سخن مالک بن انس درباره امام صادق

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

سخن مالک بن انس درباره امام صادق

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

سخن مالک بن انس درباره امام صادق

نظر ابوحنیفه و مالک بن انس درباره امام صادق «ع»

سخن مالک بن انس درباره امام صادق
مالک بن انس که در مدینه بود، نسبتا آدم خوش نفسی بوده است. می گوید: من می رفتم نزد جعفر بن محمد «و کان کثیر التبسم» و خیلی زیاد تبسم داشت، یعنی به اصطلاح خوشرو بود و عبوس نبود و بیشتر متبسم بود، و از آدابش این بود که وقتی اسم پیغمبر را در حضورش می بردیم رنگش تغییر می کرد (یعنی آنچنان نام پیغمبر به هیجانش می آورد که رنگش تغییر می کرد) . من زمانی با او آمد و شد داشتم. بعد، از عبادت امام صادق نقل می کند که چقدر این مرد عبادت می کرد و عابد و متقی بود. آن داستان معروف را همین مالک نقل کرده که می گوید در یک سفر با امام با هم به مکه مشرف می شدیم، از مدینه خارج شدیم و به مسجد الشجره رسیدیم، لباس احرام پوشیده بودیم و می خواستیم لبیک بگوییم و رسما محرم شویم. همان طور سواره داشتیم محرم می شدیم، ما همه لبیک گفتیم، من نگاه کردم دیدم امام می خواهد لبیک بگوید اما چنان رنگش متغیر شده و آنچنان می لرزد که نزدیک است از روی مرکبش

[74]
به روی زمین بیفتد، از خوف خدا. من نزدیک شدم و عرض کردم: یا ابن رسول الله! بالاخره بفرمایید، چاره ای نیست، باید گفت. به من گفت: من چه بگویم؟! به کی بگویم لبیک؟! اگر در جواب من گفته شود: «لا لبیک» آن وقت من چه کنم؟!

این روایتی است که مرحوم آقا شیخ عباس قمی و دیگران در کتابهایشان نقل می کنند، و همه نقل کرده اند، راوی این روایت چنانکه گفتیم مالک بن انس امام اهل تسنن است.

همین مالک می گوید: «ما رات عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من جعفر بن محمد» چشمی ندیده و گوشی نشنیده و به قلب بشر خطور نکرده مردی با فضیلت تر از جعفر بن محمد.

محمد شهرستانی صاحب کتاب الملل و النحل و از فلاسفه و متکلمین بسیار زبر دست قرن پنجم هجری و مرد بسیار دانشمندی است. او در این کتاب، رشته های دینی و مذهبی و از جمله رشته های فلسفی در همه دنیا را تشریح کرده است. در یک جا که از امام صادق نام می برد می گوید: «هو ذو علم غریر» علمی جوشان داشت «و ادب کامل فی الحکمة» و در حکمت، ادب کاملی داشت، «و زهد فی الدنیا و ورع تام عن الشهوات» فوق العاده مرد زاهد و با تقوایی بود و از شهوات پرهیز داشت. و در مدینه اقامت کرد و بر دوستان خود اسرار علوم را افاضه می کرد: و یفیض علی الموالی له اسرار العلوم. «ثم دخل العراق» مدتی هم به عراق آمد. بعد اشاره به کناره گیری امام از سیاست می کند و می گوید: «و لا نازع فی الخلافة احدا» (با احدی در مساله خلافت به نزاع بر نخاست. ) او این کناره گیری را این طور تاویل می کند، می گوید: «امام آنچنان غرق در بحر معرفت و علوم بود که اعتنایی به این مسائل نداشت.» من نمی خواهم توجیه او را صحیح بدانم، مقصودم اقرار اوست که امام تا چه حد در دریای معرفت غرق بود. می گوید: «و من غرق فی بحر المعرفة لم یقع فی شط» آن که در دریای معرفت غرق باشد خودش را در شط نمی اندازد (می خواهد بگوید این جور چیزها شط است) «و من تعلی الی ذروة الحقیقة لم یخف من حط» آن که بر قله حقیقت بالا رفته است از پایین افتادن نمی ترسد.

همین شهرستانی که این سخن را درباره امام صادق می گوید، خودش دشمن شیعه است، در کتاب الملل و النحل آنچنان شیعه را می کوبد که حد ندارد، ولی برای امام صادق تا این مقدار احترام قائل است، و این یک حسابی است. امروز خیلی از علما در دنیا هستند که با اینکه با مذهب تشیع فوق العاده دشمن و مخالفند ولی برای شخص

[75]
امام صادق که این مذهب به او منتسب است احترام قائل اند. لا بد پیش خودشان این طور توجیه می کنند که آن چیزهایی که مخالف نظر آنهاست از امام صادق نیست؟ ولی به هر حال برای شخص امام صادق احترام فوق العاده ای قائل هستند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
برچسب‌ها: دریچه ای به سوی مذهب

تاريخ : سه شنبه 13 / 4 / 1400 | 17:12 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.