ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

قرآن : تزكيه و تعليم‏

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

قرآن : تزكيه و تعليم‏

قرآن : تزكيه و تعليم‏

قرآن دو هدف اساسى دارد كه اگر آن دو را بشناسيم برخى ازجوانب پيچيده آن را باز خواهيم شناخت. اين دو هدف عبارتند از:تزكيه و تعليم مردم. خداوند در كتاب خود به اين دو هدف اشاره كرده‏و مى‏فرمايد:
)هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ‏وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ ).
"اوست خدايى كه به ميان مردمى بى‏كتاب پيامبرى از خودشان مبعوث‏داشت تا آياتش را بر آنها بخواند و ايشان را تزكيه كند، و كتاب و حكمتشان‏بياموزد، اگرچه پيش از آن در گمراهى آشكار بودند."
پس آيات قرآنى كه بر مردم درس نخوانده و اُمّى تلاوت و خوانده‏مى‏شود يكى تزكيه و ديگر تعليم كتاب و حكمت را آنها هدف‏خود مى‏داند.
تفاوت ميان "تزكيه" و "تعليم" چيست و چگونه قرآن آن دو را دريك جا جمع كرده است؟
1 - تزكيه يعنى پاكسازى نفس بشرى از رسوبات جاهلى خواه ازنوع انديشه‏هاى باطل يا اعتقادات پوسيده و يا اخلاق نكوهيده‏باشد.
تزكيه يعنى "تربيت انسان كامل" كه همه نيروهاى عقلى وجسمى‏خود را در جهت "خير و حق" به كار گيرد.
كلمه "تزكيه" از كلمه "زكات" مشتق شده است كه به معناى"طهارت" مى‏باشد و اساس تزكيه تقويت اراده بشرى و تحكيم حسّ‏آزادى از "هوا، هوس، شهوات" و رفتار آدمى است. هدف تزكيه‏چيزى جز تطهير و پاكسازى انسان از آلودگى‏ها نيست. در حالى كه‏هدف تعليم افزودن "معارف و علوم" جديد براى انسان است تا بشررا به سوى پيشرفت و ترقى و تكامل سوق دهد. تعليم بر "نيروى‏عقلى" تكيه دارد كه در او نهفته است. پس پيوند و ارتباط ميان تزكيه‏و تعليم شباهتى دارد به پاكى و سالمى موتور يك ماشين و وضعيت‏سوخت آن دارد. ليكن اين سوخت انسان ]تعليم‏[ بدون پاكى)تزكيه( از آلودگى‏ها و اخلاق فاسد و افكار باطل سودى ندارد. و به‏همين خاطر است كه "تزكيه" "تعليم" را تكميل مى‏كند و هر يك‏موجب كمال ديگرى مى‏شود.
2 - امّا چگونه قرآن تزكيه و تعليم را در كنار هم مى‏آورد و آنها رامكمل هم مى‏داند؟ براى پاسخ به اين سؤال بايد نكاتى چند موردبحث قرار گيرد:
الف - قرآن كريم مردم را به حقيقت مطلق متوجّه مى‏سازد و براى‏دعوت به حق، باطل را وسيله قرار نمى‏دهد چنانچه ساير كتب‏تربيتى كمتر به وسيله‏اى نظر دارند كه اهداف تربيتى را با آنها تحقّق‏مى‏بخشند، از همين جاست كه قرآن كريم سنّتهاى هستى و قوانين‏فطرى را كه حاكم بر حيات است بيان و مردم را متوجّه شناخت آن‏مى‏كند و تا با اين‏شناخت و بينش خود را از هرگونه‏آلودگى پاك‏سازند.
توجّه دادن قرآن به اين سنّتها و قوانين دو هدف اساسى را در پيش‏رو دارد:
اوّل - هدايت مردم به راه صلاح و سلامت، راهى كه زندگى آنهاومقتضيات سنّتهاى عمومى را با يكديگر جمع مى‏كند.
دوم - آموختن اين سنّتها به مردم است و هدف دوم طبيعى است‏كه در ظاهر قرآن بچشم نمى‏خورد. زيرا سياق قرآن در جهت تزكيه‏پيش مى‏رود كه خود حاكى از اين حقيقت است كه تزكيه تنها هدفى‏است كه قرآن آن را دنبال مى‏كند، ولى على‏رغم اين نكته يك نظرجستجو گرانه ما را به مسائل علمى هدايت مى‏كند كه آيات قرآنى آنهارا در بر دارند. مثلاً در سوره رعد مى‏خوانيم كه:
)إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى‏ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ...).
"خدا سرنوشت قومى را تغيير نمى‏دهد مگر آن قوم خود سرنوشتشان راتغيير دهند."
اين حقيقتى تربيتى است كه قرآن مجيد آن را متعرّض مى‏شود تامسؤوليت شخصى آحاد امّت را مشخّص سازد. قبل و پس از اين آيه‏تذكّرات ديگرى نسبت به اين حقيقت داده شده است.
ولى يك نظر جستجو گرانه ما را در اين آيه به حقيقتى فراگيرترمى‏رساند، اين حقيقت همان قانون اجتماعى است كه ميان تمدّن‏وتحوّل ويژگيهاى روحى پيوند برقرار مى‏سازد، قانونى كه مى‏گويدهرچه آبادانى و عمرانِ قومى بر خرابه‏ها و ويرانه‏هايشان افزايش يابددر تمدّن پيشرفت بيشترى مى‏كنند و واقعيّت امر اين است كه،نمى‏توان ويرانه‏ها را دوباره آباد كرد مگر پس از دست يافتن به قابليت‏مناسب روحى.
اين قانون علمى در آيه مذكور وسيله تزكيه انسان و الزام مسؤوليت‏كامل در برابر تحوّلات خارجى است.
ما در سياق برخى از آيات شاهد گريزى هستيم كه هدف از آن بيان‏حقيقتى علمى است كه با واقعيّت تزكيه كه هدف ظاهر سياق است‏ارتباط دارد، براى مثال خداوند مى‏فرمايد:
)وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُم مِن فَضْلِهِ وَالْكَافِرُونَ‏لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ * وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍمَا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ * وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُواوَيَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ).
"و دعاى كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته كرده‏اند اجابت‏مى‏كند و از فضل خويش آنان را افزون مى‏دهد و كافران را به عذابى سخت‏گرفتار مى‏سازد، اگر خدا روزى بندگانش را افزون كند در زمين فساد مى‏كنندولى به‏اندازه‏اى كه بخواهد روزى مى‏فرستد زيرا بر بندگان خود آگاه وبيناست،و اوست آن خدايى كه بعد از نوميديشان باران مى‏فرستد و رحمت خود را به‏همه جا منتشر مى‏كند و اوست كار ساز و ستودنى."
ما در اين سخن پروردگار كه: )وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي‏الْأَرْضِ( شاهد گريز هستيم، زيرا ظاهراً ميان اين آيه و قبل از آن:)وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ( و نيز بعد از آن: )وَهُوَ الَّذِي‏يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا( ارتباطى بچشم نمى‏خورد.
اين گريز تنها براى بيان سنّت فطرى است كه در بندگان جريان‏دارد و آن عبادت از اين است كه هرگاه نعمتهايشان فراوان گردد توازن‏و تعادل خود را از دست مى‏دهند به اعتبار آن كه نعمت هم به تحميل‏و خويشتن دارى نياز دارد شايد به همان اندازه يا حتّى بيشتر از آن كه‏نزول بلايا و مصيبتها به اين تحمّل نيازمند است.
ايجاد چنين گريزى در سياق آيه‏اى كه بدون آن هم روانى و زبان‏آورى خود را دارد به هدف بيان حقيقتى علمى در لابلاى ارشادات‏روحى صورت مى‏پذيرد كه مقصود آن تنها به كار گرفتن اين حقيقت‏علمى در خدمت تزكيه نيست، بلكه بيان آن را براى مردم نيز هدف‏خود مى‏داند.
ب - اسلوب و شيوه‏اى تربيتى كه قرآن در تزكيه نفس از آن پيروى‏مى‏كند اسلوبى است ذاتاً علمى، اسلوبى مرحله‏اى كه متناسب باهيجانات عاطفى و ارشاد فكرى و انگيزه ايمانى، مراحل تزكيه راپى‏مى‏گيرد، اسلوبى كه مهارت كامل، انديشه به كار گرفته شده را باهدف مورد نظر پيوند مى‏دهد.
در يك سخن، بشريت قرنهاست مى‏كوشد تا شيوه‏هايى علمى‏براى تربيت بنيان نهد ولى قرآن در به كارگيرى اين شيوه‏ها و جز آن-كه بيانش به طول مى‏انجامد- گوى سبقت را از همه بشريت ربوده‏است. اين سخن ما را به دو حقيقت مى‏رساند:
1 - ما مى‏توانيم از راه تتبّع شيوه‏هاى قرآنى آن هم آيه به آيه‏وموضوع به موضوع نسبت به شيوه‏هاى علمى صحيحتر آگاهى‏حاصل كنيم.
2 - ما مى‏توانيم در بررسى اين شيوه‏ها با ملاحظه دقيق قرآن كريم‏از يك نقطه به قاعده‏اى فراگير دست يابيم همچون مهندس ماهرى كه‏با يك نگاه به ساختمان به قاعده‏اى هندسى آگاهى مى‏يابد كه اين‏عمارت براساس آن بنا شده است يا همچون طبيب ماهرى كه با يك‏نگاه به نسخه به قاعده‏اى علمى پى مى‏برد كه آن پزشك ديگر بدان‏استناد جسته است.
پس شناخت شيوه‏ها گاهى ما را به سنّتهاى فطرت هدايت مى‏كندكه هنگام وضع اين شيوه‏ها مراعات شده است و در نتيجه مى‏توانيم‏كه سنّتها را درك كنيم.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: معارف قرآن
برچسب‌ها: معارف قرآن

تاريخ : جمعه 1 / 3 / 1399 | 4:0 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.