تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 23266
بازدید دیروز : 15274
بازدید هفته : 38540
بازدید ماه : 81510
بازدید کل : 11138361
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 19 / 3 / 1394

 قرآن کتاب جهانی است، دعوت آن «هُدًی لِلْعَالَمِین» است، اما دعوت قرآن، مراحلی داشته است که از این قرار است: 
در مرحله اول، رسول خدا، قوم و خویش خودش را به قرآن و اسلام دعوت می‌کند، همان‌طور که آیه «اَنْذِرْ عَشِیرَتِکَ الْاَقْرَبِین» بر این معنا دلالت می‌کند.
مرحله دوم، دعوت کل عرب بود، ملت عرب مخاطبین قرآن بودند، در آن آیه کریمه که فرمود «وَ کَذَلِکَ اَوْحَیْنَا عَلَیْکَ قُرآناً عَرَبِیّاً لِتُنْذِرَ اُمّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلهَا»؛ ما این گونه قرآن را برای تو به زبان عربی نازل کردیم تا اهل مکه و شهرهای اطراف آن را هشدار دهی، مرحله سوم هم دعوت جهانی پیامبر(ص) بود یعنی رسول خدا(ص) از طرف خداوند مأمور بود که همه مردم دنیا را به اسلام دعوت کند.
گفت:‌ پیامبر که باید از خانواده و بعد از ملت خودش برای هدایت استفاده کند، طبیعتاً باید با زبانی شروع کند که مطابق با زبان خانواده، عشیره و ملت عرب باشد، بنابراین لازم و ضروری بود که قرآن به زبان عربی بر آن حضرت نازل شود.
خداوند می‌فرماید «وَ مَا اَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ اِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ؛ ما هیچ پیامبری را به سوی قومی نمی‌فرستیم مگر اینکه به زبان همان قوم باشد»، پیامبر(ص) هم به عنوان یک شخص عرب که در عربستان به دنیا آمده و از طرف خداوند رسالتی را داشته است، هرچند رسالت او جهانی باشد، امّا در ابتدای امر باید مخاطبش همان اطرافیان خودش، یعنی ملت عرب باشد، بنابراین طبیعی است که قرآن باید به زبان عربی باشد.
همه کشورها یک زبان دوم برای ارتباطات با یکدیگر دارند و می‌دانند که اگر می‌خواهند با کل دنیا در ارتباط باشند باید زبان بین المللی، یعنی زبان انگلیسی را بلد باشند، چه اشکال دارد که مسلمانان و جهان اسلام هم یک زبان دوم که زبان قرآن است را بیاموزند و برای ارتباط با دین و آشنایی با اسلام، زبان قرآن را به عنوان زبان دوم انتخاب کنند.
حجت‌الاسلام شاه علیزاده

منبع : مشرق

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 19 / 3 / 1394

اول: ادعای اجماع علامه حلی - رحمه الله - درباره نزول این آیه در مورد تصدق انگشتر امام علی - علیه السلام - به نیازمند، بی مبنا نیست; زیرا افزون بر ادعای اجماع نیشابوری (47) و ایجی در این مساله، آن همه روایت از صحابه و تابعین کافی است تا در این باره ادعای اجماع معنوی شود . 
دوم: ادعای اجماع اهل علم و محدثان بر این که این آیات در خصوص امام علی - علیه السلام - نازل نشده بی اساس است و مفسران، محققان و محدثان فریقین هیچ کدام چنین ادعایی ندارند . 
سوم: جریان تصدق انگشتر را تنها ثعلبی با سند خود از ابو ذر نقل نکرده است، بلکه دانشمندانی دیگر مانند حاکم حسکانی (48) (از دانشمندان قرن پنجم)، ابراهیم جوینی (49) (م: 730 ق) با سندهای خودشان و فخر رازی (50) با تعبیر «روایت شده » از ابو ذر و دیگر صحابه این جریان را نقل کرده اند . 
چهارم: کدام یک از اهل علم از محدثان گفته است ثعلبی احادیث ساختگی در تفسیرش آورده و او حاطب لیل (هیزم کش در شب) است؟ این ادعای ابن تیمیه است که ثعلبی را متهم می کند و او را ناآگاه به صحیح و سقیم، سنت و بدعت می شناسد . در حالی که - تا اندازه ای که ما جست وجو کردیم - جملگی دانشمندان وی را سخت ستوده اند، این کلام از ابن خلکان (م: 681 ق) است که درباره وی می گوید: «وی در دانش تفسیر یگانه دوران خود بوده و تفسیری بزرگ نگاشته که بر تمام تفسیرها برتری دارد . غافر بن اسماعیل الفارسی در کتاب سیاق تاریخ نیشابور نام ثعلبی را آورده و وی را با این عبارات ستوده است: «هو صحیح النقل موثوق به » ، «او درست گفتار و مورد اطمینان است .» (51) 
تاج الدین سبکی (52) (م: 771 ق)، صلاح الدین صفدی (53) و جلال الدین سیوطی (م: 911 ق) نیز همان تعبیر ابن خلکان را آورده اند و سیوطی افزوده است: «عالما بارعا فی العربیة حافظا موثقا، دانشمندی چیره دست در عربیت و حافظی مورد اطمینان است .» (54) 
ابن جزری نیز درباره او عبارت «مفسر امام بارع مشهور، مفسری پیشوا، چیره دستی مشهور، به کار می برد .» (55) 
پنجم: بر خلاف ادعای ابن تیمیه که می گفت: بغوی که آگاه تر از ثعلبی است و تفسیرش مختصر تفسیر اوست، این احادیث دروغین را نیاورده است، بغوی در ضمن اقوال گوناگونی که درباره شان نزول این آیه می آورد (اقوالی که با شان نزول آیه درباره امام علی - علیه السلام - هیچ منافاتی ندارد همان طور که در نقد دیدگاه ابن کثیر و فخر رازی ملاحظه کردید) با صراحت نوشته است: 
«و قال ابن عباس رضی الله عنهما و قال السدی: قوله «والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکاة وهم راکعون » ، اراد به علی بن ابی طالب رضی الله عنه، مر به سائل وهو راکع فی المسجد فاعطاه خاتمه .» 
«ابن عباس و سدی می گویند: خداوند از این آیه «والذین آمنوا . . .» علی بن ابی طالب [ علیه السلام] را اراده کرده است، نیازمندی به امام علی رسید و امام در حال رکوع در مسجد انگشترش را به او داد .» (56) 
ششم: تفسیر جامع البیان فی تاویل آی القرآن از محمد بن جریر طبری (م: 310 ق) که در نزد ابن تیمیه اجل تفاسیر و با ارزش ترین آن هاست (57) با پنج طریق شان نزول این آیه را نقل می کند، جملگی این احادیث درباره امام علی - علیه السلام - است ، سه حدیث نص در این معنی است (از جمله یکی از مجاهد - مجاهد بن جبر از تابعین - که ابن تیمیه او را آیت در تفسیر می شناسد (58) ) و دو حدیث به صورت قدر متیقن (59) ، سیوطی نیز حدیثی دیگر از طبری از ابن عباس نقل کرده که گفته است: شان نزول این آیات درباره امام علی - علیه السلام - است (60) ، لیکن هم اکنون در تفسیر طبری چنین حدیثی نیست! ! 
باز همین طور ابن ابی حاتم نیز با دو سند یکی از عتبة بن ابی حکیم (از تابعین م: 147 ق) و سلمة بن کهیل (از تابعین م: 121 ق) این حدیث را نقل کرده است (61) . پس چطور ابن تیمیه می گوید: دانشمندان بزرگ از اهل تفسیر مانند ابن جریر و ابن ابی حاتم، این احادیث ساختگی را ذکر نکرده اند؟ ! بلکه این سند ابن ابی حاتم به سملة بن کهیل است که تمام افراد سند آن در دیدگاه دانشمندان علم رجال اهل سنت، مورد وثاقت، صدق و راستی اند . 
ابن ابی حاتم سند خود را چنین می آورد: 
«حدثنا ابو سعید الاشج، حدثنا الفضل بن دکین ابو نعیم الاحول، حدثنا موسی بن قیس الحضرمی عن سلمة بن کهیل قال: «تصدق علی بخاتمه وهو راکع فنزلت: «انما ولیکم الله . . .» .» 
«ابن ابی حاتم با این سند از سلمة بن کهیل نقل می کند که گفته است: «علی [ علیه السلام] انگشتر خود را [به نیازمند] در حال رکوع صدقه داد پس این آیه نازل شد: «انما ولیکم الله . . .» .» 
افراد این سند عبارت اند از: 
الف: ابو سعید بن الاشج (م: 257 ق). 
ابو حاتم درباره او می گوید: «ثقة صدوق امام اهل زمانه; وی مورد اطمینان، راستگو، پیشوای عصر خود است » و النسائی می گوید: «صدوق; راستگوست » برخی دیگر با جمله: «ما رایت احفظ منه; دانشمندتر از او ندیده ام » از او یاد کرده اند (62) . 
ب: الفضل بن دکین ابو نعیم (م: 219 ق). 
وی از مشایخ محمد بن اسماعیل بخاری (مؤلف صحیح) می باشد . یحیی بن معین درباره او می گوید: «ما رایت اثبت من رجلین، ابو نعیم و عفان . انسانی آگاه تر و درست از بر کننده تر از ابو نعیم و عفان ندیدم » و دیگری می گوید: «ما رایت محدثا اصدق من ابی نعیم، حدیث گویی راستگوتر از ابو نعیم ندیده ام .» (63) 
ج: موسی بن قیس الحضرمی . 
یحیی بن معین، در مورد او می گوید: «ثقة، مورد وثاقت و اطمینان است » و ابو حاتم می گوید: «لا باس به، مورد ایراد نیست » و عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل می کند که درباره او گفته است: «لا اعلم الا خیرا، چیزی جز نیکی درباره اش نمی دانم » (64) . 
د: سلمة بن کهیل (م: 121 ق) از تابعین . 
جملگی او را توثیق کرده اند از جمله: ابو زرعة که می گوید: «ثقة مامون ذکی، مورد وثوق، مطمئن و با هوش » ابو حاتم درباره اش می گوید: «ثقة متقن، مورد وثوق و استوار گفتار است » (65) . 
هفتم: سیوطی در در المنثور به نقل از عبد بن حمید و عبد الرزاق از ابن عباس، این حدیث را آورده (66) و ابن کثیر نیز از عبد الرزاق این حدیث را نقل کرده است (67) . بنابراین ، کلام ابن تیمیه که می گوید افرادی مانند ابن حمید و عبد الرزاق ذکری از این گونه احادیث به میان نیاورده اند ، بی اساس است . 
هشتم: آن مفسری که از ثعلبی آگاه تر است و احادیثی آورده که اجماع مفسران را بر نزول آیه درباره امام علی نقض می کند، کیست؟ ابن تیمیه تنها به نام ابن ابی حاتم اشاره می کند غافل از آن که همین ابن ابی حاتم همان طور که ملاحظه کردید روایت صحیح السند در مورد نزول آیه درباره تصدق امام علی نقل کرده است و روایتی که، ابن ابی حاتم از عبد الملک بن ابی سلیمان (م: 145 ق) از ابو جعفر الباقر - علیه السلام - نقل می کند افزون بر آن که، امام باقر هرگز نزول آیه را درباره امام علی - علیه السلام - انکار نکرده اند، این حدیث خبری واحد است و در کتاب های تراجم و رجال نیز عبد الملک از راویان امام باقر - علیه السلام- (68) و امام باقر - علیه السلام - از مشایخ او (69) شمرده نشده است، ابن جریر طبری و ثعلبی نیز مانند ابن ابی حاتم تنها از وی این حدیث را از امام باقر - علیه السلام - نقل کرده اند و سندی دیگر ندارد . 
نهم: هیچ کس از بزرگان تفسیر در نزد ابن تیمیه مانند طبری، ابن ابی حاتم و دیگران به نقل از ابن عباس نگفته است رخداد تصدق انگشتر مربوط به ابا بکر است بلکه این ادعای ابن تیمیه است که به ثعلبی نسبت می دهد ، تنها خبری واحد مقطوع غریب بدون شاهد و متابع از عکرمه نقل شده که تصدق انگشتر را به ابا بکر نسبت داده است (70) ، عکرمه هم در نزد بزرگان اهل سنت مورد اعتماد نیست و از همین رو مسلم بن حجاج در صحیح خود از وی هیچ روایتی جز یک حدیث آن هم برای شاهد حدیثی دیگر نقل نکرده است (71) .
دهم: ابن تیمیه که بیهوده دست و پا می زند در آخرین نقد بر روایات شان نزول آیه درباره 
تصدق انگشتر به وسیله امام علی - علیه السلام - ، به روایت ابن ابی حاتم از ابن عباس، تشبث می جوید که گفته است: «کل من آمن فقد تولی الله و رسوله و الذین آمنو، هر کس ایمان دارد، خدا و رسول و مؤمنان را به ولایت می پذیرد» غافل از آن که این حدیث ربطی به ادعای ابن تیمیه ندارد .

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 19 / 3 / 1394

پدیدآورنده: دکتر فتح الله نجارزادگان 
تفاوت اساسی دیدگاه های فریقین درباره آیات 55 و 56 سوره مائده (که به آیات ولایت نامبردارند) به موضع آنان نسبت به مورد نزول این آیات درباره تصدق انگشتر در رکوع نماز به وسیله امام علی - علیه السلام - وابسته است ;

چه این که بیش تر شبهه ها و نقدها درباره استدلال به این آیات بر امامت امام علی - علیه السلام - نیز، ناشی از نادیده گرفتن این روایات و یا تردید در صحت آن هاست . اگر روایاتی که فریقین درباره نزول این آیات آورده اند، تحلیل و بررسی شوند، خود به خود بیش تر این تردیدها رخت بر می بندد . بنابر این ، پرداختن به اسانید و متون این احادیث در این بحث اهمیت به سزایی دارد . 
از نظر شیعه جای هیچ تردیدی نیست که آیات 55 و 56 سوره مائده درباره امام - علی علیه السلام - نازل شده است ، هنگامی که انگشتر خود را در نماز به فقیر صدقه دادند (1) . این حادثه در منابع اهل سنت نیز، از چندین نفر از صحابه و تابعین و گاهی هر کدام با چند طریق نقل شده است . در برخی از این منابع، اسانید و طرق گوناگون نقل این حادثه بالغ بر 26 طریق می شود (2) . از جمله افراد از صحابه که این حادثه را نقل کرده اند عبارت ند از: امام علی - علیه السلام- (3) ، عبد الله بن عباس (4) ، ابو رافع مدنی (5) ، عمار بن یاسر (6) ، ابو ذر غفاری (7) ، انس بن مالک (8) ، جابر بن عبد الله (9) ، مقداد بن الاسود (10) ، و عبد الله بن سلام (11) . 
از تابعین نیز، سلمة بن کهیل (12) ، عتبة بن ابی حکیم (13) ، سدی (14) ، مجاهد (15) و . . . به نقل این حادثه پرداخته اند . آنان نیز تصریح کرده اند که این آیه در خصوص امام علی - علیه السلام - نازل شده است . 
در برخی منابع اهل سنت به دو روایت از امام ابو جعفر باقر - علیه السلام - اشاره می کند که از ایشان پرسیدند، مراد خدا از «الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة وهم راکعون » چه کسی است؟ امام فرمودند: 
«الذین آمنوا» قیل له، بلغنا انها نزلت فی علی بن ابی طالب قال: «علی من الذین آمنوا .» 
«آنان مؤمنان هستند» گفته شد: ما شنیده ایم که این آیه درباره علی بن ابی طالب نازل شده است » امام فرمودند: «[آری] امام علی هم از مؤمنان است .» (16) 
این حدیث نشان می دهد چنین اندیشه ای در آن عصر رایج بوده که این آیه درباره امام علی - علیه السلام - است و امام باقر - علیه السلام - هرگز آن را انکار نکرده اند (هر چند عمومیتی که امام در آیه قایل اند در اندیشه وشیعه تفسیر خاص خود را دارد و تنها بر ائمه معصومان - علیهم السلام - تطبیق می شود (17) . محمد بن عبد الله اسکافی (م: 240 ق) نیز تصریح دارد آیات ولایت درباره امام علی - علیه السلام - نازل شده است (18) . نیشابوری در تفسیرش (19) و ایجی در مواقف (20) ، نزول این آیه را درباره امام علی، اجماع مفسران می شمرند . 
«آلوسی » نیز نوشته است: «غالب اخباریین بر این باورند که این آیه درباره علی - کرم الله وجهه - نازل شده است و حاکم نیشابوری و ابن مردویه و دیگران با سند متصل، از ابن عباس [و دیگران] این حادثه را نقل کرده اند .» (21) 
سپس آلوسی اشعار معروف حسان بن ثابت را که درباره این واقعه سروده، آورده است . (22) 
سیوطی نیز پس از آن که برخی از طرق این حدیث را در کتاب لباب النقول آورده، نوشته است: «این ها طرق این حدیث اند که یکدیگر را تقویت می کنند [و اصل این ماجرا را به اثبات می رسانند .]» (23) 
ابن حجر عسقلانی نیز در الکافی الشافی فی تخریج احادیث الکشاف به برخی از طرق این حدیث اشاره می کند و تنها در طریق ابن مردویه به عمار یاسر و ثعلبی به ابو ذر مناقشه می کند (24) . 
ابن کثیر که در تفسیر خود به بررسی صحت و سقم اسانید این حادثه پرداخته است، نخست از چند طریق، این واقعه را بیان می کند و تنها در سند حافظ «ابو بکر احمد بن موسی بن مردویه » معروف بن ابن مردویه (م: 410 ق) و سند حافظ «عبد الرزاق بن همام » (م: 211 ق) مناقشه می کند (25) . سپس بدون آن که بر اسانید دیگر خرده بگیرد چنین می گوید: «تمام این آیات [آیات 51 تا 56 از سورة مائدة] درباره داستان عبادة بن صامت است که از هم پیمانی با یهودیان سرباز زد و به ولایت خدا و پیامبر و مؤمنان رضایت داد .» (26) 
ماجرای عبادة بن صامت که ابن کثیر و دیگران نقل کرده اند به این شرح است: 
«چون رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - با یهودیان بنی قنیقاع جنگیدند . . . عبادة بن صامت که یکی از بنی عوف بن خزرج و هم پیمان آنان بود . . . به نزد رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - شتافت و گفت: ای رسول خدا! به خدا و رسولش [پناه برده] از پیمان با آنان بیزاری می جویم و ولایت خدا و رسول و مؤمنان را می پذیرم و از هم پیمانی با کفار و ولایت آنان بیزارم در این هنگام آیات «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء . . .» نازل شد .» (27) 
بنابر این، اگر چنین داستانی درباره عبادة بن صامت باشد، بین نزول آیاتی که پیش از آیه مورد بحث (آیه 55 سورة مائدة) است و گفته شده درباره وی نازل شده است، با حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام علی - علیه السلام - هیچ منافاتی نیست . 
افزون بر آن ابن کثیر برای این مدعای خود که تمام آیات 51 تا 56 سوره مائده درباره عبادة بن صامت است، تنها دو روایت آورده است: 
1- به نقل از محمد بن جریر طبری که با سند خود از زهری نقل کرده که گفته است: «آیات 51 تا 67 درباره عبادة بن صامت در تبری از یهود و عبد الله بن ابی در باقی ماندنش بر ولایت یهود نازل شده است .» (28) 
2- باز با سند طبری به نقل از عبادة بن ولید حفید عبادة بن صامت که می گوید آیات 51 تا 56 درباره عبادة بن الصامت و عبدالله بن ابی نازل شده است (29) . 
ابن جریر طبری حدیث دوم را عینا با همین سند به گونه ای دیگر نقل کرده و در آن تصریح دارد تنها آیه 51 این سوره درباره عبادة بن الصامت نازل شده است (30) . 
طبری روایت سومی را با سند خود از عطیه بن سعد نقل می کند، در این حدیث عطیه ضمن شرح داستان عبادة بن الصامت و عبد الله بن ابی تصریح می کند که تنها آیات 51 و 52 درباره اوست (31) . 
باز طبری با همان سند از عطیه بن سعد حدیثی دیگر نقل می کند که در آن آیات 55 و 56 را هم در داستان عبادة بن الصامت داخل می داند (32) . 
طبری درباره آیات 51 و 52 شان نزول های دیگری نیز آورده است از جمله: نزول این آیات درباره ابی لبابه و یا به قول سدی درباره دو نفر که یکی از آنان می خواست به یهودیان بپیوندد و دیگری به نصارای دمشق، آن گاه طبری می گوید: 
«این آیه (آیه 51) ممکن است درباره عبادة بن صامت و عبد الله بن ابی و هم پیمانانشان با یهود نازل شده باشد و ممکن است درباره ابی لبابه باشد و نیز ممکن است درباره دو مردی باشد که یکی می خواست به یهودیان و دیگری به نصاری بپیوندد، لیکن درباره هیچ کدام از این اقوال سه گانه خبری صحیح در دست نیست تا حجت آورد و به آن اعتماد شود .» 
افزون بر آن ، هیچ کس از دانشمندانی که اسباب نزول نگاشته اند آیات ولایت (آیات 55 و 56) را درباره عبادة بن صامت نقل نکرده اند، بلکه تنها آیات 51 و 52 را درباره وی می دانند (33) و وجود آیه درباره ارتداد از دین: «یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم . . .» (آیه 54) در بین آیات 51 و 52 و آیات ولایت (آیات 55 و 56)، نیز گواه همین مطلب است، چون داستان عبادة بن صامت با مساله ارتداد ارتباطی ندارد .

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 19 / 3 / 1394

چرا باید سی روز روزه گرفت و در کجای قرآن این مسئله مطرح شده؟ و چرا در ادیان دیگر شرایط روزه راحت تر است؟
با توجه به این که پرسش از سه بخش تشکیل شده به همان ترتیب، پاسخ آن را ضمن نکاتی بیان می کنیم:
1. با توجه به حکیم بودن خداوند که کارهای عبث و بیهوده انجام نمی دهد، اجمالاً می دانیم تمام تکالیف بندگان از جمله روزه که از جانب خداوند تشریع شده بر اساس مصالح و مفاسد تدوین شده است.
2. گرچه تمام فروعات و جزئیات احکام در قرآن نیامده هم چنان که کیفیت نماز و تعداد رکعات آن در قرآن بیان نشده، امّا در مورد روزه باید گفت که مقدار ماه و روز آن در قرآن به طور روشن بیان شده است:
الف. شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ ... فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ ... ، ماه رمضان چنان ماهی است که در آن قرآن نازل شده ... پس آن که از شما این ماه را دریابد باید آن را روزه بدارد... [1]و می دانیم که یک ماه، 30 یا 29 روز است.
ب. وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ، بخورید و بیاشامید تا نمودار و جدا شود براى شما رشته سفید از رشته سیاه از فجر سپس روزه را تا شب‏ به پایان رسانید.[2]
3. اما در مورد این که چرا در ادیان دیگر شرایط روزه راحت تر است باید گفت:
1-3: قانون گذار در تمام ادیان الاهی یکی است همان طور که بیان شد تشریع و وجوب احکام در تمام ادیان الاهی از جانب خداوند است.
2-3: با توجه به این که دین اسلام نسبت به ادیان گذشته، دین کامل و جامعی است؛ از این رو احکامش نسبت به احکام سایر ادیان تفاوت می کند که در این تفاوتها گاهی شاید تکلیف سخت تر و گاهی نیز آسان تر باشد که در هر حال تصمیم خداوند است.
3-3: گرچه شاید امروزه با توجه به تحریفاتی که در ادیان سابق به وجود آمده پیروان دیگر ادیان، عبادت روزه را با مقدار و شرایطی آسان تر برگزار می کنند، امّا بر اساس برخی منابع روایی، روزه اهل کتاب تا زمان پیامبر اسلام (ص) بیشتر از مسلمانان بوده است.
امام مجتبی (ع) نقل می کند که روزی یک نفر یهودی خدمت پیامبر اسلام (ص) رسید و مسایلی را پرسید که از جمله آن، این بود که چرا خداوند روزه را بر امّت تو سی روز قرار داد، اما در امت های دیگر بیشتر؟ ...[3]
این پرسش، پاسخ تفصیلی ندارد.

- پاورقی -
[1]. بقره، 185.
[2]. همان، 186.
[3]. حر عاملی، وسائل‏الشیعة، ج 10، ص 240 و 241، ح 13317، مؤسسه آل البیت علیهم‏السلام، قم، 1409 هـ ق

منبع:اسلام کوئست

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 7 / 3 / 1394

آدمی به عنوان پیچیده ترین و در هم تنیده ترین موجود، دارای نیازهای متعدد و متنوعی است . او سر پا نیازمند آفریده شده و همه زندگی او را نیاز دربرگرفته، و «دین » به تعبیر آلپورت گل سر سبد نیازهای اوست . ریشه احساس نیاز به دین، ژرف و عمیق است واین احساس یک وابستگی مطلق است . به دیگر سخن، انسان گرایش و کشش های دائمی به سوی آفریدگار خویش دارد و کوشش ها، زمزمه ها، طلب ها، راز و نیازهایش نیز برخاسته از آن کشش هاست . عبادت، تجلی خواست روحی بشر است و منظومه عبادات نیز شکل دادن و قالب ساختن برای آن حقیقت و تجلی فطری است که در عمق فطرت انسان وجود دارد . آدمی قادر نیست از قلمرو راز و نیاز بگریزد و خود را نیازمند خداوند احساس نکند . اگر احساس کرد که در زندگی او خدایی نیست، مثل مگس های خشک پاییزی می شود که به محض این که به شیشه می خورد، بی صدا می میرد . یکی از نیازهای بشر، گوش دادن به کلام خداوند است . آوای دلنشین قرآن حتی دردهای او را تسکین می دهد و نیازش را برمی آورد . 
مقاله حاضر، از چکیده سه تحقیق پزشکی سخن می گوید که در هر یک از آنها، تاثیر آوای قرآن کریم در کاهش استرس و اضطراب بیماران، مورد مطالعه قرار گرفته است . 
1 . بررسی میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر کاهش سطح اضطراب قبل و بعد از انجام اقدامات تشخیصی و درمانی . 
در چکیده تحقیق فوق که در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، سال 1376 صورت گرفت، آمده است: «اضطراب پدیده شایع عصر ماست; اما پیشینه ای به طول تمامی تاریخ دارد، و از این رو، همواره مورد توجه بوده است . با این وصف، اضطراب کم، برای حیات و زندگی روزمره لازم است، ولی قطعا اضطراب زیاد، آثار و زیان های جدی بر جسم و روان و روابط اجتماعی می گذارد، و در نتیجه، کنترل و مهار آن همیشه توصیه شده است . شاید به این علت در سال های اخیر، پژوهشگران تاکید و توجه زیادی بر روش های غیر دارویی کاهش اضطراب دارند، و در این راستا، در تحقیقات فراوان، تاثیر انواع موسیقی بر کاهش اضطراب، ارزیابی شده است . یکی از اقسام موسیقی، موسیقی ناشی از تلاوت آیات قرآن کریم است . این موسیقی عرفانی و دلپذیر، یکی از باشکوه ترین ابعاد اعجاز بیانی قرآن مجید است .» 
هدف تحقیق، بررسی تاثیر آوای قرآن بر وضعیت استرس بیماران، قبل و بعد از اقدامات درمانی است . فرضیه تحقیق عبارت است از: آوای قرآن بر کاهش شدت اضطراب قبل و بعد از انجام اقدامات تشخیصی و درمانی، مؤثر است . این طرح تحقیقاتی، یک مطالعه نیمه تجربی به شمار می رود که جامعه آماری آن را، کلیه بیماران بخش های داخلی و جراحی بیمارستان امام حسین (ع) و امام خمینی (ره) اصفهان تشکیل می داد . این بیماران قرار بود تحت یک نوع پروسیجر تهاجمی قرار گیرند . حجم نمونه در این مطالعه 80 نفر بوده اند که به طور تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار داده شدند . در این تحقیق، برای کاهش اضطراب گروه آزمون، از 20 دقیقه آوای قرآن کریم با صدای اساتید بزرگ مصری و ایرانی که از بین آیات و سوره های مختلف انتخاب شده بود، استفاده گردید، و از طریق هدفون به استماع واحدهای بیمارستانی رسانده شد . اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزارEPL6 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، و نتایج زیر به دست آمد: 
در مرحله اول، کاهش اضطراب در دو گروه شاهد و آزمون محسوس نبود; در حالی که در گروه آزمون در مراحل دوم و سوم - قبل و بعد از انجام پروسیجر میزان اضطراب کاهش یافته بود; اما این کاهش در گروه شاهد مشاهده نشد . و نیز، در بررسی علائم حیاتی در گروه آزمون، میزان فشار خون سیستول و تنفس تعدیل یافته، ولی تعداد نبض، و میزان فشار خون دیاستول در مقایسه با گروه شاهد، تغییر معناداری نداشت . همچنین، عوامل دیگری مثل سابقه انجام پروسیجر، نوع عمل، سن، جنبش، سابقه استماع به موسیقی یا تلاوت آیات قرآن، تشخیص پزشکی و . . . بررسی گردید، که هیچ کدام ارتباط معناداری با کاهش سطح اضطراب نشان ندادند . بنابراین، نتایج تحقیق نشان داد که فرضیه تحقیق درست و قابل اثبات است; یعنی آوای قرآن کریم بر کاهش سطح اضطراب بیماران قبل و بعد از انجام تشخیصی و درمانی تاثیر دارد . 
2 . میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر اضطراب بیماران، قبل از عمل جراحی در بیمارستان های منتخب تهران در سال 1376 . 
تحقیق مذکور نیز نیمه تجربی بود که به منظور بررسی میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر اضطراب بیماران، قبل از عمل جراحی قلب صورت گرفت . این پژوهش، در بخش جراحی قلب بیمارستان امام خمینی (ره) تهران انجام یافت . هدف کلی پژوهش، تعیین میزان تاثیر آوای قرآن کریم بر اضطراب بیماران قبل از عمل جراحی بود . ابزار مورد استفاده در پژوهش را، سیاهه حالت فرم اضطراب اسپیل برگر، پرسش نامه اطلاعات فردی، چک لیست ثبت علائم حیاتی، برگه ثبت تعداد دفعات و مدت زمان گوش کردن به آوای قرآن تشکیل می داد . تعداد 80 نفر از بیماران با توجه به مشخصات نمونه انتخاب شدند . از این تعداد، 50 نفر در گروه آزمون، از بعد از ظهر روز قبل، دو بار و هر بار 15 دقیقه به آوای قرآن کریم گوش کردند، و 30 نفر در گروه شاهد قرار گرفتند، که تحت تاثیر دخالت و مداخله پژوهشگر قرار نداشتند، و تنها از مراقبت های معمول بخش جراحی استفاده می کردند . اضطراب بیماران در دو گروه با بعد از ظهر روز قبل از عمل و صبح عمل با پرسش نامه اضطراب اسپیل برگر و چک لیست ثبت علائم حیاتی سنجیده شد، و در پایان نمونه گیری، میزان کاهش اضطراب گروه آزمون و شاهد مقایسه گردید . تجزیه و تحلیل یافته های آزمون آماری نشان از آن داشت که میزان اضطراب بیماران قبل از عمل جراحی، به تاثیر از آوای قرآن، کاهش یافته است . 
3 . بررسی تاثیر آوای قرآن کریم بر میزان اضطراب بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه قلبی یکی از بیمارستان های منتخب تهران در سال 1376 . 
پژوهش مذکور، یک مطالعه نیمه تجربی بود که با هدف مطالعه تاثیر آوای قرآن کریم بر میزان اضطراب بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه قلبی یکی از بیمارستان های منتخب شهر تهران انجام شده است . تعداد نمونه های این پژوهش 60 نفر بودند که به صورتی تصادفی و با استفاده از قرعه کشی در دو گروه آزمایش کنترل قرار گرفتند . جهت گرد آوری داده ها، از پرسش نامه دو قسمتی استفاده شد . قسمت اول پرسش نامه مربوط به اطلاعات فردی و سؤالاتی در مورد موسیقی های مذهبی بود، و بخش دوم، شامل پرسش نامه استاندارد اسپیل برگر بود . در این پژوهش برای گروه آزمایش با صدای استاد عبدالباسط، آیات 10 تا 23 سوره یوسف با استفاده از ضبط صوت مجهز به هدفون به مدت 20 دقیقه پخش شد . قبل و بعد از پخش آوای قرآن کریم، در دو گروه آزمایش و کنترل فرم اضطراب اسپیل برگر توسط واحدها تکمیل و جهت تعیین میزان اثر بخش آوای قرآن کریم، اختلاف نمرات اضطراب قبل و بعد از مداخله، محاسبه گردید . برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری تی، فیشر، کای اسکوئر و کوکران استفاده شد . نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که استماع آوای قرآن کریم باعث کاهش اضطراب بیماران می شود . 
نتیجه 
در سال های آغازین قرن بیست و یکم نیز توجه و گرایش به معنویت مهم ترین پدیده زمان ماست، و دیگر همانند گذشته، جدال با معنویت و خداوند، جدالی ترقی خواهانه به نظر نمی رسد . از یک طرف علم در پاسخ به سؤالات انسان اظهار عجز و ناتوانی می کند و به قول سارتر (1971) علم مرده است، و از طرف دیگر احساس تنهایی، ناامنی، پوچی و وانهادگی او را سخت می آزرد . راه نجات از این بحران در آمیختن معنویت و عقلانیت است که یک پای آن وحی و پای دیگرش عقل است . 
منبع : حوزه

پدید آورنده : مرتضی شیرودی ، صفحه 28

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 7 / 3 / 1394

قرائت قرآن تدبر و فهميدن وعمل به قرآن در روح و روان و جسم انسان آن چنان تأثيري مي‌گذارد كه رفتار او متعادل، محبوب مردم و خدا مي‌گردد، در نتيجه سعادت دنيا و آخرت را براي خود به ارمغان مي‌آورد.  
به گزارش شفقنا به نقل از خبرگزاری حوزه آنچه در ذیل می خوانید بخشی از فضائل قرآن و آثار دنیوی و اخروی آن بر اساس روایات و منابع دینی است :

*قرآن داراي چه فضايلي است؟
قرآن كريم كاملترين پيام آسماني است كه بر پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل شده است، زيرا اين كتاب آخرين كتابي است كه منشور سعادت بشر را داراست، از اين رو بايد جامع‌ترين، غني‌ترين و پرمحتواترين كتاب آسماني باشد، تا آن كه بتواند انسانها را در طول تاريخ براي تكامل رهنمون گردد. پيامبران و شرايع پيش از شريعت‌ پيامبر ما، براي مقطع خاصي از تاريخ بشر در نظر گرفته شده بودند، و پس از پايان آن مقطع، لازم بود شريعت و كتاب كاملتري نازل شود، تا انسانها را چند گام فراتر به سوي تكامل پيش برد. ولي وقتي كه نوبت به آخرين پيامبر الهي رسيد، از آن جا كه مراحل مقدماتي تكامل طي شده بود، قرآن كريم نازل شد تا با عمل به برنامه‌ها و دستورات اين كتاب آسماني از تمام ظرفيت‌ها و استعدادهاي بشري براي رسيدن به كمال نهايي بهره برداري گردد.
قرآن حاوي فضايل دنيوي و اخروي است به خاطر اختصار به برخي از آنها اشاره مي‌گردد:

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 7 / 3 / 1394

نزول مانند هبوط به معناى فرود آمدن است كه مصداق روشن آن فرود آمدن مكانى و مادى، يعنى از مكان بالا به پايين آمدن است; مانند فرود آمدن انسان از اسب يا فرود آمدن باران از آسمان.1
اما مفهوم نزول منحصر در معناى فرود آمدن مكانى مادى نيست; چرا كه در موارد ديگر مانند رسيدن سختى ها و شدايد به انسان نيز به كار رفته است.2 آيات فراوانى دلالت دارد بر اينكه قرآن كريم از سوى خداوند متعال نازل شده است، اما اينكه نزول قرآن چگونه است، دانشمندان بيان هاى مختلفى دارند كه عبارتند از:

الف. نزول روحانى
نزول دو معنا دارد:
1. نزول مادى: مانند نزول باران از آسمان، چنان كه در آيات فراوانى به چشم مى خورد; از جمله (وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَراتِ رِزقاً لَكُم)(بقره: 22); (او خدايى است كه) از آسمان آبى فرو فرستاد و به وسيله آن ميوه ها را پرورش داد تا روزى شما باشد.
2. نزول روحانى: مانند نزول قرآن بر قلب مبارك پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، چنان كه خداوند متعال مى فرمايد: (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمينُ عَلَى قَلْبِكَ)(شعراء: 193); قرآن را جبرئيل امين بر قلب تو فرو فرستاده است.
بنابر بيان مزبور، كاربرد واژه نزول و مشتقات آن اگرچه در هر دو قسم حقيقى است، اما نزول قرآن به معناى دوم مى باشد.3

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: نزول قرآن کريم
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 7 / 3 / 1394

مسئله تقدّم نزول دفعي قرآن به صورت يك موضوع مستقل در آثار مفسران و محققان علوم قرآني ذكر نشده است، بلكه شايد بتوان در ضمن مباحث نزول آيات قرآن به اين مسئله دست يافت. مفسران و محققان در چگونگي نزول قرآن و كيفيت نزول تدريجي و دفعي اختلاف نظر دارند و اولين سوره يا آيات نازل شده بر پيامبرصلي الله وعليه وآله، كدام، نيز بعثت پيامبرصلي الله وعليه وآله چه روزي مي‏باشد.
دانشمندان شيعه تقريباً متفقند كه پيامبر اسلام‏صلي الله وعليه وآله در بيست و هفتم ماه رجب، رسالت مبعوث گرديد و نبوت آن بزرگوار از همان روز آغاز گرديد. مشهور ميان دانشمندان اهل تسنن اين است كه پيامبرصلي الله وعليه وآله در ماه مبارك رمضان به اين مقام بزرگ نائل گرديده و دو ماه بعد در رمضان به نزول وحي مفتخر گرديد. از آن جا كه مكتب شيعه خود را پيرو عترت و اهل بيت پيامبرصلي الله وعليه وآله مي‏داند و به حكم حديث "ثقلين" گفتار امامان معصوم‏عليهم‏السلام خويش را از هر نظر، قطعي و صحيح مي‏شمارد، پيرو فرمايش اهل بيت پيامبرصلي الله وعليه وآله شدند كه پيامبر اكرم‏صلي الله وعليه وآله در بيست و هفتم ماه رجب به رسالت مبعوث گرديده و اولين آيات نازل شده بر آن حضرت آيات اول تا پنجم سوره علق است، اگر چه در مورد اولين آيات نازل بر پيامبر، نظريات ديگري نيز مطرح شده است.
 آيهالله جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج اول، ص 233 - 237؛ با تلخيص؛ محمد باقر حجتي، تاريخ قرآن كريم، ص 54 - 53، با اقتباس و تلخيص.
نزول قرآن
از روايات استفاده مي‏شود كه قرآن كريم داراي نزول‏هاي گوناگوني بوده و اين مطلب در روايات شيعه و سني مورد تأكيد قرار گرفته است.
جلال الدين سيوطي گويد: در مورد نحوه انزال قرآن از لوح محفوظ چند قول وجود دارد:
1 - قرآن به صورت يكپارچه در شب قدر بر آسمان دنيا نازل شده، سپس به تدريج در مدت 20 يا 23 يا 25 سال (به حسب اختلافي كه در مدت امامت پيامبرصلي الله وعليه وآله در مكه بعد از بعثت وجود دارد)، نازل گشته است. به نقل از ابن عباس، گفته شده كه قرآن يكباره نازل شده و در بيت العزّه در آسمان دنيا قرار گرفته، سپس جبرئيل آن را در جواب سخني مردم و اعمال آنها بر پيامبرصلي الله وعليه وآله نازل فرموده است.
2 - قرآن در شب 20 يا 23 يا 25 هر ماه رمضان به آسمان دنيا نازل شد، به طوري كه در هر شب قدر خداوند مقدار آياتي را كه نزول آن را در طول سال مقدر فرموده بود، نازل مي‏كرده است، بعد همين آيات به تدريج در طول سال نازل مي‏شد.
در رواياتي از طريق اماميه از نزول قرآن به بيت المعمور نام برده شده است كه در آسمان چهارم قرار دارد. اين كه آسمان چهارم كجا است و واقعيت بيت المعمور چيست، براي ما روشن نيست، ولي بعضي از علما از بيت المعمور به قلب مبارك پيامبرصلي الله وعليه وآله نام برده‏اند.
 استاد محمد تقي مصباح يزدي، قرآن‏شناسي، ص 95، چاپ سال 1380 ه' ش، نقل از فيض كاشاني، تفسير صافي، ج اول، ص 65، با اقتباس و تلخيص.
مرحوم علامه طباطبايي نزول دفعي قرآن را در ماه مبارك رمضان و در شب قدر صحيح دانسته و در مورد معناي نزول دفعي با استفاده از آيات مي‏فرمايد:
قرآن يك وجود جمعي، علمي واقعي دارد كه يكدفعه در ماه رمضان نازل گرديد. مراد از انزال قرآن در ماه‏ رمضان، انزال حقيقت كتاب آسماني بر قلب مبارك پيامبرصلي الله وعليه وآله به صورت يك مرتبه و دفعي مي‏باشد. نيز يك وجود تدريجي و مفصّل دارد كه آغاز نزول آن، روز بعثت بوده و تا پايان عمر حضرت به طور تدريج و در طول مدت نبوت، بر قلب حضرت نازل گشته است.
 تفسير الميزان، ج 2 ص 16 - 18؛ زنجاني، تاريخ القرآن؛ حسين جوان آراسته، درسنامه علوم قرآني، ص 64 - 62، با تلخيص و اقتباس.
علامه طباطبايي آيه 114 سوره طه و آيات 16 و 17 سوره قيامت را دليل بر اين مي‏داند كه چون حقيقت قرآن قبلاً بر قلب پيامبرصلي الله وعليه وآله نازل شده بود، پيامبرصلي الله وعليه وآله نوعي آگاهي بر آن چه نازل مي‏شد، داشت و به همين جهت از تعجيل در قرائت قرآن قبل از پايان يافتن وحي نهي گرديد.
 درسنامه علوم قرآني، ص 64.
با توجه به نظريات مختلفي كه در مورد نزول قرآن بيان شده و اين كه در بعضي از نظريات اصولاً نزول دفعي قرآن بر قلب پيامبر طرح نشده است، مسئله تقدّم نزول دفعي قابل اثبات نيست.
مسلّم است نزول آيات به صورت تدريج بعد از نزول دفعي بر قلب مبارك پيامبر بوده است، اما اين كه نزول تدريجي تمام آيات حتي آيات سوره علق بعد از نزول دفعي صورت گرفته، قابل اثبات نيست، بلكه شايد بتوان گفت ظاهراً اين آيات قبل از نزول بر قلب پيامبر بوده است، مگر آن كه دريافت حقايق قرآن و نزول آن بر قلب پيامبر قبل از بعثت بوده است، يا پيامبر قبل از بعثت به نوعي با حقايق قرآن آشنا شده بود.
 محمد تقي شريعتي، تفسير نوين، جزء سي‏ام قرآن، ص 276 - 274؛ ترجمه تفسير الميزان، ج 20، ص 762؛ آيه الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ص 180 - 183؛ آيه الله جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج اول، ص 233 - 237؛ حسين جوان آراسته، درسنامه علوم قرآني، ص 58 - 86؛ محمد باقر حجتي، تاريخ قرآن، ص 38 - 55؛ بهاءالدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن، جلد دوم، ص 2226 - 2227.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

 

چرا وحی به صورت لفظ نازل می ‏شود؟
معارف، معانی مجردی در مخازن الهی می‏باشد که هر انسانی را امکان دسترسی بدان نیست.برای بهره‏گیری انسان از آنها، معارف به صورت لفظ تنزل کرده، و خدای سبحان توسط انبیا و برگزیدگان خود، عموم مردم را با حقایق آشنا می‏نماید.
افرادی نوع انسان گرچه از نظر آداب و زبان گفتگو با یکدیگر متفاوتند، لیکن از جهت حقیقت خلقت، از یک فطرت همگون و هماهنگ، و از یک فرهنگ و زبان مشترک بهره‏مند می‏باشند.و به همین خاطر همه خواستار یک نوع معارف هستند.
وقتی زبان فطرت انسانها همگون باشد، در سخن گفتن و القاء معارف به آنها نیازی نیست که تفاوت زبان گفتگو در نظر گرفته شود و از هر ملیت با زبان خاصی، پیامبری انتخاب شود که همزبان آنان باشد. بلکه چون فرهنگ محاوره یکسان است از بین صدها نوع زبان اگر وحی به یک زبان نازل شود برای همگان حجت خواهد بود، زیرا هر انسانی از هر ملتی که باشد پیام هر پیامبری را درک می‏کند، چون همه انبیا بر اساس فطرت، سخن می‏گویند و فطرت، یک چیز است.
بنابراین آنچه دلیل، دلالت می‏کند به عنوان لطف و از خدا(نه بر خدا)واجب است، آن است که خدای سبحان پیام خویش را به انسان، ابلاغ نماید، تا اتمام حجت شده و لئلایکون للناس علی اللّه حجة بعد الرسل(نساء، 165)، تحقق یابد، و وحی الهی به صورت لفظ در اختیار همگان قرار گیرد.قرآن در این باره می‏فرماید:ما قرآن را به صورت لفظ عربی، نازل کردیم تا شما در آن اندیشه نمایید:انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون(یوسف، 2)، همان معارف که اگر به صورت لفظ تنزل نکند، بشر عادی به آن دسترسی ندارد، انه فی ام الکتاب لدنیا لعلی حکیم.(زخرف، 2)
پیامبران و هم زبانی با قوم خود
اما اینکه می‏فرماید هر پیامبری به زبان قومش مبعوث می‏شود، ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه(ابراهیم، 4)یا اشاره به همین معناست که عنوان شد-که هر پیامبری بر هر تعداد از افراد انسان که مبعوث می‏شود، با زبان فطرت آنها سخن می‏گوید که زبان هنگان است و معارف الهی هماهنگ با فطرت انسان بوده.و هیچگاه وحی تحمیل بر فطرت انسانی نمی‏باشد-و یا به این معناست که از هر قومی که پیامبری برگزیده می‏شود، همزبان با آن قوم است، یعنی اگر از قوم بنی‏اسرائیل پیامبر مبعوث شد بر زبان همان قوم(عبری یا سریانی)وحی می‏آورد، و اگر از قوم عرب پیامبری انتخاب شد با زبان عربی از طرف خدا سخن می‏گوید، نه اینکه از هر قومی لازم است، پیامبری همزبان با همان قوم مبعوث شود و رسالت هر پیامبری اختصاص به قوم خودش دارد.این دو مطلب کاملا از هم متفاوت هستند آنچه مفاد آیه است، مطلب اول است نه دیدگاه دوم.مفاد آیه، قضیه خارجیه است، یعنی اگر از قومی پیامبری مبعوث شده به زبان همان قوم سخن می‏گوید نه اینکه اختصاصی به آن قوم داشته باشد.
نزول تدریجی قرآن
قرآن نیز به عنوان آخرین پیام الهی به صورت لفظ تنزل کرد، تا انسان با معارف آسمانی آشنا شود، گرچه قرآن دو نزول جمعی و تدریجی دارد، لیکن نزول جمعی قرآن که دفعتا بر روح پیامبر اسلام(ص) تجلی نمود، از سنخ لفظ نیست.لفظ، در نزول تدریجی قرآن است که در طول رسالت پیامبر(ص) بر او نازل شده و هر آیه‏ای از آیات قرآن بیشتر از یک بار بر پیامبر نازل نشده است و در یک بار نزول و تلفظ هر لفظی بیش از یک نوع هیأت و اعراب شکل نمی‏گیرد.اگر برخی آیات قرآن دو مرتبه نازل شده، بدون هیچ‏گونه تفاوت در دو جای قرآن تنظیم شده و جا داده شده‏اند.

 

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از گناهانی که به حکم عقل و شرع بسیار مذمت شده است؛ ظلم است. انسان ظالم بیش از این که به دیگران ظلم کند؛ به خود ظلم کرده است. زیرا اگر انسان کار خوبی انجام دهد؛ در اصل به خودش خوبی کرده است. کسی که مثلا دست فقیری را می گیرد، به خویشتن لطف کرده است. بله فرد کمک کننده به فقیر کمکی رسانده است؛ ولی در واقع، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است. در دنیا دوست پیدا می کند؛ خدا چند برابر در دنیا به او می دهد و در آخرت هم بهره ای صد چندان دارد.
کسی هم که در حق دیگران بدی می کند؛ در اصل به خودش ستم کرده است. زیرا در دنیا و آخرت ضرر می کند. اولین ضرر دنیوی او این است که دوست شفیقی را از دست داده و یا دشمنی برای خودش ساخته است و دومین آن، تقاص است در همین دنیا. زیرا یکی از گناهانی که نتیجه اش در همین دنیا دیده می شود، ستم به دیگران است. و نتیجه شوم دیگرش در آخرت است.
در قرآن مجید، آیات زیادی در مذمت ظلم وارد شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود: «انّ الظّالمین لهم عذاب الیم؛ قطعاً برای ستمگران عذاب دردناکی هست»[1] «و انّ الظّالمین لفی شقاقٍ بعیدٍ: ستمگران در عداوت شدید دور از حق[و در برابر حق] قرار گرفته اند»[2] «الا لعْنة اللّه علی الظّالمین؛ آگاه باشید؛ لعنت خدا بر ستمگران باد.»[3] «یوم لا ینفع الظّالمین معْذرتُهم و لهم اللّعنةُ و لهم سوءُ الدّار؛ روز قیامت روزی است که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی بخشد و لعنت خدا بر آن ها، و جایگاه بد نیز برای آنان است.»[4]  «وَ اللَّهُ لا یحِبُّ الظَّالِمین؛ خداوند ستمکاران رادوست ندارد»[5]
به کلمه ظلم و ظالمین در قرآن مراجعه کنید تا ببینید چه جزای بزرگی برای ستمکاران در نظر گرفته شده است.«لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ کذلِک نَجْزِی الظَّالِمینَ؛ برای آنان بستری از دوزخ و برفرازشان پوشش هایی از آتش است و ما این گونه ستمکاران را پاداش می دهیم.»[6]
در روایتی امام باقر علیه السلام ظلم را به سه دسته تقسیم می کنند: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ الظُّلْمُ ثَلَاثَةٌ: ظُلْمٌ یغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا یغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا یدَعُهُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یغْفِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَالشِّرْک بِاللَّهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یغْفِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِیمَا بَینَهُ وَ بَینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یدَعُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَالْمُدَاینَةُ بَینَ الْعِبَادِ وَ قَالَ علیه السلام مَا یأْخُذُ الْمَظْلُومُ مِنْ دِینِ الظَّالِمِ أَکثَرُ مِمَّا یأْخُذُ الظَّالِمُ مِنْ دُنْیا الْمَظْلُومِ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: ظلم و ستم سه گونه است: ستمی که خدا می آمرزد و ستمی که خدا نمی آمرزد و ستمی که خدا رها نمی کند. آن که خدا نیامرزد؛ شرک به خداست و آن که می آمرزد؛ ستم بر نفس است و آن که وانگذارد، حق بندگان است بر یکدیگر. فرمود: آنچه مظلوم از دین ظالم بستاند؛ بیشتر از آن است که ظالم از دنیای مظلوم می ستاند»[7]  فردای قیامت، کارهای نیک ظالم را بر می دارند و به مظلوم می دهند و همین طور گناهان مظلوم را به ظالم می دهند.
در این روایت اشاره شده است؛ ظلمی که به واسطه آن خداوند ظالم را رها نمی کند؛ ظلم و ستم به دیگران است. باری تعالی از حق الناس نمی گذرد. خداوند در کمین ظالمین، نشسته است تا حق ظالم را بستاند. در قیامت خداوند از حسنات ظالم بر می دارد و به مظلوم می دهد. لذا حضرت باقر علیه السلام فرمودند: آن مقداری که مظلوم از دین ظالم می گیرد،؛ به مراتب بیشتر است از آن چه که ظالم از دنیای مظلوم گرفته است.
در میان ظلم در حق مردم، آن ظلمی که مظلوم، یاور ندارد؛ خطرش بیشتر و عواقبش هولناک تر است. «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ لَمَّا حَضَرَ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ الْوَفَاةُ ضَمَّنِی إِلَی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ یا بُنَی أُوصِیک بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَکرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ یا بُنَی إِیاک وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یجِدُ عَلَیک نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ؛ حضرت باقر علیه السلام فرمود: پدرم علی بن الحسین هنگام وفات مرا در آغوش گرفته فرمود: پسرم تو را وصیتی می کنم که پدرم هنگام وفات به من نمود از جمله سفارشی که نمود این بود که فرمود: بترس از این که ستم روا داری به کسی که جز خدا ناصری ندارد.»[8]
به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر رسید که سعد بن معاذ از دنیا رفته است. آن حضرت با اصحاب خود آمدند و دستور داد؛ سعد را غسل دهند و خود بر در ایستاد و چون حنوط و کفنش کردند و تابوتش برداشتند؛ رسول خدا بی کفش و رداء او را تشییع کرد و گاهی سمت راست تابوتش را می گرفت و گاهی سمت چپ آن را تا به قبرش رسانید و خود میان قبر او رفت. لحدش را درست کرد و خشت بر او چید. می فرمود سنگ به من دهید و گل بدهید و میان خشت ها را گل می زد و چون تمام شد و خاک بر او ریخت و قبرش را ساخت. رسول خدا فرمودند: من می دانم کهنه می شود و کهنگی به او سرایت می کند؛ ولی خدا دوست دارد، هر که کار کند، محکمش نماید. بعد از دفن، مادر سعد برخاست و گفت ای سعد بر تو گوارا باد بهشت! رسول خدا فرمودند: ای مادر سعد آرام باش. زیرا سعد گرفتار فشار قبر شد. رسول خدا برگشتد و مردم برگشتند و به آن حضرت گفتند: یا رسول اللَّه ما دیدیم با سعد آن کردی که با احدی نکردی. شما بی رداء و کفش دنبال جنازه اش راه رفتید. فرمود: فرشته ها بی ردا و پای برهنه دنبال او بودند و من به آن ها تأسی کردم. گفتند: راست و چپ تابوتش را گرفتی؟ فرمود دستم در دست جبرئیل بود و هر جا را می گرفت؛ می گرفتم. گفتند: تو دستور غسلش را دادی و بر او نماز خواندی و او را به دست خود در قبر نهادی و باز هم فرمودی که سعد فشار قبر دارد؟ فرمود آری چون در خانه بد اخلاق بود».[9]
آری خداوند متعال از کوچکترین ظلمی که در حق بنده ای شود؛ گذشت نخواهد کرد. جناب سعد بن معاذ به خانواده ستم می کرد و خداوند اولین جزای او را در قبر می دهد.
دنیا دار مجازات نیست. گرچه در دنیا هم عده ای مجازات می شوند؛ ولی محل اصلی مجازات عالم برزخ و قیامت است. بهترین تنبیه و مجازات، مجازات قیامت است. زیرا اگر ستمکار مریض شود یا فقیر شود؛ در دنیا مؤمنین هم مریض می شوند؛ فقیر می شوند. برای انبیا گرفتاری پیش می آید. گرچه آن ها از این موقعیت ها و امتحانات استفاده کرده و به کمال می رسند. پس جزای دنیوی بسیار ضعیف است. خداوند در همین دنیا ظالم را مکافات می کند. ما انسان ها صبرمان کم است. ولی خداوند متعال حلیم و صبور است. اگر بنده اش ستم کرد به او فرصت می دهد تا جبران کند. اگر جبران نکرد در همین دنیا گرفتار شده و مکافات اصلی را در قیامت می کشد.
ولی انسان ها باید بدانند که هر کار خوب و بدی که انجام می دهند؛ در مرحله اول نتیجه اش را خودشان می بینند. چرا ائمه اطهار علیهم السلام در مقابل بدی دیگران با این که قدرت مقابله به مثل را داشتند؛ ولی بدی نمی کردند. زیرا مطمئن بودند کسی که بدی می کند و به کسی ستم می کند در اصل به خودش کرده و تیشه به ریشه خود زده است. کسی که مثلا فحش می دهد؛ به طرف مقابل غیر از رنجش، آسیبی نرسانده؛ ولی به خودش ضربه مهلکی زده است. زیرا زبانش به گناه آلوده شده و شخص این چنینی دعایش مستجاب نمی شود. ملائکه و خداوند و مؤمنین از چنین شخصی بیزارند. در قیامت هم باید حساب پس دهد.
در مسائل زناشویی و ارتباط با دوستان، کسانی که گرفتاری برایشان به وجود می آید؛ نباید به حساب خدا بگذارند. منشأ بسیاری از گرفتاری ها و اختلافات، خودمان هستیم.
خواهری بدون تحقیق و بدون توجه به تذکرات والدینش،با جوانی ازدواج می کند و بعد کشف می شود که جوان معتاد و آلوده به فساد است. نمی شود خطای خودمان را به حساب دیگران و یا خداوند بگذاریم. یا به خاطر عشق زودگذر و چند روز شاد بودن، در پارتی های کذایی شرکت کرده و یا با دوستان ناباب طرح رفاقت ریخته، و به بهانه دیگری دوست پسر، پیدا می کند و بعد از مدتی او را رها می کند؛ حال مطرح می کند که عدالت خدا کجا رفت؟ دختران از این موضوع غافلند که پسران حاضر به ازدواج با دوست دخترشان نیستند. زیرا به آن ها بدبین هستند. فکر می کنند غیر از این آقا پسر، دوست پسر دیگه ای هم دارد.
واقعا اگر کسی در هنگام ازدواج، عجله نکرد؛ تمام تلاشش برای ازدواج با همسری بود که دو ویژگی ایمان و اخلاق داشت؛ نه مال و ثروت و یا زیبایی، مطمئن باشد که مورد ظلم واقع نخواهد شد. زیرا امام صادق علیه السلام فرمودند: دخترتان را به نکاح جوان مؤمن درآورید که اگر دختر شما را دوست نداشت؛ ایمانش اجازه نخواهد داد که با دخترتان بد اخلاقی کند.
در پایان متذکر می شوم:                                                                
1. اگر کسی به ما ظلم کرد؛ ما هرگز قصد ظلم به او را نداشته باشیم. زیرا ما هم مثل او می شویم ظالم.
2. در این گونه مواردبهتر است از طرف مقابلمان گذشت کنیم. او را به خدا سپرده و تمام ستم های او را فراموش کنیم تا آرامش روحی و روانی پیدا کنیم. به پیروی از ائمه اطهار برای هدایتش دعا کنیم. در غیر این صورت کینه در قلبمان جای می گیرد که سودی به جز مریض شدن و به هم ریختن اعصاب ندارد.
3. به خدا توکل کرده و از ایشان استمداد کنیم تا امورات زندگی ما را سامان دهد.

 پی نوشت ها:

[1] ابراهیم، 22.
[2] حج، 53.
[3] هود، 18.
[4] غافر، 52.
[5] آل عمران، 57.
[6] اعراف، 41.
[7] بحارالانوار، ج‏72، ص 311.
[8] اصول کافی ج2 ص 332.
[9] امالی شیخ صدوق، ترجمه کمره‏ای، ص 385.
 منبع: شیعه 24

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

در قرآن کریم آیاتی که بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نازل می‌شد دارای علت و سببی بود که به اذن خداوند توسط فرشتگان برای رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرستاده می‌شد که در مجموع به آن‌ها شاًن نزول می‌گویند که اصطلاحاً سبب نزول می‌باشد .
در روایت است که امام صادق(علیه السلام) به حالت چهار زانو در مجلسی نشسته بود و پای راست خود را بر روی ران پای چپ قرار داده بود, در این هنگام مردی گفت فدایت شوم این نوع نشستن مکروه است. حضرت فرمودند: نه این چنین نیست, بلکه این سخنی است که یهودی‌ها می‌گویند.
آن‌ها می‌گویند: «هنگامی که خدای متعال آسمان‌ها و زمین را آفرید و به عرش مسلط گشت,به این صورت نشست تا استراحت نماید.»
خدای متعال هم این آیه را در ردّ کلام باطل آن‌ها فرمود که: «الله ُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ» تا «هُوَ العَلیّ العَظیم» و امام صادق علیه السلام در همان حالت که نشسته بود باقی ماند.
 
عکس‌العمل شیطان هنگام نزول آیة الکرسی
امام محمد باقر(علیه السلام) از امیرالمومنین علی(علیه السلام) روایت فرموده:
«هنگامی که آیة الکرسی نازل شد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: آیة الکرسی آیه‌ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت، هر بُتی که در جهان بود, با صورت به زمین افتاد.»
در این زمان ابلیس (شیطان) ترسید و به قومش گفت: «امشب حادثه‌ای بزرگ اتفاق افتاده است, باشید تا من عالم را بگردم و متوجه حادثه شوم که چه بوده است.»
تعریف کرسی در آیه‌ای که به آیه الکرسی معروف شده است کرسی از ریشه( ک- ر- س) گرفته شده و به معنی اتصال یافتن اجزای یک ساختمان به هم می‌باشد ونیز کرسی را تختی هم می‌گویند که بر آن می‌نشینند که در این زمینه می‌توان برای کرسی سه معنی آورد : 1/ علم الهی 2/ جسم بزرگ کیهانی 3/ قدرت و سلطنت الهی
ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید, مردی را دید و از او سوال کرد( باید توجه داشت که از رویات استفاده می‌شود, شیطان به تمام اشکال از موجودات عالم, ممکن است ظاهر گردد و در اینجا هم به صورت انسانی در آمده و از مرد سوال می‌کند!) 
«دیشب چه حادثه‌ای اتفاق افتاد؟»
مرد گفت: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به ما فرمود : آیه‌ای از گنج‌های عرش نازل شده است که بت‌های جهان به خاطر آن همگی با صورت به زمین خورده‌اند ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن‌ها خبر داد.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

شرط دوم، ميزان توانايي انسان در فهم قرآن:‏ 
قرآن، كتابي است كه به انسان فرصت انديشيدن مي دهد، هم درباره خويش و ماقبل خويش و مابعد خودش و هم درباره مخلوقات ديگر. كتابي است كه به تعابير گوناگون انسان را مخاطب قرار داده و به او انگيزه مي دهد تا براي فهم حقايق هستي بكوشد و از نعمت عقل بهره ببرد. كتابي است كه بارها و بارها متذكر شده كه من براي هدايت شما و راهنمايي شما انسان ها نازل شده ام. آيا اين كتاب و اين دستورالعمل براي مخاطبانش قابل فهم است ؟ يكي از بحث هاي مهم علوم قرآني مساله ميزان فهم انسان از قرآن است. اين بحث كه معمولا در ضمن موضوع حجيت قرآن مطرح مي شود، بسيار پردامنه و فاصله مخالفان و موافقان آن زياد است. 
از آنجا كه روايات مربوطه، محور اصلي اختلاف ياد شده در باب حجيت قرآن است به نظر مي رسد كه مهم ترين روايت در ايجاد اين همه اختلاف و فاصله، احاديث «من خوطب به» است. در اين دسته از روايات، با عبارات مشابه، آمده است كه «انما يعرف القرآن من خوطب به» (كليني، ج 8، ح 485) يعني فقط كساني كه مخاطبان قرآن هستند، آن را مي شناسند. در بررسي اين روايات و مساله فهم قرآن، به طور خلاصه به چند نكته اشاره مي شود: 
1- چنانچه آيات قرآن بايد با هم سنجيده و فهم شود، در احاديث هم اجمال ها و اختصاص ها، تنها در سايه بررسي كلي روشن مي شود و در هيچ زمينه اي نبايد از يك يا دو حديث، نتيجه اي خاص گرفت. 
2- علاوه بر مقايسه احاديث با هم در متن هر حديث هم نبايد به عبارتي از آن بسنده كرد، بلكه لازم است سياق آن عبارت، شان صدور روايت و بخصوص مخاطب روايت مورد توجه قرار بگيرد. 
3- كلمه خوطب در برخي روايات جاي دقت و بحث دارد. امام صادق ع مي فرمايند: قرآن را كسي مي فهمد كه مخاطب آن است. در مرحله خطاب هاي عمومي، همه مردم قرآن را مي فهمند، حتي مشركان. چنانچه اگر نمي فهميدند، در مقام مبارزه و مخالفت با آن برنمي آمدند.اما فهم مرحله خطاب هاي ويژه مثل حروف مقطعه، از قدرت مردم خارج است. 
4- نكته مهم در مساله فهم قرآن اين است كه چنين موضوعي، مثل بسياري از معارف ديني، حكم يك طرفه ندارد و برخورد صفر و يك با آن اشتباه است، يعني اين كه فهم قرآن امر بين الامرين است. نه مي شود گفت قابل فهم است و نه اين كه قابل فهم نيست. سلسله مراتب در آن، بسيار قابل توجه است. 
از يك طرف مي توان گفت: آيات قرآن في حد نفسه قابل درك است. هر مسلماني بايد تامل كند و بفهمد و عمل كند كه اگر قابل فهم نباشد، خطاب به انسان و دستور تعقل و تدبر و امر عرضه روايات به قرآن و... همه و همه غير حكيمانه و تكليف مالايطاق مي شود. از طرف ديگر، نزول قرآن به صورت غير مستقيم و از باب اياك اعني و اسمعي يا جاره (حويزي، ج 3، ص 198 مجلسي، ج 92، ص 381 كليني، ج 2، ص 631) است؛ يعني گاه كسي مخاطب قرار گرفته، ولي ديگران اراده شده اند، پس در بسياري از موارد قرآن از مرحله ظهور لفظي خارج شده و معناي غير ظاهري و باطني دارد. 
اين اجمال ها، مجاز، كنايه ها و استعاره ها كه در قرآن هست، كلام را متشابه مي سازد، يعني امر را بر خواننده مشتبه مي كند و امكان اشتباه او را فراهم مي سازد و فهم معناي آنها كارهر كسي نيست. (ر.ك. ميانجي، ص 65 طالقاني، ج 3، ص 31 سبحاني، ج 3، ص 382-344، خرمشاهي، ص 185). 
5- اگرچه قرآن خود را به اوصاف بيان و تبيان و مبين ستوده؛ اما هر كسي مي داند كه فهم آن براي عوام آسان نيست و حتي براي خواص و علما نيز در يك سطح ممكن نيست؛ زيرا در همه علوم و نيز در علم تفسير و فهم قرآن، عالمان در يك حد و سطح نيستند. 
6- همان قرآني كه خود را به وصف بيان ستوده، همان قرآن تصريح دارد كه به بيان پيامبرص نيازمند است و حتي تصريح دارد كه رسول الله هم اين بيان را از جانب خود ندارد، بلكه از طريق وحي و از جانب صاحب كلام آگاه شده است (قيامت/16، نحل/44) اين آيات به روشني گواهي مي دهند كه قرآن بدون بيان رسول گرامي ص و به تبع ايشان ائمه عليهم السلام قابل فهم نيست و خداوند هم به سوال از آنان امر فرموده است.

زهره اخوان مقدم

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

قرآن با شناساندن فقر انسان، فناي دنيا، واقعيت مرگ، حساب سخت قيامت، وسعت رحمت حق و قدرت و علم بي حد او از يك سو و خباثت شيطان و عداوت او با انسان و حقيقت گناه از سوي ديگر، در مسير دواي درد انسان گام برمي دارد. 
قرآن كتابي آسماني است كه در مدت 23 سال به وسيله روح الامين بر قلب مبارك پيامبرص نازل شد. (شعراء/193)اين قرآن هدايت است از گمراهي، بينايي است از كوري و نگاه دار است از لغزش ها و نور است در تاريكي. (كليني، فضل القرآن) اين قرآن ريسماني است كشيده از آسمان تا زمين. (مسلم، فضائل الصحابه) شگفتي هايش ، پايان و تازگي هايش كهنگي ندارد. (كليني، فضل القرآن) 
هدف از نزول قرآن اين است كه انسان را هدايت كند. پيام او حيات بخشيدن است (انفال/24) و دعوت به ساختن انساني كه از قيد تعلقات مادي وارسته باشد. انسان & برتر، كه دعوت به حق و صبر كند (عصر/3)، تا هم خود انسان قرآني شود و هم از جمع چنين افرادي ، جامعه اي از بهترين انسان ها پديد آيد. جامعه اي كه عدل ، نيكي ، رحمت، كرامت انساني، وفا و صداقت در آن مستقر باشد و منكر، جهل، ضلالت، ستم و سوء اخلاق در آن ريشه كن شود. آري پيام قرآن اين است. در يك كلمه: هدايت به سمت خير و نور و رحمت و رفع هر گونه ظلمت. (مائده/16)در قرآن كريم 5وظيفه، ناظر به قرآن به ما مسلمانان امر شده است: قرائت، استماع، ترتيل، تلاوت و تدبر در قرآن كه مهم ترين آنها تدبر است و اثبات ضرورت تدبر به عهده اين نوشتار نيست اگر چه در آن شكي هم وجود ندارد، پس در اين نوشتار به 2 شرط ازشرايط تدبر مي پردازيم.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی