از اینها پول می گرفتند و صدقه می دادند
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4889
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 137056
بازدید ماه : 190334
بازدید کل : 10582089
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 7 / 1398

Image result for ‫تصویر نوشته انفاق‬‎

از اینها پول می گرفتند و صدقه می دادند

عامر شعبی گفت شبی حجاج بن یوسف از پی من فرستاد ترسیدم. وضو گرفته وصیتهای خود را کردم وقتی وارد مجلس حجاج شدم وسائل کشتار از شمشیر و پوست آماده دیدم. سلام کردم. جواب داده گفت نترس تا فردا ظهر در امانی. مرا نزد خود نشاند آنگاه اشاره ای کرد. مردی را آوردند که در غل و زنجیر بسته شده بود. او را در مقابل حجاج به زمین گذاشتند.
حجاج گفت این مرد عقیده دارد که حسن و حسین (علیهما السلام) فرزندان پیغمبرند باید برای اثبات گفتار خود دلیلی از قرآن بیاورد والا گردنش را می زنم. گفتم خوب است غل و زنجیرش را باز کنید، اگر جواب داد آزاد می شود چنانچه نتوانست جواب بدهد، شمشیر به این آهنها کارگر نیست باید در نتیجه برداشته شود تا به قتل برسد. امر کرد غل را برداشتند. درست در چهره او دقیق شدم دیدم سعید بن جبیر است. اندوهگین شدم با خود گفتم از کجا برای اثبات این مطلب می تواند دلیلی از قرآن بیاورد؟! حجاج گفت دلیل خود را بیاور وگرنه کشته خواهی شد. سعید گفت صبر کن مدتی سر به زیر انداخته فکر می کرد برای مرتبه دوم حجاج سخن خود را تکرار کرد. باز سعید گفت صبر کن. مرتبه سوم حجاج گفت دلیل بیاور این بار نیز تقاضای مهلت کرد. در مرتبه چهارم که دلیل خواست سعید گفت اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: بسم الله الرحمن الرحیم و وهبنا له اسحق و یعقوب کلاهدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و هرون و کذلک نجزی المحسنین.(6)
آنگاه به حجاج گفت بعد از آیه را بخوان. حجاج خواند و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس کل من الصالحین. سعید گفت چگونه ممکن است عیسی و زکریا و یحیی و موسی و هارون (علیهم السلام) را نسبت به حضرت ابراهیم داد. حجاج گفت عیسی از فرزندان ابراهیم است. سعید منتظر همین پاسخ بود. فاتحانه گفت در صورتی که عیسی پدر نداشت و از طرف مادر انتساب به ابراهیم دارد از فرزندان او محسوب شود با این همه فاصله که بین او و ابراهیم است پس امام حسن و امام حسین سزاوارترند که این نسبت را داشته باشند با اینکه فاصله ای با پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ندارند. حجاج امر کرد هزار دینار به او بدهند و پولها را تا منزلش ببرند، اجازه مرخصی به سعید داد.
شعبی گفت با خود فکر کردم فردا باید پیش این مرد بروم و معانی قرآن را از او بیاموزیم. من خیال می کردم به معانی قرآن واردم اکنون دانستم که نمی دانم. صبح از او مقداری جستجو کردم بالاخره در مسجدی او را یافتم که پولهای شب گذشته را جلو گذاشته ده دینار ده دینار از هم جدا کرده بود و به مستمندان صدقه می داد. می گفت همه این پولها به برکت حسن و حسین (علیهما السلام) است. لئن کنا اغممنا واحدا لقد فرحنا الفا و ارضینا الله و رسوله اگر یک نفر را اندوهگین کردیم هزار نفر را نیز شادمان نمودیم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: داستانها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی