تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 51946
بازدید دیروز : 113413
بازدید هفته : 199730
بازدید ماه : 197659
بازدید کل : 1806857
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 1 / 10 / 1395

آری مسأله جدّی و واقعاً هم جدی است و در آن جای هیچ تردید و شک و شبهه ای هم وجود ندارد. اگر می بینی علمای اخلاق و حضرات عرفا و یا ائمه معصومین آنقدر از دوستی و علاقه و عشق و محبت به دنیا، مؤمنین را برحذر داشته اند و تشویق به آخرت و سلوک الی الله نموده اند بدان که بی جهت و بدون سبب نیست. حضرت امام سلام الله علیه در کلمات و گفتار و کتب خود بارها و بارها مؤمنین را از توجه به دنیا برحذر داشته و محبت دنیا و نفس را مغایر با سلوک الی الله دانسته اند از آنجمه فرمودند:

«با حب دنیا و نفس، هوس معرفت الله در سر پختن هوس خامی است و اگر در مقام تهذیب باطن و تصفیه قلب و تعدیل اخلاق است نیز با محبت دنیا... متحلّی71 به یکی از حلیه های فضائل نفسانیه نخواهد شد... و اگر درصدد تعمیر آخرت و جنّت اعمال است از راه تقوا و اعمال صالحه نیز با حب دنیا موفق به هیچ یک از مراتب آن نشود.» 72

و نیز فرمود:

«اگر نفوس یکسره متوجه به دنیا و تعمیر آن باشند و منصرف از حق باشند گرچه اعتقاد به مبدأ و معاد هم داشته باشند منکوس هستند و میزان در انتکاس قلوب غفلت از حق و توجه به دنیا و تعمیر آن است.» 73

نکته سوم شناختن حقیقت دنیا و آخرت است. در نظر جمعی از علماء، دنیا عبارت است از دنیای مذموم و دنیای ممدوح. دنیای مذموم مرکب است از اموری که انسان را از اطاعت حقتعالی بازدارد و آخرت، هرچه باعث رضای خدای سبحان و قرب او شود، می باشد. پس دنیا و آخرت با هم متقابلند. هرچه باعث رضای خدا شود، از آخرت است اگر چه به ظاهر از دنیا باشد مثل تجارات و زراعات که مقصود از آنها گذران زندگی و معیشت عیال باشد برای اطاعت امر خدا و هرچه باعث رضای خدا نباشد از دنیاست هر چند به ظاهر از آخرت باشد مثل ریاضات مبتدعه و اعمال ریائیه. 74

ایضاً ملااحمد نراقی می فرماید: «آنچه پیش از مردن برای ایشان (مردم) حاصل می شود دنیا و آنچه را بعد از مردن بیابند آن آخرت است. پس آنچه پیش از مردن از برای بنده است از برای او دو نوع علاقه به آن چیز است: یکی علاقه دل، و دیگری گرفتاری بدن که مشغول شدن به اصلاح و تربیت آن است تا استیفای حظ خود را از آن کند. 75 و حقیقت دنیا در حق بندگان همان علاقه قلبیه و گرفتاریهای بدنیه و لذات نفسانیه است، که حاصل می شود. و آنچه را که آدمی در این عالم میل به آن دارد بر دو قسم است: یکی آنکه فایده آن بعد از مردن به او برسد مثل علم نافع و عمل صالح و دوم آنکه فایده اش در همین دنیا برای او باشد یعنی آن لذتی که وسیله لذت در آخرت نباشد.» 76 آنگاه در مذمت دنیا دوستی و بی ارزشی آن می فرمایند:

«دنیا دشمن است با خدا و بندگان خدا و دشمنی او با خدا آن است که بندگانش را از راه صواب باز می زند و ایشان را به زیورهای دنیا وامی دارد و عداوت آن با دوستانش به این است که خود را هر لحظه به نوعی آراید و در نظر ایشان جلوه دهد و نعمت های خود را برایشان عرضه دارد تا صبر برایشان دشوار گردد و غیر از آن با دشمنان خدا هم دشمن است زیرا که دام خود را در راه ایشان افکنده و به مکر و فریب آنان را به دام می کشد قال الله تعالی اولئِکَ الّذینَ اشْتَرَوا الحَیاةَ الدُّنیا بالاخِرةِ فَلا یُخَفّفُ عَنهم العَذابَ و لا هم یُنصَرون.» 77 و78

خداوند کریم در قرآن، بارها و بارها به بی ارزشی دنیا اشاره فرموده و آن را در برابر آخرت متاعی ناچیز و قلیل برمی شمرد تا جائی که فرمود: اگر مردم همه از یک جنس نبودند سقف خانه های کفّار را از نقره خام به چند طبقه چنان می ساختیم که بر بالا رفتن از آن برایشان دشوار باشد.

قال: وَلَولا ان یکون النّاسُ اُمّةً واحدةً لَجعلنا لمن یکفر بالرحمن لبیوتهم سُقفاً من فضّةً و معارجَ علیها یظهرون و لبیوتهم ابواباً و سُرراً علیها یَتَکئون و زُخرفاً و ان کلٌّ ذلک لمّا متاعُ الحیوة الدّنیا و الاخرةُ عند ربّک للمتقین. 79

و نیز در احادیث معصومین بسیار به بی ارزشی و دوری از محبت دنیا اشاره شده است از آنجمله پیغمبر فرمود: مرا با دنیا چکار! مَثَل من و دنیا، مَثَل سواره ای است که در روز گرمی به زیر درختی برسد و ساعتی در سایة آن بخوابد و آن را بگذارد و برود. 80

و نیز امام صادق(ع) فرمود: «کسی که به دنیا زاهد و بی رغبت باشد، خدا حکمت را در قلبش بر جا دارد و زبان او را به آن گویا سازد و او را به عیب های دنیا و درد و دوایش بینا گرداند و او را از دنیا سالم بیرون کند81 و به بهشت دارالسلام درآورد.» 82

و باز امام صادق فرمود: «شناختن شیرینی ایمان بر دلهای شما حرام است، تا به دنیا بی رغبت شوید.» و رسول خدا(ص) فرمود: «دنیا خانه کسی است که خانه ندارد (در آخرت) و آنکه عقل ندارد برای دنیا جمع می کند.» 83

نکته چهارم شناخت مفاسد و تبعات دوستی و علاقه به دنیا است. 84

 

موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 1 / 10 / 1395

فصل سوّم: شناخت منازل سلوک

و این فصل مشتمل است بر ده بند به عنوان ده منزل کلی سلوک. گرچه برای سیر الی الله و منازل این راه سخنها بسیار گفته شده و هرکس به فراخور حال و قال خود مطلبی گفته، لکن آنچه در این فصل به آن اشاره می شود مطلبی است مقبول نزد جمله عرفا و همة آنها این ده منزل را به عنوان منازل سلوک پذیرفته و قبول دارند و گاهی آن را کلی تر کرده و از آن کاسته اند و گاهی به جزئیات بیشتر تقسیم کرده و بر مراتب و مراحل آن افزوده اند و ما اینک قصد تشریح و توضیح مفصل این منازل و مراحل را نداریم که آن خود کتابی جدا می طلبد بلکه مقصود آشنایی بیشتر جوانان عزیز با این مراتب و منازل است با این توضیح که آنچه در فصول قبل گفته شد مقدمه ای است برای رسیدن به این فصل.

 

بند اول (منزل اول): تفکر

این منزل بین جمعی از عرفا مورد اختلاف است. گروهی چون شیخ الرئیس در اشارات در بیان مقامات عارفین اول منزل را اراده دانسته گروهی عزم، برخی بیداری و جمعی نیز چون حضرت امام اول منزل را تفکر دانسته اند. وقوف به این نکته لازم است که مقصود ما از منزل، آن عملی است که سالک باید انجام دهد تا از آن حالتی بیرونی پدید آید پس در اینجا منزل یا عبارت از آن عمل است و یا عبارت از آن حالت بیرونی مثل رضا.

بیداری، عزم و اراده هر سه مربوط است به حالتی درونی، که از ثمرات و فواید تفکر صحیحه اند یعنی آنکه با تفکر سالم، سالک بیدار شده و عزم و اراده ای راسخ برای سلوک در او پدید می آید و اما تفکر سالک باید در چند چیز باشد که در ذیل بر حسب مرتبه به آنها اشاره می شود:

اول: تفکر در اسماء و صفات خداوند، خصوصاً اسماء جمال و لطیفه او تا امید برای وصول تقویت شود. دوم: تفکر در آلاء و نعماء الهی تا شوق و محبت در سالک تقویت شود. سوم: تفکر در افعال و کرامات الهی تا به این وسیله دریابد که خداوند نسبت به مخلوقاتش چه مهربان و رحیم است. چهارم: تفکر در احوالات مرگ و قبر و قیامت و برزخ و بهشت و دوزخ تا به این وسیله به عمل واداشته شده و از مناهی بازداشته شود. پنجم: تفکر در احوالات عرفا و بزرگان دین تا از اعمال و رفتار آنها درس عبرت بگیرد و ششم: تفکر در احوالات نفس خود و معایب و مصالحش تا به معرفت نفس دست یابد.

پس آنچه در اینجا برای سالک ضروری است آن است که ساعتی را در هر روز که بهتر است در اواخر شب یا اوایل صبح باشد به تفکر در امور فوق بر حسب مرتبه، اختصاص دهد تا آتش اشتیاق برای سلوک در او تقویت شود و عزم و اراده قوت گیرد. حضرت امام می فرمایند:

«تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ولو کم هم باشد فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده... و از طرفی هم این همه انبیاء فرستاده و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده آیا وظیفة ما با این مولای مالک الملوک چیست؟»43

و در جایی دیگر می فرمایند:

 

موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
برچسب‌ها: شناخت منازل سلوک
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 1 / 10 / 1395

کیفیت و مراحل خودسازی

فصل اول: دور شدن از رذائل (تخلیه)

در این فصل می خواهیم زشتی ها را شناخته و راه و روش دور شدن از آنها را بدانیم بنابراین آن را به چند بند تقسیم می کنیم.

 

بند اول: در شناخت نفس و قوای آن

چون به اجمال دانستیم که از برای انسان این مخلوق الهی غیر از این جسم که با حواس ظاهری ادراک می شود روح و نفسی وجود دارد که می توان به طریق علمی و شهودی به کشف آن نائل شد اولین معرفتی که نسبت به این نفس باید حاصل کنیم شناخت قوای اصلی آن و حد افراط و تفریط آنها می باشد. پس می گوییم: جمهور علمای اخلاق به این نکته اعتراف کرده اند که از برای نفس، جنود بسیاری است و از آن میان چهار قوه غضبیه، شهویه، عاقله و واهمه در حکم سرلشکر و رئیس این قوا می باشند، که شأن قوه عاقله ادراک حقایق امور و تمیز میان خیر و شر و امر به افعال نیکو و نهی از رذائل است و فایده قوه شهویه بقای بدن و زندگی از خوردن و خوابیدن و تولید نسل است که آلت تحصیل کمالات نفس می باشد و ثمره قوه وهمیه فهمیدن امور جزئیه و دانستن دقایق اموری که به وسیلة آنها به مقاصد صحیحه می رسند است و وظیفه قوه غضبیه آن است که دفع ضررهای خارجی از بدن را نموده و اگر دو قوه وهمیه و شهویه ارادة خروج از صراط مستقیم و جاده شریعت را داشته باشند به اقتدار و نیروی تمام آنها را به جای خود بازمی گرداند. و اما بعد، از تهذیب قوه عاقله حکمت حاصل می شود که عبارت است از علم به وجود و حقایق موجودات از آنجهت که موجودند و مشتمل بر دو بخش است حکمت نظری که از وجود و خدا و صفات او بحث می کند و حکمت عملی که مشتمل بر اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدن است. 27

از تهذیب قوه وهمیه، ملکه عدالت حاصل می شود که عبارت است از فرمانبرداری این قوه از قوه عاقله در تمام موارد و از تهذیب غضبیه، شجاعت بوجود می آید که عبارت است از انقیاد کامل این قوه از قوه عاقله که به عنوان فرمانده مملکت بدن است یعنی جایی که عقل حکم به فرار و اجتناب می کند خود را به مهلکه نیندازد و جایی که حکم به عدم اضطراب می کند مضطرب نشود و از تهذیب قوه شهویه عفّت حاصل می شود که عبارت است از اطاعت کامل این قوه از قوه عاقله که از حد افراط و تفریط درآمده و از بندگی و عبودیت هوا و هوس خلاصی یابد.

حال که این چهار صفت مصدر و ریشه ای را شناختی بدانکه از این صفات دو جنس از صفات رذیله متحقق خواهد بود که یکی از آنها در جهت افراط و دیگری در طرف تفریط است که آن صفات مصدر در حد تعادل و میانه این صفات قرار دارند.

اوّل: در مورد حکمت دو صفت رذیله است. یکی در حد افراط که جُربزه28 است و دیگری در حدّ تفریط که بلاهت29 است.

دوّم: در مقابل شجاعت دو صفت رذیله یکی تهوّر30 در طرف افراط و دیگری جُبن31 در طرف تفریط است.

و در برابر عفّت دو صفت رذیله، شره32 در حد افراط و خمودی33 در حد تفریط است. و در برابر عدالت دو صفت ظلم34 در حد افراط و تمکین ظالم از ظلم بر خود35 که در طرف تفریط است از صفات رذائل و مذموم است.

پس این 8 صفت که خصوصیات آن تا حدّی بیان شد به عنوان قوای اصلی و سرمنشأ بسیاری از خطاهای دیگر و صفات رذیله مذموم است. مهم در اخلاق رعایت حال تعادل آن سه قوه اصلی است که باید آنها را در تحت قوه عاقله درآورد نه اینکه آنها را بالکل تعطیل کرد و یا اینکه تمام همّ و غم خود را مصروف آنها داشت. حضرت امام خمینی در بیان معرفی این قوا چنین می فرمایند:

 

موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 9 / 1395



6. أَ فَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تهَدِى الْعُمْىَ وَ مَن كاَنَ فِى ضَلَالٍ مُّبِينٍ

(اى پيامبر!) آيا تو مى‏ توانى سخن خود را به گوش كران
برسانى يا كوران و كسانى را كه در گمراهى
آشكارند هدايت كنى.


اگر زمينه پذيرش نباشد حتّى سخن رسول خدا اثرى
نخواهد داشت.

«أَ فَأَنْتَ»

(زخرف، 40)



 
 


7. أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ

(نزول قرآن در شب قدر و فيصله امور در آن شب) امرى
(و اراده ‏اى) است از طرف ما، همانا ما
فرستنده (همه انبيا) هستيم.


تمام مسائل شب قدر زير نظر خداست.

«أَمْراً مِنْ عِنْدِنا»

(دخان، 5)



 

8. لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحیىِ وَ يُمِيتُ رَبُّكمُ‏ وَ رَبُّ ءَابَائكُمُ الْأَوَّلِينَ

هيچ معبودى جز او نيست، اوست كه زنده مى ‏كند و مى ميراند
و پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست.


زنده كردن و ميراندن، كار دائمى خدا است.

(«يُحْيِي وَ يُمِيتُ»)

(دخان، 8)



 

9. يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِين

لباس‏هاى ابريشم نازك و ضخيم مى ‏پوشند در حالى كه
در برابر هم (بر تخت‏ها) جاى گرفته ‏اند.


برهنگى، هيچ كجا ارزش نيست، حتّى در بهشت.

«يَلْبَسُونَ»

( دخان، 53)



 

10. هَاذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

اين است كتاب ما كه به حقّ درباره شما سخن مى ‏گويد، همانا ما
آنچه را انجام مى ‏داديد نسخه بردارى و ثبت مى ‏كرديم.

عمل انسان، همان گونه كه واقع شده ثبت مى‏ شود، نه
بر اساس قرائن و شواهد و آثار.

«عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

(جاثیه، 29)



 
 
 

موضوعات مرتبط: پیام های وحی آسمانی
برچسب‌ها: پیام های آسمانی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 9 / 1395

 

 

 
 
 

6. أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا

آيا در قرآن نمى‏ انديشند يا بر دلهايشان قفل هاست؟

قرآن کتابی است که تنها برای تلاوت و تجوید نیست، کتاب
اندیشه و تدبر است و تلاوت باید مقدمه تدبر گردد.


«أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ»

(محمد(ص)، 24)




7. سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِى قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا

اين سنت خداست كه از پيش چنين بوده است
و تو در سنت خدا دگرگونى نخواهى يافت.



قوانین الهی در طول زمان کهنه نمی شود.

«لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا»

(فتح، 23)




8. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَينَ أَخَوَيْكُم وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُم تُرْحَمُونَ

هر آينه مؤمنان برادرانند. ميان برادرانتان آشتى بيفكنيد و از
خدا بترسيد، باشد كه بر شما رحمت آرد.


هیچ کس خود را برتر از دیگران نداند.

«اخْوَةٌ»

(حجرات، 10)




9. مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيد

هيچ كلامى نمى ‏گويد مگر آنكه در كنار او مراقبى حاضر است.


انسان، نه فقط در برابر کردار بلکه در برابرگفتار خود
مسؤل است و مورد محاسبه قرار می گیرد.


«مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ»

( ق، 18)




10. وَ بِالْأَسحْارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ

و به هنگام سحر استغفار مى‏ كردند.

استغفار در سحر اوج عبادت است.

«وَ بِالْأَسحْارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»

( ذاریات، 18)



 

 

موضوعات مرتبط: پیام های وحی آسمانی
برچسب‌ها: پیام های آسمانی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 9 / 1395


10. اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِترَكَبُواْ مِنْهَا وَ مِنْهَا تَأْكُلُونَ

خداوند است كه براى شما چهار پايان را قرار داد تا از آنها
سوارى بگيريد و از آنها بخوريد.


اگر چهار پايان رام نبودند زندگى بشر فلج بود. با اين كه قدرتشان
از ما بيشتر است ولى خداوند آنها را براى ما رام كرد.


«جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا»

(غافر، 79)

 

پیـــام های آسمــانی

جزء بیست و پنجم

(برگرفته از تفسیر نور)





1. اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ وَ هُوَ الْقَوِىُّ الْعَزِيزُ

خداوند نسبت به بندگانش با مهر و لطف رفتار مى ‏كند، هر كه را
بخواهد (و صلاح بداند) روزى مى‏ دهد و اوست تواناى غالب.


رزق الهى برخاسته از لطف خداست.

«لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ»

(شوری، 19)




2. وَ هُوَ الَّذِى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَعْفُواْ
عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ


و اوست كه توبه را از بندگانش مى‏ پذيرد و از گناهان
در مى‏ گذرد و هر چه را انجام مى‏ دهيد مى ‏داند.


خداوند تمام گناهان را مى‏ بخشد.

«يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ»

(شوری، 25)




3. وَ مَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُم وَ يَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ

و آنچه از مصيبت به شما رسد پس به خاطر دست آورد
خودتان است و او از بسيارى (گناهانتان) در مى ‏گذرد.


ميان رفتار انسان و حوادث تلخ و شيرين زندگى رابطه است.

«ما أَصابَكُمْ ... فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ»

(شوری، 30)



. أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِمَا كَسَبُواْ وَ يَعْفُ عَن كَثِير

يا (كشتى ‏ها را) به خاطر آنچه (صاحبانشان) انجام داده ‏اند
نابود مى ‏كند و يا از بسيارى در مى ‏گذرد (و غرقشان نمى‏ كند).

لطف خداوند بر قهرش غالب است.

«يَعْفُ عَنْ كَثِيرٍ»

(شوری، 34)




5. أَ وَ مَن يُنَشَّؤُاْ فِى الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِى الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ

آيا كسى كه در زيور پرورش يافته و در مجادله بيانش
غير روشن است (شايسته نسبت دادن به خداست)؟


زن از جهت عاطفه و احساسات قوى ‏تر از مرد

«يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ»


و از جهت برخورد و مجادله ضعيف ‏تر است.

«وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبِينٍ»

(زخرف، 18)

موضوعات مرتبط: پیام های وحی آسمانی
برچسب‌ها: پیام های آسمانی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 9 / 1395



6. يَعْلَمُ خَائنَةَ الْأَعْيُنِ‏ وَ مَا تُخفِى الصُّدُور

خداوند از خيانت چشم‏ها و آن چه دل‏ها مخفى مى ‏كنند، آگاه است.


علم خداوند تنها به ظاهر نيست، او باطن را هم مى‏ داند.

«خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ»

(غافر، 19)




7. وَ قَالَ الَّذِى ءَامَنَ يَاقَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَاد

و كسى كه (از قوم فرعون به موسى) ايمان آورده بود گفت:
«اى قوم من! از من پيروى كنيد، تا شما را به راه درست هدايت كنم».


وظيفه ‏ى مؤمن، دعوت ديگران است.

«وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ»

در دعوت مردم، گاهى بايد يك تنه به پاخاست و منتظر ديگران نبود.

«قالَ الَّذِي آمَنَ» (غافر، 38)


8. وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُم إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرونَ عَنْ عِبَادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ

و پروردگارتان گفت: «مرا بخوانيد تا براى شما اجابت كنم. همانا كسانى كه از عبادت من
سر باز زده و تكبّر مى ‏ورزند به زودى با سرافكندگى به جهنّم وارد مى ‏شوند».


خداوند، از ما خواسته كه به درگاه او دعا كنيم.

«قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي»


در دعا فقط خدا را بخوانيم، نه خدا و ديگران را در كنار هم.

«ادْعُونِي»

اگر دعايى مستجاب نشد لا بد به سود ما نبوده است، چون فرمود:

«أَسْتَجِبْ لَكُمْ»


آنچه را به نفع شما باشد مستجاب مى ‏كنم.

(غافر، 60)




رر
9. هُوَ الْحَىُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مخُلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ الْعَالَمِينَ

اوست زنده ‏اى كه جز او معبودى نيست، پس او را در حالى كه
دين را براى او خالص نموده ‏ا يد بخوانيد. سپاس براى
خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.

حياتِ واقعى از آنِ خداست.

«هُوَ الْحَيُّ»

(حيات ديگران، محدود و فانى و وابسته است).

اگر جز او معبودى نيست، پس تنها او را پرستش كنيم.


«لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ»


از آداب دعا ستايش پروردگار است.


«فَادْعُوهُ ... الْحَمْدُ لِلَّهِ» (غافر، 65)


 

موضوعات مرتبط: پیام های وحی آسمانی
برچسب‌ها: پیام های آسمانی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 29 / 9 / 1395





پیـــام های آسمــانی

جزء بیست و چهارم

(برگرفته از تفسیر نور)




1. أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِى لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ

يا آن كه (از شدّت اندوه) بگويد: «اگر خداوند هدايتم
كرده بود، از پرهيزكاران بودم».


انسان براى نجات و رستگارى به هدايت الهى نياز دارد.

«أَنَّ اللَّهَ هَدانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»

(زمر، 57)



2. بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ

بلكه تنها خدا را پرستش كن و از سپاس گزاران باش.


بهترين راه تشكّر از خداوند عبادت است.

«فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ»

(زمر، 66)



3. وَ قَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ
مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ

«سپاس خداوندى را كه به وعده ‏اى كه به ما داد وفا كرد و زمين را ميراث ما
قرار داد.تا از بهشت هر جاى را كه بخواهيم برمى‏ گزينيم.»
پس چه نيكوست پاداش اهل عمل.


گفتن «الحمد للَّه» پس از دريافت نعمت، شيوه‏ ى بهشتيان است.

«قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ»

(زمر، 74)




4. مَا يُجَادِلُ فِى ءَايَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فىِ الْبِلَادِ

جز كسانى كه كفر ورزيدند كسى در آيات خداوند جدال و ستيزه
نمى ‏كند پس تحرّك آنان در شهرها تو را نفريبد.


توقع نداشته باشيد كه سخن حقّ شما را همه بپذيرند.

«يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ»

(غافر، 4)



5. فَادْعُواْ اللَّهَ مخُلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

پس خدا را بخوانيد در حالى كه دين خود را براى او پيراسته كرده ‏ايد،
هر چند كافران را ناخوش آيد.


تنها خداوند شايسته دعا و نيايش است.

«فَادْعُوا اللَّهَ»

(غافر، 14)

موضوعات مرتبط: پیام های وحی آسمانی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 9 / 1395

 عمر نوح یا عمر نور؟

آخرین و شگفت انگیز ترین چیزی که درباره نور کشف شده بود همان کشف انیشتین بود که می گفت نور سریع ترین است. ولی اخیرا نکته جالب دیگری نیز از نور کشف شده است.

تحقیقات جدید نشان می دهد فوتون ها به عنوان ذرات تشکیل دهنده نور، عمری دست کم یک کوینتیلیون (١٠١٨ )

سال دارند. بسیاری از ذرات در طبیعت طی زمان دچار واپاشی می شوند. برای مثال اتم های رادیواکتیو بی ثبات هستند

 و در نهایت به ذرات کوچکتر شکسته می شوند و در این میان انرژی آزاد می کنند.

عمر نوح یا عمر نور؟

دانشمندان به طور کلی تصور می کردند کهفوتون ها شکسته نمی شوند، چرا که تصور می شود آن ها فاقد هرگونه جرمی هستند که براساس آن دچار واپاشی شوند. اگرچه تمام اندازه گیری فوتون ها درحال حاضر نشان می دهد که آن ها جرم ندارند، اما جرم آن ها به قدری کم است که ابزارهای کنونی اندازه گیری، توانایی اندازه گیری آن را ندارند.

حد بالای کنونی جرم فوتون ها کمتر از یک میلیاردم یک میلیاردم یک میلیاردم جرم یک پروتون است.

 

محاسبات هیک نشان می دهد که براساس مدل استاندارد فیزیک که محدوده تمام ذرات فیزیک تابع آن است، فوتون ها در طیف مرئی دست کم یک کوینتیلیون عمر می کنند.

 

دوره عمر طولانی چشمگیری که هیک محاسبه کرده یک عمر متوسط است. وی در این رابطه گفت: این احتمال وجود دارد که تعداد معدودی از فوتون ها دچار واپاشی شده باشند. امروزه پروژه های علمی به صورت بالقوه از توانایی تشخیص علائم چنین واپاشی هایی برخوردار هستند.

 

اگر فوتون ها بمیرند، ذراتی منتشر می کنند که سریع تر از نور حرکت می کنند.

اگر فوتون ها بشکنند، نتیجه چنین واپاشی هایی به وجود آمدن ذرات سبک تر خواهد بود، ذراتی که می توانند حتی سریع تر از فوتون ها حرکت کنند. با فرض این که فوتون ها دارای جرم است، تنها یک ذره از مدل استاندارد فیزیک ذرات است که

می تواند سبکتر از فوتون ها باشد و آن نوترینوها هستند.

 

نوترینوها ذراتی هستند که به ندرت با ماده عادی تعامل دارند. سبک ترین نوترینوها که سبک تر از نور هستند در حقیقت سریع تر از فوتون ها حرکت می کنند.

عمر نوح یا عمر نور؟

ظاهرا ایده حرکت سریع تر نوترینوها نسبت به فوتون ها نقض نظریه نسبیت انیشتین است که اظهار می دارد هیچ چیز نمی تواند سریع تر از نور حرکت کند. در حالی که این فرضیه براساس این ایده است که فوتون ها دارای جرم نیستند. نظریه نسبیت انیشتین صرفا اظهار می دارد که هیج ذره ای نمی تواند سریع تر از یک ذره بدون جرم حرکت کند.

 

نظریه نسبیت انیشتین نشان می دهد که وقتی ذرات بسیار سریع حرکت می کنند، بافت فضا و زمان اطراف آن ها می پیچد، به این معنا که آن ها زمان را هنگام گذشت آرام تر از حرکت نسبتا آرام اشیاء تجربه می کنند. به این معنا که اگر فوتون ها عمری معادل یک کوینتیلیون سال داشته باشند، از چشم آنها، آنها تنها سه سال زندگی کرده اند.

 

همه این مباحث باعث می شود بدانیم که آن چه  از عالم هستی می دانیم قطره ایست از دریای بی کرانش.

 

 

موضوعات مرتبط: گونان گون
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 9 / 1395

 

رابطه بین مول و مواد مرکب در شیمی

رابطه بین مول و مواد مرکب در شیمی
 

 

در ادامه بحث های شیمی دان نمونه 1، 2 و 3 می خواهیم تعداد مول مواد مرکب با جرم های آن ها را بیابیم.

 

نخست بیایید جرم یک اتم 12C بر حسب گرم محاسبه کنیم:

می دانیم که یک مول از 12C دارای جرم 12.00 گرم است.  در هر مول ، 6.022 ×1023اتم وجود دارد؛ پس یک اتم 12C دارای وزن:

12.00 g / 6.022 x 1023 اتم =

1.99 x 10-23 g

 

در هر اتم خواهد بود.

 

سوال 1:

یک واحد amu به صورت یک دوازدهم جرم اتم 12C تعریف می شود. حال جرم  1 amu  را بر حسب گرم محاسبه کنید.

 

جواب:

   1.99 x 10-23 g / 12 = 1.66 x 10-24 g    : یک دوازدهم جرم کربن 12          

 

 

مول و ماده مرکب:

می دانیم که فرمول یک ماده مرکب، نسبت اتم های عناصر مختلف آن ماده مرکب را نشان می دهد. برای مثال منیزیوم کلراید فرمول MgCl2 دارد؛ یعنی یک اتم منیزیوم و دو اتم کلر در این ماده وجود دارند.

 

رابطه بین مول و مواد مرکب در شیمی

 

سوال 2:

در ترکیب Fe2O3 چند اتم اکسیژن برای هر دو اتم آهن وجود دارد؟

 

الف) 1.5                                                   ب) 2                                                               ج) 3

 

واضح است که گزینه ج صحیح است.

 

عدد زیرنویس می تواند بر اساس مول هم بیان شود. اگر دو اتم کلر برای هر اتم منیزیوم در MgCl2 وجود دارد، پس دو مول از اتم کلر باید برای هر مول از اتم منیزیوم وجود داشته باشد و یا به عبارت دیگر؛ برای هر 12 x 1023  اتم کلر، 6 x 1023 اتم منیزیوم وجود دارد.

 

سوال 3:

فرمول هیدروکسید باریوم، Ba(OH)2 است. پرانتز نشان دهنده این است که به ازای هر یون باریوم، دو یون هیدروکسید وجود دارد. چند مول اکسیژن برای هر مول باریوم وجود دارد؟

 

جواب:

می توان پرانتز را به صورت  BaO2H2  هم نوشت، یعنی رابطه مولی اتم ها کاملا مشخص می شود. پس جواب 2 مول اکسیژن است.

رابطه بین مول و مواد مرکب در شیمی

 

 

جرم مولی:

جرم مولی که همان وزن فرمولی یک ماده مرکب نامیده می شود، جرم یک مول از هر ماده مرکب است و می تواند به راحتی با جمع کردن جرم های اتمی هر عنصر در ماده مرکب به دست بیاید. برای هیدروکسید باریوم، بایستی وزن اتمی باریوم، وزن اتمی اکسیژن(که باید دو بار حساب شود) و وزن اتمی هیدروژن (دو بار حساب شود) با هم جمع کنیم. یعنی:

 

 137 + (2 x 16) + (2 x 1) = 171 g

 

پس یک مول از Ba(OH)2 دارای جرم مولی یا وزن فرمولی 171 گرم است.

 

سوال 4:

چه مقدار هیدروکسید باریوم باید وزن کنیم تا  0.10 مول از این ماده داشته باشیم؟

 

الف) 17 گرم        ب) 34 گرم         ج) 171 گرم

 

جواب:

گزینه الف صحیح است. اگر یک مول از هیدروکسید باریوم، 171 گرم وزن داشته باشد، باید یک دهم از یک مول دارای وزن

 

 0.1 mole x 171 g/mole = 17 g  

باشد.

 

سوال 5:

اگر برای آزمایشی، 5 x 10-3  مول از Cu2O لازم باشد، وزن آن چقدر است؟

5 x 10-3 mole أ—143 g/mole = 0.7 g

 

 

رابطه بین مول و مواد مرکب در شیمی

 

 

 

علاوه بر فرمولی که در مثال های بالا از آن ها استفاده کردیم (این نوع فرمول ها فرمول تجربی نامیده می شوند) چندین فرمول وجود دارند که برای مواد مرکب مولکولی استفاده می شوند. برای مثال فرمول نقطه ای، فرمول مولکولی و ... .

 

فرمول تجربی، ساده ترین نسبت عدد صحیح تعداد اتم ها (مول های) هر عنصر در ماده مرکب است. فرمول تجربی تنها فرمول مورد استفاده برای ترکیبات یونی است (یعنی مواد مرکبی که شامل یون های باردار هستند).

بنزن که یک ماده مرکب مولکولی جالب است، شامل مولکول هایی است که شش اتم کربن در یک حلقه شش گوشه (هگزاگونال) به هم وصل شده اند. هر کربن دارای یک هیدروژن متصل به خود است.

 

فرمول ساختاری تعداد اتم های متصل به هم را در یک ماده نشان می دهد. به عنوان مثال بنزن دارای فرمول مولکولی C6H6است.

 

سوال 6:

وزن مولکولی بنزن را محاسبه کنید.

6 x 12 + 6 x 1 = 78 g

سوال 7:

 

78 گرم از بنزن شامل چه تعداد مول مولکول بنزن است؟

 

الف) 1 مول                                           ب) 6 مول                                          ج) 6×10 23

 

جواب الف صحیح است.

 

گاهی اوقات لازم است یک فرمول را برای درصد وزنی تبدیل کنیم. برای مثال، بنزن 92% کربن و 8% هیدروژن است. برای تعیین درصد از فرمول باید ابتدا از فرمول تجربی، جرم مولی را به دست بیاوریم. برای بنزن، جرم مولی 13 گرم است. درصد کربن در 13 گرم خواهد بود:

 

12 g/13 g x 100 = 92 %

 

سوال 8:

 

درصد اکسیژن در اسید استیک که دارای فرمول تجربی CH2O است، جقدر است؟

 

جواب:

جرم مولی این ماده 30 گرم بر مول است. 16 گرم اکسیژن در این 30 گرم وجود دارد. برای همین درصد اکسیژن در این 30 گرم خواهد بود:

16 g/30 g x 100 = 53%

 

 

مطلب بعدی را دنبال کنید ...

مرکز یادگیری سایت تبیان - تنظیم: آلچالانلو

موضوعات مرتبط: گونان گون
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 9 / 1395

 

پيشواى مسيحيان از مسيح، تبرى مى جويد

پطرس، رئيس حواريون و خليفه عيسى، دراين كه مانند ديگران در شب گرفتارى خوابيد و پس از گرفتارى پا به فرار گذارد جاى گفتگو نيست. ولى سپس اندك شهامتى ازخود نشان داد و دورادور از عقب سر وى به منزل رئيس كهنه رفت و داخل گشت و نزد ملازمان براى ملاحظه انجام كار نشست، تا آن جا كه پطرس در ايوان، در بيرون نشسته بود و كنيزكى نزد وى آمد و گفت: تو نيز با عيساى جليلى بودى و او در حضور همه انكار نمود و گفت: نمى دانم كه چه مى گويى‏سپس كنيزك ديگرى او را ديد و به اوگفت: اين مرد هم با عيساى ناصرى بوده است. پطرس سوگند خورد كه آن مرد را نمى شناسم و پس از مدت كمى، كسانى كه ايستاده بودند پيش پطرس آمدند و گفتند: تو هم از آنها مى باشى؛ زيرا لهجه تو، مرتو را آشكار مى سازد. در اين موقع شروع به لعن و قسم خوردن نمود كه هرگز مسيح را نمى شناسم. در اين موقع خروسى بانگ زد، آن گاه پطرس سخن عيسى را كه به وى گفته بود كه، سه مرتبه مرا پيش از بانگ خروس انكار خواهى كرد، به ياد آورد و بيرون شتافت و زار زار گريست.(1)
-----------------------------------------
1-همان، باب 26، جمله 58 - 75.
--------------------------------
آية الله جعفر سبحاني

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 9 / 1395

پطرس، شيطان است

هنگامى كه عيسى از سرنوشت خود به شاگردانش خبر مى داد، پطرس او را گرفت و در آغاز ملامت نمود و گفت: خداوندا، از تو دور باد، اين بر تو واقع نخواهد گشت! مسيح در جواب وى گفت: شيطان، دور شو، كه موجب صدمه من هستى؛ زيرا انديشه تو از الهيات نيست، بلكه از افسانيات است.(1)
اينها نمونه هايى از داورى هاى ضد و نقيض عهد جديد است كه در اين جا منعكس ساختيم، با اين وصف چگونه مى تواند اين نوشته، راهنماى ملل جهان و چراغى فرا راه مردم آن باشد.
در اين جا عظمت قرآن و اصالت و عدم تحريف آن براى اهل تحقيق روشن مى شود كه حواريون را تأييد مى كند و احاديث اسلامى نيز درباره حواريون يك نواخت است؛ همگى عظمت وجان بازى آنان را بيان مى كنند. علامه مجلسى، محدث معروف شيعه، روايات مربوط به آنان را در بحارالانوار(2) گرد آورده است.
پايان.
-----------------------------------------
1-همان، باب 16، جمله هاى 23 - 27.
2-براى آگاهى بيشتر ر.ك: بحارالانوار، ج 14، ص‏272 - 282.
--------------------------------
آية الله جعفر سبحاني

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: پطرس، شيطان است
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 9 / 1395

 

اين حوارى نه تنها در طول عمر چنين دسته گلى به آب داده و عيساى بى گناه را تسليم دستگاه دژخيمان يهود نموده است، گويا سابقه و پيشينه درستى نيز نداشته و گاهى دست به دزدى مى زده است و انجيل يوحنا درباره وى چنين مى نويسد:
شش روز قبل از عيد فصح عيسى به بيت (عنيه) به مكان لفا در مروه كه از ميان مردگان او را برخيزانيده بود، آمد. در آن جا براى او طعام آماده كردند و مرثا خدمت مى كرد و لعاذر يكى از هم نشينان بود. مريم رطل عطر سنبل خاص گران قيمتى را گرفته، به پاهاى عيسى ماليد و پا هاى او را به موى هاى خود خشك كرد و خانه به بوى آن عطر پر شد. آن گاه يكى از شاگردانش، يعنى يهوداى اسخريوطى پسر شمعون كه بعد به او خيانت كرد، گفت: اين عطر چرا به سيصد دينار فروخته نشد كه به فقيران داده شود، و گفتن او اين را نه از آن جا بود كه براى فقيران مى انديشيد، بلكه از اين سبب بود كه دزد بود و كيسه مى داشت و آن چه را در آن مى افتاد مى برد.(1)
-----------------------------------------
1-انجيل يوحنا، باب 12، جمله 1 - 6.
--------------------------------
آية الله جعفر سبحاني

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: حوارى دزد
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 9 / 1395

چهره ديگر حواريون در عهد جديد

اين بخش ها حاكى از صداقت و نزاهت حواريون است، ولى در برابر آنها بخش هايى در عهد جديد وجود دارد، كه درست نقطه مقابل آن همه ثنا و توصيف است و انسان نمى داند كدام يك از اينها را باور كند؛ مثلاً همين انجيل متى، كه حواريون را صاحبان كرامت و شفا دهندگان بيماران معرفى مى كند در جاى ديگر درباره يهوداى اسخريوطى مى گويد: وى دين خود را به دنيا فروخت و مسيح را درمقابل سى درهم به يهود تسليم نمود و سرانجام پشيمان شد و خود را خفه نمود و با اين كيفيت درگذشت. اينك عين عبارت انجيل متى را ملاحظه نمائيد:
(چون صبح گرديد، جميع رؤساى كهنه و مشايخ آن قوم درباره عيسى مشورت كردند كه او را به قتل برسانند. پس او را بسته بيرون كشيدند و به پنطيوس پيلاطس حاكم تسليم نمودند وچون يهودا سى پاره نقره را به رئيس كهنه و مشايخ رد نمود و گفت: خطا كرده ام؛ زيرا كه خون بى گناهى را تسليم نموده ام. گفتند كه، ما را چه كار است خود دانى. پس آن پاره هاى نقره را درهيكل افكند، برگشت و خود را خفه نمود).(1)
-----------------------------------------
1-انجيل متى، باب 27، جمله 1 - 5.
--------------------------------
آية الله جعفر سبحاني

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 9 / 1395

بهترين تجارت و بازرگاني

10. ( يِا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجِارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ؛.
اى افراد با ايمان، آيا به تجارتى كه شما را از عذاب دردناك نجات مى دهد، راهنمايى كنم).
11. (تُِؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجِاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْر لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛.
(اين تجارت عبارت است از اين كه) به خدا و پيامبر او ايمان بياوريد، و در راه خدا با مال ها وجان هاى خود جهاد نماييد اين (چنين تجارت) براى شما (از ثروت جهان) بهتر (و سودمندتر) است اگر متوجه باشيد).
12. (يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ وَمَسِاكِنَ طَيِّبَةً فى جَنّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛.
(در اين صورت) گناهان شما رامى آمرزد و به بهشتى كه آب از زير (درختان) آن جارى مى شود وخانه هاى پاكيزه اى كه در بهشت جاويد است، وارد مى سازد، اين است كاميابى بزرگ).
13. (وَ أُخْرى تُحِبُّونَهِا نَصْر مِنَ اللّهِ وَفَتْح قَريب وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ؛.
و (نيز شما را به تجارت) ديگرى (راهنمايى مى نمايم) كه آن را دوست مى داريد و (آن) نصرتى است ازجانب خدا و فتحى نزديك (فتح مكه) است. (اى پيامبر،) افراد با ايمان را به آن بشارت ده).
هر فردى از افراد بشر، با سرمايه هاى گوناگون و مختلفى آفريده شده است كه مى تواند با آنها، در اين جهان تجارت بنمايد: گروهى سرمايه جوانى و تندرستى، سرمايه عقل و خرد را در مسير تحصيل مقام و منصب، مال و ثروت قرار مى دهند وتمام سرمايه هاى مادى و معنوى خدا دادى خود را در اين راه مصرف مى نمايند و هدفى جز اين كالاهاى زودگذر و فنا پذير ندارند. يك چنين بازرگانى از نظر منطق قرآن جز خسارت چيزى نيست؛ زيرا اين شخص در برابر از دست دادن سرمايه هاى طبيعى و خدادادى، كالايى را خريده است كه ثبات و دوام ندارد و پس از مرگ و انتقال به سراى ديگر، از آن بهره اى نخواهد برد.
قرآن در سوره (عصر) به خسارت و ورشكستگى انسان در تجارت با داشتن مواهب و سرمايه هاى بزرگ الهى، اشاره كرده و مى فرمايد: (إِنَّ الإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ؛ بشر درزيان و خسارت است) و ملاك زيان كارى انسان همين است كه از استعدادهاى سرشار ومواهب الهى، بهره اى جز لذت چند روزه نمى برد و به فكر توشه بر گرفتن براى زندگى در جهان ديگر نيست، وگاهى او را به اين عنوان معرفى مى كند:
(... هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالأَخْسَرِينَ أَعْمالاً ُ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيِوةِ الدُّ نْيا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً؛(1)
آيا شما را به زيان كارترين افراد از نظر كار و كوشش آگاه سازم آنان كسانى هستند كه (نتيجه) كار و كوشش آنها در اين جهان بى نتيجه و تلف شده است و آنان تصور مى كنند كه كار نيك و پرسودى انجام مى دهند).
قرآن حقيقت عمل و بازده كار و كوشش آنان را با لطيف ترين تعبير (ضلّ سَعْيُهُم) مجسم نموده و مى رساند كه اين افراد بر اثر گم كردن راه، نتيجه اى از كار و كوشش خود نمى برند در صورتى كه اين افراد مى توانستند با بهره گيرى ازمواهب الهى علاوه برتأمين زندگى و ارضاى خواست هاى درونى، موجبات خوشنودى خدا را فراهم سازند و به لذايذ دنيا از نظر هدف و مقصد ننگرند، بلكه آن را وسيله بدانند.
از آن جا كه قرآن از ديد وحى، رشته زندگى را براى پس ازمرگ باقى و جاويد مى داند صرف اين سرمايه ها را فقط در راه تأمين زندگى مادى جز گم كردن راه سعادت و كسب خسارت چيز ديگرى نمى داند.
ولى آن انسان مادى كه صفحه هستى را محدود به ماده و پديده هاى مادى مى داند و رشته زندگى را در لحظه مرگ پايان پذير تلقى مى كند چنين تجارت را موفقيت وكاميابىِ محض نمى پندارد. بنابراين، داورى در اين باره كه صرف مواهب در تأمين جهات مادى و ناديده گرفتن امور معنوى، خسارت است يا تجارت، بستگى به اين دارد كه چه نوع جهان بينى داشته باشيم و به گزارش پيامبران به چه ديدى بنگريم. به طور مسلم با ديد وحى يك چنين دنيادارى جز زيان چيزى نيست و با ديد مادى تجارتى است سرشار از بهره.
قرآن در آيات مزبور كسانى را كه به خدا و رسول وى ايمان مى آورند و در راه خدا جان ومال خود را بذل مى نمايند به امور زير نويد مى دهد:
1. (يغفر لكم؛ گناهان شما را مى آمرزد). اين جمله مى رساند كه جان بازى در راه خدا موجب آمرزش گناهان است.
2. (يدخلكم جنات؛ شما را وارد بهشت مى كند). ولى از آن جا كه يك چنين مزاياى معنوى براى تحريك گروهى كه پيوسته به دنبال منافع دنيوى مى دوند كافى نبود، در آيه 13 نويد مى دهد كه به همين نزديكى در پرتو كمك هاى غيبى منطقه اى را فتح نموده و از اين رهگذر به يك سلسله منافع مادى كه آن را بيش از كسب رضاى الهى دوست مى دارند، نايل مى آيند.
درآيه 13 به طورتلويح مى رساند كه هدف اساسى از جهاد همان مزاياى معنوى است و اما غنايم جنگى كه مورد علاقه آنان مى باشد فقط براى تحريك و تهييج گروهى از مجاهدان است:
از آن جا كه در تفسير آيه (إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ...) (آيه چهارم) از اين سوره درباره اهميت جهاد به طور مشروح بحث كرديم رشته سخن را در اين جا كوتاه مى كنيم.
-----------------------------------------
1-كهف (18) آيه 103 و 104.
--------------------------------
آية الله جعفر سبحاني

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 9 / 1395


 

سعة صدر امام صادق (ع)

مفضل يكي از بزرگان شيعه است و كتاب او موسوم به توحيد مفضل، كتابي است در اثبات صانع وصفات او. درباره امام مي گويد:

«در مسجد نشسته بودم و ابن ابي العوجا با اطرافيانش كلمات كفر آميز مي گفتند. نتوانستم صبر كنم و به آنها پرخاش كردم.

ابن ابي العوجا گفت: اي مرد، اگر تو از اصحاب جعفر بن محمد هستي، روش او چنين نيست.

ما با او مذاكره مي كنيم و او با كمال صبر و بردباري، با كمال عقل و فطانت به حرفها گوش مي كند كه گويا مجاب شده است، و بعداً حرفها را يكي پس از ديگري رد و باطل مي كند.»

در خاتمه قضيه اي از ابي بصير كه خود معجزه است نقل مي كنيم. ابي بصير مي گويد يك نفر گناهكار كه ما از گناه او به تنگ آمده بوديم همساية ما بود و هرچه به او نصيحت مي كرديم اثر نمي كرد.

در سفري كه مي خواستم به مدينه بروم پيش من آمد و گفت:


«ابا بصير انا رجل مبتلي وانت المعافي.»

يعني: من مردمي مبتلا به گناهم و ترك آن برايم مشكل است. تو به خودت نگاه نكن كه از شيطان رهانيده شده اي، حال مرا به امام صادق بگو شايد آن حضرت برايم فكري كند.

من قضيه را خدمت امام صادق (ع) گفتم. حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان و بگو اگر گناه را ترك كني من بهشت را برايت ضامن مي شوم. ابي بصير مي گويد: چون برگشتم آن مرد به ديدنم آمد.

من سلام امام صادق و پيغام او را به او گفتم و او به شدت منقلب شد. چند روزي نگذشته بود كه به ديدنش رفتم و او را در حال مرگ ديدم. چشم باز كرد و گفت: امام صادق به ضمانت خود وفا كرد.

سال بعد در مدينه به منزل امام رفتم. هنوز وارد اتاق نشده بودم كه فرمود: ابا بصير، ما به ضمانت خود عمل كرديم.»

ـ نظير اين قضيه را باز ابي بصير نقل مي كند و آن چنين است: «يكي از عمّال بني اميه را خدمت امام صادق بردم كه توبه كند.

حضرت گله كرد و فرمود: «اگر مردم در اطراف بني اميه گرد نيامده بودند، آنان نمي توانستند حق ما را غصب كنند.» سپس فرمودند:

«هرچه بگويم انجام مي دهي؟ آن مرد لحظه اي صبر كرد و قبول كرد كه آنچه امام صادق مي گويد انجام دهد.

حضرت فرمودند: همة اموالت را صدقه بده، من هم ضامن بهشت مي شوم.»

ابي بصير مي گويد: چند روزي نگذشته بود كه دخترش را دنبال من فرستاد. چون رفتم، ديدم آنچه داشته صدقه داده است بطوري كه پيراهني هم به تن ندارد.

پيراهني براي او تهيه كردم و چند روزي نگذشت كه وقتي در حال مرگ بود به بالين او رفتم، به من گفت: امام صادق به وعدة خود عمل كرد. دوباره خدمت امام صادق (ع) رسيدم و هنوز وارد اتاق نشده بودم كه فرمود: ابا بصير ما به وعدة خود وفا كرديم.»

اين قطره اي از درياي فضايل امام صادق است، و ما اگر بطور اجمال دربارة امام صادق چيزي بگوييم، آنرا مي گوييم كه خود امام صادق (ع) فرموده است. جهني مي گويد:

«ما در مدينه دربارة فضايل اهل بيت صحبت مي كرديم و شبهة ربوبيت براي ما جلو آمد. امام صادق (ع) را ملاقات نموديم. حضرت فرمودند اين فكر خرافي چه وقت به نظر شما رسيد؟ همانا براي ما پروردگاري است كه هميشه حافظ ما است و ما او را عبادت مي كنيم. شما مي توانيد هرچه مي خواهيد دربارة ما بگوييد مشروط بر اينكه ما را مخلوق خداوند متعال بدانيد.»

اين جمله از بسياري از ائمة طاهرين عليهم السلام نقل شده است. بايد بدانيم كه ائمة طاهرين ممكن الوجود، بندة مخلوق، و فقر صرف هستند و استقلالي از خود ندارند. استقلال، وجوب، وجود، ربوبيت، خلق، و غنا مختص ذات ربوبي است. ولي آنان واسطة فيض اين عالم، مظهر صفات خداوند، عالم بما سوي الله و داراي همة صفات كمال مي باشند.

و به گفتة اميرالمؤمنين (ع):

نزلونا عن الربوبية وقولوا فينا ماشئتم.

ما را خدا نگوييد و هرچه مي خواهيد دربارة ما بگوييد.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 9 / 1395




عفو امام صادق (ع)

به امام صادق خبر رسيد كه پسر عموي شما

در ميان مردم به شما ناسزاي بسيار گفت.

حضرت بلند شد دو ركعت نماز خواند
و بعد از نماز با رقّت شديد گفت:


«خدايا من از حق خودم گذشتم،
تو اكرم الاكرميني از او در گذر
و به كردارش گرفتار نكن.»

گويا حضرت به اين مطلب توجه داشتند
كه قطع رحم مؤاخذه شديد و با سرعت دارد،
از اين جهت در نماز و دعا براي او سرعت نمودند.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: عفو امام صادق (ع)
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 9 / 1395


 


سخاوت امام صادق (ع)

هشام بن سالم مي گويد:
«روية امام صادق اين بود كه چون پاسي از شب مي گذشت، كيسه اي را به دوش مي گرفت و محتويات آن را ميان فقراي مدينه تقسيم مي كرد.

آنان از حضرت خبري نداشتند تا اينكه پس از مرگ امام صادق روشن شد كه چه كسي به آنان توجّه داشته است

خثعمي مي گويد:
«
امام صادق كيسه اي دينار به من دادند كه به شخصي بدهم و تاكيد نمودند كه اسم
ايشان را نبرم.

چون كيسه را به آن شخص دادم تشكر كرد، ولي از امام صادق گله كرد كه با وصفي كه قدرت دارد به ما رسيدگي نمي كند




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 9 / 1395


 




عبادت و خشيت امام صادق (ع)

ابان بن تغلب مي گويد :
امام صادق را ديدم در ركوع و سجده هستند
و هفتاد تسبيح از ايشان در ركوع و سجود شنيدم.
در خرائج راوندي است كه راوي مي گويد:
«
امام صادق را در مسجد رسول الله ديدم به نماز است
و سيصد مرتبه سبحان ربي العظيم و بحمده از ايشان شنيدم
مالك بن انس مي گويد:
«
بهتر از جعفر بن محمد، در علم و تقوا نديدم
و هر وقت كه او را مي ديدم، يا در ذكر بود و يا روزه بود
و يا مشغول نماز بود.
او از اكابر زهاد و از بندگان شايسته اي بود كه از خدا
مي ترسيد و در خانة خدا خاشع و گريان بود.

سالي در مكه با او بودم، چون موقع تلبيه شد
نمي توانست تلبيه بگويد و مي گفت و مي گرييد كه:
اگر بگويم لبيك و او بگويد لالبيك چه كنم؟




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 9 / 1395



 




فضائل امام صادق عليه السلام :

ايمان امام

ما چند خبر از اخبار غيبي امام صادق (ع) را نقل مي كنيم كه خود دلالت بر ايمان شهودي امام صادق دارد.

1 ـ محمد بن عبدالله مي گويد: «عبدالحميد كه يكي از راويان فقه شيعه است در زندان بود. روز عرفه در مكه خدمت امام صادق رسيدم و از زندان و مضيقه عبدالحميد با ايشان صحبت كردم.

امام صادق دعا كردند و بعد فرمودند: رفيقت از زندان آزاد شد.

موقعي كه از مكه برگشتم و با عبدالحميد تماسم گرفتم، معلوم شد همان ساعت كه امام صادق دعا كرد و بعد خبر آزادي عبدالحميد را داد، او از زندان آزاد شد.»

2 ـ مهزم مي گويد: «براي ديدن امام صادق (ع) به مدينه رفتم و منزلي اجاره كردم. پس از مدتي تمايلي به كنيز صاحب خانه پيدا كردم و روزي دست او را با شهوت فشار دادم.

همان روز به خدمت امام رسيدم و حضرت فرمودند: امروز كجا بودي؟ من به دروغ گفتم كه صبح را در مسجد به سر آوردم.

حضرت فرمودند:

اما تعلم ان هذا لاينال الا بالورع

يعني: آيا نمي داني به مقام وايت، جز با ورع و پرهيزگاري نمي توان رسيد؟»

3 ـ ابي بصير مي گويد: «روزي من جنب بودم و چون ديدم كه عده اي به خدمت امام صادق مي روند، من هم با حالت جنابت رفتم. حضرت فرمودند: آيا نمي داني به خانه هاي ما جنب نبايد وارد شود؟»

4 ـ شقراني مي گويد: «روزي منصور دوانيقي به افرادي جايزه و عطا مي داد. من هم بر در خانة او ايستاده بودم كه امام صادق آمد. جلو رفتم و از ايشان خواستم كه از منصور براي من هم عطايي بگيرد. حضرت در مراجعت چيزي را كه برايم گرفته بود به من داد و فرمود:

الحسن لكل احد حسن ومنك احسن لمكانك منّا، القبيح لكل احد قبيحٌ ومنك اقبح لمكانك منا.

كار نيكو از هر كه سر زند خوب است و از تو بهتر چون منسوب به مايي، و كار زشت از هر كه سر زند بد است و از تو بدتر چون منسوب به مايي.»

شقراني مي گويد: «اين كلام اشاره اي بود به كار زشت من، زيرا گاهي در خفا شراب مي خوردم.»





علم حضرت صادق (ع)

راجع به علم امام صادق از زبان ايشان چند جمله نقل مي كنيم.
1 ـ علاء بن سبابه مي گويد، امام صادق فرمودند:

«من آگاهم به آنچه در آسمانها و زمين است و آنچه در بهشت و جهنم است. و من آگاهم به گذشته و به آينده تا روز قيامت.

سپس فرمودند: اين علم را از قرآن مي دانم، به قرآن تسلط دارم چون تسلّط بر كف دستم. و خداوند متعال در قرآن فرموده است كه قرآن بيان كنندة همه چيز است.»

2 ـ بكير بن اعين مي گويد: «امام صادق فرمودند، من آگاهم به آنچه در آسمانها و زمين است، و آنچه در دنيا و آخرت است.

چون ديدند كه اين كلام پيش بعضي سنگين آمد فرمودند: اي بكير من اين علم را از قرآن مي دانم، زيرا در قرآن است:

ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيئ[4].»

3 ـ صفوان بن عيسي مي گويد: «امام صادق فرمود: من علم اولين و آخرين را مي دانم، مي دانم آنچه در صلب پدرها و رحم مادرها است.»

شيخ مفيد در ارشاد مى‏نويسد: علومى كه از آن حضرت نقل كرده‏ اند به اندازه ‏اى است كه ره توشه كاروانيان شد و نامش در همه جا انتشار يافت.

دانشمندان در بين ائمه (ع) بيشترين نقل ها را از امام صادق روايت كرده ‏اند. هيچ يك از اهل آثار و راويان اخبار بدان اندازه كه از آن حضرت بهره برده ‏اند از ديگران سود نبرده ‏اند. محدثان نام راويان موثق آن حضرت را جمع كرده ‏اند كه شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقيده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏رسد.

بيشترين حجم روايات، احاديثي است كه از امام صادق (ع) نقل شده است، اهميت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به ميزاني است كه شيعه به ايشان منسوب شده است: “شيعه جعفري”. كمتر مسئله ديني (اْعم از اعتقادي، اخلاقي و فقهي) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. كثرت روايات منقول از امام صادق (ع) به دو دليل است:


يكي اينكه از ديگر ائمه عمر بيشتري نصيب ايشان شد و ايشان با شصت و پنج سال عمر شيخ الائمه محسوب مي شود (148 – 83 هجري) ، و ديگري كه به مراتب مهمتر از اولي است، شرائط زماني خاص حيات امام صادق (ع) است.

دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امويان، انتقال قدرت از امويان به عباسيان و آغاز خلافت عباسيان است.


امام با حسن استفاده از اين فترت و ضعف قدرت سياسي به بسط و اشاعه معارف ديني همت مي گمارد. گسترش زائد الوصف سرزمين اسلامي و مواجهه اسلام و تشيع با افكار، اديان، مذاهب و عقايد گوناگون اقتضاي جهادي فرهنگي داشت و امام صادق (ع) به بهترين وجهي به تبيين، تقويت و تعميق “هويت مذهبي تشيع” پرداخت.

از عصر جعفري است كه شيعه در عرصه هاي گوناگون كلام، اخلاق، فقه، تفسير و… صاحب هويت مستقل مي شود.

عظمت علمي امام صادق (ع) در حدي است كه ائمه مذاهب ديگر اسلامي از قبيل ابوحنيفه و مالك خود را نيازمند به استفاده از جلسه درس او مي يابند.

مناظرات عالمانه او با ارباب ديگر اديان و عقايد نشاني از سعه صدر و وسعت دانش امام است.

اهميت اين جهاد فرهنگي امام صادق (ع) كمتر از قيام خونين سيد الشهداء (ع) نيست.




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 9 / 1395









آن روز، در خانه اُمِّ فروه، آسمان به زمین پیوند خورد.

قابله، سراسیمه بیرون دوید و مژده میلادش را داد.

راز ماندگاری نوزاد امام باقر علیه‏السلام ،

حکمت الهی سینه‏اش بود که او را به جایگاهی رساند

که تنها در مسجد کوفه، 900 تن از شاگردان آن امام می‏زیستند

و کاروان‏ها، آوازه علم حضرت را به شهرها می‏بردند.

صبح صادق آمد تا جریان امامت را به روشنایی پیوند زند:

امام جعفر صادق از آسمان آمد

به جسم خسته عالم دوباره جان آمد



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: مژده میلاد
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 9 / 1395








ويژه نامه ولادت با سعادت بنيانگذار فقه جعفري
امام جعفر صادق عليه السلام


 



قَالَ أَبُو عَبدالله الامام جعفر صادق عليه السلام:

من أحب لله و أبغض لله و أعطي لله فهو ممن كمل إيمانه

هر كه براي خدا دوست دارد و براي خدا دشمن دارد و براي خدا عطاء كند ، از كساني است كه ايمانش كامل است.


اصول كافي ، ج 3 ، ص 189


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 25 / 9 / 1395






** ربیع القلوب، ویژه نامه میلاد فرخنده پیامبراکرم **
**حضرت محمد (ص) و گرامیداشت هفته وحدت **





 





وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءًفَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنْتُمْ عَلَى‏ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُم مِنْهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ


آل عمران -30


و همگي به ريسمان خدا [ قرآن و اسلام، و هرگونه وسيله وحدت] ، چنگ زنيد، و پراكنده نشويد، نعمت خدا را بر خود، به يادآريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دلهاي شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادرشديد.و شما بر لب حفره اي از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد،اين چنين، خداوند آيات خود را براي شما آشكار ميسازد، شايد پذيراي هدايت شويد.








موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 25 / 9 / 1395

تولد و کودکی محمد(ص)
عبدالله بن عبد المطلب با آمنه دختر وهب رئیس طایفه بنی زهره ازدواج کرد . اما چند ماه پس از ازدواج در هنگام بازگشت از سفر تجاری شام درگذشت و همانجا مدفون شد. این در حالی بود که آمنه باردار بود و پس از چند ماه پسری متولد شد که نام او را محمد گذاشتند. نوزادی که بعدها مسیر تاریخ بشریت را عوض کرد . نقل است که در هنگام تولد محمد (ص) ایوان مدائن ترک برداشت و آتشکده فارس که در طول سالیان همیشه روشن بوده ناگهان خاموش شد. میلاد پیامبراکرم (ص) در روز دوشنبه هفدهم ربیع الاول و در سال عام الفیل بوده است . اگر بخواهیم سال دقیق میلاد پیامبر (ص) را ، با هجری قمری بسنجیم ، مسلما 53 سال قبل از هجرت بوده است چون سن دقیق پیامبر اکرم(ص) 63 بود و 10 سال قبل از فوت به مدینه هجرت کرده بود. اما مورخین در تعیین سال دقیق میلادی پیامبر (ص) اختلاف دارند . چون تاریخ دقیق میلادی عام الفیل و حمله ابرهه به مکه مشخص نیست . ولی آنچه از قرائن بدست می آید این است که تولد پیامبر سال 569 یا 570 میلادی است .
سه روز اول را آمنه مادرش به او شیر داد و چهار ماه ثُویبه کنیز ابولهب این کار را برعهده گرفت و بعد از آن حلیمه دایۀ محمد شد و او را به بادیه برد . در آن زمان در مکه رسم بود که مردم نوزادان خود را به زنان بادیه می دادند تا به آنها شیر بدهند و آنها را بزرگ کنند و در عوض آن چیزی به دایه می دادند. حلیمه در آن زمان با قبیلۀ خود (بنی سعد) برای گرفتن رضیع به مکه آمده بود اما نتوانست کسی را پیدا کند و در آخر مجبور شد که محمد را بگیرد ( در آن زمان دایه ها فرزندان یتیم را نمی گرفتند چون چشم به سخاوت پدر فرزند داشتند.) می گویند سینه حلیمه به علت خشکسالی کم شیر بود و خشکسالی زندگی را بر قبیله بنی سعد سخت کرده بود . اما همین که نوزاد را با خود به صحرا بردند وضع زندگی آنها تغییر کرد و خیر و برکت بر خانوادۀ آنها سرازیر شد .
محمد شش سال داشت که مادرش او را برای دیدن خویشاوندان(طایفه بنی النجار) به یثرب برد . در راه بازگشت از مدینه آمنه در ابواء درگذشت و محمد از داشتن مادری مهربان بی نصیب شد. و با کنیزش ام ایمن به مکه بازگشت و تحت تکفل پدربزرگش عبدالمطلب قرار گرفت. اما دو سال بعد یعنی در سن هشت سالگی عبدالمطلب نیز از دنیا رفت و سفارش محمد را به ابوطالب کرد و از این پس ابوطالب سرپرستی محمد را به عهده گرفت. ابوطالب با آنکه در آن زمان فرزندان بسیار داشت و فقر و تنگدستی نیز به او فشار می آورد ، اما محمد را بسیار دوست داشت و او را از فرزندان خود عزیزتر می داشت و تا آخر عمر دست از حمایت برادرزاده خود نکشید.
محمد (ص) در سن دوازده سالگی با عموی خود ابوطالب به شام رفت و این اولین سفر محمد (ص) به خارج از جزیرة العرب بود و همانطور که خواهیم خواند پیامبر اکرم فقط دوبار از جزیرة العرب خارج شد. در نزدیکی دمشق در محلی به نام بُصری راهبی به نام بحیرا از روی علامات توانست بفهمد که این محمد همان پیامبر آخرالزمان است که در کتب پیشین به آن وعده داده شده . پس ابوطالب را فراخواند و سفارش محمد را به ابوطالب کرد و مخصوصا بر دور کردن این نوجوان از یهودیان که به دنبال او بودند تاکید کرد.


جوانی
جنگ فجار
یکی از حوادثی که مورخین در دوره جوانی پیامبر(ص) از آن نام می برند جنگ فجار است . جنگ فجار یعنی جنگ نامشروع . در یکی از ماههای حرام (جنگ و قتل و غارت در چهارماه ذی قعده ، ذی حجه ، محرم و رجب حرام بود)کاروانی از حیره به بازار عکاظ آمد که بار آن مُشک بود . قریش و هوازن در بازار عکاظ جمع بودند.شخصی از طایفۀ بنی کِنانه نگهبان کاروان را که از قبیلۀ هوازن بود کشت و کالاها را برداشت و فرار کرد. این خبر ابتدا به قریش رسید و قریش فورا به طرف حرم مکه حرکت کرد. و بعد خبر به طایفه هوازن رسید آنها در عقب قریش تاختند اما قریش خود را به محدوده حرم رساندند و طایفۀ هوازن بازگشت اما بعد از این قضیه چندین جنگ بین این قبیله درگرفت که در یکی از این جنگها چنانکه از خود پیامبر (ص) روایت شده حضور داشته است .

واقعۀ حلف الفضول

هر قبیله در مکه برای خود هم پیمانانی داشت که به مجوجب این پیمان کسی در مکه به آنها آزار نمی رسانید . اما اگر غریبی در مکه مورد ستم واقع می شد کسی برای احقاق حق او تلاش نمی کرد. می گویند شخصی از تیرۀ بنی اسدبن خزیمه در مکه کالایی را می فروخت و شخصی از بنی سهم از چیزی خرید ولی بهای آن را نپرداخت . مرد اسدی برای احقاق حق نزد قریش رفت اما قریش به او گفتند که با تو پیمانی نداریم نمی توانیم به تو کمکی کنیم . مرد بر بالای کوه ابو قُبَیس رفت و شعرهایی در مظلومیت خود خواند این کار باعث شد گروهی از جوانان قریش در خانۀ عبدالله بن جُدعان جمع شوند . آنها سوگند یاد کردند که اگر غریبی در مکه ، مورد ظلم واقع شود ، حق او را بستانند و او را یاری دهند.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 25 / 9 / 1395

چرا پیامبر اسلام (ص) قبل از بعثت پیرو آیین ابراهیم خلیل (ع) بودند؟
مگر با آمدن دین جدید (یهودیت و مسیحیت)، دین قبلی منسوخ و بایگانی نمیشود؟

اولا: اینکه رسول خدا صل الله علیه و اله قبل از بعثت پیرو چه آیینی بودند در بین علما اختلاف نظر وجود دارد، برخی وی را پیرو آیین ابراهیم علیه السلام، برخی وی را پیرو حضرت مسیح و برخی نیز بر این باورند پیامبر صل الله علیه و آله پیرو هیچ یک از ادیان قبل نبودند بلکه خود قبل از اینکه دین اسلام را به صورت رسمی اعلام کند مسلمان بوده و اعمال خود را طبق دستورات اسلامی انجام می داده است چرا که بر اساس روایات خداوند از بدو تولد فرشته ای برای حضرت گماشت تا وی را تعلیم دهد:
همانا كه او برترين و كاملترين خلق در خلقت، رفتار وخرد بود و برترين فرشته نيز او را تعليم مى‏داد و به محاسن اخلاق راهنمايش مى‏ كرد.( الصحيح، ج2، ص 197)

ميرزاى قمى مى گويد: حق اين است كه پيامبر اسلام پيش از بعثت بر اساس دين خودش عبادت مى كرد چون آن حضرت از همه‏ پيامبران برتر است و اگر پيامبراسلام تا چهل سالگى پيامبر نباشد در اين صورت حضرت عيسى، و حضرت يحيى از آن حضرت‏برتر خواهند بود. چون حضرت عيسى و حضرت يحيى در بچگى پيامبر بودند.( قوانين الاصول، ج1، ص 255 ،چاپ رحلى سنگى قديمى) مطلب دیگر اینکه مقصود از «آيين ابراهيم» همان آيين توحيد و يكتاپرستى است، اگر پيروى رسول خدا صل الله علیه و آله از حضرت ابراهيم را بپذيريم، اين پيروى به معنای این نیست که پیامبر لزوما بایستی از دین حضرت ابراهیم پیروی کند، بلكه به‏ معناى هم سويى در عقايد توحيدى است و همچانکه می دانید حضرت موسی و عیسی علیهما السلام به اديان ابراهيمى شهرت داشته‏ اند.

و مطلب آخر اینکه دليلى وجود ندارد كه بگوییم رسول خدا حتما باید مانند دیگران از آیین مسیح پیروی کند؛ زيرا آن حضرت پيش از رسالت نيز تأييد شده از سوي خدا بوده‏ اند؛ يعنى به ايشان به گونه‏ اى هرچند به صورت الهام و يا در خواب حقايق غيبى وحى مى‏ شده و روح‏ القدس همراه ايشان بوده است و براساس وظايف خاصى كه خداوند از ايشان مى‏ خواسته ، عمل مى‏ كرده‏ اند ، ليكن در چهل سالگى به رسالت مبعوث گرديدند.

برای مطالعه بیشتر کتاب زیر را ملاحظه بفرمایید:
سيره رسول خدا، جعفريان

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 25 / 9 / 1395

دین پیامبر صلی الله علیه و آله قبل از بعثت


اتفاق مسلمانان بر آن است كه پیامبر اكرمصلى الله علیه و آله در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده‏اند، (1) حال سؤال این است كه حضرت قبل از چهل سالگى متعبد بوده و خدا را اطاعت مى‏كرده‏اند یا خیر؟ در صورت اول تابع كدام یك از ادیان و شرایع بوده‏اند؟
قبل از هر پاسخى در این باره، ذكر چند مطلب ضرورى به نظر مى‏رسد.


مطلب اول:

از ابتداى خلقت تا روز قیامت، دین مورد رضایت ‏خداوند متعال یكى بیش نبوده است و تمام انبیاى الهى از حضرت آدمعلیه السلام تا حضرت خاتمصلی الله علیه و آله بشر را به یك دین دعوت نموده‏اند، چنان كه خداوند متعال مى‏فرماید:«شرع لكم من الدین ما وصى به نوحا و ...؛ خداوند براى شما دینى قرار داد كه قبلا به نوح توصیه شده بود، اكنون به تو توصیه مى‏كنیم و به ابراهیم و موسى و عیسى نیز توصیه كردیم.» (2)خداوند این دین مورد نظر را «اسلام‏» نام نهاده و در قرآن كریم نیز از آن نام برده است:
«
ان الدین عندالله الاسلام (3)؛ دین نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است
«
ما كان ابراهیم یهودیا ولا نصرانیا ولكن كان حنیفا مسلما (4)؛ ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى بلكه مرد موحد و مسلمانى بود
و در جاى دیگر از قرآن مى‏فرماید:
«
و وصى بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنى ان الله اصطفى لكم الدین فلاتموتن الا و انتم مسلمون (5)؛ ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود چنین وصیت كرد: خداوند براى شما دین انتخاب كرده پس نمیرید مگر مسلمان باشید
تمام انبیاى الهى مقدمه ظهور و بروز نبوت پیامبر گرامى اسلام بوده‏اند، لذا تمام آنان موظف و مامور به انذار و بشارت مردم در جهت ‏بعثت این وجود مقدس بوده‏اند، پیامبر اكرم خود فرموده‏اند: من از جهت آفرینش در بین انبیا، نفر اول بودم و در مبعوث شدن خاتم و آخرین آنها هستمو باز فرموده‏اند: ما كه در دنیا آخر از انبیا بودیم، روز قیامت ‏بر همه تقدم و پیشى داریم
پس معلوم شد كه هدف اصلى از بعثت انبیا تبلیغ یك دین بوده و آن هم دین اسلام است. البته همه ادیان و شرایع در تمام مسائل با هم اشتراك نداشته، بلكه به خاطر موقعیت و مقتضاى زمان و مكان اختلافاتى با هم داشته‏اند، چنان كه خداوند متعال فرموده است:
«
لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا (6)؛ ما براى هر قومى از شما شریعت و طریقه‏اى «خاص‏» قرار دادیم
اما این اختلافات جزئى خللى به مقصد اصلى و اصول فكرى و عملى مشترك بین تمام ادیان الهى نمى‏رساند، چرا كه به استناد آیات و روایات، همه ادیان در اصول مانند مبدا و معاد و نبوت اشتراك دارند، آیاتى كه ظهور در امر خداوند به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در تبعیت از ملت و دین ابراهیم و شرع نوحعلیه السلام دارند اشاره به همین امر است. (7) با توجه به این كه دین یك امر فطرى است اهمیت دین واحد براى تمام انسان‌ها بهتر معلوم مى‏شود. چرا كه عادتا تمام فطرت‌ها در اصل با هم مشتركند هر چند علل و عوامل زمانى و مكانى مقتضیات خاص خود را مى‏طلبد.

مطلب دوم:

تمام انبیاى الهى مقدمه ظهور و بروز نبوت پیامبر گرامى اسلام بوده‏اند، لذا تمام آنان موظف و مامور به انذار و بشارت مردم در جهت ‏بعثت این وجود مقدس بوده‏اند، پیامبر اكرم خود فرموده‏اند:«كنت اول الانبیاء فى الخلق و آخرهم فى البعث (8)؛ من از جهت آفرینش در بین انبیا، نفر اول بودم و در مبعوث شدن خاتم و آخرین آنها هستمو باز فرموده‏اند: «نحن الآخرون السابقون یوم القیامة (9)؛ ما كه در دنیا آخر از انبیا بودیم، روز قیامت ‏بر همه تقدم و پیشى داریم
و نیز فرموده‏اند: «آدم و من دونه تحت لوایى یوم القیامة (10)؛ تمام پیامبران در قیامت زیر پرچم من هستند
از جهت مصداق خارجى مقام رسول از نبى عزیزتر است، چرا كه نبى فقط فرشته را در خواب مى‏بیند و احكام را از او مى‏گیرد ولى مامور به ابلاغ نیست، ولى رسول علاوه بر این كه فرشته را مستقیما مى‏بیند مامور به ابلاغ تكالیف به مردم نیز هست. ضمن این كه خود رسولان هم از نظر مقام و موقعیت در حد مساوى نبوده و بلكه بعضى به مقام امامت نیز نایل آمده‏اند.
از امام صادق علیه السلام نیز نقل است كه: «ما من نبى من ولد آدم الى محمد صلوات الله علیهم الا و هم تحت لواء محمد (11)؛ هیچ كدام از انبیا از فرزندان آدمعلیه السلام تا حضرت محمد نیستند مگر این كه زیر لوا و پرچم حضرت باشند
آرى، تمام انبیا، در روز قیامت پشت‏ سر حضرت و تحت پرچم ایشانند، چرا كه آنان مقدمه و ایشان نتیجه‏اند. آنها درخت و ایشان میوه و ثمره‏اند، و شریعت آنها برنامه‏هاى موقتى بوده است‏ براى تفهیم و تبیین قانون كلى اسلام كه توسط پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله تبلیغ مى‏شده است.
امیرالمؤمنین علیه السلام چنین فرموده‏اند:
«
بعث الله محمدا رسول اللهصلی الله علیه و آله لانجاز عدته و تمام نبوته ماخوذا على النبیین میثاقه (12)؛ خداوند سبحان براى وفاى به وعده خود و كامل كردن نبوتش، محمد رسول خویش را مبعوث ساخت در حالى كه از همه پیامبران [براى بشارت دادن به آمدنش] پیمان گرفته شده بود

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 24 / 9 / 1395

Image result for ‫اختیارات امام در قرآن؛سوره حشر،آیه 7‬‎

اختیارات امام در قرآن؛سوره حشر،آیه 7

[سوره حشر: آیه 7 ]

«مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاکِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ کَيْ لاَ يَکُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْکُمْ وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ‌ »
آنچه خدا [به صورت فيى‌ء] از اموال ساكنان آن قريه‌ها عايد پيامبرش گردانيد، خاص خدا و پيامبر و خويشاوندان [او] و يتيمان و مستمندان و در راه مانده است، تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را فرستاده [ى او] به شما داد بگيريد و از آنچه منعتان کرد بازایستید و از خدا پروا کنید که خدا سخت کیفر است.(بهرام پور)

 

1- اطيب البيان في تفسير القرآن

ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ كه شرحش بيان شد.
فَلِلَّهِ‏ شش سهم مى‏شود يك سهم مختصّ به خدا است و بايد به رسول داد كه به مصرفى كه اجازه و اذن دارد از خدا به مصرف برساند.
وَ لِلرَّسُولِ‏ و يك سهم مختصّ به پيغمبر است كه به هر نحوى بخواهد صرف كند.
وَ لِذِي الْقُرْبى‏ مفسّرين عامّه اقوالى در باب ذى القربى گفتند كه ما در آيه خمس نقل كرديم ولى مطابق مذهب شيعه مستفاد از اخبار معتبره قطعيّة الصدور بلكه ضرورى مذهب شيعه است مراد ذى القرباى پيغمبر ائمّه اطهار هستند كه بايد سهم خدا و رسول را هم تقديم آنها كرد تا بمصارفى كه مرضىّ خدا و رسول است صرف فرمايند و اين سه سهم را كه سهم امام مى‏گوئيم و در زمان غيبت بايد در تحت نظر مجتهد جامع الشّرائط كه نايب الامام است صرف نمود و شرطش اعلميّت نيست بلى مصارفش بايد طبق نظر مرجع تقليد باشد….

 

2- البرهان فى تفسير القرآن

و أما قوله: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فهذا بمنزلة المغنم، كان أبي (عليه السلام) يقول ذلك، و ليس لنا فيه غير سهمين: سهم الرسول، و سهم القربى، نحن شركاء الناس فيما بقي».
10607/ «4»-
محمد بن العباس، قال: حدثنا أحمد بن إدريس، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن حديد، و محمد بن إسماعيل بن بزيع، جميعا، عن منصور بن حازم، عن زيد بن علي (عليه السلام)، قال: قلت له:
جعلت فداك، قول الله عز و جل: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏؟ قال:
القربى هي و الله قرابتنا.
10608/ «5»-
و عنه، قال: حدثنا أحمد بن هوذة، عن إبراهيم بن إسحاق، عن عبد الله بن حماد، عن عمرو بن أبي المقدام، عن أبيه، قال: سألت أبا جعفر (عليه السلام)، عن قول الله عز و جل: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ‏، فقال أبو جعفر (عليه السلام): «هذه الآية نزلت فينا خاصة، فما كان لله و للرسول فهو لنا، و نحن أولو «1» القربى، و نحن المساكين، لا تذهب مسكنتنا من رسول الله (صلى الله عليه و آله) أبدا، و نحن أبناء السبيل فلا يعرف سبيل الله إلا بنا، و الأمر كله لنا».
قوله تعالى: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ‏ [7]
10609/ «1»-
محمد بن يعقوب: عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن أبي زاهر، عن علي بن إسماعيل، عن صفوان بن يحيى، عن عاصم بن حميد، عن أبي إسحاق النحوي، قال: دخلت على أبي عبد الله (عليه السلام) فسمعته‏
______________________________
(4)-
تأويل الآيات 2: 677/ 1.
(5)-
تأويل الآيات 2: 677/ 2.
(1)-
الكافي 1: 207/ 1.
(1)
في المصدر: ذو.

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 24 / 9 / 1395

Image result for ‫امامان حق در قرآن؛سوره اسرا،آیه 71‬‎

امامان حق در قرآن؛سوره اسرا،آیه 71

[سوره اسراء:آیه 71]

«يَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ کِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولٰئِکَ يَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً»

روزى كه هر گروهى را با امامشان فرا مى‌خوانيم، پس هر كه نامه او به دست راستش داده شود آنها نامه‌ى خود را مى‌ خوانند و ذرّه‌اى به آنها ستم نمى‌ رود(بهرام پور)

 

1- اطيب البيان في تفسير القرآن

[سوره الإسراء (17): آيه 71]
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً (71)
روزى كه ميخوانيم هر اناسى را با پيشواى آنها پس كسى كه داده شود كتاب او بدست راست او پس اينها قرائت مى ‏كنند كتاب خود را و ظلم نم يشود بآنها و لو بمقدار فتيل بسيار قليلى‏ يَوْمَ نَدْعُوا روز قيامت كه تمام جن و انس را مي خوانند و دعوت مي كنند در صحراى محشر كل اناس دسته دسته بامامهم باء بمعنى مع يعنى مع امامهم اهل باطل با پيشواى خود كه مي فرمايد وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ قصص آيه 41.
و اهل حق با امام حق «حشر محبان على با على حشر محبان عمر با عمر» فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ‏ مؤمنين نامه عملشان بدست راست آنها داده ميشود فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ‏ با فرح و انبساط مي خوانند بر اهل محشر نامه عمل خود را كه مملو از اعمال صالحه است بلكه از آنها هم تقاضا مي كنند كه بيائيد نامه اعمال ما را بخوانيد كه مي فرمايد:
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ‏ حاقه آيه 19.
وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا خداوند باحدى ظلم نمى ‏كند نه بمؤمن و نه بكافر و مشرك و ضال و گمراه نه باهل حق و نه باهل باطل نه در دنيا و نه در آخرت مؤمن چيزى از مثوبات و فيوضات را كسر نمي گذارد و كافر و اهل باطل را زائد بر استحقاق خود عذاب نمي كند فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ‏ توبه آيه 70.
و ظلم يكى از معاني عدل ترك ظلم است و يكى ترك لغو و يكى ترك فعل قبيح توضيحا مسئله عدل يكى از اصول خمسه است توحيد عدل نبوت امامت معاد و مسئله عدل و امامت از اصول مذهب شيعه و اهل خلاف منكر هستند ولى توحيد و نبوت و معاد معتقد جميع فرق مسلمين است و عدل هم سه قسم عدل است بمعنى‏ ترك ظلم و بمعنى ترك لغو نص قرآنست و تمام فرق مسلمين معترف هستند و اما بمعنى ترك قبيح را اشاعره منكرند نه اينكه بگويند خدا فعل قبيح بجا مي آورد بلكه اصل حسن و قبح را عقلا منكر هستند حتى اگر خدا بخواهد پيغمبر خود را جهنم ببرد و ابو جهل و ابو لهب را بهشت فعل قبيحى نكرده و جواب آنها اينست كه حسن و قبح از ضروريات اوليه است حتى اطفال رضيع اگر مادر آنها بصورت آنها بخندد تبسم مى‏ كنند و اگر رو ترش كند زجّه مى ‏زنند حتى حيوانات حتى سگ اگر لقمه عظيمى نزد او بيندازى دم خود را حركت مي دهد و اگر سنگ بيندازى پارس مي كند بگذاريم و بگذريم.

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 24 / 9 / 1395

Image result for ‫امانت داری امام در قرآن‬‎

امانت داری امام در قرآن؛ سوره نساء، آیه 58

[سوره نساء: آیه 58]

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِيعاً بَصِيراً».
همانا خدا به شما فرمان مى‌دهد كه سپرده‌ها را به صاحبانش پس دهيد و چون ميان مردم حكم كرديد به عدالت حكم كنيد، به راستى چه نيك است اين چيزها كه خدا شما را بدان پند مى‌دهد. همانا خدا شنوا و بيناست(بهرام پور)

 

1- ترجمه اسباب النزول

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها ... (آيه 58). اين آيه درباره عثمان بن طلحه از بنى عبد الدار نازل شده است كه متولى كعبه بود. موقعى كه پيغمبر (ص) مكه را فتح كرد و وارد شهر شد، عثمان بن طلحه، كعبه را قفل كرده، به بام برآمد. پيغمبر (ص) كليد را خواست، گفتند كه با عثمان بن طلحه است. پيغمبر (ص) كليد را از او خواست، او نداد و گفت: اگر به يقين دانستمى كه رسول خداست، مى ‏دادم. على دستش را پيچاند و كليد را ستانده، در را گشود. پيغمبر (ص) درون رفت و دو ركعت نماز گزارد. وقتى بيرون آمد، عباس از پيغمبر (ص) تقاضا كرد، تا منصب سقايت و سدانت را با هم داشته باشد، آيه بالا نازل شد. پيغمبر (ص) به على (ص) فرمود: كليد را به عثمان بن طلحه بده و از او عذر خواهى كن، و على (ع) چنان كرد. عثمان بن طلحه گفت: يا على! كليد را به زور گرفتى و مرا آزردى، اكنون دوستى مى‏ نمايى و نرمى مى ‏كنى؟! على (ع) پاسخ داد: در حق تو وحى نازل شده است و آيه را بر او خواند. عثمان بن طلحه گفت: گواهى مى ‏دهم محمد (ص) رسول خداست. جبرئيل نازل شد و گفت: تا اين خانه هست، كليد و منصب سدانت در خاندان عثمان بن طلحه باشد، و تا كنون [يعنى زمان مؤلف‏] نيز، چنين است.
ابو حسان مزكى با اسناد از مجاهد روايت مى‏ كند كه آيه مورد بحث درباره عثمان بن ابى طلحه نازل گرديد. بدين شرح كه پيغمبر (ص) روز فتح مكه، كليد كعبه را از او گرفت و درون رفت. وقتى بيرون آمد، اين آيه را مى‏ خواند. پس عثمان بن ابى طلحه را خواست و كليد را بدو باز داد، و فرمود: «بگيريد امانت خدا را، اى خاندان ابى طلحه! و جز ظالم آن را از شما باز نستاند» «1».
______________________________
(1)
از امام باقر روايت شده است كه اين آيه، درباره ما خاندان پيغمبر (ص) است (نمونه بيّنات، دكتر محمد باقر محقق، ص 213).

ابو نصر مهرجانى با اسناد از شيبه فرزند عثمان بن ابى طلحه روايت مى‏ كند كه پيغمبر (ص) كليد را به من و پدرم داد و فرمود: بگيريد كه پيشتر با شما بود و تا ابد با شما خواهد بود، و هر كس آن را بستاند ستمگر است. اين است كه بين بنى عبد الدار، اولاد شيبه كليد دار كعبه ‏اند.

 

2- اطيب البيان في تفسير القرآن

اخبار بسيارى قريب ببيست حديث از كافى و تهذيب و عياشى و نعمانى و ابن شهرآشوب و غير اينها داريم كه اين آيه در ودايع امامت وارد شده كه هر امامى موظف است كه زمان رحلت و انقضاء مدت اين ودايع را بسپارد بامام بعد و او را بوصايت نصب كند و تعيين نمايد.
و از پاره ‏اى اخبار استفاده مي شود كه مراد احكام الهى است مثل نماز، روزه، و ساير واجبات كه ودايع الهى است دست بنده‏گان سپرده ضايع نكنند و اداء نمايند، و از بعض اخبار استفاده ميشود كه مراد اطاعت امام است و اين نحو اخبار بيان اتم مصاديق است و تعارض با يكديگر ندارند و منافات با عموم آيه ندارد بناء على هذا مى ‏گوييم ظاهر جمله اولى آيه‏ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ‏ وجوب است چون ظاهر امر وجوب است بكله بمناسبت حكم و موضوع و حكم عقل امر در اين نمره موارد نص در وجوب است.
و مراد از أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها مطلق امانات است چه امانات الهيه كه دين مقدس اسلام و احكام شريعت مطهره و حفظ حقوق ذوى الحقوق باشد و چه امانات پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه قرآن مجيد و عترت طاهره كه در حديث متواتر ثقلين است، و چه امانات ائمه عليهم السلام و اسرارى كه باصحاب ميسپردند، و چه امانات مردم كه بديگران سپرده شده از عرض و ناموس و اقوال و اموال و افعال تمام اينها واجب است حفظ آن تا بصاحبش رد شود.
و از جمله امانات زرارى پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است كه بساير امت سپرده شده و در ذيل آيه شريفه‏ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ‏ الاية احزاب آيه 72. اقوال زيادى در موضوع اين امانت و كيفيت حمل و وجه اشفاق گفته شده و لكن آنچه بنظر ميرسد امانت عقل است كه باو خطاب شد (بك اعاقب و بك اثيب) و اشفاق سماوات و ارض و جبال و اباء از حمل از جهت خوف مخالفت عقل بوده كه مورد عقوبت واقع شوند، و انسان اين نعمت بزرگ الهى را قبول نمود ولى اكثر از جهت مخالفت عقل و سركوب نمودن آن تحت شهوات و هواهاى نفسانيه مورد عقوبت واقع شدند، لذا (جهول) است كه خود را مورد تكليف قرار داد كه شرط اولى تكليف عقل است، و (ظلوم) است كه بخود و ديگران ظلم‏ مي كند مگر كسانى كه متابعت عقل كردند كه مقام آنها از ملائكه هم بالاتر است و اخبار كه تفسير بولايت شده از باب اينست كه اعظم نعم الهيه ولايت است هر كه قبول كرد سعادت‏مند و هر كه رد كرد بشقاوت گرفتار، و روح عقل و حقيقت آن ولايت است و لذا گفتيم تنافى و تعارض نيست بين حديث‏
اول ما خلق اللَّه العقل‏
و اول ما خلق اللَّه نورى‏
و از اين جهت او را عقل كل گفتند.
و اداء امانت مهمترين وظائف انسانيست از حضرت صادق (ع) مرويست فرمود
ان اللَّه لم يبعث نبيا الا بصدق الحديث و اداء الامانة الى البر و الفاجر
و نيز فرمود:
لا تغتروا بصلواتهم و لا بصيامهم الى ان قال و لكن اختبروهم عند صدق الحديث و اداء الامانة
الى غير ذلك از اخبار بسيارى كه در جامع السعاده صفحه 297 نقل فرموده.
وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ‏ حكومت بايد بجعل الهى باشد چون مقام و منصبى است كه خداوند اعطاء ميفرمايد فرمود يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ‏ سوره ص آيه 26، و جعل اولى خصيصه محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و اوصياء آن عليهم السلام و ثانوى مجتهد مطلق عادل‏
فانظروا الى رجل منكم قد روى حديثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فاجعلوه حكما فانى قد جعلته حاكما الى ان قال الراد عليه كالراد علينا و الراد علينا كالراد على اللَّه و الراد على اللَّه فى حد الشرك باللَّه)
از حضرت باقر عليه السّلام، و در توقيع شريف است‏
(
اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى روات حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجة اللَّه)
و در موقعى كه دست رس بمجتهد مطلق عادلى نباشد در مرتبه سوم عدول مؤمنين. و اما قضات جور در آتش هستند و حكم آنها حكم طاغوت است و آنچه بحكم آنها اخذ شود سحت است بنص اخبار.
إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ‏ نعما در اصل نعم ما بوده، نعم اسم فعل، فاعل آن‏
محذوف كه شيئى باشد، ما بيان فاعل است معنى نعم شيئى شيئا يعظكم به يعنى خوب چيزى است چيزى كه خداوند شما را باو موعظه مي فرمايد.
وعظ ترغيب بطاعت و زجر از معصيت است و بزرگترين وظائف انبياء و ائمه عليهم السلام و علماء و مبلغين موعظه است و مواعظ پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و ائمه عليهم السلام مسطور است در كتب اخبار و بهترين واعظ خداوند است و مواعظ او در قرآن و احاديث قدسيه بسيار است.
و بهتر اينست كه انسان ابتداء بنفس خود كند سپس باهل بيت خود و خويشاوندان و الاقرب فالاقرب، و اينكه بعضى گفتند واعظ بايد خودش متعظ باشد و تمسك نمودند بآيه شريفه‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ‏ صف آيه 2 و 3، درست نيست و آيه و اخبار در مذمت عمل نكردن است نه شرط موعظه نظير امر بمعروف و نهى از منكر با اينكه خود آمر بمعروف تارك باشد و ناهى از منكر مرتكب، اينها دو تكليف است مربوط بيكديگر نيست بلى تأثيرش تفاوت ميكند إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً تفسيرش گذشت.

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 23 / 9 / 1395

نقاشی خر عصبانیروزه برای خر گم شده

یکی خری گم کرده بود. سه روز روزه داشت به نیّت آن که خر خود را بیابد.

بعد از سه روز، خر را مرده یافت. رنجید و از سر رنجش روی به آسمان کرد و گفت که: «اگر عوض این سه روز که داشتم شش روز از رمضان نخورم پس من مرد نباشم! از من صرفه خواهی بردن؟»

فیه مافیه مولانا

 

موضوعات مرتبط: حکایت ها وحکمت ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی