تکلیف کسی که با تحقیق کامل و به دور از تعصبات، به انکار وجود خدا، یا خدایی و کامل نبودن اسلام، یا حتی جدایی تشیع از اسلام و ... میرسد چیست؟ آیا نتایج عقلی را که به دور از شهوات و اغراض به دست آورده حجت قرار دهد و یا بر تعصباتش پافشاری نماید؟ (طلبه / تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): کدام عاقلی مدعی میشود که تحقیقاتش کامل شده است؟! اگر کسی واقعاً تحقیق میکند، دیگر تعصبات گذشته و حال ندارد که بر آن پافشاری کند؛ البته این کفر و شرک است که مبتنی بر تعصبات میباشد؛ هر چند که ژست علیمانه و حکیمانه بگیرند؛ چرا که هیچ دلیل عقلی بر آن ندارند! چرا فرض شود که حفظ ایمان تعصب است، اما کفر و شرک، تعصب جاهلی نیست؟!
اصول دین در اسلام [تشیع]، تحقیقی است؛ یعنی کسی نمیتواند بگوید که "توحید یا سایر اصول" را چون پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودهاند، یا امامان علیهم السلام بر آن تأکید نمودهاند، یا چون پدر و مادرم گفتهاند، و یا چون محیط من اسلامی بوده است، قبول دارم! بلکه باید تحقیق کند و با براهین عقلی قبول کند و البته با قلب سلیم، ایمان بیاورد. دقت کنیم که شناخت عقلی یک مقوله است، و فهم و ایمان که کار قلب است، مقولۀ دیگری میباشد.
البته مقصود این نیست که همه باید دانشمند، فیلسوف، بوعلی، ملاصدرا و یا ... بشوند، بلکه هر کسی به اندازۀ وسع خودش باید بکوشد. «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ... – خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند ... / البقره، 286».
●- قصۀ آن پیرزن عوام، بیسواد و ریسنده را شنیدهاید که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، از او میپرسند: «خدای تو کیست؟» و او پاسخ میدهد: «الله جلّ جلاله». اما نکتهاش اینجاست که ایشان او را رها نمیکنند و میپرسند: «از کجا فهمیدی و شناختی؟!»؛ یعنی او نیز باید دلیل و استدلال داشته باشد، لذا به همان چرخ ریسندگی استدلال میکند که چون او آن را میچرخاند، میچرخد و اگر نچرخاند، نمیچرخد، پس زمین و آسمان نیز چرخاننده دارند.
این همان قاعدۀ عقلی «حرکت و محرک» است که دانشمندان و فیلسوفانی چون ارسطو و ...، با شرح علمی و فلسفی بیان میدارند، و آن پیرزن عوام نیز به حد خودش بیان داشت.
●- در ابتدای انقلاب، به اصطلاح این جوجه کمونیستها، برای ضد تبلیغ علیه دین، به روستاهای دور دست و محروم میرفتند. یکی هم به روستایی رفت و همه را جمع کرد و از آنها خواست که چراغ نفتی – یک قابلمه آب و یک سینی به او بدهند. وقتی همه آماده شد، آب را روی چراغ گذاشت تا به جوش آید و بخار شود، سینی را بالای آن گرفت، تا بخار آنجا متوقف و سرد شود و قطراتش بچکد. سپس گفت: «باران اینگونه پدید میآید، حالا هی شما بگویید که خدا باران را میفرستد»!
همه در تعجب مانده بودند، اما یک پیرمرد از همان روستای محروم بلند شد گفت: «ایجوان! این چراغ و ظرف و آب را تو آوردی و این سینی را تو بالای ظرف آب نگاه داشتی؛ حالا این زمین و آب را چه کسی آورده و آن سینی آسمان را چه کسی برافراشته و نگهداشته؟!» مردم متوجه شدند و او را از روستا بیرون کردند.
حجیت عقل:
اصول دین تحقیقی است، یعنی باید مبتنی بر شناخت عقلی باشد. امام کاظم علیه السلام فرمودند:
«يا هِشامُ! إنّ للّه ِ علَى النّاسِ حُجَّتَينِ: حُجَّةٌ ظاهِرَةٌ و حُجَّةٌ باطِنَةٌ ، فأمّا الظّاهِرَةُ فالرُّسُلُ و الأنبياءُ و الأئمّةُ عليهم السلام، و أمّا الباطِنَةُ فالعُقولُ» (اصول کافی، ج1، ص16)
ترجمه: اى هشام! خداوند را بر مردم دو حجّت است: حجّت آشكار و حجّت نهان. حجّت آشكار، رسولان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجّت نهان خردهايند .
ما نه تنها حجج ظاهری و بیرونی، بلکه خداوند سبحان را نیز به وسیله عقلی که به نور علم میبیند میشناسیم و تصدیق میکنیم؛ و عقل اگر واقعاً عقل باشد، خطا نمیکند، چون حجت خداوند متعال است.
●- اصول دین تحقیقی است، چون نه تنها هیچ کسی با تحقیق و استدلال عقلی و علمی، به این نتایجی که در پرسش فرض شده نمیرسد، بلکه عقل حقایق را میشناسد و تصدیق مینماید.
آغاز تحقیق، از خودشناسی:
آدمی، پیش از آن که درباره خدا و توحید و معاد فکر کند، خودش را میبیند؛ لذا کافیست که کمی در خود و چگونگی پیدایش خود بیندیشد. خداوند متعال برای انسان یک پرسش عقلی (فلسفی) مطرح مینماید:
«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ * أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا يُوقِنُونَ» (الطّور، 35 و 36)
ترجمه: يا آنها بى هيچ آفريده شدهاند، يا خود خالق خويشند؟! * آيا آنها آسمانها و زمين را آفريدهاند؟! بلكه آنها جوياى يقين نيستند!
هو (او) شناسی:
بنابراین، کسی که به خود و عالم هستی بنگرد، و دربارۀ پیدایش خود و عالَم هستی بیندیشد، شاید ابتدا به معارف کامل توحیدی نرسد، اما به محض آغاز تحقیق و اندیشه، با "هو = او"، آشنا میشود و عقلش حکم میدهد و تصدیق میکند که یک "هو = اویی" هست که مانند من و سایرین نیست، مخلوق نیست و خالق است. سپس به حکم همان عقلی که به نور علم [به ویژه علوم وحیانی] میبیند، آشناتر میشود که «هُوَ الْحَيُّ - هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ - هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ - هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» و سایر اسمای جلالیه و جمالیۀ حق تعالی.
نکته:
بنابراین، هر کسی با آغاز تحقیقی عقلانی و به دور از جهل، کبر و تعصبات جاهلی، خدا را میشناسد و بالتبع با معاد، نبوت، ولایت و ... آشنا میشود.
●- اما، میتوان پرسید: حال تکلیف کسی که تحقیقش را آغاز نموده، اما بدون رسیدن به نتایج لازم از دنیا رفته، چه میشود؟ پاسخ این است که نه تنها اشکالی بر او نیست، بلکه فرمودهاند که به نوعی به خاطر آغاز تحقیق [که امر خداوند است]، مأجور نیز میگردد. اجر تحقیق میبرد.
اما، این پرسش، در قالب فرض است و چنان که بیان شد، هیچ کسی با تحقیق و عقلانیت، به نتایج باطل و یا حتی تشکیک در اصول عقلی نمیرسد و به محض نیّت و آغاز تحقیق، با کلید حقایق آشنا میشود؛ مگر آن که کسی نام جهل (بیخردی)، نادانی [تهی بودن از علم]، تکبر و غفلت خود و اطاعت از هوای نفسش را "عقل و براهین عقلی" بگذارد، تا انحراف و انکار عمدی خودش را توجیه کند!
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
تکلیف کسی که با تحقیق کامل و به دور از تعصبات، به انکار وجود خدا، یا خدایی و کامل نبودن اسلام، یا حتی جدایی تشیع از اسلام و ... رسیده چیست؟ آیا عقلش را حجت قرار دهد و یا بر تعصباتش پافشاری نماید؟
نظرات شما عزیزان: