تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12440
بازدید دیروز : 1059
بازدید هفته : 346297
بازدید ماه : 668578
بازدید کل : 11060333
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 20 / 5 / 1394

امام (ع) با آن همه تاكيد و تلاش در به دست آوردن روزى حلال، بسيار بخشنده و كريم بود. ياران و پيروان خود را به بخشش سفارش مى‏كرد و تاكيد مى‏فرمود ياور درماندگان و دستگير در راه ماندگان باشند. او خود نيز عملا چنين بود. پيوسته مى‏فرمود: «مال با صدقه كم نمى‏شود.» امام بى‏توجهى به مؤمنان نيازمند را كوچك شمردن آنان مى‏دانست و كوچك شمردن آنها را توهين به اهل بيت پيامبر (ص). حضرت صادق (ع) از راههاى مختلف به خويشان و ديگر مردم نيازمند كمك مى‏كرد.

امام صادق (ع) را بهتر بشناسيم (2)  بخشش به نيازمندان

گاه نهانى صدقه مى‏داد و گاه آشكار; گاه توسط كسى مى‏فرستاد و گاه خود مى‏برد. گاهى نيز غذا مى‏پخت و افراد را به خوردن دعوت مى‏كرد. شبانگاه، كه تاريكى شب سايه مى‏گسترد و مردم مى‏خفتند، امام (ع) همچون پدرانش زنبيلهاى نان و گوشت‏بردوش مى‏گذارد، كيسه‏هاى درهم و دينار در دست مى‏گرفت، ناشناس به سراغ نيازمندان مى‏رفت و غذا و پول را ميان آنها تقسيم مى‏كرد. معلى، يكى از ارادتمندان امام صادق (ع) مى‏گويد: «امام (ع) در شبى كه باران نم‏نم مى‏باريد از خانه به قصد سقيفه بنى ساعده بيرون رفت. من پنهانى دنبالش رفتم. در ميان راه، ناگاه چيزى بر زمين افتاد. فرمود: «بسم الله، خدايا به من بازش گردان‏». جلو رفتم و سلام كردم، فرمود: معلى هستى؟ گفتم: آرى، فدايت‏شوم. فرمود: «با دستانت جستجو كن، آنچه يافتى به من بده‏». جستجو كردم، نانهاى پراكنده‏اى يافتم. وقتى آنها را به امام (ع) مى‏دادم كيسه‏اى پر از نان بر دوشش ديدم. گفتم: اجازه بفرماييد من آن را بردارم. فرمود: من به حمل آن سزاوارترم، ولى با من بيا. سپس به سقيفه بنى ساعده رفتيم و مردمى را خفته يافتيم. امام (ع) كنار هر نفر يك يا دو نان گذاشت و برگشتيم.» علاوه بر آنچه امام خود شبانه به نيازمندان مى‏داد، گاه به واسطه ديگران نيز اموالى براى آنان مى‏فرستاد و مى‏گفت: «به گيرنده نگوييد من داده‏ام‏» بر صدقه پنهانى تاكيد مى‏كرد و آن را بسيار دوست داشت. فضل بن ابى قره مى‏گويد: «امام كيسه‏هاى پول را به كسى مى‏داد و مى‏فرمود: اينها را به فلانى و فلانى از بنى هاشم بده و بگو از عراق برايتان فرستاده‏اند.» آن شخص مى‏برد و باز مى‏گشت. امام مى‏پرسيد: چه گفتند؟ پاسخ مى‏داد: گفتند: به سبب نيكى‏ات به خويشان پيامبر (ص)، خداى پاداش نيكت دهد.» بخششهاى شبانه امام ادامه داشت و گيرندگان دهنده را نمى‏شناختند; تنها پس از در گذشت امام دريافتند كه ياور آنان كه بوده است. افزون بر اين، امام آشكارا نيز از مستمندان دستگيرى مى‏كرد. يك بار چهارصد درهم و يك انگشترى به ارزش ده‏هزار درهم به فقيرى بخشيد. امام صادق -كه درود خدا و فرشتگانش بر او باد- در صدقه دادن روشى ويژه داشت; اگر گيرنده به آنچه مى‏گرفت قانع بود و خداى را سپاس مى‏گفت، امام بيشتر به او مى‏بخشيد; و اگر آن را كم مى‏دانست‏يا به جاى شكر خداى از امام تشكر مى‏كرد، ديگر چيزى به او نمى‏داد. مسمع بن عبد الملك گويد: «روزى خدمت امام صادق (ع) بوديم و انگور مى‏خورديم. نيازمندى آمد و چيزى خواست. امام (ع) خوشه‏اى انگور به وى داد. نيازمند گفت: نيازى به اين ندارم پول بدهيد! امام چيزى به او نداد و فرمود: خداى روزى ديگران را زياد كند. نيازمند رفت و دوباره باز آمد و گفت: همان خوشه انگور را بدهيد. امام چيزى به او نداد و فرمود: خداى روزى‏ات را زياد كند. سپس نيازمند ديگرى آمد. امام (ع) سه دانه انگور به وى داد. نيازمند گرفت و گفت: سپاس خداى را كه اين روزى‏ام كرد. امام فرمود: صبر كن، پس دو دست‏خود را پر از انگور كرده، به او داد.تهيدست انگورها را گرفت و گفت: سپاس خدايى را كه اين روزى‏ام كرد. امام صادق (ع) فرمود: بمان. سپس پولى كه حدود بيست درهم بود، به او داد. نيازمند گرفت و گفت: خدايا، تو را سپاس. اين تنها از طرف تو است. امام فرمود: بمان. سپس پيراهن خود را به او بخشيد و فرمود: اين را بپوش! مرد تهيدست پيراهن را گرفت، پوشيد و گفت: سپاس خدايى كه مرا پوشاند... . اى ابا عبد الله، خدايت پاداش نيك دهد. جز اين براى امام دعاى ديگرى نكرد و ما گمان كرديم كه اگر امام را دعا نمى‏كرد همچنان به او چيز مى‏بخشيد.» امام (ع) همچنين از محصول باغهاى خود نيز به نيازمندان، رهگذران و همسايگان مى‏بخشيد. امام باغى به نام چشمه «ابى زياد» داشت كه سالانه چهار هزار دينار درآمد داشت. آن قدر از آن مى‏بخشيد كه تنها چهارصد دينار باقى مى‏ماند. اين باغ ماجرايى شگفت دارد. يكى از ياران امام (ع) به وى گفت: «شنيده‏ام در باغ چشمه ابى زياد كارى شگفت مى‏كنى، دوست دارم از زبان شما بشنوم.» امام فرمود: «آرى، چون خرماها مى‏رسد، فرمان مى‏دهيم ديوارهاى باغ را سوراخ كنند تا مردم وارد شوند و از ميوه آن بخورند;» و نيز فرمان مى‏دهم «ده ظرف خرما، كه بر سر هر يك ده نفر مى‏توانند بنشينند، آماده كنند و چون ده نفر بخورند، ده تن ديگر بيايند و هر نفر يك مد خرما مى‏خورند.» سپس فرمان مى‏دهم به تمام همسايگان باغ، از پيرمرد و پيرزن و مريض و كودك و زن و همه كسانى كه توانايى آمدن نداشته‏اند، يك مد خرما بدهند. سپس مزد باغبانان و كارگران و سرپرستان باغ را مى‏دهم و باقيمانده محصول را به مدينه مى‏آورم و بين نيازمندان و آبرومندان به اندازه نيازشان تقسيم مى‏كنم; و در پايان از چهارهزار دينار، چهارصد دينار برايم باقى مى‏ماند. امام صادق (ع)، افزون بر اين بخششها، بسيار ميهمانى مى‏داد. شاگردان، پيروان خويشاوندان، غريبان و رهگذران را به ميهمانى مى‏خواند و اطعام مى‏كرد. خانه‏اش منزلگاه غريبان و مسافران بود. ميهمانى دادن را بسيار دوست داشت. اطعام را از آزاد كردن بنده بهتر مى‏دانست. او به پيروانش سفارش مى‏كرد كه خويشان و همسايگان و دوستان خويش را اطعام كنند. امام (ع) به اندازه‏اى ميهمانى مى‏داد كه مى‏توان گفت، بيشتر اوقات ميهمان داشت. مردم مى‏گفتند: «جعفر بن محمد به اندازه‏اى مردم را اطعام مى‏كند كه براى خانواده‏اش چيزى باقى نمى‏ماند.» امام صادق (ع) وقتى نمى‏خواست كسى را به خانه ببرد، تعارف نمى‏كرد. چون ميهمانان بر سر سفره مى‏نشستند، تعارف مى‏كرد كه بيشتر بخورند و هر چه بيشتر مى‏خوردند، شادمان‏تر مى‏شد. گاه خود از ميهمانان پذيرايى مى‏كرد. و كارهاى آنها را انجام مى‏داد، سر سفره گوشتها را جدا مى‏كرد و در برابر ميهمانان مى‏گذاشت. خود براى ميهمانان غذا مى‏نهاد و حتى به دست‏خود براى آنها لقمه مى‏گرفت. بسيار اتفاق مى‏افتاد كه وقتى مجلس درس و مناظره تمام مى‏شد، موقع غذا خوردن بود. شاگردان و حاضران در محفل را نگه مى‏داشت و با آنها غذا مى‏خورد. در مقابل ميهمانان بسيار خوشرو و خوشرفتار بود. و فقير و غنى را باهم دعوت مى‏كرد. گاه به ميهمانان غذاى بسيار لذيذ مى‏داد و گاه غذاى ساده و معمولى. در پاسخ يكى از ياران در اين مورد، فرمود: من به اندازه توانم غذا مى‏دهم. چون خداى روزى زياد برساند، طعام نيكو مى‏دهم; و چون روزى كم برسد، با غذاى معمولى اطعام مى‏كنم. چون ميهمانى مى‏داد غذايش هم خوب بود و هم زياد. ميهمانان را بزرگ مى‏داشت و از حضور آنها اظهار شادمانى مى‏كرد. به هنگام آمدن ميهمانان، به آنها خوش آمد مى‏گفت و در باز كردن و وانهادن بارشان به آنها كمك مى‏كرد. هنگام رفتن ميهمانان، در بستن بار و بنه به آنها كمك نمى‏كرد و خدمتكارانش را نيز از كمك كردن به آنها باز مى‏داشت. چون سبب را مى‏پرسيدند مى‏فرمود: ما خاندانى هستيم كه ميهمانان را بر رفتن از منزلمان يارى نمى‏دهيم.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی