امام على (علیه السلام) و تربيت فرزند
على همتبنارى
مقدمه :
مقوله تربيت از ابتدايىترين و اساسىترين نيازهاى زندگى بشرىاست و نه تنها تربيت لازمه جدايى ناپذير زندگى كه متن آن بوده وبلكه زندگى ، از گهواره تا گورش جلوهاى از آن است . انسان تنهادر پرتو تربيت صحيح است كه بهعنوان موجودى هدفمند و انديشه ورزبه اهداف وآرمانهاى خود دستيازيده و قله رفيع سعادت مطلوبخويش را فتح مىنمايد ; از اين رهگذر براى انسان مسلمان تربيتاسلامى ضرورتى مضاعف دارد زيرا انسانى كه گردنبند مرواريد دانهدين و بندگى خالق متعال رابر گردن آويخته جز در پرتو تربيتصحيح اسلامى به مدال افتخار عبوديت و تسليم نائل نمى آيد ، ازسويى ديگر چنين انسان مسلمانى براى پيمودن راه سعادت و بندگىاحتياج به الگوهاى مطمئن عملى دارد تا با نصبالعين قراردادنديدگاههاو سيره عملى آنان ، هم راه صحيح بندگى و سعادت رابپيمايد و هم در اين وادى سريعتر گام نهد و سريعتر به مقصدنايل آيد ، از اين رو معصومين (عليهم السلام) كه از گوهر عصمتو مصونيت از خطا و اشتباه برخوردارند . بهترين و مطمئنترينالگوهاى تربيتى بوده و ارائه ديدگاههاو كشف و عرضه سيره تربيتىآنان يك ضرورت انكارناپذير براى پويندگان عرصه تعليم و تربيتاسلامى است و در اين ميان ، ارائه ديدگاههاو سيره تربيتى امامعلى (ع) كه خود «اب الائمه» و سرسلسله جانشينان بهحق نبوىو سرآغاز تجليگاه امامت معصومين (عليهم السلام) و نخستينتشكيل دهنده حكومت اسلامى علوى است . بر ضرورت اين كار مىافزايد
مبحثاول : اهميت تربيت فرزندان و ضرورت تسريع در آن و هدفنهايى از آن :
الف) اهميت تربيت فرزندان :
تربيت از حياتى ترين ابعاد زندگى انسان است و در پرتو آن ،انسان به سعادت مطلوب نائل مىآيد . بزرگ مربى اسلام ، على (ع)در سخنان دربار خود بارهاوبارها از اين امر مهم پرده برداشته وآثار و نتائج مثبت تربيت فرزند و پيامدهاى منفى بىتوجهى به آنرا بيان داشتهاند . اما پيش از بيان ديدگاههاى حضرت در اينزمينه ، مناسب است نوع نگرش و برداشت آن حضرت را از فرزندارائه نمائيم . بر خلاف برداشت و نگرش برخى افراد كه از فرزندبيشتر به عنوان ابزارى براى پاسخگويى به نياز عاطفى والدين ونيز عضوى براى تامين و خدمتبه خانواده و مايه فخر و مباهاتوالدين نگريسته مىشود ، امام على (ع) به فرزند بسى فراتر ازاين نگريسته و آن را عطيهاى الهى بر شمردهاند كه در پرتو توجهو تربيت والدين به رشد كافى رسيده و در پى نيكوكارى و احسان بهوالدين بر مىآيد . در نهجالبلاغه آمده است كه : «در حضور امامعلى (ع) مردى به ديگرى تولد پسرش را اين چنين تبريك گفت : «گوارايتباد رزمجويى سواركار !» آن حضرت از نوع تبريك گفتناو نهى نمود و تبريك گفتنى اين چنين رابه او توصيه نمود : «اميد كه بخشندهاش را سپاسگزار باشى و اين عطيه الهى مباركتباد، او به رشد دلپذير برسد و تونيز ازنيكى و خيرش بهرهمند شوى .» (1)
پس از آن كه از نگرش على (ع) نسبتبه فرزند آگاهشديم ، اينك به آثار و نتايج تربيت فرزند از ديدگاه آن حضرتاشاره مىكنيم ; آن حضرت درسخنى كوتاه و در عين حال عميق و ظريف، تربيت و ادبآموزى را ميراثى بى مانند تلقى نمودهاند . معمولابا در گذشت انسان ، نگهبان ميزان و مقدار ميراث به ارث گذاشتهاو معطوف است و چنانچه فردى متمول و ثروتمند باشد ، اقلامى ازميراث همانند زمين ، خانه و ماشين در نظر كوته نظران ، بزرگ ومهم جلوه مىنمايد اما از ديدگاه امام مربيان ، على (ع) ،ميراثى به مانند ادب و تربيت وجود ندارد «لاميراث كالادب» (2) و هرگز املاك و دارايىهاى باقيمانده مادى ، قابل مقايسه باميراث گرانبهاى ادب و تربيت صحيح براى فرزندان نيست . واز اينروست كه در سخنى ديگر ، آنحضرت فرمود : «گرانبهاترين چيزى كهپدران براى فرزندانشان به ارث مىگذارند ، ادب است .» (3) على (ع) ثمره و محصول تربيت صحيح را پرورش فرزند صالح وپيامد بىتوجهى به امر خطير تربيت را «رشد يافتن فرزند ناصالح» برشمرده و براى هريك از اين دو ، آثار و نتائج مثبت و منفىبيان نمودهاند . از ديدگاه آن حضرت فرزند صالح مايه انس وآرامش والدين است لذا مىفرمايد : «انس و آرامش در سه چيز است: همسرى كه با شوهرش توافق داشته باشد ، فرزندى كه صالح باشد وبرادرى كه موافق و هم راءى انسان باشد .» (4) همچنين درسخن ديگرى فرزند صالح را نيكوترين يادگار و بلكه مساوى با همهيادگارهاى باقيمانده از والدين ، معرفى مىنمايد : «الولدالصالح احد الذكرين» مرحوم خوانسارى در ترجمه و شرح خود بر«غررالحكم و دررالكلم» ذيل اين حديث مىگويد : «فرزندصالح نيكوتر دو ياد است ; يعنى اسباب ياد كسى به نيكويى دوتاست: يكى فرزند صالح كه از او بماند و ديگرى ساير اسباب او .
فرزند صالح نيكوتر از همه آنهاستيا اينكه فرزند صالح را با هرسببى بسنجند ، از آن سبب نيكوتر است» (5) از سويى ديگر آن حضرت آثار سو و پيامدهاى منفى پرورش فرزندناصالح را مورد توجه قرار داده و همه رهروانصديق خود را از بىتوجهى به تربيت صحيح فرزندان برحذر داشتهاست . ايشان در سخنى فرزند ناصالح را مايه نابودى شرف و بلندىمرتبه پدران خود و عيبناك كننده پيشينيان خود معرفى مىنمايد . (6) و در كلامى ديگر از فرزند ناصالح به آلوده كنندهپيشينيانخود و فاسد كننده اولاد و بازماندگان ياد مىكنند . (7) همچنيندر سخنى ديگر او را مايه محنت و شومى دانسته (8) و در بيانىبليغ ، فرزند ناخلف را شديدترين مصيبتها معرفى نمودهاند (9) . فرزند ناصالح نه تنها خويشتن خود را گم نموده و گوهر بندگى وانسانيتخويش را از دست مىدهد ، كه گاهى ممكن است پدر صالح وشايسته را به انسانى ناصالح مبدل گرداند ; على (ع) دربارهزبير فرمود : «پيوسته زبير مردى از ما اهلبيت (عليهم السلام) بود تا اينكه فرزند شوم و ناخلف او عبدالله بزرگ شد (و اورا از ما جدا كرد .» (10)
ب) ضرورت تسريع در تربيت فرزندان از ديدگاه امام على (ع):
براى موجوداتى كه در طريق تغيير ، تحول ، رشد و تكامل هستندمعمولا موسم مناسبى وجود دارد كه در آن به بهترين و مناسبترينرشد خود مىرسند و آثار مورد انتظار از آنها تجلى مىيابد ، گلهادر موسم بهار مىرويند ، چشمه ها در فصل زمستان جارى مىشوند .
ابرها در زمستان بارور مى گردند و قطرات بارانش ميهمان زمينمىگردند و . . . تربيت فرزند نيز موسم مناسب خود را دارد كه درآن بهتر و آسانتر به بار مىنشيند . موسم مناسب تربيت ، دراوايل زندگى يعنى دوره كودكى ، نوجوانى و عنفوان جوانى است ،آنگاه كه فرزند هنوز قلبى آسمانى و بىآلايش دارد ، آنگاه كههنوز هواهاى نفسانى و خواهشهاى غير انسانى به سرزمين وجود اوهجمه نياورده ، آنگاه كه هنوز پليدىها و زنگارها ميهمانناخواسته دل او نگشته و كشتزار دل او آماده پذيرش هر بذرى است. از سوى ديگر والدين به عنوان مهمترين مربيان فرزندان خود نيزهميشه فرصت و حوصله تربيت كه امرى ظريف و در عين حال پيچيدهاست . را ندارند زيرا آنگاه كه بهار عمر والدين به روزهاى آخررسيد و ضعف و سستى بر آنان مستولى گشت و حافظهشان چونان جسمشانبه ضعف و نقصان گرائيد توان تربيت و راهنمايى مفيد رانداشته واز ايفاى نقش مربيگرى براى فرزندان عاجز مىگردند . على (ع)مربى بزرگ بشريت در منشور تربيتى خود به امام حسن مجتبى (ع)در به اين نكته مهم و ظريف توجه نموده و ديدگاه تربيتىگرانسنگى ارائه نموده است ; آن حضرت فرمودهاند : «فرزنددلبندم ! چون ديدم ساليانى راپشتسر نهاده و به سستى درافتادهام ، بدين وصيتبراى تو مبادرت نمودهام و خصلتهايى رادرآن بر شمردم پيش از آنكه مرگ بشتابد و مرا دريابد و آنچه درانديشه دارم به تو ناگفته ماند يا انديشهام همچون تنم نقصانبهم رساند يا پيش از نصيحت من پارهاى خواهشهاى نفسانى بر توغالب گردد يا فريبندگيهاى دنيا تو را بفريبد و همچون شترىگريزان و نافرمان باشى . و بهدرستى كه دل جوان همچون زمينناكشته است ، هرچه درآن افكنند ، بپذيرد . پس به ادب آموختنتپرداختم پيش از آنكه دلتسختشود و خردت هوايى ديگر گيرد . . .» (11) و در قسمت ديگر آن ، مىفرمايد : «. . . چون به كارتو چونان پدرى مهربان عنايت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم، چنانديدم كه اين عنايت در عنفوان جوانىات به كار رود و دربهار زندگانى كهنيتى پاك دارى و نفسى صاف و بىآلايش ...» (12)
ج) هدف نهايى از تربيت فرزند :
در نظام تربيتى اسلام بحث اهداف از كليدىترين مباحثبوده وجايگاه مهمى در آن دارد چرا كه بدون داشتن هدف و تعيين آن ،امكان برنامه ريزى و نيز ارزيابى فعاليتهاى تربيتى به آسانىممكن نيست . در تربيت فرزندان آن هم در جامعه اسلامى ، داشتنهدفهاى الهى بسى مهم و تعيين كننده است .
اكنون سوال اين است كه در نظام تربيتى اسلام هدف از تربيت چهبايد باشد ؟ آيا هدف صرفا توليد نسل و افزودن بر اعضاى جامعهاست ؟ آيا هدف صرفا پرورش فرزند سالم است ؟ آيا هدف تربيتنيروى انسانى براى تداوم جامعه اسلامى و به انجام رسانيدن امورآن است ؟ و يا اينكه علاوه بر اينها ، اهداف مهمتر و مقدسترىوجود دارد ؟ و بالاخره از ديدگاه بزرگ مربى اسلام ، على (ع)هدف از داشتن فرزند و تربيت آن چيست ؟
بانگاهى به ديدگاهها و سيره تربيتى على (ع) آشكار مىشود كهدر نظام تربيت اسلامى هدف نهايى از تربيت ، رسيدن فرزند به مقاماطاعت وعبوديت الهى است ، هدف نهايى ، تربيت انسانى است كهمطيع پروردگار و تسليم درآستان او باشد . اميرمومنان على (ع)درضمن حديثى پيش از تولد فرزند ، هدف نهايى از تربيت را بهطورغير مستقيم بيان نموده و بهراستى آن حضرت در سفره تربيتى خويشبدين هدف تحقق بخشيده و فرزندان خود را با توجه به آن ، تربيتنمودهاند . مرحوم ابنشهرآشوب به سند خود از آن حضرت نقل مىكندكه فرمود : «من از خداوند خويش طلب فرزندان زيبا چهره ونيكوقامت ننمودهام ، بلكه از پروردگارم خواستهام تا فرزندانممطيع او باشند و از او بترسند تا اينكه وقتى با اين صفات بهآنها نظر افكنم مايه چشم روشنى من باشند .» (13)
مبحث دوم : ابعاد تربيت از ديدگاه و سيره امام على (ع) :
انسان موجودى است كه از ابعاد گوناگون برخوردار است و به تبعآن تربيت نيز ابعادى دارد كه خود به اقسامى تقسيم مىگردد :تربيت اخلاقى ، تربيت دينى ، تربيت جسمانى ، تربيت اجتماعى و .
. . درسيره تربيتى نخستين امام شيعيان نيز اين ابعاد و انواعتربيت مورد توجه واقع گرديده با بررسى كامل و مفصل هر يك ازاين ابعاد و انواع ، نيازمند ارايه يك مقاله مستقل وبلكه يككتاب است ولى از آنجا كه موضوع اين مقاله ، عام بوده وامكانبررسى مفصل هركدام دراين مقاله وجود ندارد ، بهناچار بصورتاشاره واگذرا بدان نظر مىافكنيم .
الف : تربيت دينى :
مراد ما از تربيت دينى محدوده خاصى است ، هر چند تربيت دينىبهيك معنا بسيار عام و گسترده است و شامل همه ابعاد وجودىانسان مىگردد اما در اينجا ، مراد از تربيت دينى ، مقابل تربيتاخلاقى ، اجتماعى و ساير ابعاد است و عمدتا حوزه مربوط به عقايدو احكام عبادى از دين را شامل مىگردد . تربيت دينى به اين معنادر سيره تربيتى امامعلى (ع) از اهميتخاصى برخوردار است و درذيل به نمونههايى از آن اشاره مىكنيم :
1 - نماز :
يكى از بارزترين مصاديق تربيت دينى و بلكه مهمترين نمود آندر حوزه احكام و عبادات ، نماز است . نماز بزرگترين فريضهالهىوپيش درآمد قبولى ساير اعمال و عبادات است . على (ع) در طولعمر با بركتشان زيباترين جلوهها را در نماز بهنمايش گذاشتند ،او در حالت جنگ و صلح ، بيمارى و سلامت ، در خانه و مزرعه ،برمسند حكومت و خانهنشينى 25 ساله و در همه حالات و شرائط ،نماز مهمترين عمل او بود و فرزندان خود رابدان سفارش مىنمود .
در وصيتى به امام حسن (ع) و تمامى خانواده و فرزندانش آنهارابه نماز سفارش كرده مىفرمايد : «از خدا بترسيد ، از خدابترسيد درباره نماز زيرا كه نماز بهترين كارهاو ستون دين شماست» (14) او نه تنها خود و فرزندانش به نماز اهميت مىدادند كههمه پيروان وشيعيان خود را به تعليم نماز به فرزندان و سعى درتشويق آنان به مدوامتبر آن ، فرا خواندهاند . آن حضرت فرمود :«علموا صيسانكم الصلوه و خذوهم بها اذا بلغوا الحلم» «دركودكى به فرزندانتان نماز راتعليم دهيدو هنگام بلوغ ، آنان رابه نماز وا داريد .» (15) فريضهنماز درتربيت دينى چنان مهماست كه حتى در پيش از بلوغ ، تنبيه مختصر فرزند بهخاطر ترك آن، روا دانسته شده است . على (ع) خطاب به يكى از اصحاب فرمود: «كودكان اهل خانهات را با زبان به نماز و طهارت تاديت نماو وقتى به سن ده سالگى رسيدند ، آنان را بر ترك آن ، تنبيهبدنى نما ولى از سه بار بيشتر تجاوز نكند .» (16) نكتهقابل توجهى كه در اين دو حديث وجود دارد ، توجه حضرت به مراحلتربيت و نيز روش آشنا نمودن فرزندان با نماز و اقامه آن است ،زيرا در مورد نماز بين دوره كودكى و بلوغ فرق گذاشتهاند ، دردوره كودكى تاقبل از ده سالگى فقط سفارش به آموزش و تعليم نمازنمودهاند و تنها به اقدام زبانى و سفارش كلامى اكتفا نمودهاند ،در اين مرحله تاكيد بر آمادگى و زمينه سازى براى اقامه نمازشده است . اما در سن ده سالگى هر چند هنوز بهحد بلوغ نرسيدهاما بعلت رشد مناسب كودك در اين سن و تا حدودى رسيدن به سنتمييز و تشخيص ، تاكيد عملى بر اقامه نماز است و آنگاه كه بهسن بلوغ رسيدند تاكيد بر واداشتن آنها به نماز و ترك نكردن آناست .
2- آموزش قرآن :
قرآن كتاب آسمانى و مهمترين منبع اسلامى است ، قرآن سرچشمهمعارف الهى است و در تربيت دينى جايگاهى بس عظيم دارد . على (ع) در نامه تربيتى خود به فرزندش امامحسن (ع) بعد از آنكهبراهميت تربيت و تسريع در آن تاكيد مىنمايند ، نخستين اقدامخود را تعليم و آموزش قرآن و معارف و احكام حلال وحرام آن بيانمىكند : «. . . وان ابتدئك بتعليم كتابالله و تاويله وشرايعالاسلام و احكامه و حلاله و حرامه لا اجاوز ذالك بك الى غيره . . . » ، «نخست تو را كتاب خدا بياموزم وتاويل آن رابهتو تعليمدهم و شريعت اسلام و احكام آن را از حلال و حرام بر تو آشكارسازم و (درآغاز) به چيزى غير از قرآن نپردازم .» (17) همچنين آن حضرت در توصيه به فرزندش محمدبن حنيفه ، فرمود : «. . . برتو باد به خواندن قرآن و عمل كردن به آنچه در آن است واينكه به مقررات و دستورات حلال و حرام آن و امر و نهى آنپايبند باشى . همچنين خواندن قرآن رادر شب و روز و هنگام تهجدبرخود لازم بدانى چرا كه قرآن عهدنامهاىاست از سوى خداوند تباركو تعالى به خلق خود ، پس واجب استبر هر مسلمانى كه در هر روزبه عهدنامه خود بنگرد ولو پنجاه آيه باشد .» (18)
3- تعليم دعا :
در تربيت دينى ، دعا و درخواست از خداوند جايگاه ويژهاى دارد. دعا ابزارى است كه بنده را به خالق پيوند مىدهد و از طريق آن، نيازهاى فردى و درونى خويش را با خداوند قادر متعال در ميانمىگذارد و در پرتو آن به سكون و آرامش نايل مىآيد . على (ع)در سيره تربيتى خويش به عنصر دعا اهميت زيادى قائل شدهاند . آنحضرت هم دعاهايى را به فرزندان خود تعليم مىدادند و هم آنان رابر مداومتبر آن توصيه مىنمودند . امام حسين (ع) مىفرمايد :«پدرم مرا به خواندن دعاى جوشن كبير و حفظ و بزرگداشت آنتوصيه نمودند و سفارش كردند كه در هنگام وفاتشان آن را بركفنشان بنويسم و آن را به خانوادهام تعليم دهم و آنان را برخواندن آن برانگيزانم .» (19)
هر چند در روايات براى دعا اوقات خاصى بيشتر مورد تاكيدقرار گرفته و برخى دعاهاى خاص در اوقات خاص وارد شده ، اما على(ع) در سيره تربيتى خود هر فرصت مناسب را مغتنم شمرده و بهتعليم دعا به فرزندانش پرداخته ، براى نمونه در هنگام غذاخوردن فرزندش امام مجتبى (ع) را به دعايى هميشگى سفارش نمودهو در ضمن آن به نقش تغذيه و سلامتى جسمانى براى انجام عبادات ونيز وسيله بودن غذا براى توان عبادت بيشتر ، اشاره مىنمايد ;آن حضرت فرمود : «فرزندم ! هيچ لقمه سرد يا گرمى را مخور وهيچ شربتيا جرعه آبى را منوش الا اينكه قبل از خوردن و آشاميدن، اين دعا را بخوانى «اللهم انى اسئلك فى اكلى و شربى السلامهمن وعكه والقوه به على طاعتك و ذكرك و شكرك فيما بقيته فى بدنىو ان تشجعنى بقوته على عبادتك و ان تلهمنى حسن التحرز منمعصيتك . .» (20) امام على (ع) به دليل اهميت دعا و نقشآن در تربيت دينى ، نه تنها در طول زندگى خويش به فرزندان خودتعليم دعا مىنمودند بلكه در واپسين لحظات عمر خويش و در هنگاماحتضار نيز از اين امر غافل نبودند ، چنانكه در همان حالتحساساحتضار به فرزند خويش امامحسن(ع) دعايى راتعليم نمودهاند (21) .
4 - آشنايى با علوم اهلبيت (عليهم السلام)
آشنا نمودن فرزندان با علوم اهلبيت (عليهم السلام) و سخنانو عقايد مربوط به آنان ، از جمله عناصر مهم تربيت دينى درفرهنگ شيعى و علوى است . بر والدين ضرورى است كه ضمن آشنانمودن اجمالى آنان با مذاهب اسلامى عقايد حقه شيعه را به آنانتعليم دهند و بذر محبت اهلبيت (عليهم السلام) را در دلهاىآنان بيفشانند و آنان را با معارف غنى ، متقن و روشنگر اهلبيت(عليهم السلام) آشنا نمايند . تعليم معارف و محاسن دانش ناباهلبيت (عليهم السلام) به فرزندان آنها را در حريم امن عقيدهقرار داده و از آثار شوم هجوم عقايد و انديشههاى ناپاك مصونمىدارد . مرحوم صدوق با سند خود در حديث چهارصدگانه از على (ع) نقل كرده است كه حضرت فرمود : «علموا صبيانكم من علمناماينفعهم الله به لاتغلب عليهم المرجئه براءيها» ، «بهكودكان خود آن مقدار از دانش ما كه بهحال آنان مفيد است ،تعليم دهيد تا انديشه و نظر مرجئه (22) برآنان غالب نگردد . » (23)
5- رعايت آداب و سنن اسلامى در هنگام تولد فرزند :
در سيره تربيتى معصومين (عليهم السلام) از لحظه تولد نوزاد، فعاليتهاى تربيتى آغاز مىگردد و با اينكه نوزاد توان بالفعلدرك اشياء و اعمال را ندارد اما در عين حال انجام برخى آداب ومراسم براى تربيت صحيح او درآينده موثر است ، از اين رو على (ع) در ضمن حديث چهارصدگانه خود به اصحابش ، آنان را به انجاماين آداب در هنگام ولادت فرزندانشان توصيه نمودهاند : «. . .در روز هفتم براى فرزندانتان عقيقه نماييد و به مقدار وزنموهاى سر فرزندتان نقره صدقه دهيد . رسول خدا (ص) نسبتبهحسن و حسين و ساير فرزندانش اينچنين رفتار نمود .» (24) ودر قسمت ديگر حديث مىفرمايد : «فرزندان خود را روز هفتم ختنهكنيد و گرما و سرما شما را از اين كار بازندارد كه اين باعثپاكيزگى بدن نوزاد است . . .» (25)
________________________________________________________
1- نهجالبلاغه، قصارالحكم، شماره354 و عبدالمجيد معاديخواه،فرهنگ آفتاب، ج7،ص3902.
2- خوانسارى، محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم آمدى، ج6، ص353.
3- همان، ج3، ص438. (خير ما ورث الآباء الابناء الادب).
4- همان، ج2، ص141. (الانس فى ثلاثه، الزوجه الموافقهو الولد الصالح و الاخ الموافق).
5- همان، ص23.
6- همان، ج6، ص222 (ولد السوء يهدم الشرف و يشين السلف).
7- همان، (ولد السوء يعر السلف و يفسد الخلف).
8- همان، ج6، ص224 (ولد عقوق محنه و شوم).
9- همان، ج2، ص392 (اشد المصائب سوء الخلف).
10- نهج البلاغه، قصار الحكم، شماره453 (قال(ع):ما زال الزبير رجلا منا اهل البيتحتى نشا ابنه المشوومعبد الله). اين حديث در برخى از نسخ موجود نهج البلاغه مثل شرحابن ابى الحديد و شرح نهج البلاغه علامه خويى و ما آن را ازمعجم المفهرس نهج البلاغه اثر محمد دشتى، ص124 نقل كردهايم كهتحتشماره 453 در قصار الحكم آمده است.
11- نهج البلاغه، نامه31، با استفاده از ترجمه نهج البلاغه اثردكتر سيد جعفر شهيدى، ص297.
12- نهج البلاغه، همان با استفاده از ترجمه دكتر شهيدى، ص298.
13- مجلسى،محمد باقر، بحار الانوار، ج104، ص98.
14- رسولى محلاتى، هاشم، وصايا الرسول و الائمه (عليهمالسلام)با ترجمه فارسى ، ص184.
15- خوانسارى، محمد، شرح غرر الحكم و درر الكم، ج4 ص353.
16- محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج1،ص75 به نقل ازتنبيه الخواطر و نزهه الناظر، ص390.
17- نهج البلاغه، نامه31،با استفاده از ترجمه دكتر شهيدى،ص298.
18- راجى قمى، محمد،پندهاى پدران به فرزندان، ص162 و 163.
19- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج91، ص384 و مستدركالوسائل، ج2، ص232.
20- طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، ص74.
21- ر.ك: مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج92 ص179.
22- المرجئه فى مقابله الشيعه، من الارجاء بمعنى التاخيرلتاخيرهم عليا(ع) عن مرتبته و قد يطلق فى مقابله الوعيديه(ر.ك: الكافى، ج6، ص47) و نيز ر.ك: طريحى، مجمع البحرين ج1،ذيل ماده «رجاء».
23- حسر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج15، ص197 بهنقلاز خصال صدوق، ج2، ص157 و ابنشعبه حرانى، تحفالعقول، ص68.
24- صدوق، محمد بن على بن الحسين، الخصال، ترجمه و تصحيحاحمد فهرى، ص751.
25- همان، ص776 و حر عاملى، وسائل الشيعه، ج15،ص153.
نظرات شما عزیزان: