آزادی معنوی در اسلام

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

آزادی معنوی در اسلام

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

آزادی معنوی در اسلام

 تعریف، مفهوم و انواع آزادی/ محدود کننده های آزادی

آزادی معنوی در اسلام

چکیده

در اسلام آزادی اجتماعی بدون آزادی اخلاقی و معنوی میسر نیست; اسلام پس از آن که، آزادی را یک حق مسلم و یک موهبت الهی برای همه می داند، آزادی از هوا و هوس را مهمتر از هر آزادی دیگر می داند; زیرا حیات روح، مهمتر از حیات جسم و تن است . پیامبران نیز منادیان آزادی از اسارتهای درون و بیرون هستند و با آمدن آنان غل و زنجیرهای زمین گیر کننده از گردن آدمی برداشته می شود، استعدادهایش شکوفا و به سوی کمال و معنویت پیش می رود .

این مقاله، مبنای آزادی معنوی را اعتقاد به توحید، نبوت، معاد و کرامت انسانی شمرده و توحید را مبنای تخلق به اخلاق الله می داند . بر اساس آموزه های وحیانی، انسان موحد تن به عبودیت غیر نمی دهد و هیچ گاه برده و اسیر دیگران نمی شود و در همه حال سعی دارد خود را از بند طواغیت درون و بیرون برهاند، اما در برابر این آموزه های انسان ساز، انسان شناسی غربی، جوهره و ماهیت انسان را، استعدادها و غرایز دنیوی او دانسته و حتی عقلانیت و تجربه را دو ابزار برای رسیدن به خواسته ها و امیال آنان می شمارد و نتیجه این روند جز آزادی مطلق و غریزه محوری نمی تواند باشد .

آزادی معنوی، اهمیت و جایگاه آن در اسلام

آزادی معنوی آن است که انسان، قوا و غریزه های خود را مهار کند و در بند غضب، حرص، طمع، جاه طلبی و افزون خواهی نباشد . انسانی آزاد است که بتواند بر قوای خود مسلط باشد و اسیر بتهای درونی خود نشود . این آزادی از مقدسترین نوع آزادی و هدف مهم انبیاست . در حقیقت آزادی معنوی، نوع خاصی از آزادی است و در واقع آزادی انسان از قید و اسارت خویشتن می باشد . اساسا انسان یک موجود مرکب و دارای قوا و غرایز گوناگونی است; در وجود انسان هزاران قوه نیرومند هست; انسان، شهوت، جاه طلبی و افزون طلبی و در مقابل، عقل، فطرت و وجدان اخلاقی دارد . انسان از نظر معنا، باطن و از نظر روح خود ممکن است آزاد و یا برده و بنده باشد; یعنی، ممکن است انسان بنده حرص، اسیر شهوت، خشم و افزون طلبی خودش باشد و یا از همه اینها آزاد باشد . با این بیان، واضح است که بزرگترین برنامه انبیا، «آزادی معنوی » می باشد، تا انسان از بند همه اسارتهای نفسانی آزاد و متخلق به اخلاق الهی گردد، در حقیقت وارهیدن از هواهای نفسانی زمینه اتصاف به اخلاق فاضله را فراهم می آورد .

یکی از نقاط تمایز آزادی در فرهنگ اسلامی، تاکید بر آزادی معنوی و آزادی درونی در کنار آزادی اجتماعی است; حتی آزادی معنوی در شیوه تلقی و رفتار مسلمانان در باب آزادی اجتماعی و اهداف انسانی در رسیدن به کمال و حفاظت از حقوق جامعه و پایمال نشدن آن حقوق، تاثیر خواهد داشت . به همین جهت باید نسبت میان آزادی معنوی و آزادی اجتماعی را آشکار کرد و جایگاه هر کدام را شرح داد .

انسان همان طور که از نظر اجتماعی ممکن است اسیر قدرتمندان و زورگویان باشد و در زندان مستبدان نتواند اندیشه خود را شکوفا کند یا سخن خود را بگوید یا اراده خود را اعمال نماید، ممکن است اسیر شهوت، خشم، آز و کینه درونی هم باشد . در حالی که آزادیهای اجتماعی، انسان را از ناحیه دیگران رهایی می بخشد و سلب اختیار، موانع رشد و تکامل بیرونی را برطرف می کند، آزادی درونی نیز موانع درونی او را برطرف می نماید . انسان ممکن است از درون و یا بیرون به بند کشیده شود . فیلسوفان و متفکران اجتماعی عموما به آزادی اجتماعی و آزادی بیرونی اهمیت داده اند و از آزادی انسان از قوا و قدرتهای درونی کمتر سخن گفته اند . متفکران غربی درباره آزادی، سخن بسیار گفته اند و همواره بر آزادی انسان از موانع بیرونی تاکید کرده اند، در حالی که اگر آزادی درونی نباشد آزادی بیرونی هم به معنای صحیح و کامل آن هیچ گاه تحقق پیدا نخواهد کرد .

شهیدمطهری در این باره می نویسد:

«آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست . درد امروز جامعه بشری از آن جهت است که بدون آزادی معنوی به سراغ آزادی اجتماعی می رود . تا آزادی معنوی را در جامعه کمال ندهیم، آزادی اجتماعی تضمین بخش نیست; آزادی معنوی تنها از طریق نبوت انبیا، دین، ایمان و ارزشهای اخلاقی حاصل می گردد . انبیا معتقد به هر دو آزادی بوده اند .

این جمله قرآن شریف در سوره آل عمران آیه 64 که می فرماید:

«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله »

بگو ای اهل کتاب بیایید بر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا، به خدایی نگیرد .

ناظر به هر دو جهت است; زیرا اولا، پرستش خدای یگانه را مطرح می سازد و ثانیا، قبول نکردن اربابی و آقایی هر کس جز خدا را تاکید می کند .» (2)

ممکن است بشر آزادی اجتماعی داشته باشد ولی آزادی معنوی نداشته باشد . بشری که اسیر شهوت، خشم، غضب، حرص و آز است، چگونه می تواند حقوق دیگران را محترم بشمارد؟ ممکن است قوانین، او را نسبت به احترام به افراد ملت محکوم کند، اما تجربه نشان داده که او نمی تواند حامی و مدافع حقوق دیگران باشد; او نمی تواند حقوق مردم خارج از کشور خود را محترم بشمارد . بشر برده حرص، آز، شهوت و خشم، چگونه می تواند آزادی اجتماعی را پاسدار باشد و به حریم دیگران تجاوز نکند؟ چگونه می توان تضمین کرد که با لطایف الحیل حقوق مردم را پایمال نکند؟ گاهی در لباس دین و گاهی با علم و حقوق بشر مردم را اسیر خود می سازد و اسم آن را دفاع از آزادی می گذارد . جامعه هایی که بردگی را لغو کردند، آیا واقعا بردگی از این جامعه ها رخت بربست یا چون دیگر بردگی برای آنها منافع گذشته را نداشت و می توانستند با شکل جدیدی دیگران را استثمار کنند ظاهرا بردگی را تغییر دادند؟ بشر چون سودطلب است، از هر وسیله ای برای نفع خود استفاده می کند; اگر نتواند از راهی سود به دست آورد، در جستجوی راه دیگر و شیوه جدیدتری می رود .

به این دلیل است که در ادیان الهی به هر دو جنبه اشاره شده و اتفاقا بر آزادی معنوی و درونی بیشتر تاکید شده است . در این راستا در مرحله نخست، تعبیرات مختلفی آمده است که انسان باید شخصیت خود را درک کند و موقعیت خود را بشناسد و بداند که هیچ گاه برده و اسیر دیگران آفریده نشده است . امیرمؤمنان در جمله ای می فرماید:

«لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا(3)

یعنی: بنده دیگران مباش که خدا تو را آزاد قرار داده است .

و یا در روایتی امام صادق علیه السلام فرموده است:

«ان الله تبارک و تعالی فوض الی المؤمن اموره کلها و لم یفوض الیه ان یکون ذلیلا(4)

یعنی: خداوند اختیار تمام کارهای مؤمن را به خودش واگذار کرده ولی اختیار خوار کردن خویش را به او نداده است .

امام علی علیه السلام نیز در این زمینه می فرماید:

«اکرم نفسک عن کل دنیة و ان ساقتک الی الرغائب فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا(5)

یعنی: از کرامت نفس خود محافظت فرما و از هر زبونی و پستی پرهیز کن، هر چند آن پستی وسیله رسیدن به خواسته ها باشد; زیرا در برابر آنچه از سرمایه شرافت و کرامت نفس خود می دهی، چیزی به دست نخواهی آورد; بنده دیگران مباش که خداوند تو را آزاد قرار داده است .

از جنبه دیگر، در این تعلیم احاطه بر نفس و کنترل بر غریزه ها، آزادی و رهایی از بند عبودیت شهوات شمرده شده است .

در روایتی آمده است:

«من ترک الشهوات کان حرا(6)

یعنی: کسی که از شهوات خود را بازداشت آزاد است .

یا در جایی دیگر آمده است: رهایی و کنار زدن شهوات مایه آزادی است . (7)

قرآن کسی که خود را اسیر هوا و هوسها کند، بنده می شمارد و در آیه 23 سوره جاثیه می فرماید:

«ا فرایت من اتخذ الهه هواه »

یعنی: آیا دیدی آن کس را که هوا و هوسهای خود را خدای خود گرفت .

اهمیت این آزادی آنچنان است که قرآن کریم یکی از هدفهای بعثت پیامبران را رهایی انسان از بند و زنجیرهایی می داند که بر وجود او سنگینی می کند . از این رو، در آیه 157 سوره اعراف می فرماید:

«و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم »

یعنی: بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر گردن آنهاست برمی دارد .

بنابراین، نمی توان این آزادی را دست کم گرفت و اهمیت آن را در سلامت فرد، جامعه و تضمین اهداف اجتماعی اسلام، کوچک شمرد .

منبع : فصلنامه رواق اندیشه، شماره 27 , اسحاقی، سید حسین(1)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: اخلاقی
برچسب‌ها: اخلاقی

تاريخ : پنج شنبه 30 / 11 / 1399 | 9:1 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.