١. مقدمه

«من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه میخورم و از خدا میخواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجیام»(صحیفه امام، ج ٢١، ص ١٩٤).

امام خمینی (ره)

اندیشه و فرهنگ، بنیان هر اجتماعی راتشکیل میدهد وتصور جامعه، گروه و فرد عاری از اندیشه یا بدون فرهنگ، تصوری ناممکن است. مدنی بودن انسان به تعبیر فلاسفه ای چون ابونصر فارابی یا ابن سینا نیز نه نشان از زیست جمعی انسان که بیان زیست مبتنی بر اندیشه و تفکر اوست و طبعا چنین زیستی حالت جمعی نیز به خود میگیرد. بنابراین فصل امتیاز انسان از غیر انسان اندیشه و فرهنگ، تفکر و تمدن است (جمشیدی،١٣٨٢: ص ٢٨٨). تعریف فلاسفه از انسان به «حیوان ناطق» نیز بیانگر همین معناست. چه ناطق به معنای موجود منطقی و عاقل یا موجود اندیشمند و صاحب فرهنگ و با ادب است:

 ای برادر تو همه اندیشه ای

مابقی خود استخوان و ریشه ای

 گرگلست اندیشه ات، تو گلشنی

ور بود خاری تو هیمه گلخنی

 (مولوی بلخی، ١٣٧٣: ج ١، ص ٢٦٢).

اگر بنیان و اساس جامعه و شخصیت فرد را اندیشه و فرهنگ تشکیل میدهد، پس سالم بودن فرهنگ به معنای صحت جامعه و افراد است و بیماری اندیشه و فرهنگ، بیماری جامعه و افرادش میباشد. اگر فرهنگ جامعه ای، رسایی، پویایی، تحرک، بالندگی و قابلیت و توانایی کامل و صحیح را برای راه بردن افراد یک جامعه نداشته باشد، قابلیت و توانایی آدمیان در چنین جامعه ای از دست میرود:

«در این طی طریق فرهنگ سالم رو به راه دارد، رو به روشنایی و گشایش و فرهنگ آشفته رو به اختلال»(اسلامی ندوشن، ١٣٧١: ص ٤). زیرا فرهنگ جهت دهنده زندگی انسان و روشن کننده مسیر حرکت اوست. این است که پیامبران الهی برای بیداری و تحول اندیشه و خلق و ابداع فرهنگ، فرهنگی اصیل و سازگار با وجود انسان آمده اند. همان گونه که رسول اعظم (ص) میفرماید:

«انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (نهج الفصاحه، ١٣٧٧: ص ٣٤٥، ح ٩٤٤، راهنمای انسانیت، ١٣٧٧: ص ١٢٢). همانا من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاقی را به کمال برسانم.

تفکر و فرهنگ در هر دو بعد مادی و معنوی، جسمانی و روحانی، انسان را راه میبرد و هدایت میکند. او و جامعه اش را با عالم خارج مرتبط میسازد. مسیر حرکتش را تعیین میکند و به زندگانی او جهت میدهد و در برابر تهاجمات بیگانه از وی دفاع مینماید. فرهنگ سالم، اندیشه سالم و نگرش سالم، انسان و جامعه را در مسیر فطرت و حنیفیت به پیش میراند. افراد و اجتماع را متحول و دگرگونه می سازد و راه به سوی کمال و سعادت دارد. ولی فرهنگ، اندیشه و نگرش غلط، فرد و جامعه را در مسیر ناصحیح به پیش میبرد. تفاوت جوامع و گروه ها قبل از هر چیز به تفاوت در اندیشه ها، نگرش ها و فرهنگ های حاکم بر آن جوامع برمیگردد (جمشیدی، ١٣٨٢: ص ٢٨٩).

امام خمینی (ره) رهبر انقلاب اسلامی ایران در تبیین دو جامعه ایرانی یعنی جامعه ای منحط و جامعه ای متعالی - منظور از جامعه منحط در بیان آن بزرگوار جامعه ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است و مقصودش از جامعه متعالی، جامعه ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یا ایران اسلامی به طور کلی است - به فرهنگ آن دو جامعه اشاره میکند:

«... فرق ما بین این دو زمان [قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی] چی است؟ این فرق در فرهنگ است. فرهنگ ما در آن زمان با فرهنگ ما در این زمان فرق کرده است...»(امام خمینی، ١٣٦١ به بعد: ج ١٧، ص ١٠٩).

در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فرهنگی پدید آمده است که با فرهنگ جامعه پیش از انقلاب و نیز فرهنگ جوامع معاصر خود،تفاوت های بنیادین دارد. یکی از ارکان این نگرش تفکر و فرهنگ بسجی است که امروزه مورد توجه تمام اقشار جامعه در داخل و خارج است. لذا پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که به راستی وجه تمایز دو فرهنگ انقلابی و راکد که جامعه ای انقلابی را در برابر جامعه ای منحط و آشفته قرار میدهد چیست ؟ آیا وجه تمایز و خصلت بارز این فرهنگ انقلابی و بالتبع جامعه انقلاب، بسیجی بودن آن نیست و اگر چنین باشد، تفکر و فرهنگ بسیجی به چه معناست؟ و قبل از آن تفکر، نگرش و بینش بسیجی چه معنایی دارد؟ این مسئله ای است که ما در این نوشتار با رویکرد توصیفی - تحلیلی و بر مبنای داده های کتابخانه ای و اسنادی در پی بررسی آن هستیم.

٢. چیستی بسیج

١,٢- بررسی لغوی و زبانی

واژه «بسیج» به لحاظ لغوی به معنای «قصد، اراده، عزم، آمادگی، سامان، آماده شدن، سامان دادن، به نظم درآوردن، ساز و برگ جنگ، آماده ساختن نیروهای نظامی برای جنگ و...» میباشد. برای نمونه در فرهنگ فارسی معین هفت معنی کلی برای آن ذکر شده است:

«بسیج =١- سامان، جهاز،اسباب، وسایل ٢- سلاح، ساز جنگ ٣- رخت سفر ٤- (امص) ساختگی، آمادگی، آماده سفر شدن ٥-قصد، اراده، عزم، عزیمت ٦- آماده ساختن نیروی انتظامی و تمامی ساز و برگ سفر و جنگ ٧- تجهیزات»(معین، ١٣٧٦: ص ٥٣٨).

به طور کلی ارکان واژه بسیج را سه مفهوم یا سه عنصرتشکیل میدهد که عبارت اند از: الف) نظم و ساماندهی ب) عزم و اراده ج) آمادگی و تجهیز؛ و در هر کنش یا رفتاری که این سه عنصر جمع شود، کمال به مفهوم واقعی تجسم مییابد. بدین معنا که اراده ای تحقق مییابد، آمادگی و حرکت صورت میگیرد و امر نظم و سامان مییابد.

٢,٢- تبیین اصطلاحی

بسیج به لحاظ مفهومی و اصطلاحی دارای معانی پیچیده ای است. البته این معانی با یکدیگر مرتبط بوده و تا حدودی بر هم قابل انطباق هستند. در اینجا به چند مفهوم و معنای کلی از بسیج اشاره مینماییم:

الف - در قاموس سیاسی، گاه بسیج به مفهوم فعال شدن، وارد صحنه سیاست شدن و مشارکت در امور سیاسی یا در قدرت در جهت تحقق نوعی ایدئولوژی مبتنی بر جهان نگری خاص آمده است. در این معنا «بسیج» اراده و آمادگی کامل است در جهت تحقق آرمان های ایدئولوژی مطلوب در برابر وضع موجود و گاه جنبش و قیام اجتماعی را شکل میدهد و انقلاب را به وجود میآورد. یعنی: «بسیج به معنی فعال شدن از نظر سیاسی و کاربرد منابع قدرت گروه در جهت اهدافی است که به وسیله ایدئولوژی آن تعیین میگردد»(بشیریه، ١٣٧٢: ص ٧٩).

در این نگرش «بسیج» مفهومی است که بر روند کلی هر حرکت سیاسی و اجتماعی اطلاق میگردد و حاصل اراده، آمادگی و حرکت است و این روند از اراده شروع میشود و تا نظم و ساماندهی پیش میرود.

البته در عرف سیاسی - در نگرش غربی آن - تحقق این ساماندهی در قالب تام در سیاست یا کنترل هر چه بیشتر منابع قدرت صورت میگیرد. این است که گفته اند؛ «روندی است که در آن یک واحد اجتماعی به سرعت بر منابعی که پیش تر بر آنها کنترل نداشته کنترل پیدا میکند»(٣٨٨.p: ١٩٦٨,Etziono).

ب - بسیج به مفهوم نوعی نگرش و بینش کلی و خردمندانه یا معقول؛ یعنی نگرشی که مبتنی بر اراده و عزم موجودات خردمند و مختاراست. زیرا اراده حاصل انتخاب آزادانه و آگاهانه است و براساس تعقل صورت میگیرد. نگرشی که در میدان زندگانی و همچنین جامعه را همیشه در حالت آمادگی و تحرک کامل قرار میدهد. آمادگی مستمر و پایدار، آگاهانه و مبتنی بر تصمیم گیری عاقلانه و پویایی و تحرک در راستای چنین آمادگی؛ نگرشی که سامان بخش و به اعتدال آورنده است. ارکان این نگرش را عقل، اختیار، اراده، آگاهی و عدالت تشکیل میدهند. بنابراین این نگرش مطابق فطرت آدمیاست و حرکتیاست در مسیر حنیفیت و ربوبیت و معنای حقیقی و حقیقت بسیج نیز همین است. بر این مبنا در تعریف بسیج میتوان گفت:

«روندیاست اندیشه ای - عملی که در آن فرد یا جامعه براساس نگرش معقول، آگاهانه و آزادانه در جهت به سامان آوردن و اعتدال بخشیدن به امور خود گام برمیدارد و از طریق به کارگیری منابع، اهداف و آرمان های مطلوب مبتنی بر جهان نگری خود را تحقق میبخشد.» (جمشیدی، ١٣٨٢: ص ٢٩٢)

بنابراین روند اندیشه ای - عملی بسیج کلیت رفتار فردی و اجتماعی بسیجی را در بر میگیرد و از تعقل شروع میشود و به تحقق اعتدال و ساماندهی در امور ختم میگردد:

خرد (تعقل و اندیشه (آزادی و اختیار+ آگاهی و معرفت (اراده (آمادگی (حرکت (طریق مستقیم (عدالت)

والاترین گوهری که در اختیار «انسان» قرار دارد - خواه او را به عنوان فرد در نظر بگیریم خواه به عنوان جمع - عقل و خرد اوست که تمام وجود و مایه هستی او را تشکیل میدهد:

به بیان رسول الله (ص): «ما قسم الله للعباد شیئا افضل من العقل...» (کلینی، بی تا: ج ١، ص ١٤) یعنی:

خداوند به بندگانش چیزی بهتر از خرد نداده است.

بطورکلی در مفهوم و حقیقت «بسیج»، در منظراسلامی آن، «احساس» بعد از خرد قرار دارد نه قبل از آن، بنابراین فرد بسیجی یا جامعه بسیجی برخلاف تصور رایج فرد یا جامعه ای «احساسی» نیست؛ بلکه احساس را در خدمت عقل قرار میدهد.انسان عاقل مختار خود را «مسئول» مییابد. چون نمیتواندنسبت به سرنوشت خود و جامعه خود بیتفاوت باقی بماند و مسئولیتش او را به «عزم» و «اراده» وا میدارد.

بنابراین «اراده» حاصل عقل، آگاهی و شوق برانگیخته از احساس درونی تابع عقل میباشد. آمادگی در جهت تحقق اراده ای اینچنین صورت میگیرد و حاصل آن عمل در قالب «عدالت» و «سامان بخشی» است.

این حرکت یا روند مستمر انسانی حرکتی است مبتنی بر فطرت و لذا حرکتی است عقلانی، فطری و انسانی.

چنین حرکتی به دلیل فطری بودنش حرکتی است در مسیر توحید و عبودیت پروردگار جهانیان و شاید این رمز کلام زیبای علی (ع) است که میفرماید:

«بالعقل کمال النفس» (تمیمی آمدی، ١٣٧٣: ج ٣، ص ٣٢٥) یعنی: کمال نفس انسانی به عقل و خردمندی است.

بنابراین در این نگرش «بسیج» مفهومی است که حرکت انسان عاقل مختار را در مسیر فطرت الهی خویش ترسیم مینماید. همچنین «بسیج» از این نظر، حرکت مردمی و توده ای یک جامعه درمسیر صحیح انسانیت و فطرت میباشد. البته تعریف رایج در دانش سیاسی جدید در مورد بسیج که قبلا بیان شد نیز جدا از این تعریف نمیباشد؛ جز آن که در نگرش دوم تمرکز بیشتر بر روی قدرت، کسب آن یا مشارکت در آن یا کنترل آن میباشد.

براساس آنچه گذشت بسیج در مفهوم اصطلاحی دارای چند معنای کلیاست که با هم مرتبط و تا حدودی بر هم قابل انطباق هستند:

١-بسیج به مفهوم نوعی نگرش و بینش کلی خردمندانه؛ یعنیبسیج نگرش یا بینشیاست که مبتنی بر

اراده میباشد و اراده نیز حاصل انتخاب آزادانه است. در مجموع این نگرش مبنی بر عقل، اختیار و عدالت و آگاهی بوده، مطابق فطرت و حنیفیت بشر می باشد و حقیقت «بسیج» نیز جز این نمی باشد (جمشیدی، ١٣٨٢: ص ٢٩٤).

٢- در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مفهوم بسیج با واژه مردم همراه شده است که بیانگر یک واقعیت خارجی میباشد. البته کاربرد بسیج بدین معنا نیز جدا از مفهوم حقیقی بسیج یعنی حرکت خردمندانه موجود مختار در مسیر فطرت نیست - اما آنچه در اینجا بیشتر مورد توجه است این است که بسیج بیانگرحرکت جمعی بر اساس سازماندهی و مدیریت واحد میباشد.

البته برای بیان چنین مفهومی، معمولااصطلاحی چون «بسیج مردمی» یا «بسیج نیروهای مردمی» به کار میرود. بر اساس این نگرش در بسیج باید:

«الف) هدف و مقصدی معین مورد نظر باشد، ب) برای دستیابی به اهداف، سازماندهی وجود داشته باشد، ج) گردهمایی تخصصی و حرفه ای کمتر در آن نفوذ داشته باشد، د) از گروه گرایی، انحصارطلبی و تسلط گرایشی خاص به دور باشد و در نتیجه در جهت منفعت ملی و عام جامعه قدم بردارد تا در خدمت منفعت گروهی و حزبی نباشد، ه) شدت حرکت و سازماندهی آن بستگی به شرایط، نیازها و نحوه بروز هدف داشته باشد»(آزاد ارمکی، ١٣٧٢: ص ١٣).

نکته ای که در این بیان از بسیج بیش از همه جلب توجه میکند، «مصلحت عام» است که «سازماندهی نیروهای مردمی یا افراد» در راستای آن صورت میگیرد. حرکت بسیج، حرکتی نیست که در جهت منافع افراد یا گروه های خاصی صورت گیرد، بلکه حرکتی است با هدف تأمین «مصلحت عمومی» و بر همین اساس ما این حرکت را حرکت درمسیر فطرت الهی نوع انسان میدانیم. بنابراین حرکت های «سازماندهی شده گروهی» که در پی تأمین اهداف گروه، جناح یا حزب خاصی است و جنبه انحصاری و انحصارگرایانه دارد حرکت بسیج و حقیقت بسیج نیست.

٣- بسیج به مثابه یک نهاد اجتماعی عمومی و مردمی؛ این معنا از بسیج مترادف با «نیروی مقاومت بسیج» میباشد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی به فرمان امام خمینی (ره) به تدریج شکل گرفت و از سوی آن بزرگوار به عنوان «بسیج مستضعفان» مطرح شد. نهاد بسیج از جمله ثمرات گران بها و پرارزش انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله ایران و عراق (دفاع مقدس) است. امام خمینی (ره) در بیانی عام در مورد بسیج مستضعفان میفرماید:

«رحمت و برکات خداوند بزرگ بر بسیج مستضعفان که به حق پشتوانه انقلاب اسلامی است و به کوشش ارزنده خود ادامه داده و به حمدالله تعالی با همت جوانان برومند و داوطلبان گروه میلیونی، رزمنده تربیت و امید آن است که با شرکت فعال قشرهای معظم ملت و شور و شعفی که در جوانان عزیز از برکت اسلام مشاهده می شود، ارتش ٢٠ میلیونی که نگهبان جمهوریاسلامی و کشور عزیز از شر جهان خواران متجاوز است تحقق یابد.»(امام خمینی، ١٣٦١ به بعد: ج ١٥، ص ٢٣١)

بر اساس بیان امام خمینی (ره) «بسیج مستضعفان» دارای ویژگیهای زیر است:

١- بسیج نهادی عمومی و مردمی است ؛ بدین معنا که از تمامی اقشار جامعه به وجود می آید و انسان هایی که معنا و مفهوم حقیقیبسیج و حقیقت آن را درک کرده اند از هرقشر، گروه، قوم و دسته ای وارد آن میگردند. همان گونه که در جای دیگر میفرماید:

«من امیدوارم که این بسیج عمومی اسلامی، الگو برای تمام مستضعفین جهان و ملت های مسلمان عالم باشد.»(امام خمینی، ١٣٧٦: ١٦٦)

٢- بسیج نهادی داوطلبانه است و لذا دارای جنبه اختیاری و انتخابی بودن است؛ اصطلاح «داوطلبان گروه میلیونی» و... بیانگر این ویژگی است.

٣- هدف متعالی بسیج «حمایت از انقلاب اسلامی و نگهبانی از جمهوری اسلامی و کشور است.

بنابراین پاسداری از تمامی ارزش های انقلابی و اسلامی مورد نظر است و از همین روی بسیج «مقاومت پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی» (امام خمینی، ١٣٧٦: ص ١٦٦) و «شجره طیبه و درخت تناور و پرثمر»(امام خمینی، ١٣٧٦: ص ١٦٦) و... است.

٤- از لحاظ ترکیب، بخش عمده نهادبسیج مستضعفان را نیروهای جوان و لذا نیروهای فعال تر جامعه تشکیل میدهد.

در بخش اساسنامه بسیج مستضعفین در بیان بسیج آمده است:

«بسیج نهادی است تحت فرماندهی عالی مقام رهبری که هدف آن نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن و جهاد در راه خدا و گسترش حاکمیت قانون خدا در جهان طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران و تقویت کامل بنیه دفاعی از طریق همکاری با سایر نیروهای مسلح و همچنین کمک به مردم هنگام بروز بلا و یا حوادث غیرمترقبه میباشد.»(یاسائی، ١٣٦٢: فصل ٤)

البته در نگاه امام خمینی مفهوم بسیج بسی گسترده تر و فرهنگیاست تا نهادی وساختاری. از دید او «بسیجی» تنها کسی نیست که در این مجموعه یا نهاد تشکیلاتی و سازمانی وارد شده باشد و عضوی از این نهاد قلمداد شود بلکه تمام ضعفای عالم، پابرهنگان درمانده و انسان های در بند و مظلوم در برابر دیکتاتورها و ظالمین - «بسیجی» هستند؛ زیرا موجودات آگاه، عاقل، مختار، عدالتخواه و ظلم ستیز میباشند:

«قدرت ها و ابرقدرت ها و نوکران آن ها مطمئن باشند اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرکت و بت پرستی است ادامه میدهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهان خواران و سرسپردگان که به ستم و ظلم خویش اصرار مینمایند سلب خواهد کرد.»(امام خمینی، ١٣٦١ به بعد: ج ٢١، ص ٥٢)

به علاوه امام خمینی (ره) خود را نیز یک بسیجی میداند و بدان افتخار میورزد و از خدا میخواهد که با بسیجیان محشورش گرداند: «... در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجیام.» (امام خمینی، ١٣٦١ به بعد: ج ٢٠، ص ١١٣) وآیت الله خامنه ای نیز بر آنست که: بسیج یک حرکت بی ریشه و سطحی و صرفا ازروی احساسات نیست، بسیج یک حرکت منطقی و عمیق و اسلامی و منطبق بر نیازهای دنیای اسلام - و به طریق اولی - جامعه اسلامی است. (خامنه ای، ١٣٧٤/٩/٨)

٣,٢. هدف از ایجاد نهاد بسیج

برخی پنداشته اند که علت اصلیتشکیل نهاد بسیج به عنوان یک نهاد نظامی، وجود دشمن خارجی و داخلی بوده است لذا گفته اند اغتشاشات داخلی و دشمن خارجی به پیدایش آن انجامید. این نگرش به بسیج نوع نگرش محدود وبسته و صرفا نظامیاست که بسیج را به عنوان یک نهاد نظامی صرف میبیند که به گاه ضرورت - مانند نیروهای سرباز - به برخی از اقدامات غیرنظامی نظیر کمک به آسیب دیدگان در وقوع حوادث غیرمترقبه و... دست مییازد. در حالی که این گونه نگاه با هدف اصلی و بنیانی بسیج فرسنگ ها فاصله دارد. براساس اساسنامه سپاه پاسداران، «هدف ازتشکیل واحد بسیج مستضعفین ایجاد تواناییهای لازم در کلیه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی به منظوردفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم هنگام بروز بلایا و حوادث غیر مترقبه با هماهنگی مراجع ذیربط میباشد.» (یاسائی، ١٣٦٢:فصل ٤، ماده ٣٥) اما جامع ترین هدفی که برمبنای تعریف برایبسیج در نظر گرفته شده است «حاکمیت قانون خدا در جهان» میباشد که در اصل ارجاع به مفهوم اولی بسیج یعنی حرکت در مسیر فطرت الهی انسان ها و در جهت رهایی از ستم میباشد.

بعلاوه، آنچه بیانگر ضرورت تشکیل نهاد نیروی مقاومت بسیج ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است حفظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن و حاکمیت قانون خدا در سرتاسر جهان و مقابله با ظلم و ستم و بیداد میباشد. پس در اصل ضرورت مقابله با ستم و بیعدالتی و گسترش عدالت در جامعه بشری و تحقق توحید در جهان است که در قالب نگرش به بسیج به مثابه مفهومی فرهنگی و انسانی، نهاد بسیج را به وجود آورده است نه صرفا وجود دشمن خارجی و اغتشاشات داخلی. تشکیل نهاد بسیج برای سازمان دادن به حرکت بسیج مردمی در مسیر فطرت و توحید میباشد نه صرفا برای مقابله با دشمن خارجی و یا آشوبی در داخل کشور. (جمشیدی،١٣٨٢: ص ٢٩٧)

بنابراین بسیج در جهت تحقق اهداف عمومی بشر و تأمین مصالح عمومی جامعه به وجود آمده است و نمیتواند در انحصار هیچ جناحی درآید زیرا در این صورت از اهداف و آرمان های خود فاصله گرفته است و دیگر عاری از حقیقت است. از این زاویه نهاد بسیج را میتوان یکی از نهادهای جامعه مدنی و شاید مهم ترین آن ها محسوب کرد. این است که امام خمینی (ره) ازبسیجیان به عنوان «پیشگامان رهایی» یاد میکند:

«... من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را میبوسم و میدانم که اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت.»(امام خمینی، ١٣٦١ به بعد: ج ٢١، ص ٥٢)

این است که آیت الله خامنه ای نیز قائل است که: بسیج یعنی نیروی کارآمد کشور برای همه میدانها. (خامنه ای، ١٣٧٧/٩/٢) به علاوه نگرش محدود و صرفا نظامی به بسیج، نگرشیاست که میتواند آن را به ابزار دست هر گروه، جناح یا قدرتی تبدیل کند. نهاد بسیج با ابعاد وجودی گسترده و اهداف و آرمان های متعالی که متوجه نوع انسان است به کلی از نیروهای انتظامی و نظامی متفاوت خواهد بود. از دیدگاه بنیانگذار نهادبسیج نیز این نهاد به هیچ عنوان نمیتوانند صرفا نهادی ابزاری بوده باشد. «میقات پابرهنگان» و «معراج اندیشه پاک اسلامی» را هیچ گاه نمیتوان محدود به ابزاری برای مقابله با دشمنی خارجی یا آشوبی داخلی نمود. زیرا میقات بودن بسیج از آن نظر است که مخالف با «استکبار، پول پرستی، تحجرگرایی، و مقدس نمایی» است و این موضوعی است که بارها از سوی امام خمینی (ره) مورد تأیید قرار گرفته است:

«ملتی که در خط اسلام ناب محمدی (ص) و مخالف با استکبار و پول پرستی و تحجرگرایی و مقدس نماییاست، باید همه افرادش بسیجی باشد.بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاکاسلامی است...»(همان: ج ٢١، صص ٥١-٥٢)

به علاوه در منظر امام خمینی (ره) بسیج، لشکر مخلص خدا و همه مجاهدین راه خدا را دربر میگیرد:

«بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند.» (همان: ج ٢١، ص ٥٣)

٤,٢. ارکان فرهنگی بسیج

بسیج به مثابه یک نهاد اجتماعی و سیاسی مستقل دارای سه رکن فرهنگی و اعتقادی است که عبارتنداز:

الف - مکتب یا جهان نگری و ایدئولوژی: حاصل تعقل و تدبر و اندیشه بسیجی، نگرش کلی یا جهان بینی (جهان نگری) بسیج میباشد. بدین معنا که «بسیجی» به جهان، انسان و جامعه با نگاه تعقلی و آگاهانه و مبتنی بر انتخاب مینگرد. تمام ویژگیهای تفکر او به نگرش و جهان نگریاش سرایت مییابد.

در واقع جهان بینی بسیج، جمع بندی و کلیت یافتن تفکر بسیجی است. ایدئولوژی نیز حاصل جهان بینی است یعنی از آن نشأت میگیرد و به عبارتی حکم عملی حاصل حکمت نظری میباشد. روندبسیج تابع یک طرز تفکر و جهان نگری یا بینش کلی است که نحوه نگرش افراد به جهان، انسان و جامعه یا مکتب میباشد. بسیجیان نسبت به این مکتب متعهد میگردند چون آن را مطابق فطرت خویش مییابند و از لحاظ عقلی و فلسفی برای آن ها قابل قبول است. البته مکتب و جهان نگری بسیجی، جهان نگری تعقلی وحیانی است نه جهان نگری تعبدی و تقلیدی و لذا قابلیت دفاع دارد و تمام آرمان ها و اهداف مطلوب و مورد نظر بسیج از آن نشأت میگیرد. لذا: «...و مسائل اعتقادیبسیجیان به عهده این دو پاسگاه علمیاست. حوزه علمیه و دانشگاه باید چهارچوب های اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند.

 بایدبسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.»(امام خمینی،١٣٧٨: ج ٢١، ص ١٩٥)

ایدئولوژی بسیج به دلیل تکیه بر جهان نگری عقلی - وحیانی، حالت انقلابی دارد. به علاوه جنبه عملی به خود میگیرد. بنابراین این ایدئولوژی عقلانی، آرمان گرایانه و عمل گرایانه است..

مهم ترین وظایف و کار ویژه های اساسی جهان بینی بسیجی و بالتبع ایدئولوژی حاصل از آن عبارت اند از:

١-نفی وضع موجود یا نکوهش آن و تلاش و کوشش در جهت پیدا کردن ریشه ها و علل نابسامانیها و بیعدالتیها و ناراستیهای موجود.

٢-طرح و ترسیم وضع آرمانی و مطلوب و تعیین آرمان ها و اهداف و نیز وسایل، ابزارها و راه های رسیدن به آرمان های مورد نظر.

٣-بیان و عرضه تصویری از تاریخ در جهت نفی وضع موجود و دفاع از وضع مطلوب. این تصویر در قالب تحلیل ها و تبیین های تاریخی تجلی مییابد. (جمشیدی،١٣٨٢: ص ٣٠١)

ب - سازماندهی: یکی از شرایط نهادی شدن بسیج در جهت تحقق اهداف و آرمان های خود، سازماندهی و تشکیلات میباشد. تشکیلات و سازمان فی نفسه برای روند بسیج نمیتواند هدف باشد بلکه صرفا جنبه ابزاری دارد؛ چون در جهت تحقق اهداف بسیج به وجود میآید.

ج - رهبری ومدیریت: بسیج، به ویژه در شرایط انقلابی، نیازمند رهبری است. رهبری برای بسیج در حکم محور یا قطبی است که در تبیین آرمان ها و اهداف، نیروها را یاری میکند و از طرف دیگر در نیروها شوق و تحرک ایجاد مینماید. مهم ترین وظایف و کار ویژه های رهبری عبارت اند از: ایجاد یگانگی و سازماندهی نیروها؛ ایجاد شوق و رغبت در نیروها؛ کمک در تبیین و روشن کردن اهداف و عرضه «اندیشه جمعی» بر اساس جهان نگری بسیج.

٣. تفکر بسیجی

١,٣- عناصر تفکر بسیجی

مهم ترین ویژگی بسیج را تفکربسیجی تشکیل میدهد و بدیهی است تفکر و اندیشه بسیجی، تفکری است که بر اساس مفهوم «بسیج» شکل میگیرد. پس تفکر و نگرش بسیجی، تفکر احساسی یا نگرش تجربی نیست بلکه نگرش و اندیشه ای است عقلانی - وحیانی و حکیمانه و عارفانه. نگرش و تفکر بسیجی به دلیل عقلی بودنش، عمیق و برخاسته از دانش و آگاهیاست و اگر جز این باشد نمیتوان نام بسیجی را بر آن نهاد. مگر میتوان «شجره طیبه»، «درخت تناور»، «مدرسه عشق»، «مکتب شاهدان»، «میقات پابرهنگان»، «معراج اندیشه پاکاسلامی»، «لشکر مخلص خدا» و... را دارای نگرشی سطحی و مبتنی بر احساس و تعصب دانست. اصولا تحجرگرایی و مقدس مآبی یا تقدس نمایی، گذشته نگری و واپس اندیشی، تقلید کورکورانه و پیروی از آباء و نیاکان و تسلیم بیچون و چرا در برابر دیگران نمییابد از خصایص چنین اندیشه ای باشد و اگر جز این بود امام خمینی (ره) در مورد تأثیر شایان تفکر بسیجی این گونه داد سخن نمیداد:

«اگر بر کشوری ندای دلنشین تفکر بسیجی طنین اندازد، چشم طمع دشمنان و جهان خواران از آن دور خواهد گردید.» (امام خمینی، ١٣٦١ به بعد: ج ٢١، ص ٥٣)

عناصر مهم تفکر بسیجی ١به اختصار عبارت اند از:

١- واقع نگری و آرمان گرایی- بدین معنا که در این تفکر واقعیت های موجود مورد عنایت و توجه قرار میگیرند و با توجه به آن ها، آرمان های مطلوب - قابل تحقق - در اندیشه شکل میگیرد.

٢- عقل گرایی و ایمان گروی - ایمان جایگاه بالایی در تفکر بسیجی دارد ولی ایمان بسیجی، ایمانی است که بر «عقل» بنا شده باشد.

٣- آزادی و آگاهی یا دوبالی که تفکر بسیجی با آن به پرواز میآید.

٤- مسئولیت و اراده - حاصل آزادی و آگاهی دو امری است که ما از آن ها تحت عنوان مسئولیت و اراده یاد میکنیم، مسئولیت در نتیجه آزادی و آگاهی به وجود میآید و اگر آزادی موجود نباشد، نمیتوان سخن ازمسئولیت و اراده به میان آورد.مسئولیت برآیند عقل، آزادی و دانش و معرفت است. پس آزادی مقدم بر مسئولیت و اراده است.

٥- حضور و آمادگی مستمر و درصحنه بودن (جمشیدی،١٣٨٢: ص ٣٠٠)

٦- عشق و سلوک: حاصل و نتیجه حضور و آمادگی، عشق و سلوک عملی است و این دو از یکدیگر جدا نمیباشند؛ این است که امام خمینی (ره) در بیان بسیج میفرماید: «بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامیاست که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند.»(امام خمینی، ١٣٧٦: ص ١٦٦)

٤. فرهنگ بسیجی

فرهنگ محصول اندیشه و فکر انسان است. بدین معنا که فکر و اندیشه در قالب آداب، رسوم، قوانین، مقررات، سنت ها، نگرش ها، بینش ها، ایدئولوژیها، عقاید، باورها، هنرها، علوم، معارف و... تجلی مییابد و مجموع این ها که فرهنگ نام میگیرد برآیند و نتیجه فکر و اندیشه است. تفکر بسیجی نیز به پیدایش فرهنگی میانجامد که آن را «فرهنگ بسیجی» مینامیم. لذا در این قسمت از نوشتار ابتدا به اجمال به مفهوم ١. منظور از تفکر بسیجی نونه اعلی فکر و اندیشه بسیجی است و لذا این عناصر نیز دارای مرتبه و درجه است و جنبه نسبی دارد بنابراین در اینجا سخن از نونه مطلوب است که با عناصر و صفات شناخته میشود و نه نونههایی که با اسم و رسم قابل شناخت هستند. فرهنگ اشاره ای میشود و بعد از آن فرهنگ بسیجی و ویژگیها و شاخص های آن مورد توجه قرار میگیرد.

١,٤. تعریف فرهنگ بسیجی

در مورد فرهنگ تعاریف متعدد ارائه شده است (١٩٥٢,Krober) که ما - با توجه به پژوهش های پژوهشگران این حوزه - آن ها را در چند دسته بزرگ جای میدهیم. مهم ترین این ها عبارت اند از تعاریف ارزشی، شمارشی، تاریخی، هنجاری، روان شناختی، ساختاری وتکوینی. (جمشیدی،١٣٧٣: صص ٩٠-٩٣، بدیع، ١٣٧٦: صص ١٩-٢٣، آشوری،١٣٥٧ و...)

در تعاریف ارزشی، بر جایگاه، اهمیت و ارزش فرهنگ تکیه شده است. در حالی که در تعاریف شمارشی یا توصیفی عناصر و اجزای تشکیل دهنده فرهنگ چونان دانش، هنر، بینش، رسوم و... مورد توجه قرار میگیرند. در تعاریف تاریخی بر روند تاریخی فرهنگ به عنوان میراث اجتماعی تأکید میشود (آشوری، ١٣٥٧: صص ٤٤-٤٨) ولی در تعاریف هنجاری فرهنگ به عنوان راه، روش و رویه مورد عنایت است. (همان: ٥٣) تعاریف روان شناختی فرهنگ را به عنوان وسیله سازواری و حل مسائل یا طرح زندگی مورد نظر قرار میدهند. در تعاریف ساختی یا ساختاری فرهنگ به مثابه یک نظام یا سازمان و پیکره مورد توجه است و در تعاریف تکوینی فرهنگ چونان یک فرآورده یا ساخته ارتباطی اجتماع بشری و محصول انسانی دیده میشود. (صالحی امیری، ١٣٨٦: صص ٣٤-٣٥)

تعاریف نوع ارزشی و شمارشی در عین این که شایع ترین نوع تعریف ها هستند ولی شکننده میباشند و برای تبیین فرهنگ کمتر میتوانند مورد توجه قرار گیرند. تایلر از جمله پژوهشگرانی است که تعریف شمارشی از فرهنگ ارائه میکند. به عقیده برتران بدیع «او فقط به تولیدات تکرارشونده عمل اجتماعی اشاره دارد و هیچ توجیه نظری در مورد اصل پیوستگی (Coherence) که اتحاد بخش آن هاست ارائه نمیدهد.»(بدیع، ١٣٧٦: ٢٠)

در حالی که اصل پیوستگی اجزا و عناصر فرهنگ و پیوستگی زمانی آن برای تبیین اهمیت بیشتری دارد. به همین جهت در این بحث ما فرهنگ را به عنوان مجموعه ای از عناصر مورد توجه قرار نمیدهیم.

در تعاریف نوع تاریخی نیز هر چند اصل پیوستگی زمانی فرهنگ به عنوان «روند میراث اجتماعی» و «انتقال ارزش ها» (٧٣٢. p:١٩٣٦,Linton)مورد عنایت است ولی شرایط ایجاد فرهنگ و نحوه تحول و بازتولید آن مهم تر است و این موضوع یعنی ایجاد فرهنگ، تحول، بازتولید و جامعه پذیری برای شناخت فرهنگ بسیجی بیشتر مورد توجه است.

در فرهنگ به مفهوم هنجاری دو اصل مورد توجه است که در تبیین فرهنگ بسیجی برای ما حائز اهمیت است:

١- جایگاه مذهب و معنویات در میان پدیده های فرهنگی و اجزای یک نظام فرهنگی؛

٢- رابطه کارکردی میان کنش اجتماعی و فرهنگ.

ایراد وارد بر این نوع تعریفات این است که فاقد توجیهات نظری هستند و لذا برای مثال به تحلیل روابط امر معنوی و امر فرهنگی نمیپردازند و تمایل به توصیف تجربه گرایانه دارند. (جمشیدی،١٣٨٢: ص ٣٠٣)

در تعاریف روان شناختی نیز هر چند بر فرد و ابعاد شخصیتی او تأکید میشود ولی در مورد ارتباط فرد و جامع یا سطوح عوامل پیوستگی بین الگوهای مختلف فرهنگ حل مسائل، چیزی را در اختیار ما قرار نمیدهد. نگرش ساختاری به فرهنگ را شاید بتوان فاقد معایب انواع تعاریف بالا دانست زیرا در این نوع نگرش، فرهنگ نظام و الگوی زندگی است. به بیان کلوک هوهن و کلی فرهنگ میتواند به: «نظامی تعریف شود که به لحاظ تاریخی از الگوهای ضمنی یا آشکار زندگی شکل گرفته و میتواند وجه اشتراک همه یا بخشی از یک گروه قرار گیرد.» (٩٨.p:١٩٤٥,Kluckhohn)نگرش تکوینی با توجه به نگاه به فرهنگ به عنوان محصول جامعه بشری یا «تمامی رفتارهای جمعی» (١٣٧.p:١٩٤٥,Carr)که در قالب شبکه ای نظام وار از اندیشه ها یا سمبل ها تحقق مییابد. به نکته ای جدید میرسیم و آن وجود نوعی شیوه ارتباطی است که تمامی سازندگان فرهنگ را با هم یکی میسازد و از رفتارهای آشکار و اجزای تشکیل دهنده آن فراتر میرود و لذا فرهنگ تبدیل به نظامی معنادار می گردد. بدین معنا که فرهنگ تار و پود و بنیان رفتارهای معنادار آدمیان را تشکیل میدهد.

تعریف ما از فرهنگ بسیجی در اینجا، ترکیبی از تعاریف ساختاری و تکوینی است. بنابراین آنگاه که میگوییم فرهنگ بسیجی به نظامی توجه داریم که از الگوهای خاص و آشکار زندگی بسیجی و روند بسیج شکل گرفته است و وجه اشتراک تمام بسیجیان راستین در طول تاریخ میباشد و این نظام خود عبارت است از کنش های اجتماعی نشئت گرفته از شیوه ارتباطی که تمامی بسیجیان را با هم متحد و یکی ساخته و میتواند در سطحی به مراتب انتزاعیتر و فراگیرتر از رفتارهای صریح افراد بسیجی قرار گیرد.

این نظام پیچیده با روابط معنادار انتزاعی و فراگیر، بسیار گسترده تر از رفتارهایی است که در اوضاع و احوال مختلف یا مکمل یکدیگر یا مخالف یکدیگر میباشند و رویه ظاهری فرهنگ را تشکیل میدهند.

پس در تعریف مورد نظر خود از فرهنگ تشخیص به دو اصل مهم توجه داریم:

١- فرهنگ بسیجی یک نظام خاص و گسترده فرهنگیاست که از الگوهای خاصی شکل گرفته که وجه اشتراک بسیجیان در سرتاسر تاریخ بشر و در همه جوامع است.

٢ - فرهنگ بسیجی نظامی است فراتر از این الگوها و نیز رفتارهای افراد و جوامع بسیجی، لذا خود نظامی معنادار و ارتباطی است. (جمشیدی،١٣٨٢: ص ٣٠٤) و بر این اساس «فرهنگ بسیجی، نظامی از اندیشه ها و معانی و ارتباط میان آن ها و ارتباط میان آن ها با الگوها و رفتارها و کنش هاست. انسان ها از طریق این اندیشه ها و معانی با یکدیگر ارتباط برقرار می سازند و طرز نگرش و شیوه های زندگانی خود را توسعه میبخشند.» به بیان ماری بلاک، فرهنگ را: «چونان نظامی از معانی در نظر بگیریم که وجه اشتراک اعضای گروهی است که آن را در تعامل با یکدیگر به کار میگیرند.» (بدیع، ١٣٧٦: ص ٢٤)

در فرهنگ بسیجی تعامل فکری و عقلانی، تعاملی که بر مبنای آگاهی و اختیار شکل میگیرد وجود دارد و این تعامل معنادار، نظامی فرهنگی و معنادار را به وجود میآورد. عکس این سخن نیز صحیح است یعنی وجود نظام فرهنگی عقلی و معنادار به کنش ها و تعاملات بسیجیان معنا میدهد و به بیان ماکس وبر آدمیان: «به مثابه موجو داتی متمدن و صاحب اراده و دارای توان اتخاذ آگاهانه موضع در مقابل دنیا و معنی دادن به آن» (١٦٧.p:١٩٦٥,Weber)میباشند. از اینجا میرسیم به همان معنایی که از مفهوم بسیجی بیان کردیم یعنی حرکتی عاقلانه و مبتنی بر اختیار و آگاهی که از سوی موجودات مسئول و دارای اراده و توان صورت میگیرد لذا این حرکت معنا دارد و به همه چیز دیگر نیز معنا میدهد.

چنین فرهنگی برخاسته از اراده و آگاهی جمعی است و به تعبیر دورکیم «روان جامعه» (٤٦.p;١٩٧٣,Durkhiem)را تشکیل میدهد و دین و مکتب در مرکز این فرهنگ قرار میگیرد و تبدیل به «نظامی محکم از باورها و اعمال مرتبط با مقدسات» میشود که در «یک اجتماع اخلاقی واحد»(٦٥.p;١٩٦٨,Durkhiem) تجلی مییابد.

بدین سان در فرهنگ بسیجی عقل و دین بر یکدیگر منطبق میگردند و فرهنگ حاصل، فرهنگی خواهد بود عقلی و در عین حال دینی زیرا هر دو بنیان واحدی به نام «فطرت» دارند.

به طور کلی ارکان فرهنگ بسیجی را «تعامل»، «معناداری»، «باور اصولی»، «هم زبانی» و «همدلی» تشکیل میدهد و بنابراین این نوع فرهنگ قابلیت انطباق کامل با فرهنگ اسلامی را میتواند داشته باشد. زیرا هر دو، انسانی و فطری هستند و فرهنگ ایران اسلامی - به تعبیر امام خمینی (ره)- نیز جز این نمیباشد:

«استادان عزیز باید خود این اعتقاد را بیابند که تنها فرهنگ ایران اسلامی است که نجات بخش کشور و ملتمان میباشد.»(امام خمینی، ١٣٦١ به بعد: ج ١٧، ص ٣٥) و یا: «به فرهنگ غنی ایران اسلامی تکیه کنید و مطمئن باشید که پیروزی از آن شماست.»(همان)

٣,٤. شاخص ها و ویژگیهای فرهنگ بسیجی

بهترین راه شناخت فرهنگ بسیجی - به معنای حقیقی آن - بررسی شاخص ها و ویژگیهای آن میباشد. در مورد این شاخص ها باید به چند نکته توجه داشته باشیم: الف - این شاخص ها وضعیت آرمانی فرهنگ بسیجی را نشان میدهند و لذا نشان دهنده وضع مطلوب میباشند و نه وضع موجود. ب - این شاخص ها نسبی هستند. ج - فقدان بعضی از این شاخص ها بیانگر نبودن فرهنگ بسیجی به معنای کامل آن است ولی میتوان فرهنگ بسیجی به معنای ناقص یا تحریف شده آن را نیز داشت. د- تأکید ما بر آنچه که باید باشد هست نه آنچه که وجود دارد. در اینجا به برخی از مهم ترین شاخص ها و ویژگیهای فرهنگی بسیجی اشاره میشود:

١- عقلی - دینی بودن؛ یکی از مهم ترین صفات فرهنگ بسیجی عقلی - دینی بودن آن است؛ بدین معنا که نظام اندام وار و معنادار فرهنگی از عقل و دین اساس و بنیان میگیرد و در نگرش خود فرهنگ بسیجی تعارضی میان دین و عقل وجود ندارد زیرا هر دو امری فطری و لذا امری انسانی - الهی هستند.

جهت گیری عقلی - دینی در فرهنگ بسیجی کاملا آشکار است. اموری چون تفکر، آگاهی، آزادی و اختیار در تعاملات و الگوهای رفتاری، حزم اندیشی و... از یک سو، ایمان به باورها و مقدسات مذهبی، توکل، رجاء، توجه به معاد و حساب و کتاب در اعمال و... نیز از سوی دیگر بیانگر ویژگی عقلی - دینی بودن این فرهنگ است. این است که در عبارات امام خمینی (ره) نیز گاه از آن به عنوان فرهنگ «اسلامی انسانی» و گاه به عنوان فرهنگ «ایرانی اسلامی» یا «اسلامی-ایرانی» و... یاد شده است. (ر.ک.: امام خمینی، ١٣٦١ به بعد، ج ١٥، صص ١٦٠-١٦١)

٢- انسانی - فطری بودن؛ فرهنگ بسیجی فرهنگی فطری است یعنی برخاسته از فطرت پاک نوع انسان است. بنابراین فردی، گروهی، جناحی و طبقه ای، ملی، قومی و... نیست. لذا:بسیجی یعنی دل باایمان، مغز متفکر - دارای آمادگی برای همه میدانهایی که وظیفه این انسان را به آن میدانها فرا میخواند، این معنای بسیجی است. (خامنه ای، ١٣٧٨/٩/٣)

٣- مردمی و عمومی بودن؛ فرهنگ بسیجی، به دلیل انسانی بودن و فطری بودن، فرهنگی است مردمی، عمومی و عام گرا. بدین معنا که اختصاص به گروه یا حزب و یا جناح خاصی ندارد و نمیتواند به انحصار درآید. «انحصارگرایی» امری است که هیچ جایی در درون فرهنگ بسیجی ندارد و اگر فرهنگی انحصارگرا باشد قطعا نمیتوان آن را فرهنگ بسیجی دانست. تنها وجه مشترک تمام نیروهای بسیجی مردم بودن است. لذا بسیج دارای روندی مردمی و روحیه ای جمعی است و در جهت گیری به «مصالح عام» و «خواست عمومی» توجه دارد نه منفعت فرد یا جناح و گروهی خاص. (جمشیدی،١٣٨٢: صص ٣٠٥-٣٠٦) بسیجی نه تنها مصالح جمعی را هدف قرار میدهد بلکه جز بدان نمیاندیشد و مهم تر از آن این که هویت و شخصیت وجودی خود را در راستای حرکت ومصالح جمع میبیند و خود را نیرویی در خدمت جمع میداند. فرهنگ بسیجی فرهنگ تمامی مستضعفان جهان است که نتیجه آن بر اساس وعده الهی حاکمیت مستضعفین بر روی زمین خواهد بود:

«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»(قصص: ٥)

امام خمینی (ره) در بیان این خصلت میفرماید:

«بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است...»(امام خمینی، ١٣٧٦: ص ١٦٦)

٤- واقعیت نگری و آرمان جویی - بدین معنا که فرهنگ بسیجی بر اساس نگاه به واقعیت های موجود شکل میگیرد و آرمان های مطلوب خود را از آن ها اخذ مینماید. مفاهیمی چون خدا، معاد، وجود امام غایب علیه السلام، شجاعت، فداکاری و ایثار، شهادت و... که مفاهیم بنیانی تفکر بسیجی را شکل میدهند، همه دارای نمودهای عینی و واقعیاند. آرمان گرایی آن نیز برخاسته از همین واقعیات عینیاست، قرب الی الله، انتظار امام غایب علیه السلام، جان دادن در راه حق و... همه و همه آرمان هاییاند برگرفته از واقعیات و قابل تحقق هستند.

٥- ایمان و دانش ؛ در نگرش و فرهنگی بسیجی؛ باور به علم و به کارگیری دستاوردهای علمی در جهت بهبود زندگی همراه و همگان با ایمان و باورهای معنوی است. در واقع بسیجی به ایمان و علم به مثابه دو بال برای پرواز مینگرد که هر یک به تنهایی و بدون دیگری معنی نمیدهد. مرتضی مطهری این نگرش دوگانه را این چنین توصیف میکند:

«علم به ما روشنایی و توانایی میبخشد و ایمان عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می سازد و ایمان تعهد؛ علم سرعت می دهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمان خوب خواستن... علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح... علم امنیت برونی میدهد و ایمان امنیت درونی...»(مطهری، ١٣٧٥: ص ٣٢)

بالتبع تکیه بر ایمان و علم، توجه به تعهد و تخصص را به دنبال دارد. امام خمینی (ره) احیاگر فرهنگ بسیجی در زمان ما به این امر مهم این گونه اشاره دارد: «صنعت ماعدای ایمان فساد میآورد، علم ماعدای ایمان، فساد میآورد... اگر ایمان پهلوی تخصص نباشد، تخصص مضر است. تخصص در یک کشوری که ایمان تویش نباشد تخصص کشور را به هلاکت میرساند، به [وا] بستگی میرساند.» (امام خمینی، ١٣٦١ به بعد، ج ١٧، صص ١١٤)

٦- وحدت گرایی و کمال اندیشی؛ یکی دیگر از شاخص ها و ویژگیهای مهم در فرهنگ بسیجی همه بعدی بودن و لذا دارا بودن کمال و جامعیت محتواییاست. بدین معنا که ترکیب خاصی از عناصر معنوی و مادی فرهنگ در آن مطرح است. اگر در برخی از فرهنگ ها به عناصر مادی چون دنیاگرایی، تکنولوژی، تخصص، ساختارهای فنی و توسعه اقتصادی توجه بیشتری شده است یا در برخی از فرهنگ های دیگر عناصر معنوی چون عبادت، زهد، آخرت گرایی و حتی رهبانیت مورد توجه بوده و هست، در فرهنگ بسیجی نوعی تعادل بین عناصر معنوی و مادی فرهنگ وجود دارد. بدین معنا که فرهنگ بسیجی فرهنگ دنیوی - اخروی و مادی - معنوی است. بنابراین نوع وحدت گرایی در فرهنگ بسیجی وجود دارد که به تعبیری پیام آور شخصیت جامع الاضداد حضرت امام علی (ع) است. (جمشیدی، ١٣٨٢: صص ٣٠٧-٣٠٨)

٧- مصلحت دانی؛ در فرهنگ بسیجی مقتضیات زمان و مکان و شرایط متغیر اجتماعی مد نظر قرار میگیرد و بر این اساس نوعی مصلحت دانی و مصلحت شناسی در فرهنگ بسیجی وجود دارد. البته منظور از «مصلحت دانی» یا «مصلحت شناسی»، نان به نرخ روز خوردن و همه چیز را فدای منافع کردن نیست. در نگرش بسیجی مفاهیم زمان و مکان و مصلحت تعاریفی خاص دارند. زمان و مکان و مصلحت در زندگی روزمره افراد و گروه ها و نهادهای معمولی بر فرد، گروه، نهاد و شخصیت و منش آن ها تسلط دارد و هویت و موقعیت فرد و گروه و... را تعیین میکند ولی در فرهنگ بسیجی فرد، جامعه و نهاد زمان شناس و مکان شناس است و مصالح و مقتضیات را می سنجد و عالمانه و مختار و عاقلانه با آن برخورد میکند. به زبان شاعر معاصر نصرالله مردانی:

 

«در خم خورشیدی دل جوش جوشی دیگر است

میفروش عشق اینجا میفروشی دیگر است»

 

(مردانی،١٣٦٤: ص ٩ و ٤٢)

٨- نوآوری و تکامل گرایی: فرهنگ بسیجی؛ همان طور که گذشت بسیج روندی انسانی و فطری و لذا روندی همیشگی است، روندی که سرتاسر تاریخ انسان را پوشش میدهد. به علاوه فرهنگ بسیجی فرهنگی است زمان شناس و مکان شناس و بر همین اساس بارور میگردد، نو میآفریند و متحول میشود و لذا ثابت نمیماند. پویایی و نوآفرینی از ویژگیهای فرهنگ های سالم و رو به کمال است و چون فرهنگ بسیجی، فرهنگی انسانی است و مطابق فطرت و خواسته ها و نیازهای نوع انسان، لذا حالت پویایی و نوآوری در آن وجود دارد، بر همین اساس فرهنگ بسیجی - آن گونه که برخی پنداشته اند - خرده فرهنگی نیست که به تدریج رو به زوال رود یا راکد و منجمد باقی بماند. بلکه دائما در حال نوآفرینی و باروری و تکامل است. عوامل تکامل فرهنگ بسیجی عبارت اند از:

الف - مصلحت گرایی و توجه به مقتضیات زمان و مکان؛ ب - انتظاراتی که انسان ها از این فرهنگ انسانی دارند؛ ج - تحولات فکری، علمی و فلسفی در جهان؛ د- میزان فعال سازی عناصر معنوی و مادی جامعه؛ ه- نوع و میزان مشارکت حاملان این فرهنگ در جریان بارور کردن و متحول ساختن فرهنگ و جامعه؛ (جمشیدی،١٣٨٢: ص ٣٠٩)

٩- عدالت طلبی و ظلم ستیزی؛ یکی از مهم ترین خصایص فرهنگ بسیجی، ظلم ستیزی و پیکار با ستم و بیداد و انحرافات فردی و اجتماعی از یک سو و عدالت خواهی از سوی دیگر است. ترویج عدالت در تمام ابعاد مهم ترین آرمان بسیجیان است و شاید یکی از مهم ترین دلیل این که میتوان گفت فرهنگ بسیجی، فرهنگی ماندنی و پایدار و جاذب برای انسان ها میباشد همین مسئله است. دفاع از حقوق مظلومان و تاختن بر ظالمان و تحقق داد و قسط مسئله ای است که با فطرت سلیم هر انسان پاکنهادی سازگاری دارد و همگان خواهان تحقق و اجرای چنین موضوعی هستند. به زبانی سنایی:

 

«عدل کن زانکه در ولایت دل

درپیغمبری زند عادل»

 

(سنائی، ١٣٦٨: ص ٥٥٥)

و به تعبیر امام خمینی (ره):

«... و آن [عدالت ] از امهات فضایل اخلاقیه است، بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و جسمیه است...»(امام خمینی، ١٣٧٧: ص ١٤٧) 59و یا میفرماید: «ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. همین وظیفه است که امیرمؤمنان علیه السلام در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر میدهد و میفرماید «و کونا لظالم خصما و للمظلوم عونا»؛ دشمن ستمگر و یاور وپشتیبان ستمدیده باشید.»(امام خمینی، ١٣٧٣: صص ٢٨-29)

١٠- نگرش عاشورایی وشهادت طلبی؛ عدالت خواهی و انسانی بودن فرهنگ بسیجی گرایش به شهادت طلبی، ایثار و فداکاری حسینی و عاشورایی بودن را به دنبال دارد. بنابراین در فرهنگ بسیجی، شهادت و ایثار، عشق است و هدیه الهی و به تعبیر امام خمینی (ره): «شهادت در راه خداوند، زندگی افتخارآمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملت هاست...»(موسسه تنظیم و نشر، ١٣٧٥:١ و امام خمینی، ١٣٦١ به بعد، ج ١٠، ص ١١٠)

و به زبان شاعر:

 

پیکار علیه ظالمان پیشه ماست

واندر ره دوست مردن اندیشه ماست

 

هرگز ند هیم تن به ذلت هرگز

در خون زلال کربلا ریشه ماست

 

بنابراین در نگرش بسیجی «عشق به شهادت»، پیروزی خون بر شمشیر، و «احدی الحسنین» و... از مفاهیم بنیانی هستند.

١١- اسوه گرایی؛ یکی از ویژگیها و عناصر مهم فرهنگ بسیجی توجه به اسوه ها و اسوه گرایی است.

اسوه، سرمشق و الگوی برتریاست که میتواند هم در باروری فرهنگ بسیجی ایفای نقش کند و هم در تعامل افراد بسیجی و معنا دادن به رفتار و الگوهای رفتاری آن ها. از نظر قرآن پیامبر بزرگ اسلام (ص) «اسوه حسنه» است: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة»(احزاب: ٢١)

در مکتب اسلام، اسوه ها و تأثیر آن ها در زندگیانسان جایگاه والایی دارند. پذیرش اسوه و الگو قرار دادن اندیشه و عمل وی نیز امری است که با فطرت و نیازهای بیعی بشر سازگار است. یعنی انسان موجودی «اسوه جو» و «الگوطلب» و «سرمشق گرا» هست. بر همین اساس اهمیت اسوه گرایی در فرهنگ بسیجی آشکار میگردد. پذیرش اسوه نوعی حضور را میطلبد که انسان خود را در محضر اسوه خود احساس کند و چونان او بیندیشد و عمل کند. (جمشیدی،١٣٨٢: صص ٣١٠ -٣١١)

 

«حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها»

 

(حافظ، ١٣٦٨: ١)

برخی دیگر از ویژگیهای مهم فرهنگ و اندیشه بسیجی عبارت اند از: حماسه گرایی، ساده زیستی، غفلت ستیزی، مبارزه با سلطه غرب و غرب زدگی، استقلال، انتظار موعود، نکوهش صاحبان زر و زور و تزویر، همگامی و همدلی با مستضعفین.

نتیجه گیری

بر اساس آنچه گذشت، فرهنگ بسیجی در معنای حقیقی و کامل آن، فرهنگی است فطری و انسانی و به همین دلیل فرهنگی است عقلی و دینی؛ فرهنگی عاری از تعصب، جزمیت، انحصار، گروه گرایی، خاص اندیشی، رهبانیت، تعبد بدون تعقل و مهم تر از همه فرهنگی است اسلامی و جهت گیری آن به سوی فطرت، حنیفیت، توحید، تعقل، حماسه، شهادت و ایثار، عدالت خواهی، سعادت طلبی، کمال جویی و در نهایت خداخواهی و طلب جانان است. بر همین اساس «بسیجی» در بند اغیار نمیگنجد، دل او خانه یار و شیفته جانان است و لاغیر و لذا «عاشق است بر همه عالم که همه عالم از اوست» و همه را به چشم برادر و هم نوع میبیند. بسیجی «ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است» رنگ بسیجی، رنگ و صبغه انسان دو مردم است. همه برای او انسان هستند و همه با هم برابر و در عین حال برادر.

بسیجی سرباز است، اما سرباز راه حق، راه خیر، راه عدالت و فضیلت، لذا هر سربازی نمیتواند بسیج باشد. بسیجی قطعا پاسدار است، پاسدار انسان و انسانیت، پاسدار حق و فضیلت و معنویت. لذا هر پاسداری نمیتواند بسیجی باشد. بنابراین بسیجی مترادف با نظامی بودن یا سپاهی و ارتشی بودن نیست بلکه جزئی از وجود او را نظامی بودن یا سپاهی بودن - آن هم نه به مثابه یک وضعیت شغلی که به عنوان خصلت و جلوه ای از تجلیات وجود او - تشکیل میدهد. بنابراین درآمدن بسیجی در بند نظامیگری حرفه ای، دور شدن از آرمان بسیج و بسیجیان است و همان گونه که بسیجی نمیتواند رسمی باشد نمیتواند دربند رسم و رسوم نیز درآید.

بسیجی دربند حکومت و قدرت هم نیست. او نیروی مردم است و لذا بسیج نهادی کاملا مردمی است و اگر جز این دیده شود دور شدن از معنا و مفهوم بسیج وبسیجیاست و بر همین مبنا «بسیج» یک نهاد مهم جامعه مدنی است. چون نماینده مردم است و جدا از قدرت و بلکه برترین نهاد جامعه مدنی است.

بسیجی یک رابطه و واسطه است رابطه بین مردم و قدرت، مردم و نهاد حکومت. پس «بسیج» مظهر روشن و برجسته ای از وجود جامعه مدنیاست ولی تا زمانی که این جایگاه را درنیابد به شأن خود واقف نشده است.

و نهایت این که بسیج و بسیجی در بند ولای حق و حقیقت است نه در بند ولای فرد. آن ها رهروان طریقتند نه پیروان آدمیانی چون خود و لذا اگر به آدمیان عشق میورزند و در سلک حب افراد درمیآیند این موضوع عارضیاست زیرا که آدمیان پایدار نیستند، اما حق و عدالت وفضیلت پابرجا میماند. نمونه کامل بسیجی رسول خدا (ص) و امیرمؤمنان علی (ع) است و بعد از آن بزرگانی چون ابوذر غفاری، مالک اشتر، این شیران روز و زاهدان شب.

 

«بگیر دامن خورشید را دمی ای صبح

که مه نهاده سر خویش را به دامانم

 

هزار ساغر آب حیات خوردم از آن

لبان و همچون آن سکندر هنوز عطشانم.»

 

(امام خمینی،١٣٨٠: ص ١٥٦)

منابع

- قرآن کریم.

- آزاد ارمکی، تقی «درآمدی بر بسیج شناسی اجتماعی»، مجله علمی پژوهشی بسیج، مرکز مطالعات و

مطالعات پژوهش های ارتش بیست میلیونی، شماره ١، زمستان ١٣٧٢.

-آشوری، داریوش، تعریف ها و مفهوم فرهنگ، تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا،1357.

- اسلامی ندوشن، محمدعلی «آشفتگی فرهنگی و اخلاق»، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، ش ٦٦-٦٥، بهمن و اسفند ١٣٧١.

- امام خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ١٣٧٨، ٢٢ ج.

- صحیفه نور، تهران: مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت ارشاد اسلامی، ١٣٦١ به بعد، ٢٢ ج.

- کلمات قصار، پندها و حکمت ها، امام خمینی (ره)، تهیه و نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران، ج ٤، تابستان ١٣٧٦.

- شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول، ١٣٧٧، ص ١٤٧.

- ولایت فقیه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ١٣٧٣.

- دیوان امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ١٣٨٠.

- بدیع، برتران فرهنگ و سیاست، ترجمه احمد نقیب زاده، تهران، نشر دادگستر، ١٣٧٦.

- بشریه، حسین، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ١٣٨٠.

- تمیمی آمدی، عبدلاواحدین محمد غررالحکم و دررالکلم، شرح جمال الدین محمد خوانساری و مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ١٣٧٣.

- جمشیدی، محمدحسین، «تهاجم فرهنگی چیست؟» (از سری تهاجم فرهنگی ش ١)، فصلنامه عملی پژوهشی بسیج، ش ٣ و ٤، تابستان و پاییز ١٣٧٣.

- «آرمان بسیج وبسیج ارمانی از منظر امام خمینی»، ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی، مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی، تهران: عروج، ١٣٨٢، ج اول، صص ٢٨٧-٣١٥.

-خامنه ای، سید علی، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان نواحی و پایگاه ها و گردان هایبسیج سراسر کشور ١٣٧٤/٩/٨

- بیانات مقام معظم رهبری در جشن بزرگ منتظران ظهور ١٣٧٨/٩/٣

- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با سپاهیان و بسیجیان ١٣٧٧/٩/٢

- راهنمای انسانیت، گردآورنده: مرتضی فرید تنکابنی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج سوم، ١٣٧٧.

- سنایی، مجدالدین مجدود بن آدم، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، تصحیح مدرس رضوی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ١٣٦٨.

- سنگری، محمدرضا، «مرگ اندیشی در ادبیات گذشته، معاصر، انقلاب»، ادبیات انقلاب، انقلاب ٦٣ ادبیات (مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر تهران: موسسه فصلنامعلم -پژوهشی تنظیم و نشر آثار امام خمینی.، ج اول، ١٣٧٧.

- صالحی امیری، سید رضا، مفاهیم و نظریه های فرهنگی، تهران: ققنوس، ١٣٨٦.

- کلینی ابوجعفر محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بیتا.

- مردانی، نصرالله خون نامه خاک، تهران، انتشارات کیهان، ١٣٦٤.

- مطهری، مرتضی مجموعه آثار، شماره ٢، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، قسمت اول، انسان و ایمان، قم، انتشارات صدرا، ج ٦، ١٣٧٥.

- معین، محمد، فرهنگ فارسی، ٦ جلدی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ١٣٧٦.

- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ١٣٧٥.

- مولوی بلخی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد نیکلسون، به اهتمام نصرالله پورجوادی، تهران: امیرکبیر، ١٣٧٣.

- نهج الفصاحه، گردآوری و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات جاویدان، ج ٣، ١٣٧٧

- یاسائی، مسعود، سپاه از دید قانون، تهران: وزارت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دفتر حقیقی و امور مجلس، ١٣٦٢.

-Carr, L.J.,situation psycology, American journal of sociology, vol. 511945,

-Durkheim,E., be ladivision du travail social, paris: p.u.f., 1973.

-Durkheim, E., les forme’s el’ementaives de la vie religieuse, paris, p.u.f1968

- Etzioni,a., The Active Society, New York, free press , 1968.

-Kluckhohn, Kroeber. A.LC., culture: A Critical Review of Concepts;

Newyork: vintay Books, 1952.

-Kluckhohn, c. and Kelly , w.h., The Concept of Culture, in Lintion, r., ed.,

The science of Man in the world crises , NewYourk. 1945.