تصريح امام صادق(ع) بر امامت حضرت موسي بن جعفر(ع)
بر خلاف آنچه معتقدات گروه اسماعيليه است. امام صادق(ع) در دوران امامت خود مسئله جانشيني خود را با صراحت كامل براي مردم بيان فرمودند. مرحوم شيخ مفيد مينويسد: «از جمله كساني از بزرگان اصحاب امام صادق(ع) كه نصّ صريح امام صادق(ع) نسبت به امامت فرزندشان موسي بن جعفر(ع) روايت كردهاند عبارتند از: مفضل بن عمر جعفي، معاذ بن كثير، عبدالرحمن بن حجاجع فيض بن مختار، يعقوب سراج، سليمان بن خالد، صفوان جمال، حمران بن اعين، ابونصير، داود رقّي، يونس بن ظبيان، يزيد بن سليط، سليمان بن خالد و...[8]
موسي صيقل از مفضل بن عمر روايت ميكند كه خدمت حضرت صادق(ص) بودم كه حضرت ابوابراهيم موسي كه جواني بود وارد شد. حضرت صادق(ع) به من فرمودند: «سفارشهاي مرا درباره او بپذير و مقامش را رعايت كن (و بدان كه او امام است). جريان امامت او را به هركدام از اصحاب كه مورد اعتمادند اظهار كن.
ثبيت از معاذ بن كثير روايت كرده است كه به امام صادق(ع) عرض كردم از آن خدايي كه اين مقام را به پدر شما داده كه جانشيني مانند شما داشته باشد ميخواهد كه پيش از مرگ شما نيز چنين جانشيني نصيب شما گرداند، حضرت صادق(ع) فرمود: «خداوند اين كار را كرده است، گفتم قربانت گردم جانشين شما كيست؟ حضرت در حالي كه به فرزندشان موسي كه در آن نزديكيها خوابيده بود اشاره كردند و فرمودند: «اين خوابيده جانشين من است. راوي ميگويد در آن زمان موسي بن جعفر(ع) كودك بودند».[9]
ابوعلي ارجائي از عبدالرحمن بن حجاج نقل ميكند كه وي گفت: روزي به خدمت امام صادق(ع) وارد شدم، آن حضرت در اتاقي نشسته مشغول دعا و راز و نياز با پروردگار بودند و فرزندشان موسي نيز در طرف راست وي نشسته بودند به دعاهاي امام صادق(ع) آمين ميگفتند. عبدالرحمن ميگويد: «عرض كردم خداوند مرا فدايت كند اي فرزند رسول خدا(ص) ميداني كه من از ديگران جدا شده به شما پيوستهام و سابقه خدمتگزاري من براي شما كاملاً مشخص است. سؤال من اين است كه پس ا زشما امام و صاحب اختيار مردم كيست؟ حضرت صادق(ع) فرمود: «اي عبدالرحمن فرزندم موسي زره (پيامبر اكرم(ص)) را پوشيده و آن به اندام وي رساست. عبدالرحمن ميگويد: چون پاسخ را از امام صادق(ع) شنيدم عرض كردم: پس از اين سخن به چيز ديگري احتياج ندارم.[10] (يعني امام پس از شما را شناختم)
عيسي بن عبدالله ميگويد: «به امام صادق(ع) عرض كردم: گر خدا ناخواسته پيشآمدي براي شما رخ داد (از دنيا رفتيد) از چه كسي پيروي كنيم؟ حضرت صادق(ع) به فرزندشان موسي اشاره فرمودند: عرض كردم: اگر براي موسي پيشآمدي شد از چه كسي پيروي كنيم. فرمودند: از فرزند ايشان آنگاه عرض كردم اگر براي ايشان اتفاقي افتاده چه كنيم؟ فرمودند از پسرش و... .[11]
محمد بن وليد ميگويد: از علي بن جعفر شنيدم كه ميگفت: «از پدرم جعفر بن محمد (امام صادق(ع)) شنيدم كه به اصحاب و نزديكان خود چنين فرمود: وصيت مرا درباره فرزندم موسي بپذيريد زيرا او برترين فرزندان و وارثان من است و او جانشين من و حجت خداوند براي همه مردم پس از من است.[12]
شيخ مفيد(ره) در اين باره دوازده روايت در ارشاد نقل كرده و در پايان مينويسد: «روايات درباره نصوص بر امامت حضرت موسي بن جعفر(ع) زيادتر است كه به شمار آيد».
فيض بن مختار درباره امامت حضرت موسي بن جعفر(ع) پس از امام صادق(ع) روايتي را نقل كرده است و از جمله در آن آمده است. امام صادق(ع) فرمود: «هو صاحبك الذي سئلتَ عنه؛ اين شخص (موسي بن جعفر(ع)) همان كسي است كه تو از آن پرسيدي» (وي پرسيده بود كه بعد از شما صاحب ما كيست؟) آنگاه افزود: «نزد او برو و به حقش اعتراف كن. فيض بن مختار ميگويد: من از جا برخاستم و به سر و صورت امام صادق(ع) بوسه زدم و دعايش كردم. امام صادق(ع) فرمود: «آگاه باش كه خدا اظهار اين مطلب را به كسي پيش از تو به ما اجازه نداده است. عرض كردم فدايت شوم من اجازه دارم اين خبر را به ديگران بگويم؟ حضرت فرمود: آري به خانواده و فرزندانت. من اين خبر را به خانواده و فرزندان و رفقايم كه از جمله آنها يونس بن ظبيان بود خبر دادم. يونس بن ظبيان گفت: «من اين امر را نميپذيرم مگر اين كه خودم از حضرت صادق(ع) آن را بشنوم. وي از منزل ما خارج شد و من پشت سر او راه افتادم وقتي به درب منزل امام صادق(ع) رسيد و من هم پشت سر او رسيدم شنيدم كه امام صادق(ع) به او ميفرمايد: «اي يونس مطلب چنان است كه فيض به تو گفت: «يونس عرض كرد: شنيدم و اطاعت كردم».[13]
ابن مسكان از سليمان بن خالد روايت كرده است كه گفت: «امام صادق(ص) روزي حضرت موسي بن جعفر(ع) پيش خود خواند. در حالي كه ما هم حضور داشتيم و به ما فرمود: «عليكم بعدي فهو واللهِ صاحبكم بعدي؛ بعد از من به اين فرزندم مراجعه كنيد. او امام و صاحب امر شما پس از من است. بعد از من ملازم او باشيد...».[14]
احترام شيعيان به اسماعيل بن جعفر(ع)
شيعيان احترام فوقالعادهاي براي اسماعيل قائلند و هرگز در قداست و پاكي او ترديدي نداشتهاند. اين كه برخي از نويسندگان معاصر نوشتهاند. وي در حيات خود با گروه افراطيون و غاليها ارتباط داشت. ادعاي بدون دليل است. ضمناً آنچه كه در كتابهاي مستشرقين رايج و يا شايع شده است كه شيعيان اثني عشري اسماعيل را فرزند ناشايست پدرش محسوب ميكنند و معتقند كه امام صادق(ع) وي را به دليل خصوصيات نامطلوب از جمله شرابخواري از امامت محروم كردند. از جمله اموري است كه هيچ منبع اثني عشري بر آن شهادت نميدهد. تنها برنارد لوئيس در پيدايش اسماعيليه به عنوان يك حكم كلي مينويسد: «همگان بر آنند كه اسماعيل به دليل اين كه علاقه مفرط به شرب مسكرات داشت، امام صادق(ع) وي را نفي و طرد كرد.[15] اين موضوع در هيچ اثر ديگري مطرح نشده است. بلكه آنچه درباره اسماعيل در كتب و متون روايي ذكر شده است همه جنبه تكريم و احترام را مورد تأكيد قرار ميدهند. لذا در جلالت منزلت و شأن اسماعيل نزد اماميه همين بس كه كليني (متوفي 329ه .ق) در كتاب كافي همه احاديث وي را معتبر ميداند و از خود وي روايت نقل ميكند و در عبارتي دارد كه وي هنگامي به بيماري سختي مبتلا شد پزشكان به او تجويز كردند كه براي درمان مقداري شراب بخورد وي اين تجويز پزشكان را نپذيرفت و فرمود: «انّا اهلُ بيت لا نَستشفي بالحرام؛ خانداني هستيم كه به وسيله شراب طلب تندرستي نميكنيم.»[16] به علاوه شيخ مفيد(ره) مينويسد: «امام صادق(ع) علاقه شديدي به اسماعيل داشتند و بسيار به او محبت ميكردند تا آنجا كه اين محبتها و احترام سبب شد كه گروهي از شيعيان گمان كنند كه چون وي هم بزرگترين فرزند پسر امام صادق(ع) است و هم به او احترام فوقالعادهاي قائل هستند. بنابراين او بعد از پدر بزرگوارش حتماً جانشين پدر و امام مردم خواهد بود. كه البته اين موضوع هم با روشنگريهاي امام صادق(ع) منتفي شد و باز شيخ مفيد تصريح دارند كه: «آناني كه پس از مرگ اسماعيل وفات او را انكار كردند نه از نزديكان امام صادق(ع) بودند و نه از راديان از او بلكه اين گروه از اباعه و اطراف بود.[17] (يعني اطلاع درستي از مسائل نداشتند كه تحت تأثير برخي افراد نظير ابوالخطاب و... به اين موضوع اعتقاد پيدا كردند وگرنه نزديكان امام(ع) بطلان اين موضوع را ميدانستند و به آن ادعا وقعي نمينهادند.
منبع و مأخذ
اسماعيليه از گذشته تا حال، صص 16 و 17.
نظرات شما عزیزان: