جلوه عشق"قصه هاي زندگي امام حسين"ع"
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20976
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 21835
بازدید ماه : 75113
بازدید کل : 10466868
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 31 / 1 / 1397







حسن و حسين در همه احوال امام و پيشوايند؛ چه بايستند و چه بنشينند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
2. (مسابقه خوشنويسى )
روزى امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام در حال خوشنويسى بودند كه درصدد انتخاب خط برتر بر آمدند؛ از اينرو نزد مادر بزرگوارشان آمدند و ليكن از آنجا كه فاطمه زهراء عليها السلام نخواست يكى از ايشان دل آزرده شود، هر دو را نزد پدر ارجمندشان فرستاد و وقتى نزد امام على عليه السلام آمدند. حضرت على عليه السلام نيز به همان جهت ايشان را نزد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
داورى با حضرت جبرئيل عليه السلام خواهد بود.
حضرت جبرئيل عليه السلام آنرا به اسرافيل عليه السلام (14) واگذار كرد و او از پروردگار متعال خواست تا بين آندو داورى فرمايد وليكن حضرت حق متعال ، آنرا به عهده فاطمه زهراء عليها السلام نهاد و حضرت زهراء عليها السلام به دو ريحانه اش فرمود:
دانه هاى اين گردنبند را بين شما پخش مى كنم ؛ هر كدام از شما دانه هاى بيشترى را جمع آورى كند، خط او زيباتر است .
در اينجا خداوند متعال جهت تكريم و تعظيم حسنين عليهما السلام به جبرئيل دستور داد تا دانه ها را بطور مساوى بين آندو تقسيم كند. (15)
من احب الحسن و الحسين احببته و من احببته احبه الله و ادخله جنات النعيم و من ابعضهما او بغى عليهما ابغضته و من ابغضته ابغضه الله و ادخله جهنم و له عذاب مقيم . (16)
من دوستدار حسن و حسين را دوست دارم و كسى را كه من دوست بدارم ، خداوند او را دوست داشته و به باغهاى نعمت در بهشت وارد كند و دشمن كينه توز و سركش بر آندو را دشمن دارم و كسى را كه من دشمنش دارم ، خداوند او را به جهنم داخل كند و براى او عذابى پايدار خواهد بود.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
3. (عيدى خداوند متعال )
نزديك عيد، امام حسين عليه السلام و امام حسن عليه السلام نزد مادر ارجمندشان ، فاطمه زهراء عليها السلام ، آمده و اظهار داشتند:
مادر جان ! بچه هاى مدينه لباس نو پوشيدند؛ براى ما لباس ‍ نمى خريد؟
فاطمه زهراء عليها السلام فرمود:
ان شاء الله لباستان آماده مى شود.
سپس نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفته و خواسته خود را به حضرت گفتند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
الهى ! اجبر قلبهما و قلب امهما.
بارالها! دل شكسته آندو و مادرشان را شاد فرما.
روز عيد، حضرت جبرئيل دو جامه آراسته به زينت هاى بهشتى را به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تقديم كرد و فرمود:
وقتى حسن و حسين از فاطمه لباس نو خواستند، پروردگار متعال جهت اجابت فرموده زهراء عليها السلام اين دو لباس را اهداء فرمود.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم لباس هر كدام را به درخواست خودشان به رنگ سبز و سرخ ياقوتى آراست و به ايشان داد و هر دو با شادمانى نزد فاطمه زهراء عليها السلام رفتند و ليكن حضرت جبرئيل را اندوه و ناله فرا گرفت و فرمود:
رسول خدا! رنگ سبز را كه حسن برگزيد، ناشى از سبز شدن تنش از خوردن سم و انتخاب رنگ سرخ حسين ، ناشى از آميخته شدن تن او با خونش كه از شهادت و بريده شدن سرش پديد آيد، مى باشد.
در اينجا رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم محزون گشت و اشك ريخت . (17)
مرحبا بك يا ابا عبدالله ! يا زين السموات و الارضين . (18)
آفرين بر تو اى ابا عبدالله ! اى زينت آسمان ها و زمين ها!
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم





آفرين بر تو اى ابا عبدالله ! اى زينت آسمان ها و زمين ها!
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
4. (زينت آفرينش )
روزى ابى بن كعب نزد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود كه امام حسين عليه السلام وارد شد و حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
آفرين بر تو اى ابا عبدالله ! اى زينت آسمان ها و زمين ها!
ابى بن كعب پرسيد:
آيا غير از شما كسى زينت آسمان ها و زمين ها است ؟!
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
اى ابى ! قسم به كسى كه مرا به پيامبرى مبعوث فرمود، بى گمان حسين در آسمان والاتر از زمين است ؛ در سمت راست عرش الهى نوشته اند كه او چراغ هدايت ، كشتى نجات ، پيشواى نيكى ، بركت ، عزت ، علم ، فخر و ذخيره الهى است . بدون شك خداوند متعال در او نطفه اى پاك و مبارك قرار داده و دعاهايى به او آموخته كه خواننده آن دعا را خداوند متعال با حسين محشور كرده و حسين او را در قيامت شفاعت نموده و از مشكلاتش ‍ برهاند و دين اش را اداء و امورش را آسان راه صحيح را بر او آشكار و بر دشمنان پيروز نمايد و عيبش را پوشانده نگهدارد.
بعد از درخواست ابى بن كعب ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آن دعا را به او آموخت و فرمود:
بعد از نماز در حال نشسته بگو:
بارالها! بطور يقين به كلمه ها و پيمان گاه هاى عرش و ساكنان آسمان ها و انبياء و رسولان تو مسئلت دارم كه دعاى مرا اجابت فرمايى ؛ كار مرا دشوارى فرا گرفته و از اينرو از تو مى خواهم كه به محمد و دودمان او درود فرستى و مشكلم را آسان گردانى . (19)
در اين صورت بى گمان خداوند متعال كار ترا آسان نموده و ترا شرح صدر عطا كرده و لا اله الا الله را هنگام مرگ براى تو تلقين كند.
(20)
حسين منى و اءنا من حسين احب الله من احب حسينا حسين سبط من الاسباط . (21)
حسين از من و من از حسينم ؛ دوستدار حسين محبوب خداست ؛ حسين امتى از امت ها است .
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم
5. (غم و شادى رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم )
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از خانه بيرون آمد و در حال گذر از كنار منزل فاطمه عليها السلام ، صداى گريه حسين عليه السلام را شنيد و داخل منزل رفت و به زهراء عليها السلام فرمود:
آيا نمى دانى كه گريه او مرا آزار مى دهد. (22)
و روزى ديگر، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به مجلس ميهمانى مى رفت كه در بين راه ، امام حسين عليه السلام را كه در اوان كودكى بود، ديد و پيش رفت و آغوش باز كرد و فرزند دلبندش را مى خنداند و در حاليكه حسين عليه السلام از اين سو به آن سو مى گريخت ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را گرفت و يك دست زير چانه و دست ديگر را پشت سر ريحانه خود، حسين عليه السلام گذارد و بوسيد و فرمود:
حسين منى و اءنا من حسين احب الله من احب حسينا حسين سبط من الاسباط . (23)
حسين از من و من از حسينم ؛ دوستدار حسين محبوب خداست ؛ حسين امتى از امت ها است .
من اءحسن ، اءحسن الله اليه و الله يحب المحسنين . (24)
كسى كه نيكى كند، خداوند به او نيكى مى نمايد و نيكوكاران محبوب خداوند هستند.
امام حسين عليه السلام





امام حسين عليه السلام
6. (تعليم وضو)
روزى امام حسين عليه السلام و امام حسن عليه السلام مردى را ديدند كه اشتباه وضوء مى گرفت ؛ از اينرو شروع به كشمكش ظاهرى نموده و هر يك به ديگرى گفت : تو وضو را به نيكى انجام نمى دهى .
بدينگونه توجه پيرمرد را به خود جلب نموده و گفتند:
اى پيرمرد! هر يك از ما وضو مى گيريم و تو داورى كن .
پس از آنكه هر دو وضو گرفتند، پيرمرد كه متوجه اشتباه خود شده بود، گفت :
وضوى شما درست است وليكن اين پيرمرد نادان تاكنون درست وضو نمى گرفت و اكنون آنرا از شما آموخت و به بركت و دلسوزى شما بر امت جد بزرگوارتان ، از اشتباه خود توبه كردم .
(25)
ان الحسن و الحسين هما ريحانتاى من الدنيا من احبنى فليحبهما.
(26)
بى گمان حسن و حسين دو گل خوشبوى من از دنيا هستند؛ دوستدار من بايد به آندو مهر ورزد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
7. وداع امام حسين عليه السلام از مادر
بعد از اينكه امام على عليه السلام فاطمه زهراء عليها السلام را غسل و كفن نمود، فرزندان بزرگوارش را صدا زد و فرمود:
فلموا تزودو امن امكم فهذا الفراق و اللقاء فى الجنه
بياييد از مادرتان توشعه سعادت مهيا كنيد؛
اين لحظه جدايى و ديدار در بهشت خواهد بود.
در اينحال امام حسين عليه السلام و امام حسن عليه السلام با شيون و زارى ، مادر را به آغوش گرفته و اظهار داشتند:
اى مادر! به جدمان ، محمد مصطفى ، سلام ما را برسان و بگو كه ما در دنيا يتيم شديم .
در اينحال امام على عليه السلام فرمود:
به يقين خداوند متعال را گواه مى گيرم كه زهراء عليها السلام با شوق و نال دستش را دراز كرد و ايشان را به آغوش گرفت و ناگهان هاتفى ندا زد: اى ابا الحسن ! آندو را از آغوش زهراء عليها السلام بردار؛ سوگند به خداوند، ايشان فرشتگان آسمان ها را به گريه آوردند.
(27)
من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناكثا لعهدالله مخالفا لسنة رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يعمل فى عبادالله بالاثم و العدوان فلم يعير عليه بفعل و لا قول كان حقا على الله ان يدخله مدخله .
(28)
اى مردم ! رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كسى كه حكمران و فرمانرواى ستمگرى را كه حرام خدا را حلال شمرد و عهد خدا را بشكند و خلاف سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفتار و به گناه و ستم در ميان بندگان خدا عمل كند، ببيند و او را با كردار و گفتار خويش سرزنش ‍ نكند، بر خداست كه او را به همان جايگاه حاكم ستمگر داخل كند.
امام حسين عليه السلام


. (نهيب )
روزى عمر بر منبر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در بين سخنانش ‍ خود را خليفه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خواند و خويشتن را به مؤ منان اولى و برتر از خودشان دانست ؛ در اينحال امام حسين عليه السلام نهيب زد:
اى دروغگو! از منبر پدرم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، فرود آ.
عمر گفت :
درست است كه منبر پدر توست وليكن اين سخنان را پدرت ، على بن ابيطالب ، به تو آموخته است ؟
امام حسين عليه السلام فرمود:
به جانم قسم ، پدرم هدايتگر و من پيرو او هستم ؛ بيعت با او را كه خداوند متعال توسط جبرييل دستورش را ابلاغ فرمود، از زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بر عهده همه مردم است و جز بى باوران به كتاب الهى ، كسى آنرا انكار نمى كند؛ مردم پدرم را به دل شناخته و با زبان انكار نمودند؛ و اى بر كسانى كه حق ما، اهل بيت ، را انكار كنند؛ محمد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آنها را در شدت عذاب ، با خشم و غضب خواهد ديد.
عمر گفت :
اى حسين !بر انكار كننده حق پدرت لعنت خدا باد؛ مردم به جاى ما اگر پدرت را به اميرى بر مى گزيدند؛ اطاعتش مى كرديم .
امام حسين عليه السلام فرمود:
اى پسر خطاب ! قبل از اينكه ابوبكر را امير خود قرار دهى تا بدون هيچ دليل و حجتى از پيامبر و رضايت خاندان او ترا بر مردم حكمران كند، چه كسى ترا بر خودش فرمانروا قرار داد؛ آيا خشنودى شما خشنودى محمد صلى الله عليه و آله و سلم و خشنودى خاندانش موجب خشم اوست ؟! اگر زبانى استوار در تصديق و كردارى كه ايمان داران ياريش رسانند بود، بر آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم چيره نمى شدى كه بر منبرشان رفته و به كتابى كه در بين ايشان نازل شده و تو غير از شنيدن آن ، نه حروفش را شناخته و نه معنا و تاءويلش را مى دانى ، حاكم بر آنان شوى .
همه افراد اعم از خوب و بد، نزد تو يكى است ؛ خداوند ترا جزا و پاداشى دهد كه سزايش هستى و از آنچه (بدعت ) پديد آوردى ، به سختى مؤ اخذه ات كند.

عمر خشمگين از منبر فرود آمد و با عده اى از طرفدارانش به در خانه على عليه السلام رفت و بعد از كسب اجازه وارد شد و گفت :
اى اباالحسن ! امروز از فرزندت ، حسين ، چه كه نديدم ؛ با صداى در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با ما سخن گفته و اوباش و اهل مدينه را بر من مى شوراند.
در اينحال نخست امام حسن عليه السلام در پاسخ او فرمود:
آيا كسى كه اجازه حكم از خداوند متعال و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ندارد، بر شخصى چون حسين عليه السلام ، فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، خشم كرده و هم كيشانش را اوباش مى خواند؟! به خدا قسم جز به دست اوباش به حكومت نرسيدى ؛ پس خداوند تحريك كننده اوباش را لعنت كند.
حضرت على عليه السلام ضمن دعوت امام حسن عليه السلام به آرامش ‍ فرمود:
ابا محمد! آرام ؛ به يقين تو هرگز زود به خشم نيامده و از خاندان پست و فرومايه نبوده و عرق آشفته حالان در تو نيست ؛ سخنم را بشنو و در سخن گفتن شتاب مكن .




عمر گفت :
اباالحسن ! آندو به چيزى جز به خلافت ، نمى انديشند.
امام على عليه السلام فرمود:
ايشان به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نزديك تر از آنند كه در پى آن باشند وليكن تو آندو را به حق شان خشنود نما تا پس از ايندو همه از تو راضى شوند.
عمر پرسيد:
خشنودى شان در چيست ؟
امام على عليه السلام فرمود:
باز گشت از خطا و توبه و خوددارى از گناه .
عمر گفت :
اباالحسن ! فرزندت را ادب نما تا با سلاطين كه فرمانروايان روى زمين اند، كارى نداشته باشند.
حضرت على عليه السلام فرمود:
من گنهكاران را بر گناهشان و كسانى را كه بيم لغزش و نابودى شان دارم ، ادب مى كنم و ليكن كسى كه پدرش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شيوه و منش او ادب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است ، ادبى بهتر از آن نيست تا به آن رو كند. اى فرزند خطاب ! ايشان را خشنود نما.
عمر بيرون آمد و در راه ، عثمان و عبدالرحمن بن عوف او را ديدند و عبدالرحمن از نتيجه كار پرسيد و عمر گفت :
آيا قدرت استدلال و بحث با على و فرزندان چون شيرش براى كسى مى تواند باشد؟!
عثمان گفت :
فرزند خطاب ! ايشان فرزندان پرمايه عبد مناف اند و ديگران بى مايه .
عمر را اين سخن ناخوش آمد و گفت :
ديگر اين سخنان فخرآميز را از روى حماقت تكرار مكن .
به دنبال اين جريان ، عثمان خشمگين شد و جامه او را گرفته و پرتابش كرد و گفت :
گويا آنچه را گفتم ، قبول ندارى ؟!
پس عبدالرحمن آندو را از هم جدا كرد و مردم پراكنده شدند. (29)
ان الحسين بن على فى السماء اكبر منه فى الارض . (30)
بطور يقين حسين بن على در آسمان والاتر از زمين است .
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
9. (باران به دعاى امام حسين عليه السلام )
مدتى كوفه از باران رحمت محروم بود؛ از اينرو كوفيان نزد على عليه السلام آمده و از حضرت خواستند كه از خداوند متعال باران طلب كند.
حضرت على عليه السلام اين كار مهم را بر عهده امام حسين عليه السلام گذارد؛ از اينرو امام حسين عليه السلام به پا خاست و بعد از حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
اللهم ! معطى الخيرات و منزل البركات ! ارسل السماء علينا مدرارا واسقنا غيثا مغزارا واسعا غدقا مجلا سحا سفوحا فجاجا تنفس به الضعف من عبادك و تحيى به الميت من بلادك . آمين رب العالمين !
بارالها! اى بخشنده خيرات و فرود آورنده بركات ! باران سرشار بر ما بباران و ما را با بارانى فراگير، انبوه ، پردامنه ، پيوسته و مستمر، روان و فرو رونده در زمين عطا فرما كه ناتوانى را از بندگانت برداشته و زمين هاى مرده خود را زنده سازى . آمين اى پروردگار هستى !
دعاى حضرت تمام نشده بود كه آسمان را ابر گرفت و بارندگى شروع شد. (31)
من تعجل لاخيه خيرا، وجده اذا قدم عليه غدا . (32)
كسى كه در رساندن خير و نيكى به برادرش شتاب ورزد، آن نيكى را فردا (قيامت ) كه بر آن وارد مى شود، خواهد يافت .
امام حسين عليه السلام



 

 
 

امام حسين عليه السلام
10. (مشايعت ابوذر)
بعد از حكم تبعيد ابوذر، عثمان دستور داد تا كسى او را مشايعت نكرده و با او سخن نگويد و ليكن امام على عليه السلام ، عقيل ، عمار ياسر، امام حسن و حسين عليه السلام ضمن مشايعت ، سخنانى را بدرقه راه ابوذر نمودند؛ در اين راستا امام حسين عليه السلام فرمود:
عمو جان ! به يقين خداوند متعال قدرت تغيير آنچه را مى بينى دارد؛ باريتعالى هر روز در كارى است (33)؛ آنان دنيايشان را از تو و تو دينت را از ايشان بازداشتى ؛ چقدر تو بى نياز از دنياى آنان و ايشان محتاج دين تو مى باشند! از خداوند متعال صبر و يارى خواه و از آزمندى و بى تابى به او پناه ببر؛ بطور يقين صبر نشانه ديندارى و كرامت افراد است و آزمندى روزى را پيش نياورده و بى تابى اجلى را به تاءخير نمى اندازد. (34)
من عائده ، حرم الله عليه رايحة الجنة . (35)
كسى كه با او (حسين ) عناد ورزد، خداوند رايحه بهشت را بر او حرام گرداند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم
11. (اولين پيروزى )
در جنگ صفين ابو ايوب اعور، يكى از فرماندهان لشكر معاويه ، آب را به روى لشكر على عليه السلام بست ؛ از اينرو حضرت على عليه السلام عده اى از سواره نظام را براى گشودن راه آب فرستاد و ليكن همه ايشان با نااميدى و شكست برگشتند؛ در اينحال امام حسين عليه السلام با كسب اجازه از امير المؤ منين ، على عليه السلام ، با چند سوار به سوى ميدان رفت و ابو ايوب و يارانش را شكست داد و خيمه اى آنجا زد و نزد پدر بزرگوارش ، امام على عليه السلام ، آمد و خبر پيروزى را به اطلاع حضرت رساند؛ در اينحال حضرت على عليه السلام گريه كرد و فرمود:
اين اولين فتح و پيروزى به بركت حسين نصيب ما شد.
و اظهار داشت :
كشته شدن او را در كربلا با لب تشنه به ياد آوردم ؛ بگونه اى كه اسب او گريزان و شيهه زنان مى گويد:
امان و امان ! از دست امتى كه فرزند دختر پيامبر خود را كشتند. (36)
ان لقتل الحسين حرارة فى قلوب المؤ منين لاتبرد اءبدا . (37)
بى گمان براى شهادت حسين عليه السلام سوز دلى جاودانه در دل مؤ منين وجود دارد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
12. (خاطره ايى يكتا)
روزى امام حسين عليه السلام نزد امام حسن مجتبى عليه السلام آمد و وقتى نگاهش به حضرت افتاد، گريه كرد و امام حسن عليه السلام پرسيد:
اى ابا عبدالله ! براى چه گريه مى كنى ؟
امام حسين عليه السلام فرمود:
گريه ام بخاطر آنچيزى است كه بر سر تو مى آيد.
 
 

 
 
 





نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی