نكته ها:
1- توحيد ريشه همه نيكى ها معمولا شهادت به يگانگى پروردگار به عنوان يكى از اصول قطعى اعتقادى شمرده مى شود در برابر اصول ديگر، ولى اين در واقع يك برداشت ساده از اين اصل مهم اسلامى است.دقت بيشتر در منابع اسلامى و همچنين تحليلهاى عقلى نشان مى دهد كه توحيد، اصلى است كه در تمام اصول و فروع جريان دارد و به تعبير ديگر تمام اصول و فروع اسلام تبلورى از توحيد است نه تنها در مباحث اعتقادى و عبادى كه در مسائل اجتماعى و سياسى و اخلاقى، روح توحيد كم و جارى است.يگانگى خداوند چه در جهت ذات و صفات و چه در جهت افعال و عبوديت امرى است روشن و مسل م، ولى در مورد نبوت انبيا نيز به مقتضاى (لا نفرق بين احد من رسله) در ميان رسولان و انبياى او جدايى نمى افكنيم و معتقديم همه، داعيان يك مكتب و مناديان يك برنامه بودند هر چند با گذشت زمان و پيشرفت جوامع انسانى پاره اى از احكام و برنامه ها به شكل تازه اى مطرح شده است.در امر معاد به مقتضاى (و كلهم آتيه يوم القيمه فردا) همه در يك روز، تك و تنها و در يك دادگاه، حضور مى يابند و با يك معيار درباره آنها داورى مى شود و هر كدام به تناسب اعمالشان پاداش و كيفر مى بينند.جوامع انسانى به يك ريشه باز مى گردند و اصولى كه حاكم بر آن است بلكه اصولى كه بر تمام عالم هستى حاكم است اصول ثابت و معينى است درست است كه قوانين الهى در اديان آسمانى از نظر شاخ و برگ تا حدى متفاوت بوده، ولى ريشه هاى آن در همه جا يكى است و به همين دليل ما معتقديم كه انبيا به سوى جامعه واحد جهانى دعوت مى كرده اند و سرانجام نيز تمام جهان در زير چتر حكومت عدل واحدى قرار خواهد گرفت.در مسائل اخلاقى، چه كسى است كه نداند: فضايل اخلاقى از توحيد، و رذايل، از شرك سرچشمه مى گيرد.افراد رياكار گرفتار شركند همانگونه كه حسودان و بخيلان و حريصان و متكبران گرفتارند.كسى كه توحيد افعالى خدا را در اعماق جانش پذيرا گشته و عزت و ذلت و روزى و حيات و پيروزى و موفقيت را به دست تواناى او مى داند دليلى ندارد كه راه ريا و حرص و بخل و حسادت را پيش مى گيرد.كوتاه سخن اين كه توحيد همچون يك دانه درشت تسبيح در مقابل بقيه دانه ها نيست بلكه همچون ريسمانى است كه تمام دانه ها را به هم مى پيوندد.اينجاست كه عمق كلام مولا در جمله هاى بالا روشنتر مى شود چرا كه توحيد را پايه اصلى ايمان و سرآغاز همه نيكيها و موجب خشنودى خدا و عامل طرد و دورى شيطان مى شود و اگر آفتاب توحيد بر صفحه جان و جسم و جامعه انسانى بيفتد و همه چيز در پرتو توحيد روشن شود وضع و شكل گيرى به خود خواهد گرفت.اگر مى بينيم مولاى متقيان على (ع) كه خود روح توحيد است بارها و بارها در خطبه هاى نهج البلاغه توحيد و شهادت به يگانگى خدا را تكرار مى كند و از اين طريق به همه پيروان مكتبش درس توحيد تعليم مى دهد به خاطر اين است كه اين شعله جاودانى را در دلها زنده نگهدارد و سرزمين جانها را با اين آب حيات آبيارى كند تا بذرهاى نيكى و پاكى در وجودشان به ثمر بنشيند و در پرتو توحيد رنگ الهى و صبغه الله را پذيرا شوند.بى شك شهادت به رسالت پيامبر (ص) و توجه به ماموريتهاى او و كتاب آسمانيش بهترين زمينه ساز پيشرفت حقيقت توحيد در اعماق وجود انسانهاست.2- درخشش توحيد خالص در زندگى اميرمومنان (ع) على (ع) پيش از آن كه ديگران را به سوى اين حقيقت بزرگ (توحيد) دعوت كند خود مظهر تمام عيار آن بود.در تمام عمرش لحظه اى براى بت سجده نكرد و گرد و غبار شرك بر دامان پاكش ننشست.هر گامى برمى داشت براى خدا و هر حركتى مى كرد براى جلب رضاى او بود.از آغاز عمرش تا پايان عمر پيامبر (ص) همه جا در خدمتش بود و از جان و دل مى كوشيد.داستان معروف پيكار او با عمرو بن عبدود در آن هنگام كه عمرو، بر زمين افتاده بود و حضرت مى خواست كار او را يكسره كند معروف است، آرى سپاهيان اسلام با كمال تعجب ديدند كه در اين لحظه حساس، على (ع) توقف كرد (و شايد برخاست و كمى راه رفت) سپس برگشت و كار عمرو را يكسره كرد.هنگامى كه از علت اين ماجرا پرسيدند، فرمود: (قد كان شتم امى و تفل فى وجهى فخشيت ان اضربه لحظ نفسى فتركته حتى سكن مابى ثم قتلته فى الله، او به مادرم دشنام داد و آب دهان به صورتم افكند من ترسيدم اگر آخرين ضربه را بر او وارد كنم به خاطر هواى نفس باشد او را رها كردم تا خشم من فرو نشست سپس براى خدا او را به قتل رساندم).هنگامى كه بعضى از يارانش پيشنهاد شرك آلودى به او كردند كه براى تقويت پايه هاى حكومتت در بيت المال مسلمين تبعيض روا دار و سرشناسان و سردمداران را از بيت المال سير نما، فرمود: اتامرونى ان اطلب النصر بالجور فيمن وليت عليه و الله لا اطور به ما سمر سمير و ما ام نجم فى السماء نجما، آيا به من پيشنهاد مى كنيد كه براى پيروزى خود از جور و ستم در حق كسانى كه بر آنها حكومت مى كنم استمداد جويم؟ به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى هم طلوع و غروب مى كنند دست به چنين كارى نمى زنم! هنگامى كه به نماز مى ايستاد آن چنان غرق صفات جمال و جلال خدا مى شد كه جز او نمى ديد و به غير او نمى انديشيد آنگونه كه در حديث معروف آمده است كه در پاى مباركش پيكان تيرى در غزوه احد فرو نشست كه بيرون آوردن آن در حال عادى مشكل بود، رسول خدا دستور داد كه در حال نماز از پايش بيرون بياورند (چنين كردند ولى) بعد از پايان نماز فرمود: من متوجه بيرون آوردن تير در حال نماز نشدم و از اينگونه جلوه هاى توحيد در زندگى مولا فراوان است.