شمع غم روشن کنید..شام غریبان امشب است
شب غریبان سحر ندارد
سکینه امشب پدر ندارد
بهار زینب خزان ز آه است
گهى دو چشمش به نور ماه است
گهى نگاهش به قتلگاه است
نسیم صحرا شده معطر
ز عطر روى على اکبر
کجاست عمه، کجاست مادر
بگو خلایق ز غم خروشند
بگو به اطفال لبن ننوشند
بگو به سادات کفن نپوشند
کبوتران را ز لانه بردند
زوادى خون نشانه بردند
رباب دلخون پسر ندارد
نظرات شما عزیزان: