آیا «مهدی» عنوان جعل شده توسط شیعیان است؟ و یا در دیگر فرق از این پدیده اثرى دیده میشود؟ نظر اهل سنت در اینباره چیست؟
پاسخ
تأملی زودگذر در احادیث مربوط به امام مهدی(ع) در کتب مسلمانان کافى است تا به متواتر بودن آنها از پیامبر اسلام(ص) یقین حاصل شود، به شکلى که کوچکترین تردیدى باقی نماند؛ امّا از آنجا که گردآورى همه احادیث پُرشمارى که درباره امام مهدی(ع) وارد شده، در حوصله این بحث نمیگنجد، به ذکر پارهاى از مطالب که بر قطعیّت صدور این احادیث از پیامبر اسلام(ص) دلالت دارند، بسنده میکنیم:
الف) راویان احادیث المهدی؛
این سخن گزافهگویى نیست که هیچ محدّثى از محدّثان مسلمان نیست، مگر آن که بعضى از احادیث نوید دهنده ظهور امام مهدی(ع) در آخرالزمان را روایت کرده است و در این زمینه کتب زیادى نیز نگاشته شده است.[1] اکنون به برخى از مؤلفان و آثار آنان اشاره میکنیم:
1. علما و محدّثان اهل سنت
کسانی که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) را در کتب خود آوردهاند یا از پیشینیان خود ـ به جهت احتجاج بدان احادیث ـ نقل کردهاند، به مقدارى که ما بدان دست یافتیم، عبارتند از:
ابن سعد صاحل الطبقات الکبرى (م 230 ه(، ابن أبى شیبه (م 235 ه(، احمد بن حنبل (م 241 ه(، بخارى (م 256 ه( ـ که امام مهدى را با وصف و بدون اسم ذکر کرده است و مسلم (م 261 ه( نیز مانند او عمل کرده است که ما در فصل سوم بدان خواهیم پرداخت ـ ابوبکر إسکافى (م 260 ه(، ابن ماجه (م 273 ه(، ابوداود (م 275 ه(، ابن قتیبه دینورى (م 276 ه(، ترمذى (م 279 ه(، بزّار (م 292 ه(، ابویعلى موصلى (م 307 ه(، طبرى (م 310 ه(، عقیلى (م 322 ه(، نعیمبن حماد (م 328 ه( و پیشواى حنبلیان بربهارى (م 329 ه( در کتاب خود شرح السنة، ابن حبّان بستى (م 354 ه(، مقدسى (م 355 ه(، طبرانى (م 360 ه(، ابوالحسن آبرى (م 363 ه(، دارقطنى (م 385 ه(، خطابی (م 388 ه(، حاکم نیشابورى (م 405 ه(، ابونعیم اصفهانى (م 43 ه(، ابوعمرودانى (م 444ه(، بیهقى (م 458 ه(، خطیب بغدادى (م 463 ه(، ابن عبدالبر مالکى (م 463 ه(، دیلمى (م 509 ه(، بغوى (م 510 یا 516 ه(، قاضى عیاض (م 544 ه(، خوارزمى حنفى (م 568 ه(، ابن عساکر (م 571 ه(، ابن جوزى (م 597 ه(، ابن أثیر جزرى (م 606 ه(، ابن عربى (م 638 ه(، محمدبن طلحه شافعى (م 652 ه(، علاّمه نوه ابن جوزى (م 654 ه(، ابن أبى الحدید معتزلى حنفى (م 655 ه(، منذرى (م 656 ه(، کنجى شافعى (م 658 ه(، قرطبى مالکى (م 671 ه(، ابن خلکان (م 681 ه(، محب الدین طبرى (م 694 ه(، علاّمه ابن منظور (م 711 ه(، در ماده هَدِیَ از لسان العرب، ابن تیمیه (م 728 ه(، جوینی شافعى (م 730 ه(، علاءالدین بن بلبان (م 739 ه(، ولى الدین تبریزى (م بعد از سنه 741 ه(، مزى (م 739 ه(، ذهبى (م 748 ه(، ابن وردى (م 749 ه(، زرندى حنفى (م 750 ه(، ابن قیم جوزیه (م 751 ه(، ابن کثیر (م 774 ه(، سعدالدین تفتازانى (م 793 ه(، نورالدین هیثمى (م 807 ه(، ابن خلدون مغربى (م 808 ه(ـ کسى که چهار روایت از احادیث نقل شده درباره مهدی(ع) را صحیح و معتبر دانسته، علیرغم قضاوت و موضعگیرى معروفش در این باب که در فصل سوّم بدان بیشتر خواهیم پرداخت ـ شیخ محمد جزرى دمشقى شافعى (م 833 ه(، ابوبکر بوصیرى (م 840 ه(، ابن حجر عسقلانى (م 852 ه(، سخاوى (م 902 ه(، سیوطى (م 911 ه(، شعرانى (م 973 ه(، ابن حجر هیتمى (م 974 ه(، متقى هندى (م 975 ه(... .
تا برسد به متأخران، مانند: شیخ مرعى حنبلى (م 1033 ه(، محمد رسول برزنجى (م 1103 ه(، زرقانى (م 1122 ه(، محمدبن قاسم فقیه مالکى (م 1182 ه(، أبى العلاء عراقى مغربی (م 1183 ه(، سفارینى حنبلى (م 1188 ه(، زبیدى حنفى (م 1205 ه( در کتاب خود تاج العروس ماده (هَدِیَ)، شیخ صبّان (م 1206 ه( محمد امین سویدى (م 1246 ه(، شوکانی (م 1250 ه(، مؤمن شبلنجى (م 1291 ه(، احمد زینى دحلان فقیه و محدث شافعى (م 1304 ه(، سید محمد صدیق قنوجى بخارى (م 1307 ه(، شهاب الدین حلوانى شافعى (م 1308 ه(، ابوالبرکات آلوسى حنفى (م 1317 ه(، ابوالطیب محمد شمس الحق عظیم آبادى (م 1329 ه(، کتانى مالکى (م 1345 ه(، مبارکفورى (م 1353 ه(، شیخ منصور على ناصف (م پس از 1371 ه(، شیخ محمد خضر حسین مصرى (م 1377 ه(، ابى الفیض غمارى شافعى (م 1380 ه(، فقیه منصف و مفتى «نجد» شیخ محمدبن عبدالعزیز مانع (م 1385 ه(، شیخ محمد فؤاد عبدالباقى (م 1388 ه(، ابوالأعلى مودودى و ناصرالدین ألبانى و غیر ایشان از معاصران و اگر بزرگان مفسران از اهل سنت راـ چنانکه به نام برخى از ایشان اشاره شد ـ به این افراد بیافزاییم، میتوان حدس زد که میزان توافق بر روایت احادیث المهدی(ع) و احتجاج بدانها تا چه پایه بوده است.
2. علما و محدّثان شیعه
شاید بتوان گفت: برشمردن اسامى بزرگان و محدّثان و مفسّران شیعه که احادیثى درباره امام مهدی(ع) نقل کردهاند، خیلى بایسته نمینماید؛ زیرا ایمان مطلق به ظهور حضرت در نزد ایشان از اصول اعتقادى تشیع به شمار میآید. بر این اساس، نامى از ایشان به میان نمیآوریم.
ب) راویان احادیث المهدى از صحابه؛ صحابهاى که احادیث المهدى را از رسول خدا(ص) روایت کردهاند یا کسانى که احادیثشان متوقف بر صحابه است ـ که در نتیجه روایاتشان حکم روایات مرفوعه نقل شده از رسول خدا را مییابد. چون در غیر این صورت باید به اجتهاد شخصى خود عمل کرده باشند و آن در مثل چنین قضیهاى غیرقابل تصور است ـ بسیارند و چنانچه روایت کردن چنین احادیثى از یک دهم ایشان اثبات شود، تواتر این احادیث بدون شک ثابت خواهد شد ـ آن هم تنها طبق آنچه در منابع اهل سنت آمده است ـ و ایشان عبارتند از:
فاطمة الزهراء(ع) (م 11 ه(، معاذبن جبل (م 18 ه(، قتادةبن نعمان (م 23 ه(، عمربن خطاب (م 23 ه(، ابوذر غفارى (م 32 ه(، عباسبن عبدالمطلب (م 32 ه(، عبدالرحمنبن عوف (م 32 ه(، عثمانبن عفان (م 35 ه(، سلمان فارسى (م 36 ه(، طلحةبن عبدالله (م 36 ه(، حذیفةبن یمان (م 36 ه(، عماربن یاسر (شهادت: 37 ه(، امام علی(ع) (شهادت: 40 ه(، زیدبن ثابت (م 45 ه(، تمیم دارى (م 50 ه(، امام حسنبن علی(ع) (شهادت 50 ه(، عبدالرحمنبن سمرة (م 50 ه(، مجمعبن جاریة (م 50 ه(، عمرانبن حصین (م 52 ه(، ابوایوب انصارى (م 52 ه(، ثوبان غلام رسول الله(ص) (م 54 ه(، عایشه (م 58 ه(، ابوهریرة (م 59 ه(، امام حسین(ع) نوه شهید رسول الله(ص) که در سال 61 ه به شهادت رسید، علقمةبن قیسبن عبدالله (م 62 ه(، ام سلمة (م 62 ه(، عبداللهبن عمر (م 65 ه(، عبداللهبن عمرو عاص (م 65 ه(، عبداللهبن عباس (م 68 ه(، زیدبن أرقم (م 68 ه(، عوفبن مالک (م 73 ه(، ابوسعید خدرى (م 74 ه(، جابربن سمرة (م 74 ه(، جابربن عبدالله انصارى (م 78 ه(، عبداللهبن جعفر طیّار (م 80 ه(، أبوأمامة باهلى (م 81 ه(، بشربن منذربن جارود (م 83 ه(ـ درباره او اختلاف وجود دارد و برخى گفتهاند راوى جدّ وى جارودبن عمرو (م 20 ه(، است ـ عبداللهبن حارثبن جزء زیبدى (م 86 ه(، سهلبن سعد ساعدى (م 91 ه(، أنس ابن مالک (م 93 ه(، ابوالطفیل (م 100 ه و برخى تاریخ دیگرى ذکر کردهاند) و غیر ایشان تاریخ وفات مشخصى برایشان نیافتیم، مانند امّ حبیبة، ابوجحّاف، ابوسلمى چوپان رسول الله(ص)، أبولیلی، أبووائل، حذیفةبن اُسید، حرثبن ربیع، أبوقتادة انصاری، زربن عبدالله، زرارةبن عبدالله، عبداللهبن أبى أوفی، علاءبن بشیر مزنی، على هلالی، قرةبن أیاس و عمروبن مرّة جهنی.
ج) پارهاى از طرق احادیث المهدى در کتب اهل سنت؛ استاد دانشگاه الأزهر مصر سیدأحمدبن محمدبن صدیق، ابوالفیض غمارى حسنى شافعى مغربى (م 1380 ه( چه نیکو حق مطلب را در کتاب وزین و تحقیقى خود إبراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون ادا کرده و چه شایسته حقیقتى عظیم را به خوبى تشریح کرده است. وى در این کتاب، متواتر بودن احادیث المهدى را به گونهاى اثبات کرده است که پیش از او هیچکس از عهده آن برنیامده بود. او این کتاب را در جهت ابطال اشکالات و تضعیفهاى ابنخلدون ـ که دستآویزى براى برخى معاصران ابوالفیض مانند احمد امین و فرید وجدى و امثال آنها گشته بود ـ نگاشته است.
شایسته است که مرورى کوتاه داشته باشیم بر طرقى که وى در کتاب خود آورده و به گونهاى آن را بسط داده که گویاى قدرت علمى وى در دنبال کردن سندهاى احادیث امام المهدى در کتب اهل سنت است؛ او از طبقه صحابه آغاز کرده، سپس به تابعین و تابعینِ تابعین رسیده و این جستجو را به اشخاصى منتهى ساخته است که احادیث مزبور را از محدّثان آن، حکایت کردهاند.
ابوالفیض میگوید:
روند عادى و طبیعى حکم میکند که همدستى و همداستانیِ بر دروغ و جعل و فریب جماعتى که به 30 تن در همه طبقات مخبران یک حدیث میرسد، محال است؛ به ویژه این که عدد پیش گفته نتیجه تحقیقاتى است که تاکنون به عمل آمده است. نگارنده اخبار وارد شده در مورد مهدى موعود را از طریق جماعتى که ذیلاً اسامى آنها خواهد آمد، به دست آورده است:
ابوسعید خدری، عبداللهبن مسعود، علیبن ابیطالب(ع)، امّ سلمة، ثوبان، عبداللهبن جزءبن حارث زبیدی، ابوهریرة، أنسبن مالک، جابربن عبدالله انصاری، قرةبن أیاس مزنی، ابوعباس، ام حبیبه، ابوأمامة، عبداللهبن عمروعاص، عمار یاسر، عباسبن عبدالمطلب، حسینبن علی(ع)، تمیم داری، عبدالرحمنبن عوف، عبداللهبن عمربن خطاب، طلحة، علی هلالی، عمرانبن حصین، عمروبن مرة جهنی، معاذبن جبل و مرسله شهربن حوشب؛ که البته خبر وى مرفوعه است، نه موقوفه و مقطوعه؛ هر چند که روایات موقوفه و مقطوعه نیز در مثل چنین بابى از قبیل مرفوعه به حساب میآیند و چنانچه آنها را نیز به شمار میآوردیم، عدد بزرگى را تشکیل میداد، لیکن همین مقدار از روایات مرفوعه کفایت میکند.[2]
این قسمت از عبارت سیدابوالفیض غمارى را آوردیم تا مشخص شود که آن تعداد از صحابهای که وى بشمار نیاروده بیش از تعداد کسانى که ذکر نموده است. چه آنکه او 26 تن از صحابه را نام برده در حالى که 30 تن دیگر را از قلم انداخته است که عبارتند از: صدّیقه کبرى فاطمه زهرا(ع)، ابوایوب انصاری، ابوجحّاف، ابوذر غفاری، ابوسلمى چوپان حضرت رسول(ص)، ابوبوائل، جابربن سمرة، جارودبن منذر عبدی، حذیفةبن اسید، حذیفةبن یمان، حرثبن ربیع، امام حسن مجتبى سبط اکبر(ع)، زربن عبدالله، زرارةبن عبدالله، زیدبن أرقم، زیدبن ثابت، سعدبن مالک، سلمان فارسی، سهلبن سعد ساعدی، عبدالرحمنبن سمرة، عبداللهبن أبى أوفی، عبداللهبن جعفر طیّار، عثمانبن عفّان، علاءبن بشیر، علقمةبن قیسبن عبدالله، عمربن خطاب، عوفبن مالک، مجمعبن جاریة، حفصةبنت عمر و عایشة.[3] به هر حال، ابوالفیض غمارى احادیث نقل شده توسط بیش از سى تن از صحابه را با دقت و حوصله و به تفصیل پیگیرى و جمعآورى کرده و اسامى همه کسانى که این روایات را از ایشان نقل کردهاند و نیز تمامى محدثانى که آنها را در کتب حدیثی خود آوردهاند، به صورت کاملاً دقیق مشخّص ساخته است.
در ادامه تنها بر مطالب عنوان شده درباره حدیث ابوسعید خدرى ـ اولین صحابى که ابوالفیض نام برده است ـ بسنده میکنیم. سپس میتوان بقیه احادیث صحابه را با آن مقایسه کرد. ابوالفیض میگوید:
«حدیث ابوسعید خدرى از طریق این افراد به ما رسیده است: ابونظرة و ابوالصدیق ناجى و حسنبن یزید سعدی».
1. طریق نقل ابونظرة از ابوسعید خدری؛ ابوداود و حَکَم حدیث ابوسعید خدرى را از طریق روایت عمران قطان از ابونظرة آوردهاند و مسلم در صحیح خود، این حدیث را از طریقِ سعیدبن زید و داودبن أبى هند نقل کرده که هر دو از ابونظرة روایت کردهاند؛ لیکن در صحیح مسلم با وصف، از امام مهدی(ع) یاد شده است، نه با اسم. (همانگونه که در آینده بدان خواهیم پرداخت).
2. طریق نقل ابوالصدیق ناجى از ابوسعید خدری؛ عبدالرزاق و حاکم، روایت ابوسعید را از طریق روایت معاویةبن قرة از ابوالصدیق نقل کردهاند و احمد و ترمذى و ابنماجه و حاکم این حدیث را از طریق زید العمى از ابوالصدیق روایت کردهاند و احمد و حاکم آن را از طریق عوفبن أبى جمیلة اعرابى از ابوالصدیق آوردهاند و حاکم افزون بر آن، حدیث مزبور را از طریق سلیمانبن عبید از ابوالصدیق نیز نقل کرده است.
همچنین احمد و حاکم آن را از طریق مطربن طهمان، ابوهارون عبدى از ابوالصدیق روایت کردهاند و نیز احمد حدیث موردنظر را از طریق خبر مطربن طهمان و علاءبن بشیر مزنی و نیز روایت مطرف از ابوالصدیق روایت کرده است.
3. طریق نقل حسنبن یزید از ابوسعید؛ طبرانى آن را در الأوسط از طریق ابوواصل عبدبن حمید از ابوالصدیق ناجى از ابوسعید خدرى آورده است.»[4]
بنابراین، چنانچه به تاریخ ابنخلدون مراجعه کنید، خواهید دید که وى از بیشتر طرق این حدیث اطلاعى نداشته است. زیرا صرفاً طرق معدودى را درباره حدیث ابوسعید ذکر کرده است، تا چه رسد به احادیث دیگر صحابه که به طور کلّى از آنها بیخبر مانده است.
گفتنی است که قدر مشترک در همه این طرق که به خصوص حدیث ابوسعید خدرى ختم میشود، «ظهور امام مهدی(ع) در آخرالزمان» است. در هر صورت، در این نکته شکى نیست که با ملاحظهاى احادیث مربوط به امام مهدی(ع) با تمامى طرقى که از جمیع صحابه نقل شده است، قطع به متواتر بودن بشارت حضرت ختمى مرتبت(ص) به ظهور حضرت حجّت(ع) حاصل میگردد، بلکه اگر صرفاً وجود یک طریق از هر صحابى را در نظر بگیریم، باز هم برای اعتراف به تواتر کافى خواهد بود و در گذشته نیز گفتیم که عدد این عدّه از صحابه به پنجاه نفر میرسد.
د) صحّت احادیث المهدی؛ در این قسمت نام برخى از بزرگان اهل سنت را که به صحّت این احادیث تصریح کردهاند، بر طبق آثارى که از ایشان به دست آوردهایم، ذکر میکنیم: (گفتنى است که هدف ما ارائه نمونهاى قابل پیجویى از نام این افراد است، نه جمعآورى تمام اسامى ایشان و ذکر جمیع آنها).
1. امام ترمذى (م 279 ه(؛ او پیرامون سه روایت مهدویت مینویسد: اینها احادیثى حسن و صحیحاند.[5] درباره چهارمین حدیث این باب میگوید:
این حدیثى حسن است.[6]
2. حافظ ابوجعفر عقیلى (م 322ه(؛ وى ضمن نقل حدیث ضعیفى میگوید:
درباره مهدى احادیث معتبری، به طرز دیگر و به خلاف این تعبیر وارد شده است.[7]
3. حاکم نیشابورى (م 405 ه(؛ وى درباره چهار حدیث در این باب، میگوید:
این احادیث صحیح السند هستند، لیک آنها را ذکر نکردهاند.[8]
و درباره سه حدیث دیگر میگوید:
این احادیث براساس شروطى که امام بخارى و امام مسلم بیان کردهاند،* صحیحالسند هستند، هرچند آن دو، این سه حدیث را ذکر نکردهاند.[9]
و از هشت حدیث دیگر اینگونه یاد میکند:
این احادیث بنابر شروط شیخین، صحیحالسند هستند، هرچند آن دو، اینها را ذکر نکردهاند.[10]
4. امام بیهقى (م 458 ه(؛ او میگوید:
أحادیثی که در باب قیام مهدى وارد شده، از جهت سند صحیح و بلااشکال است.[11]
5. امام بغوى (م 510 یا 516 ه(؛ وى حدیثى درباره امام مهدی(ع) در بخش احادیث صحیحه آورده است[12] و پنج حدیث درباره آن حضرت در فصل احادیث حَسَن در کتاب خود مصابیح السّنة نقل کرده است.[13]
6. ابن أثیر (م 606 ه(؛ او در کتاب خود النهایة ذیل مادّه «هدی» چنین آورده است:
و حدیث سنّت خلفاى راشدین مهدیین از همین ریشه است، و المهدى یعنى کسى که خداوند وی را به سوى حق هدایت فرموده است و نام افراد نیز بکار گرفته شده، تا جایى که مانند اسامى کثیرالاستعمال شده است و مهدى موعودى که حضرت رسول اکرم(ص) آمدن وى را در آخر الزمان بشارت داده، نیز به همین اسم نامیده شده است.[14]
چنین سخنى تنها از فردى صادر میشود که به صحّت، بلکه به تواتر احادیث المهدى معتقد باشد.
7. قرطبى مالکى (م 671 ه(؛ وى از کسانى است که به متواتر بودن احادیث المهدى اعتقاد دارند و مهمّ این است که وى درباره حدیث ابنماجه در خصوص امام مهدی(ع) چنین گفته است:
سند این حدیث صحیح است.[15]
در حالى که تصریح میکند به این که حدیث «مهدى از خاندان من و از فرزندان فاطمه است» صحیحتر از حدیث محمدبن خالد جندی[16] است که در آینده درباره اعتبار آن مناقشه خواهیم کرد.
8. ابن تیمیة (م 728 ه(؛ او میگوید:
احادیثی که وى ـ یعنى علاّمه حلّی(ره)ـ براى اثبات قیام مهدى به آنها استناد میکند، احادیث صحیحى هستند.[17]
9. حافظ ذهبى (م 748 ه(؛ وى در قبال احادیث حاکى از امام مهدی(ع) که حاکم در مستدرک صحیح شمرده است، سکوت کرده و در این میان به «صحّت» دو حدیث نیز تصریح ورزیده است.[18] گفتنى است که اشکالهاى ذهبى بر صحّت خصوص برخى از احادیث باب فضایل، و سکوتش در قبال بقیه احادیثى که حاکم صحیح شمرده، بیانگر موافقت او با این قضاوت حاکم است.
10. گنجى شافعى (م 658 ه(؛ او درباره حدیثى که ترمذى در سنن خود آورده و صحیح شمرده، میگوید:
این حدیث، صحیح است.
درباره حدیث دیگرى نیز به همین شکل اظهار نظر کرده است[19] و درباره حدیثِ «مهدى از من است و پیشانى او فراخ و بیموى است»، مینویسد:
این حدیث ثابت بوده، صحیح و حسن است.[20]
و درباره حدیثِ «مهدى حق و از فرزندان فاطمه است» نیز به همان صورت قضاوت میکند که:
این، حدیثِ حسن و صحیحى است.[21]
11. حافظ إبن قیّم (م 751 ه(؛ وى پس از ذکر پارهاى از احادیث مربوط به امام مهدی(ع)، به «حُسن» برخى احادیث و «صحّت» برخى دیگر اعتراف میکند[22] و همچنان که خواهد آمد، وى از معتقدان به تواتر این احادیث است.
12. ابن کثیر (م 774 ه(؛ او در خصوص سند حدیثى درباره امام مهدی(ع) میگوید:
این، إسنادِ قوى و صحیحى است.[23]
سپس حدیثى از ابنماجه نقل کرده، میافزاید:
این حدیث حسن است و به صورتهاى متفاوتى از حضرت رسول(ص) روایت شده است.[24]
13. تفتازانى (م 793 ه(؛ وى درباره قیام امام مهدی(ع) در آخرالزمان میگوید:
در این باب اخبار صحیحى وارد شده است.[25]
14. نورالدین هیثمى (م 807 ه(؛ وى دستهاى از احادیث حاکى از امام مهدی(ع) را نقل کرده و به صحّت و وثاقت راویان آنها اعتراف کرده است. براى نمونه درباره یکى از این روایات، چنین میگوید:
این روایت را ترمذى و غیر او همراه با اختصار زیاد آوردهاند و احمد با سندهاى متعدّد آن را نقل کرده و ابویعلى به اختصار فراوان از آن یاد کرده است و رجال آن دو ثقه هستند.[26]
درباره دوّمین حدیث میگوید:
طبرانی آن را در کتاب الأوسط نقل کرده است و رجال این حدیث قابل اعتماد و حدیثشان صحیح است.[27]
و سوّمین حدیث را چنین میستاید:
رجال آن همگى ثقهاند.[28]
در مورد چهارمین حدیث نیز میگوید:
بزار آن را روایت کرده است و رجالش قابل اعتماداند.[29]
و از پنجمین روایت چنین یاد میکند:
طبرانی آن را در الأوسط نقل کرده و رجال آن جملگى ثقهاند.[30]
15. سیوطى (م 911 ه(؛ وى براى برخى از احادیث مربوط به امام مهدی(ع) علامت «صح»[31]ـ یعنى صحیح است ـ قرار داده و براى برخى دیگر علامت «ح»[32]ـ یعنى حسن است ـ در نظر گرفته است.
16. شوکانى (م 1250 ه(؛ قنوجى در الإذاعة از وى قول به صحّت احادیث المهدى و متواتر بودن آنها را نقل کرده است. پیش از این نیز گذشت که وى رسالهاى در متواتر بودن این احادیث نگاشته است.
17. ناصرالدین البانی؛ وى در رسالهاى که به نام حولالمهدى نوشته، اینگونه اظهارنظر میکند:
باید دانست که در زمینه قیام مهدى احادیث صحیحى وارد شده است که بخش چشمگیرى از آنها داراى سندهاى صحیح و معتبرند.
افزون بر این که البانى از کسانى است که به تواتر اخبار این باب تصریح ورزیدهاند.[33]
به این مقدار از اعترافات علما بسنده میکنیم؛ امّا گفتنى است که نگارنده در برخی آثار خود، شماره اینگونه اعترافات اندیشمندان را به بیش از 60 مورد رسانده است.[34]
ه( تصریح دانشمندان به تواتر احادیث المهدی؛ علماى علم درایه و عدهاى از کسانى که در امر تدریس یا تحقیق علوم حدیث از تخصص برخوردارند، به متواتر بودن احادیث المهدی وارد شده در کتب اهل سنت ـ مانند صحاح و مسانید ـ تصریح کردهاند، امّا از آنجا که عده این افراد زیاد است، ما در ادامه به ذکر نام معدودى از ایشان اکفتا میکنیم:
1. بربهارى حنبلى (م 329 ه(؛ شیخ محمود تویجرى به نقل از کتاب شرح السنة بربهاری مینویسد:
«ایمان به نزول عیسیبن مریم(ع)»، او از آسمان فرود میآید... و پشت سر قیامکنندهاى از اهل بیت رسول اکرم(ص) نماز میگذارد.[35]
روشن است که «ایمان» به معناى «اعتقاد» است که به وسیله خبر واحد ثابت نمیشود. [پس لازمه آن وجود اخبار متواتر در این باب است]
2. محمدبن حسین آبرى شافعى (م 363 ه(؛ وى در کتاب خود مناقب الشافعى چنین میگوید:
اخبار بشارت رسول خدا(ص) به آمدن مهدى و این که او از اهل البیت بوده و داراى 70 سال خواهد بود و سرانجام پهنه زمین را از عدل و داد آکنده خواهد ساخت و به همراه وی، عیسی(ع) نیز ظهور خواهد کرد و در قتل دجّال به وى یارى خواهد رساند، به جهت کثرت مخبران و راویان به حدّ تواتر رسیده است.
این سخن را قرطبى مالکى در ص 701 التذکرة و المزى در تهذیب الکمال ج 25 ص 146 ش 5181 در ضمن شرح حال محمّدبن خالد جندى و ابنقیّم در المنار المنیف ص 142 ش 327 و غیر ایشان از آبرى نقل کردهاند.
3. قرطبى مالکى (م 761 ه(؛ وى سخن پیش گفته آبرى را نقل کرده و با صحیح شمردن احادیث مذکور در کتاب او، مهر تأیید بر سخنان وى نهاده است. قرطبى در این قضاوت خود، به این سخن امام حافظ حاکم نیشابورى استناد کرده است:
احادیث صحیح و صریحى از رسول خدا وارد شده است که بر قیام مردى از خاندان نبى اکرم(ص) از فرزندان فاطمه به نام مهدى دلالت دارند.[36]
همچنین قرطبى در تفسیر آیه 33 سوره توبه آورده است:
اخبار صحیح وارد در این باب که مهدى از خاندان رسول خداست، به حد تواتر رسیده است.[37]
4. حافظ جمالالدن المزّى (م 742 ه(؛ او به سخن پیش گفته آبرى در متواتر بودن احادیث المهدی(ع) استدلال کرده است و هیچ اشکالى بر آن وارد نساخته، بلکه آن را مسلّم انگاشته است.[38]
5. ابن قیّم (م 751 ه(؛ او نیز سخن آبرى را بدین شکل تأیید کرده که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) را به چهار دسته تقسیم کرده است: احادیث صحیح، احادیث حسن، احادیث غریب و احادیث موضوع،[39] و بیان کرده که مجموع دو دسته اوّل به جهت کثرت و انتشار، متواترند.
6. ابن حجر عسقلانى (م 852 ه(؛ وى ضمن نقل قول به تواتر از دیگران[40] اینگونه را تأیید میکند:
نمازگزاردن عیسی(ع) در پشت سر مردى از این امّت در آخر الزمان و نزدیک به قیامت بر این قول حق صحّه میگذارد که زمین هیچگاه از حجّت خدا خالى نخواهد شد.[41]
7. شمس الدین سخاوى (م 902 ه(؛ عدهاى از علما، سخاوى را از تصریحکنندگان به تواتر احادیث المهدى به شمار آوردهاند، مانند علاّمه شیخ محمد عربى فاسى در کتاب خود المقاصد و ابوزید عبدالرحمنبن عبدالقادر فاسى در مُبهِج القاصد؛ همانگونه که ابوالفیض غمارى از آن دو نقل کرده است[42] و همچنین ابوعبدالله محمدبن جعفر کتانی (م 1345 ه( در النظم امتناثر من الحدیث المتواتر ص 226، سخاوى را معتقد به تواتر دانسته است.
8. سیوطى (م 911 ه(؛ بنابر نقل غماری، سیوطى در کتاب مفصّل خود الفوائد المتکاثرة فی الأحادیث المتواترة و نیز در کتاب مختصر خود الأزهار المتناثرة و همچنین در سایر کتابهایش به متواتر بودن احادیث المهدى تصریح کرده است.[43]
9. ابن حجر هیتمى (م 974 ه(؛ وى بارها از اعتقاد مسلمانان به ظهور امام مهدی(عج) دفاع کرده و به تواتر آن تصریح کرده است.[44]
10. متقى هندى (م 975 ه(؛ وى که مؤلّف کتاب معروف کنزالعمّال است، به دفاعى برهانى و استدلالى از عقیده مهدویّت همّت گماشته است.
شاید بتوان گفت: مهمترین مطلبى که در این کتاب آمده است، فتاواى چهارگانه صادره در حق فرد منکرِ اعتقاد به ظهور امام مهدی(ع) است که از چهار تن از علماى مذاهب اربعه از اهل مکّه نقل شده؛ یعنى فتواى ابن حجر هیتمى شافعی، فتواى شیخ یحییبن محمد حنبلی. مبنى بر این که فردِ منکرِ اعتقاد به ظهور، باید مجازات شود و تصریح کردهاند که واجب است چنین شخصى را بزنند و او را تحقیر کنند تا ادب شود و به حق روى آورد و در غیر این صورت، واجب القتل و مهدور الدم است.[45] هر کس به فتاواى ایشان مراجعه کند، براى او یقین حاصل میشود که آنها بر متواتر بودن احادیث المهدى اتفاقنظر دارند.
11. محمد رسول برزنجى (م 1103 ه(؛ وى اینگونه به متواتر بودن احادیث المهدى تصریح میکند:
احادیثی که بر وجود مهدی(ع) و قیام او در آخرالزمان و از خاندان رسول اکرم(ص) و فرزند فاطمه بودن وى دلالت دارند، به حدّ تواتر رسیدهاند و جایى براى انکار آنها وجود ندارد.[46]
12. شیخ محمدبن قسامبن محمد جسوس (م 1182 ه(؛ کتانى در تصریح وى به تواتر این احادیث را نقل کرده است.[47]
13. ابوالعلاء عراقى فاسى (م 1183 ه(؛ او داراى تألیفى درباره موضوع مهدویت است و کتانى تصریح وى به تواتر احادیث این باب را نقل کرده است.[48]
14. شیخ سفارینى حنبلى (م 1188 ه(؛ قنوجى مینویسد:
سفارینی در کتاب خود به نام اللوائح قول به تواتر احادیث المهدى را اختیار کرده است.[49]
15. شیخ محمدبن على صبّان (م 1206 ه(؛ وى قول به تواتر را از صواعق ابن حجر نقل و بر آن استدلال کرده و اشکالى بر آن وارد نساخته است که این، نشانگر رضایت وى بدین قول است.[50]
16. شوکانى (م 1250 ه(؛ به نظر میرسد براى اثبات موافقت وى با تواتر این احادیث، مرورى بر کتاب معروفش التوضیح فى تواتر ماجاء فى المنتظر و الدجال و المسیح ما را از هر چیز دیگر مستغنى سازد.
17. مؤمنبن حسنبن مؤمن شبلنجى (م 1291 ه(؛ وى ضمن تصریح به تواتر احادیث مزبور، تأکید فراوانى دارد که امام مهدی(ع)، از خاندان رسول و اهل البیت است.[51]
18. احمد زینى دحلان، مفتى شافعیه (م 1304 ه(؛ او احادیث المهدى را به کثرت ستوده و میگوید:
کثرت و تعدّد روات این احادیث، به تقویت و تأیید برخى از این روایات توسط برخى دیگر از آنها میانجامد، تا جایى که براى انسان یقین حاصل میشود.[52]
19. سید محمد صدیق حسن قنوجى بخارى (م 1307 ه(؛ وى درباره احادیث موردنظر چنین میگوید:
احادیثی که درباره امام مهدی(ع) به ما رسیده، علیرغم اختلاف روایات، به قدرى زیاد است که به حدّ تواتر میرسد.[53]
20. ابوعبدالله محمدبن جعفر کتانى مالکى (م 1345 ه(؛ وى ضمن نقل قول به تواتر از برخی، چنین میگوید:
اخبار وارد در باب مهدى منتظر متواتراند.[54]
غیر از این 20 تن، افراد دیگرى هستند که این مجال اندک گنجایش ذکر نام و کلامشان را ندارد. نگارنده در جاى دیگرى اسامى آنان را از قرن سوم هجرى تا عصر حاضر ثبت کرده است.[55]
در پایان، ذکر سخن مهمّى از استاد بدیع الزمان سعید نورسى که از علماى به نام اهل سنت در ابتداى قرن چهاردهم هجرى است، شایسته مینماید. وى میگوید:
در هیچ جاى دنیا، افرادى قابل اعتماد، نجیب و شریف نمیتوان یافت که به پایه شرافت و فضیلت اهل البیت برسند و در هیچ نقطهاى از عالم، عدّهاى همرأى و همدل و همراه نمیتوان سراغ گرفت که چونان خاندان آل عبا، یکرنگ و یکدل و یکصدا باشند و در هیچ یک از اقطار عالم، محفلى و جمعى به نورانیت و درخشندگى حریم مطهّر اهل بیت رسول خدا نمیتوان یافت.
آری! أهل البیت از روح حقیقت قرآنى تغذیه شدهاند و از سرچشمه زلال وحى شیر نوشیدهاند و از پرتو ایمان و قداست شریعت اسلامی، منوّر گشتهاند، تا آنگاه که به قلّه کمالات آسمانى عروج کردهاند و شجره طیّبه آنان به بار نشسته و صدها مجاهد نستوه و هزاران رهبر روحانى و معنوى براى هدایت و راهبرى امّت به جهان بشریت تقدیم داشتهاند. پس قطعاً با قیام پیشواى بزرگ خود، مهدى کبیر، عدالت را به جامعه اسلامی، هدیه خواهند کرد. آنگاه حقّانیت وى با احیاى شریعت محمدی(ص) و حقیقت قرآنی و سنت نبوى و تطبیق آنها بر مسایل جارى و اجرا کردن آنها، به اثبات خواهد رسید و چنین چیزى نه تنها ضرورى است، بلکه بسیار معقول است و مقتضاى قوانین حیات اجتماعیِ جوامع انسانى نیز غیر از این نمیتواند باشد.[56]
در انتظار ققنوس، ثامر العمیدی، ترجمه: مهدى علیزاده، صص: 65ـ80
پینوشتها:
--------------------------------------------------------------------------------
1 . شمار این کتابها را استاد على محمد على دخیل در کتاب خود الإمام المهدی، صص 259ـ265 حدود 30 کتاب از اهل سنت معرفى میکند، در حالى که استاد ذبیحالله محلاّتى تا 40 کتاب شمرده است و اسامى و مؤلفان آنها را در کتاب مهدى أهل البیت صص 18ـ21 ذکر کرده و در همان کتاب تعدادى از کتب نویسندگان شیعه را که درباره امام مهدی(ع) نوشته شده است، ارائه میکند که مشتمل بر 110 کتاب است؛ کتب فراوانى نیز وجود دارد که در هیچ یک از این دو کتاب بدانها اشاره نشده است.
2 . ابراز الوهم المکنون، ص 437. ابوالفیض برادرى دارد که از علماى صاحب فضل مغرب عربی شمرده میشود. کنیه وى ابوالفضل بوده و وى را ابوالفضل الغمارى نامند. او صاحب کتاب الإمام المهدى است که در آن، اسامى 3 تن از صحابه و 5 تن از تابعین را به اسامى محدثانى که برادرش نام برده، افزوده است. آنگاه عین عبارات همه افراد را ذکر کرده است تا جایى که نصف حجم کتاب را بدان اختصاص داده است.
3 . در معجم احادیث الامام المهدى (مشتمل بر پنج جلد) آمار دقیقى از همه روایات صحابه در باب احادیث المهدی(ع) به همراه ذکر منابع آن در کتب اهل سنت و شیعه به چشم میخورد.
4 . إبراز الوهم المکنون، ص 438.
5 . سنن ترمذی، ج 4، ص 505، ح 2230 و 2231 و ج 4، ص 504، ح 2233.
6 . پیشین، ج 4، ص 506، ح 2232.
7 . الضعفاء الکبیر، عقیلی، ج 3، ص 253، شماره 1257 در شرح حال علیبن نفیل الحراتی.
8 . مستدرک الحاکم، ج 4، احادیث 429 و 465 و 553 و 558.
* . امام بخارى براى حدیث صحیح دو شرط قرار داده است:
1ـ معاصر بودن راوى لاحق با مروى عنه سابق.
2ـ تلقّى حدیث به صورت سماع، نه روش دیگر؛ امّا امام مسلم تنها شرط اوّل را کافی دانسته است. ر.ک: علوم الحدیث و مصطلحه، دکتر صبحى الصالح، صص 299ـ301 (مترجم).
9 . پیشین، ج 4، احادیث 450 و 557 و 558 .
10 . پیشین، ج 4، احادیث 429 و 442 و 457 و 464 و 502 و 554 و 557 .
11 . الاعتقاد و الهدایة، بیهقی، ص 127.
12 . مصابیح السنة، بغوی، ص 448، ح 4199.
13 . پیشین، صص 492 و 493 ، ح 4210ـ4213 و 4215.
14 . النهایة، ابن اثیر، ج 5، ص 254.
15 . التذکرة، قرطبی، ص 704 باب ما جاء فى المهدی.
16 . پیشین، ص 701.
17 . منهاج السنة، ابن تیمیة، ج 4، ص 211.
18 . تلخیص المستدرک، ذهبی، ج 4، صص 553 و 558.
19 . البیان فى أخبار صاحب الزمان، گنجى شافعی، ص 481؛ براى یافتن دو حدیث «ترمذی» ر.ک: سنن ترمذی، ج 4، ص 505.
20 . پیشین، ص 500.
21 . پیشین، ص 486.
22 . المنار المنیف، ابن قیّم، صص 130ـ135، احادیث، 326 و 327 و 329 و 331.
23 . النهایة فى الفتن و الملاحم، ابن کثیر، ج 1، ص 55.
24 . پیشین، ص 56.
25 . شرح المقاصد، تفتازانی، ج 5، ص 312.
26 . مجمع الزوائد، هیثمی، ج 7، صص 313ـ314.
27 . پیشین، ج 7، ص 115.
28 . پیشین، ص 116.
29 . پیشین، ص 117.
30 . پیشین
31 . الجمامع الصغیر، سیوطی، ج 2، ص 672، احادیث 9241، 9244 و 9245.
32 . پیشین، ح 9243، و ص 438، ح 7489.
33 . حول المهدی، البانی، ص 644؛ مقالهاى که در نشریه التّمدن الإسلامى چاپ دمشق در تاریخ 22 ذى القعده سال 1371 هجرى قمرى به چاپ رسیده است.
34 . دفاعٌ عن الکافی، سیدثامر العمیدی، ج 1، صص 343ـ405.
35 . الإحتجاج بالأثر على من أنکر المهدى المنتظر، ص 28.
36 . التذکرة، ج 1، ص 701.
37 . تفسیر القرطبی، ج 8، صص 121ـ122.
38 . تهذیب الکمال، ج 25، ص 146، ش 5181.
39 . المنار المنیف، ابن قیم، ص 135.
40 . تهذیب التهذیب، عسقلانی، ج 9، ص 125، ش 201.
41 . فتح البارى بشرح البخاری، عسقلانی، ج 6، ص 385.
42 . المهدى المنتظر، غماری، ص 9.
43 . إبراز الوهم المکنون، غماری، ص 436.
44 . الصواعق المحرقه، فصل 1، باب 11، صص 162ـ167.
45 . البرهان على علامات مهدى آخر الزمان، صص 178ـ183.
46 . الإشاعة لأشراط الساعة، برزنجی، ص 87.
47 . النظم المتناثر من الحدیث المتواتر، کتانی، ص 226، ح 289.
48 . پیشین، ص 226.
49 . الإذاعة، قنوجی، ص 146.
50 . إسعاف الراغبین، صبان، صص 145 و 147 و 152.
51 . نور الابصار، شبلنجی، صص 187 و 189.
52 .الفتوحات الاسلامیة، احمد زینى دحلان، ج 2، ص 211.
53 . الإذاعة، ص 112.
54 . النظم المتناثر، کتانی، صص 225ـ228، ح 289.
55 . دفاع عن الکافی، ج 1، صص 343ـ405.
56 . أشراط الساعة (از کلیات رسائل النور ـ شعاع پنجم)، النورسی، ترجمه احسان قاسم صالحی، صص 37ـ38.
سید محسن تقوی بهبهانی
نظرات شما عزیزان: