1. امید
انسان مؤمن، بر اساس ایمانی که به خدای بزرگ و صدق وعدههای او دارد، دلش همواره لبریز از امید و نشاط است، به الطاف و مهربانیها و رحمتهای بیدریغ او پیوسته امیدوار میباشد. انسان مؤمن، خدا را قادر و توانا و مهربان میداند و به همین جهت به هنگام مشکلات و گرفتاریها به او پناه میبرد و دست نیاز به سویش میگشاید و به امدادهای غیبی پروردگارش چشم امید میدوزد. انسان مؤمن برای حلّ مشکلات تلاش میکند و اطمینان دارد که خدا یار و مددکار مؤمنین است. انسان مؤمن خودش را در جهان تنها و بی مددکار نمیداند، بلکه همواره به امدادهای الهی دل گرم و امیدوار میباشد. یأس و ناامیدی که از دردناکترین حالتهای زندگی است در قلب مؤمن جایگاهی ندارد، چرا مأیوس باشد؟ او به خدای قادر و دانا و مهربانی ایمان دارد که مالک تمام جهان هستی است. چرا ناامید باشد؟ او به خدایی ایمان دارد و با خدایی در ارتباط است که منبع همه قدرتها و تمام کمالات و همه خوبیها است. او چنین خدایی را حامی مردمی میداند که در راه حق و درستی و عدالت و خیرخواهی تلاش میکنند و به پیروزی نهایی آنان یقین کامل دارد و همواره در انتظار شوقآمیزی به سر میبرد. انسان مؤمن چون به مهربانی و رحمت بیپایان الهی ایمان دارد، یأس و ناامیدی از رحمت و مغفرت او را هیچگاه به دل راه نمیدهد و نور زیبای امید همیشه دلش را گرم و روشن نگاه میدارد.
اما کافر چگونه است؟ به خدا ایمان ندارد که در سختیها و مشکلات به او پناه برد، بعد از این که از توسل به علل و عوامل ظاهری نتیجهای نگرفت در مقابل مشکلات و سختیهای زندگی خود را تنها و بیپناه میبیند، مضطرب و پریشان میشود و در وادی هولناک یأس و ناامیدی سقوط میکند. همه را از خود بیگانه مییابد و خویشتن را زبون و بیچاره و مغلوب میبیند و یأس و ناامیدی همانند خوره (بیماری جذام) روح و روانش را در شکنجه و عذاب دائم قرار میدهد.
2. خوشبینی به سرانجام زندگی
مؤمن چون به معاد و جهان آخرت ایمان دارد، از مردن نمیهراسد و به سرانجام زندگی خوشبین است، انسان مؤمن ایمان دارد که با مردن
نابود نمیشود، بلکه از این جهان به جهان زیبا و جاویدان آخرت منتقل میگردد، مؤمن دنیا را مزرعه آخرت میداند و این جهان را محل تلاش و کوشش و جایگاه پرورش فضائل و کمالات انسانی میشمرد تا لیاقت نیل به سعادت جاویدان اخروی را پیدا کند. انسان مؤمن دنیا را محل انجام اعمال صالح و اعمال صالح را در سایه ایمان به خدا، وسیله رشد و تکامل معنوی میداند، خودش را مسئول میشمارد و مطمئن است که کوچکترین اعمالش بینتیجه نخواهد ماند و در جهان آخرت به پاداش و ثواب کامل آنها خواهد رسید. مؤمن نه تنها از مرگ نمیترسد بلکه مرگ در راه خدا و جهاد فی سبیل اللَّه و شهادت را موهبتی بزرگ میداند و با اشتیاق فراوان و آغوش باز آن را میپذیرد تا بتواند در جوار رحمت و قرب پروردگار مهربان و در جمع ابرار و نیکان به زندگی زیبا و جاویدان اخروی ادامه دهد.
انسان مؤمن زندگی این جهان را پوچ و بیهدف نمیداند و احساس پوچی و بی هدفی نمیکند بلکه به عنوان دوران خودسازی و تکمیل و پرورش نفس و کسب استعداد برای نیل به سعادت اخروی به آن مینگرد.
به همین جهت با کمال خوشبینی و نشاط در پرورش نفس خود میکوشد و با انجام کارهای نیک و تلاش در خدمت به مردم خود را تکمیل میکند. انسان مؤمن نیکوکاری و صداقت و امانتداری و احسان به خلق خدا و عدالتخواهی و فداکاری و ایثار و سایر کارهای نیک را بیهوده نمیداند بلکه اطمینان دارد که هیچ یک از این کارها ضایع و بی پاداش نخواهد بود و نتیجه همه را در جهان آخرت خواهد دید.
اما کافر چگونه است؟ آیا به سرانجام زندگی، خوشبین است؟ کافر چون به معاد معتقد نیست سرانجام زندگی را نابودی و هلاکت میداند، زندگی را پوچ و بیهدف میپندارد. به پندار و نظر کافر زندگی انسان از دره نیستی آغاز میشود، رشد میکند و بالا و بالاتر میآید کودکی را پشت سر میگذارد و به هنگام جوانی به قله نشاط و اوج توانایی میرسد، اما افسوس که پس از مدت کوتاهی دوران فرود فرا میرسد، ضعف و ناتوانی و بیماری و پیری از پی یکدیگر میآیند و انسان از قله نشاط و توانایی فرود میآید و به سراشیبی سقوط میافتد و بعد از تحمل رنجها و شکنجهها و فرسودگیها، سرانجام با قدمهایی لرزان به دره نیستی میرسد و سقوط میکند و پیکر بیهودهاش به زیر خاک و سنگ مدفون میگردد. چه پایان وحشتناک و دردآوری؟! چه زندگی بیهودهای؟! مگر وحشتناکتر از نیستی و نابودی چیزی هست؟!
شخص کافر به هنگام پیری مشاهده میکند که تمام کارهای سراسر عمرش بیهوده و بیثمر بوده است و هر چه تلاش کرده و اندوخته باید بگذارد و بمیرد و نابود شود. آیا به این زیستن میتوان خوش بین بود؟ چنین شخصی چگونه میتواند کارهای خیر انجام دهد؟ برای که؟ و به چه منظوری؟ او که به ثواب و عقاب اخروی ایمان ندارد، به چه امیدی خوبی کند؟ فداکاری و ایثار و شهادت برای چنین افرادی چگونه میتواند توجیه صحیحی داشته باشد؟
به همین جهت، کافر همواره از مرگ در بیم و اضطراب است و حاضر نیست درباره آن به درستی بیندیشد، زیرا هر لحظه، اندیشه درباره مرگ- که
به پندار او نیستی است- برای او از صدها ضربه شلاق دردناکتر است.
3. شناخت وظیفه
انسان، پیوسته با مسائل مختلفی (فردی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و ...) مواجه میشود که ناچار است در قبال آنها موضعی انتخاب کند و عکسالعمل مناسبی از خود نشان دهد، اگر به دین و عقیدهای ایمان راسخ داشته باشد، وظیفهاش را از آن مکتب میگیرد، تکلیفش روشن است و تردید و سرگردانی ندارد، اما اگر به مکتبی ایمان نداشته باشد در انجام وظیفه مردّد و سرگردان خواهد بود و همواره به این طرف و آن طرف کشیده خواهد شد.
انسان مؤمن: از تعبّد (بندگیِ محض) و تسلیم خاصی برخوردار است، راه و هدف و موضعگیریهای خود را از خدا و پیامبران او گرفته و برنامه مخصوصی را تعقیب میکند و در برابر هر حادثه جدید، وظیفهاش را از دین خدا (برنامه الهی) میگیرد و با خوشبینی و دل گرمی و از روی میل و رغبت ایفای وظیفه میکند و چون به راه و هدف برگزیدهاش کاملًا ایمان دارد، در راه ایفای وظیفهاش فداکاری میکند و با میل و رغبت به استقبال شهادت میشتابد. انسان مؤمن خودش و همه جهان را مملوک خدا میداند و عقیده دارد که خدای متعال چون به سعادت و کمال انسان عنایت داشته، برنامه سعادت (دین) او را به وسیله پیامبران ارسال داشته و در اختیارش قرار داده است. انسان مؤمن ایمان دارد که پیروی از احکام و قوانین دین او را به سعادت واقعی نائل میگرداند. خودش را مختار و مسئول آینده خویش میشناسد و با کمال اطمینان و بدون تردید و تحیّر و از روی بصیرت به وظیفهاش که از دین و مکتبش گرفته عمل میکند.
اما شخص کافر چگونه است؟ چون حق را نپذیرفته و به دینی ایمان ندارد، همیشه سرگردان و مردد است، نمیداند چه راهی را انتخاب کند و به چه طریقی برود، اسیر تمایلات و خواستههای نفسانی خویش است. گاهی به این سو و گاهی به آن سو کشیده میشود هر طریق را انتخاب کند و هر کاری را شروع نماید به یقین نمیداند که به صلاح او است یا به زیانش؟
برای تأمین سعادت واقعی خود نمیتواند هدف روشنی برگزیند و دنبال کند به راه و هدف مورد اعتمادی پایبند نیست تا اضطراب خاطر نداشته باشد و به همین جهت هر روز به سویی جذب میشود و در دامی گرفتار میگردد، چون وظیفهاش را از پیامبران نمیگیرد هر کسی برایش تعیین وظیفه مینماید. چون تسلیم خدا و دین خدا نشده مکاتیب دیگر او را فریب میدهند و چون رهبری راستین پیامبران و اولیای الهی را نپذیرفته به دام شیادان فریبکار و دروغزن گرفتار میشود.
4. آرامش
انسان مؤمن، خدای خویش را شناخته و به علم و قدرت و لطف و مهربانی او کاملًا ایمان دارد. خدای خوب و مهربان را مالک تمام جهان هستی میداند و قدرت و ارادهاش را در همه جا نافذ میبیند. خدا را در همه جا حاضر و ناظر و به همه چیز آگاه میداند، انسان مؤمن باور دارد که خدا خیر و صلاح بندگانش را میخواهد و رحمان و رحیم است و فیضش را
هیچگاه از آنها دریغ نخواهد کرد. به همین جهت از آرامش قلب برخوردار است، اضطراب و نگرانی ندارد، دلش به یاد خدا و همواره با او انس و الفت دارد. انسان مؤمن، کشتی وجودش را به خدا سپرده و یقین دارد که با هدایت و رهبری او از میان همه گردابها و امواج هولانگیز و طوفانها میگذرد و نجات مییابد و به سر منزل مقصود و ساحل سعادت خواهد رسید.
انسان مؤمن، هدف از زندگی و راه نیل به هدف را شناخته و اطمینان دارد که با پیمودن آن طریق به مقصد نهایی و سعادت ابدی خواهد رسید. لذا آرام است و از آرامشی عمیق برخوردار است. چرا آرامش نداشته باشد؟ با این که او خدا را دارد، خدایی که منبع تمام خیرات و خوبیها است چرا اضطراب و نگرانی داشته باشد؟! با این که او یقین دارد که از کمکهای غیبی پروردگارش برخوردار است و تنها و بی یاور نخواهد ماند.
اما کافر چگونه است؟ در بینش شخص کافر، جهان و حوادث آن به منزله دریایی است متلاطم و طوفانی که امواج بلا و رنج و مصیبت از هر سو حمله میکنند، نه کشتی نجاتی هست و نه نجات دهنده آگاه و خبیر و دلسوزی، حوادث جهان در نگاه او از یکدیگر بیگانه و بی هدف و سرگردانند. کافر خودش را در این دریای طوفانی ناتوان و بیپناه مشاهده میکند که از هر سو مورد هجوم امواج میباشد، شناگر خستهای است که نجات دهنده دلسوز و توانایی نمیشناسد، از خیزش هر موجی به خود میلرزد و هر صدایی را صدای دشمن میپندارد به چیزی نمیتواند دل گرم و آرام باشد، چگونه؟! در صورتی که همه را در معرض تلف و هلاکت میداند.
چگونه میتواند آرامش داشته باشد؟ در صورتی که اعماق قلبش از غمها و غصهها، شکستها و ناکامیها، دشمنیها و کینهتوزیها، ترس از بیماریها و تنگدستیها، بیتفاوتیها و بی مهریها، ترس از پیری و مرگ ... انباشته است. کافر چگونه میتواند آرامش داشته باشد؟ او که برای خودش در این جهان پناهگاه نیرومند و دل سوزی را نیافته تا به وی دل ببندد و بدین وسیله قلب پریشانش را آرام سازد.
کافر، چون از عقیده حق و استواری برخوردار نیست، برای زندگی خویش هدف درست و ثابتی هم ندارد تا در راه آن در تلاشی پیگیر و مستمر باشد. او که وجود خود و حوادث جهان را بیهوده و بی هدف میپندارد چگونه میتواند هدف ثابت ارزشمندی را برگزیند؟ او که سرانجامی همراه با هلاکت و نابودی محض در پیش دارد، چگونه میتواند دل گرم و آرام باشد. کافر چون به جهان آخرت ایمان ندارد، آینده خویش را تاریک میبیند، از تصور مرگ به خود میلرزد و پیوسته در اضطراب به سر میبرد.
5. صبر و استقامت
انسان در طول زندگی با مشکلات و گرفتاریها، رنجها و مصائب، محرومیتها، ناکامیها، بیماریها، ناتوانیها و ... مواجه میگردد، که چگونگی برخورد با آنها در زندگی انسان تأثیر به سزایی دارد. پارهای از این حوادث قابل پیشگیری هستند و بعضی نه، حوادثی هم که رخ میدهند بعضی قابل علاجاند و برخی نه و در تمام این مراحل و در برخورد آنها انسان مؤمن با کافر یک سان نخواهد بود.
انسان مؤمن با استمداد از نیروی ایمان و استفاده از رهنمودهای پیامبران، بهتر از دیگران میتواند از وقوع حوادث قابل پیشگیری، جلوگیری کند و از تعداد رویدادها بکاهد. همچنین انسان مؤمن نسبت به حوادثی که به وقوع پیوسته و قابل علاج است با استمداد از نیروی لایزال الهی و امید به تأییدات غیبی و با صبر و بردباری، بهتر در حل مشکلات و علاج آنها تلاش و جدیت میکند و بدین وسیله بهتر از دیگران میتواند بر مشکلات و گرفتاریها فایق آید.
انسان مؤمن چون هدفی روشن و انگیزهای الهی دارد و در همه حال به عنوان انجام وظیفه تلاش میکند، بهتر از دیگران میتواند در برابر مشکلات، پایداری و مقاومت کند و برای حل آنها بکوشد، در این راه از هیچ نیرویی نمیهراسد و همانند کوه استوار خواهد بود.
در مورد حوادثی که معمولًا قابل پیشگیری نیستند، برخورد انسان مؤمن چگونه است؟ معمولًا حوادثی مانند پیری، بیماریهای غیر قابل علاج، تصادفات، حوادث غیر قابل پیش بینی، مرگ ناگهانی عزیزان وجود دارند، ایمان مذهبی انسان را در برابر این قبیل دشواریها پایدار و مقاوم میسازد، آن قدر انسان مؤمن در برابر این گونه حوادث پر تحمل و مقاوم است که گویی با حادثه شیرین و لذتبخشی روبهروست. انسان مؤمن میداند که حوادث جهان بی حساب و بی برنامه نیست و در صورتی که انسان در طریق ایفای وظیفه باشد میتواند از همه حوادث تلخ و شیرین برای تکمیل نفس و فضائل اخلاقی و نیل به سعادت اخروی استفاده کند. انسان مؤمن در عین
تلاش و کوشش برای انجام وظیفه در برخورد با حوادث، آرامش دارد و به آنچه خدا میخواهد راضی و صبور است و معتقد است که این صبر و رضا همراه با سعی و تلاش موجب پرورش نفس و رشد فضائل نفسانی او خواهد شد و هیچ زیانی متوجه او نخواهد گشت، چرا که پاداشِ صبر و رضا و سعی و تلاش خود را در جهان آخرت از سوی پروردگار مهربانش دریافت خواهد نمود.
به سبب همین ایمان و نگرش و بینش است که انسان مؤمن از حوادث و مشکلات زندگی با آغوش باز استقبال میکند، هیچگاه جزع و فزع نمیکند و پایدارتر و استوارتر از کوه برای مقابله و حل آنها تا آن جا که میتواند میکوشد.
به طور خلاصه: انسان مؤمن بر اساس ایمانش به خدا و به جهان آخرت و ایمانش به صدق پیامبران الهی و اخذ برنامههای زندگیاش از پیامبران و اوصیای آنان از مزایای زیر برخوردار است:
1. بر هوسها و تمنیّات نفسانی خود مسلّط است و کنترل دارد و صبور است لذا از کارهایی که موجب شکست و ذلت و بدبختی او میشود، جدّاً اجتناب میکند.
2. با اعتمادی که به یاری پروردگار جهان و نصرتهای غیبی او دارد در مسیر انجام وظیفه و سعی و تلاش، صبور است و با پشتکار و همت از وقوع حوادث قابل پیشگیری، جلوگیری مینماید.
3. با صبر و پایداری کامل به مبارزه با حوادث میپردازد و در حل و رفع آنها کوشا و جدی است.
4. در برابر حوادث و مصیبتهای سنگین خود را نمیبازد و آرامش درونی خود را از دست نمیدهد و به سبب خشنودی خدا و تقرب به او صبر و استقامت میکند.
نظرات شما عزیزان: