«تهاجم فرهنگی» و «تبادل فرهنگی»:
بنا به آنچه که در فوق بدان اشاره شد، تهاجم فرهنگی یک جریان یک سویه در جهت نفوذ و تأثیر منفی فرهنگی بر فرهنگ دیگر است و با این تأثیر منفی، آثار مخربی در فرهنگ مورد تهاجم به جای می ماند و عناصری به فرهنگ مورد تهاجم وارد می شود که با عناصر موجود در آن فرهنگ هیچ سازگاری و همگونی ندارد و شاید در موارد زیادی آن را نفی و طرد می نماید.
پس در واقع، تهاجم فرهنگی حامل آثار تخریبی است و اثرات آن همیشه «منفی» ارزیابی می گردد و مطلوب هیچ جامعه ای نیست، برعکس در تبادل فرهنگی جریان، جنبه «مثبت» و سازنده دارد و خلاء یک عنصر در فرهنگ مقابل را بدین وسیله پر می کند و یا عنصر ناهمگون و نامتناسب به وسیله عناصر فرهنگی مقابل تصحیح می شود.
تبادل فرهنگی همیشه مطلوب جوامع بوده است و آن را عامل تکامل فرهنگ بشری می دانند. به عنوان مثال: احترام به چراغ راهنمایی و حق عبور و مرور وسایل نقلیه و عابرین پیاده، یک فرهنگ و روش و رفتار پسندیده و فرهنگی است. ولی متأسفانه در جامعه ما کمتر بدان توجه می شود. در عوض جوامعی را می بینیم که در این مورد به کمال رشد رسیده اند. پس در اینجا انتقال این رفتار به فرهنگ ما، نه تنها مضرّ نیست بلکه سازنده و متکامل کننده فرهنگ ما نیز هست.
برخی نویسندگان، تهاجم فرهنگی را یک جریان یک سویه می دانند و تبادل فرهنگی را جریان دوسویه تصور می نمایند. البته این بیان در اصل واضح نیست؛ چرا که ممکن است فرهنگ ملّتی آن قدر ضعیف و حتی بدوی باشد که نتواند در تبادل فرهنگی عنصری را صادر و مبادله کند ولی در عوض عناصر انبوهی را پذیرا می شود. پس در حقیقت، اصل مسأله در این است که در جریان تبادل فرهنگی عناصر منفی و مخرّب به فرهنگ مقابل وارد نگردد، که در غیر این صورت مسئله نه «تبادل»، بلکه «تهاجم» فرهنگی است.
4 ـ ابزار و راههای تهاجم فرهنگی:
مسلماً هر جریان فرهنگی نیاز به ابزار و راهی دارد که از طریق آن بتواند، اولاً: به جامعه مقابل رسوخ و نفوذ نماید. و ثانیاً: جایگاهی برای خود پیدا کند. ثالثاً: تأثیر خود را به نحو مطلوب به جای گذارد. در اینجا ابزار تهاجم فرهنگی را نوعاً مورد بررسی قرار می دهیم و می بینیم که هر وسیله و ابزاری بنا به نوع خود، به طریقی در جامعه و فرهنگ رسوخ می نماید. این ابزار و راهها عبارتند از:
الف - ابزار و راههای فرهنگی:
این ابزار، از نافذترین ابزارهای تهاجم فرهنگی است. چرا که مستقیماً از راه «فرهنگ» وارد کار می شود و اثرات خود را به جا می گذارد.
از مهمترین مراکز فرهنگی هر کشور که می تواند محافظ و توسعه دهندۀ فرهنگ هر کشور باشد، مدارس و دانشگاههای آن کشور است. زیرا نسل آینده ساز هر کشور معمولاً از این مسیر پرورش یافته و ساخته می شوند. لذا متهاجم فرهنگی، سعی و تلاش خود را می کند تا به مهمترین بخش فرهنگی کشور ضربه وارد کند و آن را منحرف و یا در مسیر اهداف خود قرار دهد. امام رحمت الله علیه، در این مورد می فرمایند:
«از توطئه های بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و کراراً تذکر داده ام به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت خصوصاً دانشگاهها است که مقدرات کشورها در دست محصولات آنها است ... امّا در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خودی منحرف کنند و به سوی شرق و غرب بکشانند و دولت مردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشور ها حکومت دهند تا به دست آنها هر چه می خواهند انجام دهند.»[7] متأسفانه علی رغم برخی پیشرفتها در توسعه مراکز آموزش عالی و فرهنگی کشور و توجه به توسعه کمّّی آن، توجه به مراکز فرهنگی ما از لحاظ کیفی خیلی کم بوده است، با وارد شدن دانشگاههای مختلف که فقط توجه اصلی آنها به آموزش است و کمتر سرمایه گذاری و توجه فرهنگی به آنها می شود.
از ابزارهای دیگر فرهنگی دشمن برای ضربه زدن به فرهنگ ما، استفاده از ابزار هنر سینما و تئاتر است. درصد بسیار زیادی از خوراک تلویزیونها، سینماها، ویدئوها و ... ، به وسیله فیلمهای غربی، مخصوصاً آمریکایی تأمین میشود، فلذا اینها با استفاده از این ابزار، تأثیر زیادی بر فرهنگ ملت های دیگر داشته اند.
سینمای مادی گرای غربی، آن چنان جذابیّتی ایجاد می کند که موجب اغفال جوانان در کشورهای دیگر جهان می گردد. لذا این گرایش به سوی اینگونه فیلمها در کشورهای جهان، عده ای از سینماگران ملّی کشورها را نیز تحت تأثیر متد و روش غربی مخصوصاً (هالیوودی) آمریکایی قرار داده و از این نقطه ضعف در جهت سوداگری استفاده می نمایند. متأسفانه در کشور ما نیز چنین گرایشی، توسط عده ای از سینماگران وجود دارد و شاهد بوده ایم که محصولات فرهنگی آنها در کشور ارائه گردیده است و حتی برخی از آنها مثل فیلم «افعی» عینأ از روی مدلهای سینمایی خیالی و استعماری آمریکا کُپی برداری شده است.
مطبوعات و کتب نیز از ابزار فرهنگی دیگری هستند که همیشه مورد استفاده برای ابزار و القای عقاید و آرا بوده است. مطبوعات اگر در جای خود، اهداف فرهنگی ملّی خود را دنبال کنند و در راه رشد آن، وظایف خطیر خود را انجام دهند، مسلماً یک تغذیه کنندۀ فرهنگی عالی هستند که می تواند در تعالی و رشد فرهنگی جامعه مؤثر باشند. به همین نسبت نیز، اگر مطبوعات هر کدام مسیری گزینشی را در پیش گیرند و گاهاً از آن به عنوان وسیله ابراز و تحمیل عقاید و یا کوبیدن و معارضه با هم استفاده نمایند و از مسیر اصلی دور شوند، مسلماً آنها در تشتت آراء و افکار و ایجاد بدبینی ها و ایجاد شکاف در جامعه فرهنگی گام بر خواهند داشت. در مورد کتب نیز میتوان اهمیتی فوق العاده قائل گردید چرا که کتاب نه تنها به عنوان مبنای آموزش در مراکز آموزش علمی و فرهنگی است بلکه تمام اقشار اجتماع نیز با کتاب ارتباط خوبی دارند و این مهم در ایران شدّت بیشتری دارد. حال اگر محتوای کتب با دخالت عوامل بیگانه، از محتوای اصلی و فرهنگی خود دور گردد محققاً نمی تواند ما را به هدف حقیقی خودمان برساند.
در بازار کتاب درصد زیادی کتب خارجی وجود دارد که حجم زیادی از آنها از نوع رمانها و داستانهای عشقی، جنائی و ... می باشد. خوب، اینها بی واسطه عامل انتقال فرهنگ بیگانه در جامعه ما هستند.
مطلب دیگر این که محتوای کتب ما، با توجه به حجم کتب، خیلی کمتر ارزیابی می گردد. چرا که بیشتر توجه به جلوه های مادی یعنی شکل و فرم و حجم نوشته های آنهاست تا مطالب، موضوعات و نیاز های ملموس فرهنگی. ما اگر بخواهیم در بازار کتاب، یک نمونه کتاب در مورد مثلاً ابن سینا یا رودکی و ... را که از فرهنگ سازان و نخبگان فرهنگی ما هستند، تهیه کنیم تا جوانان ما با آنها آشنا شوند؛ شاید حتی یک کتاب هم یافت نگردد. ولی اگر بخواهیم در مورد هوگو، وُلتر، شکسپیر و ... ، آثار فراوانی ترجمه و منتشر گردیده است.
در زمینه دیگر ابزارهای فرهنگی می توان به هنرهایی چون، نقاشی، تصویرگری، شعر، موسیقی، خط، زبان، ادبیات، اصطلاحات فرهنگی، نمادها (مثل مجسمه سازی و نمادهای گرافیکی) و ... اشاره کرد که هر کدام از این ابزار نیز توسط عاملان داخلی و خارجی تهاجم فرهنگی به نوعی مورد استفاده قرار می گیرد تا از طریق القای مکرر، آنها را در جامعه جا اندازند. توضیح و بیان هر کدام از این ابزار مذکور، نیازی به بررسی تفصیلی دارد که به علت ضیق مجال بدان نمی پردازیم. در هر صورت هر کدام آنها به نوبه خود موضوع اصلی برای بحث و بررسی دقیق و علمی است. یکی از وسایل و ابزار مؤثر فرهنگی که جا دارد بدان اشاره شود، نویسندگان فرهنگی، است. نویسنده معمولاً در اوج علم و فرهنگ قرار گرفته و در اعتلای علم و فرهنگ در جامعه، و نشر افکار فرهنگی و دستاوردهای علمی گام بر می دارد. فلذا نویسندگان از جبهه داران بزرگ فرهنگ و هنر و علم در هر کشور هستند و بایستی به آنها توجه خاصی گردد. دشمن متهاجم فرهنگی نیز با توجه به این مهم، همیشه سعی در رسوخ و نفوذ در این جبهه و قشر داشته است. چرا که جذب و همسو کردن یک نویسنده و جبهه دار فرهنگی کشور با خود، به مثابه قرار دادن یک سرباز جنگندۀ با فرهنگ، با سلاح قلم است و چون محصل اینگونه قلم زنان نیز بصورت آثار ادبی و هنری و علمی و ... ، در قالب کتب، مقاله، توصیه نامه و ... منتشر می گردد، آثار بسیار مخرّبی را در اذهان و افکار و رفتار اقشار و مخاطبان خود دارد. متأسفانه با آزادی بیان که در کشور ما به وجود آمده، عده ای باصطلاح نویسنده، مدام با همکاری مطبوعات مغرض و بی هویت و معلوم الحال، اقدام به رفتارهای غیر فرهنگی می کنند و بیشتر قصد تحقیر فرهنگ «اسلامی» را دارند. امام خمینی(ره)، در این مورد می فرمایند:
«با کمال تأسف، نویسندگان باصطلاح روشنفکر که به سوی یکی از دو قطب گرایش دارند، به جای آنکه در فکر استقلال و آزادی کشور و ملّت خود باشند، خودخواهی ها و فرصت طلبی ها و انحصارجویی ها به آنها مجال نمی دهد که لحظه ای تفکر نمایند و مصالح کشور و ملّت خود را در نظر بگیرند.»[8]
نظرات شما عزیزان: