شب چه بوَد؟ طُرّه‌ای از موی تو
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10240
بازدید دیروز : 1059
بازدید هفته : 344097
بازدید ماه : 666378
بازدید کل : 11058133
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 3 / 11 / 1400

شب چه بوَد؟ طُرّه‌ای از موی تو

تصاویر متحرک تبریک ولادت حضرت فاطمه زهرا
 

آسیابِ فاطمه می‌چرخد و آسیاب روزگاران نیز.

نیایش، زهد، اخلاص، فشار اقتصادی و گذشت روزگار، فاطمه را چنان رنجور كرده كه تنها، سایه‌ای ملكوتی به نظر می‌آید.

دستان نحیف، آسیاب صخره‌ای را می‌چرخانند. او تا اوج خستگی كار می‌كند. طُرّه‌ای از موی مشكینش به آسیاب می‌رسد. آسیاب می‌چرخد و می‌چرخد و چشمانِ خسته ی زهرا بسته می‌شوند. سنگ آسیاب می‌ایستد. فاطمه خواب است و سنگ می‌چرخد. (1)

آری، برای آن كه سنگ بچرخد و فاطمه با آرامش چشم بر هم نهد، فرشته فرود می‌آید.(2)

گاه كه فاطمه به نماز می‌ایستد، نوزاد می‌گرید، فرشته گهواره را می‌جنباند تا كودك آرام گیرد.(3)

زهرا چنان در عشق الهی می‌سوزد كه سرتاپا خدایی شده و آن چنان كه «خشنودی او خشنودی خداوند و خشم وی خشم پروردگار»(4) به شمار می‌آید.

آفریدگار مریم را آفرید و زكریا سرپرستی او را برعهده گرفت و فاطمه را آفرید و محمّد سرپرستی او را برعهده گرفت.(5)

كسی محبوبتر از فاطمه نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله و سلم نیست. (6)

گاه كه فاطمه به نماز می‌ایستد، نوزاد می‌گرید، فرشته گهواره را می‌جنباند تا كودك آرام گیرد

اینك در می‌یابیم چرا هرگاه پدر عزم سفر دارد با آخرین كسی كه خداحافظی می‌كند فاطمه است و هنگام بازگشت از سفر، زهرا نخستین فردی است كه رسول خدا به دیدارش می‌شتابد. وی را می‌بوسد و بهشت را استشمام می‌كند.

شگفتا از چنین جایگاهی! بانویی عاشق خداوند و معشوق محمد، بانویی كه با چشم سر و چشم دل می‌بیند، بانویی بسانِ تندیسی تراشیده شده از نور، پَری آمده از دنیای پریان تا چند سالی را در زمین زندگی كند.

چه روح بلندی كه پیكر رنجور از حمل آن رنج می‌كشد.

پدر و شویش از جهاد برمی گردند. پدر وارد خانه ی دخترش می‌شود. در ورودی اتاق پرده ای، در گردنش گردنبندی و در گوشهایش گوشواره‌ای می‌بیند، اندوهگنانه برمی گردد.  (7)

فاطمه، راز ناخرسندی پدر را درمی یابد. گردنبند و گوشواره و پرده را می‌كند و با فروش آنها، پولشان را به مسلمانان بینوا می‌پردازد. ابر اندوه از چهره پدر زدوده می‌شود و می‌گوید:

پدرش فدایش... پدرش فدایش... پدرش فدایش.

دنیا برای محمد و خاندان وی نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1)لسان المیزان، عسقلانی، ج 5، ص 65،- مقتل الحسین،خوارزمی، ص 68.

2) مناقب ابن شهرآشوب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 348 و 385.

3) مناقب ابن شهرآشوب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 35.

4)  مستدرك حاكم، نیشابوری، ج 3، ص 153- التّدوین، یافعی، اسكندریه، ج 3، ص 42- اسدالغابة، ابن اثیر، ج 5، ص 522

5) الترمذی، ج 13، ص 247- ینابیع المودّة، قندوزی، ص 172

6) الروضة النّدیة، دمشقی.

7) مستدرك، الحاكم، نیشابوری، ج 3، ص 152 و 153

منبع:

یك آسمان پروانه، كمال السید،  ترجمه: حسین سیدی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی