تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 37996
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 38855
بازدید ماه : 92133
بازدید کل : 10483888
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 4 / 1394

لیلة القدر در کلام امام متقیان


شب قدر دارای آنچنان مقامی است که به تعبیر قرآن کریم قابل درک نیست. اگر هم کسانی بتوانند این شب بسیار با عظمت را درک کنند باید متصل به وحی باشند ... 



قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِأَصْحَابِهِ‏ آمِنُوا بِلَیْلَةِ الْقَدْرِ إِنَّهَا تَكُونُ- لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ لِوُلْدِهِ الْأَحَدَ عَشَرَ مِنْ بَعْدِی‏. [1]
كلینى در كافى از حسن بن عباس از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله حدیث كرده است كه حضرت به اصحابش فرمود: به شب‏ قدر ایمان آورید، زیرا آن شب از على‏ بن ابى طالب و یازده فرزندش بعد از وى مى‏باشد. [2]
شب قدر دارای آنچنان مقامی است که به تعبیر قرآن کریم قابل درک نیست. اگر هم کسانی بتوانند این شب بسیار با عظمت را درک کنند باید متصل به وحی باشند. بزرگان فرموده اند که این خطاب هر جند به ظاهر بر پیغمبر است که تو چه می دانی شب قدر چبست؟ لکن معنا ندارد کسی که ملائکه بر او در این شب وارد می شود شب قدر را درک نکند پس این خطاب کنایه است اولا برای نشان دادن عظمت این شب و ثانیا خطاب در واقع به عموم است که قادر به درک آن نیستند. در این میان بعد از حضرت رسول صلی الله علیه و آله شخصیتی والاتر از امیرالمۆمنان علی بن ابی طالب در عالم وجود ندارد تا بتواند درباره چنین شبی سخن به میان آورد. بر این اساس سعی شده است تا حد امکان به کلمات امیر بیان در خصوص شب قدر پرداخته شود.

معنی شب قدر

أصبغ بن نباته از حضرت علىّ‏ بن ابى طالب علیه السّلام روایت نموده كه پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله)، به من فرمود: یا علىّ آیا مى‏دانى معنى شب‏ قدر چیست؟ عرض كردم: نه یا رسول اللَّه! پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خداوند تبارک و تعالى در آن شب به تقدیر و سرنوشتى كه در روز قیامت خواهد بود، قضا و حكم، و اندازه‏گیرى نموده، و در آنچه خداى عزّ و جلّ فرمان داد ولایت تو بود، و نیز ولایت امامان از نژاد تو، تا روز قیامت.[3] 

امام جواد از پدرش از پدران بزرگوارشان از امیر المۆمنین صلوات اللَّه علیهم اجمعین روایت كند كه گفت: از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم شنیدم كه به اصحابشان مى‏فرمود: به شب‏ قدر ایمان بیاورید كه آن شب براى علیّ‏ بن أبى طالب و فرزندان یازده‏گانه پس از اوست


راز مخفی ماندن شب قدر

سۆالی که ناخودآگاه ذهن هر کسی را مشغول می کند این است که چرا شب قدر مردد بین چند شب شده است و دقیقا مشخص نکرده اند؟ آیا معصومین از آن شب خبر نداشته اند؟ یا اینکه اجازه معین کردن آن شب را نداشته اند؟ بهتر نبود این شب سرنوشت ساز برای همه معلوم بود؟ اگر شب قدر درک نشود چه خواهد شد؟ جواب این سۆالات در کلام نورانی حضرت داده شده است.
قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُۆْمِنِینَ ع أَخْبِرْنَا عَنْ‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ قَالَ مَا أَخْلُو مِنْ أَنْ أَكُونَ أَعْلَمُهَا فَأَسْتُرَ عِلْمَهَا وَ لَسْتُ أَشُكُّ أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا یَسْتُرُهَا عَنْكُمْ نَظَراً لَكُمْ لِأَنَّكُمْ لَوْ أَعْلَمَكُمُوهَا عَمِلْتُمْ فِیهَا وَ تَرَكْتُمْ غَیْرَهَا وَ أَرْجُو أَنْ لَا تُخْطِئَكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[4]
به امیرالمۆمنین علیه السلام گفتند: ما را از شب قدر آگاه کن. فرمود: خالی از این نیستم که آن را بدانم و از شما پنهان کنم. شک ندارم که خداوند به خاطر کمک کردن و مهلت دادن به شما آن را از شما می پوشاند؛ چون اگر آن را به شما اعلام می کرد، در همان شب، عمل می کردید و در غیر آن شب عبادت را ترک می کردید، و امید دارم که اگر خدا بخواهد شب قدر را به خطا نگیرید.[5] 

تداوم شب قدر


از امیرالمۆمنین علیه السّلام روایت شده كه به ابن عباس فرمود: همانا شب‏ قدر در هر سالى هست، و در آن شب كار همه سال فرود آید، و براى آن كار پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سرپرستانى هست، ابن عباس عرض كرد: آن سرپرستان كیانند؟ فرمود: من و یازده تن فرزندانم كه از صلب منند امامانى هستند كه فرشتگان با آنان حدیث كنند. [6]
امام على علیه السلام غالبا می فرمود كه: هر گاه تیمى و عدوى (ابوبكر و عمر) خدمت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله بودند و آن حضرت سوره «انا انزلناه» را با خشوع و گریه تلاوت می فرمود، می گفتند: چقدر در این سوره دلت می سوزد، پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله می فرمود: براى آنچه چشمم (فرشتگان را در شب‏ قدر) دیده و دلم (بیان هر امر محكم را در آن شب) فهمیده و نیز براى آنچه دل این شخص (على علیه السلام) پس از من در می یابد. آنها می گفتند: مگر شما چه دیده‏ئى و او چه می بیند؟ حضرت براى آنها روى خاک می نوشت‏ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سپس مى‏فرمود: پس از اینكه خداى عز و جل فرماید «هر امرى» دیگر چیزى باقى می ماند؟ می گفتند: نه، می فرمود: می دانید آنكه هر امرى بر او نازل مى‏شود كیست؟ می گفتند: تو هستى اى رسول خدا، می فرمود: آرى، اما شب‏ قدر بعد از من هم می باشد؟ می گفتند: آرى، می فرمود: در شبهاى قدر پس از من هم آن امر نازل مى‏شود؟ می گفتند: آرى.

به امیرالمۆمنین علیه السلام گفتند: ما را از شب قدر آگاه کن. فرمود: خالی از این نیستم که آن را بدانم و از شما پنهان کنم. شک ندارم که خداوند به خاطر کمک کردن و مهلت دادن به شما آن را از شما می پوشاند؛ چون اگر آن را به شما اعلام می کرد، در همان شب، عمل می کردید و در غیر آن شب عبادت را ترک می کردید، و امید دارم که اگر خدا بخواهد شب قدر را به خطا نگیرید


می فرمود: به چه كسى نازل مى‏شود؟ مى‏گفتند: نمی دانیم، پیغمبر دست بر سر من می گذاشت و می فرمود: اگر نمى‏دانید، بدانید، آن شخص پس از من این مرد است، سپس آن دو نفر شب قدر را بعد از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله می شناختند، بواسطه هراس سختى كه در دل آنها مى‏افتاد.[7] 

شب قدر شب اهل بیت علیهم السلام

امام جواد از پدرش از پدران بزرگوارشان از امیرالمۆمنین صلوات اللَّه علیهم اجمعین روایت كند كه گفت: از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم شنیدم كه به اصحابشان مى‏فرمود: به شب‏ قدر ایمان بیاورید كه آن شب براى علیّ‏ بن أبى طالب و فرزندان یازده‏گانه پس از اوست.[8]

احیاء شب قدر

امام علی علیه السلام: پیامبر خدا در دهه آخر ماه رمضان بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب به صورت خفتگان آب می پاشید.[9]

پی نوشت ها :‌
1.الكافی، ج‏1، ص 533 
2.الإنصاف فى النص على الأئمة ع با ترجمه رسولى،ص 195 
3.ابن بابویه، معانی الأخبار / ترجمه محمدى، ج‏2 ؛ ص250، دار الكتب الإسلامیة - تهران، چاپ: دوم، 1377ش.
4.مجلسى، بحار الأنوار، ج‏94، ص5، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
5.مراقبات ماه رمضان، ری شهری، ترجمه محدثی،ص 373، دارالحدیث قم،چاپ پنجم 1385
6.ارشاد، شیخ مفید-ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص327 
7.كلینى، أصول الكافی / ترجمه مصطفوى، ج‏1 ؛ ص363و 364،كتاب فروشى علمیه اسلامیه - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.
8.ابن بابویه، كمال الدین / ترجمه پهلوان، ج‏1 ؛ ص525، دار الحدیث ؛ قم، چاپ: اول، 1380 ش.
9.مراقبات ماه رمضان، ری شهری، ص 417

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 4 / 1394

ویژگی های شب قدر در قرآن



 

آن شب خاص در ماه رمضان شب قدر و تقدیر نامیده شد؛ زیرا خداوند متعال در آن شب، رخدادهای یک سال؛ یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏کند؛ یعنی زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل افراد را رقم می زند.

 


شب قدر شبی است در ماه مبارک رمضان که در آن شب، قرآن کریم نازل شد.
این را می توان با کنار هم قرار دادن دو آیه از قرآن کریم به دست آورد یکی آیه 185/ بقره که می فرماید: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن‏ ؛ ماه رمضانی که در آن قرآن نازل شد و دیگری آیه 1/ قدر که می فرماید: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْر ؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
پس تردیدی نیست که شب قدر، شب نزول قرآن یکی از شبهای ماه مبارک رمضان است و گمان اینکه شب قدر، شب نزول قرآن در ماه رجب، شعبان و یا زمانی غیر از ماه رمضان باشد پندار نادرستی خواهد بود.
ویژگی های این شب از نظر قرآن کریم .

شب نزول قرآن کریم

همانگونه که گذشت قرآن کریم در (آیه 1/ قدر )خبر از نزول قرآن در این شب می دهد. سۆال مشهوری در این جا مطرح است که اگر قرآن در این شب به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و پس آن آغاز نزول در 27 رجب و استمرار آن در طول بیست و سه سال چه می شود؟
علامه طباطبایی ره این مفسر بزرگ قرآن کریم با استناد به این آیه و آیات 2ـ3/ دخان می نویسد:
قرآن کریم دو جور نازل شده، یکى یکپارچه و در یک شب معین و یکى هم به تدریج در طول بیست و سه سال نبوت؛ یکی انزال است و دفعی و یکی تنزیل است و تدریجی.[1]

 

منظور، جبرئیل امین است که روح الامین نیز نامیده مى‏شود و بعضى با توجه به آیه 25/ شوری روح را به معنى وحى تفسیر کرده‏اند که می فرماید: و کذلِک أَوْحَیْنا إِلَیْک رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ؛ همانگونه که بر پیامبران پیش وحى فرستادیم بر تو نیز به فرمان خود وحى کردیم


شب قدر و اندازه گیری

قرآن کریم با وصف قدر و اندازه گیری از این شب یاد می کند و آن را «لَیْلَة الْقَدْر» می خواند. اما چرا؟
آن شب خاص در ماه رمضان شب قدر و تقدیر نامیده شد؛ زیرا خداوند متعال در آن شب، رخدادهای یک سال؛ یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏کند؛ یعنی زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل افراد را رقم می زند. 
این معنا در آیه 4/ سوره دخان که در وصف شب قدر است مشهودتر است. در آن آیه می فرماید:
«فِیها یُفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ» «فرق» ؛ به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است و «فرق هر امر حکیم» یعنی آن امر و آن واقعه‏اى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‏گیرى مشخص سازند.
بنابراین این شب را شب قدر نامید چون در آن شب هر واقعه ای که تا سال آینده باید رخ دهد در آن شب حد اندازه اش تعیین شده و رقم می خورد.

دو نکته:


اول. خداوند متعال حکیم است و تقدیر او نیز حکیمانه است و از این کار هم با تعبیر امر حکیم یاد کرد بنابراین واقعه ای که رقم می خورد حکیمانه و به تعبیر عامیانه روی حساب و کتاب است. برای مثال در شب قدر رقم می خورد: فلانی که با اختیار خود، فلان کارها را انجام خواهد داد به اضافه کارهایی که انجام داده است به همراه تأثیر عوامل دیگری مانند دعای خیر یا آه دردمندانه دیگران در حق او، به فلان سرنوشت خیر یا ناگوار دچار شود. به عبارت دیگر رابطه منطقی و ریاضی دو طرف تساوی به امضاء می رسد.
اگر کسی طرف اول این تساوی را که مربوط به اوست را بعد از این شب تغییر داد و آن در جهت خوب یا بد تغییر داد به شکل خودکار ، طرف دیگر تساوی متناسب با طرف اول تغییر می کند. چه بسا کربلای نوشته شده با گناهی از دست برود و کربلایی نانوشته با ترک واقعی یک گناه یا انجام یک کار خالصانه روزی انسان شود. تعابیری که مانند تغییر نعمت که در ادعیه و روایات به چشم می خورند بیانگر همین مطلبند.
دوم. از تفسیری که گذشت استفاده مى‏شود شب قدر منحصر در آن شب و آن سال نزول نیست؛ بلکه هر ساله این وقایع در یک شب خاص به نام شب قدر تکرار می شود؛ شبی که در آن، امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیرى و مقدر مى‏شود. این تکرار را می توان از کلمه «یفرق» که فعل مضارع است و استمرار را مى‏رساند به خوبی استنباط کرد.[2]

 

منظور از بهتر بودن این شب از هزار شب به طورى که مفسرین تفسیر کرده‏اند بهتر بودنش از نظر فضیلت عبادت است. این معنا با هدف قرآن هم تناسب دارد؛ چون هدف اصلی قرآن، نزدیک کردن مردم به سوى خدا و زنده کردن آنها با عبادت است بنابراین منظور از برتری، ارزش عبادت در آن شب است که از هزار شب عبادت برتر است. ناگفته نماند این همان معنایی است که در روایات نیز به آن اشاره شده است


پس ما در ماه رمضان شبی داریم که در آن شب، یکبار قرآن به صورت دفعی و یکجا بر قلب مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و در همان شب هر ساله مقدرات یک ساله رقم می خورد؛ بنابراین آن شب، شب نزول قرآن است (یکبار) و شب قدر است (هر سال).

برتر از هزار ماه

قرآن کریم ارزش این شب را برتر از هزار ماه می داند و می فرماید: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ؛ شب قدر بهتر از هزار ماه است.[3]
منظور از بهتر بودن این شب از هزار شب به طورى که مفسرین تفسیر کرده‏اند بهتر بودنش از نظر فضیلت عبادت است. این معنا با هدف قرآن هم تناسب دارد؛ چون هدف اصلی قرآن، نزدیک کردن مردم به سوى خدا و زنده کردن آنها با عبادت است بنابراین منظور از برتری، ارزش عبادت در آن شب است که از هزار شب عبادت برتر است. ناگفته نماند این همان معنایی است که در روایات نیز به آن اشاره شده است.


نزول ملائکه و روح در این شب


در این شب ملائکه و روح به دستور خداوند متعال ، تنزل پیدا کرده و پایین می آیند «تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ» [4]
علامه ره معنای آیه می نویسد: ملائکه و روح در آن شب به اذن پرودگارشان نازل می شوند برای تدبیر هر امری از امور عالم.[5]
در سوره نحل، فرودگاه این گروه را بندگان برگزیده خدا دانسته و می فرماید:
یُنَزِّلُ الْمَلائِکةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِه‏[6] ؛ فرشتگان را با روح به فرمان خویش، بر هر کس از بندگانش که بخواهد، نازل می کند.
منظور از «روح» کیست یا چیست؟
بعضى گفته‏اند: منظور، جبرئیل امین است که روح الامین نیز نامیده مى‏شود و بعضى با توجه به آیه 25/ شوری روح را به معنى وحى تفسیر کرده‏اند که می فرماید: « و کذلِک أَوْحَیْنا إِلَیْک رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ؛ همانگونه که بر پیامبران پیش وحى فرستادیم بر تو نیز به فرمان خود وحى کردیم»

 

برکت به معنای خیر کثیر است و چون شب ظرف زمان است پس مبارک بودن آن شب به این است که ظرفیت خیر کثیرى را دارد. و این خیر کثیر، در درجه اول قرآن است که در چنین شبی نازل شد و رحمت گسترده اش، همه خلق را گرفت و در مراتب بعدی عبادتهای این شب است که با وجود ظاهری کوتاه و چند ساعته برتر از عبادتهای هزار ماه است و نیز عنایتها و الطاف ویژه خداوند متعال که در این شب نسب به بندگانش روا می دارد


در اینجا تفسیر سومى هم وجود دارد که بر اساس روایت است و آن اینکه روح، مخلوق عظیمى است برتر از فرشتگان، چنان که در حدیثى از امام صادق ع نقل شده است که شخصى از آن حضرت سۆال کرد: آیا روح همان جبرئیل است؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود:
جبرئیل من الملائکه، و الروح اعظم من الملائکة ؛ جبرئیل از ملائکه است و روح اعظم از ملائکه است.[7]

غرق در سلام

این شب تا طلوع فجر غرق در سلام است ، سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر[8]
سلام و سلامت به معنای عاری بودن از آفات ظاهری و باطنی است.[9] بنابراین آیه اشاره به این دارد که خداوند متعال اراده کرده است که در آن شب، رحمتش شامل تمام بندگانی شود که به سوی او رو می آورند و نیز اراده کرده در آن شب درهای عذابش بسته باشد.

شب مبارک

قرآن کریم این شب را شبی مبارک توصیف کرده و می فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةٍ مُبارَکةٍ»[10]
برکت به معنای خیر کثیر است و چون شب ظرف زمان است پس مبارک بودن آن شب به این است که ظرفیت خیر کثیرى را دارد. و این خیر کثیر، در درجه اول قرآن است که در چنین شبی نازل شد و رحمت گسترده اش، همه خلق را گرفت و در مراتب بعدی عبادتهای این شب است که با وجود ظاهری کوتاه و چند ساعته برتر از عبادتهای هزار ماه است و نیز عنایتها و الطاف ویژه خداوند متعال که در این شب نسب به بندگانش روا می دارد.

پی نوشت ها:
1. ر.ک به المیزان 20/330
2. ر.ک به المیزان 20/331
3. 3/ قدر
4. 4/ قدر
5. المیزان 2/332
6 . نحل /2 
7. تفسیر نمونه 27/184
8. 5/ قدر
9. مفردات راغب ماده «سلم»
10. 3/ دخان

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 4 / 1394

پاداش اعمال شب قدر ثواب خواندن سوره قدر



از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است كه اگر كسى در شب بیست و سوم ماه رمضان ، هزار مرتبه سوره قدر را بخواند، چون صبح كند، یقین او شدید و محكم شده باشد.(1) 
ثواب احیاى لیله القدر

پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند:
من قام لیلة القدر، ایمانا و احتسابا، غفر له ما تقدم من ذنبه .(2) كسى كه شب قدر را به عبادت احیا بدارد و باایمان و صابر باشد، خداوند، گناهان گذشته اش را بیامرزد. 
ثواب اعمال نیك دیگر

حضرت نبى اكرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند:
قال موسى : الهى ارید قربك ، قال : قربى لمن استیقظ لیله القدر. قال... .(3)
حضرت موسى (علیه السلام ) در مناجات خود با خدا عرض كرد: خدایا، من خواهان قرب تو هستم . خداوند فرمود: قرب من از آن كسانى است كه لیله القدر را بیدار باشند. عرض كرد: خدایا، رحمتت را خواهانم . خداوند فرمود: رحمت شامل حال كسانى است كه در شب قدر به مساكین رحم مى كنند.
عرض كرد: خدایا، من جواز عبور از صراط را خواهانم .
خداوند فرمود: این جواز براى كسانى صادر مى شود كه در لیله القدر صدقه بدهند.

 

پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: كسى كه در شب قدر، دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت ، بعد از حمد، هفت مرتبه ((سوره توحید)) را بخواند و پس از اتمام نماز، هفتاد مرتبه ((استغفر الله و اتوب الیه )) بگوید، از جاى خویش برنخیزد تا خداوند او و پدر و مادرش را بیامرزد و ملائكه اى بفرستد تا حسنات او را تا سال دیگر یادداشت كنند و ملك دیگرى را مامور سازد تا در بهشت براى او درختانى غرس كند و قصرهایى بنا سازد كه نهرهایى در آن جارى باشد و از دنیا نرود تا این كه این الطاف خدا را در حق خود مشاهده نماید

عرض كرد: خدایا، من خواهان درختان و میوه هاى بهشت هستم . خداوند سبحان فرمود: این نعمت براى كسانى است كه در لیله القدر به تسبیح مشغولند. عرض كرد: خدایا، من نجات از آتش را مى طلبم . فرمود: نجات براى كسانى است كه در لیلة القدر به استغفار مشغولند.
عرض كرد: خدایا، من رضاى تو را مى طلبم . فرمود: رضاى من را كسى جلب كرد كه در لیلة القدر دو ركعت نماز خواند. 
ثواب نماز

پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند:
من صلّى ركعتین فى لیلة القدر، فقراء فى كل ركعة ، فاتحه الكتاب مرة و قل هو الله احد سبع مرات ، فاذا فرغ یستغفر سبعین مره ...؛(4) 
كسى كه در شب قدر، دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت ، بعد از حمد، هفت مرتبه ((سوره توحید)) را بخواند و پس از اتمام نماز، هفتاد مرتبه ((استغفر الله و اتوب الیه )) بگوید، از جاى خویش برنخیزد تا خداوند او و پدر و مادرش را بیامرزد و ملائكه اى بفرستد تا حسنات او را تا سال دیگر یادداشت كنند و ملك دیگرى را مامور سازد تا در بهشت براى او درختانى غرس كند و قصرهایى بنا سازد كه نهرهایى در آن جارى باشد و از دنیا نرود تا این كه این الطاف خدا را در حق خود مشاهده نماید.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 4 / 1394


5 عمل برای درک بهتر شب قدر


از جمله اعمالی که برای رسیدن به درک شب قدر باید انجام دهیم تا بتوانیم بهره کامل از این شب ببریم ،بدین شرح است:
1. توسل به ولایت ائمه هدى

با توجه به آیه شریفه كه مى فرماید:
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة ؛(1)
اى ایمان آورندگان ! از خدا پروا نموده و وسیله اى براى رسیدن به او بجویید.
(در لغت به آنچه كه توسط آن به چیزى توصل و تقرب جویند، ((وسیله )) مى گویند.)
در شب مبارك قدر وسیله اى مطمئن تر از ائمه هدى (علیهم السلام ) براى انسان وجود ندارد، پس باید به ایشان توسل جست ، مخصوصا به مولى الموحدین ، على بن ابى طالب (علیه السلام ) كه ((لیالى قدر)) مصادف با شهادت مظلومانه آن امام متقین است و نیز با تمسك به زیارت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام ) به درگاه حضرت احدیت به استغاثه پرداخت .
2. نماز

در این شب فرشتگانى كه به زمین فرود مى آیند، باید شاهد و ناظر ركوع و سود خالصانه و متواضعانه انسان باشند تا بدین وسیله ، اشرفیت و خلیفة اللهى او براى ایشان تفسیر گردد و رمز سجده ملائكه را در برابر آدم دریابند؛ لذا در ردیف اعمال و وظایف لیالى قدر، نماز كه سرلوحه همه عبادات است ، به طرق مختلف وارد شده است :

یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة
اى ایمان آورندگان! از خدا پروا نموده و وسیله اى براى رسیدن به او بجویید

اولا: خواندن نمازهاى قضا شده در گذشته - به خصوص نمازهاى سال اخیر؛ ثانیا: خواندن نمازهاى مستحبى براى كسب ثواب بیشتر، از جمله نمازهاى ذیل :
الف ) خواندن دو ركعت نماز با یك سلام ، همچون نماز صبح ، با این تفاوت كه در هر ركعت پس از حمد، هفت مرتبه ((سوره توحید)) بخواند و بعد از سلام ، هفتاد مرتبه ((استغفر الله و اتوب الیه ))(2) بگوید.
ب ) خواندن صد ركعت نماز، هم چون نماز صبح به صورت دو ركعتى و نیز مجاز است به جاى این صد ركعت ، شش روز از نمازهاى قضا شده خود را به جا آورد، به گونه اى كه از ظهر روز اول شروع كرده و در عشاى روز ششم ختم نماید.
3. قرآن بر سر گرفتن

بر سر گرفتن قرآن با آن حالات خضوع و خشوع ، نشانه تسلیم در برابر دستورهاى حیاتبخش و سعادت آفرین آن است و بیانگر این كه مسلمان ، كسى است كه قرآن را دائما در اندیشه و فكر خویش دارد و دستورها و احكام آن را در عمل پیاده مى كند.
استاد حسن زاده آملى - دام ظله الوارف - در نكته 490 كتاب هزار و یك نكته خود گوید:
((در لیالى قدر، قرآن به دل كن ، نه فقط قرآن به سر، كه اولى جوهر ذات تو گردد و دومى خارج از گوهر تو است .))

اللهم كن لولیك الحجه بن الحسن صلواتك علیه و على آبائه فى هذه الساعه و فى كل الساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا، حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فیها طویلا


4. تجدید عهد با امام زمان (عج) و خواندن دعاى فرج

از ائمه معصومین نقل است كه در شب بیست و سوم ماه رمضان و در طول آن ماه مبارك ، در هر حالى (نشسته و ایستاده ) و هر زمانى پس از ذكر و یاد خداى تعالى و درود فرستادن بر محمد و آل او (علیهم السلام ) این دعا را بخوان :
اللهم كن لولیك الحجه بن الحسن صلواتك علیه و على آبائه فى هذه الساعه و فى كل الساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا، حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فیها طویلا.(3)

رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) چون دهه آخر ماه رمضان فرا مى رسید، در مسجد اعتكاف مى نمود و براى حضرتش خیمه اى مویین مى زدند و كمرش را براى عبادت مى بست و بستر خویش را جمع مى كرد


((بارالها در این هنگام و براى همیشه ولى امرت ، امام زمان حجه بن الحسن را - كه درودهایت بر او و پدرانش باد - سرپرست و نگهدار و رهبر و یاور و نگهبان باش تا گیتى را به فرمان او آورى و تا دیر زمان بهره مندش ‍ گردانى .))
و نیز دعاى شریف افتتاح كه به امر آن حضرت مستحب است تا در هر شب رمضان خوانده شود و دعاهاى ماثور و غیر ماثور دیگر كه در خصوص ‍ حضرتش وارد شده است ، زیرا گفته اند:
((دعا به آن بزرگوار، نوعى از اداى حق ایشان است ، كه جزء بهترین اعمال مى باشد و فواید بى شمارى نیز براى خود ما هم دارد.))

اعتكاف العشر الاواخر من شهر رمضان یعدل حجتین و عمرتین .(4) اجر اعتكاف نمودن در ده روز آخر ماه رمضان ، مساوى با ثواب دو حج و دو عمره است

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 4 / 1394






قرآن کتابی آسمانی است که از طرف خداوند تبارک و تعالی بر رسول گرامی اسلام نازل شده است. گفتار این کتاب آسمانی، همپایه و یکسان با کلام بشری نیست و به این دلیل که هدایتگر همه انسانها به سوی کمال وسعادت است کلامی دارد در عین آسانی، بسیار پیچیده و در عین سادگی، بسیار عمیق.
قرآن، معجزه جاویدان پیامبر و فرقان ( جدا کننده ) حق از باطل است که پیوسته بشر را در راه رسیدن به خیر و خوبی رهنمون می‌شود. قرآن کتابی است که برنامه‌های هدایت بخش خویش را در زیر سایه‌سار درخت تنومند رسالت و ولایت پهن می‌کند و هر لحظه (( کمال این آیین و اتمام این نعمت الهی )) را به ولایت جانشین به حق پیامبر یعنی حضرت علی(ع) اعلام می‌دارد و شب و روز به سوی او دعوت می‌کند.
همان گونه که علی(ع)، خورشید فروزان تاریخ، به سوی آن اشاره می‌کند و بشریت را در اعماق معانی آیات آن به تفکر وا می‌دارد. از قرآن می‌گوید و پیوسته آیات آن را با لسان مبارک خویش قرائت می‌کند وگاه، چنان از علوم پنهان مانده در ذیل عبارات آن پرده بر می‌دارد که جنبه اعجاز آن را بر همگان آشکار می‌کند.

 

محدثان و مورخان آورده‌اند که آن بزرگوار همواره می‌فرمود: از من، هر آنچه از آیات الهی می‌خواهید بپرسید، چرا که می‌دانم در کجا و کی نازل شده است، در بلندی و یا پستی، در روز یا شب

و به راستی چه کسی جز علی(ع) و خاندان پاک پیامبر می‌تواند، اعجاز هدایتگر کلام الهی را با سخن شیرین خویش جلوه‌گر سازد و بدین ترتیب چراغ پرفروغ قرآن را بر سر راه کاروان بشریت بیفروزد. به سوی قرآن دعوت کند و قرآن نیز بشر را به سوی او فرا خواند. دعوت قرآن به علی(ع) و رابطه علی(ع) با قرآن، علاوه بر آن که به صورت متواتر از پیامبر اکرم نقل شده است، در گنجینه های کلام الهی و نیز در تفسیر روشنگر امیرمؤمنان(ع) از آیات قرآن، به وضوح آمده است. محدثان و مورخان آورده‌اند که آن بزرگوار همواره می‌فرمود:
(( از من، هر آنچه از آیات الهی می‌خواهید بپرسید، چرا که می‌دانم در کجا و کی نازل شده است، در بلندی و یا پستی، در روز یا شب. ))1
و نیز می‌فرمود:
((تمام آیات الهی را بر رسول خدا می‌خواندم و پیامبر معانی آیات را به من تعلیم می‌‌داد. ))2
علی‌ابن ابیطالب(ع) شخصیتی است که از کودکی تحت تعلیم و تربیت پیامبر بزرگ می‌شود و در هر مکانی یار و یاور پیامبر می‌شود تا جایی که صدای نزول وحی بر پیامبر را می‌شنود و به اراده خداوند متعال بر شان نزول، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه و دیگر علوم قرآنی عالم می‌شود. استقرار این علم الهی در سینه مقدس او به گونه‌ای است که خداوند در آیاتی وی را به آن معرفی و ستوده است. در آنجا که می‌فرماید:
((و یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب))3

((و کافران می‌گویند که تو پیامبر نیستی، بگو خدا میان من و شما گواهی بسنده است و نیز آن که دانش کتاب ( قرآن ) نزد اوست. ))
بسیاری از مفسران از همان روزگاران نخست، امیر مؤمنان حضرت علی(ع) را مصداق بارزی برای جمله (( من عنده علم الکتاب )) می‌شناختند و پیامبر نیز به عنوان معلم قرآن، که شان روشنگری و تبیین آیات مخصوص او بود، بر این نکته تاکید ورزیده بود. گواه و شاهد بودن امیرمؤمنان، بر رسالت پیامبر مقامی ممتاز برای او است که خداوند در این آیه ذکر کرده است و برتر از این شان الهی اوست که خدا در این آیه او و خودش را با هم ذکر کرده است و در مقام گواهی بر رسالت پیامبر جز علی احدی را هم شان خود معرفی نکرده است.
آری، علی(ع) همچون خدای خود شاهد رسالت نبی اکرم است، که پروردگار بزرگ، او و خودش را برای گواهی بر این رسالت کافی می‌داند.
و علی(ع) با قرآن است. چون تنها شخصیتی است که بعد از پیامبر از دریای عمیق معانی آیات، گوهرهای معرفت بیرون می‌آورد. او لؤلؤ و مرجان می‌آورد، خواه تیره‌دلان سیه‌روز آنها را باور داشته بپذیرند، خواه ایمان را در کنج خانه نشانده، لؤلؤ را وادار به صلح کنند و مرجان را با لب‌تشنه به شهادت برسانند. انگار که اینان تفسیر آیات و ستارگان آسمان قرآن نبودند. انگار که اینان همان آیات قرآن در میان مردم نبودند. ولی با این حال، علی(ع) از چشمه‌سار علم خویش، آب زلال معرفت جاری می‌کند تا تشنگان هدایت را با آن سیراب کند.
آری! علی(ع) با قرآن است. چون بزرگترین حامی و برجسته‌ترین مدافع قرآن است که از قداست، حرمت و عظمت آن پاسداری می‌کند و در روشن ساختن حقایق آن از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزد. او بیان می‌دارد تا مردم پاره‌ کاغذهای بر روی نیزه را با آن اشتباه نگیرند. تا مردم بفهمند که قرآن به خودی خود سخن نمی‌گوید تا هدایت کننده باشد، بلکه باید به سخن درآورده شود تا صراط مستقیم الهی را از دیگر راه ها ممتاز گرداند و خداوند نطق او را در لسان ناطق علی(ع) قرار داده است.
علی(ع) از قرآن دفاع می‌کند تا همچون تورات و انجیل تحریف نشده و در میان مردم، متروک واقع نشود.

 

ابن عباس در این زمینه می‌گوید: درباره هیچ کس به اندازه علی(ع) آیات الهی نازل نشده است. و در نقل دیگری از خود وی آمده است که: سیصد آیه از قرآن درباره حضرت علی(ع) نازل شده است

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: قرآن ناطق
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 4 / 1394



حکومت علی علیه السلام که حکومت «عدل» بود، وی در عمل برای جهان و اندیشمندان روشن ساخت که در زعامت آن حضرت حتی یک نفر یتیم، خود را بی پناه ندانسته، و با درگذشت پدر مستقیما تحت نظارت و جانشین به حق انبیاء و اولیاء قرار گرفته، و آن چنان مورد لطف و عنایت مولایش قرار می گیرد، که دیگران در آن عصر آرزوی یتیمی می کردند! !
«ابوالطفیل» می گوید: علی علیه السلام در دوران حکومت خویش افراد مستمند و بی نوا را مورد عنایت قرار می داد، روزی او را مشاهده کردم که بچه های یتیم و بی سرپرست را به دور خود فراخوانده، ناگاه تمام یتیمان را جمع کرده، و سفره مناسبی بازکرد، و «عسل» و سایر نیازمندی ها را دور هم چید، و لقمه های لذیذ و عسلی بر دهان آنان گذاشت، و این منظره آن چنان مؤثر و جالب بود که بعض اصحابش گفتند:
«لوددت انی کنت یتیما» .
: ای کاش من هم یتیم بوده، و این چنین مورد الطاف علی قرار می گرفتم. (1)
و در این مورد علی علیه السلام می فرمایند:
«انا الهادی، انا المهدی، انا ابوالیتامی و المساکین، و زوج الارامل، و انا ملجأ کل ضعیف، و مأمن کل خائف» . (2)
: من هادی مردم و هدایت یافته خدایم، من پدر یتیمان و بی چارگانم، من سرپرست زنان بیوه و پناهگاه ضعفاء و امید و پشتوانه ستمدیدگانم.

  شما را به خدا یتیمان خود را فراموش نکنید، دهن های آنان را در انتظار غذا قرار ندهید، مواظب باشید که آنان گرسنه نمانند و حقوقشان با وجود شما تباه نگردد

 


و در مورد یتیمان به پیروان امت اسلامی سفارش می کنند:
«بروا ایتامکم، و واسوا فقرائکم، و ازافوا بضعفائکم.» (3)
: به یتیمان اجتماع نیکی، و به فقراء خود مواسات، و به گروه ناتوان محبت نمائید.
و در آخرین وصیت هایش که پس از ضربت مسموم «ابن ملجم مرادی» لعنة الله علیه صورت می گرفت فرمودند:
«الله الله فی الایتام، فلا تغبوا افواههم و لا یضیعوا بحضرتکم» (4)
: شما را به خدا یتیمان خود را فراموش نکنید، دهن های آنان را در انتظار غذا قرار ندهید، مواظب باشید که آنان گرسنه نمانند و حقوقشان با وجود شما تباه نگردد.
این احادیث حاکی است که امیرالمؤمنین در قول و عمل به فکر یتیمان بود، و جای خالی پدران را بر آنان پر می کرد، و نمی گذاشت هیچ فرزند یتیمی با فقدان والدین خود احساس نیاز و سرپرست نماید! ! بلکه وضع این گروهها بهتر از دیگران می گردید! تا جایی که مقام و موقعیت اجتماعی آنان در حکومت علوی مورد غبطه و آرزوی سایر مردم قرار می گرفت.
از سوی دیگر علی علیه السلام به سایر مردم نیز سفارش آنان را می فرمود، و یک موقعیت بی نظیر در اجتماع برایشان فراهم می ساخت، و هنگام شهادت نیز این مسئولیت الهی را فراموش ننموده، و نیکی به آنان را برای پیروان خود توصیه فرمودند.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

آخرین روزهای زندگی امام علی(ع)

امام علی (ع)

یک حادثه ای مربوط به امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که نقل کرده اند در روز سیزدهم ماه مبارک رمضان رخ داده است و آن این است که در روز سیزدهم ماه رمضان - و ظاهراً آن روز، روز جمعه بوده است - ایشان موعظه می کردند و خطبه می خواندند، برای مردم صحبت می کردند و مردم در مسجد نشسته بودند و از جمله کسانی که در مسجد نشسته بودند دو فرزند بزرگوارشان امام حسن و امام حسین علیهما السلام بودند. یک مرتبه وسط صحبت خطاب می کنند به امام حسن، می فرمایند فرزندم حسن! چند روز از این ماه گذشته است؟ عرض می کند پدرجان! سیزده روز (معلوم است که مطلبی را می خواهد بگوید، خودش بهتر از دیگران می داند چند روز گذشته است). باز به امام حسین می فرماید: فرزندم! چند روز از این ماه مانده است؟ پدر جان ! هفده روز. آنگاه دستی به محاسن مبارکش می برد و می فرماید چیزی نمانده است که این محاسن به خون این سر خضاب بشود.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این ماه مبارک رمضان به طور اشاره و کنایه و گاهی صریح ولی بدون اینکه جزئیات و خصوصیات و وقت (حادثه شهات خود) را دقیقاً تعیین بفرماید یک حالتی را نشان می داد که نگرانی کلی برای همه و در درجه اول برای خاندان ایشان به وجود آورده بود.

متقى هندى نیز روایت نقل کرده که ضمن آن آمده است که ابن ملجم زمانى ضربت خود را فرود آورد که امام سرش را از سجده برداشت

زمانى که امام آماده مى شد تا به سوى صفین حرکت کرده و جنگ جدیدى را با معاویه آغاز کند، صبحگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 40 هجرى توسط شقى ترین انسانها، عبد الرحمان بن ملجم مرادى مجروح شده و سه روز بعد در 21 رمضان به شهادت رسید. بنا به نقل ابن سعد، سه نفر از خوارج با نامهاى عبد الرحمان بن ملجم، برک بن عبد الله تمیمى و عمرو بن بکیر تمیمى، در مکه با یکدیگر قرار گذاشتند تا امام على (ع) ، معاویه و عمرو بن عاص را بکشند. عبد الرحمان به کوفه آمده و با دوستان خارجى خود دید و بازدید مى کرد. یک بار به دیدار گروهى از طایفه «تیم الرباب » رفت. در آنجا زنى را با نام «قطام بنت شجنة بن عدى » دید که پدر و برادرش در نهروان کشته شده بود. ابن ملجم او را خواستگارى کرد. زن مهر خویش را سه هزار (دینار!) و قتل امام على (ع) قرار داد. ابن ملجم گفت که از قضا براى همین به کوفه آمده است. (طبقات الکبرى، ج 3، صص 38- 35) او چندى شمشیر خویش را به زهر آلوده کرده و با همان، ضربتى بر سر امام زد که به دلیل عمیق بودن زخم و سمى بودن شمشیر، امام را به شهادت رساند. گفته شده که ابن ملجم آن شب را در خانه اشعث بن قیس بوده است. (مقتل الامام امیر المؤمنین، ص 36، ش 13)

روایات متعددى حکایت از آن دارد که امام در مدخل ورودى مسجد (در درون مسجد) مورد حمله ابن ملجم واقع شده است. (همان، ص 29، ش 4، ص 35، ش 12) در نقلهاى دیگرى آمده است که امام در حال بیدار کردن مردم براى نماز بود که مورد حمله قرار گرفت. (همان، ص 28، 33، ش 11)

امام علی (ع)

 منابع موجود تاریخى بیشتر اشاره به نقل نخست کرده اند. در برابر روایات دیگرى وجود دارد که زمان حمله ابن ملجم را وقتى مى داند که امام مشغول نماز بوده است. در نقلى از میثم تمار آمده است که امام نماز صبح را آغاز کرده و در حالى که یازده آیه از سوره انبیاء خوانده بود ابن ملجم با شمشیر ضربتى بر سر امام زد. (همان، ص 30، ش 5) در نقل دیگرى از یکى از نوادگان جعدة بن هبیره- که این جعده فرزند ام هانى بوده و گاهى بجاى آن حضرت نماز مى خوانده و در برخى نقلها آمده که پس از ضربت خوردن امام، او جلو آمده و نماز را ادامه داد- گفته شده است که وقتى ابن ملجم ضربه را زد که امام در نماز بود. (همان، ص 30، ش 6)

شیخ طوسى نیز روایتى نقل کرده است که همین مطلب را تایید مى کند. (الامالى، الجزء الثالث، ش 18) متقى هندى نیز روایت نقل کرده که ضمن آن آمده است که ابن ملجم زمانى ضربت خود را فرود آورد که امام سرش را از سجده برداشت. نقل دیگرى از ابن حنبل (9) که همان را ابن عساکر (کنز العمال، ج 15، ص 170، (طبع دوم) ، الامالى فى آثار الصحابه، صص 104- 103) نیز روایت کرده از همین مطلب را تایید مى کند. ابن عبد البر مى گوید: در این که آیا ابن ملجم در نماز ضربت را زده یا قبل از آن و نیز این که امام در آن هنگام کسى را جانشین خود کرده یا خود تمام کرده، اختلاف است. بیشتر بر آنند که آن حضرت جعدة بن هبیره را بجاى خود گذاشت تا نماز را تمام کند. (الفضائل، ص 38، ش 63 (طبع قم) )

روایات فراوانى از طریق اهل بیت و اهل سنت نقل شده که نشان از وضعیت خاص روحى امام در شبى است که صبحگاه آن شب امام ضربت خورد از جمله روایتى از امام باقر (ع) که ابن ابى الدنیا نقل کرده آشکارا آگاهى امام را از شهادت خویش خبر مى دهد. زمانى که امام ضربت خورد فریاد زد: «فزت و رب الکعبه » به خداى کعبه رستگار شدم. ابن ابى الدنیا وصیت امام را از طرق مختلف نقل کرده است.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

خوراك آن حضرت

حضرت على (ع) نان جوين خشك همراه با نمك ميل مى‏نمود، و شكم مبارك خود را هيچگاه سير نمى‏كرد، و هر گاه شخصى علت اين كار را مىپرسيد، مىفرمود : شايد در دورترين نقاط قلمرو حاكميت من ضعيفى باشد كه غذاى سير نخورده، و من بايد همانند او زندگى كنم!
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

گذشت از تبهكاران

حضرت امير مؤمنان به پيروى از پيامبر اسلام تا آنجائى كه ممكن بود، از مجازات تبهكاران صرف نظر مى‏كرد، زيرا اولاً : ثبوت جرم در قوانين مجازاتهاى اسلامى، موازين بسيار دقيق و مشكلى دارد. و ثانياً : در صورت ثبوت جرم نيز تا حدود امكان بر مجرم تخفيف و يا اينكه او را مورد عفو و بخشش قرار مى‏دهند،

اسلام براى انسان و عموم موجودات رحمت است و در حدود براى مجرمين و تبهكاران خشونت دارد، و بطور كلى موارد حرام در اسلام در برابر موارد حلال قابل قياس نيست، زيرا عده‏اى از فقهاى اسلام حد اكثر محرمات در اسلام را در حدود هفتصد مورد ذكر كرده اما در برابر، ميليونها مورد حلال براى مسلمانان مقرر شده، و در واقع آن محرمات هم براى حفظ جامعه و آسيب نرسيدن به آن است و اسلام در عين حالى كه مردم را آزاد گذاشته، از بروز آشوب و هرج و مرج در جامعه اسلامى جلوگيرى مى‏كند، و اين عمل جز با كنترل جامعه توسط تحريم علل زيانهاى عمومى و خصوصى، امكان‏پذير نيست.
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

تأمل در قضاوت

حضرت امير مؤمنان على (ع) هيچگاه بدون تحقيق قضاوت نمى‏كردند، و حتى پس از تحقيق فوراً رأى خود را اظهار نمى‏داشتند، بلكه تا حدود امكان اظهار نظر را به تأخير مى‏انداختند و به سبب تأخير در اظهارنظر، يا متهم از مجازات نجات مى‏يافت، و يا اينكه بيگناهيش به اثبات مى‏رسيد، اينجا بد نيست به دو داستان از صدها قضاوت عادلانه اميرالمؤمنين (ع) اشاره كنيم :

داستان اول
زنى به خدمت آن حضرت شرفياب شد، و از شوهر خود شكايت كرد و گفت :
شوهرم بدون اجازه من با كنيزم زنا كرده، و حال داد مرا از او بخواهيد، حضرت به آن زن فرمود :
ما در اين باره تحقيق مى‏كنيم، اگر تو راست گفته‏اى بر شوهرت حد جارى مى‏كنيم، و اگر ثابت شد كه تو دروغ گفته و به شوهرت تهمت زده‏اى، تو را تأديب خواهيم كرد، سپس امام از جاى خود برخواسته و مشغول اداى نماز شد و زن را آزاد گذاشت، آن زن نه ريختن آبروى شوهر خود در ملأ عام، و نه اجراى حد برخود را مى‏خواست، از كار خود پشيمان شده فرصت را غنيمت شمرد و از محضر آن حضرت فرار كرد، با وجودى كه حضرت على (ع) مىتوانست او را فوراً بازداشت، و و شوهرش را احضار كند و يكى از آن دو را تازيانه بزند، ولى امام از مجازات مردم متنفر بود، عقده زجر و شكنجه انسانها را نداشت و تا آنجائى كه ممكن بود افراد را مورد عفو و مرحمت قرار مى‏داد :
داستان دوم
عده‏اى از افراد، كنار خرابه‏اى متروكه جسد مرده و آغشته به خون انسانى را يافتند، و در گوشه آن خرابه مرد قصابى بود، و كاردى خون‏آلود به دست داشت، آن افراد فوراً قصاب را به اتهام قتل دستگير كرده و به خدمت امام على (ع) آوردند، مرد قصاب با نگرانى زياد در برابر امام اعتراف به قتل كرد، حضرت او را به جرم قتل محكوم به قصاص كرد، اما اجراى حكم را به تأخير انداخت و تأمل نمود، ناگهان شخصى آمد و عرضه داشت : يا اميرالمؤمنين من قاتلم، وجدانم آزارم مى‏دهد، اين قصاب بى‏گناه است و مرا بجاى او گردن بزنيد.
در اين هنگام امام به مرد قصاب فرمودند : پس چرا تو اعتراف كردى؟! در پاسخ گفت : چون شواهد در قتل اين شخص را بنحوى ديدم، كه اگر انكار مى‏كردم شايد پذيرفته نمى‏شد، آرى من قاتل نيستم اما در آن لحظه گوسفندى را سر بريده بودم و كاردم خون‏آلود بود، ضمناً جهت قضاى حاجت به آن خرابه رفتم، كه ناگهان با جنازه غرق به خون آن مقتول روبرو شدم و چند لحظه بعد مردم به خرابه آمدند و دستگيرم كردند، من ديدم كه انكار قتل بى‏نتيجه است و به هر تقدير محكوم به مرگ خواهم شد، به همين جهت راهى جز اقرار به قتل در برابر خود نديدم.
حضرت اميرالمؤمنين (ع) قاتل اصلى را كه با اعتراف خود، قصاب را نجات داده بود مورد عفو و بخشش قرار داده و فرمود : اين قاتل گرچه انسانى را كشته ولى با اقرار خود انسان ديگرى را زنده كرده است و قرآن مجيد مى‏فرمايد : هر كس جان شخصى را زنده كند، همانند كسى است كه جان تمامى مردم را احيا نموده است (و من احياها فكأنما احيى الناس جميعاً) (1).
آنچه كه در اين داستان قابل توجه است، اينكه امام به مجرد اعتراف مرد قصاب، او را نكشته و در اجراى حكم تأمل نمود.
-----------------------------------------------------
1 ـ سوره مائده، آيه32 .
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

فرجام دادن به مجرم

امروزه در دادگاههاى دنيا به مجرد ثبوت جرم و يا اقرار مجرم، دادگاه پس از شوراهاى مقدماتى راى خود را مبنى بر مجازات مجرم صادر مى‏كند، و در برخى از كشورها مجرم مى‏تواند از رأى صادره فرجام خواهد، و در صورتى كه دادگاه اين حق را به مجرم بدهد، هيئتهاى منصفه، و دادگاه تشخيص پس از تشريفاتى به فرجام‏خواهى مجرم رسيدگى مى‏كنند...

اما در دادگاه اسلامى حكومت امام على (ع) بدون اينكه مجرم فرجام بخواهد و حتى گاهى با وجود كيفرخواست از سوى خود مجرم، براى چندبار به او فرجام داده مى‏شود و در صورتى كه جرم او تعدى به حقوق مردم نباشد، به وى فرصت داده مى‏شود تا اگر بخواهد فرار كند، و اين به لطف و مرحمت اسلام باز مى‏گردد كه دادگاه اسلامى تا حدود ممكن از خونريزى جلوگير كرده و در صدور حكم تأمل مى‏نمايد، بعنوان نمونه به قضاوت بى‏نظيرى از حضرت على (ع) كه در كتاب (كافى) نقل شده، اشاره مى‏بريم :
داستان جالب
مرحوم كلينى در كتاب شريف (كافى) از جناب ميثم داستانى را اينچنين نقل مى‏كند : روزى يك زن به حضور امير مؤمنان (ع) شرفياب شد، و عرضه داشت : يا اميرالمؤمنين من زناكارم پس پاكم كن، خدا تو را پاك كند، چون عذاب دنيا از عذاب هميشگى آخرت آسانتر است.
امام به او فرمودند : از چه تو را پاك كنم؟
ـ آقا من زناكار هستم.
ـ آيا هنگامى كه زنا دادى، شوهردار بودى يا خير؟
ـ آرى در آن موقع شوهر داشتم.
ـ آيا به هنگام زنا، شوهرت حاضر بود يا غايب؟
ـ شوهرم حاضر بود.
پس از اين گفتگوى كوتاه حضرت به او فرمودند : فعلاً برو، و آنچه در شكم دارى وضع حمل كن،و پس از زايمان بيا تا پاكت كنم، آن زن از محضر دادگاه مرخص شد و هنگامى كه دور شد بطورى كه ديگر سخن امام را نمى‏شنيد، حضرت سر بطرف آسمان كرد و عرضه داشت : بار خدايا اين يك شهادت بود، پس از مدتى مجدداً زن بحضور امام شرفياب شده و عرض كرد :
ـ يا اميرالمؤمنين من وضع حمل كردم، حال پاكم كن. امام بظاهرى ناشناخته به او فرمودند :
ـ براى چه پاكت كنم؟
ـ آقا من زنا داده‏ام، پاكم كن.
ـ آيا به هنگام زنا شوهر داشته‏اى؟
ـ آرى.
ـ آيا شوهرت به هنگام زناى تو حاضر بود يا غايب؟
ـ شوهرم حاضر بود.
در اين هنگام امام براى بار دوم، او را از دادگاه مرخص كرده و فرمودند : حال برو فرزندت را دو سال شير بده، چنانكه خداوند امر فرموده است، آن زن از خدمت امام مرخص شد، آنگاه حضرت روى به آسمان كرد، و عرضه داشت : خداوندا، اين دو شهادت شد پس از گذشت دو سال مجدداً آن زن شرفياب شده و عرض كرد : حال دو سال است كه فرزندم را شير دادم، يا اميرالمؤمنين پاكم كن، حضرت با چهره‏اى ناشناخته از او پرسيدند : از چه پاكت كنم؟ عرض كرد : من زنا داده‏ام، پاكم كن.
ـ آيا به هنگام زنا شوهردار بودى؟
ـ آرى شوهر داشتم.
ـ آيا شوهرت حاضر بود يا غايب؟
ـ شوهرم حاضر بود.
حضرت براى بار سوم فرمودند : حال برو فرزندت را تكفل كن تا رشد كند و بتواند بخورد و بياشامد، و از پشت بامى نيفتد، و در چاهى فرو نرود، جناب ميثم مى‏گويد : آن زن از خدمت امام با چشم گريان مرخص و دور شد، آنگاه امير مؤمنان روى به آسمان كرد، و عرضه داشت : خدايا اين سه شهادت شد.
هنگامى كه آن زن براى بار سوم از دادگاه عدل اسلامى مرخص شد، شخصى بنام عمرو ابن حريث مخزومى با وى روبرو شده و گفت : اى بنده خدا از چه گريه ميكنى؟ من ديدم كه به خدمت حضرت على (ع) مى‏روى و از ايشان مى‏خواهى كه تو را پاك كند؟ آن زن گفت : آرى من از امام خواستم كه پاكم كند، امام به من فرمود : فرزندت را تكفل كن تا رشد كند، بتواند بخورد، بياشامد، از بامى نيفتد و در چاهى فرو نرود، حال مى‏ترسم كه مرگ به سراغم آيد در حالى كه آن حضرت مرا پاك نكرده است، عمرو بن حريث گفت : اى زن حال كه چنين است فرزندت را من تكفل مى‏كنم، آن زن پيروزمندانه براى بار چهارم به خدمت امام شرفياب شده، و گفته عمرو بن حريث را بسمع امام رساند، حضرت با چهره‏اى ناشناخته پرسيدند : براى چه فرزندت را مى‏خواهى تكفل كند؟
ـ يا اميرالمؤمنين چون من زنا داده‏ام و حال مى‏خواهم شما پاكم كنيد.
ـ آيا به هنگام زنا شوهر داشته‏اى يا خير؟
ـ آرى شوهر داشته‏ام.
ـ آيا شوهرت حاضر بود، يا غايب؟
ـ شوهرم حاضر بود.
آنگاه امام سر به آسمان كرده و عرضه داشت : خدايا تو مى‏دانى كه چهار شهادت بر عليه اين زن به اثبات رسيد، و نگاهى غضبناك به عمرو بن حريث انداخت، آن مرد عرض كرد : يا اميرالمؤمنين من فكر كردم كه شما دوست داريد فرزند اين زن را تكفل كنم، و حال اگر شما دوست نداريد من چنين كارى نمى‏كنم، امام به او فرمودند : آيا پس از اثبات شهادت چهارم؟! بخدا سوگند كه بايد او را تحت تكفل خود قرار بدهى.. آنگاه حضرت حكم خدا را در باره اين زن به اجرا در آوردند.
در حاشيه دادگاه
از اين داستان شگفت‏آور مى‏توان نكات ارزنده‏اى آموخت كه در حاشيه دادگاه اميرالمؤمنين (ع) براى تمامى انسانها عبرت‏انگيز، و بويژه براى قضات بهترين درس است :
1 ـ اينكه اميرالمؤمنين تمام جوانب قضيه را در نظر گرفته، و بطور كامل تحقيق فرمود، تا حجت تمام شود.
2 ـ زن باردار را مجازات نكرد، تا زمانى كه وضع حمل كند.
3 ـ مجرم را بازداشت نفرمود، بلكه آزادش گذاشت تا فرصت فرار داشته باشد.
4 ـ بار اول و دوم و سوم اقرار براى آنحضرت ملاك نبود.
5 ـ هربارى كه مجرم به دادگاه مراجعه مى‏كرد، حضرت با چهره‏اى ناشناخته با وى روبرو مى‏گشت، و پرسشهاى خود را تكرار مى‏فرمود تا شايد اگر مجرم در دفعات قبل اشتباهى كرده، الان جبران شود.
6 ـ حضرت زن شيرده را اعدام نمى‏كرد.
7 ـ كودك دوساله را از مادرش جدا نمى‏كرد، گرچه آن مادر مستحق قتل باشد.
8 ـ بر عمرو غضب كرد كه چرا تكفل طفل را بعهده گرفته است.
9 ـ و بالاخره پس از تحقيقات دامنه‏دار و چهار بار شهادت مجرم، حد الهى را بر او به مرحله اجراء در آورد.
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

تفقد از نابيناى زمين‏گير

هنگامى كه امام حسن و امام حسين عليهما السلام از بخاك سپردن امير مؤمنان به سوى خانه باز مى‏گشتند، صداى دلخراش ناله ضعيفى از داخل يك خرابه به گوش آندو بزرگوار رسيد، آن دو امام كه تربيت شده در مكتب وحى بوده وخود را مسئول بر ضعيفان و بينوايان مى‏دانستند،

با شنيدن صداى ضعيف وارد خرابه شدند، پير مرد نابينا و زمين‏گيرى را ديدند كه خود را آلوده كرده و ناله ضعيفى داشت، احوال او را پرسيدند؟ در پاسخ گفت :
مى‏بينيد كه من نابينا و زمين‏گير هستم، يكى از مردان خدا هر روز بطور مداوم مرا مورد تفقد قرار مى‏داد، خشگم مى‏كرد، بدن و لباسم را تميز مى‏نمود و حتى غذا را لقمه كرده و در دهانم مى‏گذاشت... اينجا پير مرد عقده گريه گلويش را فشرد و آهى جانسوز كشيد و ادامه داد :
اكنون سه روز است كه او نيامده، بسيار گرسنه‏ام و خودم را كثيف كرده‏ام و نمى‏دانم چرا او نيامده؟!.
امام حسن و امام حسين با شنيدن سخنان آن پيرمرد پرسيدند : آيا از او نشانه‏اى در نظر دارى؟
پيرمرد پاسخ داد : من كه نابينا هستم، فقط اين نشانه در نظرم هست كه به هنگام ورودش همه چيز و حتى سنگ ريزه‏هاى آن خرابه بصدا در آمده و پيوسته صداى ذكر خدا از آنها بگوشم مى‏رسيد.
اينجا بود كه آن دو بزرگوار اشك در چشمانشان حلقه زد و گفتند، اى مرد او پدر ما على بن ابى‏طالب (ع) بود، كه ما هم اكنون از خاكسپاريش باز مى‏گرديم.
پيرمرد با شنيدن خبر ناگوار شهادت امير مؤمنان آهى كشيد و روى خاك افتاد و جان داد.
اگر كمى در اطراف اين داستان مطالعه كنيم، خواهيم يافت كه اين يكى از بزرگترين شاهكارهاى امير مؤمنان بود، زيرا رهبر يك مملكت بسيار بزرگ و شايد بزرگترين قدرت دنياى آن روز، با صدها مشكلات و مسئوليتهاى اجتماعى، آنقدر خود را مسئول مى‏داند تا جائى كه رسيدگى به يك نابيناى فلج جزء برنامه كار روزانه او قرار مىگيرد و بدون استنكاف و تكبر او را تمييز و خشك كرده و غذايش مى‏دهد اين شيوه رفتار رهبر، با ضعيف‏ترين فرد جامعه در تاريخ انسان بى‏نظير است مگر در مورد رهبران الهى.
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

رفتار با اسيران فارس

پس از استيلاى سپاهيان اسلام بر كشور ايران، تعداد بسيارى به اسارت نيروهاى اسلام در آمده و بسوى شهر مدينه گسيل داده شدند، هنگامى كه آنها را در مجلس خليفه وقت آوردند، خليفه تصميم بر بردگى و فروش آنان گرفت،

اما حضرت على (ع) از اين كار ممانعت كرده و فرمود : پيامبر اسلام فرموده : عزيزان يك قوم را عزيز بشماريد و به آنان نيكى كنيد، و اينان در قوم خود عزيز بوده‏اند، سپس آن حضرت در همان مجلس سهم اسيران خود را آزاد فرمود، و بنى هاشم به پيروى از آنحضرت، سهم خود را آزاد كردند، و طبق يكى از قوانين اسلامى اگر قسمتى از بردگان آزاد شوند، بقيه را نيز دربر مى‏گيرد و بخش آزاد نشده آن بردگان و اسيران نيز آزاد شدند، و در نتيجه خليفه نتوانست آنها را به بردگى در آورد.
ملاحظه كنيد كه اسلام تا چه حدى بر عطوفت و شفقت و مهربانى بنوع انسان تأكيد كرده تا جائى كه پيامبر عاليقدر اسلام (ص) مى‏فرمايد : (ارحموا ثلاثاً و حقاً لهم ان يرحموا، عزيز قوم ذل و غنياً افتقر و عالماً ضاع ما بين جهال) يعنى : سه شخص را مورد مرحمت و لطف خود قرار بدهيد : اولا كسى كه روزگارى عزيز بوده و حال ذليل شده، ثانيا كسى كه روزگارى ثروتمند بوده و حال فقير و تهيدست شده، و ثالثا دانشمندى كه در ميان عده‏اى نادان ضايع شده است.
همچنين پيامبر بزرگ اسلام (ص) مى‏فرمايد : (ارحموا من فى‏ الارض يرحمكم من فى‏ السماء) يعنى : اهل زمين را رحم كنيد، تا خداوند متعال شما را مورد مرحمت قرار بدهد.
و بطورى كلى پيامبر اسلام (ص) مظهر رحمت و شفقت بوده تا جائى كه قرآن او را بعنوان رحمتى براى تمامى عالميان ذكر كرده است (و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين) (1).
-----------------------------------------------------
1 ـ سوره انبياء، آيه107 .
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

شاهكار در خيبر

در اينجا بى‏مناسبت نيست كه به شاهكارى نظير اين از پيامبر بزرگ اسلام اشاره كنيم :
به هنگام محاصره دژهاى محكم خيبر توسط سپاهيان رسول خدا، و مقاومت يهوديان ساكن در آن، شخصى از يهوديان به خدمت پيامبر اسلام شرفياب شده و عرضه داشت :

يا محمد من به شما راهى نشان مى‏دهم، كه اگر آن را پيش‏گيرى، يهوديان خيبر به راحتى تسليم مى‏شوند و آن راه اين است كه جوى آبى از خارج قلعه خيبر به سوى داخل آن روان است، و اين راه آبى بسان شريان زندگى آنهاست، اگر راه آب را مسدود كنيد آنان در اثر فشار تشنگى ناگزير به تسليم خواهند شد... اما پيامبر بزرگ و معلم انسانيت با عاطفه‏اى توصيف‏ناپذير به آن يهودى فرمود :
نه.. من چنين كارى نمى‏كنم، زيرا در اين دژها پيرمردان، پيرزنان، كودكان بى‏گناه، زنان شيرده و افرادى ضعيف هستند خوش ندارم پيروزى من به قيمت تشنگى آنان تمام بشود..!
و با وجودى كه قرآن مجيد مى‏فرمايد : به درستى دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنين، يهوديان و مشركان خواهى يافت (لتجدن اشدالناس عداوة للذين آمنوا اليهود والذين اشركوا) (1) پيامبر اسلام با وجود دشمنى و كينه‏توزى آنان، پس از فتح دژهاى خيبر با كمال عطوفت و مهربانى با اسيران يهود رفتار كرد...
و اين طرز رفتار زندگانى پيامبر بزرگ بود كه مردم را به سوى اسلام جلب مى‏كرد، نه جنگ جوئى و جنگ افروزى و لذا تمام كشته‏هاى جنگهاى پيامبر، در بيش از هشتاد جنگ از طرفين (مسلمين و كفار) يك هزار و چهارصد نفر بوده كه عده‏اى آن را يك هزار و هشت نفر نيز شمرده‏اند، و حال آنكه ما مى‏بينيم كه قبل از اسلام كشتارهاى عجيبى صورت مى‏گرفته، مثلاً فارسها به قلمرو روميان حمله مى‏كرده، و از مدائن تا مصر مردم را قتل عام مى‏كردند، و بعكس گاهى روميها به فارسها حمله مى‏كرده، و از مصر تا مدائن آدمكشى مى‏كردند و شعار عربها در جنگ با يكديگر اين بود : براى اين خاندان نه زن، نه مرد و نه كودكى را باقى گذاريد اين راجع به قبل از اسلام.
اما بعد از اسلام اگر تاريخ جنگهاى جهان را ورق بزنيد، خواهيد يافت كه چه جنگهائى رخ داده و چه كشتارهاى عجيبى روى داده است، و ميليونها انسان به خاك و خون كشيده شده‏اند.
-----------------------------------------------------
1 ـ سوره مائده : آيه 82. 
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

شبى در صفين

شبى در جنگ صفين، آب فرات به دست لشكريان معاويه افتاد، معاويه دستور داد كه آب بر سپاه على (ع) بسته شود، هنگامى كه خبر به امير مؤمنان رسيد، به لشكريان خود دستور آماده باش فورى داد، و ضمن خطبه‏اى به آنان فرمود : (الموت فى‏حياتكم مقهورين، والحياة فى‏موتكم قاهرين...)

يعنى : اگر زير بار ذلت دشمن باشيد مرده‏ايد حتى اگر به ظاهر زنده باشيد، و اگر در برابر دشمن پايمردى كنيد براى هميشه زنده‏ايد حتى اگر به ظاهر شهيد شويد... و سپس دستور حمله جهت آزادسازى فرات از دست دشمن را صادر فرمود، سپاه امام با يك حمله حساب شده توانستند نيروهاى بنى اميه را از نهر فرات دور ساخته، و خود بر آنجا مسلط گردند، پس از پايان موفقيت‏آميز اين حمله سپاهيان حضرت امير (ع) خواستند مقابله به مثل كرده و آب را بر لشكر معاويه ببندند، حضرت اين كار را اجازه نداد و فرمود : كه استفاده از آب براى همگان آزاد است، چنين عملى در كدام تاريخ بشر جز اسلام وجود دارد؟! اسلام تا اين اندازه شخصيت انسانها را محترم شمرده كه حتى آب را بر دشمن محارب نمىبندد.
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

آزادي در اسلام

حضرت على (ع) دومين حاكم اسلامى است كه توانست آزاديهاى اسلامى را به همگان حتى كفار ارزانى دارد چه آنكه آزادى در اسلام بيشمار است. قرآن مجيد راجع به پيامبر بزرگ، و هدف بعثت او را چنين بيان مى‏كند :

بار گران و غل و زنجيرهائى را كه بر مردم بوده، از پشت آنان بر مى‏دارد (يضع عنهم اصرهم و الا غلال التى كانت عليهم) (1) دو عبارت را در اين آيه شريفه ملاحظه مى‏كنيد : (اصر : بار گران) و (اغلال : زنجيرها) و اين به دو معنى است :
1 ـ گاهى بر پشت انسان بار سنگينى مى‏گذارند كه با وجود باز بودن دست و پايش، قادر به حركت از جاى خود نبوده، و در نتيجه زمين‏گير مى‏شود، اين را (اصر) يعنى بارگران گويند.
2 ـ و گاهى هم بار سنگينى بر پشت انسان نيست اما دست و پايش در قيد و بند است كه در نتيجه نمى‏تواند حركتى انجام بدهد.
اين دو مثال را در جامعه اگر پياده كنيم، خواهيم يافت كه برخى از جوامع خود راگرفتار تشريفاتى نموده، كه به مرور زمان بر كاهل آنها سنگينى مى‏كند، مثل : تشريفات ازدواج، دادگسترى، خانه‏دارى، خانه‏سازى و ديگر شئونات زندگى امروز.
و برخى جوامع هم گرفتار قوانين و مقرراتى شده‏اند كه دست و پاى آنها بسته، و آزاديهايشان را محدود ساخته است..
يكى از مهمترين اهداف پيامبر گرامى اسلام (ص) اين بود كه بار سنگين تشريفات را از پشت جامعه انسانى برداشته و قيد و بندهاى اختناق را از بين ببرد، و لذا دين مبين اسلام تمام آزاديها را براى انسان محترم شمرده، مگر در موارد بسيار معدود كه براى حفظ آزادى اكثريت جامعه، آزادى چند نفر را محدود نموده است، قرآن مجيد خطاب به پيامبر گرامى اسلام مى‏فرمايد : به مردم بگو كه من از شما پاداشى نمى‏خواهم و شما را به زحمت و مشقت نمى‏اندازم (قل ما اسئلكم عليه من اجر و ما انا من‏المتكلفين) (2) و در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد : پس به مردم تذكر بده، كه تو ياد آورنده‏اى و بر مردم مسلط نيستى (فذكر انما انت مذكر لست عليهم بمسيطر) (3)، و همچنين نداى قرآن براى هميشه بلند است كه : در انتخاب دين هيچگونه اكراه و اجبارى نيست (لا اكراه فى‏الدين) (4) و لذا پيامبر عاليقدر اسلام (ص) هيچكس را اجبار بر پذيرش دين اسلام نفرمود، نه در جنگ بدر، نه در جنگ خيبر، نه در فتح مكه، نه در جنگ حنين و نه در دهها جنگى كه دشمنان اسلام بر عليه اسلام روا داشتند...

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

حضرت صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال برای برادرم، علی بن ابی طالب، فضائلی قرار داده که جز خودش نمی‌تواند آنها را شمارش کند.
 
هر کس به یکی از فضائل علی اقرار کند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همه‌ی جن و انس گناه کرده باشد. 


هرکس یکی از فضائل او را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانه‌ای از آن نوشته به جا بماند،ملائکه برایش استغفار می کنند. هر کس گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، می‌بخشد؛
 
هر کس به نوشته‌ای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با چشمش مرتکب شده می‌بخشد.»
 
آن‌گاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به چهره‌ی علی بن ابی طالب عبادت است، یادش نیز عبادت است و ایمان هیچ بنده ای جز با دوستی او و بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست.»
 
پس بیایید با کمک هم فضایل مولا علی را متذکر شویم 
گرچه می دونم که نمی توانیم حق مطلب را ادا کنیم ولی .............
یا علی

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

..:: بخشی از ادعیه روزانه ماه مبارک رمضان ::..

Jodakonandeh

دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان (مشاهده)

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

دعای ماه مبارک رمضان [یا علی یا عظیم] (مشاهده)

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

دعای سحر

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

مثنوی معنوی چند خوردی (استاد شجریان)

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

ربنا (استاد شجریان)

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

اذان استاد موذن زاده اردبیلی

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

دعای ابوحمزه ثمالی حاج مهدی منصوری

دانلود از لینک مستقیم

(جهت دریافت رایگان ادعیه کامل ماه مبارک رمضان به ویژه نامه رمضان و شب های قدر مراجعه فرمایید)

Jodakonandeh

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

دستهايم رو به خداست


وقتى حضرت امير (عليه السلام ) بدنيا آمد، فاطمه بنت اسد همانند ساير نوزادان على (عليه السلام ) را قنداق مى كرد و دستهاى آن حضرت را در قنداق مى بست . اما بعد از اينكه فاطمه به سراغ على (عليه السلام ) مى آمد، مشاهده مى كرد دستهاى آن حضرت بيرون از قنداق است و پارچه ها هم پاره شده است ، فاطمه بنت اسد دو پارچه مصرى محكم آورد دستهاى آن حضرت را محكم تر از قبل بست و آنگاه حضرت را در گهواره خود گذاشت ، حضرت امير (عليه السلام ) با تكانى ، مجدد دستمال ها را پاره كرد و دست خود را از قنداق بيرون آورد، مجدد فاطمه بنت اسد با سه پارچه محكم دست هاى حضرت را مى بندد، اجمالا تا هفت بار و هفت پارچه بر روى هم ، دست هاى حضرت را در قنداق مى بندد باز حضرت دستان خود را باز مى نمايد. 
آنگاه حضرت على (عليه السلام ) به مادر خود مى فرمايد.
مادر دست مرا رها كن ، دست على بايد باز باشد كه به درگاه خدا
 دراز كند

 

تربيت على (ع ) در دامان پيامبر (ص )

وقتى فاطمه بنت اسد مادر گرامى حضرت امير (عليه السلام ) آن حضرت را به دنيا آورد، از عمر مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سى سال مى گذشت . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آن كودك را سخت دوست مى داشت از اين رو به مادرش فاطمه بنت اسد گفت : گهواره على (عليه السلام ) را در كنار بستر من بگذار! از آن پس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تربيت و پرورش بيشتر على را به عهده گرفت و به هنگام شستشو خودش على (عليه السلام ) را مى شست و شير به دهانش ‍ مى ريخت و در موقع خواب گهواره اش را تكان مى داد و در بيدارى با او سخن مى گفت ، و او را بر سينه خود مى فشرد... و هميشه او را به دوش ‍ مى گرفت و در كوهها و دره ها و بيابانهاى مكه او را به گردش ‍ مى برد

 

بار خدايا! جمعشان را پراكنده مكن

شب بعد از عروسى حضرت فاطمه الزهراء (عليه السلام ) رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى ديدار وى به منزل على (عليه السلام ) آمد، آن گاه از على (عليه السلام ) پرسيد يا على همسرت را چگونه يافتى ؟ حضرت عرض كرد: يا رسول الله ياور خوبى است در طاعت خدا، بعد از فاطمه الزهراء (عليه السلام ) پرسيد: فاطمه جان شوهرت چگونه است ؟ عرض كرد: شوهر بسيار خوبى است در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى آنان دعا كرد: بار خداى جمعشان را پراكنده مكن و بين دلهايشان الفت بيفكن و...

... لذا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى فاطمه (عليه السلام ) همانا على (عليه السلام ) نزد خداوند بزرگوارتر از هارون است . زيرا، هارون موسى را خشمگين نمود و حال آنكه على هيچ گاه مرا خشمگين نساخت . سوگند به آنكه پدرت را به حق به پيامبرى مبعوث كرد هرگز يك روز هم بر او غصب نكردم و هيچ گاه نگاه ننمودم به چهره على ، جز آنكه خشم از من رخت بربست

جوانمرد نوجوانان

ابوطالب پدر حضرت على (عليه السلام ) نام على (عليه السلام ) را ظهير مى گفت : چرا كه بسيارى از مواقع او فرزندان ، برادر زاده هاى خود را جمع مى كرد و به آنان دستور مى داد كه با هم كشتى بگيرند، البته اين يك نوع تفريح رايج در عرب بود، على (عليه السلام ) آن موقع كودك بود و داراى بازوانى درشت و كوتاه . على (عليه السلام ) آستين هاى خود را بالا مى زد و با بزرگ و كوچك از برادران و عمو زاده هاى خويش كشتى مى گرفت بطورى كه با يك چرخش و بكار بردن فن خاصى پشت همه آنها را به خاك مى برد، پدرش نيز او را تشويق مى كرد و مى فرمود: على (عليه السلام ) پيروز شد، بدين سبب او را ظهير ناميده اند

براى ازدواج چه دارى

وقتى على (عليه السلام ) از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم راجع به فاطمه (عليه السلام ) خواستگارى كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مسرور و شادمان تبسم نموده و فرمود: آيا براى اين امر چيزى دارى ؟
على (عليه السلام ) عرض كرد پدر و مادرم فداى شما يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ، من چيزى را از شما پنهان نمى كنم آنچه دارم يك شمشير و يك زره و يك شتر آبكش (يا اسب ) است و جز اينها چيزى ندارم ، نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شمشير براى تو لازم است زيرا تو مرد جنگ هستى و با آن در راه خدا جهاد مى كنى و شتر نيز از لوازم زندگى تست كه بايد با آن آبكشى نموده و براى اهل و عيال خود كسب روزى كنى و در مسافرت ها بارت را بر آن حمل نمايى ، فقط زره تو مى ماند كه من آنرا به مهر زهرا (عليه السلام ) مى پذيرم يا على (عليه السلام ) مى خواهى ترا بشارتى دهم .

 

 


عرض كرد: بلى پدرم و مادرم فداى شما باد. فرمود: ترا بشارت باد كه خداى تعالى فاطمه (عليه السلام ) را به تو در آسمان تزويج نمود. پيش از اينكه من او را در زمين به تو تزويج كنم

 

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

این هم تصاویر متحرک و زیبا ویژه شبهای قدر و شهادت امام علی (ع) را که ندای وحی برای شما همراهان آماده نموده است را تقدیم به شما میکنیم .امیدواریم مورد توجه شما قرار بگیرد.

التماس دعا

 

0 Emam Ali

1 Emam Ali

emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR

emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR (1)

emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR (2)

emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR (3)

emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR (4)


emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR (6)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

 

خداحافظ ای نخل ها چاها
دگر نشنوید از علی آه ها
که شام علی گشته دیگر سحر
که امشب رود نزد پیغمبر . . .

 

EMAM ALI

باشورحسینى وصلابت حسنى درسوگ علی می گرییم. دعایتان توشه ی بی برگی ما.

التماس دعا

EMAM ALI2

.

.

خدایا! بحق شهید شب های قدر
تقدیر مارا محبت و ولایت و پیروی راه مولا علی علیه السلام رقم بزن/آمین.

.

.

EMAM ALI 3

.

.

کی مثل علی به جان رسیده است کسی/کی همچو علی رنج کشیده است کسی
تاریخ گواه است که در روی زمین/مظلوم تر از علی ندیده است کسی . . .

.

.

EMAM ALI 4

.

.

ناله کن ای دل به عزای علی
گریه کن ای دیده برای علی

کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزای علی

مصيبت شهادت حضرت علي (ع) تسليت باد

.

.

EMAM ALI 5

.

.

در ظلمت شب نور جلى را کشتند
سرچشمه فیض ازلى را کشتند

جبریل امین گفت به آواز جلى
از فرط عدالتش على را کشتند

شهادت مظلومانه حضرت علی (ع)
برعاشقان ولایت تسلیت باد

.

.

EMAM ALI 6.

.

.

گشته دوعالم پُر از درد وغم بى كران
برسروسينه زند فاطمه بين جنان

گشته زمين و زمان غرق غم وشور و شين
گريه كندآسمان باحسن و باحسين

شهادت مظلومانه مولي الموحدين امام علی علیه السلام تسليت باد .

.

.

EMAM ALI

.

.

سجاده تو رنگ عبادت دارد
سرچشمه ز انوار ولایت دارد

محراب کند لحظه شماری به رهت
چون هر قدمت بوی شهادت دارد

شهادت جانسوز مولاي متقيان تسليت باد

.

.

EMAM ALI2

.

.

شب قدر خدا به دنبال بهانه ای برای بخشش بندگان است
امشب تو بهانه بخشش گناهانم باش یا علی . . .
التماس دعا

.

.

EMAM ALI 3

.

.

شب قدر

شبی است که «لیلة البراتش» خوانند: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند

.

.

EMAM ALI 4

.

.

امشب علي ميريزد اشك باورش را
در كوفه مي گويد اذان آخرش را

روي لبش انا اليه راجعون است
در آسمان ها دوخته چشم ترش را

شهادت جانگدازغريب کوفه بر عزداران تسليت باد

.

.

EMAM ALI 5

.

.

آیا در رؤیاهایتان ، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید ؟

شب قدر، رؤیایی است که به حقیقت می پیوندد

التماس دعا

.

.

EMAM ALI 6

.

.

به قداست زیباترین واژه ها که از آسمان می بارند

آرزو می کنم در این شبهای مبارک زیباترینها را از دستان خدا هدیه بگیرید.

از همه همراهان و کاربران عزیز درخواست میکنم ما رو در این شبهای عزیز از دعای خیرتون بی بهره نزارید.

التماس دعا

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

روزی مأمون به امام رضا (علیه السلام) عرض کرد: بزرگ ترین فضیلت امیر مؤمنان (علیه السلام) که قرآن بر آن دلالت کند چیست؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: همانا آیه مباهله است. خدای عزّوجلّ فرمود: «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین»؛ پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امام حسن و امام حسین علیهما السلام را برای مباهله دعوت کرد که هر دوی آنها فرزندانش بودند و همچنین فاطمه (سلام الله علیها) را دعوت کرد که در آن هنگام وی جزو زنان مورد اشاره آیه بود، و نیز امیرمؤمنان (علیه السلام) را فراخواند که به حکم آیه شریفه، نفس رسول خدا به شمار میرفت. پس ثابت شد که هیچ یک از بندگان خدا والاتر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وافضل از او نبوده اند و همچنین لازم آمده که هیچ کس افضل از نفس رسول خدا که علی(علیه السلام) بود، به دلالت آیة شریفه وجود نداشته باشد.
مأمون گفت: این استدلال درباره امام حسن و امام حسین علیهما السلام و فاطمه(سلام الله علیها) صحیح است، امّا درباره علی درست نیست؛ چون ممکن است رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) شخص خود را گفته باشد، نه فرد دیگری را. پس آیه فضیلتی برای امیرمؤمنان(علیه السلام) نخواهد بود.
امام رضا (علیه السلام) در پاسخ فرمود: این سخن صحیح نیست؛ چرا که شخص دعوت کننده، همواره غیر از خود را دعوت میکند، نه خود را. همان طور که فرد دستور دهنده، همیشه به دیگری امر میکند، نه به خود. پس این که حضرت فرمود: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا» به این معنا نیست «پس هر که در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم».
که خودمان را دعوت کنیم. و وقتی رسول خدا فردی غیر از امیرمؤمنان(علیه السلام) را در مباهله فرانخواند، ثابت میشود که علی(علیه السلام) همان نفس پیامبر است که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده است.
مأمون که از پاسخ امام رضا (علیه السلام) شگفت زده شده بود، گفت: وقتی جواب آمد، سؤال جایگاه خود را از دست میدهد
شیخ مفید، الفصول المختارة من العیون و المحاسن، ص ٣٨؛

مجلسی، بحار الأنوار ج ۴٩ ص 188

امام رضا (علیه السلام) در این باره می فرمایند: سبب این که مردم امیرالمؤمنین علیه السلام را با این که فضائل او را می دانستند، ترک کرده و به دیگران گراییدند، جز این نبود که او بسیاری از دشمنان خدا و پیامبر او را - از اجداد و پدران و برادران و عموها و خالوها و نزدیکان آنها - به قتل رسانده بود؛ از این رو کینه او را در دل داشتند و نمی خواستند بر آنها فرمانروا شود، ولی از دیگران چیزی در دل نداشتند؛ زیرا آنان در زمان پیامبر گرامی اسلام مانند حضرت علی علیه السلام جهاد نکرده بودند و به همین علت از او رویگردان و به دیگران مایل شدند.
بحارالأنوار، ج ٢٩، ص ۴٨٠

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

آن شب قدر است كه در آن گروه‌هاي به حج رونده، طاعات يا معاصي، با زندگاني يا ممات نوشته مي‌شود و خداوند در آن شب و روز، آنچه را مي‌خواهد واقع مي‌كند، سپس آنها را به صاحب زمين القا مي‌نمايد.

ابن حارث به آن حضرت(ع) عرض كرد: صاحب زمين كيست؟
از شب قدر به عنوان محكم‌ترين دليل بر وجود حجت خدا بعد از حجت ديگر و استمرار امامت تا روز قيامت ياد شده است، از اين رو، امامان(ع)، شيعيان را به احتجاج و استدلال به آن در برابر اهل سنت راهنمايي كرده‌اند. از حضرت امام باقر(ع) روايت شده است:
اي شيعيان، به وسيلة سورة «إنا انزلناه» احتجاج كنيد تا پيروز شويد. به خدا سوگند، كه آن (سوره) حجّت خدا بر آفريدگان، بعد از رسول خدا(ص) بوده، مهتر و سرور دينتان، و غايت علم ماست. اي جماعت شيعيان، به وسيلة «حم و الكتاب المبين إنّا أنزلناه في ليلة مباركة إنّا كنّا منذرين» احتجاج كنيد كه مقصود از آن، به ويژه صاحبان امر ـ ائمه(ع) ـ بعد از رسول خدايند.1
امام صادق(ع) نيز در روايتي بلند از رسول خدا(ص)، به نقل از خداوند تبارك و تعالي مي‌فرمايند:
«انا انزلناه» را بخوان، در حقيقت آن نسبت تو و نسبت اهل بيتت تا روز قيامت است. 2
استدلال به شب قدر، منوط به اثبات دو امر است: اولاً، اينكه شب قدر بعد از وفات رسول خدا(ص) تا روز قيامت باقي است و اين مطلب مورد اجماع فريقين ـ شيعه و سني ـ است و از همين رو مي‌بينيم كه بندگان خدا براي درك آن شب در هرسال مي‌كوشند. دلايل اين امر عبارتند از:
1. وجود صيغة مضارع كه بر نزول و فرو فرستادن مستمر و مكرّر، در هر ماه رمضان دلالت مي‌كند.
2. كلام خداي متعال كه:
شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است.
و نفرموده كه آن از هزار ماه «بهتر بود» بلكه مي‌فرمايد: «بهتر است».
3. كلام خداي متعال كه:

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: امام و شب قدر
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی