شـاخـصه هـای بـرتـر رسـول اکـرم بـر پیامبـران

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

شـاخـصه هـای بـرتـر رسـول اکـرم بـر پیامبـران

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

شـاخـصه هـای بـرتـر رسـول اکـرم بـر پیامبـران

کارت پستال میلاد پیامبر اکرم و امام جعفر صادق

عبودیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)�
۴٫ خدای سبحان در باره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: ?و أن إلی ربک المنتهی?[۱۳] (همراه با الف ولام) خدا، رب العالمین است ولی بعضی از انسانها تحت تدبیر اسمای جزئیّه حقّند، مثلاً بعضی درحقیقت،عبدالرزّاق،عبدالباسط،عبدالقابض، عبدالکریم، یا عبدالجلیل هستند اما پیامبر اسلام «عبدُه» است و پروردگاری مدبّر و مربّی شخصی وی است که نهایی ترین مرتبه را داراست، و در قوس

صعود، مقامی‏برتر از مقام مربوبیّت شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست، و آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب به عالیترین اسم از اسمای حسنای خدای سبحان است، یعنی «هو» که همان هویت مطلقه است، چون کاملترین عبودیت از آن اوست، جامعترین کلمه به او اشاره دارد و حضرت در قوس نزول از نزد همان مقام تنزّل کرده و هویت مطلقه مبدأ ارسال رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است: ?هوالذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله?[۱۴].
قرآن کریم وقتی می‏خواهد تعبیر «عبد» را نسبت به سایرانبیا بکار ببرد همراه با ذکرنام آنها بکارمی‏برد مثلاًمی‏فرماید: ?واذکر عبادنا إبراهیم وإسحق ویعقوب أولی الأیدی والأبصار?[۱۵]یا می‏فرماید: «یاد کن بنده ما داود را» [۱۶]. «یاد کن بنده ما ایوب را»[۱۷].
«بنده ما نوح را تکذیب کردند»\[۱۸] و… ولی پیامبر خاتم را بدون نام یاد می‏کند، عبد مطلق، به آن فرد کامل انصراف دارد: ?تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً?[۱۹] گرچه تورات موسی(علیه السلام) نیز «فرقان» است: ?و إذ اتینا موسی الکتاب و الفرقان … ? [۲۰]امّا وقتی عبد مطلق گفته می‏شود، عبد کامل به ذهن می‏آید و آن رسول خداست. می‏فرماید: خدایی متبارک است که فرقان را بر بنده اش نازل کرد. نه قبل از کلمه «عبد» نام مبارک پیغمبر را می‏برد و نه بعد از آن، تا بگوییم نام آن حضرت‏(صلی الله علیه و آله و سلم) محذوف به قرینه است؛ و نیز نمی‏گوید «عبدنا»: بنده ما، که ناظر به کثرت باشد، بلکه می‏فرماید: ?عَبْدِه? که ناظر به مقام وحدت است، این کلمه از «عبد الله» نیز بالاتر است، زیرا این عبودیت، حاکی از هویت مطلقه است که بالاتر از مقام الوهیت است.
و نیز در ابتدای سوره «إسراء» می‏فرماید: ?سبحان الذی أسری بعبده لیلاً… ?[۲۱]: خدایی سبّوح است که بنده‏اش را در پاسی از شب به معراج برد. دیگران عبد مقید، یعنی بنده تعیّنات مقیّده‏اند، ولی رسول اکرم بنده آن مقام اطلاق است. خداوند، از رسولش به عنوان «عبده» یاد می‏کند، نه به خاطر اینکه کلمه «الذی» از موصولات است و عاید می‏خواهد، زیرا این مطلب را با الفاظ دیگر نیز می‏توان بیان نمود؛ اگرمتکلم بخواهد آن معارف بلند وعبودیت مطلقه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را تفهیم کند، از عبودیت وی با الفاظ دیگریاد می‏کند. در ابتدای سوره «کهف» نیز تعبیری مشابه تعبیر همین آیه دارد: ?الحمد لله الذی أنزل علی عبده الکتاب?[۲۲] جز اینکه در آنجا سخن ازتسبیح بود ودراینجا سخن از تحمید است. چون عبد محض می‏تواند در اثر عبودیت تامه مظهر «سبّوح» بشود، چنانکه می‏تواند در اثر عبودیت کامله، مظهر «حمید» قرار گیرد [۲۳]
نظیر آیه اول سوره کهف، آیه اول سوره فرقان است: ?تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده? جز اینکه در اینجا سخن از تبارک است و آنجا سخن از حمد، در اینجا می‏فرماید: خدای سبحان بر بنده‏اش فرقان نازل کرده و در سوره کهف می‏فرماید: «کتاب» فرستاده. «کتاب» جنبه ثابت کلام الله است و «فرقان» جنبه فَرْق و تغیّر. بین کلام و کتاب، قرآن و فرقان فرق است، به لحاظ توحید کثرتها و جمع تفصیل‏ها آن را قرآن، و از آن جهت که فارق بین حق و باطل است و تفصیل اجمال و تکثیر وحدت می‏کند فرقانش می‏نامند.
می‏فرماید: «حمد و ستایش برای خدایی است که بر بنده خویش کتاب را فرو فرستاده». در این آیه نیز نکات گذشته اعمال شده، نام حضرت رسول اکرم را قبل یا بعد از کلمه عبد نبرده، عبد به عنوان مطلق، بر او حمل شده، و آن را به هویت مطلقه خود نسبت داده است نه به اسمی از اسمای خاصه؛ و آنچه در صدر آیه قرار گرفته، از قبیل تسبیح‏یاتحمید، اثر خاصّ خود را خواهد داشت، و در ذیل فرموده: ?لیکون للعالمین نذیراً? او نذیر عالمان و الگوی جهانیان است، از این رو هیچ کمالی از کمالات برای انسان متکامل فرض نمی‏شود جز اینکه پیامبر، به آن مقام نایل آمده است.
۵٫ خصیصه دیگری که خدای سبحان، برای معرفی پیامبرش ذکر می‏کند این است که می‏فرماید: او حاملی است که کلام و سکوتش مظهر کلام و سکوت خداست، هر چه می‏گوید وحی است، و هر آنچه با وحی دریافت نموده به مردم ابلاغ می‏کند، نه از وحی می‏کاهد و نه غیر از وحی چیزی می‏گوید: ?وما ینطق عن الهوی ? إن هو إلّا وحی یوحی?۱ آنچه را که به عنوان سنت و سیرت و گفتار دینی از او می‏شنوید، وحی است.
از این جمله معلوم می‏شود در قانونگذاری و مسائل مربوط به سعادت مردم، اگر چیزی وحی نبود هوی است و هوی به باطل منتهی خواهد شد. از تقابل بین وحی و هوی معلوم می‏شود که سخن، یا حقّ است و یا باطل؛ اگر حقّ شد برابر با وحی است و گرنه هوی و هوس٫ و چون گفته‏های نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حقّ است پس آنچه را که در مسائل ارشادی و جهان بینی و هدایت بیان می‏دارد وحی است، بحث در باره جزئیّات دنیایی نیست، و این جمله، ناظر به مدعای اوّل، یعنی وحی بودن همه گفته‏های دینی آن حضرت است.
اما در باره مدعای دوّم، که هر چه به عنوان وحی دریافت کرده به مردم ابلاغ نموده و چیزی را کتمان نکرده، آمده است: ?و ما هو علی الغیب بضنین?۲ یعنی پیامبر، وحی و غیب را، که عالیترین کمالات انسانی است، به شما می‏رساند و در ابلاغ آن هرگز ضنّت و بخل روا نمی‏دارد. علومی‏را که فراگرفته به شما می‏آموزد، او معلم شماست که اگر توان یادگیری داشته باشید به درجات برتری نایل خواهید شد، پس پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم هر چه را یافت به شما گفت و هر چه به شما گفت وحی بود، او هم در اثبات، معصوم است و هم در سلب، منتها افراد باید در پرتو ارتقای فکری، آنها را دریافت کرده بفهمند، این دو اصل نیز از یکدیگر جداست، یکی ناظر به امین بودن اوست که هرگز رسالت را ناقص نکرده، هرچه به او گفتیم ابلاغ می‏کند. و اصل دیگر ناظر به آن است که هر چه می‏گوید گفتار ماست، از خود چیزی بر وحی نمی‏افزاید.
مصونیت پیامبر در سنت و سیره
نزاهت در اثبات و سلب مخصوص گفتار ظاهری آن حضرت نیست و کریمه ?وما ینطق عن الهوی?۳ اختصاصی به لفظ و لسان ندارد بلکه مصونیت منطق، رفتار، سنت و سیره او را نیز می‏رساند.
فرضاً از این آیه نتوان این معنای وسیع و فراگیر را استنباط کرد، از آیه سوره انعام و سایر آیاتی که می‏گوید: پیغمبر جز از وحی تبعیّت نمی‏کند، می‏توان به‏خوبی استظهار کرد: ?إن أتّبع إلّا ما یوحی إلی?۴ سیره رسول خدا چه در گفتار و رفتار وچه در املا، که کتاب تسبیبی است هیچ گاه بدون اذن وحی نیست و در ابلاغ وحی نیزهرگز ضنّت نمی‏ورزد. اگر می‏بینیم بعضی از دانشمندان معلوماتشان را کتمان می‏کنند برای آن است که از بند آز و طمع رهایی نیافته‏اند. بعضی، هنر یا صنعت را احتکار کرده راضی نمی‏شوند آن را به دیگران تعلیم دهند، این گروه در مسائل علمی ضنّت می‏ورزند، مانند ثروتمندی که گرفتار بخل شده از بخشش و انفاق مال به دیگران دریغ می‏ورزد.
قرآن درباره هردوگروه می‏فرماید: ?سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیمة?۵ آنان که در اثر ابتلا به بخل علمی‏از نشر دانش خویش بخل می‏ورزند همانند کسانی هستند که در اثر ابتلا به بخل مالی از انفاق دریغ دارند، اگر کسی از کمالی برخوردار شد باید بداند که این نعمت الهی است و باید آن را انفاق کند و موظف است فرمان خداوند را، که می‏فرماید: ?و مما رزقناهم ینفقون?۶ رعایت نماید، زیرا لازم است رزق الهی، در راه حضرتش به بندگان اوداده شود، خواه نعمت علمی‏باشد یا نعمت مالی؛ و اگر در نشر علم یا بذل مال بخل ورزید این بخل، به صورت طوق عذاب، در قیامت ظهور می‏کند و گردن گیر او خواهد شد.
قرآن ممثل
۶٫ از برجسته ترین مزایای علمی‏رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن است که خدای سبحان قرآن را به‏او آموخته و حقیقت آن را در قلب مطهر او القا کرده، پس زمانی می‏توانیم سیره علمی‏رسول گرامی‏را ارزیابی کنیم که حقیقت قرآن را بشناسیم، چون قبلاً بیان شد که هر پیامبری به اندازه کتابش مردم را به حقّ دعوت می‏کند و هر آنچه به عنوان آیه تدوینی کتاب اوست در وجود مبارک آن پیامبر، به عنوان آیه تکوینی و وجود عینی متحقّق است، و اگر برای معارف کتاب آسمانی درجاتی هست، برای ولایت و رسالت اولیا و فرستادگان خدا نیز مراتبی خواهد بود، و اگر اکتناه قرآن مقدور همه نیست، لااقل دسترسی به برخی از درجات آن مقدور محقّقان هست وبه همان میزان می‏توان رسول خدا و سیره علمی‏آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم را شناخت.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ویژه نامه میلاد فرخنده پیامبراکرم و گرامیداشت هفته وحدت

تاريخ : دو شنبه 2 / 8 / 1400 | 6:0 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.