قال علی علیه السلام : مَن نَصَحكَ فَقَد أنْجَدَكَ. / (فهرست غرر، ص 381)
كسي كه تو را نصحيت و ارشاد ميكند مسلّماً او ياور و مددكار تو است.
هلاکت انسان !
امام صادق علیه السلام می فرماید : کسی که دلش به دنیا تعلق داشته باشد، قلبش به سه چیز تعلق پیدا کند: اندوهی بی زوال، و آرزویی که به او رسیده نشود، و امیدی که به او نائل نشود. (کافی ج 2 کتاب الایمان والکفر،باب حب الدنیا ،ح17.)
واما اهل آخرت هر چه به دار کرامت حق نزدیک شوند قلبشان مسرور و مطمئن شود، و از دنیا و مافیها منصرف و گریزان و متنفر گردند. و اگر خدای تعالی برای آنها آجال معینه قرار نداده بود، لحظه ای در این دنیا نمی ماندند، چنانچه حضرت مولی الموحدین می فرماید. “پس آنها در این عالم مثل اهل این جا در رنج و تعب نیستند و در آخرت مستغرق بحار رحمت حق اند.” جعلنا الله و ایاکم منهم انشاءالله. پس ای عزیز، اکنون که مفاسدِ این علقه و محبّت را متذکّر شدی و دانستی که انسان را این محبّت به هلاکت دچار می کند و ایمان انسان را از دست او می گیرد و دنیا و آخرت انسان را درهم و آشفته می کند. دامن همت به کمر زن و هر قدر توانی بستگی دل را از این دنیا کم کن و ریشه محبت را سست کن، و این زندگی چند روزه را ناچیز شمار.
[ امام خمینی، چهل حدیث، نشر فرهنگی رجاء ، 1368 ، ص111 ]
نکتۀ بسیار مهّم!
از وصایای رسول الله صلی الله علیه و آله به اباذر : يَا ابَاذرٍّ؛ اِذَا تَبِعتَ جَنَازَةً فَليَكُن عَقلُكَ فِيهَا مَشغُولاً بِالتَّفَكُّرِ وَ الخُشُوعِ وَ اعلَم انَّكَ لَاحِقٌ بِه.» ( مکارم الاخلاق ، ص 465 )
اى ابوذر؛ هنگامى كه دنبال جنازه ای حركت مى كنى عقلت را به تفكر و خشوع مشغول ساز، بدان كه تو نيز به او ملحق مى شوى.
شرح حدیث : عبرت گرفتن از مرگ و جنائز، یکی از اموری ست که باید به آن التفات کنیم. توجه به مرحله ی عبور از این عالم و این نشئه،نکته ی بسیار مهمّی ست. از بس تمام امور عالم تکراری شده،انسان به آن عادت می کند.در این جا اراده و اختیاری داریم ، ابزارعملی داریم و امکان سعادت و شقاوت در اختیار مان هست . میدانی برای تحرّک ما باز است که مدتش محدود می باشد . از این میدان که خارج شدیم ، وارد میدان وسیع و نامحدودی خواهیم شد که در آنجا نه امکان تحرّک هست، نه امکان پیشرفت و نه امکان به دست آوردن چیزی . در آن جا باید یکی یکی و مثقال مثقال ،نتایج آنچه را این جا فراهم شده بچینیم. فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ خروج از این مرحله و ورود به آن مرحله، بسیار خطرناک و هولناک است. پس باید به این توجّه کرد! پیر و جوان هم ندارد. شما جوان ها شانستان خیلی بیشتر از ما پیرها نیست خیلی ها در جوانی از این مرحله عبور می کنند. چه قدر افرادی که زنده بودند ،با نشاط حرف می زدند و کار می کردند و از مُرده ها و دوستان قدیمی شان صحبت می نمودند، حالا خودشان هم جُزوِ آنها هستند. ما هم به همین زودی به آنها ملحق خواهیم شد! فرصت را قدر بدانید! قدر دانستنش هم به این است که،در این فرصت به آنچه خدا را راضی می کند،مشغول شویم. قدر جوانی را دانستن،یعنی با قدرت و نیروی جوانی رضای خدای متعال را به دست آوردن. همان چیزی که فردا از من خواهی پرسید و مؤاخذه خواهی کرد،مرا در آن به کار بینداز! این درخواست ما از خداست!
[ شرح حدیث از حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، 1392 .]
بهترین وسیلۀ نجات!
اوّل رفیق راه را پیدا کن ، بعد حرکت کن. الرَّفِیق ثُمَّ الطَّریق : اوّل رفیق، سپس طیّ طریق. خدا را هم رفیق حساب کن. هر امر خوبی که از بیرون به ما می رسد ،مثل رفیق خوب یا موفقیّت به اعمال خوب و ... به خاطر رابطه ی خوبی است که از درون با خدا داشته یم. گاهی نتیجه عمل خالص چندین ساله آن است که ، حق تعالی یک رفیق الهی نصیب می فرماید که بهترین وسیلۀ نجات انسان است.اگر دنبال رفیق بی عیب بگردی،بی رفیق باقی می مانی.
[ مهدی طیّب ، مصباح الهدی – سخنان حاج محمد اسماعیل دولابی- چاپ هفدهم،1394 ،ص 260 . ]
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
حجة الاسلام رحیمیان می فرمایند : پس از مراجعت از سفر حج (در سال 1366 ش، 1407 ق) به خدمت امام خمینی (قدس سره) شرفیاب شدم ... صحنه کشتار حجاج را به عرض رساندم و بالاخره معروض داشتم که همه تا قبل از جمعه خونین مکه (6/12/1407 ق، 11/5/1366 ش) از این که حضرت عالی آیه 100 سوره مبارکه نساء « وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً کَثيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَي اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَي اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً. و هر کس به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او از خانه خود بیرون رود سپس مرگش فرا رسد پاداش او برخداست. » را در آغاز پیام حج امسال انتخاب کرده بودید شگفت زده بودند و آنگاه که حادثه اتفاق افتاد به نکته ای پی بردیم و در عین حال تعجب و شگفت زدگی همه دوچندان شد. تا قبل از این فراز از عرایضم حضرت امام با سؤالات و با نگاه و استماعشان زبانم را در بیان ماوقع گویا می کردند... اما وقتی از آیه و پیام ایشان گفتم و خواستم در لفافه و کنایه از کرامت حضرتش حرفی به میان آورم، چشم هایشان را پایین انداخته و چهره شان را درهم کشیدند، انگار که این مقوله نه تازه است و نه گفتنی ، و گویی نخواستند چیزی در این زمینه افشا کنند.
فیض روح القدس ارباز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
[ محمد حسین محمدی ، هزار و یک حکایت قرآنی، نیلوفرانه ، چاپ دهم ، 1394 ، ص137 .]
درست می شود!
هستند افرادی که امام زمان علیه السلام نزد آنها می آید. مثل آسیّد کریم پینه دوز. صاحبخانه آسیّد کریم او را جواب کرد،جا گیرش نیامد،به همین خاطر صاحبخانه اثاثیۀاو را توی کوچه ریخت . آن موقع گل و برف و باران هم بود . یکی از مواردی که امام زمان علیه السلام پیش آسیّد کریم می آید همین جا بود. امام زمان تشریف می آورند و می پرسند : «آسید کریم چیه؟چرا ناراحتی؟»آسید کریم عرض می کند:«آقا خودتان که می دانید، احتیاج به گفتن ندارد. صاحبخانه جواب کرده و شما خودتان می دانید.» حضرت علیه السلام می فرمایند: « اگر طالب ماهستی، باید این گرفتاری ها را تحمّل کنی . به خودت فشار نیاور، اعصابت را ناراحت نکن. این ناراحتی ها را تحمل کن. خانه نداشتن مصیبتی است. » وقتی حضرت این سخنان را می گویند، آسید کریم یک چیزی می گوید که ایشان تبسّم می کنند. آسیّد کریم می گوید: « درست است ،ولی این مصیبت مستأجری یک مصیبتی است که شما خانواده هم آن را نداشتید.» یعنی ائمه ما علیهم السلام هیچ کدام مستأجر نبودند. تمام ائمه خانۀ ملکی داشتند. تا آسیّد کریم این حرف را به امام زمان علیه السلام می گوید، آقا یک لبخندی می زنند و می فرمایند: « درست می شود.» بعد هم رفقا همان خانه ای که از آن بیرونش کرده بودند را برای او می خرند.
[ بررسی گناهان کبیره در مواعظ ایت الله مجتهدی تهرانی، بوستان قرآن ،چاپ ششم ،1395 ،ص78 و 79]
راز کور شدن عراقیا!
می رفتند و می اومدند و می گفتند: « نمی شه.» بر افروخته شد: « یعنی چه نمی شه ! باید بشه !باید توی روز هم شناسایی بشه. از خدا کمک بخواهید می شه. » و خودش افتاد جلو به طرف کله قندی مهران برای شناسایی توی روز . چشمای ما از تعجب چهار تا شده بود . پناه گرفته بود نیم کنجِ یه سنگر ،دور از چشم عراقیا. اون تک و تنها رفت بغل سنگری که دو تا عراقی با هم پاسور بازی می کردند. دفتر و خودکارش رو گرفت و گذاشت روی زانو و شروع کرد به کشیدن کروکی. پشتش به عراقیا بود با یه فاصلۀ ده متری . تیم شناسایی منگ بود و لب گزان، امّا علی آقا راحت دفترش رو گذاشت زیر بغلش و پشت سنگر شروع کرد به تفرّج ، خیلی خونسرد ؛ انگار که داره توی پارک قدم می زنه. باور کردنی نبود؛ حتی برای هم رزمایی که از شجاعت تا اون روز کم نیاورده بودند .
دستِ آخر که داشت از کنار سیم خار دارِ لبِ خطِ عراقیا به طرف بچه هاش می اُومد پاهاش خورد به قوطی کنسرو خالی. اون دو تا عراقی موقعی متوجه اون شدند که دیگه خیلی دیر بود . مثل برق پرید داخل یه شیار و رفت به سمتی که نه ما دیدیمش و نه عراقیا. راز کور شدن عراقیا توی توکّل علی آقا بود.
[ حمید حسام ،دلیل ، روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان ، ص 69 ]
یک استفتاء
سوال: آیا فرمانده و مدیر می تواند در شرایط عادی بیشتر از اختیارات قانونی تصمیم گیری یا اقدام به تشویق و تنبیه کند؟
جواب: نمی تواند ، مگر اینکه مطابق ضوابط و مقررات ، اختیارات ردۀ ما فوق به وی واگذار شده باشد.
( فقه سازمانی مطابق با نظرات مقام معظم رهبری امام خامنه ای ، پژوهشگاه امام صادق علیه السلام )
نظرات شما عزیزان: