روایتهایی از نوروز جبههها
ایام عید در جبههها، جدای از سفرههای هفت سین جنگی، فرصت مناسبی برای غافلگیر کردن دشمن بود چرا که آنها تصور میکردند اکثریت رزمندگان برای این ایام مرخصی گرفته و به شهرهای خود بازگشتهاند، از این رو زمان مناسبی برای انجام عملیات و غافلگیر سازی دشمن بود.
نوروز همواره برای همگان، ایامی شاد و فرصتی برای در کنار یکدیگر بودن است اما در سالهای جنگ بسیاری از افراد به دور از خانوادههایشان در جبههها و عید و ایام آن برایشان شده بود. البته بسیاری از خانوادهها نیز این روزها را به تلخی و تنها با خاطرات عزیزان از دست رفتهشان سپری کردند و دَم نزدند.
اهمیت اصل غافلگیری
اصل غافلگیری، یکی از مهمترین تکنیکهای نظامی و به معنای سلب زمان و فضا برای واکنش دشمن است. «جان کالینز» در اهمیت این اصل میگوید: غافلگیری چنانچه با ترکیبهای مختلفی از پنهانکاری، سرعت، فریب، منحصر به فرد بودن و جسارت تقویت گردد، میتواند تعادل قدرت را قاطعانه جابهجا کند و راه دستیابی به پیروزی را با تلاشی بسیار کمتر از حدّ تصور هموار نماید.در روزهایی که بسیاری از مردم ایران در حال دیدوبازدید و گذران ایام تعطیلات نوروزی بودند، با برنامهریزی و طراحی فرماندهان ارشد نظامی ایران، عملیاتهایی برای بازپسگیری مناطق اشغال شده از سوی عراق صورت گرفت چرا که ایام نوروز و تصور مرخصی رفتن رزمندگان ایرانی، سطح غافلگیری دشمن را افزایش میداد و همانطور که نتایج عملیاتهای این ایام نشان میدهند، این گمانهزنی درست بوده است.
عملیات «فتح المبین» که در دوم فروردین سال 61 آغاز و 8 روز به طول انجامید، منجر به آزادسازی 2500 کیلومتر از دزفول و دهلران شد و 15 هزار عراقی به اسارت نیروهای ایرانی در آمدند. در عملیات «بیتالمقدس 4»، ارتفاعات شاخ شمیران و بخشی از دشت تولبی به تصرف نیروهای ایرانی درآمد و 498 عراقی اسیر شدند.
هفتسین جبههها یادش بخیر
جبههها هم در ایام عید حال و هوای خاصی پیدا میکرد. معمولاً اگر عملیاتی در کار نبود و اوضاع اجازه میداد، سفره هفتسینی چیده میشد: «سیم خاردار»، «سیمچین»، «سرنیزه»، «سیم تله» (تله سیمی شکل)، «سوزن اسلحه»، «سی چهار C4» (ماده منفجره)، «سیمینوف» (تفنگ نیمهاتوماتیک).رزمندگان از چند روز پیش از عید، به «سنگر تکانی» میپرداختند و عکس همراهان شهید خود را غبارروبی میکردند. تصاویر لبخندهای امام خمینی(ره) را به دیوارها نصب میکردند و لباسهای خود را کف سنگر زیر پتوهای تاشده پهن میکردند تا صاف و مرتب شود.
در ادامه به خاطرات برخی از رزمندگان دوران 8 سال دفاع مقدس میپردازیم:
پوکه خمپاره پر از گُل
«مجتبی دلیری» یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس از خاطرات نوروزی خود در جبهه چنین میگوید: ایام عید برخی از بچهها مرخصی میگرفتند تا سال تحویل را در کنار خانوادههایشان باشند و در زمان بازگشت به جبهه برای آنهایی که به مرخصی نرفته بودند میوه و شیرینی عید میآوردند. ما هم برای تحویل سال یکی از پوکههای خمپاره را پر از گل میکردیم و بهاصطلاح سفره هفتسین میچیدیم و به سنگرهای مجاور میرفتیم و سال نو را تبریک میگفتیم.سید نورالدین عافی: تلخترین نوروز، سال 64 بود که پیکر یکی از دوستان صمیمیام را به خاک سپردیم. آن سال اصلاً متوجه تحویل سال نو نشدم و تا مدتها از لحاظ روحی بههم ریخته بودم.
هفت سینهای نظامی
«سیروس سجادیان» از ایام نوروز در جبههها میگوید که توأم با اشک و یاد یاران از دست رفته بود و در سنگرهای مختلف، سفرههای هفتسین متفاوت بود. در برخی سنگرها سیب و سماق هم بود و در برخی دیگر، تنها ادوات نظامی که با حرف «سین» آغاز میشد. در آن دوران بسیاری از بچهها برای تحویل سال نو مرخصی میگرفتند اما برخی هم که بنا به دلایلی در جبهه حضور نداشتند، حسرت حضور میکشیدند.خانهتکانی در سنگرها
«حمید داوود آبادی» یکی دیگر از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که همیشه عاشق عید و عیدی گرفتن بود میگوید در ایام عید سعی میکردیم با تمیز کردن سنگرها و عطر زدن به لباسهایمان حال و هوای عید را به جبههها بیاوریم. زمانی که عملیات نبود به سنگرهای مجاور میرفتیم و صلهرحم به جای میآوردیم.تلخترین سال تحویل
«سید نورالدین عافی» در کتاب نورالدین پسر ایران درباره خاطرات خود از ایام عید در جبهه چنین میگوید که عید سال 63 یکی از بدترین عیدهای طول عمرم بود. عراق بعد از عملیات بدر (19 تا 29 اسفند)، بمباران شیمیایی گستردهای را آغاز کرده بود که در نتیجه شمار بسیاری از بین رفتند. 18 ساله بودم که نخستین عید دور از خانواده را تجربه کردم. روز تحویل سال 1360 بود و ما در منطقه کردستان، منتظر تحویل سال بودیم، ناگهان صدای مهیبی فضا را در برگرفت و همه پناه گرفتیم. درگیری حدود 2 ساعت طول کشید و در نهایت عراقیها منطقه را ترک کردند. اما تلخترین نوروز زندگی من سال 64 بود که پیکر یکی از دوستان صمیمیام را به خاک سپردیم. آن سال اصلاً متوجه تحویل سال نو نشدم و تا مدتها ازلحاظ روحی به هم ریخته بودم.منتفی شدن عملیات در اولین روز تعطیلات
«گلعلی بابایی» در کتاب خاطرات خود از جنگ با عنوان «ضربت متقابل»، مینویسد که در 26 اسفند سال 63 و در طی عملیات بدر دستور عقب نشینی رسید و قرار بر آن شد که در 29 اسفند عملیات را دوباره آغاز کنیم. 29 اسفند شد و رزمندگان اطلاعاتی برای شناسایی و تائید حمله جلو رفته بودند که خبر اسارتشان و شهادت چند نفر از آنها رسید. شهید صیاد شیرازی رسماً اعلام کرد که عملیات منتفی شده و برخی میتوانند برای تعطیلات نوروزی به مرخصی بروند. بسیاری از همرزمان در طول عملیات و برخی هم در روز شناسایی به شهادت رسیدند و ما نمیدانستیم این خبر را چگونه به خانوادههایشان برسانیم، به همین خاطر تمام طول مسیر را بیرغبت به رسیدن بودیم و عید و تحویل سال برایمان معنایی نداشت.نوروز در اسارت
«حسن قادری» آزاده و جانباز 70 درصد از نخستین ایام نوروز در دوران اسارت (سال 67) میگوید و این که حتی اجازه نداشتند که برای این روزها دور هم جمع شوند و تنها از دور و با اشاره عید را به هم تبریک میگفتند. در بهترین حالت، خمیرهای وسط نان را با شکر به شکل شیرینی درمیآوردیم و بهاصطلاح عید را جشن میگرفتیم اما زمانی که لو میرفتیم مهمان باتوم عراقیها میشدیم.نظرات شما عزیزان: