روحجستوجوگرِ ما به ما مىگويد: بايد آرام ننشينى تا پاسخ اين سؤالات را پيدا كنى.
گاهى در يك حادثه رانندگى، كسى مجروح و بيهوش مىشود; و براى درمان قطعى، او را به بيمارستان مى برند; هنگامى كه حال او كمى بهتر مىشود و به هوش مى آيد; نخستين چيزى كه از اطرافيان خود مى پرسد اين است كه اين جا كجاست؟ چرا مرا به اين جا آورده اند؟ و كى از اينجا خواهم رفت؟ اينها نشان مىدهد، كه انسان نمى تواند در برابر اين گونه سؤالها، خاموش بنشيند.
بنابراين نخستين چيزى كه ما را به دنبال خداجويى و شناسايى آفريننده جهان هستى مى فرستد; همان روح تشنه و جستوجوگر ما است.
2. حس شكرگزارى - فكر كنيد شما را به يك ميهمانى آبرومندانه دعوت كرده اند، و همه گونه وسائل پذيرائى براى راحتى شما فراهم ساخته اند، امّا چون شما به اتّفاق برادر بزرگ ترتان كه واسطه اين دعوت است، به اين ميهمانى مى رويد، ميزبان خود را درست نمى شناسيد شك نيست كه به هنگام ورود در اين مجلس دل پذير، نخستين فكر شما اين است كه ميزبان خود را بشناسيد و از او تشكر كنيد.
ما نيز هنگامى كه به اين سفره گسترده آفرينش نگاه مىكنيم و انواع نعمتهايى كه در اختيار ما قرار دارد; چشمان بينا، گوشهاى شنوا، عقل و هوش كافى، نيروهاى مختلف جسمانى و روانى، انواع وسائل زندگى، و روزىهاى پاك و پاكيزه، در اين سفره پهناور مى بينيم، بى اختيار به اين فكر مى افتيم كه بخشنده اين همه نعمتها را بشناسيم; و اگر چه نياز به تشكر ما نداشته باشد، در برابر او شكرگزارى كنيم و تا اين كار را نكنيم، احساس ناراحتى و كمبود داريم و اين دليل ديگرى است كه ما را به دنبال شناسايى خدا مىفرستد.
3. پيوند سود و زيان ما با اين مسئله - فكر كنيد در مسير مسافرت خود به چهارراهى مى رسيد كه در آنجا غوغايى بپاست، همه مى گويند در اين چهارراه توقف نكنيد; كه خطرهاى بزرگى دارد، ولى هر دسته اى ما را به سويى دعوت مىكند، يكى مىگويد: بهترين راه اينست كه از سمت شرق برويد، ديگرى سمت غرب را مطمئن ترين راه مى شمارد; سومين دسته ما را به راهى كه ميان اين دو وجود دارد، دعوت مى كنند، و مى گويند تنها راه نجات از خطر و رسيدن به سرمنزل نجات و جايگاه امن و امان كه داراى همه گونه وسيله سعادت است، اين راه است. آيا ما به خود اجازه مى دهيم كه بدون مطالعه، يك راه را انتخاب كنيم؟ و يا عقل ما مى پذيرد كه در همانجا متوقف شويم و هيچ راهى را انتخاب نكنيم؟ مسلماً نه.
بلكه عقل و خرد، به ما مىگويد هر چه زودتر شروع به بررسى و مطالعه كنيم و سخنان هر يك از اين گروهها را به دقّت بشنويم و در هر كدام نشانه درستى و صداقت و دلائل قانع كننده بود بپذيريم، و با اطمينان خاطر آن راه را انتخاب كرده، پيش برويم.
در زندگى اين دنيا نيز ما چنين حالى را داريم، مذهبها و مكتبهاى مختلف هر كدام ما را به سوى خود دعوت مىكند، ولى از آنجا كه سرنوشت ما، خوشبختى و بدبختى ما، پيشرفت و عقب افتادگى ما، به بررسى و انتخاب بهترين راه بستگى دارد، خود را ناگزير مى بينيم كه در اين باره فكر كنيم، راهى كه موجب پيشرفت و تكامل ما است انتخاب كنيم و از آنچه ما را به پرتگاه بدبختى و فساد و سيه روزى مى كشاند پرهيز نماييم. ايننيزدليلديگرى است، كهما رابهمطالعهدرباره آفريننده جهانهستى دعوت مىكند. قرآن مجيد مىگويد:
(فبشر عباد الذين يستعمون القول فيتبعون احسنه );
«به بندگان من بشارت ده، آنها كه سخنان گوناگون را مى شنوند; و بهترين را انتخاب مى كنند».[1]
فكر كنيد و پاسخ دهيد
1. آيا تاكنون غير از آنچه از پدر و مادر درباره خداشناسى شنيده ايد خودتان به طور جدّى در اين باره فكر كرده ايد؟
2. آيا مى توانيد بگوييد ميان خداجويى و خداشناسى چه فرقى وجود دارد؟
3. آيا هرگز به هنگام راز و نياز با خدا احساس يك نوع لذت عميق روحانى كرده ايد؟
نظرات شما عزیزان: