تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 57008
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 59693
بازدید ماه : 699908
بازدید کل : 2309106
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 8 / 4 / 1394

پاسخ اجمالی
رمضان در لغت به معنای شدّت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدّت حرارت خورشید آمده است. نیز گفته شده است که از «حرّ» گرفته شده که به معنای برگشت از بادیه به شهر می باشد. امّا در اصطلاح، رمضان نام ماه نهم از ماه هاى عربى و ماه روزه اسلامى و ماه نزول قرآن است. امام سجاد (ع) در توصیف ماه مبارک رمضان می فرماید: سپاس خداى را که از جمله آن راه های هدایت، ماه خود، ماه رمضان را قرار داد، ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت، ماه آزمایش، ماه قیام، ماهى که قرآن را در آن نازل کرد، براى هدایت مردم ... و مشخص شدن حق از باطل.
بنابراین، می توان گفت ماه مبارک رمضان، ماه طهارت و ماه تخلق به اخلاق الاهی است، و حقیقت و باطن آن عبارت است از رسیدن به لقای خداوند، آزادی از خود؛ آزادی از خود حیوانی، و تولد خود الاهی.

پاسخ تفصیلی
رمضان به معانی ذیل آمده است:

1. رمضان مشتق از «رَمَض» به معنای شدّت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدّت حرارت خورشید آمده است.[1] همچنین گفته شده که از «حرّ» گرفته شده که به معنای برگشت از بادیه به شهر می‌باشد.[2] بنابر این وقتی گفته می‌شود، ارْتِمَاضاً [رمض‏] من الحزن؛ یعنی باطن آن مرد از غم و اندوه سوخت، یا وقتی گفته می شود، ارْتِمَاضاً [رمض‏] لِفُلان؛ یعنی براى فلانى اندوهگین شد، و همچنین وقتی گفته می شود، ارْتِمَاضاً [رمضتْ کبدُهُ؛ یعنی کبد او تباه شد؛ مثل این که گونه‏اى بیمارى آن را مى‏سوزاند.[3]
2. «رمضان» از «رمیض»، به معناى ابر و باران در پایان‏ چلّه‌ی تابستان و ابتداى فصل پاییز است که گرماى تابستان را دور می‌کند. به این دلیل این ماه را «رمضان» گفته‌اند که بدن‌هاى آدمیان را از گناهان می‌شوید.[4]
3. «رمضان» بر گرفته از «رمضت النصل ارمضه رمضاً» است؛ به این معنا که نیزه را میان دو سنگ می‌گذاشتند و بر آن می‌کوفتند تا نازک شود.[5] به این تعبیر، رمضان؛ یعنى، انسان خود را میان طاعت الهى قرار می‌دهد تا نفس او نرم و آماده‌ی بندگى شود.
4. معناى «رمضان» در روایات؛ در بسیارى از احادیث اهل بیت‏(ع) از گفتن کلمه‌ی «رمضان» به تنهایى نهى شده و سفارش شده است که آن‌را «ماه رمضان» نام گذارند؛ زیرا «رمضان» یکى ازاسماى الهى است.[6] از امام علی(ع) نقل شده است: «نگویید رمضان، بلکه بگویید ماه رمضان و احترام آن را رعایت کنید».[7]
امّا در اصطلاح، رمضان نام ماه نهم از ماه‌هاى عربى و ماه روزه اسلامى است و آن ماه نزول قرآن است: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ ...»[8]. [9]

حقیقت و باطن ماه مبارک رمضان
هر آنچه که در عالم هستی وجود دارد، حقیقت و باطنی دارد؛ زیرا دنیا تنزّل یافته‌ی عوالم بالا است، هرچه در عالم دنیا است نمونه‌ای است از آنچه در عالم معنا است. احکام و قوانین الهی هم که در دنیا به صورت دین و دستورات عبادی ظهور کردند، اسرار و باطنی دارند. اشیا، زمان‌ها و مکان‌ها نیز دارای حقیقت و باطن می‌باشند. یکی از آن زمان ها، ماه مبارک رمضان است. در فرهنگ اسلامی ماه رمضان یکی از مهم ترین و محترم ترین ماه های سال است؛ ماهی که نزد مسلمانان به ماه عبادت و طهارت معروف بوده و آن را -به تعبیر پیامبر(ص)- ماه خدا می نامند.[10]
امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه در استقبال از ماه مبارک رمضان با بیانی شیوا و رسا از ماه رمضان سخن گفته و حقیقت آن را روشن ساخته است. ما در این مقال تنها گوشه ایی از آن را بیان می کنیم. امام در این دعا، ابتدا خداوند متعال را جهت هدایت شدن به دین الاهی و بهره‌مندی از نعمت بندگی و عبادت، شکرگذاری می کند، سپس می فرماید: «سپاس خداى را که از جمله آن راه های هدایت، ماه خود، ماه رمضان را قرار داد: ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت، ماه آزمایش، ماه قیام، ماهى که قرآن را در آن نازل کرد، براى هدایت مردم، و بودن نشانه‏هایى روشن از هدایت و مشخص شدن حق از باطل، و بدین جهت برترى آن ماه را بر سایر ماه ها بر پایه احترامات فراوان، و فضیلت‏هاى آشکار روشن نمود».[11]
توصیف ماه رمضان با عباراتی؛ نظیر ماه اسلام، ماه نزول قرآن، حاکی از آن است که در نظر امام سجاد (ع) و در مکتب اهل بیت (ع)، ماه مبارک رمضان، عرصه برای تجلی حقیقت اسلام؛ یعنی تسلیم محض در برابر خداوند متعال است. این عرصه، مجالی است تا بندگان خدا به امر و رضای او، حتی از نیازهای طبیعی و حلال خود چشم‌پوشی کنند و سر تسلیم بر بندگی شکوه مند خالق بی همتای خویش فرود آورند. این تمرین یک ماهه در کفّ نفس و خودداری از درخواست نفسانی، تمرینی مفید و نیکو است برای تقویت اراده و خویشتن داری در باقی سال؛ چون انسانی که یک ماه به دستور الاهی در مقابل خواست حلال نفس خویش مقاومت کرده و فقط به خاطر رضای خداوند از نیازهای طبیعی خود مانند خوردن و آشامیدن اجتناب نموده است، این قدرت را خواهد داشت تا در یازده ماه دیگر سال در مقابل وساوس شیطانی و درخواست های نفسانی نفس اماره خویش مقاومت نموده و اهل تقوا و رستگاری شود.
ماه مبارک رمضان، ماه طهارت است. ماهی که بنده وجود خود را از تمایلات مادی و حیوانی زدوده و با روزه ضمن تطهیر جسم، به تطهیر جان نیز می پردازد تا روحش در عالم پاکی و  رشد و تعالی، از انوار هدایت بخش خدای متعال بهره مند شود.
پس می توان گفت حقیقت ماه رمضان عبارت است از: آزادی از خود؛ آزادی از خود حیوانی، و تولد خود الاهی. ماه مبارک رمضان، ماه تخلق به اخلاق الاهی است و حقیقت و باطن آن عبارت است از: رسیدن به لقای خداوند. در حدیثی آمده است که خداوند سبحان فرمود: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِه‏»؛[12] روزه مال من است و من خود به آن جزا می دهم. بعضی کلمه «اجزی» در این روایت را به صیغه مجهول «اُجزَی» خوانده اند؛ یعنی روزه برای من است و من پاداش آن هستم. حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیر است، دل ببندد؛ زیرا هرچه غیر خدا است، در معرض زوال و تغییر است و نمی تواند جزای انسان باشد؛ جزای روزه دار، لقای حق است.[13]

- پاورقی -
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، ج ‏7، ص 160، چاپ سوم‏، دار صادر، بیروت، 1414 ق‏.
[2]. همان.
[3]. مهیار، رضا، فرهنگ أبجدی عربی - فارسی، ص 41، بی تا، بی جا.
[4]. لسان العرب، ج ‏7، ص 161.
[5] همان، ص 162.
[6]. ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج 2، ص 223، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 69، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. بقره، 185.
[9]. قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ‏3، ص 123، چاپ ششم، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371 ش‏.
[10] شیخ صدوق، أمالی، ص 93، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362.
[11] . صحیفه سجادیه کامله، شعرانی،ابوالحسن، دعای 44، ص 267، چاپ ششم، قائم آل محمد، قم، 1386ش.
[12]. شیخ صدوق، من ‏لایحضره ‏الفقیه، ج 2، ص 75، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق.
[13] . جوادی آملی، عبد الله، حکمت عبادات، ص 33و131- 135و 145- 147، اسراء، قم، چاپ اول، 1378ش.
منبع:اسلام کوئست

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 8 / 4 / 1394

علاوه بر اینکه در ماه رمضان روزه واجب است می بینیم که در ماه هایی مانند رجب و شعبان روزه گرفتن مستحب است. سؤالم این است که روزه چه آثار تربیتی بر انسان می گذارد؟
روزه نوعی تمرین تهذیب، تزکیه نفس و راهی مناسب برای تحقق تسلط انسان بر نفس خویش و مبارزه با هوس های نفسانی است.روزه در دو بُعد فردی و اجتماعی، افزون بر ثمرات جسمی، آثار و فایده های تربیتی و سازندگی؛ مانند: تقویت صبر، آخرت گرایی، قدرت بر کنترل شهوت، شکوفایی حسّ هم دردی با فقرا و کم شدن شکاف طبقاتی و ... را به همراه دارد.
امام صادق (علیه السلام) یکی از آثار روزه را این گونه بیان فرمودند: روزه به این دلیل واجب شده است که میان فقیر و غنی مساوات برقرار گردد، و این به جهت آن است که غنی طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق کند؛ چرا که اغنیا معمولاً هر چه را بخواهند برای آنها فراهم است، خدا می خواهد میان بندگان مساوات باشد، و طعم گرسنگی و درد و رنج را به اغنیا بچشاند تا آنان به ضعیفان و گرسنگان رحم کنند.

پاسخ تفصیلی
روزه نوعی تمرین تهذیب، تزکیه نفس و راهی مناسب برای تحقق تسلط انسان بر نفس خویش و مبارزه با هوس های نفسانی است، روزه عاملی مؤثر در راه تحقق بخشیدن به مهم ترین هدف و فلسفه حیاتی انسان، یعنی کمال و قرب الاهی است.
خداوند با تشریع روزه فرصتی مناسب را در بیشتر روزهای سال به ویژه در ماه مبارک رمضان در اختیار انسان قرار داده تا او استعداد بالقوه اش را در راه رسیدن به قرب الاهی به فعلیت رسانده، به مقام خلیفة اللهی خویش نزدیک گردد. چه این که روزه هر چه آثار و فوائد بدنی و اخلاقی و اجتماعی دارد، در مسیر تقوا است، همان گونه که قرآن کریم می فرماید:«اى افرادى که ایمان آورده‏اید! روزه بر شما نوشته شده، همان ‏گونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد، تا پرهیزکار شوید».[1]
شایان ذکر است که گرچه اصل روزه در جسم و روان انسان مؤثر است، از این رو روزه یکی از نعمت های فراگیر و از 
مصادیق رحمت عامه خداوند بوده و همه مردم از آن می توانند بهره مند شوند، ولی اگر این عمل عبادی، با ویژگی های روحی و صفات کمالی و فضائل اخلاقی همراه گردد، قطعاً، آثار روزه در به کمال رسانی نفس انسانی بسیار مؤثر خواهد بود؛ از این رو روزه یک فرد عادی با کسی که مراحل تقوا و کمال انسانی را طی نموده، و متخلق به اخلاق الاهی شده، متفاوت است.روزه در دو بعد فردی و اجتماعی، افزون بر ثمرات جسمی، آثار و فایده های تربیتی و سازندگی بسیاری دارد. در این جا به برخی از آنها به گونه اختصار پرداخته می شود

آثار فردی روزه
1. تقویت پایداری و صبر: صبر یکی از فضیلت های اخلاقی و انسانی است که بر تحصیل آن بسیار تأکید شده است؛ زیرا شخص سالک به سوی قرب الاهی در حرکت است و با داشتن این صفت نیکو است که می تواند با نشیب و فرازها، مشکلات، مصیبت ها و مانند آن دست و پنجه نرم کند و به مقصود خود نایل آید.
یکی از راه های رسیدن به این توانایی نفسانی و فضیلت انسانی، روزه داری است؛ بر اساس روایاتی که از معصومان به ما رسید[2] کلمه «صبر» در آیه مبارکه «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»،[3] به روزه تفسیر شده است.[4]
و نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) ماه مبارک رمضان را ماه صبر دانسته و می فرماید: «ای مردم! به درستی که ماهی بر شما سایه افکنده است که در آن شبی است بهتر از هزار شب، و آن ماه رمضان است، خداوند روزه گرفتن در آن را واجب نمود... و آن ماه صبر است».[5]
در حقیقت یکی از مهم ترین آثار روزه همین اثر روحانی و معنوی صبر در روح و جان روزه دار است؛ زیرا روزه با فراهم 
نمودن محدودیت های موقت در برابر گرسنگی و تشنگی و دیگر موارد، به او توان پایداری، شکیبایی و توان مبارزه با حوادث سخت در زمان های ممتدّ می بخشد و چون غرائز سرکش را کنترل مى‏کند بر قلب انسان نور و صفا مى‏پاشد.[6]
2. آرامش و نشاط: روزه به ویژه روزه ماه مبارک رمضان، از دو جهت مایه آرامش برای روزه دار است و شخص روزه دار 
را از نگرانی ها و اضطراب ها به دور نگه می دارد؛ یکی از آن جهت که، انسان را به مرحله صبر می رساند و انسان صابر را، مسلط بر نفس و پیرو عقل و تسلیم خدا می سازد و کسی که چنین باشد دارای نفسی آرام و مطمئن خواهد بود؛ زیرا حقیقت و معنای صبر ملازم با سکون و آرامش نفس است و در واقع صابر کسی است که به زودی تحت تأثیر حوادث واقع نگردد و بادهای مخالف او را تکان ندهد و وی را مضطرب نگرداند.[7]
از سوی دیگر روزه نوعی یاد و ذکر عملی خداوند است و مسلّم است که یاد و ذکر الاهی مایه آرامش دل ها است، همان گونه که قرآن کریم می فرماید:«آنها کسانى هستند که ایمان آورده‏اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد».[8]
به علاوه، آرامشی که نصیب روزه دار می شود می تواند ناشی از لذتی باشد که هنگام انجام فریضه روزه، به ویژه هنگام افطار از آن بهره مند می شود؛ از این رو امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «برای روزه دار دو شادمانی وجود دارد؛ شادمانی هنگام افطار و شادمانی دیگر هنگام ملاقات با خداوند عز و جل».[9]
نیز پیامبر (صلی الله علیه واله) در یکی از سفارش هایشان به امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: «اى على! مؤمن در دنیا در سه وقت خوشحال مى‏گردد: هنگام ملاقات با برادران، هنگام افطار در ماه رمضان، و هنگام نماز در آخر شب».[10]
3. آخرت گرایی: یکی دیگر از آثار فردی روزه این است که آدمی را در مسیر آخرت گرایی قرار می دهد؛ زیرا انسان روزه دار با گرسنگی و تشنگی خود، به یاد گرسنگی و تشنگی روز قیامت می افتد و تصمیم می گیرد برای آن روز واپسین، توشه ای آماده سازد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) در خطبه شعبانیه می فرماید:«با گرسنگی و تشنگی تان [در روزه رمضان] به یاد گرسنگی و تشنگی روز قیامت باشید».[11] نیز در حدیث دیگری از آن حضرت می خوانیم: «بهشت دری دارد به نام ریان (سیراب شده) که تنها روزه داران از آن وارد می شوند».[12]
مرحوم صدوق در شرح این حدیث می نویسد: انتخاب این نام برای این در بهشت به جهت آن است که بیشترین زحمت روزه دار از ناحیه عطش است، هنگامی که روزه داران از این در وارد می شوند چنان سیراب می گردند که بعد از آن هرگز تشنه نخواهند شد.[13]
4. قدرت بر کنترل شهوت ها: از مهم ترین زمینه های دوری از رحمت الاهی و محرومیت از الطاف بی کران خداوند، گرفتار شدن انسان در دام خواسته های نفسانی و شهوت ها به ویژه شهوت جنسی است. در آموزه های دینی دستورالعمل های بسیاری برای کنترل و جهت دهی به آن شهوت ها و تعدیل در غرائز بیان شده که یکی از آن راه کارها، روزه داری است؛ زیرا روزه نوعی ریاضت طبیعی و معقول است که اگر به گونه منظم و مرتب تکرار شود، به تدریج نیروی خویشتن داری از گناهان را در انسان تقویت می کند و او را بر اراده خود مسلّط می نماید، و در این جا است که شخص روزه دار در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی دهد، و در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمی گردد، و از گناهان دوری می کند. همان گونه که قرآن کریم با جمله: «لعلّکم تتّقون»،[14] به این مسئله اشاره می فرماید.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) می فرماید:«ای جوانان! هر کس از شما که از وضعیت زندگانى خوبى برخوردار باشد، ازدواج کند؛ زیرا ازدواج، برای حفظ چشم و فرج، بهتر است و هرکس توانایی مالی برای ازدواج ندارد، روزه بگیرد؛ زیرا روزه برای او کاهش دهنده شهوت است».[15]
5. عامل تقویت اخلاص: امیرالمومنین (علیه السلام) هنگامی که فلسفه عبادات را بیان می کند درباره روزه چنین می فرماید:«
خداوند روزه را برای آزمودن و آموزش اخلاص واجب نمود».[16]
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در این باره می فرماید:«خدا روزه را برای تثبیت اخلاص واجب نمود».[17]
بنابراین روزه برای ایجاد، پرورش و رشد اخلاص در انسان مؤثّر است؛ زیرا روزه با توجه به این که کفّ و خودداری است، یگانه عبادت مخفی است و تا خود شخص آن را بیان نکند کسی جز خداوند از آن آگاهی پیدا نمی کند.

آثار اجتماعی روزه
برخی از آثار اجتماعی روزه داری عبارت است از:
یک. شکوفایی حسّ هم دردی با فقرا و کم شدن شکاف طبقاتی: روزه حسّ هم دردی و هم سویی با قشر مستضعف را در انسان بیدار می کند. روزه دار با گرسنگی و تشنگی موقتی خود، عاطفه اش شکوفا شده و موقعیت گرسنگان و مستمندان را بهتر درک می کند و مسیری در زندگی او باز می شود که حقوق زیردستان را ضایع نکرده و از دردهای محرومان غافل نباشد. گرچه ممکن است افراد متمکن و ثروتمند را با توصیف حال گرسنگان و محرومان، متوجه حال آنان ساخت، ولی اگر این مسئله جنبه حسی و عینی به خود بگیرد بهتر اثربخش است. در حدیث معروفی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که «هشام بن حکم» از علت تشریع روزه پرسید، امام (علیه السلام) فرمود: «روزه به این دلیل واجب شده است که میان فقیر و غنی مساوات برقرار گردد، و این به جهت آن است که غنی طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق کند، چرا که اغنیا معمولاً هر چه را بخواهند برای آنها فراهم است، خدا می خواهد میان بندگان مساوات باشد، و طعم گرسنگی و درد و رنج را به اغنیا بچشاند تا آنان به ضعیفان و گرسنگان رحم کنند».[18]
دو. حسن معاشرت: روزه داری زمینه پردازش به امور معنوی در انسان را فراهم کرده و عاملی است برای این که او را از ناهنجاری های اجتماعی دور و در مسیر تقوای اجتماعی و حسن معاشرت با هم نوعان خود قرار می دهد. البته این اثرگذاری از ناحیه ماه مبارک رمضان که نوع مردم در آن روزه هستند و شامل برنامه های ویژه ای همچون استحباب افطاری دادن و مانند آن است، جلوه بیشتری خواهد داشت.
سه. ایجاد فضای معنوی در جامعه و کاهش آسیب های اجتماعی: روزه، روحیه تقوا و خویشتن داری انسان را ایجاد و آن را به مرور زمان افزایش می دهد و در تربیت روحی تک تک افراد جامعه تأثیر مستقیم دارد؛ زیرا بیشتر گناهان فردی و اجتماعی، از دو ریشه غضب و شهوت سرچشمه مى‏گیرند و روزه‏، جلوى تندى‏هاى این دو غریزه را مى‏گیرد. لذا سبب کاهش فساد در جامعه و افزایش تقوا می شود.[19]
مسلّم است جامعه ای که بیشتر افراد آن به ویژه در ماه رمضان روزه دار هستند، از فضای معنوی ویژه ای برخوردار خواهد بود. و باعث ایجاد همدلی، همگرایی اجتماعی و کاهش آسیب های فرهنگی و اجتماعی می شود.

 - پاورقي -

[1]. بقره 183.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 4، ص 63 و 64، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش؛ مجلسی، محمد باقر، 
بحارالانوار، ج 93، ص 254، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ عاملی، شیخ حرّ، وسائل الشیعة، ج 10، ص 408، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409ق.
[3]. بقره، 45 و 153:«از صبر (روزه) و نماز، کمک بگیرید».
[4]. ولى مسلماً منحصر به روزه نیست، بلکه ذکر روزه به عنوان یک مصداق بارز و روشن آن است؛ زیرا انسان در پرتو این عبادت بزرگ اراده‏اى نیرومند و ایمانى استوار پیدا مى‏کند و حاکمیت عقلش بر هوس هایش مسلم مى‏گردد، مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 218، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین، ‏انوار درخشان، تحقیق: بهبودى، محمد باقر، ‏ ج 1، ص 144، کتاب فروشى لطفى، تهران،‏ چاپ اول، 1404ق.
[5]. کافی، ج 4، ص 66.
[6]. رک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 629.
[7]. بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین‏، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 1، ص 306، نشر نهضت زنان مسلمان، تهران، 
1361ش؛ بلاغى، سید عبد الحجت،‏ حجة التفاسیر و بلاغ الاکسیر، ج 1، ص 135، انتشارات حکمت‏، قم، 1386ق.
[8]. رعد، 28.
[9]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 76، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413ق.
[10]. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 360.
[11]. وسائل الشیعة، ج 10، ص 313.
[12]. همان، ص 404؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 409، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1361ش.
[13]. معانی الاخبار، ص 409،
[14]. بقره، 183، اى افرادى که ایمان آورده‏اید! روزه بر شما نوشته شده، همان‏گونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد تا پرهیزکار شوید.
[15]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 153، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1408ق.
[16]. سید رضی، نهج البلاغه، ص 512، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[17]. بحارالانوار، ج 93، ص 368.
[18]. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 73.
[19]. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 1، ص 281، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، تهران، چاپ چهارم، 1389ش.‏

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 7 / 4 / 1394

قال اباعبدالله الحسين عليه السلام: یاهذا کفّ عن الغیبة فإنها أدام کلاب النّار

شخصي نزد امام حسين  از کسي غيبت کرد، امام فرمود:

 اي فلاني دست از غيبت بردار زيرا غيبت نان و خورش سگهاي دوزخ است.[منبع :تحف العقول، صفحه ۱۷۷ ]

از سوى خدا به موسى وحى شد:

 هر غيبت كننده‏ اى كه با توبه از دنيا برود، آخرين كسى است كه به بهشت وارد مى‏شود و هر غيبت‏ كننده‏ اى كه بر آن اصرار داشته باشد، و با اين حال از دنيا برود و توبه نكند، اوّلين كسى است كه داخل دوزخ مى‏گردد      

إرشاد القلوب إلى الصواب  ، جلد‏۱  ؛صفحه ۱۱۶

آيت الله مظاهري مي فرمايند:

من سی سال با استاد بزرگوارم رهبر عظیم الشأن انقلاب بودم، به جان این شخصیت بزرگوار قسم می خورم مطلبی که شبهه غیبت باشد از ایشان ندیدم. غیبت که نه، شبهه غیبت هم ندیدم . فراموش نمی کنم یک وقت ایشان برای درس گفتن به مسجد سلماسی آمدند نفس ایشان به شماره افتاده بود، فرمودند: «والله تا حال اینقدر نترسیده ام» و افزودند: «نیامده ام که درس بگویم، آمده ام که قدری حرف بزنم.»

من که تقریبا ده پانزده سال درس ایشان می رفتم هیچ وقت یک جسارت از ایشان به طلبه ها ندیدم امام در این حالت بود که فرمودند: «اگر علم نداری، اگر عقل نداری، اگر دین نداری، عاقل باش و نخواه که هویت انسانیت را به هم بزنی» بعد هم به خانه رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز برای تب مالت در خانه ماندند .

همه این قضایا برای این بود که شنیده بودند یک طلبه پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده بود . امام خودش غیبت نکرده بود بلکه یک طلبه پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده اما نفس او به شماره افتاده بود!»سرگذشت‌هاي ويژه از زندگي‌ امام خميني رحمه الله ، ج ۵، ص ۱۶۴٫

 

پاسخي عجيب به موضوع علم بهتر است يا ثروت

در اربعين جار اللّه علّامه مسطور است كه چون حديث: «انا مدينة العلم و على بابها » به گوش بعضى از خوارج رسيد، از راه حسد هيجده نفر از عالمان ايشان پيش امير المؤمنين آمده گفتند: يا على، ما هركدام از تو يك سؤال مى‏كنيم؛ اگر جواب هركدام از ما جداجدا دادى، پس مى‏دانيم كه تو به تحقيق در مدينه علم رسولى. امير المؤمنين گفت: بپرسيد آنچه به خاطر داريد. پس يكى پيش آمده سؤال نمود كه علم بهتر است يا مال؟ فرمود: علم بهتر است. گفت: به چه دليل؟

فرمود: به درستى كه علم ميراث پيغمبر است و مال ميراث قارون و هامان و فرعون.

ديگرى پرسيد،

فرمود: علم بهتر است از مال؛ زيرا كه مال را تو نگهبانى و علم نگهبان توست.

ديگرى پرسيد،

فرمود: علم بهتر است از مال؛ زيرا كه صاحب مال را دشمن بسيار است و صاحب علم را دوست.

ديگرى پرسيد،

فرمود: علم بهتر است از مال؛ زيرا كه به تصرّف كم شود و علم به تصرّف زياده.

ديگرى پرسيد،

فرمود: علم بهتر است از مال؛ زيرا كه صاحب مال را بخيل خوانند و صاحب علم را كريم.

ديگرى پرسيد،

فرمود: علم بهتر است از مال؛ زيرا كه مال را از دزد بايد محافظت كرد و علم را حاجت به محافظت نيست.

ديگرى پرسيد،

فرمود: علم بهتر است از مال؛ زيرا كه از صاحب مال فردا حساب بطلبند و از صاحب علم نه

ديگرى پرسيد،

فرمود: علم بهتر است از مال؛ زيرا كه مال به طول زمان كهنه مى‏شود و علم نه.

ديگرى پرسيد،

فرمود: علم بهتر است از مال؛ زيرا كه از علم دل روشن مى‏شود، از حبّ مال سياه.

ديگرى پرسيد،

فرمود: علم بهتر است از مال؛ زيرا كه صاحب مال همچو فرعون دعوى خدايى كند و صاحب علم گويد: «ما عبدناك حقّ عبادتك

و بعد از اداى جواب سؤالات فرمود: به خدايى كه جان على بن ابى طالب در قبضه قدرت اوست، اگر شما سؤال كنيد تا مادامى كه من زنده باشم، هر آينه جواب غير مكرّر دهم. چون آن خوارج اين‏چنين علم و دانايى از امير المؤمنين- كرّم اللّه وجهه- مشاهده كردند، هيجده نفر با جمعى از تابعان خود زبان به استغفار گشاده، تائب و مؤمن شدند

مناقب مرتضوى، كشفى ؛ صفحه:۲۶۲

بيشترين دعايي كه آيت الله بهجت توصيه مي فرمودند چه دعايي است

در كتاب برگى از دفتر آفتاب آمده است: زماني كه نابغه قرن؛ سيد محمد حسين طباطبايي ؛حافظ معروف قرآن در ۳ سالگي؛ از آيت الله بهجت سفارش دعا كرد، آقا فرمودند: «اين دعايى را كه مىخوانم شما و هر كس كه خواهان تحفّظ است در هر صبح و شب سه مرتبه بخواند، سپس در حالى كه روى سر محمّد حسين دست مىكشيدند اين دعا را خواندند كه : …

آيت الله ري شهري در كتاب زمزم عرفان صفحه ۳۰۳ مي فرمايند: يكي از دعاهايي كه آيت الله بهجت بسيار سفارش مي فرمود …

دكتر احمدي نژاد؛ رييس جمهور وقت ؛ در اولين ديدارش با آيت الله بهجت در خواست دعا مي كند و آيت الله بهجت مي فرمايند: اين دعا را زياد بخوانيد كه …

و آن دعا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: لَا تَدَعْ أَنْ تَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَمْسَيْتَ

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ

فَإِنَّ أَبِي ع كَانَ يَقُولُ هَذَا مِنَ الدُّعَاءِ الْمَخْزُونِ.

از امام صادق (عليه السلام) فرمود: اين دعا را فراموش نكن كه سه بار در آغاز صبح و سه بار در آغاز شب بخوانى زيرا پدرم مى‏فرمود: اين از دعاهاي گنجينه است( و نااهلان به آن دسترسي ندارند)         الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۲، ص: ۵۳۴

 

عملي بعد از سجده شكر

در مطلب قبل به چگونگي سجده شكر اشاره شد و كلامي از خداوند به حضرت موسي بيان شد ، حال روايت ديگري مشابه همان روايت با اندكي تغيير و مفصل تر.

روايت : عملي بعد از سجده شكر

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: خداوند به موسى وحى كرد: اى موسى، آيا مى‏دانى كه چرا تو را از ميان خلقم انتخاب كردم تا با تو حرف بزنم؟

موسى گفت: نه خداوندا.

خداوند فرمود: من در همه روى زمين از تو متواضع‏تر نسبت به خودم نديدم.

در اين هنگام موسى سر به سجده گذاشت و دو قسمت رويش را به زمين ماليد، براى ابراز تذلل به خداوند. پس خداوند به وى وحى فرمود:

اى موسى، سرت را از خاك بردار و دستت را به روى زمين كه سجده كرده‏اى بكش و با آنها صورتت و آنچه به بدنت مي رسد رامسح كن. چون اين كار دواى هر درد و آفت مى‏باشد [ وسائل الشيعة، جلد ‏۷، صفحه: ۱۴]

خندهبوسهلبخند

شخصي نامه اي به شيخ حسنعلي نخودكي اصفهاني مي نويسد كه: چه چیزی تعلیم می‌دهید که برای درمان درد قلب مفید باشد؟

شيخ حسنعلي، اينگونه پاسخ مي دهد: نمازت را اول وقت بخوان و بعد از نماز، دستت را روی مهر بگذار و سه مرتبه، سوره توحید را بخوان و سه صلوات بفرست و بعد دستت را روی قلبت بگذار. [آثار و برکات نماز اول وقت، ص ۴۵٫و داستانهایی از نماز اول وقت، ص ۱۱۹ و ص ۱۲۰٫]

پس يكي ديگر از اعمال بعد از نماز ؛ كشيدن دست به موضع سجده و بعد ، كشيدن آن به بدن است

 

شيعه ما نيست كسي كه …

عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ كَثِيراً مَا كُنْتُ أَسْمَعُ أَبِي يَقُولُ

  1. لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ لَا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّرَاتُ بِوَرَعِهِ فِي خُدُورِهِنَّ …

امام موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: بسيارى از مواقع از پدرم مى‏ شنيدم كه مى‏فرمود:

  1. شيعه ما نيست كسى كه سخن گفتنش با زنان پرده ‏نشين از روى پارسايى (يعنى همراه با اجتناب از گناه) نباشد …

اين نكته بسيار مهم است، كه رئيس مذهب تشيع ، مي فرمايد شيعه ما نيست كسي كه در صحبت با نامحرم دقت نداشته باشد

ايشان در جاي ديگري مي فرمايند:

وَ نَهَى أَنْ تَتَكَلَّمَ الْمَرْأَةُ عِنْدَ غَيْرِ زَوْجِهَا أَوْ غَيْرِ ذِي مَحْرَمٍ مِنْهَا أَكْثَرَ مِنْ خَمْسِ كَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْه‏ [من لا يحضره الفقيه؛جلد ‏۴ ؛صفحه ۶ ]

پيامبر نهى فرمود كه زن نزد غير همسرش يا خويشان محرمش بيش از پنج كلمه صحبت كند ، آن هم در صورت ضرورت

اين روايت براي صحبت كردن معمولي بود ، خدا نكند كسي با نا محرم شوخي كند كه در روايتي از پيامبر اسلام آمده است :

هر كس با نامحرم شوخى كند، براى هر كلمه‏ا ى كه در دنیا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانى مى‏كنند. [ثواب الاعمال وعقاب الاعمال -ترجمه انصارى،صفحه ۵۶۷ ]

داستانك:

یکی از راویان می‌گوید در کوفه به زنی قرآن می‌آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیه‌السلام) شتافتم،

امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: آن که (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره‌ام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود: تکرار نکن.   [منبع:بحار الأنوار ، جلد ‏۴۶، صفحه: ۲۴۷]

 

 

از دوستان ما نيست كسي كه …

عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ كَثِيراً مَا كُنْتُ أَسْمَعُ أَبِي يَقُولُ

…   ۲٫ وَ لَيْسَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا مَنْ هُوَ فِي قَرْيَةٍ فِيهَا عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ فِيهِمْ خَلْقُ اللَّهِ أَوْرَعُ مِنْهُ.

امام موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: بسيارى از مواقع از پدرم مى‏ شنيدم كه مى‏فرمود:

…   ۲٫ و از دوستان ما شمرده نمى‏شود كسى كه در قريه ‏اى كه ده هزار نفر در آن زندگى مى‏كنند باشد و در بين آنان پارساتر از او هم وجود داشته باشد.

ورع يعني نه تنها خودداري از حرام ؛ بلكه دوري كردن از شبه گناه

****************

آيت الله سيدمحمدباقر درچه اي که از اساتيد مرحوم آيت الله بروجردي بودند، روزي به همراه تعدادي از علماء ميهمان يکي از بازرگانان بود. بعد از صرف مقدار کمي غذا، ميزبان قباله اي را براي گرفتن امضاء خدمت سيد آورد. آن قباله مشکلي داشت که با نظر و فتواي سيد، حرام تلقي مي شد. سيد دانست که آن ميهماني مقدمه اي براي امضاء بوده و لذا شبهه رشوه دارد. رنگ صورتش تغيير کرد و تنش به لرزه افتاد و فرمود: من به تو چه بدي کرده بودم که اين زقوم را به حلق من ريختي؟ چرا اين نوشته را پيش از ناهار نياوردي تا دست به اين غذا آلوده نکنم. سپس دوان دوان به مدرسه آمد و کنار باغچه مقابل حجره اش نشست و با کوشش همه آنچه را که خورده بود استفراغ کرد و پس از آن نفس راحتي کشيد. [اسلام مجسم ص ۵۴۲]

***************

حجت الاسلام مسعودي خميني مي فرمود:

فردي خدمت حضرت امام خميني (رحمت الله عليه) آمد و شصت هزار تومان(با پول آن زمان كه بسيار زياد بود)سهم امام داد و بعد يك رساله خواست.

امام فرمودند: رساله را از كتابفروشي تهيه كنيد [هزار و يك نكته اخلاقي از دانشمندان صفحه ۴۳]

 

موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 7 / 4 / 1394

مرحوم حجت الاسلام سید محمد کوثری (ره)( روضه خوان مراسم های امام خمینی) نقل مینماید:

یک روز من در منزل آقای آیت الله فاضل لنکرانی، از استادان حوزه علمیه قم بودم و یکی از فضلای مشهد آنجا بودند.

ایشان به نقل از یکی از دوستانشان نقل کردند که در نجف اشرف در خدمت امام بودیم و صحبت از ایران به میان آمد.

من گفتم این چه فرمایش هایی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران میفرمایید؟ یک مستأجر را نمیشود از خانه بیرون کرد، آن وقت شما میخواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟

امام سکوت کردند. من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده اند. سخنم را تکرار کردم.

امام برآشفتند و فرمودند: فلانی چه میگویی؟ مگر حضرت بقیةالله صلوات الله علیه به من (نستجیربالله) خلاف میفرماید؟! شاه باید برود.

و همان هم شد و شاه از مملکت بیرون رفت. میبینم که ایشان چنین پیوندی با حضرت بقیةالله (عج) داشتند. 

[كرامات امام خميني ص۴۹ و برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره) ؛ ج ۳، ص ۱۵۷ ]

موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 7 / 4 / 1394

اللّهُمّ طَهِّرنی فيه مِن الدّنَس و الاقذار
وَ صَبِّرنی فيه عَلی کائِناتِ الاقدار
وَ وَفِّقنی فيه للتّقی وَ صُحبَةِ الابرار
بِعَونِک يا قـُرةَ عَينِ المَساکين

تو انسان را پاک آفريدی
و او را بر آفريدگانت برتری بخشيدی
راهش نمودی و از گناه بازَش داشتی
هدايتش کردی و بذر محبت خويش در نهادش کاشتی
دنيا اما چه فريبا!
و پديده‌هايش چه نامانا!

اگر کامياب شوم و خود را از ناپاکی‌ها دور دارم
و اگر توفيق يابم و خويشتن را به نبرد با پليدی‌ها بگمارم
به سرشت خويش نزديک شده‌ام
و در شمار انسان‌های نيک درآمده‌ام

آفريدگارا !
ای که مرا پاک خواسته‌ای !
امروز تو خود گونه‌گونه پليدی از من بزدای
و مرا هماره پاک، پاک و پاکيزه فرمای

گردونه‌ی بازیِ روزگار است و هزار رنگ و هزار گردِش
چرخه‌ی پرپيچ‌وتاب زندگی است و هزار شکل و هزار چرخِش
آن که از تو نگسست
و دل به تو بست
و بر زورق پراميد تو نشست
از اين گرداب هولناک برست
و آن که بند خويش از تو بريد
و کبوتروار اين سو و آن سو پريد
هرگز به ساحل امن و آسايش نرسيد

اگر حال و روز مرا تماشا کنی
و مرا بر دگرگونی‌های روزگار شکيبا کنی
آبرويم را نبرده‌ا‌ی
و خواسته‌ی امروزم برآورده‌ای

من از رسم عارفان آموخته‌ام که از غير تو بپرهيزم
و تنها و تنها به ريسمان محکم و استوار تو درآويزم
من از نيک‌مردان فرا گرفته‌ام که در زندگی خويش به‌گزين باشم
و پيوسته با بهترين مردمان همنشين
من از بزرگان درس‌آموز شده‌ام که از خواسته‌های خود نکاهم
و اين همه را از خدای بزرگ خويش خواهم
امروز خواهش از من و دهش از تو
زاری و لابه از من و نوازش از تو
درد از من و درمان از تو
ناله از من و احسان از تو
بر منِ بی‌مَنَت منّت نه
و مرا به پارسايی و خويش‌بانی و همنشينی با نيکان توفيق ده
ديدگانِ بی‌نورِ بينوايان که تماشا نتواند
تنها در برابر مددهای بی‌دريغ تو درخشندگی يابد
و چشمان بی‌سوی مسکينان
تنها تا به برق نگاه پرمهر تو افتد، خوش بتابد
ياری تو دستگير ما
و دست بی‌مثال تو ياور بی‌نظيرمان

 

 

اللّهم لاتؤاخذنی فيه بالعَثرات
و أقِلنی فيه مِن الخطايا و الهَفَوات
و لاتَجعَلنی فيه غرَضاً للبَلايا و الافات
بعِزّتک يا عِزّ المُسلِمين

دوش که به سينه‌ی فراخ آسمان نگريستم
و چشم به چشمک‌های اختران دوختم
در آن ميانه، ماه را ديدم
که چونان گويی سفيد در آسمان پهنه‌ور می‌درخشيد
و بر زمين نور می‌پاشيد

ديدم که مهتاب همه‌ی بسيط خاک را روشن کرده
و بر راه پيش روی من تابيده است
ديدم که اگر چشم خود نيک بگشايم
و خود با لغزش در راه نيايم
او راه را به من نموده است
ديدم که اگر ديده از راه خويش برنگيرم
و هدايت‌های او را بپذيرم
راهم روشن است و رخشان و به مقصد توانم رسيد

ماه‌آفرينا !
اگر پايم لرزيد
و اين بنده به مقصد نرسيد
مرا سزا مده
و اگر گامم استوار نبود، بار کيفر بر دوش خسته‌ام منه
من را از خطا برَهان
و از لغزش بگريزان

يک ماهِ چهارده‌شَبه، چنان بر بستر زمين نور می‌ريزد
که همگان راه خويش می‌يابند
و ياوه نمی‌شوند
و در پرتو تابش آن از آفات می‌رهند
رحمت بی‌پايان تو با اين بشر سردرگم چه می‌کند!
و دستش را تا کجا می‌گيرد!
مرا در بوته‌ی آزمون و آسيب مگداز
مباد که سرافکنده شوم
و شرمسار گردم

پروردگارا !
ای که امت اسلام را جامه‌ی ارج و ارز پوشانده‌ای!
و پيروان اين آيين را حرمت نهاده‌ای
ما را نيز در شمار عزيزان خويش بر شمار

 

 

اللّهُمّ ارزُقنی فيه طاعَةَ الخاشِعين
وَ اشرَح فيه صَدری بإنابَة المُخبِتين
بأمانِک يا أمانَ الخائِفين

رمضان به نيمه رسيد
و خواسته‌های پايان‌ناپذير من کرانه نيافت
ماه نيايش و بخشش به نيمه رسيد
و روزه‌دار با اميدهای بسيار به آستان معشوق خويش شتافت

آن که به شوق حق کام از طعام بسته
و به عبادت تو نشسته
در اين نيمه‌ی ماه چنان به درگاه تو چشم دارد
که او را در شمار فروتنان نهی
و سعادت بندگی به سان آنان را به او دهی

امروز و در اين نيمه‌ی راه
نيازی ديگر به پيشگاه بی‌نيازی‌ات آوردم
و زبان به زبونی گشودم
تا سينه‌ام فراخ سازی
و شنيدن و ديدن و پندپذيری از هر انديشه‌ای را در دامم اندازی

هر که هراسيد
و از کش و کوش زمانه ترسيد
دژ بلند تو را پناه گزيد
و هر که خوف و وحشتی او را فرا رسيد
جان خود به کوشکِ تو کشيد
مرا نيز در نگاه خويش گير
و بر سر سفره‌ات سيرَم کن، سير

 

 

اللّهُمّ وفّقنی فيه لِمُوافَقةِ الابرَار
وَ جَنِّبنی فيه مُرافقةَ الاشرَار
وَ آوِنی فيه بِرَحمَتِک إلی دَارِ القَرَار
بِإلهيَّتِک يا إلَه العَالَمِين

نيکان چراغ راه مايند
کليدهای بهروزی را از آنان سراغ بايد گرفتن
بهين‌مردان آيينه‌داران مايند
در زمانه همسوی آنان بايد بودن
از درس بزرگان آموخته‌ام
که گام در گام‌جای آنان نهم
تا کامياب شوم و رستگار
و از سخن رهنمايان خود چنين اندوخته‌ام
که دست خويش به ايشان دهم
تا خوشبخت گردم و کامکار

خداوندا !
مرا از هم‌گامی با نيک‌مردان بهره‌مند کن
و در هم‌سويی با آنان سزامند

دوستی با بَدان مايه‌ی زبونی من است
و موجب سرنگونی من
اگر با آنان گام زنم
اگر با آنان نشينم و برخيزم
اگر از آنان بشنوم
و با آنان از دوستی گويم
در پيشگاه تو آبرويی برايم نخواهد ماند
و اگر بَدان را راه‌بلدِ خود گيرم
و حرف و حديث آنان بپذيرم
کس مرا در شمار دوستانت نخواهد نشاند

امروز مرا از دوستی آنان بپرهيزان
و از مجالس آنان برخيزان

سراپرده‌ی تو سرای آسايش است و بهروزی
و آستان تو بوستان آرامش است و فيروزی
امروز مرا در پرده‌ی مهروزی خود درآر
و از جوار دوستی خويش بهره‌مند کن و برخوردار
جهانيان همه، تو را به خدايی می‌پرستند
و جنبدگان همه، ذات تو را به پاکی می‌ستايند

خدايی‌ات را سوگند
که نيازهای مرا روا کن
و دل و دماغ اين بنده‌ی ناتوان را باصفا

 

 

 

اللّهُمّ اهدِنی فيه لِصالِح الاعمَال
وَ اقضِ لِی فيه الحَوائِجَ وَ المَال
يَا مَن لايَحتاجُ إلی التّفسِير و السُّؤال
يَا عَالِماً بِمَا فی صُدورِ العَالَمِين
صَلِّ عَلَی مُحمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرين


کردار نيک، ايمای ايمان است و آيت مسلمانی
مؤمن را با ترازوی عملش بايد سنجيد
و بهره‌ی او از دين را در آيينه‌ی رفتارش بايد ديد
آن که کارنامه‌اش را از خوبی‌ها سرشار کرد
ره به سلامت بُرد
و آن که به رفتار ناپسندش ديگران را از خود بيزار کرد
نيم‌جرعه‌ای از سعادت هم نخورد

هدايتگرا !
امروز مرا با شيوه‌های درست زندگی آشنا کن
و زندگی‌ام را با صفا
ندای پاسخ‌گويی‌ات را نيوشيده‌ام
و دستانم را با هزار نياز و آرزو به سويت گشوده‌ام
سحرگاهان که روزنه‌های آسمانت باز است
من بی‌کس را با توِ تنها راز و نياز است
امروز نگاهی از سر لطف به اين بنده‌ی زار و نالان انداز
و تاريک‌خانه‌ی جانم را با اجابت دعايم چراغان کن
من سراسر احتياجم و نياز
و تو ذات بی‌انباز
من سراسر خواسته‌ام و پرسش
و تو شايسته‌ی پرستش
من هماره در بندِ توضيح و تعبيرم
و تو منزّه از هر تفسير
آن چه در ذهن ما جاری است
آن چه در انديشه‌ی ما می‌خلد
آن چه سينه‌ی ما را می‌آکند
تنها تو بدان آگاهی

ای کردگار آگاه !
درودی بر محمد (ص) نثار کن
و تبار پاکش را از سلام و صلوات خويش سرشار

 

 

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
برچسب‌ها: سی ساغر سحری
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 7 / 4 / 1394

اللّهمَّ اجعَلنی فيه مِن المُتوکّلين عَليک
وَ اجعلنی فيه مِن الفائِزين لَدَيک
وَ اجعَلنی فيه مِن المُقرّبين إليک
بإحسانِک يا غايَة الطّالبين

خدايا !
دريايی موج‌خيز مرا فرا گرفته
پيکر رنجورم را اين سو و آن سو می‌برد
ابرهايی سياه بر سَرم سايه افکنده
هراسِ گم شدن، تار و پود سويدای خسته‌ام را از هم می‌درد
تنها يک نقطه‌ی اميد برای منِ درمانده به جا مانده
که با نويدی جان‌فزا مرا به خويش خوانده است
و آن آهنگ دلنوازی است که از آستان تو برمی‌خيزد
و روح و روان مرا برمی‌انگيزد

جان‌آفرينا !
مرا آن‌سان گردان که به رشته‌ی سُتوار عنايات تو چنگ زنم
و به ذات جاودانه‌ی تو تکيه کنم
هر که به ريسمان صدگره تو بَرآويخت
گناهانش يک‌يک بريخت
و هر که آهنگ تو کردارمغانی از رهايی با خود آورد

الها !
کاميابی من در رستگاری نزد تو است
مرا بی‌بهره مگردان
و رهايی من در پرهيز و دوری از غير تو است
مرا آلوده مگردان

خدايا !
دَه روز است که کام از طعام فرو بسته‌ام
و از شهد و شيرينی گسسته‌ام
دَه روز است که به لطف و کرم تو، گناه و ناپسند را فروهشته‌ام
و اگر تو بپذيری، در صف پرستندگانت نشسته‌ام
امروز اميد آن دارم که در اين بزم‌
گاهِ خويش مرا نزديک‌تر بنشانی
و لذت قرب آستانت را نيز به من بچشانی
ای که همه‌ی پويندگان، راه تو را می‌پويند
و همه‌ی دردمندانِ خواهنده، نزديکی به درگاه تو را می‌جويند
بر من نيز نيکی و پاکی تمام کن
و آتش سوزان دوزخ را بر پيکر رنجورم حرام فرما.

 

اللّهُمّ حَبِّب إلیّ فيه الإحسانَ
وَ کَرِّه إلیّ فيه الفُسوقَ و العِصيانَ
وَ حَرِّم عَلیّ فيه السَخَطَ و النّيرانَ
بعَونِک يا غياثَ المُستَغيثين

روزها را می‌شمارم؛
يک، دو، سه . . .
اکنون از ده گذشته
و من همچنان بر درگاه تو نشسته
ندانم از روزان و شبان پيش بهره‌ای اندوخته‌ام؟
و از صيام و قيام خويش جامه‌ای جميل دوخته‌ام؟
يا من ـ اگرَم به پايان رمضان هم رسانی ـ همان باشم که بوده‌ام
و همان راهی را روم که پيش‌تر بريده‌ام و پيموده‌ام؟
اگر راز و نيازم بشنوی و بپذيری
و دستان محتاجم بگيری
به سعادت دست يابم و رستگار شوم
و اگرَم وا نهی ـ که نَنهی ـ
افسوس‌خورِ نابرخورداری از اين رحمت سرشار شوم

خدايا !
آنان که در پيرامون ما می‌زيند، برادران مايند
اگر ما به دريای رحمت تو چشم داريم
آنان هم به دستان ما نظر می‌کنند
و اگر ما به باران محبت تو اميد داريم
آنان هم به مهرورزی‌های اندک ما نگه می‌افکنند
امروز آنان به نيکی ما محتاجند
و فردا ما به ياری آنان نيازمند
امروز دست ما را دهنده‌کن
و ما را بخشنده

گناه و نافرمانی
مايه‌ی خشم و آتش تو بر بندگان است
و کج‌روی و سرپيچی
سبب فرود آمدن عذاب دردناک تو بر آفريدگان
سرکشیِ امروز ما پيش‌درآمدِ پشيمانیِ فردای ما است
و گام‌های کژمان نشانه‌ی خطای ما و خشم‌خوانِ خدای ما
امروز اگر تو نافرمانی و سرکشی را در چشم ما ناساز سازی
و اگر ما گشتن بر گرد گناه را ناپسند خوانيم
فردای رستاخيز، از خشم و آتش سوزان خويش رهامان سازی
و تو را از خود خرسند دانيم
و نعمت خويش بر ما تمام نُمايی
و شعله های دوزخ را بر ما حرام فرمايی

آن که فرياد زند
و داد خواهَد
و از جايی ندايی نشنود
اين تويی که فريادش رسی
و از او پرسی و ياری‌اش رسانی
و آن که ياری طلبد
و کمک خواهد
و از هيچ زاويه صدايی نشنود
اين تويی که غبار اندوه از رخسار غم‌زده‌اش برگيری
و او را در آستان بلند خويش بپذيری

فريادرسا !
مرا هم ياری رسان و فريادَم رس

 

اللّهُمّ زَيِّنّی فيه بالسِّتر و العِفاف
و استُرنی فيه بلِباس القُنوع و الکِفاف
و احمِلنی فيه علی العَدل و الإنصاف
و آمِنّی فيه مِن کلِّ ما أخاف
بعِصمَتک يا عِصمَة الخائِفين

رمضان برای منِ بنده ماه خودسازی است
و برای توِ آفريننده ماه بنده‌نوازی
رمضان برای من ماه خوردن‌ها و آشاميدن‌های اندک
و رازها و نيازهای بسيار است
و برای تو
ماه بخشش‌ها و دهش‌های پرشمار

پروردگارا !
امروز از تو می‌خواهم که زيوری از پوشش به من دهی
و افسری از پاکدامنی بر سرَم نهی

افزون‌خواهی کشنده است
و چونان گرگان گرسنه، دونده و درنده
و بسندگی و کم‌اندوزی
به سان همه‌ی سيرت‌های نيک، پايا و ماننده

پوشنده خداوندا !
جامه‌ای از درويشی و کم‌اندوزی بر پيکرم انداز
و مرا به کم‌ترين نيازهای زندگی خرسند ساز

امروز، هم آن روزی است که نَشايد از نيايش بکاهم
و بر من است که همه‌ی نيکی‌ها از تو خواهم

دادمندی اگر پيشه‌ی من شود
و دادپيشگی اگر انديشه‌ی من
انتظار من برای دادورزی ديگران بِهوده باشد

دادگسترا !
تو خود مرا به داد راه بنُما
و شهد داد در کامم ريز

آسمان مرا ابرهايی هراسناک پوشانده
و بر اندام من غباری از وحشت افشانده
هول و هراس من بی‌پايان
و ترس من آشکار و نمايان
نگرانی مرا سر آور
و جان مرا در پناه خويشت در آور

هر که ترسيد به تو گرويد
و هر که زاريد ندای محبت از تو شنيد
پرده‌ی هراس‌زدايت را بر من افکن
و بساط نابسامانی انديشه‌ام را بر هم زن

 

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
برچسب‌ها: سی ساغر سحری
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 7 / 4 / 1394

 

اللّهم أعنّی فيه علی صِيامه و قِيامه
و جنِّبنی فيه مِن هَفَواتِه و آثامِه
و ارزقنی فيه ذِکرَک بدوامِه
بتوفيقک يا هادِی المُضِلّين

يارا !
پرستش و ستايش تو، آن‌گاه ميسر شود
که مدد تو مرا ياور شود
و روزه‌داری و شب‌بيداری، آن هنگام بر من آسان آيد
که عنايت‌های بی‌منّت تو بر من پنهان نايد

دست ياری تو است که مرا بر صيام توانا سازد
و کمک‌های بی‌دريغ تو که بيداری را بر من گوارا

دستگيرا !
تا پرتو تابِ تو بر من تابيدن دارد، از لغزش برکنارم
و تا شعله‌ای از عشق تو در من انگيختن دارد، از گناه بيزارم
تو اما اگر عنايتِ خويش از من برگيری
به تاريکای هراسناکی باز می‌گردم که ديگر يارای گام زدنم نباشد
و اگر پرستش‌های مرا نپذيری
به سيه‌درّه‌ای درمی‌غلتم که توان رهايی‌ام نمانَد

نجات‌بخشا !
ياری‌‌ام دِه، تا از لغزش در امان مانم
و بر من منّت نِه، تا در پناه تو از گناه گريزان

زمزمه‌ی نام تو جانم صفا دهد
و آهنگِ دل‌انگيز پيام تو بر روانَم مرهم نهد
تا نسيم جان‌فزای ذکر تو بر جانم وَزان است
نفْسم از گنه گريزان است
و تا ياد تو در رگ‌رگ وجودم می‌دود
ابليس پرنيرنگ از من می‌رمد

جان پرورا !
ياد خوشِ خويش در همه‌ی هستی من پيوسته بِدار
و مرا از حلقه‌ی دوستان خود گسسته مَدار
ای که گمرَهان را با مشعل فروزان هدايت خويش ره نُمايی
و گمگشتان را با عنايت‌های خود هدايت فرمايی
توفيق ناپيداکرانه‌ات را از من نيز دريغ مدار
و هم مرا با رهروان رهيافته، همراه و همرَو شمار

الّلهُم ارزُقنی فيه رَحمةَ الايتام
و إطعامَ الطّعام
و إفشاءَ السَّلام
و صُحبةَ الکِرام
بطَولِک يا مَلجَأ الامِلين

در زندگی دردهايی است که جز به همياری همگان درمان نشود
و در ميان انسان‌ها نابرابری‌هايی که مگر با ياری همگان به‌سامان نشود

خدايا !
تو که خود دستگيرِ افتادگانی و ياور ضعيفان
ما را نيز به همراهی شکسته‌دلان خوانده‌ای و غمگساریِ يتيمان

اشک يتيمان، عرشيان را بلرزاند
و سرشکِ ديدگانِ بی‌سوشان، ما فرشيان را بهراساند
رحمتی !
تا در برابر آنان راه رحم پيماييم
و منّتی !
تا دستانمان به ستم نيالاييم

نان برکت زندگی ما است
و پاسِ آن نشانِ بندگی ما
سفره، خوانِ پرصفای نعمت تو است
و تهی نماندن آن نمادی از کرامت تو
گستراندن بساطِ طعام
بهره‌ای است که تو آن را ارزانی داری
و فراخوان خاص و عام
آيينی که تو پسنديده‌اش شماری

روزی‌بخشا !
مرا نيز بر اين کار توانا کن
و دستانم را با طعام دادن آشنا
ما از پيامبرت آموخته‌ايم که
برادری منشِ امّت مسلمان است
و احترام به يکدگر نشان مؤمنان
پيام‌آورت چنان بود که کسی در سلام بر او پيشی نداشت
و او خود هرگز اين کردار نيک فرو نگذاشت
پس ما را بر سلام که شعار ما است
و فاش گفتن آن نشانی از درستیِ رفتار ما
موفق دار

دوست، آيينه‌ی تمام‌نمای انسان است
و همنُمای نهادِ آدميان
ما در اين صحرای پرهراس دوستانی خواهيم که
دستمان گيرند و پيرِ راهمان شوند
و در اين دريای ناپيداکرانه همرهانی جوييم که
ياری‌مان دهند و ناخدايمان گردند

دستگيرا !
دستمان در دستان مِهترانی گذار که رفيقمان باشند
و در راهبری، آگه به طريقمان
ای که همه‌ی آرزومندان به درگاه تو پناه آرند
و همه‌ی اميدواران چشم به عنايات و بزرگواری‌های تو دارند
اميدمان برآورده ساز
ای خدای بنده‌نواز!

اللّهم اجعَل لی فيه نصيباً مِن رَحمَتِکَ الواسِعَة
وَاهدِنی فيه لِبراهينِک السّاطِعة
وَ خُذ بِناصيتی إلی مَرضاتِک الجامِعة
بمحبَّتِک يا أمَل المُشتاقين



خدايا !
آهنگ دل‌انگيز رحمتت را همه کس شنيده
و نعمت بی‌دريغت از کران تا کران کشيده
مهرورزی تو آن‌سان است که کس از آن برکنار نباشد
و محبتت چندان که کس نيست که از آن برخوردار نباشد

مهربانا !
امروز مرا بهره‌ای ده که باران رحمتت بر من نيز ببارد
بارشی که قطره‌قطره‌اش گل بخشش به بار آرد
از هر طرف که نگريستم نشانه‌های عظمت تو را درخشان ديدم
و آيات شگفت‌انگيزت را نُمايان
ديده به هر سو که انداختم
در قاب آينه‌ی چشمانم آيتی از تو اندوختم
و در سودای عشقت سوختم

بار الها !
برق جهيده از برهانت را تا سويدای جانم روان کن
و پذيرش آيين پاکت را بر جان شيفته‌ام آسان کن

خدايا !
سروده‌ای سراسر سودا سروده‌ام
و پيشانی بر آستان بی‌مانند تو سوده‌ام
رضايت تو مايه‌ی نجات من است
و عنايت تو توشه‌ی حيات من
در اين دنيای پريشان، رسيدن به ستيغ رضای تو افتخاری است بزرگ
و رَه يافتن به قلّه‌ی خشنودی‌ات اعتباری سترگ
تو خود زمام مرا برگير و فرايَم خوان
و به خرسندیِ فراگير خويشَم بَرخوان
همه‌ی شيفتگان، واله و سرگشته‌ی تواَند
و سوختگان، سربه‌سر، تشنه‌ی تو
هر که جانش در آتش عشق تو سوخت
و پيوسته چشم به اميد تو دوخت
با يک نگاه محبت‌آميز تو دل از همه کس گسست
و سايه‌ی آرامش بر جانش نشست.

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
برچسب‌ها: سی ساغر سحری
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 7 / 4 / 1394

اَللّهم لاتَخْذُلنی فيه لتعرّض مَعصِيَتِک
و لاتَضرِبنی بِسِياطِ نقِمتِک
و زَحزِحنی فيه من موجبات سَخَطِک
بِمَنِّک و اياديک، 
يا منتهی رَغبَةِ الرّاغِبين


لطيفا !
دريانشسته‌ای توفانْ‌زده را مانَم که
اميدم به کرانه‌های امن و نجات تو است
آشفته‌حالی دارم که چشمم به عنايات تو است
شکسته‌بالی هستم که دلِ خويش به تو بسته‌ام
و شوريده‌سری که بر درگاهِ تو نشسته‌ام
اينک اين من و اين افسرده‌حالی‌ام
اينک اين من و اين دست‌های خالی‌ام
و اينک اين تو و آن دريای مهربانی‌ات
و اين تو و آن لطف‌های آسمانی‌ات
اگر باز هم به نافرمانی‌ات دست يازم
و اگر چندباره به شکستن پيمانَم چنگ اندازم
ديگر چه اميدی توانَم از خود بردن؟
و خود را به پرده‌های پوشاننده‌ات سپردن؟

نگهدارا !
تو خود مرا از خوردن دانه‌ی پاشيده
در دامِ دَدان دور دار
و جان دُردانه‌ام
از اين درد به در آر
دردا، 
که اندام ناتوانم به تازيانه‌ی کينِ کلان تو نواخته شود
و اندوها که پيکر بی‌تابم،
زير شلاق مجازات انداخته شود

مزن!
مرا مزن و به باد نکوهشم مگير
بدی‌ها و کردارهای ناشايست مرا بپوشان
و توبه‌ام بپذير
من اگر بر توسن شهوت خويش نشينم
و جز خود و دنيای کوچکم کس نبينم
و همه چيز را برای تنها خود دانَم
و شتابان، تا کرانه‌های دور رانَم
و در پايان راه، آن دم به خود آيم که چيزی برايم نمانده
و اسب تيزتکِ هوس مرا تا کوره‌ی کويری خشک رانده
آنک آن منم سزامند آن که مرا از چشم خويش اندازی
و در دايره‌ی خشم خويش اندازی

الها !
ليک اگر تو خواهی
از خشم خويش می‌کاهی
و مرا در زير نگاه خود ‌می‌داری
و در رشته‌ی خوديانِ خود می‌شماری
فرجام هر که به جايی جز تو اميد بسته
آن است که دل از همه گسسته
و تنها و تنها به تو پيوسته
و انجامِ هر که راهی جز طريق تو پيموده
آن است که رشته‌ی خويش از همه بريده
و تنها به سرای تو رسيده
تو چکاد شيفتگی مردمانی
و يگانه آرام‌بخش زندگی بندگان
اگر منّت تو نباشد حاجت ما روا نشود
و اگر قدرت تو نباشد خواسته‌های ما ادا نشود
ما، امّا منت‌پذير توايم
و تو ـ به توان والای خويش ـ دستگير ما

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
برچسب‌ها: سی ساغر سحری
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 6 / 4 / 1394



 

 

حضرت خديجه اولين زن مسلمان 

حضرت خدیجه س در حالی به همسری محمد ابن عبدالله در آمد که از ثروت و شهرت خاصی در عربستان برخوردار بود و خواهان زیادی از میان ثروتمندان قریش داشت . 

در این دوره زمانی حضرت محمد (ص) هنوز به رسالت برانگیخته نشده بود واز ثروت و مکنت نیز برخوردار نبود . ایشان در این زمان تحت سر پرستی جد بزرگوارشان حضرت عبد المطلب زندگی می کردند و شهرتی مگر در راستکاری و امانت داری نداشت اما حضرت خدیجه سلام الله عليها او را بر گزید و پس از رسالت آن حضرت نه تنها تمام سختی ها را به جان خرید و سرمایه خویش را برای هدف شگفت رسول الله (ص) خرج کرد .

ايشان اولین زنی است که به پیامبر اسلام ایمان آ ورد .از ثروت بسیار حضرت خدیجه همسر بى ‏همتاى پیامبر (ص) اسلام رونق یافت .


وي با اين كه در عصر جاهليت، در "مكه معظمه" ديده به جهان گشود، و در آن شهر قبيله گرا و طايفه مدار رشد و كمال يافت، در عفت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صميميت، صداقت، مهر و وفا با همسر، كم نظير بود، و وي را در آن عصر، "طاهره" و "سيده نساء قريش"ميخواندند، و در اسلام يكي از چهار بانويي كه بر تمام بانوان بهشت فضيلت و برتري دارند، شناخته شد، و جز دختر ارجمندش حضرت "فاطمه زهرا(س)"، هيچ بانويي اين مقام و فضيلت را نيافت.

وي پيش از ازدواج با "رسول خدا(ص)"، در آغاز با "هند ابن بناس تميمي"، معروف به "ابوهاله" و پس از وي با "عتيق ابن عابد مخزومي" ازدواج كرد و از هر دوي آن ها داراي فرزند شد، پس از مرگ همسر دوم، "خديجه كبري(س)" با درايت و خردمندي خويش صاحب دارايي فراوان شد و كاروانهاي متعددي براي بازرگاني به راه انداخت.

"حضرت محمد(ص)" كه پيش از بعثت، بنا به سفارش عمويش "ابوطالب(ع)" در يكي از سفرهاي كارگزاران خديجه شركت كرد، و سود فراواني نصيب وي نموده بود، علاقه "خديجه(س)" را به خويش جلب و زمينه ازدواج با وي را فراهم كرد.

"خديجه كبري(س)" در چهل سالگي با امين قريش، حضرت "محمد(ص)" كه در سن 25 سالگي بود ازدواج كرد، و زندگي شرافتمندانه و اصيلي را پايه ريزي كردند، كه در تاريخ بشريت بي همتا و بي مانند است.






علاقه خاص حضرت خديجه (س) به پيامبر (ص)


"خديجه كبري(س)" به "پيامبر(ص)" عشق و علاقه ويژه اي داشت و هنگامي كه آن حضرت مبعوث به رسالت شد، تمام توان و داراييهاي خويش را در اختيار آن حضرت گذاشت، تا در راه اسلام و باروري آن هزينه كند. 

او نخستين زني بود كه به آن حضرت ايمان آورد و در اين راه مشقات و آزار فراواني از سوي قريش و اهالي "مكه" متحمل گرديد.


وي تا زنده بود، در تمام صحنه ها يار و ياور رسول خدا(ص) و موجب تسلي قلب شريف آن حضرت بود، و در روزگار سخت تبعيد در "شعب ابيطالب"، هيچ گاه آن حضرت را تنها نگذاشت و با تمام وجود از وي پشتيباني و نگاهباني ميكرد.

سرانجام اين بانوي فداكار، پس از يك عمر تلاش و كوشش و 25 سال خدمت به رسول گرامي(ص) و دين مبين اسلام، پس از بازگشت از محاصره قريش در "شعب ابيطالب" به "مكه معظمه"، در دهم رمضان سال 10 بعثت، جان به جان آفرينان تسليم و روح مطهرش به اعلي عليين عروج نمود.



 

مقام حضرت خديجه(س) در نزد پيامبر (ص)

پس از غسل و كفن بدن مطهر "خديجه كبري(س)"، "پيامبر(ص)" وي را در "حجون مكه" به خاك سپرد.

"خديجه(س)" در خانه "پيامبر(ص)" داراي 2 پسر به نامهاي "قاسم" معروف به "طيب"، و "عبدالله"معروف به "طاهر" و 4 دختر به نامهاي "زينب"، "رقيه"، "ام كلثوم " و حضرت "فاطمه زهرا(س) "گرديد.

"پيامبراكرم(ص)" در شأن همسرش "خديجه(س)" فرمود: 
سوگند به خدا، پروردگار كسي را بهتر از "خديجه" نصيبم نكرد، زيرا در حاليكه مردم، كفر ميورزيدند، او به من ايمان آورد، و در حاليكه مردم تكذيبم ميكردند، او مرا تصديق كرد، و در حاليكه مردم محرومم كرده بودند، او با داراييهاي خود با من مساوات كرد، و خداوند از او به من فرزنداني عطا كرد، كه از ساير همسرانم چنين موهبتي نصيبم نشد.







حضرت خديجه (س) بزرگترين حامي اسلام

سخن از اسلام خديجه گفتن در واقع سخن از اسلام در روز نخستين است. همه امت اتفاق نظر دارند كه خديجه اولين بانويي است كه اسلام آورده است. در همان زماني كه پيامبر گرامي از اذيت و آزار و دشواريها رنج مي برد، آنجا كسي بود كه از بار اندوه و غمهاي او مي كاست و موجب مي شد كه غمها و اندوه هاي خويش را به فراموشي سپارد. او تنها خديجه همان زن با ايمان بود، همان زن گرانقدري كه ياور و شريك محمد (ص) بود.

تبسم خديجه كوله بار اندوه و دردها را از محمد (ص) سبك مي كرد و دوستي نمايان بر چهره اش موجب مي شد كه پيغمبر دردها و رنجهاي خود را از ياد ببرد. ايمان خديجه پيغمبر را از يك آينده درخشان و با شكوه براي دعوت خبر مي داد و استواري عقيده اش دليلي بر آغاز پيروزي بود.

اموال خديجه در واقع كليد شكست اين محاصره بود. او مواد مصرفي را چندين برابر قيمت واقعيش از براي غذاي كساني كه ميان امت بودند مي خريد تا اينكه سالهاي محاصره اقتصادي با سلامت و رهايي امت سپري شد و حيله قريش با شكست و ناكامي مواجهه گرديد.


رسول گرامي (ص) به خاطر صداقت و امانتي كه از او نمايان شده بود به صادق و امين معروف بود و خداوند حاضر و ناصر چنين مي خواست كه خديجه داراي سيره اي باشد كه بدان از همه زنان منحصر بفرد باشد، به همين جهت در دوره جاهليت به طاهره معروف بود و همين لقب براي شرف و افتخار او كافي است.


 





ایمان و فداکاری خدیجه 

خدیجه زنی با فضیلت ودارای کمالات علمی و معنوی بود ، ودر اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود وبه رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت. می دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.

خدیجه ازعلمای دیگر یهود ونصارا نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود، وازهمه مهم تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام ازطریق غلامش« میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده وبر عشق وایمانش افزوده بود. لذا با ورقة بن نوفل رازدل گشود وخواهان وصلت با پیامبر شد . 

همه اینها حاکی ازایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سالها قبل ازبعثت آن حضرت اتفاق افتاده ، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود.7

امیر مؤمنان در «خطبه قاصعه»می فرمایند : روزی که رسول خدا به پیامبری رسید،نور اسلام به هیچ خانه ای وارد نشد جز به خانه پیامبر وخدیجه که من سومین نفرآنان بودم که نور وحی و رسالت را می دیدم و عطر نبوت را استشمام می کردم .8

خدیجه ازنظر ایمان وعقیده به جایی رسیده بودکه خدا وپیامبر و ملائکه اورا دوست داشتند ،وبر ایمان اومباهات می کردند ، واو را افضل زنان پیامبر و جزء برترین زنان عالم و جهان معرفی می نمودند !

خدیجه زنی است که پیامبر خدا در حق او می گوید :ای خدیجه!خداوند متعال هر روز به وجود توچندین بار به ملائکه اش مباهات می کند .9

آری !خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به اوسلام رساند . اونه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد،بلکه تمام تلخی های سیاسی واجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) را مجروح می ساخت ترمیم نمود ، و وی رادر ادامه سیرالهی اش یاری داد، ومایه آرامش شوهر گشت!



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 6 / 4 / 1394

درد جانکاه
دهم رمضان المبارک یاد آور داغ جانسوز و حادثه جانکاهی است که عصاره هستی و خاتم و افضل پیامبران را به سوگ نشاند. در سال دهم بعثت بانوی بزرگ اسلام بعد از 25 سال همراهی و فداکاری در راه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با کوله باری از رنجها، فداکاریها، گذشت و ایثارها، در سن 65 سالگی، چشم از جهان فرو بست و همسرش محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را در میان دشمنان در فراق جانسوزی تنها گذاشت. این حادثه دردناک درست بعد از سه روز از وفات ابوطالب، حامی دلسوز و فداکار پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اتفاق افتاد و آنچنان حضرت ختمی مرتبت را متأثر و محزون ساخت که آن سال (دهم بعثت) را «عام الحزن» و سال غصه و غم نامگذاری نمود و در میان اندوه فراوان و اشکی چون باران، خدیجه را در محلی به نام «حجون» به خاک سپرد.
آنچه در پیش رو دارید نگاهی است گذرا، به فضائل خدیجه کبری، بانوی فداکار و صبور اسلام. 
فضائل خدیجه علیهاالسلام 
1.بصیرت ژرف 
از بالاترین فضائل خدیجه کبری این است که از اندیشه بلند و فکر عمیق و بصیرت ژرف برخوردار بود؛ مخصوصاً عقل عملی او در اوج خود قرار داشت. این امر را می‏توان از انتخاب پیامبر اکرم به عنوان شوهر آینده و شایسته خود از بین آن همه خواستگاران پولدار و تاجر فهمید.
او در چهره و رفتار محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آینده درخشان و ممتاز او را می‏دید، به همین جهت راز پیشنهاد ازدواج با محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را (قبل از بعثت) چنین بیان می‏کند: «یَابْنَ عَمّ! اِنّی قَدْ رَغِبْتُ فِیکَ لِقِرابَتِکَ مِنّی وَ شَرَفِکَ فی قَوْمِکَ وَ اَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَ حُسْنِ خُلْقِکَ وَ صِدْقِ حَدِیثِکَ؛(1) ای پسر عمو! من به خاطر خویشاوندی‏ات با من، و شرف و امانتداری‏ات در میان قوم خود، و به جهت اخلاق نیک و راستگویی‏ات، به تو تمایل پیدا کردم.»
جملات فوق به خوبی نشان می‏دهد که محبت و ارادت این بانو به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله براساس عشق مجازی و محبت شهوانی نبوده، بلکه بر اثر معرفت و شناخت عمیقی بوده است که از شخصیت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله داشت. اما افرادی که چنین بصیرتی نداشتند، از جمله گروهی از زنان قریش سخت خدیجه را مورد ملامت و سرزنش قرار دادند، تا آنجا که گفتند: «او با این همه حشمت و شوکت با یتیم ابو طالب که جوانی فقیر است تن به ازدواج داد. چه ننگ بزرگی.»
خدیجه که انتخابش از سر شناخت و معرفت بود، محکم و قرص بر انتخاب خویش پای فشرد و در جواب سخنان ناشی از جهالت و بی خبری آنها گفت: «ای زنان! شنیده‏ام شوهران شما [و خودتان] در مورد ازدواج من با محمد خرده گرفته‏اید و عیب جویی می‏کنید، من از خود شما می‏پرسم آیا در میان شما، فردی مانند محمد وجود دارد؟ آیا در شام و مکه و اطراف آن شخصیتی به سان ایشان در فضائل و اخلاق نیک سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگیها با او ازدواج کردم و چیزهایی از او دیده‏ام که بسیار عالی است.(2)»
شایسته خویش نبود.
2. ایمان و اسلام محکم و پایدار
همان بصیرت ژرف خدیجه که باعث انتخاب محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برای همسری آینده او شد، عامل ایمان و اسلام او نیز گشت، و باعث شد که لقب اول زن مسلمان را به خود اختصاص دهد.
«ابن عبد البر» به سند خود از پدر «ابی رافع» نقل می‏کند که پیامبر خدا در روز دوشنبه (مبعث) نماز گذارد و خدیجه در (ساعات) آخر همان روز نماز خواند.(3)
وَ خَدیجَةَ وَ اَنَا ثالِثُهُمْ. اَری نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسالَةِ وَ اَشُمُّ ریحَ النُّبُوَّةِ؛(4)
رسالت را می‏دیدم و بوی نبوت را استشمام می‏کردم.»
خدیجه علیهاالسلام تا آخرین لحظه بر آن ایمان پای فشرد و در راه اسلام فداکاری و گذشت نمود و یک لحظه از رهبر اسلام و حمایت او غافل نگشت .
3. از برترین بانوان دو سرا
برترین زنان جهان هستی را چهار زن تشکیل می‏دهند؛ چنانکه ابن اثیر از انس بن مالک از پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل کرده که فرمودند:«خَیْرُ نِساءِ الْعالَمینَ مریمُ، آسِیةُ، خدیجةُ وَ فاطِمةُ؛(5) برترین زنان عالم مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه علیهاالسلام هستند.»
همینها که کوله بار کمال را در دنیا بستند، در بهشت نیز در صدر قرار دارند و از جمله آنها خدیجه کبری علیهاالسلام می‏باشد. «عکرمه» از «ابن عباس» نقل می‏کند که حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند:«اَفْضَلُ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ خَدیجةُ بِنْتُ خُوَیْلَدٍ وَ فاطِمةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیَمُ ابْنَةُ عِمْرانَ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزاحِمٍ اِمْرَأةُ فِرْعَوْنَ؛(6) بهترین زنان بهشت اینانند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.»
4. برترین همسر پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله 
پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همسران متعددی داشتند، ولی از نظر درجات یکسان نبودند.
یکی از آنها در حال حیات و بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سخت حضرت را اذیت و آزار داد، و بر خلاف دستورات او حرکت کرد، که همین امر باعث تنزل مقام و منزلت او گردید، ولی برخی از آنها مانند خدیجه کبری با تمام وجود و هستی خویش در راه اطاعت از پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و جلب رضایت او کوشید و در نتیجه در بین تمام همسران رتبه ممتاز را کسب نمود. مرحوم شیخ صدوق از امام صادق علیه‏السلام نقل می‏کند که آن حضرت فرمودند: «تَزَوَّجَ رَسُولُ اللّهِ بِخَمْسَ عَشَرَ اِمْرَأَةً اَفْضَلُهُنَّ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلَدٍ؛(7) رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با پانزده زن ازدواج کرد که برترین آنان خدیجه دختر خویلد بود.»
5. مادر زهرا علیهاالسلام 
طبق نص قرآن کریم همسران پیامبر مادران روحانی مؤمنان و«ام المؤمنین» هستند: «وَ اَزْواجُه اُمَّهاتُهُمْ(8)»؛ «همسران او (پیامبر) مادران مؤمنین هستند» و خدیجه از برترین مصداقهای آیه بشمار می‏رود. واین سعادت در بین همه زنان حضرت، نصیب خدیجه گشت که یازده امام از نسل او از طریق فاطمه زهرا علیهاالسلام پدید آید. راستی چنین مقامی نیاز به لیاقت و استعداد بالا دارد.
از بین همه فرزندان حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فاطمه زهرا علیهاالسلام از مقام ممتازی برخوردار است؛ چرا که هم دارای عصمت است(9) و هم امامت و وصایت از طریق نسل او استمرار یافت.
6. سخاوت و انفاق بی بدیل 
ثروت خدیجه در آن دوران زبانزد خاص و عام بود. ثروت این بانوی کاردان و عاقله به قدری زیاد بود که مالداران درجه یک قریش چون «ابو جهل» و «عقبة بن ابی معیط» در نزد او ناچیز به شمار می‏رفتند.
مورخان ثروت خدیجه را بدین ترتیب شمرده‏اند:
1. هزاران شتر که اموال تجارتی او را حمل می‏کردند.
2. قبه‏ای از حریر سبز با طنابهای ابریشمی بر بام خانه‏اش افراشته بود. این امر نمایانگر ثروت فراوان او بود و فقرا نیز از روی این علامت برای استعانت و کمک مراجعه می‏کردند.
3. چهار صد غلام و کنیز که خدمات ارجاعی او را انجام می‏دادند.(10)
هستم.»(11)
شما در این باره گواه باشید و گواهی دهید.(12)»
به من سود نرساند.(13)»
7. صبر و بردباری بی مانند
فردی مانند خدیجه که در درون ثروت فراوان بزرگ شده طبعا باید نازپرورده و کم تحمل باشد؛ اما خدیجه با برخورداری از نعمتها بعد از ازدواج و ایمان به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خود را برای تحمل همه سختیها آماده کرد، تحمل فشارهای مختلف مشرکان مکه، سرزنشهای بستگان، محاصره اقتصادی در شعب ابی‏طالب و... مخصوصا محاصره اقتصادی سخت او را اذیت و آزار داد و با کهولت سن (63 ـ 65 سالگی) تحمل و بردباری نهایی را به عرصه نمایش گذاشت. بنت الشاطی در این زمینه می‏گوید: «خدیجه در سنی نبود که تحمل آن همه رنج برایش آسان باشد، و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت خو گرفته باشد، اما در عین حال و با وجود کهولت سن، سختیهایی را که در اثر محاصره در شعب وارد می‏شد تا سر حد مرگ تحمل کرد.»(14)
8. حامی رسالت و محب امامت 
چهار زن در این دنیا به حد کمال رسیده‏اند و به عنوان زنان نمونه و شایسته هستی شناخته شدند: آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه علیهاالسلام . از مهم‏ترین اشتراکات این چهار زن، حمایت و اطاعت از رهبری و پیشوایان زمان خود بوده است. آسیه تا پای جان از رهبری و رسالت موسی علیه‏السلام حمایت نمود، مریم با تحمل تهمت و رنجها پایه‏های رسالت عیسی علیه‏السلام را محکم نمود، فاطمه زهرا علیهاالسلام تا مرز شهادت از امام خویش علی بن ابی طالب پشتیبانی و دفاع نمود و سر انجام شهید راه امامت و ولایت گشت. 
و اما خدیجه علیهاالسلام از حامیان راستین رسالت بود. او نیز جان و مال خویش را تقدیم رسالت نمود. او هم رسالت مدار بود و هم امامت محور. هم حامی و همگام رسالت بود و هم محب و طرفدار امامت. 
در مورد حمایت از رسالت در بخشهای پیشین اشاراتی به میان آمد، در این بخش فقط به یک نکته اکتفا می‏شود. حضرت آدم در بهشت نگاهی به زندگی محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و خدیجه علیهاالسلام انداخت و گفت: «یکی از برتریهای محمد بر من این است که همسر او برای اجرای اوامر خداوند با شوهرش همکاری و مساعدت نمود و حال آنکه همسر من مرا در نا فرمانی خداوند تشویق نمود.(15)»
و محبتهای خدیجه صبح و شام به خانه ابو طالب روان بود.(16)»
(17)
زمان امامت حضرت هنوز به فعلیّت نرسیده بود.
مرحوم محلاتی به نقل از مجلسی رحمه‏الله می‏گوید: «روزی رسول خدا خدیجه را نزد خود خواست و فرمود: این جبرئیل است و می‏گوید: برای اسلام شروطی است: اول: اقرار به یگانگی خداوند، دوم: اقرار به رسالت پیامبران، سوم: اقرار به معاد و عمل به اصول و مهمات شرع، چهارم: اطاعت اولی الامر [یعنی علی] و ائمه طاهرین از فرزندان او و برائت از دشمنان آنها.» خدیجه هم به آنها اقرار نمود و آنها را تصدیق کرد.(18)
تو و مولای تمام مؤمنان و امام آنها پس از من است.»
آن گاه دست خود را بالای دست امیرمؤمنان گذاشت و خدیجه دست خود را بالای دست پیامبر قرار داد و این گونه بیعت ابدی ولایت مداری را انجام داد.(19)
________________________________________
1. سیره نبوی، ابن هشام، ج1، ص201؛ تاریخ طبری، ج1، ص521.
2.بحارالانوار،ج16،ص81 و ج103،ص374.
3.استیعاب، ج2، ص419، ش13.
4.تاریخ طبری، ج2،ص208 وشرح نهج البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج13،ص197. 
5. خصال صدوق، باب خصال اربعه. 
6.اسدالغابة، ج5، ص437؛ استیعاب، ج4، ص1821.
7.خصال شیخ صدوق، باب خصال اربعه. 
8.احزاب/5.
9. احزاب/33.
10.الوقایع و الحوادث، محمد باقر ملبوبی، ص13؛بحارالانوار،ج17،ص309 وج16،ص22.
11.همان دو.
12.بحارالانوار،ج16،ص75ـ77.
13. همان، ج19، ص63.
14.خدیجه کبری، نمونه زن مجاهد مسلمان. 
15. طبقات ابن سعد، ج1،ص134.
16. بحار الانوار، داراحیاء التراث، ج37، ص43.
17.همان، ج43،ص3.
18. محلاّتی، ریاحین الشریعه، ج2، ص209.
19. همان.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 6 / 4 / 1394
حاج سعيد حداديان
مرثيه خواني1 Play Download
مرثيه خواني 2 Play Download

 

 

 

حاج محمد رضا طاهري
روضه خواني Play Download
نوحه خواني Play Download

 

 

 

حاج محمود کريمي
اي در ديار غربت و غم يار احمد Play Download

 

 

 ::: 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 6 / 4 / 1394

سیمای خدیجه (س) در قرآن

حضرت خدیجه

در این قسمت به آیاتی از قرآن پرداخته می شود كه از نگاه احادیث و مفسران در باره حضرت خدیجه نازل شده و یا درارتباط با ایشان می باشند .  

خدیجه پاك و برگزیده...

و اذ قالت الملائكه یا مریم ان الله اصطفیك و طهرك و اصطفیك علی نساء العالمین

آنسان كه ملائكه گفتند : ای مریم خداوند شما را پاك گردانید و برگزید و نیز بر تمام زنان جهان هستی برتری داد )سوره آل عمران آیه 42(

مخاطب قرآن در این برتری كمال و پاكی حضرت مریم صلوات الله علیها می باشد لكن  با توجه به اینكه مفسرانی چون قرطبی طبرسی ابن كثیر و آلوسی بغدادی در ذیل تفسیر این آیه با استناد به كلامی از رسول الله صلی الله علیه و آله كه فرمودند : فضلت خدیجه علی نساء امتی كما فضلت مریم علی نساء العالمین  یعنی خدیجه بر زنان امتم برتری یافت همانگونه كه مریم بر زنان جهان برتری داشت و نیز در كلام دیگری كه حضرت علی علیه السلام فرمودند كه از رسول الله صلی الله علیه و آله شنیدم كه می فرمودند : خیر نسائها مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد (تفسیر ابن كثیر ج 1 ص 323 ) یعنی بهترین زنان مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد هستند گویای این واقعیت است كه مصداق دیگر این آیه حضرت خدیجه صلوات الله علیها نیز می باشند

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 6 / 4 / 1394

خدیجه این بانوى آگاه و پاك‏سرشت، و این دلباخته‏ى فضیلت و معنویت، كه اعتقاد به حق و حقیقت و تمایل به فضایل و كمالات، از خصایص ذاتى او بود، از همان دوران جوانى نیز یكى از مشهورترین زنان حجاز و عرب به شمار مى‏رفت. وى كه نخستین زن تاجر عرب و یكى از بزرگترین شخصیت‌هاى تجارى حجاز بود، حتى پیش از ازدواج با پیامبر نیز، از شهرتى شایسته برخوردار بود. چنان كه نام وى نه تنها در تاریخ اسلام، بلكه در تاریخ اعراب و قبائل عرب و در آثار و نوشته‏هاى مورخین غیراسلامى نیز، به عظمت و تجلیل، یاد شده است.
خدیجه در كار تجارت خود نیز، بر اساس همان خصوصیات و خصلت‌هاى برجسته‏ى انسانیش، گام برمى‏داشت. هرگز تجارت را به عنوان وسیله‏اى براى كسب درآمدهاى سرشار، به هر طریق و به هر شكل كه باشد، نگاه نمى‏كرد. هرگز در پى سودجویى و منفعت طلبى‏هاى شخصى و بى‏رویه نبود. از این رو همواره سعى داشت كه تجارت خود را به دور از آلودگى‏ها، و عارى از درآمدهاى ناصحیح، انجام دهد، و از عوایدى كه از راه‌هایى چون احتكار و كم‏فروشى و گران‏فروشى و رباخوارى و نظایر آن به ‌دست مى‏آید، مصون دارد. بر این اساس خدیجه هرگز تجارت خود را، به این گناهان نابخشودنى آلوده نكرد، و داد و ستدهایش را جز از راه‌هاى مشروع و اصولى انجام نداد.
همین خصوصیات انسانى، و روش و رفتار معقول و منطقى باعث شده بود كه اطمینان و اعتماد گروه‌ها و طبقات مختلف مردم، به او جلب شود و راه پیشرفت و ترقى از راه‌هاى مشروع و افزایش درآمدهاى حلال، براى او هموار گردد. تا جایى كه درباره‏ى موفقیت‌هاى تجارى او، و ثروت سرشارى كه از این راه فرادست آورده بود، در تواریخ و متون مختلف نوشته‏اند: «هزاران شتر در دست خدمه و كاركنان خدیجه بود كه در اطراف كشورهایى چون مصر، شام و حبشه در راه تجارت، مشغول رفت و آمد و داد و ستد و نقل و انتقال كالاهاى تجارى بودند.» (1)
با این كه حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى كه همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مى‏كرد، نام او را با احترام مى‏برد و همواره خاطره‏ى او را گرامى و عزیز مى‏داشت چنان كه درباره‏اش مى‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى كه من نیاز به كمك داشتم، به یارى‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد كه جهانیان نسبت به من كفر مى‏ورزیدند، و روزى مرا تصدیق كرد كه جهانیان تكذیبم مى‏كردند، خداوند از او به من اولاد عنایت كرد.»

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 6 / 4 / 1394

خديجه دختر خويلد از نيكوترين و عفيفترين زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستين زنی كه به پيامبر اكرم ( ص ) ، شوهرش ، ايمان آورد و آن چه از مال دنيا در اختيار داشت - در راه پيشرفت اسلام - كريمانه بذل كرد.

h-khadijeh-ezdevaj01

خديجه آن قدر ارزش الهي داشت كه براي او مانند مريم مائده هاي آسماني نازل مي شد. رسول خدا (ص) مي فرمايند:
خداوند از ميان زنان چهار زن را برتري داده است. آسيه .مريم.خديجه.فاطمه از عايشه ، زوجه پيامبر ( ص ) ، نقل شده است كه گفت : " احترام هيچ يك از زنان به پايه حرمت و عزت خديجه نمي رسيد . رسول الله ( ص ) پيوسته از او به نيكی ياد مي كرد و به حدی او را محترم مي شمرد كه گويا زنی مانند خديجه نبوده است " .
عايشه سپس نقل مي كند : روزی به پيغمبر ( ص ) گفتم : خديجه پير زنی بيش نبوده و خداوند بهتر از او را به تو عطا كرده است. پيغمبر(ص) سخت برآشفت به طوری كه رگ پيشاني اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خديجه كسی برای من نبود . روزی كه همه مردم كافر و بت پرست بودند ، او به من ايمان آورد.روزی كه همه مرا به جادوگری و دروغگويی نسبت مي دادند ، او مرا تصديق كرد ، روزی كه همه از من روی مي گردانيدند ، خديجه تمام اموال خود را در اختيار من گذاشت و آنها را در راه من بی دريغ خرج
كرد خداوند از او دختری به من بخشيد كه مظهر پاكی و عفت و تقوا بود . عايشه مي گويد : با خود گفتم ديگر از خديجه به بدي نام نخواهم برد. عايشه مي گويد:‹‹من در مورد زنان پيامبر از هيچ كدام به اندازه خديجه حساس نبودم زيرا پيامبر مرتب از او تعريف مي كرد و من هرگز او را نديده بودم..
در شجره ي طوبي آمده است:خديجه عليها سلام زيباترين زنها از نظر جمال، كاملترين از نظر عقل، تمام ترين از نظر رأي وتصميم گيري،وزيادترين از نظر عفت،دين،حيا، مرووت ومال بود.

پيامبر(ص) فرمود:‹‹ اسلام با شمشير علي(ع)و مال خديجه(س) بر پا و استوار شد واستقامت يافت.›› اگر خديجه نبود كدام زن شايستگي آن را داشت كه مادر حضرت فاطمه عليها سلام باشد و اگر فاطمه نبود چه كسي شايستگي فرزندي خديجه را داشت و اگر پيامبر(ص) نبود خديجه وفاطمه چگونه مي توانستند به مقام سروري زنان عالم نايل آيند.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 6 / 4 / 1394

 

ویژه نامه وفات جانسوز

۩همسر عصاره هستی ، حضرت خدیجه (س) ۩

زندگانی حضرت خدیجه کبری (سلام الله عليها)

تبيين الگوهاى رفتارى مناسب براى فعاليتهاى اجتماعى، فرهنگى و... اساسى‏ترين نياز زنان در جامعه ما به شمار مى‏رود، در اين ميان گروهى راه افراط پيموده، زنان را از هرگونه فعاليتى محروم مى‏سازند و عده‏اى ديگر حضور بى‏محابا در اجتماع را تنها نسخه شفابخش مى‏دانند.
مسلما دراظهارواعمال‏نظر پيرامون مسايل مربوط به جامعه زنان بايد خاستگاه اسلامى آن را درنظر گرفت، زيرا سخنراندن بدون شناخت عميق از سيره معصومان، جامعه زنان را از بستر اصلى خارج و در گرداب سطحى‏نگريها گرفتار مى‏سازد. ...
نگاه تاريخى و تحليل واقعيتهاى موجود در زندگى شخصيتهاى مؤثر و مطرح جامعه زنان، در طول تاريخ اسلام، مى‏تواند ما را به خاستگاه اصلى نظرات دينى پيرامون زنان و تشخيص محدوده و نحوه فعاليتهاى اجتماعى آنان نزديك سازد.
زندگى حضرت خديجه را مى‏توان نمونه‏اى كامل از تحول مثبت و سير به سمت كمال دانست؛ زيرا خديجه(س) بيش از چهل‏سال از زندگى‏اش را در دوران جاهليت‏سپرى‏كرد، آنگاه با غلبه بر تمام تضادهاى موجود اجتماعى دل به اسلام سپرد. و به اولين اجتماع كوچك اسلامى گام‏نهاد . زندگانى او چون پلى است كه ابتداى آن در دوران جاهليت و انتهايش در دوران اسلامى است. از اينرو بررسى نقاط حساس زندگانى وى مى‏تواند ما را در دست‏يابى به الگوى مثبت‏يارى‏دهد و براى همه گروههاى جامعه، بهويژه زنان، كه دوران جاهليتها، تعصبها و هجوم فرهنگهاى بيگانه را تجربه كرده‏اند سودمند باشد.
اوضاع اجتماعى زنان درعصر جاهلى
كعبه، نماد توحيد، با قامتى كشيده و استوار پابرجاى بود اما مردم پيرامونش بر اثر زندگى خشن بيابانى، عدم ارتباط با تمدنهاى ديگر و حكمفرمايى جهل و اميال نفسانى به سوى انحطاط گام برمى‏داشتند، انحراف از آيين توحيدى خليل‏الله در تمام شئون حياتى و اجتماعى آنان ديده‏مى‏شد و از افراد بى‏رحم و جاهل انباشته‏بود. نظام اجتماعى عربستان نظامى بيابانى بود، و زورمندترين جريان اجتماعى و قبيله‏اى در راس هرم قدرت جاى‏داشت. زنان كه از لحاظ اجتماعى ضعيف‏ترين گروه جامعه بودند به طور كامل مقهور اراده و تمايلات مردان به شمار مى‏آمدند و در جنبه‏هاى اقتصادى، اخلاقى، فرهنگى و آداب و سنن اجتماعى تحت‏سلطه بودند.
گاه مردانى كه نياز مالى داشتند و يا در انديشه توسعه ثروت بودند گروهى از زنان را خريدارى كرده، پس ازآموزش آوازخوانى و نوازندگى خانه‏هايى در اختيارشان مى‏گذاشتند و پرچمى كه نشانه آزادى ورود همگان بود بر بام خانه‏هايشان نصب مى‏كردند. وظيفه اين زنان كسب درآمد براى طبقه مسلط جامعه بود.اينكردار زشت چنان وقاحت‏خود را ازدست داده‏بود كه ثروتمندان بى‏هيچ دغدغه‏اى به استثمار عفت وعزت زنان مى‏پرداختند و ازاين راه ثروتهاى كلان گرد مى‏آوردند.زمانى نيز تنها به خاطرازدياد نسل به موجوديت زن احترام مى‏گذاشتند و براى رسيدن به اين هدف ازهرراه ممكن سود مى‏جستند؛ برخى به طور اشتراكى زنى را به همسرى مى‏گرفتند وعده‏اى به طور قبيله‏اى زنى را به عقد درمى‏آوردند.
وقتى تار جهل به پود فقر گره‏مى‏خورد، مردم را به سنتهاى هولناك مى‏كشاند، دختركشى تنها يكى از دههافجايع‏خوفناكى است كه در جزيرة‏العرب رواج‏داشت. براساس منابع موجود، «صعصعة‏بن ناجيه مجاشعى‏» جد فرزدق به تنهايى دويست‏وهشتاد دختر را از پدرانشان خريد و با پرداخت‏سه شتر براى هر كدام آنها را از مرگ حتمى نجات‏داد. اين خبر مى‏تواند گستره وسيع نفوذ اين سنت زشت را نشان‏دهد. فرزدق خاطره احسان جد خويش را چنين زنده كرده‏است:"وجدى الذى منع الوائدين واحيا الوئيد فلم توئد."جدم همان شخصى است كه دخترانشان را از زنده‏به‏گوركردن، بازداشت و زنده‏به گورشدگان را نجات‏داد و نگذاشت دفن‏شوند.
رويش ستاره
حضرت خديجه(س) شصت‏وهشت‏سال پيش ازهجرت درمكه چشم به جهان گشود.پدرش خويلد از فرزندان اسدبن عبدالعزى به شمارمى‏آمد و مادرش فاطمه دخترزائدة‏بن اصم بود. جد هردو «فهر» نام‏داشت و ازقبيله قريش بودند.
به روايتى پدرش قبل از جنگهاى فجار كشته‏شد و خديجه را دردنياى پرآشوب آن روزگارتنها نهاد.
از سرنوشت‏خديجه(س) و نحوه زندگانى وى تا قبل از سنين ميانسالى، اطلاع دقيقى دردست نيست اما آنچه مسلم مى‏نمايد اين است كه او دردوران طفوليت تجربياتى گرانسنگ اندوخته‏بود، شايد پانزده‏سال بيشتر ازعمرش نمى‏گذشت كه شاهد هجوم سپاه ابرهه به خانه خدا بود.
اولين متون تاريخى در مورد او به زمانى اشاره دارند كه با ترتيب‏دادن كاروانهاى تجارى به كسب درآمد پرداخت او با مديريت و درايتى قوىبه دور از رسم تجار زمانه كه رباخوارى را از اصول اوليه كسب ثروت قرار داده‏بودند، به تجارت مضاربه‏اى روى‏آورد.
گرچه ستيز خديجه(س) با تجارت ربوى، كه گاه تا ازدست‏دادن زن و فرزند بدهكار مى‏كشيد، خود مقوله‏اى مهم است اما تابناكترين صفحات زندگى او زمانى شكل مى‏گيرد كه با وجود زيبايى ظاهرو برخوردارى از تمام صفات عالى زنانه هرگز در جامعه فاسد آن روزگار خود را نباخت و به چنان درجه‏اى از كمال و پاكى دست‏يافت كه به وى لقب"طاهره‏" دادندنويسندگان در توصيف اوعباراتى چون"تدعى فى الجاهلية الطاهرة‏" در جاهليت‏به طاهره ناميده‏مى‏شد، را به كار برده‏اند.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 5 / 4 / 1394

 

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 5 / 4 / 1394

سلَامٌ هِىَ حَتى مَطلَع الْفَجْرِ

حکمت امدن فرشتگان و سلام بر مومنان و مطیعان ان است که
رسول خدا گفت:خدایا می ترسم که چون مرا از میان امت برداری بر
آنان عذاب فرستی که فرمودی تا تو میان امت هستی عذاب نفرستم !


ندا امد که تا امت تو استغفار می کنند عذاب نمی فرستم هم چنین
تا رسول ایشان به حضرت من است عذاب کردن امت از کرم من به دور !


رسول خدا از شنیدن این بشارت شاد شد و دل او خوش گشت.
آنگاه پیش خود اندیشید که اگر گروهی از امت من در آمرزش خواستن
(استغفار )کوتاهی کنند ترسم که خدا بر آنان عذاب فرستد !


جبرئیل آمد و گفت :خداوند از اندیشه دل تو آگاه است می گوید دل
خوش دار که پس از مردن تو تا روز رستاخیز هر شب قدر جبرئیل را 
به زمین فرستم تا امت تو را یگان یگان سلام کند .


ای محمد تا سلام تو به ایشان می رسد عذاب نکردم تا جبرئیل هم در
شبهای قدر می رود و سلام می رساند عذاب نفرستم .


خداوند در دو وقت بندگان را به فرشتگان عرضه کن
د یکی در موسم عرفات و شب دوم شب قدر است


در شب قدر مومنان بر طاعت بیفزایند و عاصیان از معصیت
باز ایستند ,از دست ها بوی مصحف و از زبانها بوی تسبیح و از
شکمها بوی گرسنگی اید !و از هفت اندام بوی طاعت و عبادت اید .


تنهاشان در نماز 
دلهاشان با نیاز 
جانهاشان در راز


مهر مهر در دل نهاده خواست خود به غارت اندوه داده یک
سر به خدمت ما پرداخته اند و این ها که شما فرشتگان آنها
را مفسد در زمین می گفتید !

و من جواب دادم که از اینان من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید .


امشب که مقربان حق به بندگان میرسانند و انوار
رحمت بر سر امت محمد می افشانند و طاعتهای با تقصیر را می پذیرند 
و معصیتهای بی شمار را می آمرزند بیایید تا ما نیز نیاز
خود عرضه کنیم و همگی یک دل و یک زبان گوییم :



خداوندا !به حرمت سید مختار و به حرمت پرهیزگاران ابرار
و به حرمت مهاجر و انصار که ما را درین شب بزگوار از خلعت رحمت و
مغفرت نصیب تمام ارزانی فرما و گناهان ما را درگذر و همه را به جوار رحمت
خود برسان یا جلیل و یا جبار یا کریم و یا غفار برحمتک یا ارحم الرحمین



شب قدر است و طی شد نامه هجر 

سلام فیه حتی مطلع الفجر 

عارفان درباره شب قدر گفته اند که این شب ، شبی است
که سالکان را به تجلی خاص مشرف گرداند تابدان تجلی قدر و مرتبه خود را نسبت 
با محبوب بشناسند و آن وقت ابتدای وصول سالک باشد یعنی جمع
و مقام اهل کمال در معرفت : 

در شب قدر قدر خود را دان 
روز در معرفت سخن میران

چو قران عظیم والشان را ، ما 
همی نازل شد از این رو در آنجا

چه چیزی بر بزرگیٌ شب قدر
که بباشد از هزاران ماه، در صدر


به اذنش چون فرشته ها در این شب 
به هر فرمان، که نازل باشد از رب


شبی باشد سراسر از سلامت
که تاصبح طلوعش گشته رحمت

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 5 / 4 / 1394


إِنَّا أَنزَلْنَهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ

ما در تعظیم شب قدر ,از آسمان قران فرو فرستادیم و به وحی 
پاک و پیغام راست عالمیان را از خیرات و برکات این شب خبر دادیم
 .

اندر این شب بهشت جاوید و فردوس برین درها را باز نهاده و ساکنان آن
بر تختها نشسته و روح پیمبران و ولیان و شهیدان را حق فرا طرب آمده

نسیم روح ازلیت بر دل دوستان می وزد و
باد خوش فردانیت به جان عاشقان می رسد 

و از سوی دوست خطاب می رسد :

استغفار کنندگان کجایند ؟
جوانمردان شب خیز که در ارزوی وصل ما بی خواب و
بی آرام بوده اند و در راه عشق ما شربت بلا نوشیدند کجایند ؟


تا ما خستگی ایشان را مرهم نهیم و اندر ین شب قدر
ایشان را با قدر و منزلت باز گردانیم !


که امشب شب نوازش بندگان است 
هنگام پذیرفتن توبه گناهکارانست !

وعده گاه آشتی جویان است 
هنگام ناز شیفتگان و راز دوستان است .


در تمام شب قدر داعیان را اجابت و سائلان را عطیت و
مجتهدان را معونت و مطیعان را مثوبت و عاصیان
را مغفرت و محبان را کرامت است 

تَنزَّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبهِم مِّن كلِّ أَمْرٍ

فرشتگان از آسمان به زمین آیند و جبرئیل در پیش ایستاده ,چهار علم 
با خود آورند !یکی بر بام کعبه ,یکی بر طور سینا ,یکی بر صخره قدس,
و یکی بر سر روضه مصطفی بر افرازند .

آن شب فرشتگان با جبرئیل به همه خانه های مومنان در آیند ,هر جا 
می و می خواره ای باشد یا عاق پدر و مادر !


یا کسی که نماز نکند یا در خانه سگی باشد ,یا دو مسلمان که
با یکدیگر به هجرت باشند و با هم سخن نگویند !

فرشتگان در آن خانه ها وارد نشوند و
اهل آن از خیرات و برکات ان شب محروم باشند !

و هر گاه مومنی را در ان خانه ها در نماز ببینند بر او سلام کنند
و اگر مومنی در خواب بود در او به رحمت نگرند .

در آن شب جبرئیل چندان رحمت بر مومنان پخش کند که زیادت آید و
چون زیاد آید پرسد خداوندا:زیادتی را چه کنم ؟

فرمان آید که سزاوار کرم ما نباشد که رحمت خود را که به 
خلق فرستادیم باز بریم آن را میدار تا مجاهدین راه حق ,کافران را هزیمت
دهند و فرزندان آنان را اسیر آورند ان گاه رحمت ها را به فرزندان کافران
ده و آنها را بهره مند کن باشد که به برکت این رحمت ایمان آرند .

چون شب قدر صبح شود جبرئیل فرشتگان را بانگ زند 
که رحیل رحیل باید به آسمانها باز گردیم .


فرمان از آفریننده جهان رسد که هنوز هنگام بازگشتن نیست
که شما خفتگان امت محمد را سلام نکردید ,گروهی هنوز در 
خوابند صبر کنید تا بیدار شوند و ایشان را سلام کنید !

پس از ان از سوی حق ندا اید که :ای مقربان درگاه گواه
باشید که از امت محمد هر که مطیع و فرمان بردار بود طاعتش را پذیرفتم 
و هر چه گناه کار و نافرمان بود (به شفاعت مصطفی ) آنان را به مطیعان بخشیدم .


موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 5 / 4 / 1394

تفسیر ادبی و عرفانی سوره قدر



 

عابدى بود اندر اسرائيليان
نام او شمسون بسى روشن روان‏

كرده بد هشتاد سال او خود جهاد
با عدوى دين حق با اجتهاد

با صحابه گفت حالش را رسول
بس شدند از استماع آن ملول‏

كه بود ما را چنين طاعت كجا 
با حيات و عمر كوتاه از قضا


آمد اينكه ما فرستاديم چند 
در شب قدر اين كتاب ارجمند

يعنى آن از لوح محفوظ مبين
در سماء دنيوى آمد چنين‏

پس ورا روح الامين در بيست سال 
در جهان آورد ز امر ذو الجلال‏

چه تو را دانا نمود از ليل قدر
با چنان قدر و شرف وان شرح صدر


از هزاران ماه آن شب بهتر است 
اهل طاعت را كه طاعت در خور است‏

بر زمين نازل شوند افرشتگان
با امين وحى جبريل اندران‏


ز امر حق از بهر هر كارى كه هست 
كرده حق تقدير آن در فوق و پست‏

تا طلوع فجر در آن شب تمام
مى‏ نباشد جز سلامت جز سلام‏


نزد تحقيق از كمال سرمدى
ليلة القدر است بنيه احمدى‏

حال كون احتجابش بالعهود
بر مقام قلب از بعد شهود


زانكه ممكن نيست آن انزال خاص 
جز كه در اين بنيه در اين حال خاص‏

نيست ظاهر قدر آن بر هيچكس 
خود شناسد قدر آن احوال و بس‏


جمله اشيا را در آن حال و صفت
مى‏ ببايد از حقايق معرفت‏

چيست دانى ليلة القدر اى عيار 
گر شنيدستى نسيم كوى يار

شرح آن حال ار نمايم هيچ من
منقلب گردم بمانم از سخن‏

خاصه كز يار عزيز آيد پيام
كامشبت من ميهمانم در مقام‏


خانه را خالى كن از بيگانه تو
منتظر بنشين بباب خانه تو

با تو من گويم چه زين حال عجب
كه فراوان ديده‏ام اين روز و شب‏


خانه از غير ار كنى خالى تمام
آيد آن مهمان غيبت لا كلام‏

چون كه آمدكار بر دلخواه تست 
طالع از برج حقيقت ماه تست‏


قوه ‏هاى عقلى و روحى تمام 
تا بصحبت در درودند و سلام‏


منبع : تفسیر صفی 

 

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 5 / 4 / 1394

چگونه در پناه قرآن باشیم؟

 

 

چکیده

دو سوره ناس و فلق" معوذتان یا معوذتین" نامیده می شوند. زیرا از ویژگی های این دو سوره، این است که با خواندن این دو سوره می توان خود یا کس دیگری را " تعویذ" کرد. تعویذ یعنی در پناه قراردادن، دفع شر کردن و حفظ نمودن. به عبارت دیگر، خواندن این دو سوره باعث دفع بعضی از شرور و آفات خواهد شد. و مُعوذ، اسم فاعل تعویذ و به معنای تعویذ کننده، در پناه قرار دهنده و حفظ کننده است.

 

کلید واژه ها:

کلمه"رب"به معنای" مالک و صاحب اختیار" است. مثل" رب البیت"؛ یعنی صاحب و مالک خانه و لزوماً به معنای" پرورش دهنده" است.

" خناس"

یعنی " آن که خود را بسیار عقب می کشد و پنهان می شود." در روایت آمده است که: شیطان بینی خود را بر قلب انسان می گذارد ( به سراغ انسان می آید)، ولی وقتی این انسان به یاد خدا افتاد، خود را عقب می کشد و مخفی می شود" فاذا ذکر الله خَنسَ"(علل الشرایع/ ص 526). لذا شیطان، خناس نامیده شده است. یعنی بسیار عقب نشینی کننده و پنهان شونده.آشنایی با کلمات و نیز الگوهای زبانی به کار رفته در قرآن کریم، در فهم معانی ظاهری این کتاب مقدس، نقش بسیار مهمی دارد، ولی متأسفانه عربی آموختگان کشور ما، از زبان عربی، بیشتر با قواعد آن، اعم از صرف یا نحو، آشنایی دارند و از لغت و نیز" الگوهای جمله" (sentens structur) عموماً غافلند.

در این مقاله سعی خواهد شد، به خواست خداوند متعال مختصری درباره ریشه یابی لغات سخن گفته شود.

بحث را از سوره مبارکه" ناس" شروع می کنیم . البته در آغاز و پیش از شروع توضیح واژه ها و مفردات این سوره، بی مناسبت نیست درباره نام دیگر سوره ناس که در واقع نام مشترک دو سوره ناس و فلق است توضیح مختصری بدهیم.

دو سوره ناس و فلق، معوذتین یا معوذتان- با کسر واو(رازی/461)- نیز نامیده می شوند. معوذ اسم فاعل از تعویذ است. تعویذ یعنی" چیزی را در پناه چیز دیگر قرار دادن".عوذه: وقاه (راغب/352) و این دو سوره از این جهت، معوذتین نامیده شده اند که با" قل اعوذ" آغاز می شوند ( ابن منظور3/499، زبیدی5/382) یعنی انسان با خواندن این دو سوره، خود را- یا کس دیگر را- در پناه خداوند قرار می دهد. از جمله ویژگی هایی که برای این دو سوره، در روایت ذکر شده است، دفع بعضی از شرور و آفات است. برای مثال در روایتی از امام باقر علیه السلام، چنین نقل شده است:

رسول اکرم صلی الله علیه و آله به بیماری سختی مبتلا شده بودند و از درد شدیدی رنج می بردند، جبرائیل و میکائیل علیهماالسلام، به خدمت ایشان آمدند. جبرائیل بالای سر آن حضرت و میکائیل پایین پای ایشان نشستند. آن گاه جبرائیل با " قل اعوذ برب الفلق" و میکائیل با" قل اعوذ برب الناس" آن حضرت را تعویذ کردند.(طبرسی10/560) یعنی برای دفع شر از آن حضرت، این دو سوره را برایشان خواندند.

و نیز نقل کرده اند که رسول اکرم (ص) بعد از این که، کسی درصدد سحر کردن ایشان برمی آمد، خود را با این دو سوره" تعویذ" می کردند و نیز دو فرزند دلبند خود، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام  را نیز با این دو سوره تعویذ می نمودند.( ابن منظور 3/499)

 

 

واژه های سوره ناس

از بین کلمات این سوره، سه واژه"رب"، " وسواس و وسوسه" و" خناس" را توضیح می دهیم.

رب

" رب" را معمولاً مربی و پرورش دهنده معنی می کنیم.ولی باید در نظر داشت که در عربی قدیم، این کلمه بیش تر معنای" مالک" و " صاحب اختیار" را می رسانده است. برای مثال:

الرب: المالک ( زمخشری1/10)

رب کل شیء: مالکه ( رازی، 228)

الرب هو الله عزوجل، هو رب کل شیء ای مالکه ( ابن منظور1/399).

رب کل شیء مالکه و مستحقه و قیل: صاحبه و یقال: فلان رب هذا الشیء ای ملکه له و کل من ملک شیئاً فهو ربه.(همان)

ربه یربه ربا: ملکه ... و انه لمربروب بین الربوبة ای لمملوک. و العباد مربوبون الله- عزوجل- ای مملوکون. (همان/400)

و نیز گفته می شود:

لان یربنی فلان احب الی من ان یربنی فلان. یعنی اگر فلانی مالک من بشود و من برده او گردم، برایم محبوب تر است تا فلانی مرا مالک گردد و مرا برده خود کند.( ابن منظور 1/400، زمخشری1/10).

یا در داستان اصحاب فیل آمده است که وقتی ابرهه به اطراف مکه رسید و آنجا اردو زد. مردم از ترس، به کوه های اطراف گریختند و سپاهیان او200 شتر عبدالمطلب را غارت و تصاحب کردند. جناب عبدالمطلب به نزد او رفت و درباره شتران خود از وی پرسید. ابرهه گفت: فکر می کردم تو مرد بزرگی هستی، ولی الان از چشمم افتادی. من آمده ام این خانه را که دین و آیین و شرافت آباء و اجدادی شما به آن بستگی دارد، نابود کنم، ولی تو به دنبال تعدادی شتر هستی که از تو گرفته اند!

فقال:انا رب الابل و للبیت رب سیمنعه. (زمخشری4/798)، یعنی گفت: من مالک شتران هستم و این خانه هم مالکی دارد که آن را حفظ خواهد کرد.

پر واضح است که منظور جناب عبدالمطلب این نبوده است که: من پرورش دهنده شتر هستم یا شتر چرانم! و یا این خانه پرورش دهنده ای دارد!!

پس به هر حال معنای اصلی رب،- همان طور که در مثال های فوق روشن شد، عبارتست از: مالک و صاحب اختیار. پس " رب الناس" یعنی " مالک و صاحب اختیار مردم"

بی مناسبت نیست در این جا به این نکته اشاره کنیم که: با توجه به این معنی" رب"، " عبد" بودن، مردم و نیز تمامی آنچه در جهان است، بهتر روشن می شود. زیرا" عبد" یعنی" برده"، و" مملوک".

ما عادت کرده ایم" عبد" را به معنای" بنده" ترجمه کنیم، حال آن که" عبد" یعنی" برده"، " آن که در مالکیت کسی قرار می گیرد و مالک و صاحب اختیاری دارد."

خداوند رب است و هر چه در آسمان ها و زمین است" عبد" و" مملوک" است." ان کل من فی السموات و الارض الا اتی الرحمن عبدا"( مریم:93) و لذا وقتی انسان سر به سجده می گذارد و می گوید: سبحان ربی الاعلی و بحمده، چه زیبا است که در نظر آورد، در واقع در مقابل مالک و صاحب اختیار خود، و نه پرورش دهنده خود، سر به خاک تسلیم می ساید و اظهار ذلت، کوچکی و بردگی می کند و می گوید:پاک و منزه و بی عیب است، مالک و صاحب اختیار من، این برده بی مقدار، و به حمد و ستایش او مشغولم.

 

وسواس، یوسوس

نخست توضیحی درباره وزن این کلمه می دهیم: " وسواس" اسم مصدر است، ولی به خاطر مبالغه، به معنای وصفی به کار رفته است. ولی وسواس با کسر واو، مصدر است ( زمخشری4/823). به کار بردن مصدر یا اسم مصدر به جای صفت در عربی شایع است، مثل " زید عدل" به جای" زید عادل".

اما معنای آن:

" وسوسة" یعنی سخن گفتن پنهانی. وسوسه: کلمه کلاماً خفیا. و نیز الوسواس: همس الصائد و الکلاب و هوالصوت الخفی

( زبیدی9/31). وسواس یعنی صدای آهسته صیاد و سگ های[او] و آن عبارتست از صدای پنهان و آهسته. مخفی نماند که " همس" یعنی صدای آهسته؛ صدای ظریف زیور آلات را نیز" وسواس" گویند(همان).

پس " وسواس" در معنای وصفی یعنی کسی که آهسته سخن می گوید و بی سر و صدا حرف می زند.

گویی شیطان بی سرو صدا و آرام به سراغ طعمه خود می رود و آهسته و مخفیانه با او سخن می گوید. و " یوسوس" نیز یعنی آهسته و بی سر و صدا سخن می گوید.

 

خناس

" خناس" صیغه مبالغه از ماده " خُنوس" است. خنوس یعنی پنهان شدن بعد از آشکار بودن. الاختفاء بعدالظهور،( طبرسی10/559) و نیز به معنای عقب رفتن و کناره گیری کردن است." خنس" تأخر و انقبض،( زبیدی 8/268) برای این که به معنای ماده " خنس" بهتر پی ببریم، خوب است به آیه شریفه " فلا اقسم بالخنس" (تکویر: 15) نیز اشاره کنیم . خداوند در این آیه به " خنس" قسم یاده کرده است. " خنس" جمع مکسر بر وزن" فُعّل، و مفرد آن:" خانس" است. مثل: ساجد و سُجّد، راکع و رُکع.

صرف نظر از گفته های مفسران درباره " خنس" و این که مراد از این کلمه در آیه مورد بحث چیست، اگر به آیه بعدی مراجعه کنیم، درمی یابیم که " خنس" یعنی چیزهایی که حرکت می کنند و سپس پنهان می شوند ( الجواری الکنس). " جواری" جمع جاری، به معنای چیزهایی است که حرکت و جریان دارند. و" کنس" جمع کانس، به معنای آهوانی است که در کِناس خود مخفی می شوند. " کناس" یعنی مکان و مأوایی لابه لای درختان که آهو خود را در آن جا پنهان می کند ( محمود شلتوت و دیگران2/501). پس خنس، هر چه و هر که باشند، یکی از ویژگی هایشان پنهان شدن بعد از آشکار شدن است.

بعضی از مفسران خنس را در این جا به معنای سیاره های خاص دانسته اند که پس از طلوع و سیر و حرکت در فلک خود، مجدداً غروب می کنند و پنهان می شوند (طباطبائی 20/239). پس کاملاً روشن می شود که : خناس یعنی" بسیار کناره گیری کننده و عقب رونده یا بسیار مخفی شونده  و" وسواس خناس" یعنی" آن که آهسته و بی سر و صدا و بدون جلب توجه به سراغ انسان می آید و با او سخن می گوید و بسیار مخفی می شود و عقب می نشیند."

در روایتی از پیامبراکرم(ص) چنین آمده است:

" ان الشیطان واضع خطمه علی قلب ابن آدم فاذا ذکرالله سبحانه خنس"( طبرسی10/561) شیطان بینی(منقار) خود را بر قلب انسان می گذارد. وقتی او به یاد خدا بیفتد شیطان عقب نشینی می کند و پنهان می شود.

و ظاهراً به همین خاطر، خداوند، شیطان را" خناس" نامیده است.

 

منابع:

1. قرآن کریم.

2. تاج العروس من جواهرالقاموس. محمد مرتضی الزبیدی، دارالفکر، بیروت، 1414ه، 1994م.

3. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل. محمودبن عمرالزمخشری، دارالکتاب العربی، بیروت، بدون تاریخ.

4. لسان العرب، محمدبن مکرم، ابن منظور افریقی، نشر ادب الحوزة، قم، 1405ه.ق، 1363 ه.ش.

5. مجمع البیان علوم القرآن. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی، رابطة الثقافة الاسلامیة، تهران1417ه، 1997م.

6. مختار الصحاح. محمدبن ابی بکر الرازی، مؤسسة الرسالة بیروت، 1413ه. 1992م.

7. معجم الفاظ القرآن الکریم، مجمع اللغة العربیة قاهره. محمود شلتوت و دیگران، انتشارات ناصرخسرو، قم، 1363ه.ش.

8. المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبائی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1417ه. 1997م.

9. المفردات. ابوالقاسم الحسین بن محمد الراغب الاصفهانی، المکتبة المرتضویه، تهران، بدون تاریخ.

"دکتر حمیدرضا مستفید"، مجله گلستان قرآن.

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 4 / 4 / 1394

 

هدیه من به شما حتما دانلود کنید

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
برچسب‌ها: هدیه
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 4 / 4 / 1394

اگر انسان با ديد بصيرت بنگرد ، مي بيند كه اين سختي ها بجز خير براي انسان چيزي ندارد.نمونه اش همين روزه ، آنهم در اين هواي گرم؛ درست است كه سختي دارد اما:  إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا

 

داستانك:

پس از آنکه حضرت مریم علیها السّلام از دنیا رفت، حضرت عیسی علیه السّلام جنازه ی او را پس از تجهیز به خاک سپرد، سپس روح مادرش را دید و گفت: «مادر! آیا هیچ آرزویی داری؟»
مریم علیها السّلام پاسخ داد: «آری، آرزویم این است که در دنیا بودم و شب های سرد زمستانی را با مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد می رساندم و روزهای گرم تابستان را روزه می گرفتم»


  منبع: داستان هایی از یاد خدا، صفحه ۲۸

 

ثواب روزه گرفتن در گرما و در حال تشنگى

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام:

مَنْ صَامَ يَوْماً فِي الْحَرِّ فَأَصَابَهُ ظَمَأٌ وَكَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَلْفَ مَلَكٍ يَمْسَحُونَ وَجْهَهُ وَ يُبَشِّرُونَهُ حَتَّى إِذَا أَفْطَرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ رَوْحَكَ مَلَائِكَتِي اشْهَدُوا أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَه‏

 

يونس بن ظبيان از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است:

كسى كه در گرما يك روز را روزه بدارد و تشنگى را تحمل كند، خداوند هزار فرشته را بر او میگمارد تا دستهاى خود را بر روى او كشيده و او را بشارت دهند، و پس از آنكه افطار كرد خداوند میفرمايد: چقدر خوش بويى! اى فرشتگان من گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.

 منبع: ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صفحه ۱۴۸

 

محاسبه اول ماه رمضان

محاسبه اول ماه رمضان
مرحوم سیّد بن طاووس رضوان اللّه تعالی علیه ، به نقل یکی از اصحاب به نام ابوالهیثم ، محمّد بن ابراهیم حکایت کند: روز اوّل ماه رمضان ، پدرم خدمت امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب شد و مردم در آن روز اختلاف داشتند که آیا آخر ماه شعبان است یا آن که اوّل ماه رمضان می باشد؟! موقعی که پدرم بر آن حضرت وارد شد، فرمود: جزء کدام گروه هستی و در چه حالی می باشی ؟ پدرم عرضه داشت : ای سرورم ! یاابن رسول اللّه ! من فدای شما گردم ، امروز را قصد روزه کرده ام . امام علیه السلام فرمود: آیا مایل هستی که یک قانون کلّی را برایت بگویم تا برای همیشه مفید باشد و نیز دیگر بعد از این ، نسبت به روزهای اوّل ماه رمضان شکّ نکنی ؟ پدرم اظهار داشت : بلی ، بر من منّت گذار و مرا راهنمائی فرما. حضرت فرمود: دقّت کن که اوّل ماه محرّم چه روزی خواهد بود که اگر آن را شناختی برای همیشه سودمند است و دیگر برای ماه رمضان مشکلی نخواهی داشت . پدرم گفت : چگونه با شناختن اوّل محرّم ، دیگر مشکلی برای ماه رمضان نخواهد بود؟! و سپس افزود: خواهشمندم چنانچه ممکن باشد، برایم توضیح بفرما، تا نسبت به آن آشنا بشوم ؟ امام علیه السلام فرمود: خوب دقّت کن ، هنگامی که روز اوّل ماه محرّم فرا می رسد - که با تشخیص صحیح آن را که به دست آورده باشی -. پس اگر اوّل محرّم ، روز یک شنبه باشد، عدد یک را نگه بدار. و اگر دوشنبه باشد، عدد دو، نیز اگر سه شنبه بود عدد سه و برای چهارشنبه عدد چهار و برای پنج شنبه عدد پنج ، همچنین برای جمعه عدد شش و برای شنبه ، عدد هفت را در نظر بگیر. بعد از آن ، حضرت افزود: سپس همان عدد مورد نظر را - که مصادف با اوّلین روز محرّم شده است - با عدد ائمّه اطهار علیهم السلام - که عدد دوازده می باشد - جمع کن . سپس از مجموع اعداد، هفت تا هفت تا، کم بکن و در نهایت ، دقّت داشته باش که عدد باقیمانده چیست ؟ اگر عدد باقیمانده هفت باشد پس اول ماه رمضان شنبه خواهد بود و اگر شش باشد ماه رمضان جمعه است و اگر پنح باشد ماه رمضان پنج شنبه است و اگر چهار باشد ماه رمضان چهارشنبه خواهد بود؛ و به همین منوال تا آخر محاسبه را انجام بده ، که انشاءاللّه موافق با واقع در خواهد آمد.

این مطلب  رومدتها پیش در یک سایت ایینترنتی خوندم  البته منبعش یادم نیست  اماخیلی برام جالب بود

 

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 4 / 4 / 1394

لقمان حکیم رضى الله عنه پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنویس. شبانگاه همه آنچه را که نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور. شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. دیروقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام  نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد.

 

روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشته‏ها  بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفته‏ام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که در روز حقیقت، آنان که کم گفته‏اند، چنان حال خوشى دارند که اکنون تو دارى!

من روزه ام را از روی ... نشکستم

داستانی را که الان دارم می نویسم واقعی است . و مربوط به سالیان خیلی خیلی دور می شه .
فکر کنم اکثرتون اسم حسین بن منصور حلاج را تو کتاب های ادبیات شنیده باشید ....ولی کی این ادم کی بود ؟
این قسمت کوچیک را زندگیش را امروز معلم ادبیات مون برامون تعریف کرد که من خودم خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم تو انجمن بزارمش ....

فکر کنم که همه می دونند ادم های جزامی که شکل و قیافه ای دارند و اگر فیلم دکتر قریب را دیده باشید حتما دیدید که مردم جزامی صورات هاشون را می پوشوندند تا دیده نشد چون اگر حکومت انها را می دیده سریع دارشون می زده ...برای همین صورت هاشون را همیشه می پوشاندند ....
همه می دونید که بیماری جزام ذره ذره گوشت و تن را می خوره و یهو می بینید که یکی یک طرف از صورتش کاملا ریخته و نه لپ داره نه گونه ....و از بیرون صورت دندوناش معلومه ....یا یک تیکه از استخوان دستشون معلومه و گوشتاش همه ریخته ....بیمارای جزامی چهره های خیلی خیلی دردناکی دارند .طوری که هر کسی نمی تونه بهشون نگاه کنه ....

الان این افراد خیلی کم شدن و جلو این بیماری داره گرفته میشه ... یه دهکده ای است نزدیک تبریز که اون ادمها را توش نگه داری می کنند ....باورتون میشه وقتی در خواست دادن برای این که چند تا پرستار استخدام کنند تا به اونها غذا بده هیچ کس حاظر نشد ...چرا خیلی ها اومدند تا کار کنند ولی وقتی از نزدیک اون جا را دیدند همه جا زدند .....
در خواست را جهانی دادند .....چند تا راهبه از فرانسه و ایتالیا بلند شدند اومدند واسه پرستاری از این ادما ....
چند تا راهبه !!! اون هم از کشور های دیگه ! به خدای خیلی درد خیلی ! اگه کسی رفته اون جا از نزدیک اون جا را دیده بیاد تعریف کنه ...ولی فکر نمی کنم کسی رفته باشه ....اگه هم رفته باشه وسط راه برگشته .

به هر حال ...

داستان از اون جایی شروع میشه که ...

ظهر یکی از روزهای رمضان بود ....حسین حلاج همیشه برای جزامی ها غذا می برده و اون روز هم ...داشت از خرابه ایی که بیماران جزامی توش زندگی می کردند می گذشت ....جزامی ها داشتند ناهار می خوردند ...ناهار که چه ؟ ته مونده ی غذاهای دیگران و و چیزهایی که تو اشغال ها پیدا کرده بودند و چند تکه نان...یکی از اون ها بلند میشه به حلاج می گه : بفرما ناهار !
- مزاحم نیست ؟
- نه بفرمایید.
حسین حلاج میشینه پای سفره ....یکی از جزامی ها رو بهش می گه : تو چه جوریه که از ما نمی ترسی ...دوستای تو حتی چندششون می شه از کنار ما رد شند ...ولی تو الان....
حلاج میگه : خب اون ها الان روزه هستند برای همین این جا نمیاند تا دلشون هوس غذا نکنه .
- پس تو که این همه عارفی و خدا پرستی چرا روزه نیستی ؟
- نشد امروز روزه بگیرم دیگه ...

حلاج دست به غذا های می بره و چند لقمه می خوره ...درست از همون غذا هایی که جزامی ها بهشون دست زده بودند ...( تو رو خدا این جوری نخونید ...به خدا شما های حتی حاظر نیستید کنار این جور ادمها بشینید چه برسه که دهنی غذاشون را بخورید ...کار اسونی نبوده ...)

چند لقمه که می خوره بلند میشه و تشکر می کنه و می ره ....

موقع افطار که میشه منصور غذایی به دهنش می زاره و می گه : خدایا روزه من را قبول کن ....
یکی از دوستاش می گه : ولی ما تو را دیدیم که داشتی با جزامی ها ناهار می خوردی 

حسین حلاج در جوابش می گه : اون خداست ...روزه ی من برای خداست ...اون می دونه که من اون چند لقمه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم ....دل بنده اش را می شکستم روزه ام باطل می شد یا خوردن چند چند لقمه غذا ؟؟؟

ماجرای هدیه 200 دیناری خلیفه سوم به ابوذر غفاری/داستان مردی که یک هفته نان خشک خورد

آیت‌الله جاودان می‌گوید: هر کس که راضی به رضای الهی باشد خداوند متعال سه خصلت به او می‌بخشد؛ شکری که در آن ابداً جهلی نباشد، ذکری که در آن نسیان نباشد و سوم محبتى که با وجود آن هیچ گاه محبت مخلوقات را بر محبت من ترجیح ندهد.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از خبرگزاری فارس، آیت‌الله محمدعلی جاودان از اساتید اخلاق شهر تهران در جلسه اخلاق خود، در تشریح حدیث «معراج» به بیان  اثرات روزه مقبول پرداخت.

 

خبرگزاری فارس: ماجرای هدیه 200 دیناری خلیفه سوم به ابوذر غفاری


وی با اشاره به اینکه ما از صد هزار بهره روزه یک بهره می‌بریم و آن هم گرسنگی است، گفت: روزه این ماه هزاران هزار بهره دارد ولی ما از آن گرسنگی را می‌بریم. فرموده‌اند وقتی روزه می‌گیرید چشمتان، دستتان، گوشتان و حتی پوست بدنتان روزه باشد؛ اگر اینگونه باشیم، روزه قبول می‌شود. روزه‌ای که قبول شود، سپری است در برابر آتش.

این استاد اخلاق با اشاره به حدیث معراج درخصوص روزه مقبول اظهار داشت: این حدیث در بین احادیث شیعه بی‌نظیر است. در یکی از فرازهای این گفت‌و‌گو خداوند به رسولش(ص) می‌فرمایند که «یا احمد! هل تعلم ما میراث الصوم؟» آیا می‌دانی نتیجه روزه چیست؟ در تمام این مدت که خداوند پیامبر را مخاطب قرار می‌دهد، خدای تبارک و تعالی سوال می‌کنند و پیامبر (ص) پاسخ می‌دهند: خیر یا الهی و آنگاه خداوند تبارک و تعالی توضیح می‌دهند.

*کم سخن گفتن حکمت به بار می‌آورد

آیت‌الله جاودان عنوان کرد: خداوند فرمودند: ثمره روزه این است که انسان کمتر می‌خورد و کمتر سخن می‌گوید. کمتر حرف زدن چه نتیجه‌ای دارد؟ خداوند فرمودند: کم سخن گفتن حکمت به بار می‌آورد. نتیجه حکمت هم معرفت است و معرفت منجر به یقین می‌شود. یقین می‌دانید تا کجا انسان را می‌برد؟ انسان همین که از دنیا به آن طرف رفت می فهمد سرمایه‌اش چقدر است. آن وقت است حسرت می‌خورد که ای کاش آن روز این کار را نکرده بودم و این کار را کرده بودم. ای کاش آن حرف را زده بودم و ای کاش آن حرف را نزده بودم. ای کاش آن چیز را نخورده بودم و ای کاش آنجا را نرفته بودم. آنجاست که انسان، حسرت، حسرت و حسرت می‌خورد.

وی با بیان اینکه سکوت به این معناست که شخص هرچه لازم است می‌گوید و ممکن است یک وقت لازم باشد که مزاح کند، به نتیجه یقین که منجر به بی‌باکی انسان می‌شود، اشاره کرد و تصریح کرد: فردی که به یقین رسیده، برایش فرقی ندارد که صبح فردا از خواب برخواست، نان دارد بخورد یا ندارد.

*ماجرای 200 دینار هدیه عثمان به ابوذر

این استاد اخلاق ادامه داد: خلیفه سوم 200 دینار برای  ابوذر فرستاد. ابوذر پرسید این پول را برای چه آوردید؟ آیا این حقوق بیت‌المال است که قطع کرده بودید؟ گفتند: نه این هدیه و بخشش از مال پاک و حلال خلیفه است که برای شما فرستاده‌اند. گفت بروید سفره‌ام را باز کنید و ببینید دو قرص نان دارم که یکی برای امروزم و یکی برای فردایم است، بنابراین به این پول احتیاجی ندارم. 200 دینار شاید یک‌سال زندگی‌اش را اداره می‌کرد ولی وقتی بنده به یقین رسید، دیگر باکی از روزی ندارد.

*بزرگی انسان یعنی سختی و آسانی برایش فرقی نکند

آیت‌الله جاودان با تاکید بر اینکه باکی نداشتن بدان معنا نیست که روزه بگیری و کم بخوری و کم حرف بزنی که حکمت و معرفت و یقین پیدا کنی و بعد هم تمام عمرت در بلا باشی؟، گفت: این «باکش نیست» مهم است. اصلا تمام عالم برای من است، مهم نیست؛ هیچی هم ندارم باز هم مهم نیست. این «مهم نیست»، مهم است. یعنی انسان اینقدر بزرگ شده که همه عالم باشد و نباشد فرقی ندارد.

وی خاطرنشان کرد: امثال ما اگر امشب افطاری نداشته باشیم، نماز که می‌خواهیم بخوانیم، اصلا در نماز نیستیم و می‌گوئیم افطاری را چکار کنم؟ اگر زن و بچه هم داشته باشیم که بیشتر. بزرگی آدم به انداز‌‌ه‌ای است که برای او سختی و آسانی فرقی نمی‌کند.

*داستان مردی که یک هفته نان خشک خورد

وی با اشاره به داستانی از فردی که در یکی از حجرات صحن امیرالمومنین(ع) زندگی می‌کرد، اظهار داشت: یک آقایی بود که هر روز برای این فرد نان می آورد و تمام 24 ساعت زندگی این فرد نیز با همین نان سپری می‌شد. از قضا این فردی که نان می‌آورد، به نحوی مریض شد که تا یک هفته نتوانست حرکت کند. بعد یک هفته رفت در حجره فرد  گفت نمی‌دانم در این یک هفته‌ای که من نتوانستم بیایم، بر سر شما چه گذشت؟ او جواب داد: طوری نبود. یک مقدار نان خشک مانده بود، آنها را استفاده کردم. این بزرگی مهم است. سیری و گرسنگی مهم نیست، مهم همین بزرگی است که نه در بند سیری و نه در بند گرسنگی است و سختی روزگار او را فلج نمی‌کند و کمرش را خم نمی‌کند.

*3 خصلت خداوند برای کسانی که راضی به رضای اویند

آیت‌الله جاودان در ادامه حدیث معراج گفت: خداوند می‌فرمایند: «فهذا مقام الراضین» این افراد در اثر این مقدمات و یقین به مقام کسانی رسیده‌اند که از خدای خود راضی‌اند و حوادث تلخ، اوقات آنها را تلخ نمی‌کند. در ادامه حدیث آمده «فمن عمل برضاى، الزمه ثلاث خصال» یعنی هر کس راضی به رضای من باشد، من سه خصلت را از او جدا نمی‌کنم. اول شکری که در آن ابداً جهلی نباشد. شکر یعنی در تمام عمرش شادمان است زیرا شاکر بودن نتیجه شادمانی از یک امری است. دوم ذکری که در آن نسیان نباشد، و سوم محبتى که با وجود آن هیچگاه محبت مخلوقات را بر محبت من ترجیح ندهد.

*ضمانت سر علامه طباطبایی برای رسیدن به حکمت با سکوت

وی با بیان اینکه رسیدن به این محبت در اثر سکوت است، تصریح کرد: بزرگی می‌گفتند که خدمت علامه طباطبایی رسیدیم. ایشان می‌گفت: من سرم را ضمانت می‌کنم که کسی دهانش را ببندد، به حکمت می‌رسد. کسی که به حکمت برسد، به محبت خداوند خواهد رسید. ما اصلا نمی‌توانیم این محبت را تصور کنیم و اگر یک سر سوزن از آن را بچشیم به خاطر آن از دنیا و آخرت می‌گذریم. آن موقع است که اگر درب بهشت را باز کنند و بگویند برو در بهشت، نگاه به بهشت نمی‌کند.

این استاد اخلاق عنوان کرد: در ادامه این حدیث آمده است: «اذا احبنى احببته» اگر بنده مرا دوست بدارد، من او را دوست خواهم‌داشت. «و حببته الى خلقى» مخلوقاتم را وادار خواهم کرد او را دوست بدارند؛ «و افتح عین قلبه الى جلالى و عظمتى» و چشم دلش را به عظمت و جلال خودم باز خواهم کرد. عظمت و جلال خدا در عالم پر است؛ «فلا اخفى علیه علم خاصة خلقى» بندگان مخصوصم را با هم آشنا می‌کنم؛ «فاناجیه فى ظلم اللیل و نور النهار» و در تاریکی شب و روشنی روز با او نجوا می‌کنم. نجوا یعنی سخن گفتن پنهانی. شما اینجا نشستی و مرا نگاه می‌کنی ولی در آنجا نشستی و صحبت می‌کنی.

*ذکر خاطره‌ای از آیت‌الله حق‌شناس

این استاد اخلاق نجوا را پنهانی سخن گفتن معنا و تصریح کرد: چنین فردی مانند پیامبر(ص) زندگی روزمره‌اش را دارد، مشغول کار و فعالیت است اما مناجاتش هم برقرار است و در ذکر دائم است. «حتى ینقطع حدیثه مع المخلوقین» دیگر با مخلوقات من حرف نمی‌زند. با مردم حرف می‌زند ولی حرف نمی‌زند. ماجرایی نقل کرده‌ام از آیت‌الله حق‌شناس که نهار منزل ما در مشهد بودند، ایشان سؤال پرسیدند که غذا را چطور درست کردی؟ من شروع به گفتن کردم و  در بین پاسخ متوجه شدم که مرا نگاه می‌کنند ولی گویا که اینجا نیستند. من صحبتم را قطع کردم؛ وقتی ایشان برگشتند، نپرسیدند که چی بود؟

آیت‌الله جاودان به ذکر یک داستان دیگر در همین زمینه پرداخت و گفت: فردی به بزرگی خدمت کرده بود. مثلا سه یا چهار ماه آن بزرگ مریض بود و این فرد به او خدمت کرده بود. وقتی حال او بهتر شد، به فردی که خدمتش کرده بود گفت به تو چه بدهم؟ گفت من یک چیز دیگر از شما می‌خواهم. آن بزرگ به او گفت برو و فردا بیا. فردا که آمده بود دید آن مرد بزرگ به روی جانماز نشسته بود. او هم کنارش نشست. همانطور که نشسته بود، آن بزرگ به روی زانوی این فرد زد و روح او از بدنش بیرون آمد و تا نزدیکی طبقه اول بهشت بالا رفتند. مکانهای بسیار زیبا و صداهای بسیار خوشی آنجا بود که بهترین صداهای روی زمین نسبت به آن مانند صدای گوش دراز بود. باور کنید آنجا طبقه اول هم نبوده.

وی در ادامه حدیث معراج به تشریح «و اسمعه کلامى و کلام ملائکتى و اعرفه سرى الذى سترته عن خلقى و البسه الحیاء حتى تستحیى منه الخلق کلهم» پرداخت و اظهار داشت: سخن خود را به گوش او می‌گویم و با او حرف می‌زنم و ملائکه من با او حرف می‌زنند و سرّ خود را با او در میان می‌گذارم. در بعضی روایات آمده که سرّ قَدَر را می‌فهمد. یعنی چرایی همه چیز را می‌فهمد هیچ سوالی برایش باقی نمی‌ماند.

* گناهان نمی‌گذارند مزه نماز را بچشیم

به گفته این استاد اخلاق، همه این‌ برکات از سکوت ناشی می‌شود. این بسیار سخت است اما اگر ما بتوانیم در ماه رمضان از چشم و گوش و زبانمان مراقبت کنیم، روزه‌مان قبول است و کمی از مزه ماه رمضان که خیلی عظیم است را می‌چشیم. مزه‌ای که، کم آن هم خیلی زیاد است. توصیه این است که بیشتر مواظبت کنیم.هر چه بیشتر مواظبت کند، بهره‌اش بیشتر می‌شود. یکی از بهره‌های ماه رمضان این است که گناهان بخشیده می‌شود و در روایات متعددی آمده که در هر افطار و هر شب جمعه و نیمه ماه و هر احیاء هزاران هزار نفر بخشیده می‌شوند. انشاء‌الله ما هم بین آنها باشیم. اگر گناهان بخشیده و پاک شوند آن وقت مزه نماز را خواهیم چشید. زیرا گناه است که نمی‌گذارد مزه نماز را بچشیم.

*باید با کمک خدا گناه را ترک کرد

وی افزود: یک کار خیلی خوب که انسان بتواند بکند این است که قول ترک یک گناه را بدهیم. به خدا هیچ وقت قول ندهید چون اگر قول بدهید، شما را به خودتان وا می‌گذارد که به قولت عمل کنی؛ باید قول بدهی به کمک و مدد خداوند. خدایا به مدد تو این کمک را دیگر نمی‌خواهم بکنم.

این استاد اخلاق با تاکید بر اینکه نباید در مناجات کم گذاشت، گفت: شاید آن یکی را که کم گذاشتی، بشود قبول شود. ما کلمه را می‌گوییم و اوست که باید ببخشد. شاید این یکی که گفتیم مورد قبول واقع شود.

 

 

 

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
برچسب‌ها: روزه ی سکوت!
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 4 / 4 / 1394

در روایت است که روزه چهار گروه مقبول نیست:
حضرت صادق ( علیه‏السلام) فرمود: لا صیام لمن عصی الامام، و لا صیام لعبد آبق حتی یرجع، و لا صیام لامراة ناشزة حتی تتوب، و لا صیام لولد عاق حتی یبر، (1) ؛ روزه نیست ‏برای کسی که امام و پیشوای خود را نافرمانی کند و از او اطاعت ننماید، و صحیح نیست روزه عبد فراری، تا مراجعت کند و به خدمت ‏باز نگردد، و روزه زن ناشزه درست نمی‏باشد تا توبه کند و در اختیار همسرش قرار گیرد و همچنین روزه فرزند عاق شده پدر و مادر تا خوب نشود و اصلاح نگردد، مورد قبول قرار نمی‏گیرد، و روزه به حساب نمی‏آید .

حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در آداب صائم سخن می‏گوید:
حضرت فاطمه (علیها السلام) سیده نسوان عالم در آداب روزه‏دار می‏فرماید: صائم با روزه خویش کاری نکرده (یعنی حق روزه را ادا نکرده) هر گاه زبان و گوش و چشم و جوارحش را از (آنچه که بر آنها حرام است) حفظ نکرده باشد. یعنی روزه یک مسمای واقعی از حفظ شکم از کل خوردنی ها و نوشیدنی ها و مبطلات دیگر و خلاصه‏ای از اجتناب از گناهان و معصیت‏خداوند می‏باشد، زیرا روزه‏دار بدون پرهیز از تمامی محرمات روزه واقعی را در خویش تحقق نبخشیده است.

 

اثرات منفی غیبت و نمامی در روزه :

امام رضا علیه‏السلام فرمود: «از غیبت مۆمن اجتناب کنید، و از نمامی بپرهیزید، براستی که غیبت و نمامی روزه صائم را باطل می‏نماید، (و اثرات و ثواب روزه را زایل می‏گرداند) ، ولی از فاجر و شارب الخمر و شطرنج‏باز و قمار باز غیبتی نیست، (یعنی آنان از خود هتک حرمت نموده‏اند، و آبرو از خویش برده‏اند).» (3)

 

روزه از زبان پیامبر اسلام(ص)

 رسول گرامی خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: هر زنی که شوهر خویش را به زبان بیازارد، خداوند هیچ عمل و حسنه‏ای را از او قبول نکند، تا شوهر را راضی سازد، اگر چه در تمامی روزهای عمرش روزه باشد، و تمامی شب های زندگیش را به نماز ایستاده باشد، و تمامی بندگان را آزاد سازد، و همیشه ملازم گردن اسبان (که حاکی از جهاد دائمی است) در راه خدا بوده باشد، اول کسی است که وارد آتش جهنم خواهد شد، و نیز اینچنین است اگر مرد به زوجه خویش ظلم نماید، (یعنی همه این عذابها برای آن مرد نیز جاری خواهد بود. ) (5)



داستان دو زن روزه‏دار که غیبت مردم می‏کردند:
روایت ‏شده دو زن در عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله) روزه‏دار بودند، در آخر روز حالشان از شدت گرسنگی و تشنگی وخیم شد و نزدیک بود که تلف گردند، پس فرستادند کسی را پیش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که تا از آن حضرت اذن افطار بگیرند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) ظرفی را فرستاد برای آن زنان، فرمود: به ایشان بگو که در داخل این ظرف قی کنید آنچه که خوردید، پس یکی از آندو قی کرد نیمی از آن ظرف را از لخته‏های خون و گوشت‏خالص پر کرد، و آن دیگری نیز با قی کرد خویش بقیه ظرف را پر نمود، مردم از این ماجرا به شگفت درآمدند و تعجب کردند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: این دو زن از آنچه که بر آنها حلال بود امساک نمودند، و بر آنچه که بر آنان حرام بود روزه خویش را باطل نمودند، به این صورت که نشستند در کنار هم دیگر، از مردم غیبت کردند، و این است آنچه که پشت‏سر مردم گفتند که در این ظرف است، از گوشتهای آنان.

 

 

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 3 / 4 / 1394

بیماری و منع پزشک‏

س 748: بعضی از پزشکان که به مسائل شرعی ملتزم نیستند، بیماران را از روزه گرفتن به دلیل ضرر داشتن منع می‏کنند، آیا گفته این پزشکان حجت است یا خیر؟

ج: اگر پزشک امین نباشد و گفته او هم اطمینان آور نباشد و باعث خوف ضرر نشود، گفته او اعتباری ندارد و در غیر این صورت نباید روزه بگیرد.

س 749: مادرم تقریباً سیزده سال بیمار بود و به همین دلیل نمی‏توانست روزه بگیرد. من دقیقاً اطلاع دارم که علت روزه نگرفتن او احتیاج به مصرف دارو بوده است، امیدواریم ما را راهنمایی فرمایید که آیا قضای روزه‏ها بر او واجب است؟

ج: اگر ناتوانی او از روزه گرفتن بر اثر بیماری بوده، قضا ندارد.

س 750: من بر اثر ضعف جسمانی از ابتدای سن بلوغ تا دوازده سالگی روزه نگرفته‏ام، در حال حاضر چه تکلیفی دارم؟

ج: واجب است روزه‏هایی را که در ماه مبارک رمضان نگرفته‏اید با اینکه به سنّ تکلیف رسیده بودید، قضا کنید، و اگر افطار روزه ماه رمضان عمدی و اختیاری و بدون عذر شرعی بوده، کفّاره هم بر شما واجب است.

س 751: چشم پزشک مرا از روزه گرفتن منع کرده و گفته است که به علت ناراحتی چشم به هیچ وجه نباید روزه بگیرم، ولی من به گفته او توجه نکرده و شروع به روزه گرفتن کردم که باعث بروز مشکلاتی برای من در اثنای ماه رمضان شد. به‌طوری که در بعضی از روزها هنگام عصر احساس ناراحتی می‏کنم، لذا متحیّر و مردّد هستم بین اینکه روزه نگیرم و یا ناراحتی‏ام را تحمل کرده و روزه را تا غروب ادامه دهم. سؤال این است که آیا اصولاً روزه گرفتن بر من واجب است؟ و در روزهایی که روزه می‏گیرم و نمی‏دانم قدرت ادامه آن را تا غروب دارم یا نه، آیا روزه‏ام را ادامه دهم؟ و نیت من چگونه باید باشد؟

ج: اگر از گفته پزشک متدیّن و امین اطمینان حاصل کنید که روزه برای چشم شما ضرر دارد و یا خوف ضرر داشته باشید، روزه گرفتن برای شما واجب نبوده و بلکه جایز هم نیست، و با خوف ضرر نیت روزه صحیح نیست و در صورت عدم خوف ضرر نیت روزه اشکال ندارد، ولی صحّت‏ روزه متوقف بر این است که برای شما واقعاً ضرر نداشته باشد.

س 752: من از عینک طبی استفاده می‏کنم و در حال حاضر چشمانم بسیار ضعیف است. هنگامی که به پزشک مراجعه کردم به من گفت که اگر برای تقویت چشمانم تلاش نکنم، ضعیف‏تر خواهند شد، بنا بر این اگر از روزه ماه رمضان معذور باشم، چه وظیفه‏ای دارم؟

ج: اگر روزه برای چشمان شما ضرر دارد، واجب نیست روزه بگیرید، بلکه واجب است افطار کنید و اگر بیماری شما تا ماه رمضان آینده استمرار پیدا کرد، قضای روزه بر شما واجب نیست، ولی واجب است که عوض هر روز یک مدّ طعام به فقیر بدهید.

س 753: مادرم به بیماری شدیدی مبتلاست و پدرم نیز از ضعف جسمانی رنج می‏برد و در عین حال هر دو روزه می‏گیرند که گاهی مشخص است که روزه باعث تشدید بیماری آنها می‏شود، تاکنون نتوانسته‏ام آنها را قانع کنم که لااقل هنگام شدت بیماری روزه نگیرند. خواهشمندیم ما را در مورد حکم روزه آنها راهنمایی فرمایید.

ج: ملاک تأثیر روزه در ایجاد بیماری یا تشدید آن و عدم قدرت بر روزه گرفتن تشخیص خود روزه دار نسبت به خودش است و اگر بداند روزه برای او ضرر دارد یا خوف ضرر داشته باشد و در عین حال بخواهد روزه بگیرد، روزه گرفتن برای وی حرام است.

س 754: در سال گذشته توسط پزشک متخصص موردعمل جراحی کلیه قرار گرفتم. وی مرا از گرفتن روزه تا آخر عمر منع نمود، ولی در حال حاضر هیچ مشکل و دردی احساس نمی‏کنم و حتی به‌طور طبیعی غذا می‏خورم وآب می‏نوشم و هیچ‌یک از عوارض بیماری را هم حس نمی‏کنم، وظیفه من چیست؟

ج: اگر خود شما از ضرر روزه خوف ندارید و حجت شرعی هم بر آن ندارید، واجب است روزه ماه رمضان را بگیرید.

س 755: اگر پزشک شخصی را از روزه گرفتن منع کند آیا با توجه به اینکه بعضی از پزشکان اطلاعی از مسائل شرعی ندارند، عمل به گفته او واجب است؟

ج: اگر مکلّف از گفته پزشک یقین پیدا کند که روزه برای او ضرر دارد و یا از گفته وی یا منشأ عقلایی دیگری برای او خوف از ضرر حاصل شود، روزه گرفتن برای او واجب نیست، بلکه جایز هم نیست.

س 756: در کلیه‏های من سنگ جمع می‏شود و تنها راه جلوگیری از جمع شدن سنگ در کلیه، نوشیدن مستمر مایعات است و از آنجایی که پزشکان معتقدند که من نباید روزه بگیرم، تکلیف واجب من نسبت به روزه ماه مبارک رمضان چیست؟

ج: اگر جلوگیری از بیماری کلیه مستلزم نوشیدن آب یا سایر مایعات در طول روز باشد، روزه گرفتن بر شما واجب نیست.

س 757: از آنجا که مبتلایان به مرض قند مجبورند هر روز یک یا دو بار آمپول انسولین تزریق کنند و نباید در وعده‏های غذایی آنها تأخیر و فاصله بیفتد، زیرا باعث پائین آمدن میزان قند خون و در نتیجه نوعی تشنج و بیهوشی می‏شود، لذا گاهی پزشکان به آنها توصیه می‏کنند که در روز چهار نوبت غذا بخورند، خواهشمندیم نظر شریف خود را درباره روزه این افراد بیان فرمایید.

ج: اگر بدانند که خودداری از خوردن و آشامیدن از طلوع فجر تا غروب، به آنان ضرر می‏رساند یا خوف ضرر داشته باشند، روزه گرفتن بر آنها واجب نبوده و بلکه جایز نیست.

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 3 / 4 / 1394

احکام روزه ‏(استفتائات روزه بر اساس فتوای مقام معظم رهبری)

س 731: دختری که به سن تکلیف رسیده، ولی به علت ضعف جسمانی توانایی روزه گرفتن ندارد، و بعد از ماه مبارک رمضان هم نمی‏تواند قضای آن را به جا آورد تا اینکه ماه رمضان سال بعد فرا می‏رسد، چه حکمی دارد؟ 

ج: ناتوانی از گرفتن روزه و قضای آن به مجرد ضعف و عدم قدرت موجب سقوط قضای روزه نمی‏شود، بلکه قضای روزه‏های ماه رمضان که از او فوت شده، بر وی واجب است.

س 732: دخترانی که تازه به سن تکلیف رسیده‏اند و روزه گرفتن بر آنها مقداری مشکل است، چه حکمی دارند؟ آیا سن بلوغ شرعی دختران اکمال نه سال قمری است؟

ج: بنا بر نظر مشهور، بلوغ شرعی دختران همان تکمیل نه سال قمری است که در این هنگام روزه بر آنها واجب است و ترک آن به مجرد بعضی از عذرها جایز نیست، ولی اگر روزه گرفتن برای ایشان ضرر داشته باشد یا تحمل آن برایشان همراه با مشقت زیاد باشد، افطار برای آنها جایز است.

س 733: من زمان دقیق رسیدن به سن تکلیف خود را نمی‏دانم، از جناب عالی خواهشمندم بیان فرمایید که از چه زمانی قضای نماز و روزه بر من واجب است؟

ج: فقط قضای آن مقدار از نمازها و روزه‏ها که یقین به فوت آن بعد از رسیدن به سن قطعی تکلیف شرعی دارید، بر شما واجب است.

س 734: اگر دختر نه ساله‏ای که روزه بر او واجب شده، به دلیل دشواری، روزه‏اش را افطار نماید، آیا قضا بر او واجب است یا خیر؟

ج: قضای روزه‏هایی که از ماه رمضان افطار کرده، بر او واجب است.

س 735: اگر فردی به خاطر عذری قوی، پنجاه درصد احتمال دهد که روزه بر او واجب نیست و به همین دلیل روزه نگیرد، ولی بعداً معلوم شود که روزه بر او واجب بوده، از جهت قضا و کفّاره چه حکمی دارد؟

ج: اگر افطار عمدی روزه ماه مبارک رمضان به مجرد احتمال عدم وجوب روزه بر وی باشد، در فرض سؤال علاوه بر قضا، کفّاره هم بر او واجب است. اما اگر افطار به علت ترس از ضرر باشد و ترس هم منشأ عقلایی داشته باشد، کفّاره واجب نیست، ولی قضا بر او واجب است.

س 736: شخصی مشغول انجام خدمت سربازی است و به علت مسافرت و حضور در محل خدمت، نمی‏تواند روزه ماه رمضان سال گذشته را بگیرد، و هنگام حلول ماه رمضان امسال نیز در محل خدمت است و احتمال دارد که باز هم نتواند روزه بگیرد، اگر پس از پایان دوره خدمت سربازی بخواهد روزه این دو ماه را قضا نماید، آیا کفّاره هم بر او واجب است یا خیر؟

ج: کسی که بر اثر عذر مسافرت، روزه ماه رمضان از او فوت شده و آن عذر تا ماه رمضان سال آینده استمرار داشته، فقط قضای آن بر او واجب است و کفّاره تأخیر واجب نیست.

س 737: اگر شخص روزه دار جنب باشد و تا قبل از اذان ظهر متوجه آن نشود و پس از آن غسل ارتماسی نماید، آیا روزه‏اش باطل می‏شود؟ و اگر بعد از غسل متوجه شود که در حال روزه غسل ارتماسی نموده است، آیا قضای آن واجب است؟

ج: اگر غسل ارتماسی بر اثر فراموشی و غفلت از روزه دار بودن باشد، غسل و روزه او صحیح است و قضای روزه‏اش بر او واجب نیست.

س 738: اگر شخصی بخواهد قبل از زوال به محل اقامتش برسد، ولی در راه به خاطر پیشامد حادثه‏ای نتواند در زمان معیّن به مقصد برسد، آیا روزه او اشکال دارد و آیا کفّاره بر او واجب است یا فقط قضای روزه آن روز را باید به جا آورد؟

ج: روزه‏اش در سفر صحیح نیست و بر او فقط قضای روزه آن روزی که پیش از ظهر به محل اقامتش نرسیده، واجب است و کفّاره‏ای هم ندارد.

س 739: اگر هواپیما در ارتفاع بالا و مسیر طولانی در حال پرواز باشد و پرواز حدود دو ساعت و نیم تا سه ساعت طول بکشد، مهماندار و خلبان هواپیما برای حفظ تعادل خود هر بیست دقیقه احتیاج به نوشیدن آب دارند، در این صورت آیا در ماه مبارک رمضان، کفّاره و قضای روزه بر آنها واجب می‏شود؟

ج: اگر روزه برای آنها ضرر داشته باشد، جایز است که با نوشیدن آب افطار نمایند و قضای آن را بجا آورند و در این حالت کفّاره بر آنها واجب نیست.

س 740: اگر زن در ماه مبارک رمضان دو ساعت یا کمتر مانده به اذان مغرب حیض شود، آیا روزه‏اش باطل می‏شود؟

ج: روزه‏اش باطل است.

س 741: کسی که با پوشیدن لباس مخصوص (مانند لباس غواصی) بدون اینکه بدنش خیس شود، در آب فرو رود، روزه‏اش چه حکمی دارد؟

ج: اگر لباس به سر او چسبیده باشد، صحّت‏ روزه‏اش محل اشکال است و بنا بر احتیاط وجوبی قضای آن لازم است.

س 742: آیا مسافرت عمدی در ماه رمضان به قصد افطار و فرار از روزه گرفتن، جایز است؟

ج: مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد، و در صورت مسافرت، ولو اینکه برای فرار از روزه باشد، افطار بر او واجب است.

س 743: شخصی که روزه واجب بر عهده‏اش است و قصد دارد که آن را بگیرد، ولی بر اثر پیشامدی نتواند روزه بگیرد مثلاً بعد از طلوع خورشید آماده مسافرت شد و به سفر رفت و بعد از ظهر برگشت و در بین راه هم مرتکب هیچ‌یک از مفطرات نشد، ولی وقت نیت روزه واجب از وی فوت شد، و آن روز هم از روزهایی است که روزه در آن مستحب است، آیا می‏تواند نیت روزه مستحبی کند یا خیر؟

ج: اگر قضای روزه ماه رمضان بر ذمّه‏اش باشد، نیت روزه مستحبی حتی بعد از فوت وقت نیت روزه واجب، از وی صحیح نیست.

س 744: من معتاد به سیگار هستم و در ماه مبارک رمضان هر چه تلاش می‏کنم که تندخو نباشم نمی‏توانم و همین باعث ناراحتی زیاد افراد خانواده‏ام شده است و خودم هم از وضعیت دشوارم رنج می‏برم، تکلیف من چیست؟

ج: روزه ماه مبارک رمضان بر شما واجب است و بنا بر احتیاط واجب جایز نیست در حال روزه سیگار بکشید، و نباید بدون دلیل با دیگران تند برخورد کنید.

زن باردار و شیرده‏

س 745: آیا روزه گرفتن بر زن بارداری که نمی‏داند روزه برای جنین او ضرر دارد یا خیر، واجب است؟

ج: اگر بر اثر روزه، خوف ضرر بر جنین داشته باشد و خوف وی هم دارای منشأ عقلایی باشد، افطار بر او واجب است و در غیر این صورت واجب است که روزه بگیرد.

س 746: زنی که کودک خود را شیر می‏داده و باردار هم بوده و در همان حال روزه ماه رمضان را هم گرفته است، و هنگام زایمان فرزندش مرده به دنیا آمد، اگر از ابتدا احتمال ضرر را می‏داده و در عین حال روزه گرفته است:

ج: اگر با وجود خوف از ضرری که دارای منشأ عقلایی است، روزه گرفته باشد و یا بعداً برایش معلوم شود که روزه برای وی یا برای جنین‏اش ضرر داشته، روزه‏اش صحیح نیست و قضای آن بر او واجب است، ولی ثبوت دیه جنین متوقف بر این است که ثابت شود فوت جنین مستند به روزه گرفتن وی است.

س 747: من به لطف خداوند متعال دارای فرزندی هستم که شیرخوار است. ان شاء الله تعالی بزودی ماه مبارک رمضان فرا خواهد رسید. در حال حاضر می‏توانم روزه بگیرم ولی در صورت روزه گرفتن، شیرم خشک خواهد شد. با توجه به اینکه دارای بنیه ضعیفی هستم و کودکم هر ده دقیقه شیر می‏خواهد، چه وظیفه‏ای دارم؟

ج: اگر به دلیل کم یا خشک شدن شیرتان بر اثر روزه، خوف ضرر بر طفل خود داشته باشید، روزه‏تان را افطار کنید، ولی برای هر روزی باید یک مدّ طعام به فقیر بدهید و قضای روزه را هم بعداً بجا آورید.

موضوعات مرتبط:
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 3 / 4 / 1394

اعتکاف

اعتکاف، در لغت به معنای توقف در جایی است و در اصطلاح فقهی، عبارت است از ماندن در مسجد به قصد عبادت خداوند، با شرایطی که خواهد آمد.

اعتکاف، در لغت به معنای توقف در جایی است و در اصطلاح فقهی، عبارت است از ماندن در مسجد به قصد عبادت خداوند، با شرایطی که خواهد آمد. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری در بخش استفتائات خود، جدیدترین پاسخ‌های رهبری درباره مراسم معنوی اعتکاف را به شرح زیر منتشر کرده است:

وقت فضیلت اعتکاف
س. چه زمانی اعتکاف مستحب مؤکد است؟ و به عبارت دیگر در چه اوقاتی اعتکاف مستحب است؟

ج: اعتکاف وقت خاصی ندارد، هرچند اعتکاف در ده روز آخر ماه مبارک رمضان فضیلت بیشتری دارد.

استحباب اعتکاف در ماه رجب

س. آیا اعتکاف در ماه رجب مستحب است؟

ج: دلیل خاصی بر استحباب اعتکاف در خصوص ماه رجب نیافتیم.

شرط ترک اعتکاف
س. آیا شخص معتکف می‌تواند در ابتدای اعتکاف هنگام نیت کردن شرط کند که اگر برای او عذری پیش آید حتی در روز سوم هم دست از اعتکاف بردارد؟

ج: بله می‌تواند.

اعتکاف بعد از طلوع فجر
س. معتکفی می‌خواهد سه روز اعتکاف کند و مدّت ۷۲ ساعت اعتکاف انجام دهد، اگر اعتکافش را از بعد از طلوع فجر مثلاً از ظهر شروع کند و ظهر هم به پایان برساند به‌گونه‌ای که مجموع آن ۷۲ ساعت شود، آیا این اعتکاف صحیح است؟

ج: اعتکاف باید از شروع روز اول تا پایان روز سوم باشد و تلفیق کردن بدین‌گونه که جزئی از روز اول را با جزئی از روز آخر یک روز کامل به حساب بیاورد صحیح نیست.

تأخیر از وقت واجب اعتکاف
س. اگر معتکف مثلاً یک ساعت از ابتدای روز بعد از طلوع فجر تأخیر کند آیا این روز به عنوان روز اول اعتکاف حساب می‌شود؟ چه تأخیر عمدی باشد یا اضطراری؟

ج: در اعتکاف باید از ابتدای روز اول شروع کرد، لذا روزی که ناقص مانده جزو اعتکاف محسوب نمی‌شود هرچند که تأخیر از روی اضطرار باشد.

نذر اعتکاف دو روز و یا سه روز منفصل
س. اگر انسان نذر کند دو روز معتکف شود نه بیشتر از آن، آیا نذرش منعقد می‌شود؟

ج: منعقد نمی‌شود.

س. اگر کسی نذر کند سه روز منفصل معتکف شود، آیا نذرش منعقد می‌شود؟

ج: منعقد نمی‌شود.

اعتکاف بیش از سه روز

س. آیا بیشتر از سه روز می‌توان معتکف بود به‌طوری که آن زیاده بخشی از یک روز یا شب باشد؟

ج: اعتکاف بیشتر از سه روز جایز و صحیح است و در طرف زیاده حدّی ندارد، ولی زیاد کردن بخشی از روز یا بخشی از شب به نیت اعتکاف محل اشکال است.

س. اگر معتکف نیّت چهار روز اعتکاف کند، آیا روز چهارم هم جزو اعتکاف است یا این‌که باید شش روز را تکمیل کند تا روز چهارم به حساب آید؟

ج: روز چهارم نیز داخل در اعتکاف است، و اگر پنج روز اعتکاف کند، واجب است روز ششم را کامل کند.

تعریف شب و روز

س. منظور از شب و روز در اعتکاف چیست؟

ج: روز از طلوع فجر تا مغرب شرعی است و شب از مغرب تا طلوع فجر.

اعتکاف بیمار و معذور از روزه

س. آیا بیمار و کسی که روزه برایش ضرر دارد می‌تواند معتکف شود و اگر در اعتکاف باشد و روزه بگیرد ثوابی می‌برد؟

ج: با علم و یا احتمال عقلاییِ ضرر داشتنِ روزه، اعتکاف صحیح نیست.

نوع روزه اعتکاف

س. چه نوع روزه‌هایی را نمی‌توان در اعتکاف گرفت؟

ج: هر نوع روزه‌ای را در اعتکاف می‌توان گرفت.

معتکف شدن زنان

س. آیا زن‌ها می‌توانند معتکف شوند؟

ج: اعتکاف اختصاص به مردان ندارد ولی چنانچه اعتکاف وی موجب از بین رفتن حق شوهر باشد بنا بر احتیاط واجب باید از او اجازه بگیرد.

اعتکاف ممیّز

س. آیا اعتکاف بچه ممیّز صحیح است؟

ج: اعتکاف او نیز صحیح است.

وجوب عبادت برای معتکف

س. آیا مشغول بودن به عبادات بر معتکف واجب است یا صِرف ماندن در مسجد کافی است؟

ج: عبادات مستحبی، فی نفسه بر معتکف واجب نیست.

عدالت امام جماعت مسجد

س. آیا عدالت امام جماعت مسجد جامع در صحّت اعتکاف شرط است؟

ج: عدالت امام جماعت مسجد در صحّت اعتکاف شرط نیست.

زمان نیت اعتکاف

س. زمان نیت اعتکاف چه وقت است آیا می‌توان اول شب نیت کرد؟

ج: وقت نیت اعتکاف، اول طلوع فجر روز اول است و نیت اول شب در صورتی صحیح است که اول شب شروع در اعتکاف نموده باشد.

قصد وجه

س. آیا قصد وجه* در اعتکاف لازم است؟

ج: لازم نیست.

قصد وجه: نیت از جهت استحباب یا وجوب عمل

تجدید نیت روز سوم

س. آیا تجدید نیت در روز سوم اعتکافِ مستحب لازم است؟

ج: لازم نیست، گرچه بهتر است.

عدول از نیّت اعتکاف


س. آیا می‌توان به علّتی یا بدون علّت در روز اول یا دوم، اعتکاف را قطع نمود؟ و اگر در قطع نمودن اعتکاف تردید کنم آیا نیّت اعتکاف به‌هم می‌خورد و در نتیجه اعتکاف باطل می‌شود؟ و آیا لازم است که نیّت مستمر باشد؟

ج: در اعتکاف مستحبی جایز است که در روز اول و دوم اعتکاف قطع شود و نیّت اعتکاف باید تا پایان روز سوم ادامه پیدا کند.

قصد نمودن عبادت دیگر


س. آیا در اعتکاف نیازی به قصد نمودن عبادت دیگری هم هست؟

ج: نیازی نیست.

نذر اعتکاف در شهر خاص

س. آیا می‌توان نذر کرد در شهر خاصی معتکف شد؟

ج: اگر اعتکاف در آن شهر، به نحوی رجحان داشته باشد، اشکال ندارد.

اعتکاف در غیر از مساجد چهارگانه


س. آیا اعتکاف در غیر از مساجد چهارگانه جایز است؟ و نیّت آن چگونه می‌باشد؟

ج: اعتکاف در غیر از مساجد چهارگانه* (اعم از جامع و غیر آن) به قصد رجاء مطلوبیت (به امید این‌که مطلوب خداوند واقع شود) مانعی ندارد.

* مسجد الحرام، مسجد النبی (صلی الله علیه وآله وسلّم)، مسجد کوفه و مسجد بصره

مکان‌های جایز برای اعتکاف

س. آیا اعتکاف در مسجدی غیر از مسجد جامع باطل است و آیا ممکن است هر محله و حومه‌ای، مسجد جامعی غیر از مسجد جامع شهر یا روستا داشته باشد؟ و آیا ممکن است که در شهر چند مسجد جامع باشد؟

ج: قبلاً گذشت که اعتکاف در هر مسجدی جایز است مشروط به این‌که در غیر مساجد اربعه به قصد رجاء باشد یعنی به امید این‌که مطلوب خداوند واقع شود و مختص به مسجد جامع نیست و ممکن است که یک شهر یا روستا چند مسجد جامع داشته باشد.

س. اگر در یک شهر دو یا چند مسجد جامع وجود داشته باشد می‌توان در هر کدام که خواست معتکف شد؟

ج: به قصد رجاء اشکال ندارد.

تعریف مسجد جامع

س. مسجد جامع چیست؟ و راه تشخیص آن را بگویید.

ج: مسجد جامع، مسجدی است که برای اجتماع عامه مردم شهر، بنا شده، بدون این که اختصاص به گروه و محله خاصی پیدا کند.

اعتکاف در مساجد دانشگاه

س. اعتکاف در مساجد دانشگاه‌های سراسر کشور چه حکمی دارد؟

ج: به قصد رجاء اشکال ندارد.

شک در مسجد بودن مکان اعتکاف

س. اعتکاف در مکان‌هایی که شک است که آیا جزء مسجد است یا نه، چه حکمی دارد؟

ج: غیر از سرداب و محراب و پشت بام مسجد، در جاهای دیگری که معلوم نباشد جزو مسجد است یا نه، اعتکاف صحیح نیست.

اعتکاف در پشت بام مسجد

س. آیا پشت بام مسجد تابع مسجد است یا بستگی به وقف کننده دارد؟

ج: پشت بام مسجد در حکم مسجد است مگر این‌که احراز شود که هنگام وقفِ مسجد، پشت بام آن از وقف خارج شده است.

اعتکاف در حیاط مسجد

س. اعتکاف در حیاط مسجد چه حکمی دارد؟

ج: اگر جزو مسجد نباشد، اعتکاف صحیح نیست.

حق سبقت در مکان


س. آیا گذاشتن وسایل یا نوشتن نام موجب سبقت در محلی‌ از مسجد می‌شود؟

ج: بنا بر احتیاط واجب گذاردن وسائلی مانند کیف موجب حق سبقت می‌شود به شرط آن که از زمان گذاردن آن وسیله تا آمدن شخص زیاد فاصله نشود، به نحوی که منجر به تعطیلی مکان شود.

غصب محل معتکف دیگر

س. اگر کسی جای شخصی را که معتکف بوده غصب کند در صورتی که جاهل بوده و یا عامد آیا ضرری به اعتکافش می‌زند؟ و اگر ضرر می‌زند آیا شامل کفاره و... می‌باشد.

ج: گرچه بنابر احتیاط مرتکب خلاف شده ولی اعتکاف صحیح است و کفاره هم ندارد.

حصول مانع در مسجد محل اعتکاف

س. الف) اگر در مسجدی که معتکف شده مانعی از ادامه دادن اعتکاف در آن مسجد برایش پیش آید، آیا اعتکافش باطل می‌شود؟

ب) چنانچه آن اعتکاف واجب باشد باید در مسجدی دیگر معتکف شود و یا بعداً قضا کند؟

ج) اگر مانع برطرف شد آیا باید به مسجد قبلی بازگردد؟

جواب: الف: باطل می‌شود.

ب: واجب است اعتکاف را در مسجدی دیگر یا همان مسجد بعد از رفع مانع، شروع کرده و یا قضا نماید.

ج: لازم نیست.

استفاده از سرویس‌های بهداشتی خارج از مسجد

س.رفتن به سرویس‌های بهداشتی متعلق به مسجد که در خارج از مسجد است در موارد زیر چه حکمی دارد؟ الف: برای حمام کردن(نظافت)؛ ب: برا‌ی غسل مستحب؛ ج: برای این‌که با وضو باشد؛ د: وضو گرفتن برای خواندن قرآن یا نماز مستحبی؛ ه: برای شستن دندان‌ها و دست‌ها.

ج: خارج شدن از مسجد به دلایل مذکور اشکال ندارد، ولی باید به قدر حاجت اکتفا کند و طول ندهد.

وضو گرفتن بیرون از مسجد

س. آیا در اعتکاف با بودن آب در مسجد می‌توان برای وضو به خارج از مسجد رفت؟

ج: در فرض مذکور معتکف نباید از مسجد خارج شود.

خروج از مسجد برای غذا خوردن

س. آیا در هنگام اعتکاف، بیرون رفتن از مسجد برای غذا خوردن جایز است؟ و اگر خیر، آیا خوردن در داخل مسجد جایز است؟

ج: خروج برای تهیه غذای مورد نیاز و یا غذا خوردن در بیرون اشکال ندارد؛ همان‌طور که غذا خوردن در داخل مسجد فی حدّ نفسه منعی ندارد.

س. با توجه به مشکلاتی که صرف غذا در مسجد دارد، آیا صرف غذا در سالن غذاخوری که در محوطه مسجد قرار دارد برای معتکفین جایز است؟

ج) چنانچه عرفاً ضرورت دارد که برای صَرف غذا از مسجد بیرون رود جایز است، اما زیاد معطّل نشود و اگر ضرورت عرفی ثابت نباشد، جایز نیست.

خروج از مسجد برای خرید

س. هیأت برگزاری اعتکاف که متشکل از تعدادی از معتکفین است، وظیفه خدمت به معتکفین و فراهم کردن نیازمندی‌های آنها را بر عهده دارد لذا باید نیازمندی‌های معتکفین مثل افطاری و سحری را خریداری کند، آیا این مسئله به اعتکاف آنها ضرر نمی‌رساند؟

ج: خارج شدن از مسجد برای خرید چیزهای ضروری مثل غذا و غیره اگر در ضمن آن نیازمندی‌های خود را نیز تهیه می‌کنند، اشکال ندارد؛ البته با رعایت قیودی که در استفتای «خرید و فروش توسط معتکف» خواهد آمد.

رفتن به مکان‌های ملحق به مسجد

س. حکم رفتن به حیاط بیرونی که ملحق به مسجد است چیست؟

ج: رفتن به جاهایی که در حکم مسجد است، اشکال ندارد اما رفتن به خارج از مسجد جایز نیست مگر مواردی که خروج از مسجد به خاطر آنها جایز است.

انتخاب مسیر کوتاه در خروج اضطراری

س.هنگام خروج از مسجد برای امور ضروری، انتخاب کوتاه‌ترین راه و رفتن زیر سایه چه صورتی دارد؟

ج: احتیاط واجب آن است که نزدیکترین راه را انتخاب کند و واجب است در صورت امکان زیر سایه ننشیند لکن راه رفتن زیر سایه اشکال ندارد؛ گرچه احتیاط مستحب ترک آن است.

س. در صورت نزدیک بودن مکانی جهت قضاء حاجت یا وضو گرفتن یا مسواک زدن مسلم است که باید به مکان نزدیک‌تر برود؛ حال اگر مکان نزدیک مستلزم صف ایستادن و معطّل شدن شود و مکان دیگری با فاصله‌ی کمی بیشتر باشد که معطّلی نداشته و زمان کمتری گرفته می‌شود تکلیف چیست؟ (مثلاً سرویس بهداشتی در جنب شبستان اعتکاف هست ولی شلوغ است اما در وسط حیاط مسجد حوض هست و می‌توان آنجا بدون معطلی وضو گرفت) آیا باید به مکان دوم برود؟ یا مستحب است؟ یا به‌خاطر فاصله بیشتر، رفتن به مکان دوم جایز نیست؟

ج: رفتن به مکان دوم در فرض سؤال اشکالی ندارد.

خارج شدن از مسجد برای تشییع جنازه

س. آیا رفتن به تشییع جنازه در هنگام اعتکاف مدّت زمان مشخص دارد؟ حکم رفتن زیر سایه در این هنگام چه در ماشین و یا غیر آن چیست؟

ج: زمان مشخصی ندارد و رفتن به تشییع جنازه در صورتی که ضرورت عرفی به‌حساب آید و آن‌قدر طولانی نشود که باعث محو صورت اعتکاف شود، اشکال ندارد و در صورت امکان واجب است که زیر سایه ننشینند و احتیاط مستحب این است که زیر سایه حرکت نکند.

شرکت در امتحان

س. نظر مبارک‌تان را در مورد «شرکت در امتحان برای معتکفین» بیان فرمایید.

ج: اگر شرکت در امتحان ضرورت ندارد خارج نشوند و برای افرادی که شرکت در امتحان ضرورت عرفی دارد مانع ندارد ولی خروج از مسجد نباید به حدّی برسد که صورت اعتکاف محو شود.

شرکت معتکف در نماز جمعه

س. آیا شخص معتکف برای شرکت در نماز جمعه می‌تواند از مسجد محل اعتکاف خارج شود؟

ج: با انتخاب نزدیکترین راه و معطّل نشدن در بین راه اشکال ندارد؛ ولی نباید خروج او به مقداری باشد که صورت اعتکاف به‌هم بخورد.

س. آیا می‌توان برای غسل امّ داوود از محل اعتکاف خارج شد؟ بر فرض خروج (سهواً یا عمداً) آیا باعث ابطال اعتکاف می‌شود؟

ج: با مراعات آن‌چه در جواب سؤال قبل گفته شد، اشکال ندارد.

رفتن به محل کار در حین اعتکاف

س. آیا اشخاصی که مشغول کارند اعم از کارمندان، کارگران و معلمان و... می‌توانند در ایام کار معتکف شوند و در عین اعتکاف به محل کار رفته و بعد از اتمام کار به محل اعتکاف برگردند؟

ج: نمی‌توانند.

تهیه مکان وضو در داخل مسجد

س. اگر مکان‌هایی برای وضو و شستن دست‌ها و دندان‌ها در خارج از مسجد فراهم شده باشد، آیا واجب است مکان خاصی در داخل مسجد تهیه شود تا معتکف از مسجد خارج نشود؟

ج: صِرف نیاز به خروج از مسجد برای طهارت و نظافت برای جواز خروج کافی است و تهیه مکانی در داخل مسجد واجب نیست.

خروج در غیر از موارد مجاز

س. اگر کسی سهواً به غیر از جهاتی که تجویز شده برای بیرون رفتن از مسجد در هنگام اعتکاف بیرون رود، آیا اعتکافش باطل می‌شود؟

ج: اگر به جهت فراموشی خارج شود و خروجش زیاد طول نکشد، اعتکافش باطل نمی‌شود.

محرّمات اعتکاف

س. کارهای حرام در هنگام اعتکاف چیست؟

ج: معتکف باید از این کارها پرهیز کند:

* بوییدن چیزهای خوشبو و عطریّات حتی گیاهان خوشبو، همراه با لذّت؛ پس برای کسی که حس بویایی ندارد اشکال ندارد.

* خرید و فروش

* سایر انواع تجارت؛ مثل صلح و اجاره و مضاربه و غیر این‌ها (بنابر احتیاط واجب).

* مجادله و جدال چه در امور دینی و چه دنیوی به قصد غلبه بر دیگری و اظهار فضل و برتری بر او؛ اما اگر به قصد اظهار حق و بازداشتن طرف از طریق باطل باشد، مانعی ندارد.

* امور جنسی و شهوت‌آمیز مانند بوسه، لمس و آمیزش.

* استمناء(۱) (بنا بر احتیاط واجب)

(۱) گرچه استمناء در هر حال حرام و از گناهان بزرگ است ولی در حال اعتکاف گناهی بزرگتر است.

رفتن به مکانی به گمان تابع مسجد بودن

س. اگر معتکف به گمان این‌که مکانی تابع مسجد است، به آن مکان برود و بعد معلوم شود که آن‌جا جزو مسجد نبوده، حکم اعتکافش چیست؟

ج: خروج عمدی از مسجد ولو از روی جهل اعتکاف را باطل می‌کند.

افطار اجباری روزه

س. اگر معتکف مبتلا به مرضی شود که مجبور به افطار روزه است چه باید بکند و حکم اعتکاف او چیست؟

ج: اعتکاف بدون روزه صحیح نیست لذا با افطار روزه، اعتکاف باطل می‌شود.

خرید و فروش توسط معتکف

س. آیا در صورت ضرورت یا عدم ضرورت می‌توان شخصاً در ایام اعتکاف خرید و فروش نمود و یا باید توکیل یا نقل به غیر بیع نمود؟

ج) خرید و فروش بر معتکف حرام است ولی هرگاه برای تهیه مواد خوراکی ناچار از خرید و فروش شود و شخص غیرمعتکفی که این کار را انجام دهد، نیابد و تهیه اجناس مذکور بدون خرید نیز امکان نداشته باشد، در این صورت خرید و فروش مانعی ندارد.

وکیل کردن غیر برای خرید

س. آیا جایز است که معتکف کسی را برای خرید چه ضروری و چه غیر ضروری وکیل نماید؟

ج: اگر برای خرید نیازمندی‌های هنگام اعتکاف باشد، اشکال ندارد و اما در غیر آن موارد اگر وکیل کردن در هنگام اعتکاف باشد، اشکال دارد.

موارد مجاز خرید و فروش

س. موارد ضروری که خرید و فروش در آنها برای معتکف جایز است چیست؟

ج: مواردی که در هنگام اعتکاف برای خودش و نفقه خانواده‌اش به آن نیاز دارد.

معاملات معتکف غیر از خرید و فروش

س. آیا اجاره و دیگر معاملات غیر از خرید و فروش در هنگام اعتکاف جایز است؟

ج) سایر معاملات (غیر از خرید و فروش) بنابر احتیاط واجب در هنگام اعتکاف جایز نمی‌باشد.

اجرای عقود و ایقاعات

س. آیا اجرای عقود و ایقاعات (غیر از معاملات) در هنگام اعتکاف جایز است؟

ج: مانعی ندارد.

گفتگوی مباح در حال اعتکاف

س. آیا گفتگو در مورد چیزهای مباح هنگام اعتکاف جایز است؟

ج: اشکال ندارد.

غسل معتکف در مسجد

س. انجام غسل برای معتکف در مسجد چه حکمی دارد و آیا فرقی بین غسل واجب و مستحب می‌باشد؟

ج: غسل جنابت و حیض در دو مسجد شریف مکّه و مدینه، مطلقاً جایز نیست بلکه باید تیمّم نموده فوراً خارج شود و در مساجد دیگر نیز اگر غسل، موجب درنگ کردن و یا آلودگی مسجد شود، جایز نمی‌باشد و سایر اغسال واجب و یا مستحب در صورت امکان و عدم مزاحمت برای دیگران اشکال ندارد.

استفاده از عطر و گلاب

س. عطر و گلاب زدن و یا بو کردن عطر و گلاب اعتکاف را باطل می‌کند یا نه؟ اگر سهواً باشد چه‌طور؟

ج: در صورتی که عطر یا گلاب را برای لذت بردن بو کند، بنا بر احتیاط واجب اگر اعتکاف واجب معیّن باشد باید اعتکاف را به پایان ببرد و قضای آن را به‌جا آورد؛ و در واجب غیرمعیّن، اگر در دو روز اول باشد باید اعتکاف را از سر بگیرد و اگر روز سوم باشد اعتکاف را اتمام و سپس از سر بگیرد و در اعتکاف مستحب قبل از اتمام روز دوم چیزی بر عهده او نیست و اگر روز سوم باشد باید دوباره اعتکاف را از سر بگیرد و در آنچه ذکر شد بنا بر احتیاط واجب فرقی بین عمد و سهو وجود ندارد.

کفّاره مُحرّمات اعتکاف

س. کفّاره هر یک از مُحرّمات را به‌طور جداگانه بیان کنید؟

ج: اگر اعتکاف واجب را با آمیزش جنسی (جماع) هرچند در شب باطل نماید کفّاره بر او واجب می‌شود اما در اعتکاف مستحب (در دو روز اول) اگر با این عمل قصد دارد که از اعتکاف صرف‌نظر نماید کفاره ندارد و در غیر این صورت بنا بر احتیاط واجب کفاره ثابت است لکن انجام سایر مُحرّمات کفّاره ندارد گرچه احتیاط مستحب پرداخت کفّاره‌ می‌باشد و کفّاره ابطال اعتکاف (در موارد وجوب کفّاره) کفّاره ابطال روزه ماه رمضان است.

بوی خوش خمیر دندان

س. با توجه به اینکه بوی خمیردندان بوی خوشی است آیا مسواک زدن با خمیردندان در حین اعتکاف مخلّ به اعتکاف هست؟

ج: مسواک زدن با آن مانع ندارد و آنچه حرام است بوییدن بوی خوش است.

ترک محل خوشبو

س. اگر در مکانی از مسجد بوی خوشی می‌آمد آیا ترک آنجا لازم است؟ اگر وضوخانه بود و بوی خوش به سبب خمیردندان یا صابون بود چه باید کرد؟

ج: اگر بودن در آن مکان مستلزم بوییدن بوی خوش است باید آنجا را ترک کند.

عارض‌شدن حیض یا استحاضه در زمان اعتکاف

س. حکم اعتکاف زنی که در ایام اعتکاف چه در روز اول یا دوم یا سوم حیض یا استحاضه بر او عارض شده، چیست؟

ج: در صورت حائض‌شدن حتی اگر در ساعات آخر روز سوم باشد اعتکاف باطل می‌شود و باید فوراً از مسجد خارج شود؛ ولی در صورت استحاضه اگر به وظیفه مستحاضه نسبت به روزه‌اش عمل کند، اعتکافش صحیح است.

حائض شدن پس از اتمام روز دوم اعتکاف

س. من در سال گذشته در ایام البیض در مسجدی معتکف شدم، پس از اتمام روز دوم اعتکاف، حائض شدم. با توجه به این امر که اعتکاف بر من واجب شده است، آیا قضای آن حتماً باید در ایام البیض ماه رجب و در همان مسجد باشد یا این‌که زمان و مکان آن مهم نیست؟

ج: با پیداشدن حیض ولو در بعض روز سوم اعتکاف باطل می‌شود و قضا ندارد و اگر از قبل اعتکافی به سبب نذر بر او واجب شده قضای آن را می‌تواند در هر مسجدی و در هر زمانی به‌جا آورد مگر آن‌که در نذر، اعتکاف در مسجد خاص و زمان خاصی را ملحوظ داشته باشد که در این صورت باید بر طبق همان نذر خود عمل کند.

شک در تحقّق حیض یا استحاضه

س. حکم اعتکاف زنی که شک در حیض یا استحاضه دارد، چه در روز اول یا دوم یا سوم، چیست؟

ج: اگر قبلاً پاک بوده، به شکش اعتنا نکند.

خوردن قرص برای جلوگیری از عادت

س. اگر زن در روزهای عادت قرض بخورد تا از حالت عادت خارج شود می‌تواند روزه بگیرد؟

ج: اشکال ندارد.

خوردن قرص برای جلوگیری از عادت

س. اگر زن در روزهای عادت قرض بخورد تا از حالت عادت خارج شود می‌تواند روزه بگیرد؟

ج: اشکال ندارد.

غسل‌های معتبر در صحّت اعتکاف

س. آیا غسل‌های استحاضه شرط صحّت اعتکاف است؟

ج: این غسل‌ها شرط صحّت اعتکاف نیست، مگر غسل‌هایی که در صحّت روزه معتبرند.

زمان قضای اعتکاف واجب

س. اگر قضای اعتکاف به علت بطلان، واجب باشد و ده روز پایانی ماه رمضان تمام شود. آیا جایز است که برای درک فضیلت، قضای اعتکاف را در ماه رمضان آینده به‌جا آورد یا این‌که باید فوراً قضا نماید؟

ج: قضا در هر ماهی که خواست اشکال ندارد، مگر این‌که نذر کرده باشد که در ماه خاصی اعتکاف نماید.

شرایط صحّت اعتکاف در سفر

س. آیا می‌توان برای شرکت در مراسم اعتکاف به شهر دیگری که بیش از چهار فرسخ با ما فاصله دارد مسافرت کرد و اعتکاف در صورت سفر صحیح است؟

ج: اگر قصد اقامت ده روز و یا نذر روزه در سفر نباشد، روزه در سفر صحیح نیست و با عدم صحّت روزه، اعتکاف هم صحیح نیست.

س. آیا انسان می‌تواند در شهر دیگری معتکف شود؟

ج: اگر مسافر باشد نمی‌تواند مگر این‌که نذر کرده باشد در سفر روزه بگیرد؛ و بنا بر احتیاط واجب این نذر باید قبل از شروع سفر انجام گیرد.

اعتکاف مسافر با نذر

س. من علاقه زیادی دارم که در مراسم اعتکاف در مرکز استان شرکت کنم ولی چون در شهرستان زندگی می‌کنم و اگر بخواهم به مرکز استان بروم باید نماز خود را شکسته بخوانم، آیا از این نظر مشکلی نخواهم داشت؟

ج: کسی که بخواهد در سفر معتکف شود، می‌تواند نذر کند که در سفر روزه بگیرد و می‌تواند اعتکاف نماید.

شرایط و صیغه نذر روزه در سفر

س. اگر کسی بخواهد در خارج از شهر خود اعتکاف کند، به‌طور مثال در مکّه مکرّمه و از ساکنین مکّه نباشد و قصد ده روز هم نکند، آیا نذر کافی است؟ و صیغه آن چیست؟

ج: نذر روزه در سفر مانعی ندارد و با این نذر روزه و اعتکافش صحیح است، ولی احتیاط واجب آن است که نذر قبل از شروع مسافرت باشد و صیغه آن عبارت است از: «لله علیّ أن اصوم فی سفری إلی کذا».(۱)

۱- و می‌تواند ترجمه آن را بگوید که عبارت است از: « برای خدا بر من است که در سفر به فلان مکان روزه بگیرم»

اعلان عمومی اعتکاف

س. آیا اعلام عمومی اعتکاف در محافل عمومی با اخلاص منافات دارد؟

ج: اعلام اعتکاف اگر برای تشویق مردم باشد، مانعی ندارد.

پنهان کردن اعتکاف از دیگران

س. اگر از معتکف سؤال شود که آیا جزء معتکفین است بهتر است پنهان کند یا آشکار نماید؟

ج: آشکار کردن مانعی ندارد، مگر این‌که برای ریا باشد.

مرور درس‌ها در حال اعتکاف

س. آیا جایز است دانشجویان معتکف درس‌های دانشگاهی خود را مرور کنند؟

ج: اشکال ندارد.

موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 3 / 4 / 1394

خداوند تبارك و تعالى می‏فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد روزه بر شما نوشته (واجب) شد، چنانكه بر آنان كه پيش از شما بوده‏اند واجب شده بود باشد كه پرهيزگار شويد.  سوره بقره آيه 183 
‏امام على عليه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب كرد تا به وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد. 
امام رضا عليه السلام فرمود: مردم به انجام روزه امر شده ‏اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بيچارگى آخرت را بيابند. 
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: روزه سپر آتش (جهنم) است. «يعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.» 
امام على عليه السلام فرمود: روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شكم است. 
امام صادق عليه السلام فرمود: آنگاه كه روزه می‏گيرى بايد چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه ‏دار باشند.«يعنى از گناهان پرهيز كند.» 
امام باقر عليه السلام فرمود: روزه اين افراد كامل نيست: 
1 - كسى كه امام را نافرمانى كند. 
2 - بنده فرارى تا زمانى كه برگردد. 
3 - زنى كه اطاعت‏ شوهر نكرده تا اينكه توبه كند. 
4 - فرزندى كه نافرمان شده تا اينكه فرمانبردار شود. 
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس كه در روز بسيار گرم براى خدا روزه بگيرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را می‏گمارد تا دست‏ به چهره او بكشند و او را بشارت دهند تا هنگامى كه افطار كند. 
امام كاظم عليه السلام فرمود: دعاى شخص روزه ‏دار هنگام افطار مستجاب می‏شود. 
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برايش محسوب مى‏كند. 
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است. 
امام على عليه السلام فرمود: رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است. 
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانه‏ اش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم. 
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: درهاى آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده مى‏شود و تا آخرين شب آن بسته نخواهد شد. 
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اگر بنده «خدا» می‏دانست كه در ماه رمضان چيست [چه بركتى وجود دارد] دوست می‏داشت كه تمام سال، رمضان باشد. 
امام رضا عليه السلام فرمود: هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماه هاى ديگر تمام قرآن را بخواند.
منبع:  همبلاگی

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 3 / 4 / 1394

از مهمترين امور در افطار و سحرى ، قبل از شروع و بعد از گفتن بسم الله ...، خواندن سوره قدر است ؛ و بهترين چيزى كه قبل از افطار خوانده مى شود دعايى است كه در اقبال آمده و مفضل بن عمر، آن را روايت كرده است .
امام صادق فرمودند: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: اباالحسن ! ماه رمضان نزديك شده است ؛ قبل از افطار دعا كن ؛ جبرئيل پيش من آمد و گفت : يا محمد! كسى كه در ماه رمضان ، با اين دعا، قبل از افطار، دعا كند، خداوند دعاى او را مستجاب ، نماز و روزه او را قبول و ده دعاى او را مستجاب مى كند؛ گناه او را بخشيده ، غم و غصه او را از بين برده ، گرفتاريهايش را بر طرف كرده ، حاجات او را برآورده نموده ، او را به مقصودش رسانيده ، عمل او را با عمل پيامبران و صديقين بالا برده و در روز قيامت چهره او درخشانتر از ماه شب چهارده خواهد بود. 
گفتم : چه دعايى است ؟ جبرئيل ! گفت:
اللَّهمَّ ربَّ النُّورِ العَظيم، ورَبَّ الکُرسيِّ الرَّفيع، ورَبَّ البَحرِ المَسجور، ورَبَّ الشَّفعِ الکَبير، والنُّور العَزيز، ورَبَّ  التَّوراهِ والإنجيلِ والزَّبورِ، والفُرقانِ العَظيمِ. أنت إلهٌ مَن في السَّمواتِ وإلهُ مَن في الأرضِ لا إلهَ فِيهِما غَيرُکَ، وأنتَ جَبّارُ مِن في السِّموات وجَبّار مَن في  الإرضِ لا جَبّار فيهِما غَيرُکَ، أنت مَلِکُ مَن في السَّموات، ومَلِکُ مَن في الأرضِ، لا مَلِکَ فيهما غَيرُکَ، أسألُکَ  بِاسمِکَ الکَبيرِ، و نُور وَجهِکَ المُنيرِ، وبمُلکِکَ القَديمِ. يا حَيُّ يا قَيِّومُ، يا حَيُّ يا قَيُّوم يا حَيُّ يا قَيّوم، أسألُکَ بِاسمِکَ الّذي أشرَقَ بِهِ کُلِّ شَيءٍ، وبِاسمِکَ الّذي أشرَقَت  بِهِ السّمواتُ والأرضُ، وبِاسمِکَ الّذي صَلُحَ بِهِ الأوَّلونَ، وبِهِ يَصلُحُ الاخِرونَ.
يا حَيّاً قَبلَ کُلِّ حَيّ، ويا حَيّاً بَعدَ کُلِّ حَيّ، ويا حَيُّ لا إلهَ إلا أنت صَلِّ علي مُحَمّدٍ وآلِ مُحَمَّد، واغفِر لي ذُنُوبي،  واجعَل لي مِن أمرِي يُسراً وفَرَجاً قَريباً، وثَبِّتني علي دينِ مُحَمَّدً وآل محمد و وعلي هُدي مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد،  وعلي سُنَّهِ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد، عليه وعليهِمژُ السَّلام.
واجعَل عَملِي في المَرفوعِ المُتَقَبِّلِ، وهَب لي کما وَهَبتَ لأوليائِکِ وأهلِ طاعَتِکَ، فانّي مُؤمِنٌ بِکَ، ومُتَوَکِّلٌ عَليک،  مُنيبٌ اليکَ، مَعَ مَصيري إليکَ، وَتَجمَع لي ولأهلِي وَلوِلَدَي الخَيرَ کُلَّهُ، وتَصرِف عَنّي وَعَن وَلَدي وأهلِي الشَّرَّ کُلَّهُ. أنتَ الحَنّانُ المَنّانُ بَديعُ السّمواتِ والأرضِ، تُعطِي الخَيرَ مَن تَشاءُ، وتَصرِفُهُ عَمَّن تَشاءُ، فَامنُن علي بِرَحمَتِکَ يا  أرحَمَ الرّاحِمِينَ.
 - المراقبات - مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ر ه)
-صحيفه علويه، متن‏عربى، ص: 219 

منبع : مشرق

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 3 / 4 / 1394

رمضان ماه خدا، ماه اسلام و تسليم ، طهارت و پاكيزگى، آزمايش و تصفيه ناخالصيها و ماه قيام براى خداست.
 اعمال ماه رمضان فراوان است . يكى از اعمال اين ماه نماز است . از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه هزار ركعت نماز در تمام ماه مبارك رمضان وارد شده است. 
1. نماز شب اول ماه رمضان: 
دو ركعت است ؛ در هر ركعت ، حمد و سوره انعام خوانده مى شود.
2. نماز اول ماه: 
دو ركعت است كه كيفيت آن در ماه رجب بيان شد.
3. نماز هر شب ماه رمضان: 
دو ركعت مى باشد كه در هر ركعت آن ؛ پس از حمد، سه مرتبه سوره توحيد خوانده و بعد از سلام گفته مى شود: سبحان من هو حفيظ لايفعل ، سبحان من هو رحيم لايعجل ، سبحان من هو قائم لايسهو سبحان من هو دائم لايلهو پس از آن تسبيحات چهارگانه ، هفت مرتبه خوانده مى شود: سبحان اللّه و الحمدلله و لا اله الا اللّه اللّه اكبر و سپس گفته مى شود: سبحانك سبحانك سبحانك يا عظيم غفرلى الذنب العظيم . پس ده مرتبه بر پيغمبر صل الله عليه و آله و آل محمد صل الله عليه و آله صلوات فرستاده مى شود. 
ثواب اين نماز، آمرزش هفتاد هزار گناه است.
4. نماز روز اول ماه: 
دو ركعت است ؛ در ركعت اول ، سوره حمد و فتح و در ركعت دوم ، سوره حمد و يك سوره دلخواه خوانده مى شود.
5. نماز شب هاى قدر: 
دو ركعت مى باشد، مانند نماز صبح . با اين تفاوت كه در هر ركعت ، بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحيد قرائت و پس از سلام نماز، هفتاد مرتبه ذكر مى شود: استغفر اللّه و اتوب اليه.
6. نماز ديگر شب هاى قدر: 
صد ركعت است و مى توان به جاى اين صد ركعت ، شش روز از نمازهاى قضاى خود را به جا آورد؛ به اين ترتيب كه از ظهر روز اول شروع نموده و در عشاى روز ششم ختم كرد.
7. هزار ركعت در تمام شب هاى ماه رمضان: 
به اين نحو كه از شب اول تا شب بيستم ، در هر شب بيست ركعت (ده تا دو ركعت مثل نماز صبح) هر دو ركعت به يك سلام . از شب بيست و يكم تا آخر ماه هر شب سى ركعت به همان روش خوانده شود. همچنين در هر يك از شب هاى احياء (نوزدهم ، بيست و يكم و بيست و سوم) صد ركعت به ترتيب مذكور به جا آورده شود. 

منبع : مشرق

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی