گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24593
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 25452
بازدید ماه : 78730
بازدید کل : 10470485
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 21 / 5 / 1400

قدم به قدم با قافله امام حسین (ع)، از مکه تا کربلا

اُف بر دنیا

امشب ابی عبدالله بالین زبن العابدین (علیه السّلام) بود، زین العابدین (علیه السّلام) می گوید، عمه ام از من پرستاری می کرد، یک وقت دیدم بابام بغض گلویش را گرفت، رفت کنار خیمه صدای گریه اش بلند شد، ابی عبدالله شروع

کرد به شعر خواندن:

یا دهر اُف لک من خلیل کم لک بالاشراق والاصیل
من صاحب او طالب قتیل و الدهر لایقنع بالتبدیل
و انما الامر الی الجلیل و کل حی سالک سبیل

چنان از بی وفایی دنیا گفت، چنان ناله زد، زین العابدین (علیه السّلام) می گوید، من یقین کردم امشب دیگه شب آخره، فردا دیگه کار تمامه، بغض گلویم را گرفت، اما خودم را نگه داشتم، عمه ام سراسیمه رفت از خیمه بیرون، به پای

حسین (علیه السّلام) افتاد، صدا زد: کاش مرده بودم «الیوم مات جدی، الیوم مات ابی، الیوم مات امی، الیوم مات اخی» داداش داغ جدم تازه شد، داغ مادرم تازه شد …

یعنی کاَنَّ همین الان درِ خانه را آتش زدند، کاَنَّ همین الان فرق بابام را شکافتند …

بعد دوتا کار کرده زینب (سلام الله علیها)، جگر امام حسین (علیه السّلام) را سوزانده است، یکی محکم به صورت خودش زد، یکی هم گریبان چاک کرد، افتاد روی زمین، غش کرد. ابی عبدالله سر زینب (سلام الله علیها) را به دامن

گرفت، بعضی نوشتند: یک کمی آب تو صورت زینب (سلام الله علیها) پاشید. شاید هم با اشک، زینب (سلام الله علیها)  را به هوش آورد، صدا زد: خواهرم اهل زمین و آسمان می میرند، جز خدا کسی باقی نمی ماند، جدّم، پدرم،

مادرم و برادرم که بهتر از من بودند همه رفتند.

تو که خواهر صبوری بودی؟ داغ مادرم را دیدی، صدا زد: داداش آخه هر داغی دیدم دلم خوش بود حسین (علیه السّلام) را دارم، زینب جان نکنه بعد من شیون و ناله کنی …

سوگنامه آل محمد ۲۳۸/ ترجمه ی ارشاد مفید ج ۲ ص ۹۶

منبع:کتاب گلواژه های روضه

خاک کربلا

بر این خاک امام زمان (عج) سه تا سلام در زیارت ناحیه می دهد:

السلام علی ساکن تربت الزاکیه
السلام علی من جعل شفاء فی تربته
السلام علی خدا التریب و شیب الخضیب

می گفت کربلا بودم یه پیرمرد ۷۰ ساله خیابون پشت قبله، تو کوچه پس کوچه ها مهر فروشی داشت، دیدم اهل دله، رفتم دیدنش، یه سؤال ازش کردم، گفتم این همه ساله دارند تربت کربلا درست می کنند مگه این خاک چقدر است،

چرا تمام نمی شود، پیرمرد گفت: من بچه ی کربلام، ۷۰ ساله دارم تو کربلا زندگی می کنم، هر سال سه بار این شهر گرد و غبار عجیبی می آد، یکی دو روز اینقدر زیاد است که همه جا رو خاک می گیره، عبارت او این طور بود سالی

سه بار خدا خاک کربلا را از آسمون می فرسته … .

منبع:کتاب گلواژه های روضه

قاتل امام حسین علیه السلام

روزی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در ضمن خطبه ای فرمود: سلونی قبل أن تفقدونی، سعدبن ابی وقاص به امام گفت: در سر و بدنم چند تا مو وجود دارد؟ امام فرمودند: جهت صدق مدّعای خود به تو می گویم که در خانه ی تو پسرکی

به دنیا آمده که حسین مرا در کربلا خواهد کشت.

شیخ مفید در ارشاد می نویسد: مردم پیش از شهادت امام حسین (علیه السّلام) به عمر سعد لقب «قاتل الحسین» داده بودند.

عمر سعد از جمله هفتاد نفر از اشراف کوفه است که امام را به کوفه دعوت کرد.

منبع:کتاب گلواژه های روضه

روزه ی حسین (علیه السّلام)

اولین بار است که آقا ابی عبدالله روزه گرفته، فاطمه (سلام الله علیها) فرستاد دنبال آقا رسول الله (ص) بابا جان ! یا رسول الله اولین بار است حسین (علیه السّلام) روزه گرفته، افطار قدم رنجه کنید، خدمت شما باشیم، همه کنار

سفره ی افطار حسین جمعند، وقت افطار که شد، آب مقابل حسین (علیه السّلام) گذاشتند، وقتی خواست افطار کند یک نگاه به صورت جدش رسول الله (ص) کرد، یا جدّاه، به من چه می دهی افطار کنم؟

یک نگاه به صورت قشنگ حسین (علیه السّلام) کرد، فرمود: نصف عبادت های من برای آن هایی که تو را دوست دارند، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود: حسین جان افطار کن، بابا جان به من چه می دهی افطار کنم؟ امیرالمؤمنین

فرمود: نصف عبادت های من برای آن هایی که تو را دوست دارند.

(فردای قیامت یک وقت به پرونده ی اعمالت نگاه می کنی عبادت های علی را می بینی)

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: پسرم افطار کن، مادر به من چه می دهی افطار کنم؟ نصف عبادت های من برای آن هایی که برای تو گریه می کنند (ثواب یکی از آن نمازهای شب نشسته حضرت زهرا(سلام الله علیها)برای

همه مابس است،ثواب یکی از آن تازیانه هایی که در راه ولایت خوردبرای مغفرت مادرروز قیامت بس است)

امام حسن (علیه السّلام) فرمود: داداش افطار کن، برادر جان شما به من چه می دهی؟ فرمود: فردای قیامت خودم بر در بهشت می ایستم و یک یک محبّانت را وارد بهشت می کنم، وقتی همه ی آنها وارد بهشت شدند، بعد خودم

وارد می شوم.

کبریت احمر مرحوم بیرجندی

منبع:کتاب گلواژه های روضه

گرد و خاک زوّار حسین (علیه السّلام)

علامه امینی چنین نقل می کند:

پدر و مادری ناصبی دشمن اهل بیت بچه دار نمی شدند. مادر نذری کرد که اگر خدا به او پسری بدهد او را به راهزنی بر زائرین امام حسین (علیه السّلام) و کشتن ایشان قرار دهد !!

اتفاقاً بچه دار شده و بچه ی آن ها هم پسر بود، وقتی که به حد رشد و بلوغ رسید، پدر و مادر قضیّه ی نذر خود را به او گفتند: آن جوان قبول کرده و آمد در نواحی مسیّب که در نزدیکی کربلاست، منتظر کاروان زائرین ماند.

در همان هنگام، خواب بر وی غلبه کرد و قافله ی زائرین قبر امام حسین (علیه السّلام) گذشت در حالی که گرد و غبار زوّار بر بدن این جوان نشست، در همان حال در عالم رؤیا دید که قیامت برپا شده و فرمان آمده است او را به آتش

دوزخ اندازند، وقتی در آتش افتاد متوجه شد آتش بدن او را نمی سوزاند، علت آن را در خواب به او اطلاع دادند که به خاطر گرد و غبار زائر امام حسین (علیه السّلام) آتش بدنش را نسوزاند !!

از خواب بیدار شده و از قصد بد خود برگشت و همان جا توبه کرد و جزء محبّان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت شده و هراسان خود را به قبر شریف حضرت سیدالشهدا رساند.

منبع:کتاب گلواژه های روضه

نوحه خوان

نظام رشتی از نوحه خوان ها و نوکرای با اخلاص بود، چند ماه قبل از مرگش بیمار شد، تو بستر افتاد، مردم می اومدند زخم زبونش می زدند. لال شد، دیگه نمی تونست حرف بزنه، گفتند: دیدید این که دم از حسین (علیه السّلام) می

زد آخر لال می میره، دخترش می گه روزی بابام صدام زد و با اشاره گفت: یه قلم و کاغذی برام بیار، تا آوردم برام نوشت: دخترم غصه نخور من نوکر اربابم، ارباب منو تنها نمی گذاره و ساعتی گذشت، باز منو صدا زد و نوشت آگاه باش

هر وقت اشاره کردم بدون که اربابم اومده .

نمی تونه تکون بخوره، دخترش می گه دقایقی بعد دیدم دست گذاشت رو سینه اش از جا بلند شد، تعجب کردم صدا زد: السلام علیک یا ابا عبدالله … بعد از سلام بابام یک دفعه دراز کشید هر چی صداش زدم بلند نشد.

منبع:کتاب گلواژه های روضه

متن روضه ی رسول ترک

لات بود، سر و وضعش خوب نبود، اومد مجلس امام حسین (علیه السّلام)، صاحبان هیئت بیرونش کردند، گفت ای بابا ! مجلس مال یکی دیگه است، حسین ! خیال کردم خیمه، خیمه ی توست اومدم، اگه می دونستم اینها صاحب

خیمه اند نمی یومدم، من اصلاً خونه ی اینها نیومدم، تو که می خواستی دست شمر را هم بگیری، آقا باشه !! من رفتم، هی با خودش می گفت: من امشب مجلست را خراب کردم، شب رئیس هیئت خوابیده، گنبد و بارگاه حسین

(علیه السّلام) را دید، قافله ی عزادارها، دسته دسته می آمدند، دید یه سگی قافله ها را نوبت نوبت می بره و می آره، دید سگه سرش مثل آدمه، اومددیدهمون رسولِ ترکه …. از خواب پرید ، به سرش زد …

(آقا یه جایی ما را هم قبول کن، گوشه کنارها کاری دست ما بده) بزرگان هیئت را جمع کردند اومدند، در زدند، رسول کارت داریم بیا، گفت: من نمی آم، من بخوام بیام یه شرط دارم، خودت یه قلاده گردنم بندازم بیام ….

منبع:کتاب گلواژه های روضه

روضه خوانی

در هندوستان در قدیم آن شخص روضه داشت، حاکم آن بلاد ناصبی بود، به گناه روضه خوانی مالش را مصادره کرد، روضه تعطیل شد، آخر سال گذشت، هیچ چیز نداشتند، زانوی غم بغل کرد، مرد گفت: امسال روضه خوانی نداریم، پول

نداریم، چیکار کنیم؟ زن گفت: من یه گوهری دارم، بفروش و با پولش روضه راه بیانداز، مرد گفت: من و تو زن و شوهریم، تو گوهری داشتی و به من نگفتی، زن گفت: ما یه جوون داریم، گوهر ماست، برو این جوان را به عنوان غلام

بفروش و پولش را برای روضه ی  حسین (علیه السّلام) بده، جوونش از در وارد شد، نظرش را پرسیدند، گفت: من افتخار می کنم برای روضه ی حسین (علیه السّلام) بروم و غلامی کنم، فردا راه افتادند، مادر با پسر خداحافظی کرد،

گفت: ای مرد داری می ری، این جوری می فهمند پسرته، حلقه به گوشش بینداز، لباس مندرس بپوشانش، بعد ببرش، بچه را آورد، وسط بیابون تا به یک شهر دیگه ببره، یه سوار از دور پیدا شد، پرسید: کجا داری می روی؟ گفت می

روم غلامم را بفروشم، گفت من می خرم چه قیمتی می فروشی؟ گفت: هر چی به قیمت بر پا کردن روضه ی حسین (علیه السّلام) باشه، پسر را خرید، اما موقع رفتن دید یه جوری با غلام خداحافظی کرد، (خوش به حالی اونی که

غلام چنین آقایی بشه، آخه فقط ارباب ما اومد بالا سر غلام سیاهش، عزیز دلم هر کی نوکر حسین باشه، پاره ی تن حسینه، هر کی زائر حسینه مهمون آقاست، خود حسین فرموده: من زار زائرنا کمن زارنا) غلام را خرید، دور شدند،

با لبخند کیسه ی پول روضه فراهم شد.

فردا داشتند کارهای روضه را می کردند، دیدند جوانشون اومد، گفتند: جوون ! کجا اومدی؟ فرار کردی؟ گفت: نه بابا ! خودش منو فرستاد، بابا ! تو که رفتی، منو بغل کرد، گفت: من که می دونم اون بابات بود برو، بگو ما قبول کردیم فردا

که روضه علم شد، والی شهر هم می یاد پولتون را پس می ده، گفتم شما کیستید، گفت: من صاحب روضه ام.

فردا دیدند والی اومد، دست رو سینه، گفت غلط کردم این پولتون، سالی ده هزار درهم هم می دم برای روضه ی حسین (علیه السّلام)، گفتند: مگه چی شده؟ گفت:  دیشب خواب آقا رو دیدم، فرمود: تو خجالت نکشیدی مجلس ما را

به هم زدی … .

کرامات الحسینیه

منبع:کتاب گلواژه های روضه

محک ایمان

مرحوم شیخ جعفر مجتهدی (ره)

در یکی از دفعاتی که مرحوم آقای مجتهدی در بیمارستان بستری شدند، تمام اطباء به اتفاق به آقا گفتند: شما اصلاٌ نباید گریه کنید، در غیر این صورت نابینا خواهید شد، آقا در جواب آنها فرمود: نه بدون گریه بر حضرت امام حسین

(علیه السّلام) نمی توانیم زند ه بمانیم. همچنین معظم له می فرمودند: کسانی که نام امام حسین (علیه السّلام) را می شنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند، باید جداً نگران ایمان خود باشند، نام امام حسین (علیه السّلام)

محک ایمان است.

یاس عرفان، ص ۱۶۱

منبع:کتاب گلواژه های روضه

دستگاه امام حسین (علیه السّلام)
مرحوم آیت الله العظمی بهاء الدینی می فرمودند:
معترض افرادی که وابسته ی به امام حسین (علیه السّلام) هستند نشوید نباید به دستگاه امام حسین (علیه السّلام) اهانت بشود، این عزاداری ها احیاکننده ی نماز و مسجد است.
سیری در آفاق، ص ۲۴۳

منبع:کتاب گلواژه های روضه

صله به حضرت زهرا سلام الله علیها

آمد خدمت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: می خواهی مادر ما(حضرت زهرا سلام الله علیها) را یاری کنی؟ می خواهی به مادر ما صله بدهی؟ هر چه می توانی برای حسین (علیه السّلام) گریه کن …

منبع:کتاب گلواژه های روضه

اشک بر حسین (علیه السّلام)

به هیچ کدام از اعمال ما امیدی نیست نه نمازمون، نه روزه هایمان، …

نقل کرده اند آیت الله مرعشی را با آن زهد و تقوا پسرش در عالم رویا دید، از اوضاع و احوال بعد از مرگ پرسید، او گفت: اوضاع و احوال خراب بود، حساب و کتاب سخت بود، فقط یک چیز به درد من خورد، آن هم اشک برای امام حسین

(علیه السّلام) ….

منبع:کتاب گلواژه های روضه

فضلیت گریه

امام موسی کاظم (علیه السّلام) فرمودند:

اگر گریه کنندگان بر آن مظلوم (امام حسین (علیه السّلام)) می دانستند چه اجرهایی به آنها داده می شود هر آینه آرزو می کردند که تا نفس آخر عمر در گریه و ناله برای آن بزرگوار باشند.

البکاء للحسین ص ۸۰

منبع:کتاب گلواژه های روضه

اسیری حضرت زینب سلام الله علیها

از آیت الله سیبویه سئوال شد: کدام یک از روضه هاست،که دل شمارو بیشتر می سوزونه؟فرمودند:(اسیری بی بی ،”صلّی الله علیک یا اباعبدالله”،از مرحوم آقا شیخ جعفر شوشتری،رفع الله درجاته نقل شده،ایشان فرموده بودند دو

مصیبت،دو غصه بود،که امام حسین و کشت،آقا رو از پا انداخت،یکی غصه تشنگی بچه ها و یکی غصه اسیری عیال بود،این دو مصیبت،واین که آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،خون گریه می کنه،مال همین اسیری عمه

شون حضرت زینب سلام الله علیهاست،اینم،بعضی ها می گن ،امام زمان ارواحنا فداه می گن:یا جدا،اگه اشک چشمم تمام بشود،خون گریه می کنم،من می گم،نه،امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از اول خون گریه می کنه،از

اولش خونه.)

دفن امام حسین علیه السلام

امام زین العابدین(ع) داخل قبر شد. بدن پاره پاره حسین(ع) را گرفت تا در میان قبر بخواباند. بنی اسد هم دور قبر ایستاده اند. امام زین العابدین(ع) می خواهد صورت بابایش را ببوسد، اما دید حسین(ع) سر ندارد، یک وقت دیدند

صدای ناله آقا داخل قبر می آید. وقتی نگاه کردند دیدند آقا خم شده و لبهایش را به رگهای بریده گذاشته است. آی حسین! حسین! حسین!

اللهم صل علی محمد و آل محمد، بحق الحسین یا الله!

منزل خولی

نصف شب زن خولی بلند شد. یک وقت دید صحن خانه اش روشن است. خدایا! من که روشنایی نداشتم پس این روشنایی از کیست؟ از کجاست؟ دیدم تمام این روشنایی ها از مطبخ است. آمد طرف مطبخ دید تمام این روشنایی ها

از تنور است؛ آمد سر تنور دید یک سر بریده روی خاکسترهاست.

ای سر پر خون زکجا آمدی                         نیمه شب خانه ما آمدی

دوید سر بالین شوهرش گفت: آی مرد! مردم مسافرت می روند یک هدیه و تحفه ای برای زن و بچه هایشان از سفر می آورند اما تو مسافرت رفته ای و برایم سر بریده آورده ای؟ بگو بدانم این سر برای کدام آقاست که این همه

نورافشانی دارد؟ گفت: آی زن! این سر بریده حسین (ع) است. این زن خیلی منقلب شد، نصف شب دوید بیرون از خانه، صدا زد: آی همسایه ها بیایید حسین مهمان من است.

آی حسین! حسین! حسین!…  اللهم صل علی محمد و آل محمد.

داد از غریبی

عمر سعد دستور داد یک عده عرب آمدند و محمل ها را بستند. یک وقت دستور داد: حالا بروید زن ها را سوار کنید. تا جلو آمدند که زنها را سوار کنند، زینب صدا زد: شما مردها به ما نامحرمید. ما به شما نامحرمیم. کنار بروید ما

خودمان دو تا خواهریم این زن و بچه را سوار می کنیم. تمام زن و بچه را این دو خواهر سوار کردند حالا همه نگاه می کنند ببیند این دو خواهر چه می کنند؟ یک وقت دیدند زینب(س) خواهرش را صدا کرد. حالا همه نگاه می کنند ببینند

زینب فاطمه(س) چه می کند؟ یک وقت دیدند زینب(س) صدا زد: وا غربتاه! وا حسیناه! ای داد از غریبی!

خواهر است، کنار بدن برادر است اگر گریه نکند چه کند؟ جا داشت یک عده بیایند دلداریش بدهند، به او تسلیت بگویند و از بدن حسین (ع) جدایش کنند. چه کردند؟ بمیرم زینب را کتک زدند.

مبریدم، نزنیدم در این دشت مرا کاری هست

گر چه گل نیست ولی زمن گلزاری هست

اللهم صل علی محمد وآل محمد بحق الحسین و عترته یا الله!

عصر عاشورا و آتش گرفتن دامن یک دختر بچه

عصر عاشورا شد. امام حسین(ع) را شهید کردند. خیمه هایش را آتش زدند. امروز عجب جایی دارم می روم. بچه های فاطمه (س) در بیابان پراکنده شدند، همه فریاد می زدند وامحمداه!

یک نفر از لشکریان عمر سعد می گوید: یک وقت دیدم دامن یک دختر بچه آتش گرفته است. دامن آتش گرفته ، یعنی بدن دارد می سوزد. این بچه نمی داند چه کند. هی دارد می دود. خیال می کند اگر بدود آتش دامنش خاموش می

شود. من سوار اسب بودم با عجله به طرفش رفتم تا آتش دامنش را خاموش کنم. این آقا زاده به خیالش من می خواهم او را بزنم، باز فرار می کرد. خودم را رساندم بالای سرش همین که رسیدم بالای سرش دید نمی تواند فرار کند،

صدا زد: آی مرد! به خدا من بابا ندارم. آی حسین! حسین! حسین!…گفتم: من کارت ندارم، می خواهم آتش دامنت را خاموش کنم. آمدم پایین با دستهایم آتش دامنش را خاموش کردم. تا این بچه یک مقدار از من محبت دید، صدا زد:

آی مرد تو را به خدا بگو راه نجف از کدام طرف است؟ گفتم: راه نجف را برای چه می خواهی؟ گفت: می خواهم بروم شکایت این مردم را به جدم علی(ع) بکنم.

بگویم: علی جان! سر بردار ببین حسینت را کشتند، خیمه هایمان را آتش زدند.

أللهم انا نسئلک و ندوعوک باسم العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم بحق الزهراء و أبیها و بعلها و بنیها سیما مولانا و سیدنا حجه بن الحسن العسکری یا الله


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم
برچسب‌ها: ویژه نامه محرم 1400
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی