خلاصه حالات پنجمين معصوم ، سوّمين اختر امامت
آن حضرت روز پنج شنبه يا سه شنبه ؛ و بنابر مشهور سوّم شعبان ، سال چهارم هجرى سالى كه در آن جنگ خندق واقع شد - در شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشود.
ولادت آن حضرت دَه ماه و بيست روز بعد از برادرش - امام حسن مجتبى عليه السّلام - رخ داد؛ و شش ماهه به دنيا آمد.
نام : حسين ((صلوات اللّه و سلامه عليه )).
كنيه : ابوعبداللّه ، ابوعلىّ، ابوالشّهداء، ابوالا حرار، ابوالضّيم و... .
أ لقاب : سيّد، مظلوم ، رشيد، عطشان ، طيّب ، وفيّ، زكيّ، مبارك ، قتيل ، شهيد، سبط، سعيد و... .
پدر : امام علىّ بن ابى طالب ، اميرالمؤ منين صلوات اللّه عليه .
مادر : حضرت فاطمه زهراء عليها السّلام .
نقش انگشتر : يكى ((اِنَّ اللّه بالغ امره )) ، و ديگرى ((لا اله الاّ اللّه عدّة للقاءاللّه )) بوده است .
مدّت عمر : آن حضرت حدود شش سال در حيات جدّش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، حدود هفت سال و اندى در حيات مادرش فاطمه زهراء عليها السّلام ، 37 سال در حيات پدرش اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام ؛ و چهل و هفت
سال نيز هم زمان با برادرش امام حسن مجتبى عليه السّلام زندگى و عمر خود را سپرى نمود، كه جمعا عمر با بركت آن حضرت را بين 57 تا 58 سال گفته اند.
فرزندان : در تعداد فرزندان ؛ و نيز اسامى دختران و پسران امام حسين عليه السّلام اختلاف است ، ولى مشهور شش نفر گفته اند.
امامت : حضرت در سنّ 47 سالگى ، پس از شهادت برادرش امام حسن مجتبى عليه السّلام ، روز جمعه ، 28 ماه صفر، سال پنجاهم هجرى قمرى به منصب امامت نائل آمد.
و حدود يازده سال - در زمان حكومت معاويه و فرزندش يزيد - امامت و رهبرى جامعه اسلامى را به عهده داشت .
خروج از مدينه : حضرت شبِ يك شنبه ، 28 رجب ، سال 60 هجرى از شهر مدينه طيّبه به سمت مكّه معظّمه خارج شد؛ و روز جمعه سوّم شعبان همان سال وارد شهر مكّه گرديد.
و چون عدّه اى به سركردگى عمرو بن سعيد از طرف يزيد، به قصد آشوب و كشتار و پايمال نمودن خون حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام وارد شهر مكّه شده بودند، به ناچار حضرت روز هشتم ذى الحجّة - روز تَرْويه - پس از انجام
سعى بين صفا و مروه ، كه روز سه شنبه باشد به سوى عراق حركت نمود.
و روز چهارشنبه يا پنج شنبه دوّم محرّم الحرام ، سال 61 هجرى وارد سرزمين كربلاى پربلا گرديد.
كيفيّت شهادت :
آن امام مظلوم عليه السّلام ، به دستور يزيد بن معاويه ؛ و با لشكركشى عبيداللّه بن زياد؛ و فرماندهى عمر بن سعد، توسطّ شمر بن ذى الجوشن و خولى بن يزيد و سنان بن انس لعنة اللّه عليهم اجمعين ، با وضعيّتى فجيع و
دلخراش در حال تشنگى و غربت به قتل و شهادت رسيد.
زمان شهادت :
روز عاشوراى محرّم الحرام ، سال 61 قمرى ، بعد از نماز عصر؛ اين حادثه دلخراش واقع گرديد.
محلّ و چگونگى دفن :
در كربلا - در ضلع غربى فرات - در همان قتلگاه خويش ، توسطّ امام سجّاد عليه السّلام ؛ و يارى بنى اسد بدون غسل و كفن ، دفن گرديد.
ثواب زيارت :
از حضرت صادق آل محمّد، جعفر بن محمد عليهماالسّلام وارد شده است : هركس كه قبر شريف امام حسين عليه السّلام را با معرفت زيارت كند، خداوند ثواب هزار حجّ مقبول و نيز هزار عمره مقبوله در نامه اعمالش ثبت مى نمايد و
تمام گناهانش - غير از حقّالنّاس و... - بخشوده مى گردد
![https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif](https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif)
هنگامى كه حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام تولّد يافت ، خداوند متعال جبرئيل عليه السّلام را ماءمور گردانيد تا به همراه يك هزار ملائكه ير زمين فرود آيند و رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله را بر ولادت نوزادش تبريك و تهنيت
جبرئيل عليه السّلام هنگام نزول ، عبورش بر جزيره اى افتاد كه فرشته اى به نام فُطرس در آنجا قرار داشت .
و چون فُطرس در انجام وظائف الهى كُندى و سستى كرده بود، بال هايش شكسته و در آن جزيره مدّت هفت سال به عبادت خداوند مشغول گشت تا آن كه امام حسين عليه السّلام تولّد يافت .
وقتى فطرس مَلَك ، متوجّه عبور جبرئيل و همراهانش عليهم السّلام شد، سؤ ال نمود: اى جبرئيل ! كجا مى روى ؟
پاسخ داد: همانا خداوند متعال نعمتى - نوزاد - به محمّد صلّى اللّه عليه و آله عطا كرده است ؛ و مرا جهت ابلاغ سلام و تهنيت بر آن حضرت ماءمور گردانيد.
جبرئيل تقاضاى فطرس را پذيرفت و به كمك همراهانش او را نيز با خود آوردند.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به فطرس بگو كه خود را به اين نوزاد بمالد و سپس به مكان اوليّه خود مراجعت كند.
و چون فطرس خود را به قنداقه امام حسين عليه السّلام ماليد، مشكلش برطرف شد، اظهار داشت : اى رسول خدا! امّت تو به زودى اين نوزاد را به قتل خواهد رساند، هركس او را زيارت كند و يا بر او سلام و درود فرستد، در هر كجا و در
در يكى از عيدها كه امام حسن و حسين عليهماالسّلام لباس مرتّبى به تن نداشتند، به مادرشان ، حضرت زهراء عليها السّلام اظهار داشتند: مادرجان ! بچّه هاى مدينه براى عيد لباس نو پوشيده و خود را زينت كرده اند؛ ولى ما چيزى
حضرت زهراء عليها السّلام فرمود: عزيزانم ! لباس هاى شما نزد خيّاط است ، هرگاه بياورد شما را زينت مى كنم .
لحظات به همين منوال گذشت ، تا آن كه شب عيد فرا رسيد و حسن و حسين باز هم نزد مادرشان آمده و همان سخنان قبل را تكرار نمودند؛ در همين لحظه حضرت فاطمه زهراء عليها السّلام به شدّت غمگين و اندوهناك شد و
پس چون تاريكى شب فرا رسيد، كوبنده اى درب خانه را كوبيد، حضرت فاطمه زهراء فرمود: كيست ؟
هنگامى كه آن دستمال بسته را باز كرد، دو پيراهن ، دو شلوار، دو رداء، دو عمامه و دو جفت كفش سياه منگوله دار در آن مشاهده نمود.
در همين لحظه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، وارد منزل شد و چون حَسَنين را با آن وضعيّت مشاهده نمود، آن ها را در آغوش گرفت و بوسيد؛ و سپس به دخت گراميش فاطمه زهراء خطاب كرد و اظهار داشت : دخترم ! خيّاط را ديدى
حضرت فاطمه عليها السّلام پاسخ داد: بلى ، او را ديدم .
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى دخترم ! او خيّاط نبود بلكه خزينه دار بهشت بود.
حضرت رسول در پاسخ فرمود: او پيش از آن كه به آسمان عروج نمايد، نزد من آمد و مرا از اين جريان آگاه نمود
![https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif](https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif)
بچّه آهو و بى طاقتى ملائكه
حضرت آن بچّه آهو را قبول نمود و به امام حسن مجتبى عليه السّلام داد و براى شكارچى دعاى خير نمود.
جواب داد: جدّم رسول اللّه آن را به من داد.
ناگاه جلوى مسجد سر و صدائى به پا شد، هنگامى كه مشاهده كردند، ديدند كه گرگى آهوئى را به همراه بچّه اش آورده است .
و هنگامى كه مشغول شيردادنش بودم صدائى شنيدم كه مى گفت :
و سپس گفت : يا رسول اللّه ! من مسافت زيادى را با سرعت آمده ام و خدا را شكر مى گويم كه پيش از جارى شدن اشك بر صورت مبارك فرزندت حسين خود را به اينجا رسانده ام .
در اين هنگام صداى تكبير از جمعيّت بلند شد؛ و حضرت براى آهو دعا نمود و بچّه اش را تحويل حسين عليه السّلام داد؛ و آن را نزد مادرش حضرت زهراء عليها السّلام آورد و همگى شادمان گرديدند
![https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif](https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif)
بزرگوارى و گذشت و اهميّت صلح
طبق آنچه تاريخ نويسان آورده اند:
در دوران كودكى ، روزى بين امام حسين عليه السّلام و برادرش ، محمّد حنفيّه مشاجره و نزاعى به وجود آمد؛ و محمّد حنفيّه به سوى منزل خود رهسپار گشت ، نامه اى به اين مضمون - پس از حمد و ثناى الهى - براى امام حسين
عليه السّلام نوشت و فرستاد:
اى برادر، حسين ! به قدرى شرافت و منزلت تو بسيار است كه من به آن مرحله نخواهم رسيد.
فضل و بزرگوارى تو را من هرگز درك نخواهم كرد؛ ولى پدر من و تو، علىّ عليه السّلام است كه هيچ كدام ما بر او فضيلت و برترى نداريم .
و امّا مادر من از بنى حنفيّه و مادر تو فاطمه ، دختر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ، مى باشد كه چنانچه تمامى موجودات روى زمين پر از مثل مادر من باشد، هرگز به مقام و منزلت مادر تو دست نخواهند يافت .
برادرم ! چنانچه نامه مرا خواندى ، لباس و كفش خود را بپوش و به نزد من بيا و مرا راضى گردان ؛ و مواظب باش كه من در يك چنين فضيلتى بر تو سبقت نگيرم كه تو در آن سزاوارترى .
وقتى كه نامه به دست امام حسين عليه السّلام رسيد و آن را قرائت نمود، با سرعت به سوى برادرش حركت كرد و او را از خويش راضى و خوشحال گرداند.
همچنين مرحوم فيض كاشانى در كتاب خود آورده است :
در دوران كودكى حَسَنَين عليهماالسّلام ، بين آن دو نزاعى واقع شد، يكى از اصحاب از اين جريان اطّلاع يافت ، به حسين عليه السّلام پيشنهاد داد كه برادرت از تو بزرگ تر مى باشد و سزوار است تو بر او وارد شوى و صلح نمائيد.
حسين عليه السّلام فرمود: از جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، شنيدم كه فرمود: چنانچه بين دو نفر نزاعى واقع شود؛ و يك نفر از ايشان در رضايت خواهى و صلح پيشقدم گردد، همانا او قبل از ديگرى وارد بهشت خواهد شد.
و سپس افزود: و من دوست ندارم كه در اين امر از برادر بزرگترم سبقت گيرم ؛ و چون اين خبر به برادرش ، امام حسن عليه السّلام رسيد سريع نزد وى آمد
![https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif](https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif)
بخشش ، همراه با تعليم و تربيت
بخشش ، همراه با تعليم و تربيت
در كتاب مقتل آل الرّسول حكايت شده است :
روزى يك نفر عرب بيابان نشين به محضر مبارك حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السّلام شرفياب شد و اظهار داشت :
اى پسر رسول خدا! من ديه كامله اى را تضمين كرده ام ؛ وليكن از پرداخت آن ناتوانم ، با خود گفتم : بهتر است نزد بخشنده ترين و بزرگوارترين افراد برسم و از او تقاضاى كمك نمايم ؛ و از شما اهل بيت رسالت گرامى تر و بخشنده تر
نيافتم .
حضرت فرمود: اى برادر عرب ! من از تو سه مطلب را سؤ ال مى كنم ، چنانچه يكى از آن ها را جواب دهى ، يك سوّم ديه را مى پردازم .
و اگر دوتاى آن سؤ ال ها را پاسخ صحيح گفتى ، دوسوّم آن را خواهم پرداخت ؛ و در صورتى كه هر سه مسئله را پاسخ درست دادى ، تمام ديه و بدهى تو را پرداخت مى نمايم .
اءعرابى گفت : ياابن رسول اللّه ! آيا شخصيّتى چون شما كه اهل فضل و كمال هستى از همانند من بيابان نشين سؤ ال مى كند؟!
حضرت فرمود: از جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: نيكى و احسانى را كه به ديگرى مى كنى ، بايستى به مقدار شناخت و معرفت آن شخص باشد.
اعرابى عرضه داشت : پس آنچه دوست دارى سؤ ال فرما، چنانچه توانستم پاسخ مى دهم ؛ وگرنه از شما مى آموزم ، و در همه امور از خداوند متعال كمك و يارى مى طلبم .
حضرت سؤ ال نمود: كدام كارها اءفضل اءعمال است ؟
اءعرابى پاسخ داد: همانا ايمان و اعتقاد به خداوند سبحان ، اءفضل اءعمال و برترين كارها است .
حضرت فرمود: راه نجات از هلاكت چگونه است ؟
اعرابى در جواب گفت : توكّل و اعتماد بر خداوند متعال ، بهترين وسيله نجات و رستگارى است .
سوّمين سؤ ال اين بود: چه چيز موجب زينت مرد خواهد بود؟
اعرابى در پاسخ اظهار داشت : علم و دانشى كه همراه با صبر و شكيبائى باشد.
سپس امام حسين عليه السّلام اظهار نمود: چنانچه براى انسان اشتباهى رخ دهد؟
اعرابى گفت : مال و ثروتى كه همراه با مروّت و وجدان باشد.
و پس از آن حضرت فرمود: چنانچه باز هم اشتباه كند؟
اعرابى اظهار داشت : تنها راه نجات او اين است ، كه صاعقه اى از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند و نابودش كند.
حضرت در اين لحظه تبسّمى نمود و هميانى را جلوى اءعرابى قرار داد كه در آن مقدار هزار دينار بود؛ و همچنين انگشترش را كه نگين آن صد درهم ارزش داشت به اعرابى اهداء نمود و فرمود: اى اءعرابى ! اين مبلغ را بابت بدهى خود
بپرداز؛ و انگشتر را هزينه زندگى خود كن .
و چون اءعرابى آن هدايا را گرفت ، از حضرت تشكّر و قدردانى كرد و گفت : ((اللّهُ يَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ)) يعنى ؛ خداوند متعال مى داند خلافت و رسالت خود را به چه كسانى واگذار نمايد
![https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif](https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif)
روزى رسول خدا به همراه امام علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه عليهما در محلّى نشسته بودند، ناگهان حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام ؛ در سنين شش سالگى وارد شد.
پس حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله او را در آغوش گرفت ، و بر پيشانى و لب هايش بوسه زد؛ و وى را بر دامان خويش نشانيد.
وقتى حضرت ابا عبداللّه عليه السّلام روى زانوى جدّش نشست ، اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام اظهار داشت : يا رسول اللّه ! آيا فرزندم ، حسين را دوست دارى ؟
اميرالمؤ منين عليه السّلام سؤ ال نمود: كدام يك از ما دو نفر نزد شما محبوب تر و گرامى تر هستيم ؟
در اين لحظه حضرت ابا عبداللّه عليه السّلام قبل از آن كه جدّش لب به سخن گشايد، اظهار نمود: پدرجان ! هركس شريف تر و مقامى والاتر داشته باشد، نزد جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله محبوب تر خواهد بود.
اميرالمؤ منين عليه السّلام خطاب به فرزندش نمود: اى حسين جان ! آيا بر من - كه پدرت هستم - فخر مى ورزى ؟!
پاسخ داد: بلى ، چنانچه مايل باشى ثابت خواهم كرد.
آن گاه حسين عليه السّلام اظهار داشت : خداوند را شكرگزاريم ، كه ما اهل بيت را بر ديگر خلايقش فضيلت و برترى داده است ؛ و پس از بيان مفصّلى افزود: اى پدر! و اى اميرمؤ منان ! آنچه را كه بيان نمودى صحيح و حقّ است .
بعد از آن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به حسين عليه السّلام فرمود: فرزندم ! اكنون فضائل و مناقب خود را بازگو نما.
حضرت اباعبداللّه اظهار نمود: اى پدر! من حسين فرزند اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام هستم ؛ و مادرم فاطمه زهراء عليها السّلام است كه سرور همه زنان جهان مى باشد.
و همچنين جدّم محمّد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله ، سيّد و سرور تمام انسان ها خواهد بود؛ و در پيشگاه خداوند مقام وى از هر جهت بر همه موجودات جهان آفرينش برتر و والاتر است .
و شكىّ نيست كه مادرم از مادر شما اءفضل است ؛ و پدرم از پدرت اءشرف و اءفضل مى باشد، و همچنين جدّ من از جدّ شما با شرافت تر و بلكه از همه موجودات عالم افضل است .
سپس افزود: و من در گهواره بودم كه جبرئيل امين آرام بخش و مونس من بود.
![https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif](https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif)
كرامت در مجازات
طبق آنچه تاريخ نويسان نگاشته اند:
يكى از پيش خدمتان امام حسين عليه السّلام خلافى مرتكب شد كه مستحقّ عقوبت و تاءديب گشت .
به همين جهت ، حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السّلام دستور داد تا نامبرده تاءديب و تنبيه شود.
وليكن پيش از آن كه غلام مجازات شود، خود را به مولايش امام حسين عليه السّلام رساند و عرضه داشت : اى سرورم ! خداوند متعال در قرآن كريم فرموده است : ((وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ)) .
پس حضرت با مشاهده حالت او؛ و شنيدن اين آيه مباركه قرآن تبسّمى نمود و فرمود: او را رها سازيد، من خشم خود را فرو نشاندم .
آن گاه پيش خدمت گفت : ((وَالْعافينَ عَنِ النّاسِ)) .
امام حسين عليه السّلام با شنيدن اين قطعه از آيه شريفه ، خطاب به غلام كرد و اظهار داشت : از تو گذشتم و تو را مورد عفو و بخشش خود قرار دادم .
در اين هنگام ، غلام كرامت و بخششى بيش از اين تقاضا كرد و اظهار داشت : ((وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ)) يعنى ؛ خداوند متعال نيكوكاران و كرامت كنندگان را دوست دارد.
حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام با ديدن حالت غلام و تلاوت آخرين قسمت آيه مباركه قرآن ، فرمود: همانا من تو را به جهت خوشنودى و رضايت خداوند متعال آزاد كردم .
و پس از آن دستور داد تا همچنين هديه اى مناسب ، كه رفع مشكل و نياز غلام كند به وى عطاء گردد.
![https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif](https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02431019635945463556.gif)
نظرات شما عزیزان: