ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

نگاهى به عجایب خلقت در جهان آفرینش

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

نگاهى به عجایب خلقت در جهان آفرینش

زیبایی های خلقت

نظم پس از تولد
 

زندگى حیوانات در مراحل پس از تولد نیز سراسر آمیخته با نظم و حساب است. براى مثال، گاهى مرغان خانگى منقار خود را در دهان جوجه هاى نوزاد خویش مى نهند و مدتى همچنان بدون حرکت مى مانند. بیننده مى پندارد که این حیوان کارى بى فایده انجام مى دهد، درحالى که این کار او از روى حساب و نقشه مهمى است. در این حالت، مادر به چینه دان جوجه مى دمد تا گشاد شود و دانه هاى بیشترى را در خود جاى دهد. بر این اساس، احتمال مى رود نوزادانى که به وسیله ماشین هاى جوجه کشى به عمل مى آیند، بر اثر نبود رسیدگى مادرانه، قدرت هضم هر دانه اى را ندارند.

گوارش
 

هنگام بلعیدن غذا و یا نوشیدن مایعات، نوک زبان به پشت دندان هاى بالا و کمى از سقف دهان مى چسبد، تا به راحتى، غذا یا نوشیدنى از راه گلو به طرف لوله مرى کشیده شود. البته پیش از این کار، دو عضو از دهان، مأمور زمینه سازى براى این مرحله هستند. از آن دو مأمور، یکى زبان کوچک یعنى همان پرده مخروطى شکل است که در انتهاى حلق قرار دارد و به هنگام خوردن و آشامیدن، آن پرده از بالا به در مجرایى که به بینى راه دارد محکم مى چسبد. دیگرى پرده اى است که روى دریچه مجراى تنفس مى افتد و آن را محکم مى بندد تا چیزى از غذا و آب به مجراى بینى یا هوا وارد نشود. چنانچه با پدید آمدن عارضه اى مانند خنده ناگهانى، یکى از آن دو عضو مأمور کنار رود و کمى از غذا یا آب به مجراى هوا و بینى وارد شود، دو مأمور ذخیره به سرعت دست به کار مى شوند تا آن ذره غذا یا آب را خارج کنند. این دو مأمور ذخیره، یکى سرفه و دیگرى عطسه است. اولى حنجره و هوا و دومى نگهبان محافظ مجراى بینى است.
پس از ورود غذا به معده و شروع فعالیت هاى لوزالمعده، کیسه صفرا به تراوش مى افتد و میلیون ها غدد موجود در جدار معده و ده ها عوامل همآهنگ دیگر به وظیفه خود مى پردازند و بدین ترتیب، غذا رقیق مى گردد. در بخش انتهایى و پایین معده نیز دریچه اى است که مرتب بازوبسته مى شود و هنگام باز شدن، مقدارى از غذاى هضم شده به روده کوچک ریخته مى شود.
علت ورود تدریجى غذا به روده کوچک؛ فشار نیامدن به روده باریک و جلوگیرى از پارگى آن است. پس روده کوچک با پیچ و خم هاى خود به همراه 2500 برجستگى به نام خمل در جداره خود، غذاى وارد شده را از راه روزنه هاى بسیارریزى، به خارج مى فرستد و دیگر مأموران نیز پس از تحویل، آن را در اختیار کبد قرار مى دهند.
کبد آن را به صورت خون درمى آورد و به مأمورانى مى سپارد تا آنها آن را به قلب منتقل کنند. سپس قلب با یک پمپاژ قوى آن را به تمام قسمت هاى بدن آدمى مى رساند و همه اعضا و جوارح از جیره اى عادلانه بهره مند مى شوند تا با سلامتى کامل به حیات خود ادامه دهند.
این توزیع، در هر دقیقه 24 بار انجام مى شود و مجموع سلول هاى بدن که از این عمل سود مى برند، بیش از ده میلیون میلیارد عددند. گفتنى است اگر کسى این عدد را بشمارد، سیصد هزار سال طول مى کشد، با این حال تعجب آورتر این است که بندگان از قدرت و نعمت الهى سربپیچند و غافل بمانند.
(همان، صص 32 - 36؛ با اندکى تغییر)
خداوند در قرآن مجید، در هشدارى به آدمى فرموده است:
اى انسان چه چیز تو را در مقابل پروردگار بزرگت فریفته است که او را نافرمانى مى کنى؛ آن چنان پروردگارى که از ذره غیرمحسوسى تو را آفرید. پس اجزا و اعضاى تو را در حد و اندازه اى مناسب قرار داد و آن گاه اندامى معتدل به تو عطا کرد و به صورت و شمایلى تو را ترکیب ساخت که مشیت حکیمانه اش بدان تعلق گرفته بود. (انفطار: 6 - 8)
اى نسخه اسرار الهى که تویى
وى آینه جمال شاهى که تویى
بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهى که تویى
مجدالدین بغدادى

شگفتى هاى چشم
 

چشم انسان را از دو نظر هم از نظر ساختمان و اعضاى ریز آن و هم از نظر روان شناسى مى توان بررسى کرد.
از دیدگاه روان شناسى، حالت هاى مختلف چشم، بیمارى و تندرستى فرد را بازمى گوید. چشم هم درون را مى بیند و هم بیرون را، یعنى وقتى با چشم به چیزى نگاه مى کنیم، از ظاهرش آگاه مى شویم، ولى اگر به چشم کسى نگاه کنیم، از درونش با خبر مى شویم. چشم، دوستى و دشمنى را نشان مى دهد و بیننده را از نیت شوم یا قصد خیر صاحب آن آگاه مى سازد. چشم هم گوینده است و هم شنونده. چشم از رضایت و خشم و نیز از قوت و ضعف خبر مى دهد و از آسودگى و دلهره پرده برمى دارد. از امید و ناامیدى مى گوید، درستى و نادرستى را روشن مى سازد، از راستگویى و دروغگویى و از سیرى و گرسنگى فرد حکایت مى کند.
قاضى تیزبین، از چشم متهم نکته هاى فروانى به دست مى آورد و بازپرس، پاسخ بسیارى از پرسش هاى خود را از چشم متهمان مى گیرد و پلیس با کلید چشم، رازهاى نهفته در دل مظنون به جرم را مى گشاید.
پزشک با دقت به وضعیت چشم، به نوع بیمارى انسان پى مى برد. چشم، سخن مى گوید و سخن مى شنود. گرچه وظیفه اصلى چشم ها این نیست و بشر به وسیله زبان و سخن مى تواند آن کارها را انجام دهد، ولى چشم با پذیرفتن این همه مسئولیت، بزرگ ترین خدمت ها را به بشر مى کند. پدیدآورنده بشر، از روى لطف و مهر به او، چنین ویژگى هایى را در چشم نهاده است تا آدمى در گشایش و آسایش باشد!
و اما آیا تاکنون به ساختمان چشم خود دقت کرده اید؟
سازندگان دوربین هاى فیلمبردارى براى نشان دادن دقیق رنگ ها، رنج ها برده اند و کوشش ها کرده اند، ولى هنوز آن گونه که چشم رنگ ها را مى بیند، نتوانسته اند تصویرها را با رنگ هاى واقعى خود ثبت کنند. درحالى که چشم انسان همواره در نگاه به اشیاى هستى، همه رنگ ها را با کیفیتى بى نظیر دریافت مى کند.
هرچند چشم هاى افراد بشر از لحاظ برخى ویژگى هاى ظاهرى متفاوتند، براى مثال چشم زاغ با چشم میشى فرق دارد و کبود چشم از سیاه چشم جداست، او همه را چنان ساخته است که از نظر دید رنگ ها، هیچ گونه تفاوتى با هم ندارند و همه چشم ها و همه رنگ ها را به یک نوع مى بینند!
دوربین هاى عکاسى در عکس بردارى از فاصله هاى دور و نزدیک تنظیم خاصى دارند تا وضوح موضوع ها رعایت شود، ولى چشم در سریع ترین حرکت مى تواند دور و نزدیک را واضح ببیند! چشم نه تنها در نور سفید مى بیند، بلکه در نور زرد، سرخ، بنفش و همه رنگ ها قدرت دید دارد، ولى دوربین هاى عکاسى از عکس بردارى در همه نورهاى رنگین ناتوانند و این به دلیل ناتوانى سازنده آنهاست. عدسى دوربین عکاسى با قدرت محدود خود، نشانه سازنده اى داناست، پس عدسى چشم با داشتن قدرتى نامحدود، از پدیدآورنده اى بسیار دانا و توانا سخن مى گوید. دوربین عکاسى همه چیز را معکوس مى بیند، بالا را پایین و ایستاده را واژگون مى بیند، ولى چشم ما هر چیزى را همان گونه که هست مى بیند. آیا به این فکر کرده ایم آبى که در چشمان ماست، چگونه مایعى است که در درجه هاى گوناگون دما، وضع خود را حفظ مى کند؛ در حرارت بالا تبخیر نمى شود و در حرارت پایین یخ نمى بندد. چه قدرت عظیمى توانسته است برخلاف قانون طبیعت و مایعات، چنین آبگونى را ایجاد کند که در حرارت هاى گوناگون وضع خود را حفظ کند!؟
(سیدرضا صدر، نشانه هایى از او، صص 100 و 499)

شگفتى در کار قلب و کبد
 

آن گاه که خون از قلب خارج مى شود، همه سلول هاى بدن از آن تغذیه مى کنند و مقدار باقى مانده با رنگى تیره، از رهگذر دیگرى به جانب قلب حرکت مى کند. تیرگى رنگ آن به این علت است که در راه بازگشت، کثافات، سمومات و گازهاى کربنیک را نیز جمع آورى مى کند. این خون ها پیش از رسیدن به قلب، در حفره هاى شش ها ریخته مى شوند. شش ها نیز در اندک زمانى با یک فشار و انقباضى و انبساط، خون آلوده را تصفیه و آن را شفاف و خالصمى سازند و آن را به قلب مى دهند و مواد کثیف و گازهاى کربنیک را از مجراى دهان و بینى به وسیله بازدم خارج مى کنند و چه شگفت آور است اگر بدانیم، در هر 24 ساعت شش ها حدود ده هزار لیتر خون را تصفیه مى کنند و به قلب مى رسانند. البته بدن آدمى به طور متوسط بیشتر از پنج یا شش ها لیتر خون ندارد، ولى بر اثر گردش مداوم و تصفیه پیوسته آن است که در یک شبانه روز کار شش به تصفیه ده هزار لیتر خون مى رسد.
راستى اگر بنا باشد در جهان کارخانه اى تأسیس شود که عملیات دهان، مرى، معده روده، کبد، قلب، شش، کلیه ها و دیگر عضوها را که همه در حجمى بسیار کوچک قرار گرفته اند انجام دهد، به چه مقدار حجم و مساحت نیاز دارد؟!
هر جا که روم روى دل آراى تو بینم
هر سو نگرم قامت رعناى تو بینم
در شمع و گل و بلبل و پروانه و گلزار
مهر و مه و اختر، رخ زیباى تو بینم
مهر تو نه مهرى است که از دل بتوان برد
من خلق جهان عاشق و شیداى تو بینم
مشتاق جمال تو نه تنها شده موسى
کاندر دل هر ذره تمناى تو بینم
ذات تو چه مرموز و عجیب است و پر اسرار
عالم همه را غرق تماشاى تو بینم
یک بیش نباشى و ندارى تو سرایى
با این همه هر جا نگرم جاى تو بینم
(اخلاق در زندگى، ص 45 - 48)

شگفتى هاى گل ها و گیاهان
 

قانون وراثت، در عالم گیاهان نیز حاکم است. در هسته سلول هاى جنسى گیاهان، عاملى هست که حفاظت ویژگى هاى هر نوع گیاه را در طول قرن هاى بسیار و در محیطهاى گوناگون برعهده دارد. مثلاً اگر یک دانه جوى معمولى را سال اول در منطقه گرم و در سال دوم در منطقه سرد و سال سوم در منطقه معتدل بکارند، استعداد نهانى و توارثى آن با کشت در قسمت هاى مختلف فرقى نخواهد کرد.
توجه به وجود جنس نر و ماده در عالم حیوان و گیاه، به منظور تولید مثلى هماهنگ با ویژگى ها و استعدادهاى ذاتى آن و سپس ادامه یافتن نسل آنها بدین شیوه، یکى از راه هاى آسان خداشناسى است.
نکته ها و لطایفى که در وجود گل هاى رنگارنگ و زیبا به کار رفته است، بسى بیشتر و جالب تر از زیبایى ظاهرى آنهاست. آرى نقش هایى که در وجود گل اطلسى و ارغوان و نیلوفر جلوه گر است، لطایفى که در گل مینا و سنبل به کار رفته، حقایقى که از دهان غنچه سیراب سرچشمه مى گیرد و این رنگ هاى شاخه رنگین مرجان، دیده ها را به تماشاى هستى زیبا خیره مى سازد و عقل ها را به تحسین آفریدگار و خضوع در برابر او وامى دارد.
پیشوایان اسلام، همواره مى کوشیدند بشر را به رازها و ناگفته هاى آفرینش آگاه سازند تا از این رهگذر، معرفت خدا را که مهم ترین سرمایه بشر در زندگى اوست، نصیب آنان کنند.
امام صادق7 در توحید مفضل مى فرماید:
فکر کن که خداوند در هر برگى، رشته هایى مانند رگ هاى بدن از هر طرف کشیده و فایده ها و مصلحت هایى در آنها قرار داده است. اگر انسان بخواهد یکى از این برگ ها را بسازد، در صورتى که وسایل و اسباب کار هم داشته باشد، با تحمل زحمت ها و صرف وقت زیاد از عهده ساختن یک برگ برنمى آید ولى خداوند حکیم در اندک وقتى، در فصل بهار آن قدر گل و برگ و درخت و سبزه و شکوفه پدید مى آورد که وصف ندارد.
به راستى، هر صاحب دلى که در موسم بهار به دامن صحرا و دشت بنگرد، بالحن اعجاب آمیزى خواهد گفت:
»چمن سبز جهان را چمن آرایى هست«.
آدمى با آگاهى از اسرار سلسله گیاهان به ویژه گل ها، در پیشگاه خداوند خاضع مى شود و آن گاه با ترنمى خوش این گونه مى سراید:
یار بى پرده از در و دیوار
در تجلى است یا اولى الابصار
شمع جویى و آفتاب بلند
روز بس روشن و تو در شب تار
گر ز ظلمات خود رهى بینى
همه عالم مشارق الانوار
چشم بگشا بگلستان و ببین
جلوه آب صاف در گل و خار
ز آب بیرنگ صد هزاران رنگ
لاله و گل نگر در این گلزار
(حسین نورى، شگفتى هاى آفرینش، صص 54 - 79؛ با اندکى تلخیص )
هاتف اصفهانى


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: عجایب خلقت
برچسب‌ها: عجایب خلقت

تاريخ : یک شنبه 19 / 7 / 1399 | 4:0 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.