فقیه پاک رأی حله در کتاب مهج الدعوات خاطره ای از سفر به سامراء را چنین بازگو می کند:
در شب چهارشنبه سیزدهم ذیقعده سال 638 در سامرا بودم. سحرگاهان صدای آخرین پیشوای معصوم حضرت قائم علیه السلام را شنیدم که برای دوستانش دعا می کرد و می گفت:
پروردگارا! آنها را در روزگار سرفرازی، سلطنت، چیرگی، و دولت ما به زندگی باز گردان.(39)
او سحری دیگر در سرداب سامرا صدای مولایش را آشکارا شنید که برای پیروانش دعا می کرد و پروردگار خود را چنین می خواند:
پروردگارا! شیعیان از پرتو نور ما و باقیمانده گل وجود ما آفریده شده اند و گناهان فراوانی به پشتگرمی دوستی و ولایت ما انجام داده اند. پس گر گناهانشان میان تو و آنها فاصله ای پدید آورده میان آنها را اصلاح کن و گناهانشان را از خمس ما جبران فرما. پروردگارا! آنها را از آتش دور کرده، در بهشت جای ده و همراه دشمنان ما در خشم و عذاب خویش نیفکن.(40)