پيشواى نهم شيعيان حضرت امام محمد تقى (ع) نخستين رهبر الهى است كه در ميان امامان شيعه در خردسالى مسؤوليت مقام رفيع امامت را عهده دار گرديد.
آن گرامى در سال 203 قمرى و در سن هفت سالگى بعد از شهادت پدر بزرگوارش اين مسؤوليت را پذيرفته و عملاً به هدايت و ارشاد مردم پرداخت.
در آن هنگام برخى اين سؤال را مطرح مىكردند كه آيا مىتوان رهبرى جامعه را به يك كودك هفت ساله سپرد؟ آيا يك كودك هفت ساله مديريت، دورانديشى و درايت يك مرد كامل را دارد؟
از منظر باورهاى شيعه كه موضوع امامت را يك موهبت الهى مىداند، پاسخ اين پرسش روشن است، چرا كه از اين ديدگاه خداوند متعال هر كسى را كه شايسته اين مقام بداند، به منصب پيشوايى امت بر مىگزيند؛ حتى اگر در سنين كودكى باشد. مقياس سن بالا، گرچه در ميان مردم مقياسى براى رسيدن به كمال محسوب مىشود، اما در بينش وحيانى قرآن ممكن است يك فرد در سن كودكى فضائل و كمالات و شرائط رهبرى جامعه را دارا باشد و امتيازات ويژهاى را كه لازمه رهبرى و امامت و نبوت است در او موجود باشد و خداوند متعال موهبت رسالت و امامت را به او عنايت كند و اطاعت از وى را بر مردم واجب و لازم گرداند.
البته خداوند متعال از اين طريق مىخواهد به مردم بفهماند كه مقام نبوت و امامت، كه تداوم راه نبوت است، همانند منصبهاى معمولى نيست كه با زمينهها و شرايط عادى انجام پذيرد، بلكه مقام معنوى نبوت و امامت مافوق اين مناصب بوده و زمينهها و شرايط ويژه اى مىطلبد.
در عصرى كه زمينه امامت پيشواى نهم فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران كودكى اين منصب آسمانى را عهدهدار گرديد، از اين دست سؤالات زياد مطرح مىشد و پاسخهاى مناسب نيز ارائه مىگرديد. به همين دليل چون مسئله تقريباً در زمان امام جواد(ع) حل شده تلقى شده بود، ديگر در مورد امام هادى(ع) كه در سن 8 سالگى و امام زمان (ع) كه در 5 سالگى به امامت رسيدند، اين پرسشها تكرار نگرديد.
نقل يكى از رواياتى كه در اين زمينه وارد شده است، در اينجا مناسب مىنمايد:
روزى يكى از شيعيان در محضر امام رضا(ع) پرسيد: مولاى من! اگر خداى ناكرده براى وجود مقدس شما حادثه اى پيش آيد، به چه كسى رجوع كنيم؟ امام رضا(ع) با كمال صراحت فرمودند: به پسرم ابوجعفر (امام جواد(ع)). آن مرد از شنيدن اين سخن تعجب كرد، چرا كه امام نهم (ع) كودكى بيش نبود و آن مرد وى را كم سن و سال ديد. امام رضا(ع) از سيماى متعجب و نگاههاى ترديدآميز او، انديشه ناباورانهاش را دريافت و به او فرمود: اى مرد! خداى سبحان عيسى بن مريم (ع) را به عنوان پيامبر و فرستاده خود برگزيد و او را صاحب شريعت معرفى كرد، در حالى كه خيلى كوچكتر از فرزندم ابوجعفر بود.(1)
امام هشتم (ع) براى اثبات امامت حضرت جواد(ع) و پاسخ به شبهات طرح شده، گاه از آيات قرآن و دلايل تاريخى بهره مىگرفت و گاهى نيز از تفضلات الهى و تأييدات غيبى استفاده مى كرد.
در اين رابطه حسن بن جهم مى گويد: در حضور امام هشتم(ع) نشسته بودم كه فرزند خردسالش را صدا كرد. آن سلاله پاك نبوى نيز در پاسخ به نداى پدر به جمع ما پيوست. امام رضا(ع) لباس آن كودك را كنار زده و به من فرمود: ميان دو شانه اش را بنگر! چون به ميان دو كتف او نگاه كردم، چشمم به يكى از شانههايش به مهر امامت افتاد كه در ميان گوشت بدن قرار داشت. فرمود: آيا اين مهر امامت را مىبينى؟ شبيه همين در روى شانه پدرم نيز وجود داشت.(2)
نظرات شما عزیزان: