تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 125310
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 257477
بازدید ماه : 310755
بازدید کل : 10702510
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 3 / 1397



عکسها و پوسترهای حضرت علی (ع)

 

توضيح شبهه

اكنون شبهه اي را كه ابن تيميه مطرح كرده و در عصر حاضر نيز خوراك سايت ها و كارشناسان شبكه هاي وهابي شده است، در اين قسمت عنوان مي‌كنيم.

علامه حلي رحمة‌ الله عليه بر امامت امير مؤمنان عليه السلام به آيه:

 

 

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ

 

 (واقعه / 10 و 11)

استدلال كرده و روايت ابن عباس را كه پيشگامان امت را معرفي مي‌كند، ذيل آن آورده و نتيجه گرفته است كه :

وهذه الفضيلة لم تثبت لغيره من الصحابة فيكون هو الإمام

اين فضيلت براي غير علي از بقيه صحابه ثابت نشده است، پس او امام است.

الحلي، الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاي726 هـ)، منهاج الكرامة في معرفة الإمامة، ص 129، تحقيق: عبد الرحيم مبارك، ناشر: مؤسسة عاشوراء للتحقيقات والبحوث الإسلامية - مشهد : تاسوعا، 1379

ابن تيميه در مقام جواب از اين سخن علامه حلي مي‌گويد:

الرابع قوله «وهذه الفضيلة لم تثبت لغيره من الصحابة» ممنوع، فان الناس متنازعون في أول من اسلم فقيل أبو بكر أول من اسلم فهو اسبق إسلاما من على وقيل أن عليا أسلم قبله لكن علي كان صغيرا وإسلام الصبي فيه نزاع بين العلماء ولا نزاع في أن إسلام أبي بكر أكمل وانفع فيكون هو أكمل سبقا بالاتفاق واسبق على الإطلاق على القول الآخر فكيف يقال على اسبق منه بلا حجة تدل على ذلك.

اين سخن علامه حلي كه مي‌گويد: اين فضليت براي ديگر صحابه ثابت نشده اشد، ممنوع است؛‌ زيرا مردم  در اين مطلب كه اولين مسلمان چه كسي است، اختلاف نظر دارند. گفته شده است كه ابو بكر اولين كسي است كه اسلام آورد ؛ بنا بر اين او پيشگام ترين مسلمان از علي است ؛ و گفته شده است كه علي قبل از او اسلام آورده است ولي علي كوچك بود ؛ و در صحت اسلام كودك در بين علماء اختلاف است، و شكي نيست كه اسلام ابوبكر كامل‌تر و سودمند‌تر بود ؛ و اجماعا پيشگامي ابوبكر كامل‌تر و طبق نظر ديگر ابوبكر پيشگام علي الاطلاق بود ؛ پس چگونه بدون هيچ دليلي ادعا مي‌شود كه علي پيشگام علي الاطلاق بوده است .

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج 7، ص 155، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

همانگونه كه مشاهده مي‌شود ابن تيميه روي دو مطلب دست گذاشته است:

مطلب اول: علي عليه السلام اولين مسلمان نيست؛‌ زيرا در اولين مسلمان اختلاف نظر است و طبق يك قول ابو بكر نخستين مسلمان بوده است.

 مطلب دوم:‌ برفرض كه علي نخستين فرد مسلمان بوده،‌ اما او در حال كودكي اسلام آورده و اسلام يك كودك هيچگونه ارزش ندارد و در صحت اسلام كودك ميان علماء گفتگو است.    
در نوشتار پيش رو، بر آنيم كه ابتدا نخستين مسلمان بودن اميرمؤمنان عليه السلام از نظر اجماع و اقوال علماي اهل سنت و روايات صحيح آنها در چند فصل ثابت كنيم، آنگاه پاسخ شبهه ابن تيميه را نيز بيان نماييم.

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 3 / 1397

عکسها و پوسترهای حضرت علی (ع)

اين شخص از راويان بخاري و مسلم است؛ از  اين رو، احتياجي به آوردن توثيقات وي نيست. ابن حجر در مورد او مي‌گويد :

ع الستة عمرو بن عبد الله بن عبيد ويقال علي

تهذيب التهذيب ج8، ص56 ش 100

6. الحارث  بن عبد الله الاعور:

اين راوي را برخي همانند شعبي تكذيب كرده اند؛ اما در عين حال و در كمال تعجب از وي روايت نيز نقل كرده اند.

ذهبي در باره ايشان تعبير «علامه، امام، و اوعية العلم» ‌دارد و مي‌نويسد:

الحارث الأعور هو العلامة الإمام أبو زهير الحارث بن عبد الله بن كعب بن أسد الهمداني الكوفي صاحب علي وابن مسعود كان فقيها كثير العلم ...

قلت قد كان الحارث من أوعية العلم ومن الشيعة الأول وكان يقول تعلمت القرآن في سنتين والوحي في ثلاث سنين

فأما قول الشعبي الحارث كذاب فمحمول على أنه عنى بالكذب الخطأ لا التعمد وإلا فلماذا يروي عنه ويعتقده بتعمد الكذب في الدين وكذا قال علي بن المديني وأبو خيثمة هو كذاب وأما يحيى بن معين فقال هو ثقة وقال مرة ليس به بأس وكذا قال الإمام النسائي ليس به بأس ... ثم إن النسائي وأرباب السنن احتجوا بالحارث

حارث بن اعور علامه، پيشوا، ابو زهير ... مصاحب علي و ابن مسعود و يك فقيه كثير العلم بود. ... مي‌گويم: حارث ظرف علم و از شيعيان نخستين بود. او مي‌گفت: قرآن را در دو سال ياد گرفتم و وحي را در سه سال.

اما سخن شعبي كه حارث را كذاب معرفي كرده، حمل بر اين مي‌شود كه مقصود شعبي كذب از روي خطا است نه از روي تعمد،‌ و گرنه چرا شعبي از او روايت نقل كرده در حالي كه اعتقاد به تعمد كذبش در امور ديني دارد.

ابن مديني و ابو خثيمه نيز وي را كذاب دانسته اما يحيي بن معين گفته است: وي ثقه است. و مرتبه ديگر گفته : رواياتش اشكالي ندارد و نسائي نيز گفته است روايتش اشكالي ندارد. سپس نسائي و ارباب سنن به رواياتش احتجاج كرده اند.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 4، ص153، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

و در جاي ديگر در باره حارث مي‌نويسد:

وحديث الحارث في السنن الأربعة والنسائي مع تعنته في الرجال فقد احتج به وقوى أمره والجمهور على توهين أمره مع روايتهم لحديثه في الأبواب فهذا الشعبي يكذبه ثم يروي عنه والظاهر أنه كان يكذب في لهجته وحكاياته وأما في الحديث النبوي فلا وكان من أوعية العلم.

 روايت حارث در سنن اربعه و نسائي با سخت گيري وي در رجال به او احتجاج كرده اند و ايشان را تقويت كرده است؛ اما شعبي امرش را سست دانسته با اين كه روايت او در تمام ابواب موجود است. مثلا شعبي وي را تكذيب كرده ولي پس از آن روايتش را نقل كرده است. ظاهر اين است كه شعبي او را در لهجه و حكاياتش تكذيب كرده است. اما در روايت نبوي نه، و ايشان از مخزنهاي علم بوده است.

ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج 2، ص 172

با توجه به متن فوق، حارث بن عبد الله از نظر يحيي بن معين موثق و از نظر ذهبي و برخي ديگر همانند نسائي كه از وي روايت نقل كرده اند، مورد اعتبار و داراي منزلت است.


موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 3 / 1397

عکسها و پوسترهای حضرت علی (ع)

نقد تنها روايت معارض اين نظريه

در مقابل اين نظريه اكثر كه علي عليه السلام را نخستين مسلمان مي‌داند، تنها يك روايت معارض وجود دارد كه اسلام آوردن آن حضرت را پس ايمان آوردن يك گروه از مردم مي‌داند. ابن عساكر اين روايت را با سند و متن ذيل نقل كرده است:

أخبرنا أبوالقاسم الشحامي أنا أبو عثمان البحيري أنا أبو عمرو الحيري أنا محمد بن أحمد بن المؤمل الصيرفي ببغداد نا أبي نا بشر بن محمد اليشكري نا عثمان بن مقسم عن يزيد بن رومان عن عطاء بن يسار عن ابن عباس قال أول من أسلم مع رسول الله صلى الله عليه وسلم خديجة ثم أناس ثم علي فأمرهم رسول الله صلى الله عليه وسلم بشهادة أن لا إله إلا الله وأن محمدا عبده ورسوله وخلع الأنداد واللات والعزى وأمرهم بالصلاة.

ابن عباس مي‌گويد: نخستين شخصي كه به رسول خدا صلي الله عليه وسلم اسلام آورد، خديجه است پس از آن گروهي از مردم ديگر، پس از آن علي مسلمان شد؛‌ پس رسول خدا به آنان دستور داد تا به وحدانيت خداوند و اين كه محمد بنده خدا و رسول اوست شهادت دهند و شرك و بت پرستي را كنار بگذارند و آنان را به اقامه نماز دستور داد.

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 42، ص27، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.

بررسي روايت:

با بررسي كه در سند روايت انجام شد يك تن از روايان آن مجهول و يك تن د يگر از نظر علماي رجال اهل سنت، ضعيف و جاعل روايت است:

 

1. «ابي» احمد بن المؤمل:

اين شخص پدر محمد بن احمد مؤمل است. در كتب رجالي اهل سنت، هيچگونه توثيق و حتي مدحي براي وي ذكر نشده است. و در برنامه «جوامع الكلم» يكي از نرم افزارهاي رجال اهل سنت، به شماره: (3512 ) تضعيف شده است.

 

2. عثمان بن مقسم:

اين راوي را، ثوري، يحيي بن معين، سعدي كذاب و جاعل روايت دانسته و از نظر احمد بن حنبل منكر الحديث و از نظر دار قطني متروك الحديث است.

 ابو الفرج ابن الجوزي در كتاب «الضعفاء والمتروكين» اقوال علماء را در تضعيف اين راوي اين گونه آورده است:

 عثمان بن مقسم أبو سلمة البري الكندي البصري وقيل كوفي يروي عن هشام بن عروة كذبه الثوري وقال يزيد بن زريع لا شيء وقال أحمد بن حنبل حديثه منكر وقال يحيى ليس بشيء هو من المعروفين بالكذب ووضع الحديث وقال السعدي كذاب وقال النسائي والدارقطني متروك.

ثوري او را دروغگو مي‌داند، يزيد بن زريع مي‌گويد: روايت او چيزي نيست. احمد بن حنبل گفته: روايتش منكر است. يحيي بن معين مي‌گود: روايت او چيزي نيست، او دروغگويان و جاعلان معروف روايت است. سعدي گفته است: او دروغگو است. نسائي و دارقطني گفته اند: او متروك است.

 

ابن الجوزي، عبد الرحمن بن علي بن محمد، أبو الفرج (متوفاي579هـ)، الضعفاء والمتروكين، ج2، ص172، تحقيق : عبد الله القاضي، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة : الأولى 1406 

 

ذهبي در كتاب «المغني في الضعفاء»، تصريح مي‌كند كه بسياري از علماء او را تكذيب كرده اند:

4066 - عثمان بن مقسم البري عن هشام بن عروة وقتادة كذبه غير واحد عنه مناكير.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، المغني في الضعفاء، ج 2، ص 429،‌ تحقيق: الدكتور نور الدين عتر.

ذهبي در جاي ديگر مي‌نويسد:

 [ 5617 ] عثمان بن مقسم البري أبو سلمة الكندي البصري أحد الأئمة الأعلام على ضعف في حديثه ... تركه يحيى القطان وابن المبارك و قال أحمد حديثه منكر وقال الجوزجاني كذاب وقال النسائي والدارقطني متروك.

عثمان بن مقسم ... با اين كه در حديث ضعيف است يكي از علماي اعلام است. ... يحيي و ابن مبارك روايت از وي را ترك كرده اند. احمد بن حنبل گفته: وي منكر الحديث است. جوزجاني گفته: او بسيار دروغگو است. نسائي و دارقطني متروك الحديث دانسته است.

ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج 5، ص 72

همين عبارت را ابن حجر عسقلاني نيز در كتابش آورده است:

لسان الميزان ج 4، ص 155

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 3 / 1397

عکس نوشته های تسلیت شهادت حضرت علی (ع)

مضمون سوم : «علي بن ابي طالب السابق إلى محمد»

در اين روايت رسول خدا صلي الله عليه وآله يوشع بن نون، صاحب ياسين و علي بن ابي‌طالب عليه السلام را به ترتيب سابقان امت موسي، عيسي و امت اسلام معرفي كرده است:

550 . ابن مردويه، عن ابن عباس، عن النبي (صلى الله عليه وسلم) قال: السبق ثلاثة؛ فالسابق إلى موسى يوشع بن نون، والسابق إلى عيسى صاحب يس، والسابق إلى محمد (صلى الله عليه وسلم) علي بن أبي طالب (رضي الله عنه) .

ابن عباس از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل شده است كه سابقان سه نفر اند. سابق به سوي موسي يوشع بن نون و سابق به سوي عيسي صاحب ياسين و سابقه به سوي محمد علي بن ابي‌طالب هستند.

مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني - ص 331

روايت فوق در معجم كبير طبراني با اين سند نقل كرده است:

حدثنا الحسين بن إسحاق التستري ثنا الحسين بن أبي السري العسقلاني ثنا حسين الأشقر ثنا سفيان بن عيينة عن بن أبي نجيح عن مجاهد عن بن عباس عن النبي صلى الله عليه وسلم قال السبق ثلاثة فالسابق إلى موسى يوشع بن نون والسابق إلى عيسى صاحب ياسين والسابق إلى محمد صلى الله عليه وسلم علي بن أبي طالب.

المعجم الكبير - الطبراني - ج 11، ص 77

 

 
بررسي سند روايت

هيثمي بعد از نقل روايت، در باره سندس مي‌نويسد:

رواه الطبراني وفيه حسين بن حسن الأشقر وثقه ابن حبان وضعفه الجمهور، وبقية رجاله حديثهم حسن أو صحيح .

اين روايت را طبراني نقل كرده و در سند آن حسين بن حسن اشقر است كه ابن حبان وي را توثيق كرده و جمهور تضعيف كرده اند اما بقيه رجال سند حسن يا صحيح هستند.

مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 ص 102

همانگونه كه از عبارت هيثمي پيدا است،‌ حسين اشقر هم تضعيف دارد و هم توثيق كه ايشان به توثيق ابن حبان اشاره كرده است.

اما با جستجو در كتب اهل سنت،‌ مي‌بينيم كه افراد ديگري نيز ايشان را توثيق كرده و رواياتش را صحيح مي‌دانند.

اولا: ابن حبان وي را توثيق كرده است.

ثانيا: حاكم نيشابوري كه حافظ علي الاطلاق در روايات است، روايتش را كه در باره آيه «انما انت منذر و لكل قوم هاد» آورده، تصحيح كرده است:

4646 أخبرنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن السماك ثنا عبد الرحمن بن محمد بن منصور الحارثي ثنا حسين بن حسن الأشقر ثنا منصور بن أبي الأسود عن الأعمش عن المنهال بن عمرو عن عباد بن عبد الله الأسدي عن علي إنما أنت منذر ولكل قوم هاد قال علي رسول الله صلى الله عليه وسلم المنذر وأنا الهادي

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه

المستدرك على الصحيحين  ج 3، ص 140

ثالثا: حسين اشقر در سلسله اسناد روايات احمد بن حنبل و يحيي بن معين واقع شده و آنها از وي روايت نقل كرده اند. اين مطلب نشان مي‌دهد كه وي در نزد آنها از اعتبار خوبي برخودار بوده است.


موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 3 / 1397

عکس نوشته های تسلیت شهادت حضرت علی (ع)

سند اول: (معتبر)

سند اول روايت بريده در كتاب «فضائل الصحابة» چنين آمده است:

1346 حدثنا العباس بن إبراهيم القراطيسي نا محمد بن إسماعيل الأحمسي نا مفضل بن صالح نا جابر الجعفي عن سليمان بن بريدة عن أبيه قال قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم قم بنا يا بريدة نعود فاطمة قال فلما أن دخلنا عليها أبصرت أباها ودمعت عيناها قال ما يبكيك يا بنية قالت قلة الطعم وكثرة الهم وشدة السقم قال أما والله لما عند الله خير مما ترغبين إليه يا فاطمة أما ترضين أني زوجتك أقدمهم سلما وأكثرهم علما وأفضلهم حلما والله إن ابنيك لمن شباب أهل الجنة.

بريده مي‌گويد: رسول خدا به من فرمود: بيا به عيادت فاطمه برويم. هنگامي‌كه بر ايشان وارد شديم فاطمه وقتي چشمش به پدرش افتاد چشمانش اشك آلود شد. رسول خدا فرمود: اي دخترم چرا گريه مي‌كني؟ فاطمه گفت: به خاطر كمي غذا و بسياري محنت و شدت درد. رسول خدا فرمود: آگاه باش به خدا سوگند. آنچه نزد خدا است بهتر است از آنچه شما به آن رغب داريد. آيا راضي  نيستي كه تو را به كسي در آوردم كه از نظر اسلام پيشگام ترين و از نظر علم بيشترين و از نظر حلم برترين مردم است. به خدا سوگند فرزندانت جوانان اهل بهشت هستند.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2، ص 764، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م

 

 
بررسي سند روايت:

1. عباس بن ابراهيم قراطيسي:

ذهبي در «تاريخ الإسلام» اين راوي را توثيق كرده است:

العباس بن إبراهيم . أبو الفضل القراطيسي بغدادي، ثقة .

تاريخ الإسلام  ج 23، ص 143

خطيب بغدادي در «تاريخ بغداد»، نيز وي را پس از معرفي و ذكر اساتيد و شاگردانش، ثقه مي‌داند:

 العباس بن إبراهيم أبو الفضل القراطيسي حدث عن إسحاق بن زياد .. وكان ثقة.

تاريخ بغداد، ج 12، ص 151

2. محمد بن اسماعيل احمسي:

ابن ابي حاتم در كتاب‌ «الجرح والتعديل»، مي‌نويسد:

1080 محمد بن إسماعيل بن سمرة الأحمسي ... قال أبو محمد سمعت منه مع أبى وهو صدوق ثقة نا عبد الرحمن قال سئل أبى عنه فقال صدوق.

محمد بن اسماعيل ... ابو محمد (ابن ابي حاتم) مي‌گويد:‌ من همراه پدرم از او (محمد بن اسماعيل) شنيدم و او صدوق و ثقه بود. عبد الرحمن مي‌گويد:‌ در باره او از پدرم سؤال كردم گفت:‌ او صدوق است.

ابن أبي حاتم الرازي التميمي، ابومحمد عبد الرحمن بن أبي حاتم محمد بن إدريس (متوفاى 327هـ)، الجرح والتعديل، ج 7، ص190، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1271هـ ـ 1952م.

ابن حبان در كتاب «الثقات» اسم ايشان را آورده است:

15510 محمد بن إسماعيل بن سمرة الأحمسي السراج من أهل الكوفة يروى عن وكيع والكوفيين حدثنا عنه عبد الملك وغيره من شيوخنا

الثقات  ج 9، ص 118

ذهبي نيز بر توثيق ايشان تصريح كرده و مي‌نويسد:


موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 3 / 1397

سند سوم: ‌مرسل ابو اسحاق سبيعي از فاطمه زهرا (س): «اقدم امتي سلما» (مرسل تابعي صحيح)

ابن ابي شيبه فرمايش رسول خدا صلي الله عليه وآله را از طريق فاطمه زهرا سلام الله عليها با سند معتبر ديگر اين‌گونه نقل كرده است:

حدثنا الفضل بن دكين عن شريك عن أبي إسحاق قال قالت فاطمة يا رسول الله زوجتني حمش الساقين عظيم البطن أعمش العين قال زوجتك أقدم أمتي سلما وأعظمهم حلما وأكثرهم علما.

فاطمه زهرا فرمود:‌ اي رسول خدا مرا به ازدواج مردي در آوردي كه ساق پايش باريك و شكمش گنده و چشمانش كم سو است؟ رسول خدا فرمود: من تو را به ازدواج مردي در آوردم  كه پيشگام ترين امت من در اسلام آوردن و با عظمت ترين آنها از نظر حلم و داناترين آنها از نظر علم،‌  است.

إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص 374 ش 32131، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.

 

 
بررسي سند روايت

1. عبد الله بن محمد بن ابي شيبة كوفي مولف كتاب:

ابن حجر وي را ثقه و حافظ مي‌داند و در باره او مي‌نويسد :

عبد الله بن محمد بن أبي شيبة إبراهيم بن عثمان الواسطي الأصل أبو بكر بن أبي شيبة الكوفي ثقة حافظ صاحب تصانيف من العاشرة مات سنة خمس وثلاثين خ م د س ق

عبد الله بن محمد بن ابي شيبه ... ثقه و حافظ روايات و داري تصنيفات است. ...و از راويان بخاري،‌ مسلم، ابو داود، نسائي و ابن ماجه است.

تقريب التهذيب ج1 ص320 ش 3575

2. الفضل بن دكين:

ابن حجر بعد از معرفي او از نظر اسم و نسب، با عبارت «ثقة ثبت» موثق و تأييد مي‌كند و تصريح مي‌كند كه وي از بزرگان اساتيد بخاري بوده است:

الفضل بن دكين الكوفي واسم دكين عمرو بن حماد بن زهير التيمي مولاهم الأحول أبو نعيم الملائي بضم الميم مشهور بكنيته ثقة ثبت من التاسعة مات سنة ثماني عشرة وقيل تسع عشرة وكان مولده سنة ثلاثين وهو من كبار شيوخ البخاري ع

تقريب التهذيب ج1، ص446 ش 5401


موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 3 / 1397




د) کمبود ظرفیت‏ها برای استفاده از علم امام

علیرغم این گستره بی‏نهایت علمی، امام(ع) به خاطر شرایط نامساعد آن روزگار، فرصت تعلیم این علوم را به جامعه نیافت. عواملی مانع کسب فیض از محضر امام(ع) شد از جمله:

1- نبود افراد شایسته.

امام(ع) خطاب به کمیل بن زیاد فرمود:
«ها ان هاهنا لعلما جما (و اشار بیده الی صدره) لو اصبت له حملة! بلی اصبت لقنا غیر مامون علیه.» (23)
(بدان) در اینجا علم فراوانی است. (با دستش اشاره به سینه مبارکش کرد) اگر افراد لایقی می‏یافتم به آنها تعلیم می‏دادم. آری تنها کسی را می‏یابم که زود درک می‏کند، ولی قابل اطمینان نیست.

2- نبود ظرفیت مناسب در افراد

امام(ع) چنین فرموده ‏اند:
«والله لو شئت ان اخبر کل رجل منکم بمخرجه و مولجه و جمیع شانه لفعلت ولکن اخاف ان تکفروا فی برسول الله(ص) الا و انی مقضیه الی الخاصة ممن یؤمن ذلک منه.» (24)

به خدا سوگند، اگر بخواهم، می‏توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش و از تمام شؤون زندگی‏اش آگاه سازم، ولی از آن می‏ترسم که این کار موجب کافر شدن شما به پیامبر گردد (درباره‏ام غلو کنید)!
آگاه باشید من این اسرار را به خاصانی که مورد اطمینان هستند خواهم سپرد.

6) امام(ع) شریک غم و همراه سختی های مردم

امام(ع) در نامه‏ای که خطاب به «عثمان بن حنیف‏» فرماندار بصره نوشته‏اند فرموده‏ اند:
«ا اقنع من نفسی بان یقال هذا امیرالمؤمنین؟ و لا اشارکهم فی مکاره الدهر او اکون اسوة لهم فی جشوبة العیش.» (25)
آیا به همین قناعت کنم که گفته شود: من امیرمؤمنانم! اما با آنان در سختی‏های روزگار شرکت نکنم؟ و پیشوا و مقتدای آنان در تلخی‏های زندگی‏شان نباشم؟

7) امام و ساده زیستی
عثمان بن حنیف، در بصره به مهمانی یکی از سرمایه‏داران شهر رفته و بر سر سفره او نشسته بود. امام بعد از شنیدن این خبر در نامه‏ای، ضمن توبیخ او، شیوه خود را نیز بیان کرد وفرمود:
«الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه... فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا و لا اعددت لبالی ثوبی طمرا و لا حزت من ارضها شبرا، و لا اخذت منه الا کقوت آتان دبرة.» (26)
به خدا سوگند من از دنیای شما طلا و نقره‏ای نیندوخته‏ ام. و از غنایم و ثروت‏های آن مالی ذخیره نکرده‏ ام و برای این لباس که نه‏ام بدلی مهیا نساخته‏ ام و از زمین آن حتی یک وجب در اختیار نگرفته ‏ام و از این دنیا بیش از خوراک مختصر و ناچیزی بهره نبرده ‏ام.

8) سیاست امام(ع)

امام(ع) در هیچ شرایطی حاضر به عدول از مبانی قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم(ص) نشدند، حتی زمانی که به خلافت رسیدند، علیرغم اینکه بعضی‏ دوستان حضرت توصیه‏هایی - که در ظاهر با حسن نیت و در نظر گرفتن مصالح امام و حکومت همراه بود - به ایشان می‏نمودند، اما آن بزرگوار از هر گونه مصلحت‏ اندیشی و ظاهرنگری پرهیز می‏کردندو در جواب این قبیل پیشنهادات می‏فرمودند:
«اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه، والله لا اطور به ما سمر سمیر. و ما ام نجم فی السماء نجما.» (27)
آیا به من دستور می‏دهید که برای پیروزی خود، از جور و ستم، در حق کسانی که بر آنها حکومت می‏کنم استمداد جویم. به خدا سوگند تا عمر من باقی است و تا شب و روز برقراراندو ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب می‏کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد!

ابن ابی الحدید می‏گوید:
«سیاست امام علیه السلام در واقع همان سیاست پیامبر اکرم(ص) بوده است.» سپس وجوه تشابه سیاست امام(ع) با پیامبر اکرم(ص) را ذکر می‏کند; در ادامه نیز میان سیاست‏ خلیفه دوم و امام(ع) مقایسه می‏کند و سیاست امام را از هر جهت مقدم بر سیاست عمر می‏داند. (28)

امام (ع) خود نیز نسبت‏به سیاست معاویه می‏فرماید:

«والله ما معاویة بادهی منی، ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس ولکن کل غدرة فجرة و کل فجرة کفرة.» (29)

سوگند به خدا معاویه از من سیاستمدارتر نیست; اما او نیرنگ می‏زند و مرتکب انواع گناهان می‏شود. اگر نیرنگ ناپسند و ناشایسته نبود، من سیاستمدارترین مردم بودم، ولی هر نیرنگی گناه است و هر گناهی یک نوع کفر!

ابن ابی الحدید می‏گوید:
«کان علی لایستعمل فی حربه الا ما وافق الکتاب والسنة و کان (معاویة) یستعمل خلاف الکتاب والسنة و یستعمل جمیع المکاید حلالها و حرامها.» (30)
امام(ع) در جنگ‏ها از چیزهایی که با کتاب و سنت پیامبر موافق نبود استفاده نمی‏کرد، ولی معاویه علاوه بر اینکه از امور مخالف قرآن و سنت‏
بهره می‏گرفت، تمام مکر و حیله ‏ها را خواه حلال یا حرام به کار می‏بست.

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 3 / 1397


بدان که امیرمؤمنان نسبت‏به پیامبر ویژگی‏هایی داشت که دیگر صحابه آن ویژگی‏ها را نداشتند: او با پیامبر انس و خلوتی داشت که هیچ کس نمی‏دانست در آن لحظات بین آن دو چه می‏گذرد. از معانی قرآن و کلام پیامبر بسیار از حضرتش می‏پرسید، اگر او سؤال نمی‏کرد، پیامبر خود او را تعلیم می‏داد و آگاه می‏ساخت; در حالی که هیچ کدام از صحابه پیامبر چنین نبودند. آنان چند گروه بودند:
1- گروهی که خود از پیامبر سؤال نمی‏کردند، ولی دوست داشتند کسی بیاید از پیامبر چیزی بپرسد تا آنها نیز بشنوند و بهره ببرند.
2- گروهی از فهم ناچیزی برخوردار بودند و در بحث و کسب علم همتی کم داشتند.
3- گروهی نیز عبادت یا میل به دنیا آنها را از فراگرفتن علم بازداشته بود.
4- گروهی دیگر نیز وظیفه خود را سکوت و ترک سؤال می‏دانستند.
5- بعضی نیز برای دین آن قدر ارزش قائل نبودند تا وقت‏خود را در یادگیری دقایق و مشکلات آن صرف کنند.

اما امام(ع) که از ذکاوت، هوش، طهارت باطن و نورانیت نفس برخوردار بود و تمام شرایط آمادگی و قبول معارف الهی را داشت، به نحو تمام و کمال از پیامبر اکرم(ص) بهره گرفت.

ب ) دعای پیامبر در حق امام نسبت‏به علم و آگاهی او.

امام(ع) می‏فرماید: «... علم علمه الله نبیه فعلمنیه، و دعالی بان یعیه صدری و تضطم علیه جوانحی‏». (18)
علمی است که خداوند آن را به پیامبرش تعلیم کرد و او نیز به من آموخت و برایم دعا کرد که خدا آن را در سینه‏ام جای دهد و اعضا و جوارحم را از آن مالامال سازد.

ج) گستره علم امام (ع)

از آن جایی که امام(ع) از دو منبع لایزال قرآن و پیامبر(ص) بهره گرفته و مشمول دعای خاص پیامبراکرم(ص) قرار گرفته بود، از گستردگی علمی فوق‏العاده ‏ای برخوردار بود.

چنان که فرمود:
«ایها الناس، سلونی قبل ان تفقدونی، فلانا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض‏». (19)
ای مردم، پیش از آن که مرا نیابید آنچه می‏خواهید بپرسید، زیرا من به راه‏های آسمان از راه‏های زمین آشناترم!

ابن ابی الحدید در این باره می‏نویسد:
«اجمع الناس کلهم علی انه لم یقل احد من الصحابة و لا احد من العلماء (سلونی) غیر علی بن ابیطالب.» (20)
همه مردم اتفاق دارند که هیچ کدام از صحابه پیامبر و هم چنین از دانشمندان چنین ادعای (سلونی قبل ان تفقدونی) نکردند، غیر از علی بن ابی طالب!

امام(ع) در جای دیگر فرموده ‏اند:
«فو الذی نفسی بیده لاتسالونی عن شیی‏ء فیما بینکم و بین الساعة، و لا عن فئة تهدی مئة و تضل مئة الا انباتکم بناعقها و قائدها و سائقها و مناخ رکابها و محط رحالها...» (21)
سوگند به کسی که جانم در دست قدرت او است ممکن نیست از آنچه بین امروز تا قیامت واقع می‏شود یا درباره گروهی که صد نفر را هدایت و یا صد نفر را گمراه کنند از من پرستش کنید جز آنکه از دعوت کننده و رهبر و آن کسی که زمام این گروه را به دست دارد و جایگاه خیمه و خرگاه و محل اجتماع آنها شما را آگاه می‏سازم!

امام(ع) عامل به علم بود:
امام می‏فرماید:
«ایها الناس انی والله ما احثکم علی طاعة الا و اسبقکم الیها و لا انهاکم عن معصیة الا واتناهی قبلکم عنها.» (22)
ای مردم، به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی‏کنم مگر این که پیش از شما خودم به آن عمل می‏کنم و شما را از معصیتی نهی نمی‏کنم، مگر اینکه خودم پیش از شما (از آن) کناره ‏گیری می‏کنم.

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 3 / 1397


زندگینامه امام علی پوستر شهادت پوستر امام علی امام علی علیه السلام احادیث امام علی

ب : دوران نوجوانی امام(ع)

در سال خشکسالی مکه، ابوطالب که بزرگ قریش بود به جهت زیادی عایله خود - و شاید رسیدگی به امور دیگران - با مشکل اقتصادی شدیدی مواجه شد. پیامبر اکرم(ص) از این فرصت استفاده کرد و برای مساعدت به ابوطالب و به همراه عمویش عباس، کفالت دو تن از پسران او را متقبل شدند.

در نتیجه جعفر به کفالت عباس و امام علی علیه السلام که کوچکترین پسر خانواده بود، به کفالت پیامبر اکرم درآمدند و بدین وسیله، حضرت که هنوز سنین کودکی خود را می‏گذرانید، به طور کامل تحت تربیت پیامبر اکرم(ص) قرار گرفت. (3)

امام(ع) در این باره می‏فرماید:

«لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه، یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به.» (4)


من همچون فرزندی که همواره همراه مادر است، همواره با پیامبر بودم و به دنبال او حرکت می‏کردم و او هر روز نکته تازه‏ای را از اخلاق نیک برای من آشکار می‏ساخت و مرا فرمان می‏داد که به او اقتدا کنم.




موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 3 / 1397

ShabahangGif & Animated pictures of Emam Ali (pbuh)- تصاویر متحرک شباهنگ – تصاویر متحرک شهادت حضرت علی علیه السلام

سند اول: عايشه از فاطمه زهرا (س) «اول المسلمين اسلاما» (معتبر)

راوي اين سند عايشه است كه مي‌گويد:

1030 حدثنا محمد بن عُثْمَانَ بن أبي شَيْبَةَ ثنا محمد بن عُبَيْدٍ الْمُحَارِبِيُّ ثنا عبد الْكَرِيمِ بن يَعْقُوبَ عن جَابِرٍ عن أبي الطُّفَيْلِ قال قالت عَائِشَةُ اشْتَكَى رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم في بَيْتِي فَأَتَتْهُ فَاطِمَةُ تَمْشِي وَالَّذِي نَفْسُ عَائِشَةَ بيده كَأَنَّ مِشْيَتَهَا مِشْيَةُ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم فَسَارَّهَا رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم فَبَكَتْ ثُمَّ سَارَّهَا فَضَحِكَتْ فقلت ما رأيت كَالْيَوْمِ ضَحِكًا أَقْرَبَ من بُكَاءٍ فقلت يا فَاطِمَةُ أَخْبِرِينِي ما قال لَكِ قالت ما كنت افعل وقد رَأَى رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم مَكَانَكِ فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم سَأَلَهَا فقالت أن رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم قال إِنَّ جِبْرِيلَ كان يُعَارِضُنِي بِالْقُرْآنِ في كل سَنَةٍ مَرَّةً وقد عَارَضَنِي بِهِ الْعَامَ مَرَّتَيْنِ وَلا أُرَانِي إِلا مَدْعُوًّا بِهِ فَأَجِيبُ فَاتَّقِي اللَّهَ قالت فَجَزِعْتُ ثُمَّ سَارَّنِي فقال أَمَا تَرْضَيْنَ أَنَّ زَوْجَكِ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ إِسْلامًا وَأَعْلَمُهُمْ عِلْمًا فَإِنَّكِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أُمَّتِي كما سَادَتْ مَرْيَمُ نِسَاءَ قَوْمِهَا.

رسول خدا صلي الله عليه وسلم در خانه من مريض شد فاطمه نزد حضرت ‌آمد . سوگند به آن كسي كه جانم به دست او است راه رفتن فاطمه همانند راه رفتن رسول خدا بود.

پس رسول خدا براي او سري گفت، فاطمه گريه كرد. سپس اسرار ديگري گفت فاطمه خنده كرد. من گفتم: همانند امروز گريه نزديك تر به خنده را نديده بودم. گفتم:‌ اي فاطمه به من خبر بده رسول خدا به شما چه گفت؟ فرمود: تا رسول خدا زنده است من اين سر را به شما نمي گويم. وقتي آن حضرت از دنيا رفت از فاطمه سؤال شد و ايشان گفت: رسول خدا فرمود: جبرئيل در هر سال يك بار قرآن را بر من نازل مي‌كرد؛ اما در اين سال دو مرتبه آمد. من عقيده ام اين است كه خداوند مرا فرا بخواند ومن پاسخ مي‌دهم. فاطمه گفت:‌ من ناله زدم. سپس رسول خدا با من رازي گفت و فرمود: آيا راضي نيستي كه شوهر تو نخستن فرد از نظر اسلام آوردن و داناترين آنها از نظر علم باشد؟ زيرا كه شما سيده زنان امت من هستي همانگونه كه مريم سيده زنان قوم خود بود.

الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج 22، ص 416، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.

 

 
بررسي سند روايت:

1. محمد بن عثمان بن ابي شيبه:

ذهبي از علماي رجال اهل سنت وي را «امام، حافظ، (كسي كه صد هزار روايت حفظ است)، اوعية العلم، (مخزن علم) » معرفي كرده و در ضمن توثيقات افراد ديگر را نقل كرده است:

محمد بن عثمان بن أبي شيبة الإمام الحافظ المسند أبو جعفر العبسي الكوفي ... وكان من أوعية العلم وقال صالح جزرة ثقة  وقال ابن عدي لم أر له حديثا منكرا فأذكره.

محمد بن عثمان بن ابي شيبه، پيشوا، حافظ مسند، ... او از مخزن علم بود. صالح جزره گفته است: وي ثقه است. ابن عدي گفته است: روايت منكري را از وي نديده ام .

سير أعلام النبلاء ج14، ص21

ذهبي در جاي ديگر مي‌گويد:

قال أبو الحسين بن المنادي كنا نسمع الشيوخ يقولون مات حديث الكوفة لموت محمد بن أبي شيبة ومطين وموسى بن إسحاق وعبيد بن غنام

ابو الحسن بن منادي مي‌گويد: ما از اساتيد شنديم كه مي‌گفتند: حديث كوفه با مرگ محمد بن ابي شيبه و ... مرد.

سير أعلام النبلاء، ج 14، ص 22

ابن حجر در كتاب لسان الميزان توثيقات و تأييدات صالح جزره، ابن عدي، خطيب بغدادي و مسلمة بن قاسم و عبدان را آورده است:

 محمد بن عثمان بن أبي شيبة أبو جعفر العبسي الكوفي الحافظ ... وكان عالما بصيرا بالحديث والرجال له تواليف مفيدة وثقه صالح جزرة وقال بن عدي لم أر له حديثا منكرا وهو على ما وصف لي عبدان لا بأس به ...

قال الخطيب له تاريخ كبير وله معرفة وفهم ... وذكره بن حبان في الثقات وقال كتب عنه أصحابنا ... وقال عبد المؤمن بن خلف النسفي سئل عنه صالح بن محمد فقال ثقة ...

 وقال مسلمة بن قاسم لا بأس به كتب الناس عنه ولا أعلم أحدا تركه ...

محمد بن عثمان ... حافظ است. او داناي به روايات و علم رجال و داراي تأليف هاي مفيد بود. او را صالح جزره توثيق كرده و ابن عدي گفته: من روايت منكري را از او سراغ ندارم بنابر آنچه عبدان برايم توصيف كرده، اشكالي در او نيست.

خطيب گفته: براي او تاريخ كبير است و او داري فهم و معرفت است. ابن حبان وي را در كتاب «الثقات خود آورده و گفته است كه اصحاب ما از وي روايت نوشته است. مسلمه بن قاسم گفته است: اشكالي در او نيست، مردم از وي روايت نوشته است و كسي را نديدم كه او را ترك كرده باشد.

لسان الميزان ج5، ص280


موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 3 / 1397

فصل دوم؛ پيشگامي اميرمومنان در كلام رسول خدا (ص)

شهادت حضرت علی  تصاویر شهادت حضرت علی (ع) emam ali 3 bashiran

در كلمات رسول خدا صلي الله عليه وآله روايات فراواني وجود دارد كه ثابت مي‌كند حضرت علي عليه السلام اولين مومن و اولين مسلمان است .

در يك بررسي كلي، در كتب اهل سنت، 16تن از صحابه «اولين مسلمان بودن اميرمؤمنان» را از زبان رسول خدا (ص) با اين تعبيرات: «اولهم اسلاما، اول المسلمين اسلاما، اقدمهم سلما، اقدمهم اسلاما، اقدم امتي سلما، اول المؤمنين ايمانا، والسابق الي علي بن ابي طالب، هذا اول من آمن بي، انه لاول اصحابي سلما، اول الناس ايمانا، اول المؤمنين بالله» نقل كرده‌اند ! كه بعضي از سندهاي آن صحيح و مجموع آنها قطعاً متواتر است ! و نيز اين مطلب با سند صحيح از برخي تابعين از رسول خدا (ص) نقل شده و علماي اهل سنت نيز اين فضيلت را به عنوان فضيلت قطعي حضرت مطرح كرده‌اند.

1.    از طريق امير مؤمنان علي (ع) با سه سند

يكي از صحنه‌هاي زيبايي كه در زندگي اميرمؤمنان عليه السلام رقم خورد، ازدواج آن حضرت با فاطمه زهرا سلام الله عليها دختر گرامي رسول خدا صلي الله عليه وآله است.

طبق روايات اهل سنت، پس از آنكه رسول خدا به خواستگاري اميرمؤمنان عليه السلام از فاطمه زهرا سلام الله عليها پاسخ مثبت داد،‌ حضرت زهرا به خاطر بدگويي برخي از زنان نسبت به شوهر ايشان رنجيده شده و گريستند ؛ رسول خدا (ص) به حضرت فاطمه فرمود: من تو را به ازدواج نخستين مسلمان از امت و صحابه در آورده‌ام.

 

اين روايت با مضمون هاي مختلف از طريق امير مؤمنان عليه السلام نقل شده‌است. 

 

مضمون اول: «اولهم سلما» علي اولين مسلمان در بين صحابه (معتبر) (ابو مريم از ابو اسحاق از حارث از امير مومنان)

 

دولابي در كتاب «الذرية الطاهرة النبوية» از امير مؤمنان عليه السلام نقل كرده است كه رسول الله صلى الله عليه وسلم در قضيه ازدواج حضرت زهرا امير مؤمنان را نخستين مسلمان از جمع صحابه معرفي مي‌كند: 

 

حدثنا أحمد بن يحيى الصوفي حدثنا إسماعيل بن أبان حدثنا أبو مريم عن أبي إسحاق عن الحارث عن علي قال خطب أبو بكر وعمر رضي الله عنهما إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فأبى رسول الله عليهما فقال عمر أنت لها يا علي فقال ما لي من شيء إلا درعي أرهنها فزوجه رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة فلما بلغ ذلك فاطمة بكت قال فدخل عليها رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال : ما لك تبكين يا فاطمة فوالله لقد أنكحتك أكثرهم علما وأفضلهم حلما وأولهم سلما.

علي عليه السلام فرمود: ابو بكر و عمر نزد رسول خدا صلي الله عليه وسلم براي خواستگاري رفتند، رسول خدا براي آنها پاسخ مثبت نداد. عمر گفت: اي علي! شما براي خواستگاري برويد. علي فرمود:‌ من چيزي جز سپر ندارم كه آن را گرو مي‌دهم. رسول خدا به علي پاسخ مثبت داد و دخترش فاطمه را به ازدواج او در آورد. چون اين خبر به فاطمه رسيد،‌ گريه كرد. رسول خدا بر فاطمه وارد شد و فرمود : دخترم فاطمه ! چرا گرياني ؟ ترا شريك زندگي كسي قرار دادم كه از همه ي ايشان دانش بيشتر و فضل افزون تر داشته و پيش آهنگ تر از همه در پذيرش اسلام است.

     الدولابي، الإمام الحافظ ابوبشر محمد بن أحمد بن حماد (متوفاى310هـ)، الذرية الطاهرة النبوية، ج1، ص63، ش 90، تحقيق: سعد المبارك الحسن، ناشر:الدار السلفية - الكويت، الطبعة: الأولى، 1407هـ.

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 3 / 1397

http://nasr19.ir/wp-content/uploads/2012/08/emam-ali_nasr19.ir-27.jpg

مقدمه

يكي از مسائل مورد قبول بيشتر علماء، محدثان، مورخان و انديشمندان فريقين، اين است كه حضرت خديجه سلام الله عليها نخستين فرد از ميان زنان و اميرمؤمنان عليه السلام نخستين فرد از ميان مردان به رسول خدا صلي الله عليه وآله ايمان آورده اند و در اين باره روايات صحيح در منابع اسلامي وجود دارد .

 اما بنيانگذار وهابيت، ابن تيميه حراني با اين كه به اين مطلب اعتراف دارد، در پي شبهه افكني خود تصريح مي‌كند كه اميرمؤمنان عليه السلام هنگام اسلام آوردن به سن بلوغ نرسيده بود و ايمان و اسلام يك فرد نابالغ فائده اي ندارد. از اين جهت ابوبكر كه در سن بزرگتر او اسلام آورده، ارزشي بيشتري دارد و در نتيجه اسلام او كامل‌تر است و در نهايت او پيشگام مسلمان محسوب مي‌شود.

توضيح شبهه

اكنون شبهه اي را كه ابن تيميه مطرح كرده و در عصر حاضر نيز خوراك سايت ها و كارشناسان شبكه هاي وهابي شده است، در اين قسمت عنوان مي‌كنيم.

علامه حلي رحمة‌ الله عليه بر امامت امير مؤمنان عليه السلام به آيه:

 

 

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ

 (واقعه / 10 و 11)

استدلال كرده و روايت ابن عباس را كه پيشگامان امت را معرفي مي‌كند، ذيل آن آورده و نتيجه گرفته است كه :

وهذه الفضيلة لم تثبت لغيره من الصحابة فيكون هو الإمام

اين فضيلت براي غير علي از بقيه صحابه ثابت نشده است، پس او امام است.

الحلي، الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاي726 هـ)، منهاج الكرامة في معرفة الإمامة، ص 129، تحقيق: عبد الرحيم مبارك، ناشر: مؤسسة عاشوراء للتحقيقات والبحوث الإسلامية - مشهد : تاسوعا، 1379

ابن تيميه در مقام جواب از اين سخن علامه حلي مي‌گويد:

الرابع قوله «وهذه الفضيلة لم تثبت لغيره من الصحابة» ممنوع، فان الناس متنازعون في أول من اسلم فقيل أبو بكر أول من اسلم فهو اسبق إسلاما من على وقيل أن عليا أسلم قبله لكن علي كان صغيرا وإسلام الصبي فيه نزاع بين العلماء ولا نزاع في أن إسلام أبي بكر أكمل وانفع فيكون هو أكمل سبقا بالاتفاق واسبق على الإطلاق على القول الآخر فكيف يقال على اسبق منه بلا حجة تدل على ذلك.

اين سخن علامه حلي كه مي‌گويد: اين فضليت براي ديگر صحابه ثابت نشده اشد، ممنوع است؛‌ زيرا مردم  در اين مطلب كه اولين مسلمان چه كسي است، اختلاف نظر دارند. گفته شده است كه ابو بكر اولين كسي است كه اسلام آورد ؛ بنا بر اين او پيشگام ترين مسلمان از علي است ؛ و گفته شده است كه علي قبل از او اسلام آورده است ولي علي كوچك بود ؛ و در صحت اسلام كودك در بين علماء اختلاف است، و شكي نيست كه اسلام ابوبكر كامل‌تر و سودمند‌تر بود ؛ و اجماعا پيشگامي ابوبكر كامل‌تر و طبق نظر ديگر ابوبكر پيشگام علي الاطلاق بود ؛ پس چگونه بدون هيچ دليلي ادعا مي‌شود كه علي پيشگام علي الاطلاق بوده است .

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج 7، ص 155، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

همانگونه كه مشاهده مي‌شود ابن تيميه روي دو مطلب دست گذاشته است:

مطلب اول: علي عليه السلام اولين مسلمان نيست؛‌ زيرا در اولين مسلمان اختلاف نظر است و طبق يك قول ابو بكر نخستين مسلمان بوده است.

 

مطلب دوم:‌ برفرض كه علي نخستين فرد مسلمان بوده،‌ اما او در حال كودكي اسلام آورده و اسلام يك كودك هيچگونه ارزش ندارد و در صحت اسلام كودك ميان علماء گفتگو است.  

 

در نوشتار پيش رو، بر آنيم كه ابتدا نخستين مسلمان بودن اميرمؤمنان عليه السلام از نظر اجماع و اقوال علماي اهل سنت و روايات صحيح آنها در چند فصل ثابت كنيم، آنگاه پاسخ شبهه ابن تيميه را نيز بيان نماييم.

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 3 / 1397

چند سؤال از برادران اهل سنت 

در پايان چند سؤالي در همين رابطه به ذهن مي رسد كه اميد است جنابعالي و ساير همفكران گرامي پاسخ قانع كننده اي ارائه نماييد: 

1 - شما مي گوييد پيامبر اكرم صلي اللّه عليه وآله خليفه معين نكرد، و تعيين آن را بعهده مردم گذاشت. 

اگر اين كار حضرت، حق بود و به صلاح امت و تضمين كننده هدايت مردم بود، پس بر همه واجب است از او متابعت كنند چون كار او بايد براي تمام خداجوياني كه معتقد به قيامت هستند، الگو باشد: (لقد كان لكم في رسول اللّه أسوة حسنة لمن كان يرجوا اللّه واليوم الآخر). الأحزاب: 21 

بنا بر اين، كار ابوبكر كه خليفه معين كرد بر خلاف سنت پيامبر صلي اللّه عليه وآله، و موجب ضلالت امت بود. 

و همچنين كار عمر كه تعيين خلافت را بعهده شوراي شش نفره نهاد نيز، برخلاف سنت پيامبر صلي اللّه عليه وآله و سيره ابوبكر بود. 

و اگر چنانچه بگوييد كار ابوبكر و عمر به صلاح امت بود، پس بايد ملتزم باشيد كه كار رسول اكرم صلي اللّه عليه وآله صحيح نبوده، نستجير بالله من ذلك. 

2 - پيامبر گرامي صلي اللّه عليه وآله براي چند روز كه از مدينه بيرون مي رفت يكي از اصحاب خودرا بعنوان جانشين معين مي فرمود: (لأنّ النبي صلي الله عليه وسلم استخلف في كلّ غزاة غزاها رجلاً من أصحابه). تفسير القرطبي ج 1 ص 268 

ابن ام مكتوم را در 13 مورد از غزوات، مانند: بدر، احد، ابواء، سويق، ذات الرقاع، حجّة الوداع و... بعنوان جانشين خود در مدينه انتخاب نمود. عون المعبود لعظيم آبادي ج 8 ص 106، كنز العمال ج 8 ص 268، الطبقات الكبري لابن سعد ج 4 ص 209، الإصابة ج 4 ص 495، تاريخ خليفة بن خياط ص 60 والمغني لابن قدامه ج 2 ص 30


موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 3 / 1397




۩۩ جلوه‏ هایی از شخصیت امام علی علیه السلام درنهج البلاغه ۩۩






برای شناخت امام(ع) علاوه بر مطالعه تاریخ و تحلیل آن، می‏توان به سخنان آن حضرت درباره خودشان یا سخنان کسانی که حضرت را درک کرده و در مکتبش پرورش یافته‏ اند - بی‏واسطه یابا واسطه - و حتی دشمنانش مراجعه کرد.

از آنجا که امام(ع) از مقام عصمت‏ برخوردار است، شناخت ‏حضرتش برای غیر معصوم کاری مشکل و چه بسا غیر ممکن است; به همین جهت، شاید بهترین راه شناخت‏ حضرت مراجعه به سخنان معصومان(ع) و از جمله خود ایشان باشد.

لذا در این نوشتار بنابر آن است که امام(ع) را از زبان مبارکش معرفی کنیم.

طبیعی است که با بضاعت ناچیز نگارنده و محدودیت مقاله، فقط به جلوه‏ های اندکی از شخصیت آن بزرگوار پرداخته‏ ایم.


موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 3 / 1397


چرا حضرت علی علیه السلام وصیت کرد قبرش پنهان بماند؟



چون شهادت حضرت،در آغاز زمان شکل گیری قدرت معاویه وطغیان بنی امیه و حضور سایر گروه های زخم خورده ناکثین و قاسطین و مارقین اتفاق افتاد،آن بزرگوار وصیت نمود که جسدش را شبانه دفن نمایند و حتی علامتی بر روی آن نگذارند.فقط عده کمی از اصحاب خاص و فرزندان آن حضرت در موقع دفن حضور داشتند. به همین دلیل،صبح روز ۲۱رمضان دو محمل به راه افتاد.یکی به طرف مدینه ودیگری به طرف مکه معظمه روانه شد.تاسال ها بعد کسی به جز فرزندان واصحاب خاص آن حضرت،از محل دفن ایشان خبری نداشت،دلیل این کار هم شاید ترس ازآن بود که به قبر مبارک آن حضرت اسائه ادب و بی حرمتی نمایند.

چنانچه ازامام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت امیرعلیه السلام هنگام وفات به فرزند بزرگش،امام حسن علیه السلام سفارش نمود که پس از آن که مرادر نجف دفن نمودی،چهار قبر برای من در چهار موضع:


حفرکنید تا کسی از محل قبر من آگاهی پیدا نکند. به همین جهت درباره قبر امیرالمومنین علیه السلام بین علمای اهل سنت اختلاف وجود دارد.

علت پنهان داشتن


برای علت یابی این قضیه باید به ظلم هایی که بر اهل بیت پیامبر گذشته مروری کنیم.
برای مثال علامه مقریزی ابوالعباس احمد بن علی شافعی در کتاب حود(النزاع و التخاصم فی ما بین بنی هاشم و بنی امیه)شرح فجایع اعمال بنی امیه را به تفصیل شرح داده است.در اینجا به دو واقعه مهم آن اشاره می کنیم.

در سال۱۰۵ه.ق.هشام بن عبد الملک بن مروان به خلافت رسید. این حاکم قسی القلب،ظلم وستم نسبت به بنی هاشم را به حد اعلای خود رساند.هنگامی که زید بن علی(پسرامام سجاد علیه اسلام)ازمدینه به شام جهت تظلم خواهی از حاکمان بنی امیه نزد خلیفه رفت و بالاخره توانست با هشام ملاقات نماید.

در این ملاقات،قبل ازاینکه زید سخنی بر زبان آورد،هشام به جای خوش آمد گویی و پذیرایی،اهانت ها و دشنام های زشتی به آن بزرگوار داد واو را از دربار خلافت خویش بیرون راند. حتی ابن ابی الحدید می نویسد:بعد از فحاشی ضربات شدیدی بر او وارد کرد. ایشان به ناچار از شام به کوفه رفت و برای مبارزه با ظلم به تشکیل نهضتی علیه امویان پرداخت.

یوسف بن عمذ ثقفی ـ حاکم کوفه ـ با لشکر بسیار به مبارزه با آن حضرت برخاست. باتوطئه وی،ناگهان تیری از سمت دشمن به پیشانی زید اصابت نمودو شربت شهادت نوشید.

یحیی پسر زید به اتفاق جمعی دیگر از شیعیان ،بدن زید را محرمانه به بیرون شهر برده،در وسط نهرقبری کندند و جسد زید را دفن نمودند.پس از گذاردن سنگ قبر،آب را درآن نهر جاری کردند تا دشمنانش محل قبر زید را نیابند.

جاسوسان حکومتی محل قبر را شناسایی و به یوسف بن عمر ثقفی گزارش دادند. او دستورداد که نبش قبر نمایند،جسد زید را بیرون آورده و سرش را از تن جدا نموده ،آن را برای هشام به شام فرستاد.

هشام نیز به یوسف بن عمر ثقفی دستور داد که بدن جناب زید بی علی را،لخت و وعریان به دار آویزند.آن ملعون نیز این دستور را عینا اجرا نمود.یعنی در سال۱۲۱ه.ق.بدن فرزند پیامبر خدا به دار آویخته شد و تا سال ۱۲۶ه.ق. که ولید بن یزید بن عبد الملک بن مروان به خلافت رسید ،همچنان بالای دار بود،سپس ولید دستور داد استحوانهای زید را از دار پایین آورده،آتش زدند وخاکسترش را نیز بر باد دادند.همین عمل را بابدن یحییی سر زید در جرجان(گرگان امروزی)انجام دادند.
آشکار شدن مرقد مطهر امام علی علیه السلام

روزی هارون الرشیددر نجف به صحرای نیزاری به شکار رفت. تازی هاو فهدها،آهوان را تعقیب می کردندو آهوان به بالای تل نجف پناه می بردند،تازی هاهم ازآن تل بالا نمی رفتند.

این عمل چند بار تکرارشد و همین که تازی ها عفب نشینی می کردندآهوان پایین می آمدند.همین که دوباره آهوان را تعقیب می کردند دوباره به بالای تل خاک پناه می بردند وتازی ها از تعقیب آنها باز می ایستادند.

خلیفه هارون الرشید دریافت که باید در این مکان،سری نهفته باشد کخ آهوان بدانجاپناه می برند وتازی ها از آن بالا نمیروند. پیرمردی از اهالی آنجا را احضار کرد و راز آن را ازپیرمرد جویا شد.

پیرمرد گفت:برای گفتن سر این تل خاک ،از شما امان می خواهم و خلیفه نیز امانش داد .سپس پیرمرد گفت:با پدرم به اینجاآمدم وپدرم دراین مکان زیارت نامه میخواند. از پدرم سوال کردم ک زیارت خواندن در اینجا چه مناسبتی دارد؟

پاسخ داد:با حضرت امام صادق علیه السلام برای زیارت به اینجا می آمدم و ایشان فرمود:اینجا قبرجدش علی بن ابی طالب علیه السلام است که به زودی آشکار خواهد شد.


خلیفه دستور حفر این محل را داد تابه علامت قبری رسیدند و لوحی درآنجا پیدا شد که بر روی آن با خط سریانی دو سطر نقش بسته شده بود که ترجمه آن چنین است:

"این قبری است که نوح پیغمبر آن را برای علی علیه السلام وصی محمد صلی الله علیه وآله قبل از طوفان به ۷۰۰سال حفر نمود"
۱.در مسجد کوفه
۲.در رحبه کوفه
۳.در خانه جعده حبیره
۴.در عزی


کتاب:شبهای پیشاور



موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 3 / 1397



علت اينكه حضرت علي ع در كوفه به شهادت رسيدند
ولي مزارشان در نجف اشرف هست چيست؟



پاسخ:

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز در مورد محل دفن امام علي (ع) در منابع معتبر آمده است.

حسن و حسين عليهما السّلام غسل دادن و کفن کردن امام علي (ع) را به دستور حضرت انجام دادند، جنازه آن بزرگوار را (پس از غسل و کفن کردن) به جانب نجف کوفه بردند و در آن جا دفن کردند، جاى قبرش را پنهان کردند، اين کار طبق وصيتى بود که حضرت به دو فرزندش فرمود، زيرا روى کار آمدن بنى اميه را پس از او و عقايد آن ها را در دشمنى با خودش مي دانست، از سرانجام کارشان آگاه بود، مي دانست که اينان به واسطه سوء نيت (و ناپاکى دلى) که دارند تا آن جا که بتوانند از کردار زشت و گفتار نابهنجار فروگذار نخواهند کرد ( از قبر و جنازه حضرت نيز دست بردار نخواهند بود) .


پيوسته قبرش پنهان بود، تا اينکه حضرت صادق جعفر بن محمد عليهما السلام پس از نابودى بنى اميه و روى کار آمدن بنى عباس آن را نشان داد، در آن هنگام که منصور دوانيقى در شهر حيره (که در سه منزلى کوفه بود) توقف داشت، و امام صادق براى ديدار او مي رفت (در سر راه) آن قبر شريف را زيارت کرد، شيعيان آن مکان را شناختند و دانستند که آن جا مزار حضرت است.(1)



پي نوشت ها:
1 . ارشاد ،شيخ مفيد ، ترجمه رسولي محلاتي ، تهران ، انتشارات علميه اسلاميه ،ج‏1،ص 9





موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 3 / 1397


قدر را قدر بدانیم

شب قدر، شب دعا و ندبه و شب نزول رحمت عام و کرم خداوندی است، شب آشتی بنده با خداوند و توبه و انابه و زدودن تیرگیهای گناه از دل شب خود سازی و نزدیک شدن به پروردگار است، زیرا که اوست: (( قابل التوبات)) و (( مجیب الدعوات)) و ((ستار العیوب)) و غفار الخطیئات)).

عزت و احترام این شب تا بدان حد است که قرآن درباره آن می گوید: ((لیله القدر خیر من الف شهر))شبی است که انجام اعمال عبادی در آن با عبادات هزار ماه برابر است و شبی که هر لحظه آن تا سپیده دم توام با دور فرشتگان، سلام و سلامتی و رحمت و ایمنی و فرخندگی است.

این شب، شیاطین در بند اسارتند و زمینه برای انجام دادن کارهای خدا پسند و مفید به حال فرد و جامعه مهیاتر است، مومنان در آن شب از وسوسه ها و کید شیاطین در امان خواهند بود.

این شب، شب معین کردن روزی افراد است و بندگان به اندازه تلاش و جهدی که در عبادت داشته اند، پاداشی دریافت کرده و سهم می برند.

صاحب تفسیر (( لیقم القانتون، ابن المستغفرون؟)) کجایند جوانمردان شب خیزان که در آرزوی دیدار با بی خوابی، بی آرام بوده اند و در راه عشق شربت بلا نوشیده اند تا ما خستگی ایشان را مرهم نهیم و اندرین شب قدر ایشان را با قدر و منزلت باز گردیم که امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه عاصیان. شب یادآوری نعمتهای مادی و معنوی الهی است (نعمت ایمان و اسلام، نعمت رهبری و ولایت فقیه، نعمت سلامتی و عافیت، نعمت سلامتی و عافیت، نعمت فکر و اندیشه و.) شب وصال نبی ختمی و لیله وصول عاشق حقیقی به محبوب خود))





موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
برچسب‌ها: قدر را قدر بدانیم
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 3 / 1397



امشب، تا سحر، ستاره می چینم.
از تمام بندهای «جوشنم»، تمنّا می بارد.


دروازه های اجابت، جرأت استغاثه ام را دو چندان می کند.
دریچه ای رو به ملکوت و «خدایی که در این نزدیکی است»


مُصحف تو را پیش رو می گشایم.
تو را به حق اسماء جلاله ات، تو را به حق کرامتی که
سابقه آن را بر روح و جانم نمایانده ای،


تو را به حق عنایتی که در سایه سار آن، سال هاست
ریزه خوار سفره نعمتت بوده ام،
بر من ببخش همه نافرمانی هایم را،


ای خوب بی همتا!زیر سایه کلماتت،
زیر سایه کتاب مقدّس نشسته ام؛

بِکَ یا اللّه بِکَ یا اللّه

تو را به نام تو می خوانم؛

«یا مَنْ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی»

از شعله های عذابت بیم دارم؛
«یا مَنْ اِلَیْهِ یَهرَبُ الْخائِفوُن»

بنده شرمسارت را بپذیر،

«یا مَنْ اِلَیْهِ یَفْزَعُ الْمُدینُون»

با تمام اشتیاقم به سویت آمده ام؛
سرمایه ام، محبّتی است که به عالم نمی دهم؛

«یا مَنْ بِه یَفْتَخِرُ المُحِبُّون»

شکوه های دلم را می دانی.
آب توبه، چشم هایم را صیقل می دهد؛
امشب، سرنوشت مرا در «ماورا» رقم می زنند


دستگیره های دعا، مرا به تو می رسانند؛
از خودم خالی می شوم.


تمام حرف هایم مسجّع شده اند؛

«اَلْغَوْث اَلْغَوْث خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَب»

آهنگ بغضم، سکوت شب را می شکند
همه پُل ها کوتاه شده اند.


آسمان، روی دست هایم، بذر امید می پاشد.
با دلم عهد کرده ام از نور آغاز شوم،
عهد کرده ام، عهد نشکنم


صدای بال فرشتگان، در تمام فضا منتشر می شود.
هوای این شب ها، عطر اجابت می دهد.

این شب های تا سحر روشن را
به هیچ شب و روز و ساعتی نمی دهم؛

«لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»

بر چشم هایم نور بصیرت ارزانی دار،
«یا أَبْصَرُ مِنْ کُلِّ بَصیرٍ»

می خواهم این ثانیه ها را به تمام زندگی ام پیوند زنم.
می خواهم این رکعت ها را به تمام نمازهایم سرایت دهم،


می خواهم بر تن تمام واژه هایم، «جوشنی» بپوشانم
از جنس نور و نیاز و اجابت.


یقین دارم که تو هیچ سر شکسته ای را
دل شکسته نخواهی کرد


عاطفه خرمی





موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 3 / 1397




۩►۩◄۩
خورشید به خون طپیده ۩►۩◄۩
ویژه نامه ضربت خوردن و شهادت مولای متقیان
امام غریب ،‌ حضرت علی علیه السلام





قالَ علی بن ابی طالب علیه السلام:


أیُّهَا النّاسُ، إِیّاکُمْ وُحُبَّ الدُّنْیا، فَإِنَّها رَأْسُ کُلِّ خَطیئَة، وَبابُ کُلِّ بَلیَّة، وَداعى کُلِّ رَزِیَّة.


حضرت علی علیه السلام فرموده اند

فرمود: اى گروه مردم، نسبت به محبّت و علاقه به دنیا مواظب باشید، چون که علاقه
و محبّت به دنیااساس هر خطا و انحرافى است، و دروازه هر بلا و گرفتارى است،
و نزدیک کننده هر فتنه و آشوب; و نیز آورنده هر مصیبت و مشکلى است.


تحف العقول: ص 152، بحارالأنوار: ج 78، ص 54، ح 97.


موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 13 / 3 / 1397

ShabahangGif & Animated pictures of Ramadan Karim   تصاویر متحرک شباهنگ – تصاویر متحرک رمضان کریم – ماه مبارک رمضان

رمضان اسمی از اسماء الهی می باشد و نبایست به تنهائی ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنی ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا می دهیم.

رمضان از اسماء الله است

هشام بن سالم نقل روایت می نماید و می گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابی جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.

فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیی و لا یذهب و انما یجیی ء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الی الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذی انزل فیه القرآن، جعله الله تعالی مثلا و عیدا و کقوله تعالی فی عیسی بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنی اسرائیل. (1)

امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامی از اسماء الله است که نمی رود و نمی آید که شی ء زائل و نابود شدنی می رود و می آید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله می باشد، و ماه رمضان ماهی است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسی بن مریم (سلام الله علیهما) را برای بنی اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) روایت شده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا تدرون ما رمضان » (2) شما به راستی نمی دانید که رمضان چیست (و چه فضائلی در او نهفته است).

موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی