رازهای زندگی ژنرال ایرانی؛ حاج قاسم چگونه زندگی میکند؟
سردار قاسم سلیمانی این روزها به نامی تبدیل شده که لرزه بر اندام آمریکا و اسرائیل و داعش انداخته، سرداری که عکس او با برق نگاه پر صلابتش تصویر اصلی یکی از شمارههای مجله newsweek شد با تیتری تحت این عنوان: «ابتدا با آمریکا جنگید، الان در حال له کردن داعش است».
این روزها تصاویر ژنرال ایرانی ما در صفحات مختلف شبکههای مجازی دست به دست میچرخد اما آنچه که برای ما افتخار آفرین شده پیامها و نظرات کاربران شبکههای اجتماعی در سراسر دنیا است که در بیشتر این پیامها، ژنرالهای منطقه را جنگجویان پوشالی معرفی کردهاند و درباره قاسم سلیمانی گفتهاند که او مرد بی ادعای صحنههای نبرد است، کسی که به جای ژستهای هالیوودی و حرافی، پای خاکریزها ایستاده و به صورت واقعی مرد میدانهای سخت است و یک قهرمان واقعی.
زندگی خصوصی این ژنرال ایرانی قطعاً برای خیلی از مردم به ویژه جوانهای ایرانی جالب توجه است، به همین جهت خبرگزاری فارس در گفتوگویی که با سهراب سلیمانی، مدیرکل زندانهای استان تهران و برادر سردار سلیمانی انجام داده و وارد جزئیات زندگی شخصی این سردار جهانی شده است.
سهراب سلیمانی، مدیرکل زندانهای استان تهران میگوید سردار سلیمانی تنها متعلق به خانواده ما نیست،حاج قاسم در خانواده ما متولد شده اما متعلق به خانواده ما نیست بلکه متعلق به کشور و مردم شیعه است.
اتفاقاً چندی پیش استاندار سابق کرمان ملاقاتی با پدر بنده داشته و به ایشان گفته بود میدانید پسرتان چقدر مشهور است و استکبار چقدر از او میترسد؟ پدرم گفته بود من از شما متعجبم که چنین حرفی میزنید، استاندار پرسیده بود چرا؟ پدرم گفته بود پسر من یک سرباز ولایت است آنها از اسلام میترسند نه از پسر من، حاج قاسم تنها یک نشانه از کشور اسلامی و شیعه است.
خانواده سلیمانی را پنج خواهر و برادر تشکیل میدهند، بزرگترین فرزند این خانواده یک خواهر 60 ساله است، حاج قاسم فرزند وسط و سهراب سلیمانی هم برادر کوچک خانواده هستم.
سلیمانی به روزهای ورود حاج قاسم به سپاه اشاره میکند و میگوید پدرم کار کشاورزی میکرد و ما به نوعی عشایر محسوب میشویم البته من و حاج قاسم از استان کرمان کوچ کردیم.
من از سال 76 زنجان بودم و سپس به کرمان رفتم و دوباره به تهران آمدم، حاج قاسم هم بعد از این که از لشکر ثارالله تودیع شدند به دستور حضرت آقا مسئولیت نیروی قدس را پذیرفتند،. من تقریباً از کلاس پنجم پیش حاج قاسم بزرگ شدم و زمانی که ایشان در سازمان آب کار می کرد من و دو پسرخاله دیگرم چهار نفری در یک اتاق اجارهای زندگی میکردیم و من درس میخواندم.
وی در ادامه میگوید: آن زمان حاج قاسم در سازمان آب در بخش اداری کار میکرد و بعد به موضوع روابط عمومی پرداخت اما آدم ورزشکاری بود، حاج قاسم در کاراته دارای دان است و آن زمان هم در یک باشگاه پرورش اندام کار میکرد و جزء مربیان پرورش اندام بود.
ایشان ابتدا به عنوان پاسدار افتخاری وارد سپاه شدند، حاج قاسم یکی از گردانندگان اصلی راهپیماییها و اعتصابات کرمان در زمان انقلاب بود و زمانی که سپاه اعلام کرد نیرو میخواهد وی فوراً از سازمان آب به عنوان پاسدار افتخاری به سپاه رفتند.
پس از گذراندن دورههایی در یک عملیات به عنوان کرخه نور در اطراف حمیدیه اهواز به عنوان معاون یک گردان از کرمان اعزام شد و من هم که آن موقع دوم دبیرستان بودم به همراه حاج قاسم در این عملیات حاضر شدم، البته در آن عملیات ابتدا آقای مهاجری مدیرکل سابق زندان استانهای کرمان فرمانده گردان بود، کسی که باعث شد من به سمت سازمان زندانها و قوه قضاییه سوق پیدا کنم اما وقتی ایشان زخمی شد فرماندهی نیروها را حاج قاسم برعهده گرفت.
سلیمانی در خصوص علت خروج خود از سپاه گفت: من آن زمان سوم دبیرستان بودم اما به صورت افتخاری با سپاه همکاری میکردم، به لحاظ سن و سال کم خیلی تابع ضوابط و مقررات نبودم و همین حاج قاسم را عصبانی میکرد.
فاصله سنی من با حاج قاسم تقریبا 7 سال است، حاج قاسم خیلی دوست داشت من منضبط باشم چون برادر فرمانده بودم و دیگران از من الگو میگرفتند اما چون سنم طوری بود که دوست نداشتم در چارچوب ضابطهها قرار بگیرم و در نهایت به خاطر بینظمیهایی که داشتم ایشان مرا دعوا کرد و من هم که آدم لجبازی بودم از آنجا بیرون آمدم، بعد آن پاسدار وظیفه شدم اما در اکثر عملیاتها همراه حاج قاسم بودم و در انتهای جنگ هم «پیک فرماندهی» خودش بودم چون پدرم گفته بود اگر شهید میشوید با هم شهید شوید.
سلیمانی در خصوص روحیات سردار سلیمانی میگوید: حاج قاسم خیلی وقت نمیکند به خانواده برسد اما بسیار آدم عاطفی است و حتی تا زمانی که نسبت به مسایل زندگی من اطمینان پیدا نکرد مرا رها نکرد، مدام من را کنترل میکرد چون من در سازمان زندانها کار میکردم و با زندانیان در ارتباط بودم حتی اگر یک موتور میخریدم تا اطمینان پیدا نمیکرد که چگونه آن را تهیه کرده ام راحت نمیشد، شاید به نوعی تمام زندگی اطرافیان ما را زیر نظر داشت تا خدای ناکرده به راه کج و آلوده کشیده نشویم.
برادر این ژنرال ایرانی می گوید که حاج قاسم مسئولیتهای زیادی داشت و حتی بعد از جنگ به منطقه شرق کشور آمد و ناامنیهایی را که در آن منطقه بود رفع کرد، الان هم علیرغم اینکه در نیروی قدس است و به سختی به زندگی خود میرسد اما توجهاش به اطرافیان کم نشده و به همین جهت هم به لطف خدا خانواده ما حاشیهای ندارد.
سلیمانی در خصوص شایعات مطرح شده مبنی براینکه پسر شهردار تهران داماد حاج قاسم سلیمانی است، گفت: به هیچ عنوان این موضوع صحت ندارد، یکی از دخترهای حاج قاسم ازدواج کرده اما نه با پسر شهردار تهران! شایعه زیاد است، مثلا یک مدتی میگفتند که عماد داماد خانواده ما است در حالی که اینطور نبود، ارتباط عاطفی برقرار بود اما اینکه نسبت سببی یا نسبی داشته باشیم، اینگونه نبوده است.
من با حاج قاسم هم باجناق هستم و هم پسر حاج قاسم با دختر من ازدواج کرده که یک ماه پیش هم خدا نوه دو قلوی مشترکی نصیب ما کرد، حاج قاسم دو دختر و پسر دیگر هم دارد که مشغول تحصیل هستند.
جهاد بسیار آدم عاطفی، مهربان و باغیرتی بود و حتی در ایام فوت مادرم تقریباً جهاد در بسیاری از مواقع همراه حاج قاسم بود، برادرم به شدت با محافظ مخالف است و شاید الان دغدغه فرمانده سپاه هم بیشتر روی حفاظت از ایشان باشد.
عماد از ما که برادر حاج قاسم هستیم بیشتر از او محافظت میکرد و در فضاهای عمومی پشت حاج قاسم میایستاد که اگر خدای ناکرده تیری شلیک میشود به او اصابت کند نه به حاج قاسم، جهاد هم نسبت به برادرم تعصب داشت.
سلیمانی با اشاره به علاقه ویژه حاج قاسم به فرزندان شهدا، می گوید: آنقدر حاج قاسم به بچههای شهدا عشق می ورزد که گاهی بچههای خودش حسودیشان میشود، میزان رابطه ایشان با بچه های شهدا خیلی نزدیک است و برای حاج قاسم فرقی ندارد که فرزند شهید مربوط به کدام جناح است.
پسر حاج قاسم که داماد من میشود کار دولتی نمیکند، کار آزاد دارد اما تاجر هم نیست و کارش فروش محصولات کشاورزی در داخل است.
وی معتقد است که روابط خانوادگی و عاطفی در خانواده سلیمانی شدید است، سلیمانی میگوید: حاج قاسم خیلی آدم عاطفی است و تا کسی از نزدیک ایشان را نبیند باورش نمیشود چگونه شخصیتی دارد، ایشان فردی جدی اما بسیار مهربان و عاطفی است.
نظرات شما عزیزان: