زينب (سلام الله علیها) بانوى حيا، پاسدار عفت و پاكدامنى
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 30300
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 31159
بازدید ماه : 84437
بازدید کل : 10476192
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 30 / 9 / 1399
نمونه‏ هايى از حياى زينب عليها السلام



1 . فرزند بيت‏ حيا و عفت:

تاثير وراثت و خانواده در رفتار و كردار انسان ترديدپذير نيست .
امروزه به روشنى ثابت ‏شده است كه بخشى از صفات خوب و بد، از راه وراثت،
از نسلى به نسلى منتقل مى‏ شوند


و به همين جهت‏ خانواده‏ هايى كه پيامبران در آن متولد شدند، عموما پاك و اصيل بودند،
بهمين جهت در منابع اسلامى نيز از ازدواج با زنان زيبايى كه در خانواده‏ هاى ناپاك و عارى
از حيا به بار آمد ه‏اند نهى شده است .

در كنار وراثت، تربيت مطرح است;
زيرا بخشى از فضايل و كمالات، با تربيت صحيح به فرزندان منتقل م ى‏شود .


در زندگى زينب عليها السلام اين دو عامل (وراثت و تربيت) در بالاترين حد خويش
وجود داشت; چنانكه در زيارت نامه آن بانوى بزرگوار مى‏خوانيم:
«السلام على من رضعت‏ بلبان الايمان;
سلام بر كسى كه از پستان ايمان شير نوشيد .»

آن كه پا تا به سر ايمان و حياست *** خونش آميخته با خون خداست
عشق را همسفر كرببلاست *** مظهر عصمت و پاكى، تقواست
به يقين زينب كبرى باشد *** زاده حيدر و زهرا باشد


آرى! زينب كبرى عليها السلام در خانه وحى و ولايت، از پدر و مادر معصوم به دنيا
آمد و در آغوش نبوت، مهد امامت و ولايت و مركز نزول وحى الهى نشو و نما نمود
و از يگانه مادر معصوم جهان هستى «فاطمه زهرا عليها السلام‏» شير نوشيد و از ابتداى
شيرخوارگى در آغوش پر مهر مادر;

عفت، حيا، شهامت و عطوفت را فرا گرفت و هم زمان با دوران شيرخوارگى در محضر
بزرگترين استادان جهان انسانيت;
يعنى رسول الله صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام و دو برادر
بزرگوارش امام حسن و امام حسين عليهما السلام تربيت ‏يافت .


«يحيى مازنى‏» كه از علماى بزرگ و راويان حديث است، چنين نقل مى‏ كند:
«مدتها در مدينه، در همسايگى على عليه السلام در يك محله زندگى مى ‏كردم .

منزل من در كنار منزلى بود كه «زينب‏» دختر على عليه السلام در آنجا سكونت داشت،
حتى يك بار هم، كسى حضرت زينب را نديد و صداى او را نشنيد، او هرگاه مى‏ خواست‏به
زيارت جد بزرگوارش برود، در دل شب مى ‏رفت;

در حالى كه پدرش على عليه السلام در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما السلام
در اطراف او بودند . وقتى به نزديك قبر شريف رسول خدا صلى الله عليه و آله م ى‏رسيدند،
اميرالمؤمنين عليه السلام شمع هاى روشن اطراف قبر را خاموش مى ‏كرد .

يك روز امام حسن عليه السلام علت اين كار را سؤال كرد،
حضرت فرمود: «اخشى ان ينظر احد الى شخص اختك زينب (15) ;
از آن مى ‏ترسم كه كسى خواهرت زينب را ببيند .»


به قول «شيخ جعفر نقدى‏» ، زينب عليها السلام تربيت‏ شده پنج تن آل عبا است:
«فالخمسة اصحاب العباء هم الذين قاموا بتربيتها وتثقيفها وتهذيبها وكفاك بهم مؤدبين ومعلمين

(16) ; پنج تن آل عبا به تربيت و فرهنگ سازى و تهذيب زينب همت گماردند
و همين بس كه آنها ادب كننده و آموزگار باشند .»

و راستى كجا رفته اين مرزبانيهاى حيا؟ !
و چرا در جامعه شيعه علوى، مى ‏بينيم كه مردان با همسران آرايش كرده
و دختران بى ‏بهره از حجاب، در پاركها و خيابانها و . . . ظاهر مى ‏شوند؟ !



 

2-حيا در آغاز جوانى



دكتر «عائشه بنت الشاطى‏» ، بانوى نويسنده و اهل تحقيق اهل سنت، چنين مى ‏گويد:

«زينب در آغاز جوانى چگونه بوده است؟

مراجع تاريخى از وصف رخساره زينب در اين اوقات خوددارى مى ‏كنند;

زيرا كه او در خانه و روبسته زندگى مى ‏كرد .
ما نمى‏ توانيم مگر از پشت پرده وى را بنگريم


ولى پس از گذشتن دهها سال از اين تاريخ،
زينب از خانه بيرون مى‏ آيد و مصيبت جانگداز كربلا
او را به ما نشان مى ‏دهد . (17) »

تاريخ او را نديده، چرا كه حياى او مانع از آن شده است
و مادرش فاطمه توصيه كرده است كه:
«خير للنساء ان لا يرين الرجال ولا يراهن الرجال (18) ;
براى زنان بهتر است كه آنان مردان را نبينند، و مردان [نيز] آنها را نبينند .»

و اگر دستور الهى و آسمانى نبود كه «ان الله شاء ان يراهن سبايا;
به راستى كه خدا خواسته كه آنها را اسير ببيند»
حسين عليه السلام هرگز به خود اجازه نمى‏ داد خواهر را در سفر كربلا به همراه ببرد .

بردن اهل حرم دستور بود و سر غيب
ورنه اين بى ‏حرمتى را كى روا دارد حسين



 
3 . نمايش شكوه حيا هنگام حركت از مدينه



مدينه، شبى را به ياد مى‏آورد كه كاروان حيا با تمام شكوه و جلال به سوى مكه
روانه شد . آن شب از شبهاى ماه رجب بود كه كاروانى مجلل از مدينه بيرون رفت;

در حالى كه دو بانوى «حيا» و عفت را جوانان بنى ‏هاشم و در راس همه سيد
جوانان اهل بهشت احاطه نموده بودند .


در قطعه‏اى تاريخى، راوى چنين نقل مى‏ كند:

«چهل محمل را ديدم كه با پارچه‏ هاى حرير [ابريشم] و ديباج زينت ‏شده بودند .

در اين وقت امام حسين عليه السلام دستور داد بنى هاشم زنهاى محرم خو
د را سوار بر محملها نمايند، پس در اين حال من نظاره مى ‏كردم كه ناگهان جوانى
از منزل حسين عليه السلام بيرون آمد در حالى كه قامت‏ بلندى داشت و بر گونه او علامتى بود
و صورتش مانند ماه مى‏ درخشيد و مى‏ فرمود:

بنى ‏هاشم كنار رويد و آن‏گاه دو زن از خانه حسين عليه السلام خارج شدند،
در حالى كه دامانشان بر اثر حياى از مردم به زمين كشيده مى ‏شد و دور آن دو
را كنيزانشان احاطه نموده بودند .

پس آن جوان به سوى يكى از محملها پيش رفت و زانوى خود را تكيه قرار داد
و بازوى آنها را گرفت و بر محمل سوار نمود .

من از بعضى پرسيدم; آن دو بانو كيستند؟
! جواب دادند: يكى از آنها زينب عليها السلام و ديگرى ام‏كلثوم;

دختران اميرالمؤمنين عليه السلام .

پس گفتم: اين جوان كيست؟ ! گفته شد: او قمر بنى هاشم، عباس فرزند
اميرالمؤمنين عليه السلام است .

سپس دو دختر صغير را ديدم كه گويا امثال آنها آفريده نشده است .
پس يكى را همراه زينب و ديگرى را همرام ام‏كلثوم سوار نمود .


پس از [اسم] آن دو دختر پرسيدم .
گفته شد: يكى سكينه و ديگرى فاطمه; دختران حسين مى‏ باشند .

آن‏گاه بقيه بانوان به همين جلالت و عظمت و حيا و متانت‏ سوار شدند
و حسين عليه السلام ندا داد:


كجاست عباس، قمر بنى هاشم!
عباس عرض كرد: لبيك، لبيك، اى آقاى من!

فرمود: اسبم را بياور .
اسب آقا را حاضر كرد .


آنگاه حضرت بر آن سوار ش
د و بدينسان كاروان حيا، عفت، متانت و نجابت مدينه را ترك گفت (19) .





نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی