امام علی(ع) و منافقين
پاسخ: با سلام. امام على عليه السلام در دوران خلافتش با دو دسته عالمان منافق و سياستمداران دورو روبرو بود و هر دو دسته را افشا كرد و از مردم خواست كه آنان را بشناسند و همان گونه كه قرآن از مسلمانان خواسته، با آنان دوستى نورزند (1) ؛ آنان را دشمن قطعى و حتمى خود بدانند (2) ؛ همواره از آنان مانند شىء نجس و پليد، اعراض و اجتناب كنند (3) و با امر به معروف و نهى از منكر، بينى منافقان را به خاك بمالند (4) . خطبه بلند حضرت در نهج البلاغه در بيان ويژگى هاى منافقان، شامل چنين تحذير و هشدارى است (5) ، و تمثيل منافق به درخت «حنظل» براى شناساندن منافق و ويژگى هاى او به مردم است: «مثل منافق، مانند درخت حنظل است كه برگهايش سرسبز ولى طعم آن تلخ است . (6) » در سخنى جامعه شناسانه ، وجود منافقان عالم نما را گوشزد مى كند و مى فرمايد : شما در عصرى هستيد كه گوينده به حق، اندك و زبان به راستى ناگشاده و ملازم حق خوار است . اهل آن همگى سازشكار و جوانشان تندخو و پيرشان گنهكار و عالمشان منافق و نزديكشان ، بيرون رونده اند. كهتر ايشان ، مهترشان را بزرگ نمى دارد و توانگرشان از فقيرشان دستگيرى نمى كند . (7) ».
از نظر تاريخى مى توان مصداقهايى همچون ابوموسى اشعرى و عبدالله بن عمر را در نظر آورد و برخورد منافقانه ابن عمر را در بيعت نكردن و خيانت ابوموسى اشعرى را در يارى نرساندن به امام در جنگ جمل به ياد آورد (8) امام در نامه اش به محمد بن ابى بكر، هنگامى كه او را به جانب مصر روانه مى كند، از همين منافقان برحذرش مى دارد و آن را بر هشدار پيامبر مبتنى مى كند كه فرمود: «من بر امتم از مؤمن و مشرك نمى ترسم؛ چه، مؤمن را خداوند با ايمانش باز مى دارد و مشرك را خدا به سبب شركش قلع و قمع مى كند . بلكه من از آن كه در درون منافق و به زبان عالم مى نمايد، مى ترسم . آنچه [نيكو] مى دانيد، مى گويد و آنچه منكر مى دانيد ، مى كند. (9) » امام همچنين در وصيتش به كميل كه افزون بر كمالات اخلاقى و عرفانى، مدتى ولايت « هيت » را در شمال غربى انبار به عهده داشت (10) ، فرمان مى دهد از منافقان بپرهيزد و با خائنان مصاحبت نكند (11) نيز به فردى از شيعيانش مى فرمايد : «بكوش تا زير بار احسان منافقى نروى. (12) »
1. فلا تتخذوا منهم أولياء. (سوره نساء ، آيه 89 و 140)
2. هم العدو فاحذرهم. (سوره منافقون، آيه 4)
3. فأعرضوا عنهم ، إنهم رجس. (سوره توبه، آيه 95)
4. خصال، ص 232، ح .74
5. احذركم أهل النفاق فإنهم الضالون المضلون. (نهج البلاغه، خطبه 194)
6. غرر الحكم، حديث . 9878
7. غرر الحكم، حديث 3857؛ نهج البلاغه، خطبه .230
8. طبرانى، معجم كبير، ج 19، ص 388، ح 910؛ كافى، ج 1، ص 397، ح . 1
9. نهج البلاغه ، نامه . 27
10. موسوعة الامام على فى الكتاب و السنة و التاريخ، ج 12، ص .272
11. بحار الانوار، ج 77، ص 271 ،ح 1 و ج 78، ص 9، ح .16
12. بحار الانوار، ج 75، ص 384، ح .7
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام علی(ع) و منافقين
امام علی (ع) و حبس عایشه
پاسخ: مطلبي كه دلالت كند امير مومنان علي عليه السلام، عايشه را پس از جنگ جمل در خانه اش محصور كرده باشد در كتب تاريخي نيافتيم اما آنچه مسلم است اين است كه خود عايشه ديگر بعد از جنگ جمل بر عليه آن حضرت اقدام عملي انجام نداد و از كرده خود در جنگ جمله به شدت پشيمان شده بود لذا علتي براي محصور كردن وي وجود نداشت چون محصور كردن براي كساني است كه هر لحظه در صدد ايجاد فتنه و زنده كردن عداوتها هستند.
در مورد حالات عايشه بعد از جنگ جمل نقل شده كه وي هرگاه روز جمل را به ياد ميآورد، آرزو ميكرد كه اي كاش قبل از آن مرده بود و در آن حادثه حضور نمييافت.وي هنگامي كه آيه «و قَرْنَ في بُيوتِكُنَّ» (سوره احزاب آيه 33) را ميخواند، چندان ميگريست كه روبندش خيس ميشد.( احمد بن يحيي بلاذري، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۷۸، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.)
نيز رواياتى در كتابهاى شيعه و سنى وجود دارد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از اميرمؤمنان عليه السلام خواسته بود كه وقتى بر عائشه پيروز شدى، با او مدارا كن.
بيهقى در دلائل النبوة، حاكم نيشابورى در المستدرك، شيخ مفيد در كتاب الجمل و... نقل كردهاند:
از ام سلمه نقل شده است كه رسول خدا (ص) از شورش برخى از همسرانش خبر داد عايشه از اين خبر خنديد پيامبر به او فرمود: «مراقب باش اى حميراء كه تو نباشى» سپس رو به على عليه السّلام كرد و گفت: «اى ابو الحسن اگر كارى از امور او را عهده دار شدى با او مدارا كن»
(البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاى458هـ)، دلائل النبوة، ج6، ص411؛ الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص129، ح4610، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م؛الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاى413 هـ)، الجمل، ص230، ناشر: مكتبة الداوري ـ قم.)
همچنين در روايت ديگري نقل شده: رسول خدا صلى الله عليه وآله به على بن أبى طالب عليه السلام فرمود: به زودى بين شما و عائشه اتفاقاتى مىافتد. على عليه السلام سؤال كرد؟ بين من و او ؟ فرمود: بلى. باز امام عليه السلام سؤال كرد: آيا من بر شقاوت هستم اى رسول خدا ؟ فرمود: نه، ولى هر وقت اين اتفاق افتاد او را به منزلش برگردان.
(الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص393، ح27242، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج1، ص332، ح995، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.)
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام علی (ع) و حبس عایشه
سیره حکومت داری
پاسخ: با نگاهي به سيره امير مومنان علي عليه السلام به نحوه حكومت داري آن حضرت پي خواهيم برد اما نكته اساسي اين است كه كسب حكومت و حفظ آن هدف اصلي امام(ع) نبود. حضرت علي (عليه السلام) قبل و بعد از رسيدن به حكومت،
رفتار سياسي اش را در چارچوبي مشخص منضبط كرده بود و خود را به فراتر رفتن از آن مجاز نمي دانست. كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) چارچوب رفتار سياسي و اجتماعي و فردي امام (عليه السلام) به شمار مي آمد. حضرت (عليه السلام) آن قدر به اين امر اهميت مي داد كه در شوراي عمر پيشنهاد عبدالرحمن بن عوف را نپذيرفت و راه براي خلافت عثمان گشوده شد.
عبدالرحمن به امام(عليه السلام) گفت: چنانچه در كنار كتاب و سنت نبوي به سنت شيخين (ابوبكر و عمر) وفادار بماني، باتو بيعت خواهم كرد. حضرت واپسين شرط وي را نپذيرفت و از حكومت بازماند.(الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج 2، ص 223 )امام(ع) در حكومتداري خود، از شيوههاي خاصّي استفاده ميكرد و بدينگونه نبود كه تنها از اعمال قدرت در رسيدن به اهداف صحيح حكومتي بهره بگيرد؛ بلكه به روشهاي ذيل نيز تمسك ميجست:
1. عقلانيت و استدلالگرايي: محور اصلي حكومت علوي، حق و عدل است و معيار برقراري اين محور نيز، عقل و استدلال ميباشد. امام به شخصي كه در جنگ جمل گرفتار حيرت شده بود و نسبت به حقّانيت طرفين نزاع كه از اصحاب پيامبر(ص) بودند دچار شك و ترديد گرديد، فرمود: «تو دچار اشتباه شدهاي. به درستي كه حق و باطل توسط شخصيّت مردان شناخته نميشوند. ابتدا حق را بشناس، آنگاه اهلش را هم ميشناسي، و باطل را بشناس، آنگاه اهلش را هم ميشناسي.»[1] منطق امام در برخورد با خوارج نيز، منطق استدلال و دفع شبهات و تحكيم عقلاني بنيادهاي صحيح ديني آنها بود.
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: سیره حکومت داری
استناد به روز غدیر
پاسخ : مسأله غدیر و نصب امیرمؤمنان علیه السلام به خلافت در آن روز بارها مورد استناد آن حضرت قرار گرفته است.
علامه امینى در موارد متعددى استنادات امیرمؤمنان علیه السلام را از طریق منابع اهل سنت ذکر کرده است1. برخى از این موارد عبارتند از:
1. در روز شورى2،
2. در زمان خلافت عثمان3،
3. هنگام ورود به کوفه در سال 35 هجرى4،
4. در جنگ جمل5،
5. در جنگ صفین6.
در اینجا به جهت اختصار تنها استناد آن حضرت علیه السلام به حدیث غدیر در روز شورى را نقل میکنیم:
عامربن واثله میگوید: «در روز شورى با على علیه السلام کنار درب خانه ایستاده بودم و شنیدم او خطاب به آنان فرمودند: من براى شما دلیلى میآورم که احدى نمیتواند بر آن خدشه اى وارد کند. سپس فرمودند: اى جماعت! آیا در میان شما کسى هست که پیش از من به یگانگى خداوند ایمان آورده باشد؟ گفتند: نه!
ـ آیا در بین شما کسى هست که برادرى چون جعفر طیار داشته باشد که با ملائک پرواز میکند؟ گفتند: نه!
ـ آیا کسى از شما غیر از من عمویى همچون حمزه شمشیر خدا و شمشیر رسول خدا صلى الله علیه و آله دارد؟ گفتند نه!
ـ آیا غیر از من کسى از شما همسرى چون فاطمه علیهاالسلام، دختر پیامبر صلى الله علیه و آله و سرور زنان اهل بهشت دارد؟ گفتند: نه!
ـ آیا کسى از شما هست که (به دستور قرآن)پیش از نجوا با پیامبر صلى الله علیه و آله صدقه داده باشد؟ گفتند نه!
ـ آیا در میان شما غیر از من کسى هست که پیامبر صلى الله علیه و آله دربارهاش فرموده باشد: «من کنت و مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره، لیبلغ الشاهد الغایب»7 گفتند: نه!
افزون بر امیرمؤمنان علیه السلام، حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام نیز به حدیث غدیر استناد کرده و در اعتراضات خود آوردهاند: «آیا سخن رسول خدا در غدیر خم را از یاد بردهاید که فرمودند: (هرکس را مولا منم این على علیه السلام مولاى اوست) و نیز اینکه فرمودند: «جایگاه تو (على) نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسى علیه السلام است؟»8.
پس از آن حضرت نیز امام حسن مجتبى علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مواردى به این مسأله استناد کردهاند9. غیر از اهل بیت عصمت علیهم السلام بسیارى از صحابیان و دیگران و حتى کسانى از دشمنان امیرمؤمنان چون عمروبن عاص به این مسأله استناد کردهاند10. استناد به این حدیث در قرون بعدى نیز ادامه یافته تا آنجا که مأمون خلیفه عباسى نیز به صف استنادکنندگان به این حدیث پیوسته است11.
پی نوشت:
1. بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 159ـ163.
2. همان، ص 159 - 163.
3. همان ص 163ـ166.
4. همان، ص 166ـ186.
5. همان، ص 186ـ187.
6. همان، ص 195ـ196.
7. براى آگاهى بیشتر ر.ک: الغدیر، ج 1، صص 159ـ213.
8. بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 196ـ197.
9. همان، ص 197ـ199.
10. همان، ص 199ـ210.
11. همان ص 210ـ213.
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: استناد به روز غدیر
امير عرب
پاسخ: القاب متعدد براي يك فرد، بيانگر زواياي وجودي و شخصيتي او است. يكي از شخصيتهايي كه داراي لقبهاي متعدد است، امام علي (عليه السلام) است. اين القاب به خاطر وجود با عظمت و نوراني و به جهت صفات و مكارم عالي انساني آن حضرت به ايشان نسبت داده شده است.
پيامبر اكرم (ص) در موارد زيادي امام علي (ع) را هم به اسم (علي) و هم به لقب ها و كنيه هاي ديگري (مانند ابوتراب) مورد خطاب و ياد كردن قرار داده است.
يكى از القاب خاصّه علي (ع)، «امير المؤمنين» است. اين لقب را حضرت رسول (ص) به آن حضرت دادند و فرمودند: به علي بن ابى طالب به عنوان امير المؤمنين سلام كنيد.[ شيخ طبرسى، إعلام الوري بأعلام الهدي، ص 154، نشر اسلامية، تهران، چاپ سوم، 1390ق؛ كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 1، ص 292، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1365ش.]
امام علي (ع) از طرف حضرت رسول اكرم (ص) به القاب و عناوين ديگرى نيز ياد شده اند؛ مانند:
«سيّد المسلمين»، «امام المتّقين»، «قائد الغُرّ المُحَجَّلين»[«...قَالَ النَّبِيُّ (ص) تُحْشَرُ أُمَّتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَتَرِدُ رَايَةُ إِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب...» (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 8، ص 24، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1404ق).] (يعني، پيشواى دست و پا و پيشانى سفيدانى است كه در غرفههاى بهشتى در قيامت آرميدهاند. و نيز پيشواي كساني كه از زيادي عبادت پيشانيشان مىدرخشد)،
«سيّد الأوصياء»،[«... إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَشَّرَنِي فِيكَ بِبُشْرَى لَمْ يُبَشِّرْ بِهَا نَبِيّاً قَبْلِي، بَشَّرَنِي بِأَنَّكَ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ...» (همان، ج 31، ص 437).]
«يعسوب المؤمنين»[«... قَالَ النَّبِيُّ (ص) يَا عَلِيُّ أَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ...» (همان، ج 35، ص 56).] (يعني، بزرگ و سركرده مؤمنان)،
«سيّد العرب»،[«قَالَ النَّبِيُّ (ص) عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ فَقَالَتْ عَائِشَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتَ سَيِّدَ الْعَرَبِ قَالَ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ...» (همان، ج 4، ص 198).] و لقب هاي ديگر.[ ر.ك: إعلام الوري بأعلام الهدي، ص 154.] معناي سيد العرب به فارسي همان امير عرب است.
همان طور كه گفته شد پيامبر اكرم (ص) از امام علي (ع) به عنوان «امام المتقين» نيز ياد فرموده كه لفظ «امام» در آن ذكر شده است.
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امير عرب
نمادي از انسان کامل
«انسان کامل»،عنواني است که از ديرباز مورد توجه بوده و نه تنها انديشمندان و فلاسفه در اين وادي وارد شده و کتابهايي نوشته اند بلکه براي عموم مردم هم جاذبه زيادي داشته است و با اينکه صنعت و علوم هر روزه کشف و اختراع تازه اي مي آفرينند و لوازم و ابزار جديدي در اختيار مي گذارند ولي همچنان انسانها هر جا که با خود خلوت کنند
و از اسارت وسايل و ابزار برهند و مجال انديشه و بازگشت به خويشتن خويش را دريابند، در جاذبه اين آرمان قرار گرفته و دوست مي دارند که اگر بدان جايگاه رفيع نرسيده لااقل سيماي او را به تماشا بنشينند و از حال و هواي او برخوردار گردند.
راستي انسان کامل کيست و چه صفات و خصوصياتي را داراست؟
کمال انسان در چيست؟
بجز مکتب «ماترياليسم»که اصولاً از انسان تعريف ديگري دارد، عموم مکاتب بشري مانند«بودا»،«يوگا»،«بهاکتي»از هند باستان و «لائوتسه»،«کنفوسيوس»از چين باستان و «افلاطون»و«ارسطو»از يونان باستان و «اپيکور»،«رواقيون»از يونان و روم، تا «اومانيسم»و«اگزيستانسياليسم»(1)اعتراف دارند که کمال انسان در وراي «خور و خواب و خشم و شهوت»است، و از همه بالاتر در منظر اديان الهي بويژه اسلام، کمال آدمي از اين زاويه نگريسته مي شود، و اميرالمؤمنين علي عليه السلام در بيش از يکصد و چهل مورد در اين رابطه سخن ايراد فرموده است.(2)
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: نمادي از انسان کامل
پيش از عروسي
بزرگان به خواستگاري زهرا(سلاماللهعليها) ميروند .
شهر مدينه از آرامش نسبي برخوردار بود و مهاجران وا نصار ميتوانستند در پرتو اين آرامش، به زندگي روزانه خود بپردازند. هر چند، گاهي پيامبر(صلي الله عليه و آله) آنان را به جنگ با دشمنان دين اسلام فرا ميخواند، ولي آن نيز براي شان شيرين بود.
در اين ميان، علي(عليهالسلام) با کار در نخلستانهاي مدينه، به تنهايي روزگار ميگذراند. با اين همه، در اداره حکومت اسلامي، هيچ گاه از همکاري با پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) دريغ نميورزيد.
در خانواده پيامبر(صلي الله عليه و آله) نيز فاطمه زهرا(سلاماللهعليها) دختر گرامي نبي اکرم(صلي الله عليه و آله) به سن بلوغ رسيده و افزون بر رشد جسماني، به رشد عقلي و روحي دست يافته بود. برتريهاي دختر محبوب و نور چشم پيامبر(صلي الله عليه و آله) سبب شده بود اصحاب بزرگ پيامبر(صلي الله عليه و آله) در صدد خواستگاري از او برآيند. با اين حال، هرگاه بزرگي نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) ميآمد، ايشان ميفرمود:
امرها الي ربها ان شاء ان يزوجها زوجها؛ امر ازدواج فاطمه به دست خداست، اگر خدا بخواهد که او را شوهر دهد، خود چنين ميکند.
گاهي نيز ميفرمود: اني انتظر بها القضا؛ همانا من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهي هستم.[1]
روزي ابوبکر نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) رسيد، روبهروي آن حضرت نشست و گفت: اي رسول خدا! شما از ويژگيها و پيشينه من در اسلام آگاهي و.... وي همين گونه ويژگيهاي خود را بر ميشمرد تا اين که پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: چه ميخواهي؟ ابوبکر گفت: فاطمه را به نکاح من در آور! پيامبر(صلي الله عليه و آله) ساکت شد واز وي روبرگردانيد.
ابوبکر با نااميدي و ناراحتي از خانه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بيرون رفت. در راه به عمر برخورد و داستان خود را براي او بازگو کرد. عمر گفت: من نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) ميروم و هماني را که تو ميخواستي، ميطلبم. با اين حال، پيامبر(صلي الله عليه و آله) همانند پيش رفتار کرد و عمر نيز نااميد بازگشت.[2]
هم چنين عبدالرحمن بن عوف که يکي از سرمايهداران زمان خود بود، به خواستگاري فاطمه(سلاماللهعليها) رفت. وي، صد شتر با باري از پارچههاي گرانبهاي مصري به همراه 10 هزار دينار طلا را به عنوان مهريه فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) پيشنهاد کرد.[ 3] پيامبر(صلي الله عليه و آله) از اين سخن خشمگين شد و حتي سنگريزه به سويش پرتاب کرد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: تو پنداشتي من بندهي پول وثروتم!
هنگامي که همه خواستگاران فاطمه زهرا(سلاماللهعليها) پاسخ رد شنيدند، با خود گفتند که به يقين پيامبر(صلي الله عليه و آله)، علي(عليهالسلام) را براي دختر دردانهاش برگزيده است. از اين رو، بر آن شدند تا علي(عليهالسلام) را به اين کار، تشويق کنند.
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: ازدواج علي(ع) و فاطمه(س)چگونه بوده است؟
سیره اجتماعی امام علی(ع)
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: سیره اجتماعی امام علی(ع)
کمک عقیل از حضرت علی(ع)
پاسخ: اتفاقا بر عكس آنچه شما ذكر كرديد، اميرالمومنين علي عليه السلام وقتي درخواست كمك برادرش را شنيد آنرا رد نكرد و به او پيشنهاد داد از مال خويش چنين كمكي را به وي بكند اما چون مال درخواستي عقيل بسيار سنگين بود(صدهزار درهم) و اميرالمومنين نيز در آن موقع از مال شخصي خويش چنين پولي را نداشت به برادرش فرمود صبر كند تا پس از مدتي با تهيه اين پول از مال شخصي خود تا آنجا كه امكان دارد به وي كمك كند اما عقيل اين پيشنهاد را نپذيرفت و درخواست داشت كه از بيت المال سريع به وي چنين پولي داده شود كه اميرالمومنين اين درخواست را رد كرد.(براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به: بحار الانوار، جلد9، صفحه 613 ،چاپ تبريز)
البته از اين نمونه ماجراها در سيره اميرالمومنين به وفور ديده مي شود كه برخي از دوستان و نزديكان حضرت به طمع اينكه آن بزرگوار حاكم و خليفه شده به آن حضرت مراجعه مي كردند اما جواب براي همه يكي بوده است كه به طور نمونه به دو مورد اشاره ميشود:
اسامة بن زيد، پيكي نزد حضرت فرستاد و گفت: «عطاي مرا بفرست، شما مي داني كه اگر در دهان شير بروي، با شما مي آيم».اميرمؤمنان عليه السلام در پاسخ نوشت: «انّ هذا المال لمن جاهد عليه، و لكن لي مالاً بالمدينة فأصب منه ما شئت؛(شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 4، ص 102.)اين مال براي كسي است كه در جهاد شركت كرده باشد؛ اما من در مدينه مالي دارم، هرچه مي خواهي از آن بگير.»
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: يكي از دوستان اميرمؤمنان عليه السلام از ايشان مالي درخواست نمود، حضرت فرمود: «يخرج عطائي فأُقاسِمُك هُو؛ آنگاه كه حقوق من رسيد، از آن به تو مي دهم»؛ ولي آن شخص به آن مقدار قانع نشد و گفت: برايم كافي نيست. و به معاويه پيوست.( نهج السّعادة في مستدرك نهج البلاغه، ج 4، ص 146 و 147.)
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: کمک عقیل از حضرت علی(ع)
شخصيت حضرت على (ع )
از نظر روان شناسان , شخصيت هر فردى متشكل از سه عامل مهم است كه هر يك در انعقاد و تكون شخصيت تأثيربه سزايى دارد و گويى روحيات و صفات و طرز تفكر انسان همچون مثلثى است كه از پيوستن اين سه ضلع به يكديگرپديد مى آيد. اين سه عامل عبارتنداز:
1 وراثت
2 آموزش و پرورش
3 محيط زندگى
صفات خوب و بد آدمى و روحيات عالى و پست او به وسيلهء اين سه عامل پى ريزى مى شود و رشد و نمو مى كند.
دربارهء عامل وراثت سخن كوتاه اينكه : فرزندان ما نه تنها صفات ظاهرى را, مانند شكل و قيافه , از ما به ارث مى برند,بلكه روحيات و صفات باطنى پدر و مادر نيز از طريق وراثت به آنان منتقل مى شود.
آموزش و پرورش و محيط, كه دو ضلع ديگر شخصيت انسان را تشكيل مى دهند, در پرورش سجاياى عالى كه دست آفرينش در نهاد آدمى به وديعت نهاده و يا تربيت صفاتى كه كودك از پدر و مادر به وراثت برده است نقش مهمى دارند. يك آموزگار مى تواند سرنوشت كودكى و يا كلاسى را تغيير دهد. و بسا كه محيط, افراد آلوده را پاك و يا افراد پاك را آلوده مى سازد. قدرت اين دو عامل در شكل دادن به شخصيت آدمى چنان مسلم و روشن است كه خود را ازتوضيح دربارهء آن بى نياز مى دانيم . البته نبايد فراموش كرد كه در وراى اين امور سه گانه و مشرف و مسلط بر آن ها اراده وخواست انسان قرار گرفته است .
شخصيت موروثى حضرت على (ع )
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام شناسی
فعاليت هاي فرهنگي امام علي (ع)
پاسخ: مهمترين گام در شروع يك حكومت صحيح ، اصلاحات فرهنگي آن جامعه است. اگر اصلاحات فرهنگي در يك جامعه به خوبي شكل گرفت و فرهنگ و اعتقادات مردم متعالي شد، تمام ابعاد ديگر اصلاحات به راحتي محقق خواهد گشت.
تعريف اصلاحات فرهنگي :
اصلاحات فرهنگي چيزي جز حاكميت حقيقي دين (اسلام حقيقي) بر زندگي فرد و اجتماع نيست، در حقيقت هدف از اصلاحات فرهنگي، حاكم كردن خدامحوري بجاي هوا محوري است.
در اينجا به دو اقدام اساسي امام (ع) در اين زمينه مي پردازيم :
1- مبارزه با انحرافات ديني :
ـ نفي بدعتگرايي و مبارزه با جهل عمومي
مشكل مهمي كه در سر راه علي (ع) در هنگام تحويل گرفتن حكومت قرار داشت، انحرافات ديني بود كه ميراث خلفاي غاصب قبل از آن حضرت بود. جداي از بدعتها، مشكل مهم ديگر آن بود كه بسياري از مردم آگاهي درستي از دين نداشت و اقدامي در جهت ارائه آگاهيهاي مذهبي به آنان صورت نگرفته بود. در اينجا به ذكر برخي از نمونه هاي عيني تحريفات كه امام با آنها درگير شد، مي پردازيم:
خليفه دوم و سوم بر اين باور بودند كه آنان حق دارند تا در برخي ازامور برخلاف قرآن و سنت پيامبر اكرم (ص) ، براي خود تشريح ويژه واحكام جديد وضع نمايند. اين افعال و اعمال خلفا به مرور زمان به عنوان يك اصل شرعي غير قابل تخطي، توسط مسلمانان پذيرفته شد. از جمله ترك سهم ذوي القربي و مؤلفه قلوبهم، متعه و ... و يا بدعت برگزاري نماز تراويح كه خليفه دوم با پذيرفتن آنكه بدعت است مي گفت كه بدعت خوبي است ، كامل خواندن نماز توسط عثمان در منا برخلاف پيامبر (ص) و حتي خلفاي قبل و تغيير وضو توسط عثمان و دهها مورد ديگر
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام شناسی
بخشیدن قاتل
پاسخ:اتفاقا بر عكس آنچه كه شما ذكر كرديد امام علي عليه السلام در مورد قاتل خود فرمود:
اگر من زنده بمانم خود صاحب اختيار و ولي خون خود هستم، و اگر بميرم و فاني گردم، فناء ميعاد و ميقات من است، و اگر ضارب را عفو كنم اين عفو براي من موجب تقرب و براي شما حسنهاي است. پس بنابراين عفو كنيد و از جرم ضارب چشم بپوشيد، آيا دوست نداريد كه خداوند نيز از خطاها و گناهان شما در گذرد؟
پس چه بسيار حسرت است براي كسيكه در غفلت بسر ميبرد اينكه عُمرش، حجت خدا عليه او باشد، يا آنكه روزگار و ايامش او را به شقاوت بكشاند.
خداوند ما را و شما را از افرادي قرار دهد كه هيچ رغبت و ميلي آنها را از اطاعت خداي تعالي باز ندارد، و بعد از مردن هيچ نقمت و گرفتاري و عقوبتي بر آنها بار نشود، پس حقاً و صرفاً ما براي خدا هستيم و به خدا هستيم.
پس رو به حضرت امام حسن عليه السلام نموده و فرمودند: اي نور چشم و اي فرزند من! فقط يك ضربه در مقابل يك ضربه؛ و در زياده روي گناه است، و گناه مكن.»
حال اين سوال پيش مي آيد كه چرا امام حسن عليه السلام قصاص فرمود.
در پاسخ به سوال شما بايد گفت: عوامل متعددي سبب قصاص ابن ملجم گرديد:
1. همانگونه كه ميدانيد، حكم قصاص مسئلهاي است كه تمامي اولياي دم بايد در مورد آن نظر بدهند. اميرالمومنين علي عليهالسلام بجز فرزندان حضرت زهرا از ديگر همسرانشان نيز صاحب فرزنداني بودند كه بجز قصاص به امر ديگري راضي نبودند. تاريخ آمده است: برخي دختران اميرالمومنين از امام حسن عليهالسلام درخواست قصاص سريع قاتل را داشتند.
2. اميرالمومنين علي عليهالسلام رهبر جامعه بزرگ اسلامي آن زمان بودند. هر چند مردم كوفه به دليل دنيا طلبي و ... حضرت را بسيار ميآزردند اما قلبا وي را رهبري عادل و محبوب ميدانستند و هرگز حاضر به رها كردن قاتل ايشان نبودند. به عبارتي ديگر عموم جامعه خواستار قصاص وي بودند.
3. چه بسا عدم قصاص ابن ملجم سبب ايجاد جنگي ديگر ميان ميان مردم اندك اما با وفا و مومن كوفه (و نه همه آنان) با خوارج ميگرديد كه در ميان مردم كوفه و نواحي اطراف آن زندگي ميكردند. اين جنگ در شرايطي كه معاويه در كمين ضربه زدن و تصرف شهر كوفه بود، براي كوفيان حكم نابودي آنان را داشت.
4. برخي معتقدند: عدم عفو حضرت مجتبي به علّت عدم مساعدت جوّ مناطق اسلامي در آن روز بوده است. چون با وجود توطئههاي معاويه، و تمرّد اهالي كوفه از ادامۀ جنگ، و اضطراب و تشويش دولت و حكومت اسلام؛ عفو عبدالرّحمن بن ملجم دليل بر شكست و ضعف دولت حضرت مجتبي محسوب ميشد، فلذا حضرت بر اساس مصلحت عامّۀ مسلمانان قصاص را مقدّم داشتند.
ميل أميرالمؤمنين عليه السّلام به عفو بر اساس كرامت نفس و گذشت شخصي خود بوده، و قصاص حضرت مجتبي بر اساس صلاح عامّه و حفظ دولت اسلام بوده است.
5. به عقيده خوارج امام علي عليهالسلام گناهكار بود و هر گناهكاري كافر! و كشتن كافر قصاص نداشت. اگر ابن ملجم بخشيده مي شد، به صورتي غيرمستقيم روي اين تفكر صحه گذاشته شده بود!.
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام شناسی
چرا اسلام سادهزیستی مسئولان را یک ضرورت میداند؟
ضرورت سادهزیستی مسئولان با نگاهی به سیرهی امام علی (ع)
نویسنده : حجة الاسلام کیوان عزتی
ضرورت سادهزیستی مسئولان با نگاهی به سیرهی امام علی (ع)؛
یکی از موضوعاتی که تأثیر بسیار چشمگیری بر زندگی فردی و اجتماعی انسانها دارد، مقولهی زهد و سادهزیستی است که متأسفانه در هیاهوی مدرنیته و عصر تکنولوژی کمتر به آن توجه میشود؛ درحالیکه از نقطهنظر فرهنگ دینی و اسلامی ما، یکی از ارزشهای متعالی به حساب میآید.
عصر ما، عصر حاکمیت دو نگاه افراطی و تفریطی به نحوهی بهرهمندی از مادیات در زندگی است. از یک سو عدهای از مردم را میبینیم که چنان در مادیات غوطهور شده و اسیر زرقوبرق و تجملات آن گردیدهاند که گویی تمام هدف از حیات دنیوی انسان، بهرهمندی از همین مادیات است و از سویی دیگر عدهای را شاهدیم که چونان راهبان تارک دنیا و اهل ریاضت، از جهان ماده بهکلی بیخبرند و حتی در استفاده از حلال دنیا نیز بهشدت بر خود سخت میگیرند! البته امروزه بیشتر مردم به زندگی از نوع اول متمایل شدهاند و رشد روزافزون عوامل قدرت و ثروت و ترویج دائمی زندگی مصرفگرایانه در رسانههای جمعی، خطر روی آوردن به زندگی تجملاتی و فرو رفتن در مرداب دنیا را افزایش داده است.
با توجه به وضعیت فوقالذکر و با در نظر گرفتن آثار زیانبار زندگی تجملاتی از سویی و خطر فروغلتیدن کسانی که از زندگی تجملاتی دلزده شدهاند، به رهبانیت غیرمتشرعانه از سوی دیگر، تلاش داریم که در این مقاله، ضمن برشمردن برداشتهای انحرافی از مقولهی سادهزیستی، ویژگیهای سادهزیستی و آثار مثبت آن را بررسی کنیم تا از خطرات تجملگرایی در امان بمانیم.
لذا در اولین گام و در راستای ارائهی تعریفی روشن از سادهزیستی، عرض میکنیم که سادهزیستی مورد نظر اسلام عبارت است از: عدم دلبستگی به مظاهر دنیا و رهایی از تجملات و تشریفات زائد زندگی و بیپیرایه بودن که مقابل آن، تجملگرایی و رفاهزدگی است.
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: چرا اسلام سادهزیستی مسئولان را یک ضرورت میداند؟
امام علی(ع) و نیازهای روانی انسان
نویسنده: محمد دشتی
اصول بحث:
1- اثبات اصالت روح
2- اثبات نیازمندی های انسان
3- ضرورت تفریحات و شادی ها
1- اثبات اصالت روح
پیش از پیشرفت علوم و بخصوص علم روانشناسی و اکتشافات و تجربیات شگفت پیرامون روح و روان آدمی، بسیاری باور نداشتند که روح آدمی، به گونه ای مستقل وجود دارد،
و قابل کشف و شناسائی است،
و تنها به جسم و تن انسان ها نظر دوخته و نیازها و نیازمندی های انسان را با دیدگاه مادّی ارزیابی می کردند.
و باور نمی کردند که روح آدمی چونان جسم او، بیمار می شود،
زنگار می گیرد،
افسرده می شود،
و می تواند نقش تعیین کننده ای در سرنوشت انسان داشته باشد.
بسیاری باور نمی کردند که:
روح انسان اصالت دارد،
استقلال دارد،
و حالات گوناگون آن در تن آدمی تأثیر فراوان دارد.
نه روح و روان را باور داشتند،
و نه بیماری های روانی را می شناختند،
و نه راه های درمان روح را می پذیرفتند.
برخی دیگر گرچه در وجود روح تردید نمی کردند اما آن را بازتاب جسم، آثار طبیعی خون، و یکی از حالات تن آدمی به حساب می آوردند.
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام علی(ع) و نیازهای روانی انسان
امام علی(علیه السلام) و تفریحات سالم (1)
نویسنده: محمد دشتی
اوّل- گردش و تفریحات سالم
دوّم- سرگرمی های سالم
سوّم- وسیله ی سواری
چهارم- قبول هدایای دوستان
پنجم- با کودکان یتیم
ششم- لذّت های حلال
الف: گردش و تفریح
همان گونه که بدن به انواع غذاها محتاج است،
روح آدمی نیز به شادابی و تفریحات سالم نیازمند است، و غذای روحی و روانی همواره در کنار غذای جسم مطرح بوده است.
با برّرسی سیره ی عملی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام این حقیقت را به روشنی مشاهده می کنیم، مانند:
1- تماشای آب گودال ها پس از باران
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل فرمود که:
شبی در مدینه باران فراوانی بارید و بیابان ها و گودال ها پُر از آب شد.
صبح آن روز رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم به من فرمود:
بیا تا به صحرای «عقیق» برویم و طراوت و صفای آب های جمع شده در گودال ها و درّه ها را تماشا کنیم.
همراه پیامبر به تماشای بیابان رفتیم و منظره های زیبای طبیعت را تماشا می کردیم،
گفتم:
ای رسول خدا! اگر دیشب اطّلاع می دادید غذائی آماده می کردم.
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام علی(علیه السلام) و تفریحات سالم (1)
امام علی (علیه السلام) و تفریحات سالم (2)
نویسنده: محمد دشتی
ج: وسیله ی سواری:
1- وسیله ی سواری امام علی علیه السلام
وسیله ی سواری برای هر کسی ضروری است،
و هرچه دارای کیفیّت بهتری باشد خوب است،
که در روایات آمده است، از سعادت مؤمن، اسب خوب است.(1)
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دارای:
یک شتر سواری،
یک اسب
و یک قاطر سفید بود.
که آن را (دُلدُل) می گفتند، و در روز جنگ حنین سوار بر قاطر شد.
به امام علی علیه السلام گفتند:
بر اسب سوار شو که چابک و گریزنده تر است.
حضرت فرمود:
اَلخَیلُ لِطَّلَبِ وَ الهَرَب، وَ لَستُ مُدبِراً و لَا اَنصَرِفُ عَن مُقبِلٍ
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام علی , تفریح , سواری , وسیله , شتر , اسب سواری , جنگ , هدیه , حلوا , اشعث , رشوه , کارگزاران , میهمانی
امام علی (علیه السلام) و تفریحات سالم (3)
و: با کودکان یتیم
1- برطرف کردن نیاز مادّی و روحی یتیمان
امام علی علیه السلام تنها به نیازهای جسمی یتیمان بی پدر توجه نداشت بلکه به نیازهای روانی و روحی آنها نیز رسیدگی می کرد،
خرما و برنج و روغن به خانه یتیمان می برد،
و برای آنان غذاهای خوب درست می کرد و آنها را از گرسنگی نجات می داد.
و از نظر تربیتی سعی می کرد با دست خود لقمه در دهانشان بگذارد،
و آنها را بخنداند،
و خطاب به آنان می فرمود:
اگر به شما گفتند پدر شما کیست؟
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام علی , تفریح , کودکان یتیم , قنبر , تبسم , مزاح , شوخی , لذت های حلال
امام علی علیه السلام و تجمل و زیبایی (1)
1- انگشترهای حضرت:
یکی از جلوه های زیبایی و تجمّل در مردان انگشتر، و در زنان انواع انگشتر و حلقه و دستبندهای طلائی است.
داشتن انگشتر نه تنها جنبه زیبائی دارد، بلکه فوائد روانی و بهداشتی گوناگونی نیز به همراه خواهد داشت،
که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از آن بهره مند بود و به آن سفارش فرمود.
به نمونه ها توجّه کنید:
1- چهار انگشتر
امام علی علیه السلام چهار انگشتر در دست شریف می کرد:
1- انگشتری از یاقوت سرخ برای شرافت و بزرگواری
2- انگشتری از عقیق سرخ برای حرز و محفوظ ماندن
3- انگشتری از فیروزه، برای پیروزی و شادابی
4- انگشتری از آهن چینی برای قوّت بخشیدن به انگشت که دیگران را از استفاده آن نهی می فرمود.(1)
می بینیم با اینکه حضرت در لباس، ساده پوش است، امّا به انگشتر و انواع آن توجّه دارد.
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام علی , زیبایی , تجمل , انگشتر , نقش نگین , رنگ کردن مو , خضاب کردن
امام علی علیه السلام و تجمل و زیبایی (2)
نویسنده: محمد دشتی
3- خانه و مسکن مناسب
1- خانه ی وسیع خریدن
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به مسکن که یکی از نیازهای طبیعی و ضروری انسان است، فکر وسیع و واقع بینی داشت.
روزی به منزل یکی از دوستان خود رفت، دید که منزل او بسیار کوچک و تنگ است،
امام علی علیه السلام به او فرمود:
خانه ی تو خیلی کوچک است.
سپس پولی در اختیارش گذاشت که منزلِ مناسبِ شأنش خریداری کند و به آنجا أثاث کشی نماید.
دوست حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گفت:
یا امیرالمؤمنین علیه السلام این خانه ی پدری من است که آن را برای من ساخته و نمی توانم آن را بفروشیم، یا از آن خارج گردم.
حضرت پاسخ داد:
اِن کانَ أبوکَ أحمَقٌ یَنبَغی أن تَکُونَ مِثلُهُ؟
***
(اگر پدرت نادان بود، تو هم باید نادان باشی؟)(1)
2- روش استفاده از خانه های مجلّل
یکی از دوستان امام علی علیه السلام در شهر بصره، «علاء بن زیاد» بود، که خانه ی بسیار باشکوه و بزرگی داشت،
وقتی حضرت وارد خانه ی او شد، ابتدا اعتراض کرد که:
ما کُنتَ تَصنَعُ بِسَعَةِ هِذِهِ الدّار؟
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امام علی علیه السلام و تجمل و زیبایی (2)
امامت امام علي عليه السلام در سنجش خرد (1)
نويسنده: آيت الله سيدعلي حسيني ميلاني
ويژگي هاي پذيرفته شده براي امام
اهل سنّت کتاب هايي را در علم عقايد و کلام نوشته اند؛ کتاب هايي هم چون: المواقف في علم الکلام تأليف قاضي ايجي، شرح المواقف نگارش شريف جرحاني، شرح قوشچي بر التجريد، شرح المقاصد تأليف سعدالدين تفتازاني، شرح العقائد النسفيّه و ديگر کتاب هاي مهمّ اعتقادي.
آنان در اين کتاب ها بحث هايي را درباره امام مطرح و فصل هايي را بيان کرده اند. از فصل هاي مطرح شده در اين کتاب ها انتخاب امام است که انتخاب امام به اختيار مردم است و خداوند متعال در اين امر نقشي ندارد. اين ديدگاه با اعتقاد شيعه اماميّه مخالفت دارد.
آنان در فصل ديگر، شروطي را در امام لازم مي دانند و مي گويند: کسي را که مردم براي رهبري جامعه انتخاب مي کنند بايد داراي تمام اين شروط باشد تا براي اين امر مهم از سوي مردم برگزيده شود، آن گاه شروط و اوصافي را براي امام بيان کرده اند و آن ها را به دو بخش تقسيم نموده اند:
1. شروطي که تمام علما آن ها را قبول دارند؛
2. شروطي که مورد اختلاف ميان علما است.
موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسبها: امامت امام علي عليه السلام در سنجش خرد (1)