جواب سلام در نماز
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 23876
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 24735
بازدید ماه : 78013
بازدید کل : 10469768
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 19 / 9 / 1399

امر به معروف و نهی از منکر در آموزه های اسلامی

 

انسان به دلیل اجتماعی بودنش، به جمعی نیاز دارد که انیس او باشند، تا از غم ها و سختی ها رهایی یابد و استعدادهای نهفته اش را به فعلیت برساند؛ وگرنه انسانیت انسان، بی معنا خواهد بود. به همین دلیل زندگی انسان، شکل گروهی به خود گرفته و اجتماعات متفاوت در عین حال، شبیه به هم را به وجود آورده است. رشد و تعالی انسان ها تنها در محیط و اجتماع سالم و پاک، امکان پذیر است؛ زیرا افراد یک اجتماع سالم، همانند اعضای یک بدن، در طریق حیات اجتماعی و سازمان دادن به زندگی صحیح انسانی سهیم و شریک اند و هیچ یک از آنان نمی تواند خود را در قبال سودها و زیان های اجتماعی بی تفاوت دانسته و عکس العملی از خود نشان ندهد. در چنین شرایطی است که مسئله امر به معروف و نهی از منکر (نظارت همگانی) ضرورت می یابد و موقعیت اساسی و بنیادی آن که چون خون در تمام اعضا و جوارح انسان جریان دارد، در صحنه حیاتی انسانی جلوه می کند.

اهمیت این دو فریضه بزرگ در آموزه های دینی
امر به معروف و نهی از منکر در فرهنگ اسلامی، مانند جریان خون در رگ های یک پیکر است و سهل انگاری در این باره، بی رنگ شدن دین و مرگ تدریجی امت اسلامی را در پی خواهد داشت. توجه به این ویژگی، بعضی از فرق مسلمان را بر آن داشت تا آن را جزئی از اصول مذهب خویش بدانند. آفریدگار جهان، نخستین کسی است که «امر به معروف و نهی از منکر» کرده است. قرآن کریم می فرماید: إِنَّ اللّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَینْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکرِ وَالْبَغْی یعِظُکمْ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ [1]؛ «همانا خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان امر می کند و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز به حقوق دیگران نهی می نماید و شما را موعظه می کند، باشد که پند گیرید».
چه قانونی گسترده تر از «عدل» و «عدالت» تصور می شود؟ عدل همان قانونی است که تمام نظام هستی بر محور آن می گردد. آسمان ها و زمین و همه موجودات با عدالت برپا هستند. بِالْعَدْلِ قامَتِ السّماواتُ و الأرضُ.[2]
«احسان» یا نیکوکاری نیز دارای مفهوم وسیعی است که بسیاری از کارهای خیر و نیک را در بر می گیرد.
«فحشاء» اشاره به گناهان پنهانی و «منکر» اشاره به گناهان آشکار و «بغی»، هرگونه تجاوز از حق خویش و ظلم و خودبرتر بینی نسبت به دیگران است.[3]
خداوند در قرآن کریم، بهترین ویژگی امت اسلامی را انجام امر به معروف و نهی از منکر دانسته است، چنان که می فرماید: کنتُمْ خَیرَ أُمَّه أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ...[4]؛ «شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید، به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید و به خدا ایمان دارید». همچنین این فریضه الهی را بر فریضه های دیگری چون اقامه نماز و پرداختن زکات، مقدم داشته و فرموده است: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَیقِیمُونَ الصَّلاَه وَیؤْتُونَ الزَّکاه..[5]؛ «مردان و زنان مؤمن، اولیای یکدیگرند که امر به معروف و نهی از منکر می کنند و نماز را برپا می دارند و زکات می پردازند...».
شیخ طوسی(ره) در تفسیر این آیه شریفه گفته است: «این آیه، دلالت بر عینی بودن امر به معروف و نهی از منکر دارد؛ زیرا خداوند متعال، آن دو را از صفات امت اسلامی قرار داده است، بدون اینکه آن را به دسته خاصی اختصاص دهد».[6]
هر بررسی کننده آگاه و تیزبین، در بررسی تاریخ زندگی پیشوایان معصوم(علیهم السلام) این نکته را به درستی مشاهده می کند که «امر به معروف و نهی از منکر» از کودکی تا پایان عمر، ارتباط ناگسستنی با تمام مقاطع زندگی آنان داشته است و آنان، در تمامی مقاطع سنی از کودکی تا پایان عمر، پیوسته برپا دارنده این فریضه بزرگ بوده و در برپایی آن توصیه فراوانی نموده اند. آنان در ادای این رسالت الهی از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و حتی فراتر از محدوده رسالت خویش، بر این کار اصرار ورزیدند. ائمه(علیهم السلام) به دلیل قلب سرشار از رأفت و رحمت، حاضر نبودند هیچ کس به منکرات آلوده شود و به خشم خدا گرفتار آید، تا آنجا که خداوند رسول خود را از این همه تلاش و دلسوزی بازمی داشت: «گویا می خواهی به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی، اگر به این گفتار ایمان نیاورند»![7]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند، جانشین خداوند در زمین و جانشین پیامبر و کتاب اوست».[8] بنابراین فریضه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر قبل از هر چیز، یک برنامه الهی و فلسفه ارسال رسل و نزول کتب آسمانی، همه جزء این برنامه است. و در روایتی دیگر در اهمیت این واجب الهی فرمود: «پیروان من تا زمانی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در راه خیر یکدیگر را کمک می نمایند، طریقه خیر و سعادت را می پیمایند؛ ولی آن گاه که این واجب الهی را ترک کنند، برکات از آنان گرفته می شود؛ دسته ای از آن ها بر عده دیگری چیره می گردند و یار و یاوری برای آن ها در زمین و آسمان پیدا نخواهد شد».[9]
امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) فرمود: «فَمِنْهُمُ الْمُنْکرُ لِلْمُنْکرِ بِیدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِک الْمُسْتَکمِلُ لِخِصَالِ الْخَیرِ؛ وَ مِنْهُمُ الْمُنْکرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِک بِیدِهِ، فَذَلِک مُتَمَسِّک بِخَصْلَتَینِ مِنْ خِصَالِ الْخَیرِ، وَ مُضَیعٌ خَصْلَه؛ وَ مِنْهُمُ الْمُنْکرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِک بِیدِهِ وَ لِسَانِهِ فَذَلِک الَّذِی ضَیعَ أشْرَفَ الْخَصْلَتَینِ مِنَ الثَّلاَثِ، وَ تَمَسَّک بِوَاحِدَه؛ وَ مِنْهُمْ تَارِک لِإِنْکارِ الْمُنْکرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ یدِهِ، فَذَلِک مَیتُ الأَحْیاءِ[10]؛ کسی که کار زشت را با دست و زبان و دل خود انکار می کند. چنین کسی خصال نیکو را به کمال رسانیده است و گروهی منکر را به زبان و دل انکار کرده، نه به دست؛ چنین کسی دو خصلت از خصال نیکو را گرفته و دیگری را تباه کرده است. کسی که منکر را فقط به دل انکار کند، نه به دست و زبان، چنین کسی دو خصلت را که شریف ترند، تباه کرده و یک خصلت را به دست آورده؛ و کسی که منکر را به زبان و قلب و دست رها کند، چنین کسی مرده ای است در میان زندگان».
آن حضرت در ادامه درباره اهمیت این دو فریضه فرمود: «همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر، مانند قطره ای در برابر دریاست».[11] با توجه به اهمیت این مسئله، دانشمندان اسلامی آن دو را اساس و قطب دین خوانده اند: «امر به معروف و نهی از منکر، از نظر عقل و شرع مقدس، از مهم ترین واجب ها، بلکه اساس شریعت حیات بخش اسلام و از برترین عبادت هاست».[12]
به عبارت دیگر «آن دو، قطبی است از اقطاب دین که همه انبیا را برای آن فرستاده اند؛ هنگامی که این فریضه الهی مندرس شود و از میان خلق برخیزد، همه شعائر شرع مقدس، باطل می شود».[13]

نقش امر به معروف و نهی از منکر در جامعه
ایجاد امنیت
امنیت، یکی از نیازهای اساسی افراد و اجتماعات است که از راه امر به معروف و نهی از منکر تأمین می شود. رونق کسب و کار، تجارت و سامان یابی امور گوناگون فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در هر جامعه ای، به امنیت ارتباط دارد. اگر محیط خانه، مدرسه، دانشگاه و... ایمن نباشد و اموال و نوامیس مردم هر لحظه تهدید شود، ترس و اضطراب بر همگان مستولی خواهد شد و آرامش عمومی از بین خواهد رفت و جرأت هرکاری از مردم گرفته خواهد شد. اجرای مقررات دینی و قوانین اجتماعی و نظارت دائمی دستگاه های مربوط، مانند نیروهای انتظامی و نیز مراقبت های عمومی صالحان، از زیاده خواهی ها و تجاوز فرصت طلبان و سوءاستفاده کنندگان جلوگیری خواهد کرد و امنیت و آرامش عمومی را به ارمغان خواهد آورد. امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «...و تأمن السبل[14]؛ [اجرای امر به معروف و نهی از منکر]، راه ها را امن خواهد کرد».

ضامن اقامه فرایض دیگر
امر به معروف و نهی از منکر، اساس سایر فرایض الهی است؛ از این رو، اگر این دو فریضه بزرگ الهی ترک شود، به تدریج تمام احکام اسلامی تعطیل می شود. ملا مهدی نراقی(ره) درباره اهمیت و جایگاه «امر به معروف و نهی از منکر» می نویسد: «امر به معروف و نهی از منکر، بزرگ ترین مراسم دینی و امر مهمی است که خداوند، پیامبران را بر آن برانگیخت و بعد از ایشان، جانشینان و اوصیا را منصوب کرد و نائبان ایشان را بهترین نفوس قدسی از علما قرارداد؛ بلکه مدار و محور گردش آسیاب همه آیین ها و ادیان است».[15]
امام حسین(علیه السلام) بعد از تلاوت آیه شریفه: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاء بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ...[16]؛ «مردان و زنان مؤمن، اولیای یکدیگرند که امر به معروف و نهی از منکر می کنند»، فرمود: «خداوند در این آیه، سخن را با امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک فریضه آغاز نمود؛ به دلیل علم خداوند به اینکه با اقامه آن دو فریضه، تمام فرایض دیگر، چه سخت و دشوار باشد و چه آسان، استوار خواهد شد و این بدان جهت است که آن دو فریضه، دعوت به اسلام است، همراه با "رد مظالم" و تقسیم عادلانه ثروت و گرفتن صدقات و صرف آن در جای درست».[17]
امام باقر(علیه السلام) نیز فرمود: «امر به معروف و نهی از منکر، طریقه پیامبران و منهاج شایستگان است؛ فریضه بزرگی است که به سبب آن، فرایض دیگر، برپا و راه های دین، امن و درآمدها حلال می گردد و حقوق پایمال شده، برگردانده و زمین، آباد و حق از دشمنان گرفته شده و امر دین اصلاح می شود». [18] به فرموده آن حضرت، پایه و استوانه نماز، روزه، حج، جهاد، خمس، زکات و سایر دستورات دین، امر به معروف و نهی از منکر است.
بنابراین، ترک این دو فریضه، به منزله ترک تمام احکام و قوانین دینی است؛ زیرا معروف، توحید و تبعات آن و منکر، شرک و تبعات آن است. این همه تأکیدات به خاطر آن است که درحقیقت این دو فریضه بزرگ، ضامن اجرای بقیه وظایف فردی و اجتماعی است و در حکم روح و جان آن محسوب می شود که با تعطیل آن ها، تمام احکام و اصول اخلاقی، ارزش خود را از دست خواهند داد.

عزت و سربلندی
جامعه ای که خود را نسبت به تغییر و تحولات درونی مسئول دانسته، در مقابل ضعف ها و کاستی ها از خود عکس العمل نشان می دهد و برای آن چاره جویی می کند، جامعه ای پویا و زنده و پرتحرک خواهد بود. چنین جامعه ای برای انجام امور فرهنگی و از بین بردن جهل و یا آفت زدایی و خشکاندن گنداب های فساد، مردانه به میدان آمده و با قاطعیت از ارزش های خود پاسداری می کند و به این وسیله، خود را سربلند نگاه می دارد. اجرای امر به معروف و نهی از منکر نیز در همین راستا بررسی می شود؛ به عبارت دیگر در جامعه ای که این فریضه الهی اجرا می شود، ضمن تقویت و نفوذناپذیر کردن بنیه دفاعی جامعه، افراد آن را نیز از گزند دشمن محفوظ و همواره سربلند می دارد.
در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که فرمود: «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید وگرنه خداوند ستمگری را بر شما مسلط می کند که نه به پیران احترام می گذارد و نه به خردسالان رحم می کند، نیکان و صالحان شما دعا می کنند، ولی مستجاب نمی شود و از خداوند یاری می طلبند، اما خدا به آن ها کمک نمی کند و حتی توبه می کنند و خدا از گناهانشان در نمی گذرد».[19]
استاد شهید مطهری (ره) در توضیح این روایت می نویسد: «معنای حدیث این نیست که خدا را می خوانند و خدا دعای آن ها را مستجاب نمی کند، معنایش این است: وقتی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند، آن قدر پست می شوند؛ آن قدر رعبشان، مهابتشان (شوکت و عظمتشان)، عزتشان و کرامتشان از بین می رود که وقتی به درگاه همان ظلمه (ستمکاران) می روند، هرچه ندا می کنند، به آن ها اعتنا نمی شود؛ یعنی حضرت می فرماید: اگر می خواهید عزت داشته باشید و دیگران روی شما حساب کنند، امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. اگر امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشید، اولین خاصیت آن ضعف شماست، پستی و ذلت شماست، دشمن هم روی شما حساب نمی کند».[20]
این ها همه واکنش طبیعی اعمال جمعیتی است که این وظیفه بزرگ اجتماعی را تعطیل کنند؛ زیرا بدون نظارت عمومی، جریان امور از دست افراد صالح و نیکوکار خارج می شود و افرادی ناصالح و بی درد، امور اجتماع را تسخیر می کنند. اینکه در روایت مزبور می فرماید حتی توبه آن ها قبول نمی شود، به خاطر آن است که توبه با ادامه سکوت آن ها در برابر مفاسد، مفهوم صحیحی ندارد، مگر اینکه در برنامه خویش تجدید نظر کنند.

کسب حلال
 بعضی افراد برای پیدا کردن پول، به هرکاری متوسل می شوند. اینان به علت ناآگاهی و یا تربیت نادرست، در پی کسب حلال نبوده و تنها در این فکرند که از راه هایی مانند: تقلب، رشوه، احتکار، قاچاق، گران فروشی یا کم فروشی و غیر آن، بر درآمدهای خود بیفزایند. بی توجهی به این گونه از خلافکاری ها، سبب رواج درآمدهای نامشروع در میان مردم و رخنه لقمه های حرام در زندگی افراد می شود که زیان ها و آسیب های جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت. بنابراین، باید از راه امر به معروف و نهی از منکر، ناآگاهان را به شغل های حلال و درآمدهای مشروع آگاه ساخت و از کارهای خلاف بازداشت. اجرای این وظیفه الهی به اندازه ای ثمربخش است که گاهی این گونه افراد وقتی می بینند جامعه به عنوان یک منکر به شغل آنان می نگرد، خود به خود به دنبال کسب حلال و درآمدهای مشروع خواهند رفت. از این جهت، امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «... یکی دیگر از فواید امر به معروف و نهی از منکر این است که کسب و کارها حلال می شود».[21]
آبادانی کشور، بازپس گرفتن حقوق پایمال شده افراد، مبارزه با تبعیض ها و بسیاری از اصلاحات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، از آثار ارزنده اجرای امر به معروف و نهی از منکر به شمار می رود.

پیامدهای ناگوار ترک امر به معروف و نهی از منکر
اگر این دو وظیفه مقدس ترک گردد و خوبان برای انجام آن سینه سپر نکنند، جامعه و امت اسلامی، گرفتار مصیبت های دردناک جبران ناپذیری خواهد شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «امت من تا زمانی که امر به معروف و نهی از منکر می نمایند و به کارهای نیک دعوت می کنند، پیوسته در خیر و سعادت به سر می برند؛ ولی در صورت ترک آن دو، برکات از آنان گرفته می شود و بعضی از آنان بر بعضی دیگر مسلط خواهند شد و نه در آسمان یاوری خواهند داشت و نه در زمین».[22] در روایت دیگری نیز فرمود: «کسی که به کوچک ما رحم و به بزرگ ما احترام نگذارد و امر به معروف و نهی از منکر ننماید، از ما نیست».[23]
همچنین آن حضرت فرموده است: «چگونه است حال شما هنگامی که زنان شما، فاسد و جوانان شما فاسق گردند و آن در صورتی است که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید. عرض کردند: آیا چنین زمانی فرا می رسد؟ حضرت فرمود: آری، بدتر از این هم می شود و چگونه است حال شما هنگامی که امر به منکر و نهی از معروف کنید؟ عرض کردند: ای پیامبر! آیا چنین وضعی فرا خواهد رسید؟ فرمود: آری، بدتر از این هم می گردد، زمانی که معروف در جامعه منکر و منکر معروف گردد».[24]
امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) نیز درباره پیامدهای ناگوار ترک این دو فریضه فرموده است: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اگر چنین کنید، خداوند بدانتان را بر شما ولایت می دهد و آن گاه دعا می کنید، ولی مورد اجابت قرار نمی گیرد».[25]
بی توجهی به این مسئولیت اجتماعی، باعث رنگ باختن معنویات و چیرگی هواهای نفسانی در فرد و جامعه می شود و در نتیجه، زمینه برای حاکمیت هواپرستان و ستمگران فراهم خواهد شد. در این هنگام است که به فرموده امام حسین(علیه السلام) باید فاتحه اسلام را خواند: «فعلی الاسلام السلام، اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید[26]؛ با اسلام باید خداحافظی کرد هنگامی که کسی مثل یزید، زمامدار مردم گردد».
بنابراین با استفاده از آموزه های اصیل اسلامی، پیامدهای ترک امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از:
الف) زوال نعمت های الهی؛
ب) حاکمیت اشرار، زیرا با ترک این دو فریضه، زمینه برای حاکمیت اشرار فراهم می گردد؛
ج) عدم استجابت دعاها؛
د) نابودی و اضمحلال جامعه انسانی، چنان که قرآن، علت نابودی جوامع گذشته را ترک این دو وظیفه دانسته است.[27]

اسباب ترک امر به معروف و نهی از منکر
در روایات آمده است که در آخرالزمان، گروهی امر به معروف را رها نموده و برای خود بهانه ها و عذرها می آورند و کار خود را توجیه می کنند؛ از جمله توجیهات بهانه جویان برای ترک این وظیفه مهم دینی و انسانی، یکی از امور زیر است:
طمع
 یکی از عوامل نادیده گرفتن معروف و مبارزه نکردن با منکر، طمع رسیدن به قدرت و مقام و یا به دست آوردن شهرت، مال و ثروت است. گاهی فرد به طمع مال، گرفتن جایزه و هدیه و عیدی، جذب مشتری، خوشایندی دیگران و امثال آن، در برابر منکرات سکوت می کند. طمع موجب می شود که انسان، بصیرت لازم را نداشته باشد و در نتیجه، انجام منکر و ترک معروف، در نظر وی ناچیز جلوه نماید؛ بلکه گاهی نیکو نیز به نظر برسد، آن وقت است که شخص گستاخ شده و از کنار این مأموریت بزرگ الهی، به راحتی می گذرد و در مقابل کارهای زشت هیچ گونه عکس العملی از خود نشان نمی دهد. همچنان که امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) فرموده است: «بیشترین لغزشگاه های خردها، زیر درخشندگی های طمع هاست».[28]

تسامح و تساهل و بی اعتنایی
بعضی به این دلیل که هرکس در مقابل اعمال خود مسئول است و کسی بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد، این مأموریت بزرگ الهی را ترک می کنند. هر جرم و گناهی در جامعه قابل سرایت است. یک خلاف از یک فرد، در کل جامعه اثر دارد؛ برای مثال یک نفر سیگاری هوای همه محیط را آلوده می کند. یک دروغ نیز همه ارتباطات را به هم می ریزد. یک چشم چرانی، سرچشمه عیّاشی و زنا و فرزند حرامزاده می شود که آن حرامزاده هر روز منشأ صدها فتنه و فساد می گردد. یک گناه گاهی زمینه ساز انواع گناهان دیگر می شود. شرابخواری گناهی است که انسان را مست می کند و در مستی هزاران حادثه پیش می آید. وجود یک گناهکار در جامعه، همانند کسی است که با عده ای سوار کشتی شده و هنگامی که در وسط دریا قرار گرفتند، وی تبری برداشته و به سوراخ کردن موضعی که در آن نشسته است، بپردازد و هرگاه به او اعتراض کنند، در جواب بگوید: من در سهم خود تصرف می کنم! اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که آب در کشتی نفوذ کرده و به یکباره همگی در آن دریای خروشان غرق می شوند. پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با این مثال جالب، منطقی بودن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را مجسم ساخته و حق نظارت فرد بر اجتماع را یک حق طبیعی و همگانی که ناشی از پیوند سرنوشت هاست، دانسته است.[29]
قرآن کریم در قصه اصحاب سبت می فرماید: «آن ها قومی بودند که به آنچه خداوند برایشان حرام فرموده بود، از صید کردن ماهی در روز شنبه، مخالفت کردند و گروهی از ایشان، آن ها را اندرز داده و نهی از منکر می کردند و جمعی دیگر ساکت بوده و نهی از منکر نمی کردند؛ بلکه ناهیان منکر را می گفتند: ساکت شوید و با ایشان کار نداشته باشید؛ زیرا این ها باید هلاک شوند. چون آن قوم در معصیت فرو رفتند، عذاب الهی بر آنان نازل شد و تنها ناهیان از منکر نجات یافتند و بقیه گناهکاران و افرادی که نهی از منکر را ترک کرده بودند، همه به صورت میمون، مسخ شده و هلاک گردیدند».[30]
در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است: «به خدایی که جانم دردست اوست، از امت من گروهی از قبر برمی خیزند؛ در حالی که در قیافه بوزینه و خوک هستند. این قیافه ها به خاطر آن است که آنان قدرت بر نهی از منکر داشته، ولی با گناهکاران سازش کردند».[31]

ترس
 گاهی انسان به علت ترس، از مرگ و کم شدن رزق و روزی و ریختن آبرو و... امر به معروف و نهی از منکر نمی کند، ولی چنین شخصی باید بداند که در منابع روایی اسلام تأکید شده است: «امر به معروف و نهی از منکر، نه مرگی را نزدیک می کند و نه رزق و روزی انسانی را کاهش می دهد».[32]
گاه انسان می ترسد دیگران نیز از عملکرد وی انتقاد نمایند؛ ولی این نیز برای افرادی که اهل خودسازی اند، کمال است. گاه نیز به علت ترس از دست دادن دوستان، این دو فریضه را ترک می کند، غافل از اینکه بهترین دوست او، خداست و بالاخره دوستان، او را رها خواهندکرد.
گاه می ترسد به حرفش اعتنایی نشود، ولی باید بداند که با انجام این دو فریضه، به پاداش بزرگی می رسد؛ اگرچه مردم سخن او را نپذیرند.
هریک از موارد یاد شده به تنهایی می تواند شخص را حقیر کرده و سبب تن در دادن وی به ذلت گردد، در حالی که خداوند فرموده است: فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنی[33]؛ اما آن کس که از غیرخدا ترسی ندارد، نه تنها از مرگ نمی هراسد؛ بلکه مرگ، یعنی رسیدن به لقای معشوق، یگانه آرزویش است؛ چنان که سردار عزت و شرف، امام حسین(علیه السلام) می فرماید: «من، مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ذلت و خواری نمی دانم».[34]
موحّد چه در پای ریزی زرش چه شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس  بر این است بنیاد توحید و بس[35]
انسان صالح، خداوند را تنها مؤثر می داند و به امید او زنده است و فقط برای او تلاش می کند و بس.

عُزلت طلبی به گمان خودسازی
برخی گوشه گیری را بهتر از ارتباط با دیگران دانسته، آن را ترویج می نمایند و می گویند: «انزوا طلبی فوایدی چون اندیشیدن و دوری از بسیاری از گناهان را به دنبال دارد».[36] این افراد به خیال خودسازی به خیر و شر جامعه و مسائلی که در آن می گذرد، کاری ندارند. پذیرفتن این گونه تفکر، سبب می شود که انسان، مسئولیت اجتماعی خویش را از یاد برده و به فکر اصلاح و سعادت جامعه انسانی نباشد.

خجالت
گاهی سکوت و رها کردن این دو فریضه الهی، سرچشمه روحی و روانی دارد. فرد خجالت می کشد و حیا می کند. این نوع حیا در روایات اسلامی مورد انتقاد است. حیایی که انسان را از کارهای نیک و انجام وظیفه شرعی باز می دارد، ناپسند و منفی است و اسلام آن را در انسان نشانه نادانی و ناتوانی می داند؛ چنان که امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) فرمود: «کسی که از گفتن حق شرم کند، احمق و نادان است».[37] بنابراین، شخصی که گرفتار این صفت است، باید با تمرین و ممارست آن را از خود دور کند. او باید از خداوند حیا کند و این حیای مثبت است.
امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) فرمود: «بهترین حیا، حیای از خداوند است».[38] انسان باید از خدا خجالت بکشد؛ زیرا او بر وی قدرت دارد و از او باید حیا کند؛ زیرا بر انسان نزدیک است. پس انسان باید بداند که عار و خجالت موقت در دنیا، نتیجه ای جز آتش ابدی در قیامت نخواهد داشت.

فهم نادرست
 برخی از افراد با برداشت نادرست از آیات قرآنی، مانند آیه شریفه: ... وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیدِیکمْ إِلَی التَّهْلُکه...[39] و درک نکردن مفهوم «تقیه»، در انجام این دو فریضه الهی تعلل ورزیده و به دنبال بهانه ای می گردند تا از زیر بار امر به معروف و نهی از منکر کردن، شانه خالی کنند.
بعضی انحراف فکری دارند و مسائل را جبری می پندارند و می گویند: «خدا خواست که این کارها باشد. به ما چه ربطی دارد که مانع شویم؟». این منطق نظیر سخن بعضی است که شرک خود را به خدا نسبت می دادند و می گفتند: «اگر خدا می خواست، ما غیر او را عبادت نمی کردیم. اکنون که بت پرستیم، حتماً خدا به آن راضی است!» و یا می گویند: «اگر آن کار خوب است، چرا خدا خودش انجام نمی دهد؛ به عنوان مثال، اگر سیر کردن گرسنگان خوب است، خداوند خودش به آنان روزی دهد؛ چرا ما مخارج آنان را بپردازیم؟».
گویا این افراد از اینکه خداوند بشر را آزاد قرار داده و با دادن و گرفتن نعمت ها آزمایش می کند، غافلند. خدا به انسان فکر داده است تا به دنبال «بت پرستی» نرود؛ رحم داده است تا به فقرا و درماندگان انفاق نماید و از این راه رشد کند.
گاهی نیز شخص، از شرایط امر به معروف و نهی از منکر به درستی آگاهی ندارد. شرایط این دو فریضه را به دقت بررسی نکرده، با دیدن صحنه ای خاص، فکر می کند زمینه اقدام به این وظیفه الهی نیست؛ برای مثال فکر می کند که تأثیر ندارد، وظیفه شرعی اش را از یاد برده، به فکر نتیجه می افتد و این خود مانع گسترش معروف و بازداشتن از منکر است.

بهانه جویی و عذر آوردن
گاهی برخی افراد برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت های اجتماعی، به توجیه گناه یا حق به جانب نشان دادن گناهکار می پردازند. قرآن کریم درباره عده ای که از شرکت در جنگ احزاب خودداری کردند و بهانه آوردند که خانه های ما حفاظ ندارد و ما از ناموسمان در امان نیستیم، می فرماید: «و گروهی از آن ها از پیامبر رخصت طلبیدند، گفتند: خانه های ما را حفاظی نیست، خانه هایشان بی حفاظ نبود، می خواستند بگریزند».[40]
متأسفانه، بهانه جویی و عذرتراشی به شکل های گوناگون در همه اجتماعات بوده و هست. امروزه افراد زیادی را می بینیم که با روش های نامربوط سعی دارند سکوت خود را در برابر منکرات توجیه کنند؛ مانند اینکه می گویند: «هر کس را در گوری می گذارند». «جوان است بگذار خوش باشد». «صلاح مملکت خویش خسروان دانند».
بعضی می گویند: امر به معروف و نهی از منکر، نوعی دخالت در امور شخصی مردم و سلب آزادی از آنان است، در حالی که معنای آزادی آن نیست که هرکس هرکاری انجام دهد؛ زیرا این نه با عقل سازگار است و نه هیچ فرد و جامعه ای به آن تن می دهد. آزادی در چهارچوب قانون و عقل و فطرت معنا دارد؛ در غیر این صورت به هرج و مرج و بی بند و باری منجر می شود. در زندگی اجتماعی، آزادی باید بر اساس سلامت جامعه و مقررات فراگیر معنا شود. فرمان پلیس در مورد حرکت یا توقف اتومبیل ها برای اصلاح امر ترافیک، در همه جای دنیا پذیرفته شده است و کسی آن را مخالف آزادی نمی داند، در حالی که کار پلیس نوعی امر به معروف یا نهی از منکرِ عملی است. باید توجه داشت که سر باز زدن از این واجب الهی، جنگ با خداست. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «کسی که منکری را ببیند و با آن مبارزه نکند، در حالی که قدرت دارد، او دوست می دارد که خدا نافرمانی شود و کسی که نافرمانی خدا را دوست داشته باشد، در مقابل خدا به دشمنی و ستیز برخاسته است».[41]

امر به معروف و نهی از منکر وظیفه مردم است یا حاکم؟
با توجه به پیوندهای اجتماعی و اینکه هیچ کار بدی در اجتماع انسانی در نقطه خاصی محدود نمی شود؛ بلکه هرچه باشد همانند آتش ممکن است به نقاط دیگر سرایت کند. به حکم عقل امر به معروف و نهی از منکر بر همگان واجب است؛ زیرا در اجتماع چیزی به عنوان «ضرر فردی» وجود ندارد و هر زیان فردی، امکان این را دارد که به صورت یک ضرر و زیان اجتماعی درآید و به همین دلیل منطق و عقل به افراد اجتماع اجازه می دهد که در پاک نگه داشتن محیط زیست خود از هر تلاش و کوششی دریغ نورزند.
خداوند با «نهی از ظلم»، هم مکلفین را به دوری از ظلم فرا می خواند و هم دیگران را به جلوگیری از رواج ظلم در جامعه مکلف می سازد و این هر دو از دیدگاه امام(ره) به حکم عقل واجب است. با توجه به مطالب مزبور امر به معروف و نهی از منکر وظیفه همگان است؛[42] زیرا این تکلیف که در راستای «اصلاح جامعه از بدی ها و رواج نیکی ها»ست، به قشر خاصی اختصاص ندارد و جز با همگانی بودن آن سازگار نیست. علامه طباطبایی (ره) در تفسیر گرانسنگ «المیزان» در این باره می نویسد: «از ویژگی های اجتماع اسلامی آن است که قدرت اجتماعی برای تربیت مردم در اسلام به گروه خاصی اختصاص ندارد؛ بلکه همه افراد جامعه را شامل می شود. بنابراین بر هر فردی واجب است که دیگران را به خیر دعوت کند و امر به معروف و نهی از منکر نماید».[43]
فقهای عظام نیز همگانی بودن این تکلیف را به صراحت بیان کرده اند؛ هر چند آن را در زمره واجبات کفایی شمرده اند، به طوری که با انجام بعضی، از دیگران ساقط می شود. اما هر واجب کفایی قبل از اقدام به مقدار کفایت، برعهده همگان است و اگر همگی آن را ترک کردند، گناهکار و مستحق مجازات اند. اما نکته ای که مشهور است اینکه چون فرض وجود حکومت اسلامی در زمان های گذشته نادر بوده و طبعا مورد ابتلا و سؤال نبوده، در کتاب های فقهی به عنوان وظیفه حکومت مطرح نشده است؛ گرچه مواردی که به حاکم شرع مربوط می شود، مثل حدود و دیات به صراحت مورد توجه قرار گرفته، ولی در بحث امر به معروف و نهی از منکر تنها اذن حاکم در پاره ای از مراتب آن مطرح شده است. امام خمینی (ره) این نکته را که این دو فریضه به قشر خاصی اختصاص ندارد و همگان اعم از مردم و دولت اسلامی موظف به اقامه و احیای آنند، مورد بحث قرار داده و می فرماید: «جلوگیری از منکرات بر همه مسلمانان واجب است. سفارش به حق که امر به معروف و نهی از منکر است بر تمام مسلمانان واجب است».[44] «امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که بر همه کس واجب است... شما نباید بگویید من که خطیب نیستم، من که اهل منبر نیستم، من که اهل محراب نیستم، شما اهل این هستید که در خانواده تان با آن پسرتان و با آن دخترتان و با عیالتان، با آن کسی که رفیق شما هست، می توانید که حرف را بزنید. همین مقدار شما مکلّفید». [45]
در اصل هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه همگانی و متفاوت است که برعهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت می باشد و شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون تعیین می کند.
با توجه به نکات فوق و اصل هفتم از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، لازم به یادآوری است که نظام اسلامی باید وزارتخانه، سازمان، مرکز و گروهی را با هر نام مناسب تشکیل دهد که وظیفه این گروه، همان اجرای صحیح قانون زندگی ساز امر به معروف و نهی از منکر باشد که وجوب انجام این وظیفه، کاملاً از کتاب و سنت معلوم و خود، پشتوانه ای محکم و شکست ناپذیر برای قدرتمندی نظام و برای حفظ مصالح آحاد مردم و جامعه انسانی اسلامی است.

پی نوشت:
[1]. نحل (16): 90.
[2]. عوالی الئالی، ج 4، ص 103.
[3]. ر.ک: تفسیرنمونه، ج11، ص366و370.
[4]. آل عمران (3): 110.
[5]. توبه (9): 71.
[6]. التبیان، شیخ طوسی، ج2، ص 548 و 549.
[7]. شعراء (26): 3.
[8]. مستدرک الوسائل، نوری طبرسی، ج12، ص179.
[9]. تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، ج6، ص181.
[10]. نهج البلاغه سید رضی، حکمت 374.
[11]. همان.
[12]. اصل الشیعه و اصولها، محمد حسین کاشف الغطاء، ص163.
[13]. غزالی، کیمیای سعادت، ج1، ص499.
[14]. وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج11، ص395.
[15]. جامع السعادات، ملامهدی نراقی، ج 2، ص 317.
[16]. توبه (9): 70.
[17]. تحف العقول، حرّانی، ص241.
[18]. فروع کافی، کلینی، ج5، ص55 و 56.
[19]. همان، ج4، ص56.
[20]. حماسه حسینی، شهید مطهری، ص45.
[21]. وسائل الشیعه، همان، ج11، ص395.
[22]. مستدرک الوسائل، همان، ج12، ص181.
[23]. همان، ص185.
[24]. وسائل الشیعه، همان، ج11، ص396.
[25]. همان، ص 179 و 180.
[26]. بحارالانوار، ج 44، ص 326.
[27]. ر.ک: اعراف (7): 162و166؛ مدثر (74): 43 و 46؛ نهج البلاغه، خطبه 129.
[28]. نهج البلاغه، حکمت 219.
[29]. صحیح بخاری، ج2، ص882؛ ر.ک: تفسیرنمونه، ج3، 37 و 38.
[30]. ر.ک: بقره (2): 65.
[31]. کنزالعمّال، ج3، ص83.
[32]. نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، خطبه 156.
[33]. بقره (2): 150.
[34]. بحارالانوار، ج44، ص381.
[35]. گلستان سعدی، باب 8.
[36]. کیمیای سعادت، همان، ج1، ص434.
[37]. غررالحکم، ح 8650.
[38]. همان، ح 3112.
[39]. بقره (2): 195.
[40]. احزاب (33): 13.
[41]. مستدرک الوسائل، همان، ج12، ص177.
[42]. صحیفه امام، ج 13، ص 470.
[43]. تفسیر المیزان، ج 11، ص 377.
[44]. صحیفه امام، ج 13، ص 470.
[45]. همان، ج 11، ص 387.

منبع : نامه جامعه محرم و صفر، 1391، شماره 100


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی