمت الله علیه) از سیزده آبان سال 1342 تا دوازده بهمن سال 1357، یعنى حدود چهارده سال در تبعید و به سر برد و در سال 1343 ابتدا به ترکیه و پس از مدتى به عراق تبعید شد و اوقات پایانى دورى از وطن را در فرانسه و در دهکدهاى به نام نوفل لوشاتو گذراند. نوفل لوشاتو در روزهاى اوج نهضت، به قلب تپنده انقلاب ایران تبدیل شده بود. وقتى امام را به ترکیه تبعید مىکردند، شاه و امریکا هیچگاه پیشبینى نمىکردند که او روزى پیروزمندانه به ایران باز گردد و رژیم شاهنشاهى را از بن برکند.
پس از خروج شاه در 26 دى 1357، امام در پیامى کوتاه خطاب به خبرگزارىهاى جهان اعلام کرد: «خروج شاه از ایران، اولین مرحله پایان یافتن سلطه جنایتبار پنجاه ساله رژیم پهلوى مىباشد که به دنبال مبارزات قهرمانانه ملت ایران صورت گرفته است. من این پیروزى را به ملت تبریک مىگویم.» همچنین ایشان اعلام کرد که در اولین فرصت به ایران باز مىگردند.
به تعویق افتادن بازگشت
در حالى که یاران حضرت امام و مبارزان مذهبى، با وجود تمام نگرانىها در تدارک برگزارى مراسم استقبال باشکوهى از امام بودند، اعلام خبر تصمیم امام براى آمدن، مسئولان و سردمداران رژیم پهلوى را سخت به تکاپو انداخت. آنان که به شدت از تظاهرات خیابانى مردم بر ضد رژیم پهلوى هراسناک شده بودند، ورود امام را به کشور، پایانى بر تمام امیدهایشان مىپنداشتند و یقین داشتند که در این صورت، طومار سلطنت پهلوى برچیده خواهد شد. بنابراین، درصدد مقابله با ورود امام به کشور یا مانعتراشى در برابر تصمیم امام برآمدند. بختیار در مقام نخستوزیرى، نقشههاى گوناگونى در سر مىپروراند که انفجار هواپیماى امام یا منحرف کردن مسیر هواپیماى حامل امام و سپس دستگیرى ایشان از آن جمله بود که هیچیک عملى نشد. تیر آخر او، بستن فرودگاهها به روى هواپیماى امام بود. در حالى که قرار بود پرواز انقلاب در روز ششم بهمن امام خمینى (رحمت الله علیه) را از فرانسه به ایران بیاورد، سازمان هواپیمایى کشور اعلام کرد که به علت بدى هوا و نبود دید کافى، همه پروازها لغو شده است.
اعتراض مردم به بسته شدن فرودگاهها
با انتشار خبر بسته شدن فرودگاهها و جلوگیرى دولت بختیار از ورود حضرت امام به کشور، مردم با تظاهرات و راهپیمایىهاى خود، به اقدام دولت اعتراض کردند. همه افسران نیروهاى سهگانه در پایگاههاى خود در تهران، اصفهان، کرمانشاه، دزفول، همدان و بوشهر اعتصاب کردند و سپس به صفوف تظاهرکنندگان معترض پیوستند. در تهران، سیل جمعیت تظاهر کننده به سوى فرودگاه مهرآباد به راه افتادند. روحانیان مبارز سراسر کشور که براى استقبال از امام به تهران آمده بودند، با تحصن در مسجد دانشگاه اعلام کردند تا بازگشت امام به کشور به تحصن ادامه خواهند داد. مردم و دانشجویان نیز به جمع تحصینکنندگان مىپیوستند. فرداى آن روز، مردم در راهپیمایى عظیم یک میلیونى به مناسبت رحلت پیامبر اسلام، در حمایت از امام شعار دادند. در بسیارى از نواحى شهر تهران نیز زد و خوردهاى شدیدى میان نیروهاى انتظامى و تظاهرکنندگان روى داد. تیراندازى در نواحى مختلف لحظهاى قطع نمىشد. خبرگزارى پاریس اعلام کرد یکى از میدانهاى شهر، به میدان جنگ شباهت پیدا کرد و تعداد کشتهها در پایتخت را سه هزار تن گزارش کرد. روزنامه اطلاعات نوشت: «غرب و جنوب غرب تهران، غرق در شعلههاى آتش بود».
کوتاه آمدن دولت بختیار
در پى تحصنها و تظاهرات خونین مردم در اعتراض به بسته شدن فرودگاهها، دولت بختیار عقبنشینى کرد و شکست را پذیرفت. بختیار در نهم بهمن ماه اعلام کرد که فرودگاه مهرآباد امروز باز خواهد شد و هیچ ممانعتى براى ورود امام به کشور وجود ندارد. هیئت دولت در دهم بهمن اعلام کرد که ورود هواپیماى حامل امام به فرودگاه مهرآباد تهران بدون اشکال است. با اعلام این خبر، کمیته استقبال از امام در پیامى اعلام کرد که امام خمینى (رحمت الله علیه) در ساعت نه صبح پنجشنبه دوازده بهمن در تهران خواهد بود.
امام خمینى رحمت الله علیه بر فراز آسمانها
شامگاه یازده بهمن، هواپیماى امام خمینى (رحمت الله علیه) غرشکنان از فرودگاه شارل دوگل فرانسه به آسمان پرواز کرد. امام نماز شب را در طبقه دوم هواپیما به جاى آورد و سپس در طبقه پایین هواپیما استراحت کرد. مهماندار هواپیما از مشاهده آرامش امام متعجب شده بود. هنگام طلوع فجر، امام و همراهان نماز صبح را به جماعت بهجا آوردند. زمان ورود هواپیما به آسمان ایران، خبرنگارى از امام پرسید: «چه احساسى دارید؟» و امام پاسخ داد: «هیچ.» امام هیچ احساسى نداشت؛ چرا که او فقط بر مبناى تکلیف عمل مىکرد. پیروزى و شکست براى او، هر دو زیبا بود. همانطور که شکست، او را ناامید نمىکرد، پیروزى نیز احساسات شخصىاش را برنمىانگیخت.
پرشکوهترین استقبال تاریخ
در دوازدهم بهمن 1357، پرشکوهترین استقبال تاریخ جلوهگر شد. این روز یکى از ماندگارترین روزهاى تاریخ معاصر ایران است و شور و شوق مردم در آن وصفناپذیر بود. عده زیادى از مردم، خود را به تهران رسانده بودند تا در مراسم استقبال از امام شرکت کنند. تقریبا در ساعت شش صبح، خیابانها سرشار از جمعیت بود. اول صبح، میلیونها نفر در دو طرف خیابانهاى مسیر امام خمینى (رحمت الله علیه) ایستاده بودند و پنجاه هزار نیروى انتظامى مردمى مشغول منظم کردن آنها بودند. مردم با تاق نصرت و گل، خیابانها را تزیین کردند و در قلب استقبالکنندگان، دریایى از اضطراب و شادى موج مىزد. در ساعت نه و سى دقیقه صبح، محبوب ملت و پرچمدار آزادى به وطن برگشت. چند لحظه پس از گشوده شدن در خروجى هواپیما، امام در حالى که دستشان در دست مهماندار فرانسوى بود، در مقابل دیدگان مشتاقان ظاهر شد. همه اشک شادى مىریختند. فریاد «اللّه اکبر» به هوا برخاست. در میان نشاط و هیجان و ازدحام، امام وارد صحن فرودگاه شد و پس از شنیدن آیات قرآن کریم، پیام محبتآمیز فداییان خود را که از اعماق جان هر ایرانى برمىآمد، از زبان گروه سرود شنید:
امام خمینى رحمت الله علیه در فرودگاه مهرآباد
امام خمینى (رحمت الله علیه) در فرودگاه مهرآباد پس از شنیدن پیام ملت، سخنانى ایراد فرمود. ایشان ابتدا از تمام اقشار ملت از پیر و جوان، روحانى و کسبه، قاضى و وکیل، کارمند و کارگر و کشاورز که در راه رسیدن به پیروزى رنج و مصیبت دیدند و ثابتقدم ماندند، صمیمانه تشکر کرد. ایشان در بخشى از سخنان خود، تلاشهاى محمد رضا را براى بازگشت به ایران و حفظ سلطنت، ناکام خواند و تلاشهاى آنان را به دست و پا زدن براى حفظ سلطنت تعبیر کرد. امام در این سخنان با بیان رمز پیروزى فرمود: «ما باید از همه طبقات ملت تشکر کنیم که این پیروزى تا اینجا به واسطه وحدت کلمه بوده است. وحدت کلمه مسلمین، همه، وحدت کلمه اقلیتهاى مذهبى با مسلمین، وحدت دانشگاه و مدرسه علمى، وحدت روحانى و جناح سیاسى. ما باید همه این رمز را بفهمیم که وحدت کلمه، رمز پیروزى است و این رمز پیروزى را از دست ندهیم».
امام خمینى رحمت الله علیه در بهشت زهرا
بهشت زهرا، نخستین جایى بود که امام خمینى (رحمت الله علیه) پس از بازگشت به وطن به آنجا رفت و با پاسداشت مقام شهیدان و خواندن فاتحه، سخنرانى تاریخى خود را در آنجا ایراد کرد. در میان ازدحام جمعیت شش میلیون نفرى استقبال کننده و مشتاق زیارت امام، انتقال ایشان تا بهشت زهرا به سختى صورت گرفت. همه منتظر بودند ببینند امام خمینى (رحمت الله علیه) چه برنامهاى را اعلام مىکند. امام در سخنرانى خود، ابتدا از ایثار و تلاش مردم تشکر کرد و به آنان براى از دست دادهشان تسلیت گفت. سپس رژیم سلطنتى را غیرعقلانى شمرد و رژیم پهلوى را تحمیلى و غیر قانونى اعلام کرد. دولت بختیار را نیز به دلیل غیر قانونى بودن مجلس شورا و سنا، نامشروع دانست. آنگاه ارتش را نصیحت کرد و از بعضى نظامیانى که به ملت پیوسته بودند، قدردانى کرد. اوج سخنان امام خمینى (رحمت الله علیه) که احساسات مردم را به شدت برانگیخت، این جمله بود: «من دولت تعیین مىکنم. من تو دهن این دولت مىزنم. من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مىکنم.» چند روزى بیش نگذشته بود که امام به وعده خود عمل کرد و دولت انتقالى با تصویب شوراى انقلاب به مردم معرفى شد.
مهمترین پىآمدهاى بازگشت امام راحل
دو حادثه، از مهمترین پىآمدهاى بازگشت امام خمینى (رحمت الله علیه) است که به سرعت موجب پیروزى انقلاب اسلامى شد: انتصاب دولت موقت و بیعت نظامیان با امام خمینى (رحمت الله علیه) . امام خمینى در 26 دى ماه در آستانه خروج شاه از کشور اعلام کرد که ما دولت را به همین زودى اعلام خواهیم کرد. در پانزده بهمن، نخستوزیرى مهندس بازرگان به تصویب شوراى انقلاب رسید. در نوزده بهمن، عظیمترین راهپیمایى در سراسر کشور شکل گرفت و میلیونها نفر از دولت منتخب امام خمینى (رحمت الله علیه) حمایت کردند. از سوى دیگر، در دهه انقلاب، ارتش که تنها نقطه اتکاى رژیم بود، به انقلاب پیوست. فرار، نافرمانى، اعتصاب، شرکت در تظاهرات و سرانجام، بیعت با امام خمینى (رحمت الله علیه) ، نشانه همراهى ارتش با امام بود که در نوزده بهمن به اوج خود رسید. در نتیجه، رژیم بدون پشتوانه به سرعت از هم پاشید و انقلاب اسلامى در 22 بهمن به پیروزى نهایى رسید.
نقش اسلام و روحانیت در انقلاب اسلامی
و کـذلک جـعلناکم امـه وسـطا لـتکونوا شـهدإ على الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا...(بقره/ 143) و همچنان شما مسلمانان را به اسلام هدایت کردیم و به اخلاق معتدل و سـیرت نـیکوبیاراستیم تـا گـواه مردم باشید چنانچه پیامبر را گواه شما کردیم...
مـلت ایـران چـنان قـدرت و شـرافت پـیدا کـرده است که پیامها , بیانیه ها , شعارها , عملکرد و موضع گیرىاش براى ملتهاى دنیا به صـورت درس درآمـد و الهام دهنده و راهگشا شد و امام این امت به عـنوان امـام مـحرومان و مستضعفان انقلابى دنیا و به عنوان امام مـلتهاى دربند مسلمانى که در زیر بار حکومتهاى طاغوتى خود قرار دارنـد شـناخته شد. این همه , در سایه حرکت اسلامى این مردم بود در سـایه ایـنکه مـساجد ما سرنوشت ساز و به دنبال آن سربلندى و عزت براى مردم ما حاصل آمد.
امروز هم در برابر مسئله روحانیت و حضور اسلام در انقلاب و در جهت گـیریهاى سـیاسى , چـنین شرایطى داریم. اصل شکل گرفتن انقلاب یک مـرحله اسـت و مـرحله شکوفایى انقلاب و تداوم و صدور آن به دنیا مرحله بسیار حساس و مهم و سرنوشت ساز ما امت است. اگر در دیروز پـیروزى انـقلاب بـه دخـالت روحـانیت در سیاست نیاز داشتیم , در امـروز تداوم انقلاب و آینده صدور آن هم به دخالت روحانیت متعهد و مـبـارز در جـریـانهاى سـیـاسى و اجـتـماعى و انـقلابى جـامعه نیازمندیم.
حـضرت امام (رحمت الله علیه) در این مورد تإکید کرده اند و فرموده اند: براى مـردم بگویید تا بدانند که توطئه گران پشت پرده دست اندر کارند تـا بـار دیگر روحانیت را از صحنه بیرون کنند , همان طور که در زمان مشروطه چنین توطئه اى وجود داشت.
ایـشان فـرموده اند: تـازه مسئله مشروطه نسبت به انقلاب اسلامى ما اصـلا قـابل مقایسه نیست , براى اینکه آن سرمایه گذارى عظیمى که مـلت مـا و اسـلام و روحـانیت ما براى شکوفایى این انقلاب کرده و دهـها هـزار شـهیدى که داده و صدمات و خسارات و لطماتى که دیده اسـت بـه هیچ وجه با آنچه که در مشروطه انجام گرفت قابل مقایسه نـیست. ایـن انقلاب براى ما بسیار گران تمام شده و لذا ارزش این انقلاب هم بسیار عظیم تر است.
در انـقلاب مشروطیت بعد از آنکه روحانیت و اسلام نقش خود را ایفا کرد و آن انقلاب را به وجود آورد رفته رفته عواملى شروع به توطئه کـردند تا روحانیت را از صحنه بیرون کنند, بطوریکه در دوره اول مجلس عده اى از روحانیان در مجلس بودند , اما در دوره دوم تعداد روحـانیان در مـجلس کـم شد و به تدریج دخالت روحانیان در مسأل اجـتماعى و حـکومتى و سـیاسى کـمتر و کـمتر شد. آنقدر سمپاشى و تـبلیغات کـردند تـا به تدریج روحانیت و اسلام کنار گذاشته شد و بـار دیـگر گـفتند اسـلام بـراى مساجد است و روحانیان هم کارشان مـسئله گفتن و درس گفتن در حوزه هاى درس است.و حداکثر مسألى را کـه بـراى روحـانیت گـذاشتند , مسئله عقد و ازدواج و یا احیانا نـوشتن اسـناد و از ایـن قـبیل مـسأل بـود.غربزده ها گـفتند ما روشـنفکرانى هستیم که از معلومات و اطلاعات و فرهنگ غرب استفاده کرده ایم و مى دانیم چگونه مدیریت کنیم و جامعه و حکومت را اداره کنیم.
روحـانیت را کـه از صحنه بیرون کردند بعد وقتى چشم مردم باز شد دیـدند کـه فـلان الـسلطنه ها و الدوله ها حاکم شده اند و به تدریج حـاصل انقلاب مشروطیت لقمه چرب و نرمى در دهان استعمار غرب شد و در خدمت سلطه گران و امپریالیستهاى جهان قرار گرفت. این ملت را از هویت مکتبى و اسلامى و انقلابى خود تهى تجربه تلخ گذشته تکرار شـود; بـاید حـضور اسـلام و روحـانیت را در خـدمات انـقلابى و در ارگانهاى اجرایى و حکومتى حفظ کنیم.
الـبته حـق هـمه مـردم اسـت , ایـن مـردم انقلاب کردند. قشرها و جـناحهاى مـختلف اجتماعى که در خط اسلام و انقلاب و امام بوده اند جـان داده انـد , شهید داده اند و امروز هم خود وارث این انقلاب و این حکومت هستند.
ضرورت حضور روحانیت در صحنه
روحـانیتى که تا دیروز به طور مسئولانه یک حالت نظات و انتقاد و احـیانا پـرخاش داشت , اکنون باید در بطن نظام مسئولیت بپذیرد.
نـمى خواهم بـگویم تـمام نـظارت در دسـت روحـانیت قـرار بگیرد , مـى خواهم بـگویم بـاید در بـطن نـظام مـسئولیت بـپذیرد و آماده پـذیرفتن مسئولیت اجرایى و سیاسى و حکومتى و شهادت سیاسى باشد.
بـعضیها مـى گویند انـتحار سیاسى , ولى ما مى خواهیم آن را شهادت سـیاسى تـعبیر کنیم. چون بیرون گود نشستن و گاهى انتقاد کردن و بیانیه صادر کردن بسیار آسان است. خیلى از افراد چون بیرون گود هـستند مـمکن اسـت با چهره انقلابى و محبوب و روشنفکرى و از این قـبیل چـیزها مـعرفى شوند , اما وقتى وارد نظام شدند و مسئولیت روى دوشـشان افـتاد آن وقت با انواع مشکلات و نابسامانیها دست و پـنجه نرم مى کنند و در معرض انواع تهمتها و توقعات و اتهامات و شایعات واقع مى شوند. اگر بناست نظام , اسلامى باشد و هویت اسلامى در بـطن نـظام ریـشه بـدواند , روحانیت متعهد هم بایستى در بطن نـظام مسئولیت بپذیرد ولو اینکه با انواع ناراحتیها همراه باشد , و ما آماده ایم وآماده اند و باید آماده باشند.
حساسیت مضاعف عملکرد روحانیت
در عین حال بایستى با بیدارى و هوشیارى هرچه بیشتر مواظب باشیم و مـواظب بـاشندکه گـرفتار لـغزش و انحراف نشویم , چون لغزش تا دیـروز خـطرش بـسیار کـمتر بود. امروز روحانیت در بطن نظام مثل اسـلام اسـت. مسلمانان ایرانى تا قبل از پیروزى هر چند هم جامعه شـان فـاسد بـود , اما آفت فساد مستقیما گریبانگیر اسلام نمى شد.
اگر بازار کشاورزى و صنعتش خراب بود , اگر در اداره اش بى عدالتى و تـبعیض بود , مى گفتیم تقصیر اسلام نیست , نظام منفور شاهنشاهى اسـت کـه دارد اداره مـى کند و مـقصر هر نوع فساد و بى عدالتى را حـکومت مـى دانستیم و از اسـلام دفـاع مى کردیم. واقعا در کشورهاى دیـگر کـه مـا مى گفتیم اسلام عدالت است و آنها مى گفتند ((چرا در کـشور شـما عـدالت و راستگویى نیست , چرا خیانت وجود دارد ؟ )) مـى گفتیم تـقصیر نـظام اسـت; رژیم , اسلامى نیست. اما اگر امروز گفتند ((چرا اداره شما چنین و چنان است , چرا بازار چنان است , چـرا صـنعت اشـکال دارد؟)) چـه پاسخى خواهیم داد؟ لذا به دنبال پـیروزى ایـن انقلاب , حیثیت اسلام در گرو علمکرد نظام ما در این کشور است.
هـمه کسانى که به عنوان سمبلهاى اسلام و علاقه مندان به آن مومنان و افراد متعهد اسلامى شناخته مى شوند , امروز برد و اثر عمل آنها در جـهان , حـتى عـم شـخصى و خـانوادگى آنها , چندین برابر اثر عـملشان در دیروز شده است. الان یک مسلمان که وارد مسجد مى شود و نماز مى خواند و مى گوید من مسلمان و مومن هستم , حتى عملى که در خـانواده اش انجام مى دهد و نحوه برخورد اخلاقى او در جامعه , موج و اثرش براى اسلام در جهان خیلى بیشتر از سالهاى قبل است. همراه بـا مـوج انقلاب ما , عملکرد و اخلاق و رفتار ما پخش مى شود , مثل تـلویزیونها و بـلندگوها کـه تـصویر و صـدا را پخش مى کنند: اگر بـلندگو نـباشد مـوج صـدا تـا جلوى در مى رود , اما یک بلندگو و سـیستم قـوى صـوتى , صدا را به تمام بازار و خیابان مى رساندصدا هـمان صدا است, ولى موجش منطقه وسیعى را مى گیرد.حال , اگر همین صـدا را از رادیـو یـا تـلویزیون پـخش کـنند , اثر و بردش چقدر زیادتر خواهد شد.
الان دقـیقا هـمین طور اسـت. عـمل و رفـتار مـا , قوانینى که وضع مـى کنیم , انـتخاباتى کـه بـرگزار مى کنیم , موضعى که مى گیریم و تـفسیرى کـه مـى کنیم , با بلندگوهاى قوى به اعماق دنیا وصل شده اسـت , لـذا اثـرش بسیار بسیار وسیع تر و نافذتر است. بنابر این باید مراقبت و احساس مسئولیت بیشترى بکنیم.
وارثان انقلاب
امروز وارثت انقلاب براى مستضعفان , ملت بپاخاسته , مردم مخلص و مـعتقد است و باید بتوانند در ارگانهاى اجرایى و حکومتى حضور و نـقش داشته باشند. تعهد انقلابى و مکتبى آنها مجوز آن است که در آمـوزش و پرورش , دانشگاهها و وزارتخانه ها راه پیدا کنند. این انـقلاب را ایـن مـردم و این جوانهاى مسلمان و مستضعفان مومن به اسلام و انقلاب کرده اند و خود اینها وارث این انقلاب هستند و باید بـه نـهادهاى حکومتى و آموزشى و اجرایى راه یابند و باید انقلاب خود را حفظ کنند.
چـگونه اسـت وقـتى کـه در خـواست بسیج مى شود همین توده محروم و مـستضعف آماده مى شوند و حرکت مى کنند و براى مبارزه و کارزار به جبهه هاى جنگ مى روند , وقتى صحبت از سپاه و جهاد سازندگى و نهضت سواد آموزى مى شود باز هم همین جوانهاى مسلمان و انقلابى ما براى فـداکارى در روسـتاها و براى عمران و آبادى آماده مى شوند و هیچ صحبتى از اینکه آیا براى ما پستى , درآمدى و رفاه زندگى هست به مـیان نـمىآورند; مـى گویند ما مى خواهیم از اسلام دفاع کنیم , خط امـام را حـاکم سازیم و از دستاوردهاى این انقلاب عظیم و مقدس و شـکوهمند پـاسدارى کـنیمآنوقت وقتى نوبت به وزارت , مدیر کلى , اداره سـفـارتخانه ها و نـمایندگى مـجلس مـى رسد , آیـا وزارتـها وکالتها و پستهاى کلیدى و حساس هم نباید در خدمت جوانان مسلمان و رزمـنده و مستضعف و انقلابى ما باشد ؟ همین طور هم هست و باید باشد. لذا وزرا و مسئولان مملکتى ما از توده مسلمان و انقلابى بر مى خیزند؟ الـبته نمى خواهیم بگوییم که قشرهاى دیگر جامعه حق زندگى ندارند , آنـهاهم مـى توانند اشتغال داشته باشند و از امکانات آموزشى و دانـشگاهى و سایر امکانات استفاده کنند , این مملکت و این نظام مـتعلق بـه هـمه مـردم اسـت و از برکات این نظام همه مردم باید استفاده کنند; اما اگر کسانى نسبت به انقلاب دشمنى دارند , نسبت بـه اسـلام تـعهد نـدارند و به خط راستین و شکوهمند امام به سوى حـاکمیت الـله مـعتقد نـیستند تـوقع هم نداشته باشند که پستهاى کلیدى و کارهاى اساسى به آنها سپرده شود.
اساس پذیرش پست و مقام
روحـانیت متعهد و مبارز احساس مسئولیت مى کند; مسئله پست و مقام مطرح نیست. اینها مسئولیت اصیل و ریشه دار اجتماعى خود را احساس کـردند; احـساس مسئولیت مى کنند که خدمت و تبلیغ و ارشاد کنند و در مـسأل سـیاسى و اجتماعى وارد شوند. و بر امت مسلمان است که با هوشیارى و همکارى و انسجام , پاسدار انقلاب عظیم خود باشند و بـدانند کـه انـواع و اقسام توطئه هاى مرئى و نامرئى و دانسته و نـادانسته براى مخدوش کردن و سرکوب انقلاب وجود دارد که از جمله این توطئه ها بیرون راندن روحانیت از صحنه سیاست است.
مـردم رشـد و شـعور و آگـاهى خود را حفظ کرده اند تا بتوانند در برابر توطئه هاى مرئى و نامرئى مقاومت کنند و از هر گونه اخلال و خـدشه اى کـه مـى خواهد در صـفوف منسجم و متشکل ملت رزمنده و بپا خـاسته ما به وجود آید جلوگیرى کنند تا ان شإ الله اسلام و این انـقلاب عـظیم بـراى مـا و بـراى تـاریخ ما بماند و براى نسل ما سـرنوشت سـاز و آیـنده سـاز , و براى مردم مستضعف و محروم دنیا پـیام دهنده و رسالت آفرین باشد. ان شإ الله به یارى پروردگار و بـا اسـتمداد از عنایات الهى این همکارى و هماهنگى و هوشیارى در بین ملت ما باقى خواهد ماند.
منابع:
کتاب انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، عباسعلی عمیدزنجانی
کتاب مباحثى پیرامون انقلاب اسلامى ،شهید حجت الاسلام باهنر
ماهنامه پاسداراسلام
ماهنامه گلبرگ
ماهنامه دیدارآشنا
پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی راسخون
نظرات شما عزیزان: