تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3742
بازدید دیروز : 1059
بازدید هفته : 337599
بازدید ماه : 659880
بازدید کل : 11051635
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 3 / 8 / 1394


تا کنون گفتیم که قوای نباتی در انسان شامل قوای غاذیه و نامیه و مولده می شود. قوه غاذیه را بیان نمودیم و گفتیم که آن نیز متشکل از چهار قوه جاذبه و ماسکه و هاضمه و دافعه است. اکنون به بیان قوه نامیه دومین قوه از قوای نباتی می پردازیم.
قوة ناميه يا قوة مربّيه قوه‌اي است كه غذا را بصورت متوالی به تمامی اجزای بدن میرساند و موجب افزایش سه بعد طولی و عرضی و عمقی جسم مي‌ شود تا جسم از ناحیه این توازن به تمام بالندگي و تناسب حقیقی خود برسد.
در حقیقت از ناحیه قوه نامیه است که به هریک از اجزای بدن چون قلب و مغز و استخوان و معده و کبد و کلیه و شش و حتی موی و ناخن به اندازه مورد نیازشان غذارسانی میکند و از راهیابی غذای بیش از اندازه به هر یک از اعضا جلوگیری میکند.
سوال اینجاست که اگر به راستی غذاهاي جذب شده به واسطة قوه جاذبه، صرفا با قوای غاذیه تبديل به اجزای بدنی مي‌شد و هرگز قوه‌اي بنام ناميه نبود که به تناسب هر یک از اعضا و مقدار نیاز خاصشان غذارسانی کند و موجب رشد و نمو فرد در سه بعد طولی و عرضی و عمقی وی شود، چه پیشامدهای غیر قابل تصوری برای جسم انسان پدید می آمد و چه قامت زشت و غیر قابل تحملی برایش بوجود می آمد. اين چه حقيقتي است كه براي زيبايي و تناسب قامت افراد، ناميه را ملازم غاذيه قرار داده است؟ 
ناميه چه مي‌دانست كه بايد به موي سر بيش از مويِ مژگان چشم غذا دهي كند؟ ناميه چه مي‌دانست كه بايد به ريشه ناخنها كمتر از سرِ آنها غذا دهد؟ اگر قرار بود ناخنها در ريشه خود نیز رشد طولي داشته باشند نهايتاً مي‌بايست ناخنها در عمقِ گوشتها نفوذ كرده و موجب اختلالات عضوي گردند.
ناميه چه مي‌دانست كه انگشتان دست و پا را بدين تناسب غذا دهي كند كه هر كدام نسبت به ديگري بيش از اندازه دراز يا كوتاه ظاهر نشوند؟ و هزاران هزار سؤال ديگر كه در مورد اين قوا مطرح است...


موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 3 / 8 / 1394


دوستان خوبم!
اعتقاد این حقیرِ سراپاتقصیر این است بزرگترین حسرتی که گریبانگیر همه ما انسانها پس از مشاهده حقایق عوالم پس از مرگ می شود جهل به معرفت نفس و حقیقت خودمان است آنجا که میبینم محور اصلی همه اعتقادات معنوی انسان ساز، از جمله توحید و ایمان به آخرت و حشر و نشر ارواح و اجساد و شناخت نبی و امام و اسماءالله همه و همه در گرو معرفت نفس است. معرفتی که اکثر انسانها از آن غافلند و عمری را در فراموشی این مهم سپری میکنند. و همین امر بزرگترین شقاوتها و ناکامی های دنیا و آخرت را برایشان به ارمغان می آورد. 
آنچه موجب صلاح و رستگاری انسان در دنیا و آخرت میشود قرب انسان به خداوند متعال است و این قرب الهی متفرع بر شناخت و معرفت به حضرت پروردگار است و این معرفت و شناخت به حضرت حق جز با معرفت نفس و شناخت حقیقت خودمان میسر نمیشود که پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«من عرف نفسه فقد عرف ربه» هر که خود را شناخت پروردگارش را شناسد.
و حکیمی چون ملاصدرا در رساله سه اصلش معتقد است اگر این معرفت به رب حاصل نشود انسان را هیچ برتری نسبت به چهار پایان نیست و با آنها برابر است بلکه به حکم«ُاولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» از حیوانات نیز فروتر خواهد بود چرا که انسان با قوت عقل و فوق عقلش توان قرب و معرفت به حق را دارد ولی حیوانات از اصل خلقت خود فاقد این قوت و توان هستند. چنین کسانی در روز قیامت کور دل محشور می شوند«صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ» و حق تعالى در حق ايشان گويد «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» یعنی ایشان خدا را فراموش کردند و این فراموشی همان فراموشی به حقیقت خودشان است.
آن که کمی از علم منطق بهره مند است آگاه است که همین فرمایش خداوند که فرمود«نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» به منزله عكس نقيض «من عرف نفسه فقد عرف ربه» است و هر دو بیان در صدد القای یک حقیقت هستند. زیرا هرگاه فراموشى خدا سبب فراموشى نفس است تذكر و معرفت نفس نیز موجب تذكر و معرفت رب خواهد بود و تذكر رب خود موجب تذكر انسان نسبت به نفس خودش می شود. لذا خداوند در آیه دیگر فرمود: « فَاذْكُرُونِيأَذْكُرْكُمْ».
این که خداوند وعده فرمود اگر مرا یاد کنید من شما را یاد خواهم کرد، از آن رو است که ذکر و معرفت به رب ملازم با ذکر و معرفت به نفس است و آنکه ذکر و معرفت به نفس روزیش شود ذکر و معرفت به رب روزیش شده است لذا آن جا که فرمود: «اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» مراد از ذکر الله، همان معرفت نفس و مراد از «کثیرا» اهتمام دائمی انسان در تمامی ساعات زندگیش نسبت به این امر مهم یعنی همان معرفت نفس است چرا که معرفت به نفس عین معرفت رب و موجب قرب انسان به خداوند و علت ذکر حقیقی وی است.

موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 3 / 8 / 1394


 

هزار و یک شب مجموعه‌ای از داستانهای افسانه‌ای قدیمی هندی ، ایرانی و عربی است که به زبان‌های متعددی منتشر شده‌است و در سده‌های پیش ترجمه عربی آن با اضافات دیگر به زبان‌های اروپایی نیز ترجمه شد و در غرب به عنوان بهترین کتاب «ادبیات عرب» شناخته شده است


حکایت از آنجا شروع می شود که دو برادر از سلسله ساسانی به نام شهرباز و شاه زمان به خیانت همسران خود پی می‌برند. شاه زمان که پادشاه سمرقندست به کنج عزلت می‌نشیند ولی شهرباز یا شهریار تصمیم به انتقام می‌گیرد بنابراین تا چندین سال هر شب باکره‌های را تزویج کرده و صبح آنها را به قتل می‌رساند. وزیر که وظیفه یافتن دختران را دارد به تنگ آمده ولی کاری از دستش بر نمی‌اید تا اینکه شهرزاد دختر وزیر قدم جلو میگذارد و تصمیم بازدواج با شاه را می‌گیرد با این برنامه که هر شب برای شاه قصه ای شیرین می‌گفته و بقیه داستان را برای شب بعد وعده می داده که این شبها به هزار و یک شب می رسد و در این مدت برای شاه فرزندانی می‌آورد و بدین ترتیب مانع از کشته شدن خود و دختران دیگر می شود
سپس با عنوان هزار ویک شب داستانها و افسانه های بسیاری در کتابها نوشته میشود
غرض از اشاره به این هزار و یک شب این بود که بگوییم اگر براستی بخواهیم در عجایب و حقایق شگفت آور خود و کلمات وجودی عالم به تفکر وتامل بنشینیم باید هزاران هزار و یک شب را در گوشه تنهایی خود فرو رویم و در هر شب از آن حقایق نامتناهی، شکاری کنیم با این فرق که آن هزار و یک شب افسانه ای بیش نبود و این هزاران هزار و یک شب عین حقیقت و واقعیت است

موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 3 / 8 / 1394


 

اولین و مهمترین دستور العمل خودشناسی و معرفت نفس دستور العمل تفکر است اگر توفیق رفیق آدمی شود و انسان بتواند یک دوره قرآن کریم را برای استخراج آیاتی که خداوند در آنها انسان را به تفکر و تعقل و تدبر در آیاتش توصیه نموده است، قرائت کند خواهد دید تعداد آیاتی که انسان به تفکر و تعقل امر شده است بسیار چشمگیر و زیاد است. تفکر و تامل در آیات الهی خصوصا تفکر در مورد نفس و شئون شگفت آورش موجب خروج از عادات و تولدی دیگر می شود. تفکر در اینکه به راستی ما که هستیم؟ و از کجا آمده ایم؟ و به چه غایت و هدف آمده ایم؟ و علت خلقت این همه عوالم بیکران برای آدمی چیست؟ و به چه منظور برای انسانی که شریف ترین موجودات است این همه آیات و حقایق آفریده شده است؟ قرار است انسان با وجود این همه اسرار و حقایق بیکران به چه افقی سوق داده شود؟ به راستی اگر نه این است که عقل انسان برای قرائت کتاب علم انباشته روی هم آفریده شده است پس به راستی چرا بیشترین دستور العمل انسان سازی در قرآن به تفکر و تعقل اختصاص یافته است؟

ای عزیز! برای تو که دغدغه خودسازی و خودشناسی را در سر داری و چون تشنه ای به هر نقطه ای سری میزنی تا از آب زلال معرفت نفس خویشتن جرعه ای بنوشی میگویم که از تفکر در نهاد و اسرار وجودی نفس خویش غافل مشو! 

تفکر میتواند تو را به آب حیات جوشان معرفت الهی رهنمون سازد به شرط آنکه آداب تفکر را خوب بدانی و آنگونه که شایسته است عاملش باشی، چرا که بین تعقل و تخیل تفاوت بسیاراندکی است و انسان چه بسا ساعتی را برای تفکر و تعقل در خلوتی بنشیند اما حاصل خلوتش جز تخیل و سفر در خاطرات گذشته و مرور حرفها و کارهای آینده و گذشته خود و دیگران نباشد. این تخیلات نه تنها کمکی برای معرفت نفس نمی کند بلکه او را از تعقل و تامل در حقایق باز می دارد چرا که تعقل با تعلق سازگاری ندارد.
اگر خواننده گرامی مایل به شنیدن مطالبی بیشتر در این باره بود اعلام فرماید در غیر این صورت سکوت خود بهتر از هر کلامی بیانگر ناگفته هاست.


از جمله آداب تفکری صحیح برای مشاهده اسرار و حقایق عالم، آن است که محیطی خلوت و بدون مزاحمت را در دل تاریکی شب برگزینیم یعنی ساعتی از شب را که هیچ سر و صدایی ما را مشغولمان نمی کند و کسی از حال ما خبردار نمی شود در گوشه تنهایی خود بنشینیم. ساعتی که در اعتدال کامل باشیم، ساعتی که مقداری استراحت کرده و خسته و نیازمند به خواب نباشیم، ساعتی که نه خیلی سیر باشیم که پری شکم ما را به خود مشغول سازد و نه گرسنگی ما را از توجه به وحدت باز دارد، باید تمامی اسباب راحتی جسم و روان در آن ساعت فراهم شود حتی گرما یا سرما مانع از توجه انسان به عالم معقولات می شود خلاصه آنکه باید محیطی معتدل را برای عدم اشتغال نفس و بدن اختیار کرد.
جناب بوعلی سینا در فصل اوّل نمط سوم كتاب اشاراتش و نیز در آخر فصل نخستين مقاله نخستين فن ششم کتاب شفایش دستور العمل تفکر را اینچنین بیان نموده است که عبارتش را برایتان نقل به ترجمه میکنم.

«خويشتن را چنين پندار كه: تمام اندام تندرست و خردمند، چشمها بسته و انگشتان گشاده، دستها و پاها باز و دور از بدن و از يكديگر، در هوايى كه اندازه گرمى آن با گرمى تنت برابر، در فضايى آرام و خاموش كه نه به چيزى وابستهاى و نه بر چيزى ايستاده، به يكبارگى آفريده شدى، و در آنگاه تنها به بود خودت آگاهى و جز آن از همه چيز ناآگاه.»

اگر خواننده گرامی مشتاق شنیدن توضیحاتی درباره این عبارت بوعلی سینا و آداب بیشتر تفکر است اظهار فرماید.

موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی