رسول خدا صلى الله وعلیه وآله فرمود: «نماز ستون دین است و اولین چیزى که از اعمال بندگان در قیامت رسیدگى مىشود، نماز است. پس اگر نماز قبول شود و صحیح باشد، به اعمال دیگر بنده رسیدگى مىشود. اگر نمازش قبول نباشد، به بقیه اعمالش رسیدگى نمىشود». (1)
این روایت به صراحت تأکید دارد که قبولى سایر اعمال و شرط آن، پذیرش نماز انسان است. اگر نماز مقبول درگاه الهى قرار گیرد، بقیه اعمال بررسى گردیده و اعمال صالح مُهر تأیید مىخورند. این در صورتی است که نماز انجام شود، اما اگر نماز ترک شود، مطمئناً اعمال دیگر ناقص خواهد بود.
این قاعده در مورد سایر واجبات نیز مىآید، یعنى اگر کسى روزهاش را عمداً ترک کرده و تا آخر عمر توبه نکند و قضایش را به جا نیاورد، مسائل اعتقادى او زیر سؤال مىرود. پس انجام واجبات الهى و ترک محرّمات نزد خداوند بسیار اهمیت دارد.
امام صادقعلیهالسلام در آخرین لحظات عمر شریف خود، خانواده و نزدیکان را فراخواند و فرمود: «شفاعت ما شامل حال کسانى که نماز را سبک بشمارند نمىشود».(2)
پیامبرصلى الله وعلیه وآله فرمود: «کسى که نماز را سبک بشمارد، از من نیست. قسم به خدا! کنار حوض کوثر بر من وارد نمىشود».(3)
این روایت در مورد سبک شمردن نماز است تا چه رسد به این که نماز انکار و ترک شود.
ترک نماز بسیار بدتر از سبک شمردن نماز است به طوری در روایات وارد شده : هر کس عمداً نماز را نخواند مثل کسی است که کافر شده است.(4)
مقصود از ترک عمدی این است که واجب بودن نماز را انکار کند وبه خاطر انکار وجوب نماز، آن را نخواند، چنین کسی کافر ونجس است در صورتی که بداند و متوجه باشد که انکار نماز که از ضروریات اسلام است، ملازم با انکار رسالت پیامبر(ص) و قرآن مجید است.
اما کسی که منکر وجوب نماز نباشد و حق بودن قرآن ورسالت حضرت محمد(ص)را قبول دارد و معتقد است که نماز از طرف خدا واجب شده اما از روی تنبلی نماز را ترک نماید، فاسق و معصیتکار است نه کافر.( 5)
در روایت دیگرى داریم که «مرز بین بندگى خدا و کفر، ترک نماز است».(6) زیرا ترک نماز، نشان انکار عبودیت و بندگی است و چنین انسانی در حقیقت مقام پروردگاری خداوند را و این که او لایق پرسش است، انکار کرده است.
بنابراین ترک و انکار نماز عقوبتی سنگین در پی دارد؛ همان طور که قرآن می فرماید مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ؛ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ؛(7)
به جهنمیان می گویند چه باعث شد به جهنم بیافتید، می گویند ما از نماز گزاران نبودیم".
پینوشتها:
1. رى شهرى، میزان الحکمه، ج 2، ص 1630، باب 2273.
2. همان، ص 1664، ح 10696، (ماده صلاة).
3. همان، ص 1645، ح 10706.
4. همان، ص 1645، ح 10705.
5. آیت الله شهید دستغیب، گناهان کبیره، ج2،ص183.
6 . رى شهرى، میزان الحکمه، ج 2، ص 1645، ح 10705.
7. مدثر(74) آیه 42-43.
نظرات شما عزیزان: