ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

ندای وحی

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

7 رویش نیکو و مبارک
خداوند درباره حضرت مریم فرمود: «وَ اَنبَتَها نَباتا حَسَنا»(54). مراد این است که به مریم و فرزند او رشد و پاکیزگی داده شد و به او و هر یک از ذریه و شاخه ای که از تنه درخت وجودی او می رویَد، حیاتی افاضه شد که آمیخته با نفس شیطان و پلیدی و نفسانیات و وسوسه های او نباشد، خلاصه آنکه حیاتی طیب و طاهر و مستمر به او و فرزندش افاضه گردید(55) و نسل پاک او هنوز استمرار دارد و حضرت عیسی علیه السلام در حال حیات طیب است.
فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز مبارکه؛ یعنی خیر، سعادت و فزونی، نافع و مقدس(56) و زکیه؛ یعنی نمو و زیادتی(57) و کوثر یا خیر کثیر، کثیر الخیر و کثیر النسل(58) است.
خداوند به او و نسلش پاکی، برکت، کثرت و استمرار بخشید و عمر فرزندش حضرت بقیة اللّه را به استمرار عمر عیسی علیه السلام قرار داد. حضرت زهرا علیهاالسلام پس از شهادت، دو پسر و دو دختر بر جای گذاشت و به رغم واقعه کربلا که از امام حسن علیه السلام هفت فرزند و از زینب کبری یک فرزند و از امام حسین علیه السلام جز امام سجاد بقیه شهید شدند وام کلثوم نیز فرزندی نداشت و نیز به رغم واقعه حره(59)، واقعه زید بن علی بن الحسین که در مقابل هشام بن عبد الملک ایستاد و سرانجام تمام همراهان او که بیشتر آنها از ذریه فاطمه علیهاالسلام بودند شهید شدند و واقعه فخ که جنگ یکی از نوادگان امام حسن علیه السلام با بنی العباس بود و تمام آنان کشته شدند، نسل فاطمه علیهاالسلام به طور گسترده ادامه یافت و اسلام ناب به دست آنها تا امروز استمرار پیدا کرد و بالاخره امام عصر روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداء که از نهمین نسل فاطمه زهرا علیهاالسلام است، ثمره انماء و رویاندن پاک الهی می باشد و امروز کلمه باقیه علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام است «وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ»(60)، تا حکومت الهی و مورد خواست خدا را برپا نماید. 
8 کفیل و سرپرست
پدر مریم قبل از تولّد او وفات یافت و مادرش او را نذر معبد نمود و چون نمی توانست سرپرستی و کفالت او را برعهده گیرد وی را به معبد سپرد. درباره کفالت او میان راهبان معبد اختلاف شد و بر اساس قرعه کفالت او بر عهده حضرت زکریای پیامبر که شوهر خاله او بود(61) قرار گرفت: «وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیّا»(62).
امّا کفیل و مربی فاطمه زهرا علیهاالسلام پدرشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مربی، معلم و هادی تمام مردم بود و تا چندین سال حضرت خدیجه، مادر آن بانو در کنارشان بود.

9 محل تربیت
محل تربیت حضرت مریم مسجد و محراب بود: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا المِحْرَابَ»(63). محل تربیت حضرت فاطمه علیهاالسلام ، بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در جوار خانه کعبه در مکه و در مدینه خانه آن حضرت در جوار مسجد و خانه رسول اکرم بود. خداوند از تربیتگاه و خانه او در قرآن به نیکی یاد کرده و فرموده است: «فِی بُیُوتٍ اَذِنَ اللّه ُ أنْ تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فِیهَا اسْمُهُ...»(64).

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 25 / 2 / 1395 | 7:31 | نویسنده : اکبر احمدی |

جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

16 کمال علم و آگاهی
حضرت مریم از علم و آگاهی بالایی برخوردار بود. قرآن درباره ایشان می فرماید: «وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ»(84). پر واضح است که تصدیق تمام کلمات خداوند و تعالیم وحیانی و کتب انبیاء الهی فرع بر علم و آگاهی داشتن به آنهاست و گر نه تصدیق بدون علم تصدیق نیست، بلکه جهل است.
حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در علم و آگاهی به کمال رسیده بود. امام باقر علیه السلام در وجه تسمیه آن حضرت به فاطمه می فرماید: هر آینه من (خداوند) شیر را به وسیله علم در وجود تو (فاطمه) قطع نمودم؛ «... انّی فطمتک بالعلم.»(85)
علاوه بر گواهی سخنان حضرت فاطمه علیهاالسلام به خصوص خطبه طولانی در مسجد مدینه(86)، میزان علم آن حضرت از پاسخگویی به پرسشهای زنان(87) و از تبادل افکار با علی علیه السلام و ازمصحف فاطمه(88) به دست می آید.
عمار یاسر درباره آگاهی و علم بی نهایت آن حضرت نقل می کند: «روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام خطاب به حضرت امیر علیه السلام فرمود: علی جان نزدیک بیا تا اطلاع دهم شما را از آنچه در گذشته اتفاق افتاد و آنچه در حالِ به وقوع پیوستن است و آنچه در آینده رخ خواهد داد.»(89)

17 عصمت و تطهیر
خداوند هم حضرت مریم(س) و هم حضرت فاطمه علیهاالسلام را تطهیر نمود. قرآن درباره حضرت مریم می فرماید: «وَ اِذ قَالَتِ المَلائِکَةُ یَا مَریَمُ إنَّ اللّه َ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ»(90).
از اسامی حضرت زهرا علیهاالسلام یکی طاهر است و روشن ترین و بهترین سخن درباره تطهیر فاطمه علیهاالسلام قول خداوند متعال است که فرمود: «اِنَّما یُرِیدُ اللّه ُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»(91).
بدون هیچ تردیدی فاطمه زهرا یکی از اهل بیت و از مصادیق قطعی آیه یاد شده است. بیش از بیست نفر از بزرگان محدث و مفسر از اهل سنت اعتراف کرده اند که فاطمه زهرا علیهاالسلام جزء اهل بیت در آیه مزبور می باشد(92).


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 25 / 2 / 1395 | 7:31 | نویسنده : اکبر احمدی |

جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

مقایسه فاطمه مقدس علیهاالسلام با مریم مقدس(س)

1 شرافت خانوادگی
مریم از خاندان ماثان از فرزندان حضرت داوود علیه السلام بود و عمران پدر مریم، بزرگ این خاندان پیش از عهد هیرودوس(9) و از خانواده نبوت و دیانت بود(10).
در شرافت خانوادگی حضرت مریم همین بس که حضرت عیسی علیه السلام از پیامبران بزرگ و ولیده آن خانواده است. خداوند سوره مریم را به نام این خانواده نام نهاده و چندین بار از این خانواده سخن گفته است. در آیه «اِنَّ اللّه َ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحا وَ آلَ اِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَی العَالَمِینَ»(11) این خانواده را یکی از چهار خانواده برگزیده معرفی کرده است.
در بیان شرافت خانوادگی حضرت فاطمه نیز سخن بسیار و امری روشن برای مسلمانان است. طبق روایت امام رضا علیه السلام (12) و روایات(13) دیگر، آل ابراهیم در آیه یاد شده خانواده پیامبر اکرم از چهار خانواده برگزیده است.
افزون بر اینکه بدون هیچ تردیدی خداوند در آیه تطهیر(14) از اهل بیت رسول به صراحت یاد کرده است و در سوره ابراهیم با تعبیر شجره مبارکه(15) و بیوت در آیه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّه ُ أَنْ تُرفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالغُدُوِّ وَ الآصَالِ»(16) به خانواده حضرت فاطمه اشاره کرده است. خداوند سوره دهر یا هل أتی را در باره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل فرموده است(17). از همه مهم تر اینکه خداوند اجر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را عشق به خاندان محمّد (قربی) قرار داده و فرموده است: «قُل لاَ أَسْأَ لُکُمْ عَلَیهِ اَجْرا إلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبی»(18).
صاحب الغدیر نُه روایت از طریق اهل سنت با اسناد آن آورده است که در آیه یاد شده مراد از قربی، اهل بیت رسول اکرم است(19). در روایات حتّی به طرق اهل سنّت آمده است که آل محمّد همان صادقون(20) در آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه َ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(21) و سابقون(22) در آیه شریفه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ المُقَرَّبُونَ»(23) و صراط مستقیم(24) در آیه «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِیمَ»(25) می باشند. بدون تردید شرف هر خانواده به شرافت پدر، مادر و فرزندان است که در ادامه به بحث در این باره می پردازیم.

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 24 / 2 / 1395 | 7:28 | نویسنده : اکبر احمدی |

جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

خداوند متعال دارای تقدس اصیل و ذاتی است و برخی از اشخاص و اشیاء به میزان انتساب خاص به خداوند متعال و تجلی خداوند در آنها و تجلی خدایی آنها از قداست نسبی برخوردارند. از میان مردان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و از میان زنان، فاطمه زهرا علیهاالسلام دارای بالاترین تقدس بعد از خداوند متعال می باشند.

رفتار و گفتار رمزآلود پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نسبت به فاطمه زهرا علیهاالسلام و آیات قرآنی که به کنایه از آن حضرت یاد کرده و یا در شأن ایشان نازل شده و کلمات معصومین علیهم السلام به روشنی تقدس بانوی اسلام را بیان می کند. مقایسه میان حضرت زهرا علیهاالسلام و حضرت مریم(س) نیز روشن می نماید که اگر حضرت مریم(س) به خاطر صفاتی که در قرآن آمده مقدس بود، فاطمه زهرا علیهاالسلام به طریق اولی مقدس تر است. قرآن نزدیک به بیست ویژگی برای حضرت مریم بیان کرده و روایات اسلامی آنها را به نزدیک چهل ویژگی رسانده است. در قرآن، روایات و تاریخ اسلامی همین چهل ویژگی در رتبه بالاتر و شدت بیشتر برای فاطمه علیهاالسلام ثبت شده است.
در مقاله حاضر، چهل ویژگی در حضرت مریم(س) طبق آیات و روایات اسلامی برشمرده شده و با بیان آیات و روایات و اقوال تاریخی نشان داده شده که آن ویژگیها در حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز وجود داشته است.

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: جایگاه حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 24 / 2 / 1395 | 7:26 | نویسنده : اکبر احمدی |

تجلی قرآن در گفتار معصومین (ع)

پدیدآورنده: الیاس کلانتری
در روایتی از امام محمّد باقر (ع) آمده است: هر گاه حدیثی برای شما باز گفتم منبع آن را از قرآن، جویا شوید... . 1

سیره معصومین و گفتار آن بزرگواران همگی ملهم از قرآن کریم است و ایشان بارها بدان اشاره کرده‌اند. آنهایی که با قرآن آشنایی دارند به خوبی می‌توانند رابطه گفتار و رفتارآنان را با قرآن بسنجند و نتیجه گیری کنند، البته گاه این استفاده‌های آن حاملان آن قدر ظریف و لطیف است که جز خود آنها کسی ذوق آن را ندارد که این گونه از قرآن استفاده نماید. در شماره‌هایی از بشارت تجلّی قرآن در سیره معصومین را بررسی کردیم. در این شماره نیز گفتاری از امیرمؤمنان علی (ع) را آورده و رابطه‌های پیدا و پنهان آن را با قرآن نشان می‌دهیم: 
در خطبه 199 نهج البلاغه می‌خوانیم: 
تَعاهَدُوا اَمر الصَّلاة وَ حافِظوُا عَلَیها وَ استکثَرُوا مِنها وَ تَقَّربُوا بِها... . 
«ملتزم شوید به امر نماز و آن را در وقت خود و با مراقبت و اهمیت بجای آورید و به وسیله آن به خداوند عالم نزدیک شوید به جهت این که خداوند می‌فرماید: آن بر مؤمنان در وقت‌های معینی مقرر و واجب شده است.

 


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: تجلی قرآن در گفتار معصومین (ع)

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 24 / 2 / 1395 | 7:25 | نویسنده : اکبر احمدی |

مشخصات و مفاهیم سوره های قرآن

 

 

 

نبا [خبر]

خبر مهم و بزرگ قيامت كه مردم درباره‏اش از يكديگر «سؤال‏» مى‏كنند، در آيات اول سوره بيان شده است. 
در بعضى روايات، اين نبا به على(ع) تاويل شده است. (الميزان ج 20 ص 261)
نام ديگر این سوره، «عم‏» است‏ يعنى «از چه؟».
زيرا سوره با اين كلمه آغاز مى‏شود و نام سوم آن، «تسائل‏» مى‏باشد، يعنى «از هم پرسيدن‏».
به نام «معصرات‏» هم ذكر شده است. (كه در آيه 14 آمده) 
محور اساسى اين سوره، ضرورت و حتميت قيامت، و استدلال بر آن و توصيف آن مى‏باشد. 
چون خبر از نظامى متقن و استوار مى‏دهد، بعنوان نمونه‏اى از آن، برخى از نظامهاى طبيعت در مورد شب و روز و كوه و گياه و زمين و ... را بيان مى‏كند و آن روز حق را كه تخلف ناپذير است و مايه حسرت و ندامت كافران، به يادها مى‏آورد. 
این سوره هشتادمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و داراى 40 آيه مى‏باشد.

فضیلت و خواص سوره نبأ:
مشرف شدن به خانه ی خدا – محا سبه در روز قیامت به اندا زه ی نوشتن سوره خواهد بود – رفتن به بهشت – دفع شپش – قدرت و هیبت یافتن – به خواب نرفتن – حفظ در برابر حوادث

 

نازعات [آنها كه از روى قوت مى‏کُشند]

خداوند در نخستين آيه به نازعات قسم خورده است.
نازعات، فرشتگانى هستند كه جان مردم را مى‏گيرند، يا روح كافران را به شدت قبض مى‏كنند، يا ستاره‏هائى هستند كه از افقى غايب شده و در افق ديگر پيدا مى‏شوند. 
در هر صورت خداوند به فرشتگان، به عنوان واسطه‏هائى در تدبير امور جهان سوگند ياد كرده و اهميت نقش آنها را بازگو مى‏كند. 
بخشى از نبوت موسى و دعوت او از فرعون طغيان گر بسوى تزكيه و هدايت، نقل شده، آيه 15 به بعد.
و در ادامه، اين سوره هم بر اساس آخرت و قيامت و اثبات آن و حالت مردم در بهشت و دوزخ مى‏باشد.
این سوره هشتاد و یکمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده است و 46 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره نازعات:
سیراب از دنیا رفتن – سیراب برانگیخته شدن – سیراب وارد بهشت شدن – در امان ماندن از عذاب خداوند – نوشیدن شراب گوارای بهشتی – در امان ماندن از گزند دشمنان

 

عبس [چهره در هم كشيد]

سوره، عتاب و ملامت است از اينكه ثروتمندان را بر ضعفا و مساكين مؤمن مقدم بدارند.
در حضور پيامبر جمعى از بزرگان قريش در مكه جمع بودند كه نابينائى بنام «ابن ام مكتوم‏» وارد شد.
با ورود او يك نفر به جهت ناراحتى از ورودش، چهره در هم كشيد و عبوس شد (آن يك نفر مردى از بنى اميه بود به نام عثمان خلیفه غاصب سومی).
خداوند از اين نحوه برخورد، انتقاد كرده و متذكر برخى نكات اخلاقى و تربيتى مى‏شود. 
سوره با يادى از مراحل خلقت انسان و نعمتهاى خدا و حيات در زمين و سپس قيامت و چهره‏هاى خندان و اندوهگين در آخرت، ادامه و پايان مى‏يابد.
نام های ديگر این سوره «اعمى‏» (نابينا) و«السفر» است. 
این سوره بیست و چهارمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و داراى 42 آيه مى‏باشد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره عبس:
قرار گرفتن زیر سا یه کرامت الهی دربهشت – حفظ از رسوایی درقیامت – درمان چشم درد و آب ریزش آن

 

تكوير [در هم پيچيده شدن]

در هم پيچيده شدن خورشيد، و تمام شدن نور آن بمنزله پايان نظام اين جهان و از علائم قيامت است كه در آيه اول به آن اشاره شده است. 
سپس درباره انكشاف اعمال انسان در آن روز مطلبى دارد. 
سوره تكوير (يا: كورت) بيشتر در مورد معاد است. 
در قسمتى هم حمايت و تاييدى از پيامبر نموده و اتهامات را از او دفع مى‏كند. 
این سوره هفتمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و 29 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره تکویر:
در امان ماندن از رسوایی در روز قیامت ـــ نگاه کردن به چهره مبارک رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در روز قیامت ـــ در پناه خداوند در بهشت و زیر سایه خداوند مشمول کرامت خداوند خواهد بود


 

انفطار [شكافته شدن]

اين سوره هم، در مورد قيامت و سر انجام نيكان و بدان در بهشت و دوزخ مى‏باشد و شكافته شدن آسمان، بمعناى در هم ريختن اين نظام قائم، باز هم پيش درآمدى بر رستاخيز و از جمله شرائط متصل به قيامت است.
و از ثبت و ضبط دقيق اعمال هر انسان مطالبى دارد كه توسط دو فرشته انجام مى‏گيرد.
اين سوره هشتاد و دومین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده است و 19 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره انفطار:
ازبین رفتن حجاب میان او وخداوند در روز قیامت – مستور ماندن دشتی ها درقیامت – مانع رسوایی در قیامت – آزاد شدن اسیر – اصلاح شدن امر انسان در قیامت – بخشوده شدن گناهان – فزونی نور دیدگان – درمان چشم درد و تاری

 

مطففين [كم فروشان]

در آيه اول اين سوره، نكوهش و هشدارى به كم فروشان آمده است و براى اصلاح اقتصادى در جامعه، از زشتى اين كار و بيان عقوبت‏هاى سخت اخروى براى آنان و براى تكذيب كنندگان و فاجران سخنانى گفته شده است و ستايشى هم از ابرار و صالحان. 
این سوره گوياى كم فروشی و اختلال در وزن و كيلى است كه مردم مدينه گرفتارش بودند.
نام دیگر این سوره «تطفيف‏» است.
اين سوره هشتاد و ششمین سوره قرآن مجید و آخرين سوره‏اى است كه در مكه نازل شده و در واقع، در سفر هجرت پيامبر قبل از رسيدن به مدينه نازل گشته است و 36 آيه دارد. 

فضیلت و خواص قرآئت سوره مطففین:

در امان ماندن از آتش جهنم – نوشیدن از شراب گواری بهشتی – مصون ماندن انبار از آفت ها – در امان ماندن شی از گزند حشرات

 

انشقاق [دو شقه شدن و شكاف برداشتن]

باز هم از علائم ظهور قيامت، در هم ريختن و پاره شدن نظام جهان بالا بيان شده است (آيه 1) آنچنانكه در سوره‏هاى تكوير و انفطار بيان شد. 

اين سوره هم مانند سوره‏هاى كوچك مكى، تكيه‏اش روى مبدء و معاد است و سير انسان را به سوى خدا و سرنوشت ابدى‏اش در آخرت، و حساب و كتاب، بيان مى‏كند.
این سوره هشتاد و سومین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و 25 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره انشقاق:
از بین رفتن حجاب میان او و خداوند - درامان ماندن از گرفتن نامه ی عمل از پشت سر – آسان شدن زایمان- درامان ماندن خانه وحیوانات از گزند حشرات

 

بروج [برج‏ها]

در اولين آيه، به آسمانى كه داراى برج‏ هاست‏ سوگند ياد شده است. 
برجهاى آسمان، جايگاه و خط سير ستارگان در آسمان است. 
بعضى هم آن را برجهاى دوازده گانه فلكى دانسته‏اند.
و در بعضى احاديث، دوازده برج به دوازده امام تاويل شده است. 
در اين سوره هشدار و تهديدى است نسبت به كسانى كه مؤمنين را تنها به جرم مؤمن بودن، آزار مى‏دادند و اين را بعنوان آزمايشى از سختيها و مشكلات در پيش پاى مؤمنان در راه ايمان و اعتقاد مى‏داند. 
در این سوره داستان «اصحاب اخدود» كه در آتش سوختند - به جرم ايمان - و نيز سپاه فرعون و ثمود، و نمونه‏اى از مؤمنانى كه در راه ايمان، بر شدائد فرعونى صبر و مقاومت كردند بيان شده است تا امت محمد (ص) هم از استقامت آنان، درس صبر بياموزند و نويد پيروزى به مسلمين داده شده است.
اين سوره را، سوره پيامبران نيز گفته‏اند.
این سوره بیست و هفتمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و 22 آيه دارد. 


فضیلت و خواص قرآئت سوره بروج:

در محشر همراه پیامبر و صالحان بودن – اعطای حسنات – نجات یافتن از گرفتاری – پاداش بزرگ – در امان ماندن از ترس - گرفتن از شیر آسان شدن بر کودک – در پناه خداوند بودن

 

طارق [ستاره ظاهر شونده]

در آيه نخست، به آسمان و ستاره‏هاى درخشان و ظاهر شونده، قسم ياد شده است.

محور سخن در اين سوره، معاد است و با بيان قدرت كامل خدا، بر تحقق آن در آينده استدلال مى‏كند و با بيان اصل خلقت انسان، او را در جهت تربيت معنوى و روى آوردن به فطرت توحيدى سوق مى‏دهد. 
اين سوره سی و ششمین سوره قرآن مجید است که در مکه نازل شده و داراى 17 آيه مى‏باشد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره طارق:
مقام والا نزد خدا داشتن – در بهشت همنشین مؤمنین بودن اعطای حسنات – محافظت اشیاء- چرکی نشدن زخم – شفایافتن

 

اعلى [برتر]

در آيه اول خدا را با صفت «برتر» بيان كرده است و به تسبيح او، كه آفريدگار و مدبر جهان است فرمان داده است. 
در اين سوره، حيات برتر و جاودانه آخرت، و «فلاح‏» در سايه «تزكيه‏» و «ذكر» و «نماز» مطرح شده، و همه، در رابطه با توحيد الهى است. 
پيامبر(ص) اين سوره را دوست داشت و در نماز جمعه و عيد فطر و قربان آن را مى‏خواند و ذكر سجده را از آيه اول اين سوره الهام گرفته است.
این سوره هشتمین سوره قرآن مجید است و در مكه نازل شده و داراى 19 آيه مى‏باشد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره اعلی:
وارد شدن به بهشت از در دلخواه - فضیلت خواندن مصحف مو سی و ابراهیم علیه السلام را یافتن – دادن پاداش به او – تسکین درد گوش – رفع بواسیر – تسکین درد – شفای شکستگی

 

غاشيه [فرا گيرنده]

يكى از نامهاى روز قيامت است كه در آيه اول بيان شده است. 
فراگيرنده و احاطه كننده مردم، از نظر هراس و وحشت، از نظر محاسبه و بررسى اعمال و ... 
در اين سوره، مردم از نظر شقاوت و سعادت اخروى به دو بخش تقسيم شده‏اند و كيفر و پاداش هر يك، در بهشت و جهنم بيان شده است و ربوبيت ‏خداوند يادآورى مى‏شود و در نهايت، بازگشت همه انسانها براى حساب، در نزد پروردگار، مطرح شده است. این سوره شصت و هشتمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده است و 26 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره غاشیه:
مشمول رحمت خدا واقع شدن- موصون ماندن از عذاب جهنم – محاسبه اسان –آرام شدن گریه نوزاد –آرام شدن حیوان سرکش –رفع بیماری دندان درد –صحت و سلامت در غذا

 

 فجر [سپيده دم]

در آيه اول، خداوند، به فجر قسم خورده است، به اين انفجار نور در خيمه ظلمت ‏شب. 
جالب است كه بدانيم سوره «فجر» بعد از سوره «ليل‏» نازل شده است همچنانكه در طبيعت هم سپيده دم فجر، پس از «شب‏»، فرا مى‏رسد. 
اين سوره را، در روايات، سوره حسين بن على دانسته‏اند و به خواندن آن توصيه كرده‏اند. (تفسير برهان ج 4 ص 457)
اينهم جالب است. چرا كه قيام كربلاى حسين، خود انفجارى فجرى از ايمان و جهاد بود در ظلمت‏ شب جور و شرك بنى اميه. 
و همچنانكه با فجر و آغاز روز، حركت و حيات مردم، شروع مى‏شود، با خون حسين و يارانش در عاشورا، اسلام جانى تازه گرفت و حياتى مجدد يافت.
در مفهوم «فجر»، در تفاسير، مصداقهاى گوناگونى ذكر شده است.
در اين سوره، از وابستگى به دنيا كه در نتيجه طغيان و كفران نعمت پديد مى‏آيد نكوهش شده و وعده عذاب شديد در دنيا و آخرت داده شده است و در پايان، باز هم گريزى به معاد و تاكيدى روى رجعت انسان به سوى پروردگار، آمده است. 
این سوره دهمین سوره قرآن مجید است كه در مكه نازل شده و 30 آيه دارد.

فضیلت و خواص قرآئت سوره فجر:
در قیامت همراه امام حسین بودن –بخشوده شدن گناهان –اعطای حسنات ـــ فرزند پسر – قرار دادن نور در قیامت – در امان ماندن از گزند هر چیز


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: مشخصات و مفاهیم سوره های قرآن

تاريخ : پنج شنبه 23 / 2 / 1395 | 4:7 | نویسنده : اکبر احمدی |

طلوع یک صبح تازه (متن ادبی در مورد امام سجاد)

طلوع یک صبح تازه (متن ادبی در مورد امام سجاد)

کسی غوغای دل مرا به چنگ و دف می‏زند.

نمازم رنگ موسیقی گرفته.

دو صد قیام آواز می‏خوانم؛ دو صد نیاز در سماع آمده و دو صد سجده در ترنم و غزل می‏نشینم.

سجده می‏کنم به درگاه خدایی که تو زیبا سجده‏اش کردی.

ای تاریخ کربلا! ای پهلوان شام و ای معنای علوی بودن!

تو پیغام حسین علیه‏السلام بودی و چه زیبا پاس داشتی آخرین نماز او را.

به راستی پناه جستن از خدا در برابر ستم و نادانی، بهترین فریاد مبارزه است؛ آن هنگام که نان و نادانی، مردم را در بند عافیت گرفتار می‏کنند و استبداد، بر غیرت دینی و انسانی مردم افسار می‏بندد.

سلام خدا بر حسین علیه‏السلام و بر تو علی بن الحسین و بر یاران تو و پدر شهیدت، ای فرزند نماز و ای پدر دعا.

روز میلاد تو، روز پیوند نماز و جهاد است و روز یگانگی دین و حکومت. تو زندگی را با رنگ دعا در کام بشر ریختی؛ آن گاه که جماعت مسلمانان یا از ترس ظلم و استبداد بنی امیه، راه زهد و گوشه‏گیری پیش گرفته بودند و با دنیا کاری نداشتند و یا در علاقه دنیا و غنائم جنگ غرق بودند و معنویت و عبادت را با زندگی بیگانه می‏دانستند.

میلاد تو میلاد راز و نیاز است.

میلاد تو معنای زندگی عاشقانه است.

میلاد تو میلاد عشق است.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: طلوع یک صبح تازه (متن ادبی در مورد امام سجاد)

تاريخ : جمعه 22 / 2 / 1395 | 18:30 | نویسنده : اکبر احمدی |

پیامک تبریک میلاد امام سجاد علیه السلام

تبیان زنجان       تبیان زنجانتبیان زنجان

 

سجاد را كه ذات حق مدح گفته است

 

 

 

مانند او كريم كجا كس شنفته است

 

 

 

جز لاء لا اله كه گويد خدا يكى است

 

 

 

در عمر خويش به هيچ كسى لا نگفته است

 

 

 اس ام اس تبریک تولد امام سجاد/پیامک تبریک ولادت امام سجاد/اسمس ميلاد امام سجاد/sms تبریک ميلاد امام سجاد

تبیان زنجانتبیان زنجان       تبیان زنجانتبیان زنجان

 

امروز دل اهل ولايت شاد است

 

 

 

ميلاد سعيد اشرف ايجاد است

 

 

 

آن قدر به درگاه خدا كرد سجود

 

 

 

معروف از آن به سيد سجاداست

 

 

 اس ام اس تبریک تولد امام سجاد/پیامک تبریک ولادت امام سجاد/اسمس ميلاد امام سجاد/sms تبریک ميلاد امام سجاد

 

 

تبیان زنجانتبیان زنجان       تبیان زنجانتبیان زنجان

 

 

 

پيشانى آفتاب دارى، آرى

 

 

 

در ديده‏ ى جان گلاب دارى، آرى

 

 

 

گل نغمه ى نور، از كلامت جارى است

 

 

 

سجادى و عشق ناب دارى، آرى

 

 

 اس ام اس تبریک تولد امام سجاد/پیامک تبریک ولادت امام سجاد/اسمس ميلاد امام سجاد/sms تبریک ميلاد امام سجاد

 

 

تبیان زنجانتبیان زنجان       تبیان زنجانتبیان زنجان

 

 

امشب كه در بهشت وا مى ‏گردد

 

 

 

هر درد نگفتنى دوا مى ‏گردد

 

 

 

از يمن ولادت امام سجاد

 

 

 

حاجات دل خسته روا مى ‏گردد

 

 

 اس ام اس تبریک تولد امام سجاد/پیامک تبریک ولادت امام سجاد/اسمس ميلاد امام سجاد/sms تبریک ميلاد امام سجاد

 

 

تبیان زنجانتبیان زنجان       تبیان زنجانتبیان زنجان

 

 

 

با قامت عصمت و حيا مى ‏آيد

 

 

 

با بانگ مناجات و دعا مى ‏آيد

 

 

 

ميلاد عبادت است يعنى سجاد

 

 

 

از سوى خدا به سوى ما مى ‏آيد

 

 

 اس ام اس تبریک تولد امام سجاد/پیامک تبریک ولادت امام سجاد/اسمس ميلاد امام سجاد/sms تبریک ميلاد امام سجاد

 

 

تبیان زنجانتبیان زنجان       تبیان زنجانتبیان زنجان

 

 

اى آن كه عزيز خاطر مايى، تو

 

 

 

ما خسته ى عشقيم و مسيحايى، تو

 

 

 

از چشم و چراغ عارفان، اى سجاد!

 

 

 

بيمار ينى، طبيب دل هايى تو

 

 

 اس ام اس تبریک تولد امام سجاد/پیامک تبریک ولادت امام سجاد/اسمس ميلاد امام سجاد/sms تبریک ميلاد امام سجاد

 

 

تبیان زنجانتبیان زنجان       تبیان زنجانتبیان زنجان

 

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: پیامک تبریک میلاد امام سجاد علیه السلام

تاريخ : جمعه 22 / 2 / 1395 | 18:21 | نویسنده : اکبر احمدی |

ابعاد مبارزات امام چهارم با مظالم و مفاسد عصر

فعالیت های امام سجاد (ع)

باری امام سجاد- علیه السلام - یك سلسله برنامه‏های ارشادی و فرهنگی و تربیتی و مبارزات غیرمستقیم را آغاز كرد و بدون آن‏كه حساسیت حكومت را برانگیزد، فعالیتهایی انجام داد كه مهمترین آنها را می‏توان در چند بخش زیر خلاصه كرد:

1 - زنده نگهداشتن یاد و خاطره عاشورا

از آنجا كه شهادت امام حسین - علیه السلام - و یاران آن حضرت در افكار عمومی برای حكومت اموی بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سوال برده بود، برای آنكه این فاجعه فرموش نشود. امام با گریه بر شهیدان و زنده نگهداشتن خاطره آنان مبارزه منفی را به صورت گریه ادامه می‏داد. شك نیست كه این اشكهای سوزان وگریه‏های پرسوز ریشه عاطفی داشت زیرا عظمت فاجعه و مصیبت كربلا به قدری بزرگ و دلخراش بود كه هیچ یك از شهود عینی آن حادثه، تا زنده بودند، آن را فراموش نمی‏كردند، اما بی شك چگونگی برخورد امام سجاد با این موضوع اثر و نتیجه سیاسی داشت، یادآوری مكرر فاحعه كربلا نمی‏گذاشت ظلم و جنایت حكومت اموی از خاطره‏ها فراموش شود. امام هر وقت می‏خواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب می‏افتاد، اشك از چشمانش سرازیر می‏شد. وقتی علت این كار را می‏پرسیدند، می‏فرمود: چگونه گریه نكنم در حالی كه (یزیدیان) آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزادگان گذاشتند، ولی به روی پدرم بستند (و او را تشنه كشتند).

امام می‏فرمود: هر وقت كشته شدن فرزندان فاطمه - سلام الله علیها - را به یاد می‏آورم، گریه گلویم را می‏گیرد.

روزی خدمتگزار حضرت عرض كرد: آیا عم و اندوه شما تمامی ندارد؟!

حضرت فرمود: وای بر تو، یعقوب پیامبر كه تنها یكی از دوازده پسرش ناپدیدشده بود، در فراق فرزند خویش آنقدر گریست كه چشمانش نابینا شد و از شدت اندوه كمرش خم شد، در حالی كه پسرش زنده بود (و كاملاً از یافتن او نا امید نگشته بود) ولی من ناظر كشته شدن پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از بستگانم بودم كه پیكرهایشان در اطرافم نقش زمین شده بود، پس چگونه ممكن است غم و اندوه من پایان یابد؟![1] «سهل بن شعیب»، یكی از بزرگان مصر، می‏گوید: روزی به حضور علی بن الحسین رسیدم و گفتم: حال شما چگونه است؟ فرمود: فكر نمی‏كردم شخصیت بزرگی از مصر مثل شما نداند كه حال ما چگونه است؟ اینك اگر وضع ما را نمی‏دانی، برایب توضیح می‏دهم:

«وضع ما، در میان قوم خود، مثل وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است كه پسرانشان را می‏كشتند و دخترانشان را زنده نگه می‏داشتند. امروز وضع بر با به قدری تنگ و دشوار است كه مردم، با سب و ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرب می‏جویند.»[2].

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ابعاد مبارزات امام چهارم با مظالم و مفاسد عصر

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 22 / 2 / 1395 | 18:20 | نویسنده : اکبر احمدی |

بهره‌گیری امام سجاد(ع) از دعا

هنگامی كه جامعه دچار انحراف شده، روحیه رفاه طلبی و دنیا زدگی بر آن غلبه و فساد سیاسی و اخلاقی و اجتماعی آن را در محاصره قرار داده و از نظر سیاسی هیچ روزنه‌ای برای تنفس وجود نداشت، امام سجاد - علیه السلام - توانست از دعا برای بیان بخشی از عقاید خود استفاده كند و بار دیگر تحركی در جامعه برای توجه به معرفت و عبادت و بندگی خداوند ایجاد كند. گرچه ظاهراً مقصود اصلی در این دعاها، همان معرفت و عبادت بوده، اما با توجه به تعابیری كه وجود دارد، می‌توان گفت كه مردم می‌توانستند از لابلای این تعبیرات با مفاهیم سیاسی مورد نظر امام سجاد - علیه السلام - آشنا شوند.

صحیفه سجادیه مشهور، كه اندكی بیش از پنجاه دعا را دربر دارد، تنها بخشی از دعاهای امام سجاد - علیه السلام - است كه گردآوری شده است. در مجموعه‌های دیگری نیز به گردآوری دعاها پرداخته‌اند كه تعداد این مجموعه‌ها با صحیفه معروف، به شش عدد رسیده و برخی از آنها حاوی بیش از صد و هشتاد است. [1] دعاهای مزبور نه تنها در میان شیعیان، بلكه در میان اهل سنت نیز وجود داشت. [2]و این حاكی از آن است كه دعاهای امام سجاد - علیه السلام - در جامعه آن روز نفوذ كرده است. در میان ائمه شیعه امام سجاد - علیه السلام - بیشتر از همه با ارائه این گونه دعاها شهرت دارد.

در میان دعاها، تعبیری وجود دارد كه اغلب تكرار شده و كمتر دعایی است كه از این تعبیر خالی باشد. این تعبیر، «صلوات بر محمد و آل محمد» است و اساساً یكی از علائم دعاهای درست همین است. زمانی كه حتی قرار دادن نام علی بر فرزندان تقبیح می‌شد و افراد بدین دلیل مورد تهدید قرار می‌گیرند و كار امویان جز با دشنام دادن به علی - علیه السلام - مستقیم نمی‌شود،[3] به كار گرفتن این تعبیر ارزش خود را به خوبی نشان می‌دهد. تعبیرهایی شبیه «محمد و اله الطیبین الطاهرین الأخیار الأنجبین»،[4] از نمونه‌هایی است كه چند بار تكرار شده است.

تكیه امام در پیوند دادن محمد و آل او، امری است كه خداوند آن را ضمن دستور بر صلوات بر رسول آورده و اهمیت زیادی برای بیان عقاید شیعی دارد. قبل از نقل برخی از مضامین دعاهای امام، نقل روایتی در تحكیم پیوند محمد و آل محمد از امام سجاد - علیه السلام - مناسب است. آن حضرت می‌فرمود: «إن الله فرض علی العالَمِ الصلاه علی رسول الله و قر‏ّننا به، فَمُنً صلی علی رسول لله و لم یصل علینا، لق الله تعالی و قد بتر الصلاه علیه و ترك أمره، خداوند صلوات بر پیامبرش را بر عالم واجب كرده، و ما را نیز به آن مقرون ساخته است. كسی كه بر رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - صلوات فرستد اما بر ما صلوات نفرستد، صلواتش را بر رسول ناقص گذاشته و دستور خدا را ترك كرده است.[5] همراهی محمد و آل محمد، می‌تواند تأثیر مهمی در موضع مردم نسبت به خاندان رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - داشته باشد.

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: بهره‌گیری امام سجاد(ع) از دعا

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 22 / 2 / 1395 | 18:18 | نویسنده : اکبر احمدی |

سیره عملی امام سجاد(ع)

هر چند مأموریت تمامی امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ احیاء و بر پایی سنت خدا و رسول او در جامعه اسلامی است و لحظه لحظه حیات امام سجاد ـ علیه السلام ـ نیز گویای این مسئله است، ولی این بزرگوار یك مأموریت یژه ای هم داشت و آن ترویج، ترغیب و تبلیغ پیام وفرهنگ عاشورا بود كه در موقعیت های مختلف، امام ـ علیه السلام ـ از فرصت استفاده كرده و فرهنگ و پیام عاشورا را تبلیغ و گسترش می دادند.

امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرهنگ دعا را نیز در بین مسلمانان بنیاد نهاد و دعاهایی كه از این بزرگوار نقل شده است هر چند چهارده قرن از این مطالب و دعاها می گذرد ولی هنوز هم برای هر انسانی از عمق احساس و طراوت خدایی برخوردار است. وبالاخره همه حیات این بزرگوار فقط و فقط برپایی سنت نبوی به اشكال مختلف می باشد كه به نمونه هایی از این سیره عملی این امام بزرگوار ـ علیه السلام ـ اشاره می كنیم.

یكی از غلامان امام سجاد ـ علیه السلام ـ باغستانی را برای آن حضرت ساختمان می كرد. روزی امام ـ علیه السلام ـ برای خبر گیری تشریف آورد، مشاهده كرد آنطور كه به او دستور داده بود انجام نداده وضع ساختمان را خراب كرده و از پیش خود كارهای بیهوده نموده است از دیدن آن كار افسرده و عصبانی شدند با تازیانه ای كه در دست ایشان بود یكی به او زدند، بعد از این پیشامد آنجناب پشیمان شد، هنگامی كه به منزل مراجعت كرد یك نفر از پی غلام فرستاد غلام كه وارد شد، دید حضرت همان تازیانه را پیش روی خود گذارده، ترسیده از اینكه خیال كیفر او را داشته باشد. امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ او را پیش خود خواند و فرمود: این تازیانه را بگیر وهمانطور كه من به تو زدم بر من بزن. غلام گفت مولای من به خدا سوگند خیال كردم شما اراده تنبیه مرا و كیفر مرا دارید چگونه می توانم قصاص كنم؟! حضرت فرمود: باید تلافی آن تازیانه را بكنی! غلام عرض كرد از من چنین عملی سر نخواهد زد و مرا جرأت این كار نیست و هم بر شما چیزی نیست زیرا ستمی روا نداشتید تا قصاص كنم. زین العابدین ـ علیه السلام ـ اصرار ورزید و چندین مرتبه تكرار فرمود. غلام مرتب پوزش می طلبید و از بزرگی چنین كاری خود را برحذر می داشت. امام ـ علیه السلام ـ همینكه دید غلام به هیچوجه نمی پذیرد فرمود اكنون كه نمی پذیری آن باغ را به تو بخشیدم و با غستان را در اختیار او وا گذاشت.[1]

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ مسافرت نمی كرد مگر با دوستانی كه او را نمی شناختند با آنها شرط می كرد در كارهایی كه پیش می آید اجازه دهند ایشان خدمت كند و انجام دهد.

زمانی با عده ای به سفر رفت در بین راه مردی آن جناب را شناخت به رفیقان گفت می شناسید این آقا كیست جواب دادند نه گفت: علی بن الحسین زین العابدین ـ علیه السلام ـ است، آنها حركت كرده دست و پای حضرت را می بوسیدند، عرض كردند یا بن رسول الله آیا با این عمل خیال داشتی برای همیشه ما را به آتش جهنم بسوزانی!

چنانچه خدای ناخواسته جسارتی از ناحیه دست و زبان ما نسبت به شما واقع می شد چه می كردیم، ای پسر رسول خدا چه باعث شد كه شما اینچنین كردید؟

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: سیره عملی امام سجاد(ع)

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 22 / 2 / 1395 | 18:10 | نویسنده : اکبر احمدی |

رادمردی از تبار پاکان

رادمردی از تبار پاکان

حضرت عباس

حضرت عـبـاس بـن على بن ابى طالب، برادر امام حسن و امـام حـسـیـن علیهماالسلام در روز چـهـارم ماه شعبان سال 26 هجرى در مدینه منوره دیده به جـهـان گـشـود مى خواندند. كـنـیـه هاى ایشان، ابوالفضل، ابوالقربة، ابـوالقاسم و لقب هایش، سقّاء، علمدار، العـبـد الصـالح، المواسى الصابر ، المـحـتـسـب و به خاطر سیماى جذابش «قمر بنى هاشم» بوده است.

 

میوه درخت عدالت

سنّ مبارك آن حضرت را هنگام شهادت 34 سـال نـوشـتـه انـد. از ایـن مـدت چـهـارده سـال بـا پـدرش امـیـرالمـۆمـنـیـن علیه السلام و 9 سـال بـا بـرادرش امـام مـجـتـبـى علیه السلام و یازده سال با امام حسین علیه السلام زیست .(1)

مادرش فاطمه دختر حزام از نسل بنى كلاب، مكنّى به اُمُّ البنین مى باشد كه پـس از شـهـادت حـضـرت فـاطـمـه علیهاالسلام بـه پـیـشـنـهـاد عـقـیـل، امـیـرالمـۆمـنـیـن علیه السلام او را بـه هـمـسـرى بـرگـزیـد، چـرا كـه آن حـضـرت از عقیل خواستار همسرى از تبار دلاوران نام آور شد تا فرزندى دلیر و شجاع براى او آورد و عـقـیل نیز اُمُّ البنین را به آن حضرت پیشنهاد نمود. ثمره این ازدواج چهار فرزند به نام هاى عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان بود.(2)

از دوران كـودكـى حضرت عـبـّاس علیه السلام اطـّلاع چـنـدانـى بـه دسـت نـیـسـت جـز ایـن كـه نـقـل كـرده اند روزى بر زانوى پدرش امیرالمۆمنین علیه السلام نشسته بود. حضرت گفت : بگو یك . ابوالفضل علیه السلام گفت : یك . حضرت فرمود: بگو دو. عرض كرد با زبانى كه یكى گفتم شرم دارم كه دو بگویم .(3)

دربـاره دوران جـوانـى وى گـفـتـه اند كه در جنگ صفین حضور داشت ، ولى پدرش به وى اجـازه مبارزه نداد.(4) ولى برخى دیگر، قتلِ ابوالشعثاء و هفت فرزند او را به وى نـسبت داده اند. (5) در گزارش دیگرى خوارزمى گوید كه در جنگ صفین آنگاه كـه كـریـب بـه جـنگ با امام على علیه السلام آمد، حضرت، لباس فرزندش عباس علیه السلام را كه مردى كامل بود، به تن كرد و به جنگ با او بیرون شد.(6)

روز عاشورا فرماندهان دو جناح راست و چپ تعیین شدند و پرچم سپاه به عباس بن على علیهماالسلام داده شـد. یاران یكى پس از دیگرى به میدان مبارزه شتافتند. در این میان اتفاق مى افتاد كه برخى از اصحاب در میان لشكر محاصره مى شدند و حضرت عباس علیه السلام آنان را نجات مـى داد

بر بلندای بهشت

حضرت عـبـاس بـن على، قامتى رشید و شجاعتى كم نظیر و بینش اعتقادى و علمى و فقهى روشنى داشت. امام سجاد علیه السلام عموى خود عباس علیه السلام را چنین توصیف مى فرماید:

«رَحـِمَ اللّهُ عـَمـِىَّ الْعـَبـّاسَ فـَلَقَدْ آثَرَ و أَبْلى وفَدى أَخاهُ بِنَفْسِهِ حَتّى قُطِعَتْ یَداهُ فَأَبْدَلَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُما جِناحَیْن یَطیرُ بِهِما مَعَ الْمَلائِكَةِ فى الْجَنَّةِ كَما جُعِلَ لِجَعْفَرِ بـْنِ أَبـى طـالِبْ؛ وَإ نَّ لِلْعـَبّاسِ عِنْدَ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى مَنْزِلَةٌ یَغبِطَهُ بِها جَمیعَ الشُّهدَاءِ یَوْمَ القِیامَةِ» (7)

خداوند، عمویم عباس را رحمت كند كه ایثار كرد و خود را به سختى افكند و در راه برادرش جـانـبـازى كـرد، تـا آن كه دست هایش از پیكر جدا گردید. آن گاه خداوند به جاى آنها دو بـال بـه وى عـنایت فرمود كه در بهشت همراه فرشتگان پرواز كند؛ همان سان كه براى جـعـفـر طـیـار قـرار داد. عـباس ‍ نزد خداوند مقامى دارد كه همه شهدا در قیامت بدان غبطه مى خورند.

امام صادق علیه السلام نیز در وصف عبّاس علیه السلام مى فرماید:

«كـانَ عـَمُّنـَا الْعـَبـّاسَ نـافـِذَ البـَصـیـرَةِ، صـَلْبَ الاْ یـمانِ، جاهَدَ مَعَ أَبى عَبْدِاللّهِ وَ أَبْلى بَلاءً حَسَنا وَ مَضى شَهیدا»(8)

عـموى ما عباس، بصیرتی عمیق و ایمانى استوار داشت . همراه اباعبدالله الحسین علیه السلام جهاد كرد و از امتحان سرافراز بیرون شد و سرانجام به شهادت رسید.

 

بزرگترین مأموریت جوانمرد نینوا

نـخـسـتـیـن مـأمـوریـت حـضرت عباس علیه السلام در واقعه كربلا عصر روز نهم محرم سال 61 هجرى انجام شد كه به فـرمـان برادر به نزد دشمنان رفت و از آنان خواست كه شب را به آنان مهلت دهند تا با خـداوند به راز و نیاز بپردازند. در همین هنگام شـمـر ـ كـه خـود نیز از قبیله بنى كلاب بود ـ پشت خیمه ها آمد و بانگ بـرآورد كـجایند خواهرزادگانم ؟! فرزندان على بن ابى طالب علیه السلام او را جواب ندادند. امام حسین علیه السلام فرمود: او را پـاسـخ دهید، هر چند فاسق باش.  عباس و جعفر و عثمان بیرون شدند و پرسیدند تو را چه شده است ؟ و چه مى خواهى ؟ گفت:  اى خواهرزادگانم ، سوى من آیید، چون در امان هستید و خویش را با حسین به كشتن مدهید!

آنان گفتند: خداى لعنت كند تو و امان نامه ات را! آیا ما را امان مى دهى ؟! ولى فرزند رسول خدا در امان نباشد؟ آیا به ما فرمان مى دهى از ملعون و ملعون زاده ها اطاعت كنیم ؟ شمر خشمگین گشت و از آنجا دور شد.(9)

 
حضرت عباس
تا آخرین نفس

شـب عـاشـورا، امام حسین علیه السلام یـارانـش را فـراخـوانـد و ضـمـن ایراد خطبه ، بیعت خود را از آنان بـرداشـت و فـرمـود: بـرویـد ایـنـان بـا من كار دارند. در این هنگام نخستین كسى كه اظهار وفـادارى كـرد، عـباس بن على علیهماالسلام بود. وى عرض كرد: چرا چنین كنیم ؟ آیا براى این كه پـس ‍ از تـو زنـده بـمـانـیـم ؟ خـداونـد هـیـچ گـاه آن روز را نـیـاورد و بـه مـا نـشـان ندهد.(10)

 

ساقی لب تشنگان

 هنگامى كه تشنگى بر امام حسین علیه السلام و یارانش چیره گشت، عباس علیه السلام را فراخواند و به اتفاق سى سوار و بیست پیاده با بیست مشك براى تهیه آب فرستاد. آنان رفتند و مشك ها را پر كـردنـد. هنگام بازگشت ، عمرو بن حجاج زبیدى و یارانش كه نگهبان فرات بودند، مانع آب بـردن آنـان شـدنـد. ولى بـا حـمـله حـضـرت ابـوالفـضـل علیه السلام و نـافـع بـن هلال پراكنده شدند؛ و یاران ابى عبداللّه علیه السلام آب را به خیمه ها رساندند.(11)

 

فریادرس یاران

روز عاشورا فرماندهان دو جناح راست و چپ تعیین شدند و پرچم سپاه به عباس بن على علیهماالسلام داده شـد. یاران یكى پس از دیگرى به میدان مبارزه شتافتند. در این میان اتفاق مى افتاد كه برخى از اصحاب در میان لشكر محاصره مى شدند و حضرت عباس علیه السلام آنان را نجات مـى داد. مـانـند عمر بن خالد صیداوى و جابر بن حارث سلمانى و سعد مولى عمر بن خالد صـیـداوى بـا مـجـمـّع بـن عـبـداللّه عائذى كه در آغاز جنگ در محاصره دشمن قرار گرفته بودند و حضرت عباس با یك حمله آنان را نجات داد.(12)

خداوند، عمویم عباس را رحمت كند كه ایثار كرد و خود را به سختى افكند و در راه برادرش جـانـبـازى كـرد، تـا آن كه دست هایش از پیكر جدا گردید. آن گاه خداوند به جاى آنها دو بـال بـه وى عـنایت فرمود كه در بهشت همراه فرشتگان پرواز كند؛ همان سان كه براى جـعـفـر طـیـار قـرار داد. عـباس ‍ نزد خداوند مقامى دارد كه همه شهدا در قیامت بدان غبطه مى خورند

سینه چاکان دوست

آن گـاه كـه هـمـه یـاران امـام مظلومان و شـمـارى از بـنـى هـاشم به شهادت رسیدند، حضرت ابـوالفـضـل علیه السلام بـه بـرادران خـود عـثـمان و عبداللّه و جعفر فرمود: جانم فدایتان پیش تـازیـد و از سرورتان حمایت كنید، تا این كه در برابرش به كام مرگ فروروید. آنان هـمگى به میدان نبرد رفتند و كشته شدن. پس از آن عباس بن على علیهماالسلام عازم میدان مبارزه گشت .(13)

 

سر بر کف جانان

تـاریـخ ‌نـویـسـان شـهـادت حضرت ابـوالفـضـل علیه السلام را بـه گـونـه هـاى مـخـتـلفـى نقل كرده اند:

صاب اخبارالطُّوال گوید: عباس علیه السلام همچنان پیشاپیش امام علیه السلام ایستاده بود و جنگ مى كرد و به هر سو امام علیه السلام مى رفت او نیز به همان سوى مى رفت تا شهید شد.(14)

گویند آن گاه كه حضرت عباس ‍ علیه السلام كشته شد، امام حسین علیه السلام فرمود: «الا نَ اِنْكَسَرَ ظَهْرى وَقَلَّتْ حیلَتى »؛(15) اینك كمرم شكست و چاره ام اندك گشت .

در زیارت ناحیه از وى چنین یاد شده است .

اَلسَّلامُ عـَلى أبـى الْفـَضْلِ العَبّاسِ بْنِ أَمیرِالْمُۆمنینَ اَلمُواسی أَخاهُ بِنَفْسِهِ، أَلا خِذُ لِغـَدِهِ مـِنْ أَمـْسـِهِ، اَلْفـادى لَهُ الواقـى السـّاعـى إِلَیـْهِ بـِمائِه ، اَلْمَقطُوعَةِ یَداه ... (16) ؛

سـلام بـر ابـوالفـضـل العباس فرزند امیرالمۆ منین ؛ آن كه در راه برادر از جان خود گـذشـت هـمو كه از دیروز براى فرداى خود برداشت [و پیش فرستاد] خود را فدا و سپر قرار داد و تلاش بسیار در [رساندن ] آب نمود و دستانش جدا گردید.

 

پی نوشت:

1) اعیان الشیعه ، ج 7، ص 429.

2) الاصابه ، ج 2، ص 144.

3) مـصـابـیـح القـلوب ، ص 367؛ مـقـتـل الحـسـین ‍ علیه السلام ، خوارزمى ، ج 1، ص 179، انـوارالهـدى .

4) اعیان الشیعه ، ج 7، ص 429.

5) كبریت احمر، ص 385.

6) المناقب (خوارزمى )، ص 227.

7) الخصال ، ج 1، ص 35.

8) عمدة الطالب ، ص 356.

9) كامل ابن اثیر، ج 4، ص 56. تـاریـخ طـبـرى ، ج 5، ص 416، الملهوف ، ص 149. ابصارالعین ، ص 58.

10) تاریخ طبرى ، ج 5، ص 419.

11) هـمـان ، ص 412.

12) هـمـان ، ص 446.

13) اخـبـار الطُّوال ، ص 257.

14) هـمـان ، ص 275.

15) بـحـارالانـوار، ج 45، ص 41؛ ر.ك : روضـة الشهداء، ص 415.

 

16) اقبال ، ج 3، ص 74.



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: رادمردی از تبار پاکان

تاريخ : جمعه 22 / 2 / 1395 | 18:4 | نویسنده : اکبر احمدی |

نظری بر علمدار عشق از لابه‌لای القابی درخشان

قمر بنی هاشم حضرت عباس ابوالفضل

قلم آزاده که ارزنده ترین میراث بشریت است با تمام عظمتش، از وصف شخصیت الهى حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام عاجز است. براى شناخت این اسوه تقوى، جهان بشریت باید كنگره هاى عباس شناسى برگزار كند. چه، به عقیده شیعه و متفكرین اسلامى و فرزانگان آزاده، پس از رسول اكرم صلى الله علیه و آله و حضرات معصومین علیهم السلام او یكى از عالمترین، فقیه ترین ، فرزانه ترین ، شجاعترین ، و سخاوتمندترین افرادى است كه تاریخ اسلام ، بلكه تاریخ جهان ، به خود دیده است . در این نوشتار مختصر، از لابلای القاب و کنیه های آن حضرت، نگاهی هر چند کوتاه بر این شخصیت آسمانى می اندازیم.

 

عباس، همچو کوه

در روز ولادت ابوالفضل العباس علیه السلام، مادر بزرگوارش حضرت ام البنین سلام الله علیه قنداقه او را به دست امیرالمۆمنین على علیه السلام داد تا بر وى نامى بگذارد. حضرت زبان مبارك را به دیده و گوش و دهان او گردانید تا حق بگوید و حق ببیند و حق بشنود. سپس طبق سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله، در گوش راست وى اذان و در گوش چپش اقامه گفت.

امیرالمۆمنین علیه السلام به ام البنین علیهاالسلام فرمود: چه اسمى بر این طفل گذارده اید؟

عرض كرد: من در هیچ امرى بر شما سبقت نگرفته ام، هر چه خودتان میل دارید اسم بگذارید.

فرمود: من او را به اسم عمویم، عباس، نامیدم. پس دستهاى او را بوسیده و اشك به صورت نازنینش جارى شد و فرمود: گویا مى بینم این دستها در «یوم الطفّ» در كنار شریعه فرات در راه یارى دین خدا قطع خواهد شد.

چنانكه دیدیم نام نامى آن جناب را، حضرت ولى الله امیرالمونین على بن ابى طالب علیه السلام، عباس گذارد. عباس، صیغه مبالغه از ماده عبس است كه به معنى در هم شدن و گرفتگى صورت مى باشد. آن جناب چون به مفاد «اشداء على الكفار»(فتح/29) بر دشمنان حق عبوس و در جنگ مهیب بوده، یا آنكه بر اثر صولت و شجاعت و غیرتى كه آن حضرت در قبال دشمن به هنگام قتال با قوم داشت، از خوف و بیم وى در وجود كریهه و خبیثه آن قوم كافر كراهت و عبوست ظاهر مى شده است، لذا عباس نام گرفت.( خصائص العباسیه : صفحه 118.)

منتخب طریحى و دیگر كتب، در وصف آن حضرت آورده اند: كالجبل العظیم و قلبه كالطود الجسیم لانه كان فارسا هماما و بطلا و ضرغاما و كان جسورا على الطعین و الضرب فى میدان الكافر و الحروب.( منتخب طریحى : 312)

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 22 / 2 / 1395 | 18:0 | نویسنده : اکبر احمدی |

مقامی عظیم در سایه‌‌ی اطاعت حق

مقامی عظیم در سایه‌‌ی اطاعت حق

حضرت عباس

در بین صفات و كمالاتی كه یك انسان می تواند پیدا نماید ظاهرا عبودیت و بندگی خدا از همه بالا تر باشد حتی از رسالت و امامت و امثال آن. فلذا ما در نماز، قبل از شهادت به رسالت، شهادت به عبودیت پیامبر صلی الله علیه واله می دهیم و می گوییم: « أشهد أن محمدا عبده و رسوله » گویی پیامبر صلی الله علیه واله قبل از این كه رسول باشد عبد است و اساسا این عبودیت او بوده است كه وی را به مقام رسالت رسانده چنانچه همین مقام عبودیت و بندگی بوده است كه او را به معراج و آسمان برده چرا كه خداوند در همین رابطه می فرماید:

« سبحان الذی أسری بعبده لیلا ... » (1) .

پاك و منزه است آن خدایی كه بنده خود را در شب به سمت مسجد الحرام سیر داد!

و عبودیت و بندگی نیست چیزی جز اطاعت محض از مولی و ربّ به همین خاطر ما در زیارتنامه مأثور حضرت عباس علیه السلام اولین چیزی را كه نسبت به آن حضرت بیان می كنیم عبودیت است كه تفسیر آن همان اطاعت از خدا و رسول و امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین صلوات الله علیهم می باشد .

« السلام علیك أیها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیرالمومنین و الحسن و الحسین » (2) .

فلذا امام خمینی رضوان الله علیه در مورد مقام عبودیت می فرمایند:

« كدام شخصیت مى‏تواند ادعا كند كه عبد اللَّه است و از همه عبودیتها بریده است، جز انبیاى عظام و اولیاى معظم ... » (3) .

حال اگر فقط انبیاء عظام و اولیای معظم می توانند ادعای عبودیت نمایند چگونه خواهد بود حال و مقام كسی كه همان انبیا و اولیای معظم برای او مقام عبودیت و بندگی را ادعا كنند ؟!

حضرت عباس علیه السلام كسی است كه ائمه معصوم ما صلوات الله علیهم این مقام را برای او ذكر نموده اند!

گفتیم كه تفسیر عبودیت همان اطاعت محض از اوامر و دستورات است و دیدیم كه این معنی در زیارتنامه اباالفضل علیه السلام نیز مورد اشاره واقع شد چرا كه بعد از این كه فرمود: عبد صالح، فرمود: مطیع خدا و رسول ! در اینجا قصد داریم كمی در این رابطه بنگاریم.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: مقامی عظیم در سایه‌‌ی اطاعت حق

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 22 / 2 / 1395 | 17:55 | نویسنده : اکبر احمدی |

بلندای نگاه عباس علیه السلام






بلندای نگاه عباس علیه السلام 



آغوشش را که گشود، میهمان لبخندهای صمیمی حضرت
امیر علیه السلام شد و میزبان بی قراری و بی تابی زلالش.


آغوشش را که گشود، آشوب در چشم هایش موج می زد 
و شوق و التهاب، از بی قراری اش سر به اوج.


نگاهش لبریز از عطش بود و دست هایش سرشار از شکفتن. 
فرات از سرانگشتان زلالش جاری بود و آفتاب، از افق نگاهش پیدا.


اولین تمنای او حسین علیه السلام بود، تا آخرین
آغوشش را در اولین تمنای خویش رها کند.

گهواره اش، دست های ترک خورده حضرت امیر علیه السلام 
بود و آرام بخش بی تابی اش، مهربانی مالامال حسین علیه السلام .


هم بازی اش، عشق بود و عطوفت و هم کلامش، آب بود و آب؛ 
آبی که چند سال بعد، خود را در دست های عباس شعله ور خواهد یافت.

آبی که سرشار از تصویر کودکان لب تشنه
می شود و لبریز از تشنه کامی مشک سقا.

و عباس علیه السلام ، همچنان لبخند می زد و به دست های 
خویش می نگریست؛ به دست هایی که هیچ زمانی از کار نمی افتند، 
به دست هایی که باید گره گشایی کنند. و عباس همچنان لبخند می زد.


کمی که بزرگ تر شد، فهمید که عطش، اتفاقی است
که یک روز در چشم های بارانی اش می افتد.


بزرگ می شد و بزرگ تر؛ بزرگ تر از تمامی نام ها و نشان ها
در سایه های زخم های حضرت امیر علیه السلام و همراه
غربت برادرش امام حسن علیه السلام .

هنوز زمان مانده بود تا دست در آغوش وداع کند
و دست های عطوفت پرور خویش را در نسیم فرات رها سازد.


هنوز زمان مانده بود تا نبض دستانش، به آسمان آغشته شود.
قلبش لبریز بود از عشق و جرأت، ایمان و حرارت
تپش و شجاعت، محبت و عطوفت؛ 

قلبی که در آن، هیچ هراسی به خویش
جرأت نزدیک شدن به آن را نداد.

و اینک، عباس علیه السلام بزرگ شده است؛
بزرگ تر از آن چه که تصورها به خاطر بیاورند
و تصویرها به صفحه نشان دهند؛

بزرگ تر از آن چه که بزرگ ترها شنیداند و دیده اند؛
بزرگ تر از آن چه که تاریخ، قادر به تماشایش باشد.


و قامت عباس علیه السلام سایه سار تنهایی حسین علیه السلام شد.
روزها به استقبال آغوش حسین علیه السلام می رفت 
و شب ها به خویشتن نمی اندیشید.

سر به زیر می انداخت و لبخندهای 
برادر را از زمین می چید.

وقتی می گریست، فرشته ها زیر باران اشک هایش شستشو 
می کردند.
و وقتی نمی گریست، هوا ابری بود؛

که عباس علیه السلام ، در بی تابی نگاه برادر بزرگ شده بود
و در کنار سکوت شب های نخلستان، بالغ.

عباس علیه السلام بزرگ شد، تا سرها به کوچکی رفتار خود پی ببرند 
و سرفرازی را از بلندای نگاه عباس علیه السلام بیاموزند.


عباس علیه السلام ، ترنمی تازه و شکفتنی بی انداز شد
که تمام اعتراف ها آن را به زبان آوردند.


عباس علیه السلام ابوالفضل شده بود، عباس علیه السلام
سقا شده بود و حسین علیه السلام می دانست که دست های 
عباس علیه السلام کار سازنند و گره گشا؛

دست های عباس علیه السلام مهربانند و مهر گستر.
حسین علیه السلام می دانست که عباس علیه السلام 
توان تماشای تشنگی کودکان را ندارد.


حسین علیه السلام می دانست که کربلا، تابلویی است
که با دست های عباس علیه السلام کشیده می شود.


حسین علیه السلام می دانست که کربلا، جاده ای است 
که با دست های عباس علیه السلام بریده می شود 

حسین علیه السلام می دانست که جز خیانت و خنجر، هیچ کس
و هیچ چیز را توان ایستادگی در مقابل شکوه فزاینده
و مواج عباس علیه السلام نیست.

حسین علیه السلام می دانست که عباس علیه السلام تازه ترین تبسم 
تاریخ است و سرشارترین شکفتن به یاد ماندنی.

حسین علیه السلام می دانست و عباس در خود نمی گنجید
حسین می دانست و عباس آغوشش را می گشود؛


آغوشی که بی قراری و بی تابی در آن موج می زد و شوق 
و التهاب سر به اوج. آغوشش را گشود و در عطشی سیری ناپذیر
خیمه زد تا فرات از سرانگشتان زلالش بنوشد و بنوشاند.


محمّد کامرانی اقدام




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: بلندای نگاه عباس علیه السلام

تاريخ : جمعه 22 / 2 / 1395 | 17:49 | نویسنده : اکبر احمدی |

بزرگ طلایه‌دار عزّت و شرافت

بزرگ طلایه‌دار عزّت و شرافت

امام حسین

مـیـل به عزت و انزجار از ذلّت از امور فطرى است كه خداوند بر اساس حكمت بالغه خود در نـهـاد افـراد بـشـر بـه ودیعت نهاده است تا انسان از كارهاى ذلّت آور دورى جوید و از فرومایگى بپرهیزد. عـزّت حالتى است كه نمى گذارد انسان شكست بخورد و مغلوب واقع شود و ذلّت مخالف آن اسـت، یـعـنـى نـبـود حـالت شرافت و عزت در آدمى، به طورى كه انسان به سادگى پذیراى شكست شده، مغلوب دیگران مى شود.(1) خـلقـت خـدایى ما و تربیت مكتبى ما به گونه اى است كه ذلّت زدایـى و تـنفّر از ذلّت پذیرى در فرهنگ شیعه به صورت شعار حیاتى و همگانى درآمـده است و شیعیان با الهام از این اصل تربیتى، همواره عزّتمدارانه زندگى مى كنند.

 

یک اصل تربیتی متعالی

اساسا هر مكتب تربیتی برای تربیت انسان‌ها، اصول و راه و رسمی را پیشنهاد می‌ نماید و در مكتب سالار شهیدان، حضرت حسین بن علی علیهماالسلام، اساس تربیت انسان‌ها «عزت ‌مداری» و زندگی همراه با عزت و شرافت انسانی است. انسانی ‌كه در این مكتب پرورش می ‌یابد، فلسفه مرگ و زندگی را به خوبی دریافته و در هر شرایطی بر حفظ عزت پافشاری نموده و هرگز حاضر نمی ‌شود حیات با ذلت و خواری را بر مرگ با عزت و شرافت ترجیح دهد.

استاد شهید مطهری می‌گوید: «هیچ یك از ائمه درباره سلامت نفس به اندازه حسین بن علی علیهماالسلام سخن نگفته است»(2) زیرا امام حسین علیه السلام مظهر عزت است، مرگ شرافت‌ مندانه را بر زندگی ذلت بار ترجیح داد و فریاد برآورد: «هیهات منا الذلة». او در مقابل‌ خواست یزید ایستادگی كرد و نهضت بزرگی را به انجام رساند؛ گر چه مرگ سرخ را به جان خرید.

شهید مطهری وقتی از شعارهای امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بحث می‌ كند می ‌گوید:

«یكی از اشعاری كه اباعبدالله علیه السلام در روز عاشورا می‌خواند و آن را شعار خویش قرار داده بود این شعر بود: «الموت اولی من ركوب العار و العار اولی من دخول النار ؛ مرگ در نزد من از ننگ، ذلت و پستی، بهتر، عزیزتر و محبوب‌تر است». اسم این اشعار را باید شعار آزادی و عزت و شعار شرافت گذاشت، یعنی برای یك مسلمان واقعی مرگ همیشه سزاوارتر است از زیر بار ننگ رفتن»(3):   

مرا عار آید از این زندگی                             كه سالار باشم كنم بندگی


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: بزرگ طلایه‌دار عزّت و شرافت

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 21 / 2 / 1395 | 18:26 | نویسنده : اکبر احمدی |

شکوهی ستودنی در بیان رسول وحی

شکوهی ستودنی در بیان رسول وحی

حضرت محمد

یكى از زیباترین و برجسته ترین نكات زندگى سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام, توجه شدید و علاقه بى نظیر پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى اللّه علیه و آله بـه ایشان و برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام است. این نكته آن چنان آشكار و نمایان بود كه صفحات زیـادى از كـتـب تـاریـخ و حدیث را به خود اختصاص داده است .

در ایـن نـوشـتـار بـر آنیم تا گذرى هر چند كوتاه بر فضائل والای آن بزرگ انسان الهى از بیان ملکوتی پیامبر اكرم صلى اللّه علیه و آله بیندازیم. ما در این مبحث، به بیان اعترافات آن گروه از اشخاص مى پردازیم كه نه تنها از پیروان مكتب على و آل على علیهم السلام نبوده اند، بلكه از جهاتى رویاروى آن مكتب قرار گرفته، چهره مخالف با آن داشته اند.

 

من از حسینم

رسول خدا صلى اللّه علیه و آله، حسن و حسین علیهما السّلام  را بسیار دوست مى داشت، و نسبت به آنها فوق العاده اظهار علاقه و عطوفت مى كرد. از جمله احادیثى كه از این دوستى و علاقه پیغمبر صلى اللّه علیه و آله حكایت مى كند. حدیث «یعلى بن مره» (1) است كه در خدمت پیغمبرصلى اللّه علیه و آله به مجلس میهمانى كه به آن دعوت شده بودند مى رفتند ناگاه به حسین علیه السّلام برخورد كردند كه در كوچه بازى مى كرد. پیغمبر صلى اللّه علیه و آله جلو همراهان رفت، و دستهاى خود را گشود (بغل باز كرد)، كودك از این سوى به آن سوى مى گریخت، و پیغمبرصلى اللّه علیه و آله او را مى خندانید تا وى را گرفت، پس یك دستش را زیر چانه حسین علیه السّلام و دست دیگرش را پشت سر او گذارد، و او را بوسید و فرمود:

«حُسَیْنُ مِنّى وَ اَنَا مِنْ حُسَیْن اَحَبَّ اللهُ مَنْ اَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَینٌ سِبْطُ مِنَ الاَسْباط»؛

حسین از من است، و من از حسینم، خدا دوست دارد كسی را كه حسین را دوست داشته باشد. حسین سبطی از اسباط است.

و نیز همین حدیث را بخارى، ترمذى، ابن ماجه و حاكم به لفظ دیگری روایت كرده اند .(2)

وقتى این اخبار را مطالعه مى كنیم، و از شدّت علاقه و دوستى پیامبرصلى اللّه علیه و آله به امام حسین علیه السّلام آگاه مى شویم، نباید فراموش كنیم كه گوینده این كلمات و الفا1 پیغمبر خدا است، و او كسى است كه در دوره زندگانى با گزاف گوئى و سخنان دور از حقیقت و مدح بیجا مبارزه داشت; سخنان و كارهایش براى بشر حجت و قانون و شریعت بوده و آنچه فرموده ترجمان حقیقت است.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: شکوهی ستودنی در بیان رسول وحی

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 21 / 2 / 1395 | 18:24 | نویسنده : اکبر احمدی |

حساسات ظاهری، احساسات باطنی


حساسات ظاهری، احساسات باطنی
امام حسین

 


در سوم شعبان، شادی و سرور به سراغ خاندان رسالت علیهم السلام آمد، زیرا امام حسین علیه السلام پا به دنیا گذارد. با این حال نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این روز گریست. این حالت، برای محبان خاندان رسالت علیهم السلام درس آموز است و تنظیم حالات روانی را به آنها می‌آموزد. در اینجا می‌خواهیم قدری درباره علت این گریه بیندیشیم.

 

غمی بزرگ در یک روز شاد

نوزاد حتی اگر گریان باشد وقتی برای اولین بار در دستان والدین و خویشان خود قرار می‌گیرد برق شادی را در دلشان می‌جهاند و لبخند شعف را بر لبانشان می‌شکفد. همین اتفاق برای پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله رخ داد آنگاه که میوه دل خود، حسین بن علی علیهماالسلام را برای اولین بار در دست گرفت. در سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله، تارک الدنیا بودن روا نیست. دیدار نوه نورسیده، او را خشنود و شادمان کرده ‌است اما قضیه به این سادگی‌ها هم نیست.

‌نقل شده است که در گوش راست اذان و در گوش چپ ایشان اقامه گفتند، آنگاه او را در دامن خود گذاشته و گریستند، زیرا که گروه سمتکار او را خواهند کشت. مشروح این نقل را می‌توانید از اینجا بخوانید.

در نگاه اولیه این کار ممکن است قدری عجیب و باورنکردنی و حتی تناقض آمیز به نظر آید. سوالی که اینجا مطرح می‌شود آن است که چرا این رفتار پیامبر صلی الله علیه وآله در نظر ما عجیب است؟ چگونه می‌توان در کنار شادی غمگین هم بود؟

در حقیقت پاسخ این سوال را باید از راه عملی جستجو کرد یعنی با عمل به دین و دوستی اولیای خدا می‌توانیم این حالات را درک کنیم؛ اما برای شرح نظری آن، فراموش نباید کرد که اساسا هرگونه مقایسه خود با پیامبر و اهل بیت علیهم السلام اشتباه است. دردها و لذت های این خاندان هرگز سطحی و تک بعدی نیست. ما هم هرچه در راه پیروی سبک زندگی این خاندان موفق تر باشیم، حالات اینچنینی بیشتری نصیبمان می‌شود. هرچه وسیع‌نگر تر باشیم شادی ها و غم هایمان هم عمیق تر و پایدارتر می‌شود.



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: حساسات ظاهری، احساسات باطنی

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 21 / 2 / 1395 | 18:21 | نویسنده : اکبر احمدی |

نگاهى به شخصیت و عملکرد حضرت اباالفضل عباس





نگاهى به شخصیت و عملکرد حضرت عباس( علیه السلام )

اشاره: 

زندگانى حکمت آمیز و غرور آفرین پیشوایان معصوم (ع) وفرزندان برومندشان، سرشار از نکات عالى وآموزنده در راستاى الگوگیرى از شخصیت کامل و بارز آنان بودع ونیز درس هاى تربیتى آنان نسبت به فرزندان خویش ، در تمامى زمینه هاى اخلاقى و رفتاری،سرمشق کاملى براى تشنگان زلال معرفت وپناهگاه استوارى براى دهستداران فرهنگ متعالى اهل بیت عصمت (ع) وبه ویژه لراى نسل جوان ، خواهد بود. 

از آن جا که زندگانى پرخیر و برکت اهل بیت (ع)دربردارندۀ دو اصل استوار « حماسه و عرفان»است،پرداختن به بعد حماسى زندگانى آنان وفرزندانشان که در معرض پرورش و تربیت ناب اسلامى قرار داشته اند، براى عامه مردم و به ویژه جوانان جذّاب وگام مؤثرى در عرصه تبلیغ اهداف خواهد بود.همچنین غبار برخى شبهات عامیانه را لز چهره مخاطبان مبلغان دینی،در راستاى معرفى و تیلیغ اهداف وانگیزه هاى اهل بیت (ع) خواهد سترد. 

شبهاتى از قبیل این که چرا مبلغان بیشتر به جنبه هاى عاطفى وخصوصاً به مظلومیت اهل بیت پیامبر (ع) مى پردازند؟ اگرچه پاسخ به این پرسش ساده ، براى مبلغان بسیار روشن و بدیهى است، اما باید به خاطر داشت که مبلّغ مى بایست ضمن پاسداشت احترام شنوندگان ومخاطبان خود، براى تأثیرى گذارى بیشترى درآنان ،پاسخگو و برآورنده نیازهاى روحى آنان ،بااطلاع رسانى بیشتد درابعاد حماسى آن بزرگ مردان حماسه و اندیشه و هدایت نیز باشد. 



بااین پیش درآمد ، میتوان باتبیین جنبه هاى حماسى شخصیت پور بى هماورد حیدر(ع) درزوایایى از زندگانى آن حضرت که کمتر بیان شده است،گام مؤثرى برداشت. این نوشتار سهى دارد، بابررسى زندگانى حضرت عباس(ع) پیش از رویدادروز دهم محرم سال ۶۱هجری،به ابعاد حماسى شخصیت او با نگاهى به فعالیت هاى دوران نوجوانى وشرکت وى در جنگ ها، چهرۀ روشن ترى از آن حضرت به تصویر کشد. 








ولادت و نام گذاری

داستان شجاعت وصلابت عباس (ع) مدت ها پیش از ولادت او،از آن روزى آغاز شدکه امیرالمؤمنین (ع) از برادرش عقیل خواست تا براى او زنى برگزیند که ثمرۀ ازدواجشان،فرزندانى شجاع و برومند در دفاع ازدین وکیان ولایت باشد.۱

او نیز «فاطمه»دختر «حزام بن خالدبن ربیعه» رابراى همسدى مولاى خویش انتخاب کرد که بعدها«ام البنین »خوانده شد. این پیوند، درسحرگاه جمعه چهارمین روز شعبان سال ۲۶ هجرى ، به بار نشست.۲ 

نخستین آرایه هاى شجاعت، درهمان روز ، زینت بخش غزل زندگانى عباس (ع) گردید؛ آن لحظه اى که على (ع) اورا «عباس» نامید. نامش به خوبى بیانگر خلق وخوى حیدرى بود. علی(ع) طبق سنت پیامبر (ص) درگوش او اذان و اقانه گفت. سپس نوزاد را به سینه چسباند و بازوان او را بوسید و اشک حلقه چشانش را فراگرفت. 

ام البنین (علیها السلام) ازاین حرکت شگفت زده شد و پنداشت که عیبى در بازوان نوزادش است. دلیل را پرسید و نگارینه اى دیگر برکتاب شجاعت وشهامت عباس(ع) افزوده شد.

امیرالمؤمنین (ع) حاضران رالز حقیقتى دردناک ، اما افتخار آمیز ،که درسرنوشت نوزاد مى دید،آگاه نمود که چگونه این بازوان ،درراه مددرسانى به امام حسین (ع) از بدن جدا مى گرددو افزود: 

اى ام البنین !نور دیدهاا نزد خداوند منزلتى سترگ دارد و پروردگار درعوض آن دو دست بریده، دوبال به او ارزانى میدارد که با فرشتگان خدا در بهشت به پرواز درآید؛آنسان که پیشتر این لطف به جعفربن ابى طالب شده است.۳


کودکى ونوجوانی

تاریخ گویاى آن است که امسر المؤمنین (ع) همّ فراوانى مبنى بر تربیت فرزندان خود مبذول ممى داشتند و عباس(ع) راافزون بر تربیت در جنبه هاى روحى و اخلاقى از نظر جسمانى نیز مورد تربیت و پرورش قرار مى دادند. تیزبینى امیرالمؤنین(ع) در پرورش عباس(ع) ،از او چنین قهرمان نامآورى در جنگ هاى مختلف ساخته بود. تاآنجا گخ شجاعت و شهامت او، نام على (ع) را در کربلا زنده کرد. 

روایت شده است که امیرالمؤنین (ع) روزى در مسجد نشسته و با اصحاب و یاران خود گرم گفتگو بودند. در آن لحظه ،مرد عربى درآستانه درب مسجد ایستاده، از مرکب خود پیاده شد و صندوقى راکه همراه آورده بود، از روى اسب برداشت و داخل مسجدآورد. به حاضران سلام کرد و نزدیک آمد و دست علی(ع) را بوسید، وگفت: مولاى من! براى شما هدیه اى آورده ام و صندوقچه را پیش روى امام نهاد . 

امام درِصندوقچه را باز کرد. شمشیرى آب دیده در آن بود. درهمین لحظه، عباس (ع) که نوجوانى نورسیده بود،وارد مسجد شد. سلام کرد و در گوشه اى ایستاده و به شمشیرى که در دست پدر بود، خیره ماند.

امیرالمؤنین (ع) متوجه شگفتى و دقت او گردید و فرمود: جلوتر بیا. عباس (ع) پیش روى پدر ایستاد و امام با دست خود،شمشیر را بر قامت بلند او حمایل نمود. 

سپس نگاهى طولانى به قامت او نمود و اشک در چشمانش حلقه زد. حاضران گفتند؛ یا امیرالمؤنین! براى چه میگریید؟ 

امام پاسخ فرمود: گویا مى بینم که دشمن پسرم را احاطه کرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله مى کند تا این که دو دستش قطع مى گردد۴... واین گونه نخستین بارقه هاى شجاعت و جنگاورى درعباس (ع) به بار نشست. 



شرکت در جنگ ها ، نمونه هاى بارزى از شجاعت 

۱ـ آب رسانى درصفین 

ترسى از صاحب آن تجهیزات میندازد و برگ برنده را به دست عباس (ع) در دیگر جنگ ها بدهد تا هر گاه فردى با این شمایل را دیدند، پیکار على (ع) در خاطرشان زنده شود.

پس از ورود سپاه هشتاد و پنج هزار نفرى معاویه به صفین ، وى به منظور شکست دادند. امیرالمؤمنین (ع)، عده زیادى را مأمورنگهبانى از آب راه فرات نموده و«ابالاعور اسلمى » را بدان گمارد. 

سپاهان خسته و تشنه امیرالمؤمنین (ع) وقتى به روى خود بسته مى بینند. تشنگى بیش از حد سپاه ، امیرالمؤمنین (ع) را بر آن مى دارد تا عده اى را به فرماندهى «صصعه بن صوحان» و « شبث بن ربعی»، براى آوردن آب اعزام نماید. 

آنان به همراه تعدادى از سپاهیان، به فرات حمله کرده وآب مى آورند.۵ که در این یورش امام حسین (ع) و اباالفضل العباس (ع) نیزشرکت داشتند که مالک اشتراین 
گروه را هدایت مى نمود.۶به نوشته برخى تاریخ نویسان معاصر، هنگامى که امام(ع) درروز عاشورا از اجازه دادن به عباس (ع) براى نبرد امتناع مى ورزد، او براى تحریض امام حسین(ع) خطاب به امام عرض مى کند:« آبا به یاد مى آوری، آن گاه که در صفین آب را به روى ما بسته بودند، به همراه تو براى آزاد کردن آب تلاش بسیار کردم و سرانجام موفق شدیم به آب دست یابیم و در حالى که گرد وغبار صورتم را پوشانیده بود و و نزد پدر بازگشتم ...»۷




۲ـ تقویت روحیه جنگاورى عباس(ع) 

در جریان آزاد سازى فرات، توسط لشکریان امیرالمؤمنین(ع) مردى تنومند وقوى هیکل به نام «کریب بن ابرهه»، از قبیلۀ«ذمى یزن»، از صفوف لشکریان معاویه، براى هماورد طلبى جدا شد. در مورد قدرت بدنى بالاى اومگاشته اند که وى یک سکۀ نقره را بین دو انگشت شست و سبابه خود چنان مى مالید که نوشته هاى روى سکه ناپدید مى شد.۸ 

اوخودرا براى مبارزه با امیرالمؤنین (ع) را براى مبارزه صدازد. یکى از پیش مرگان مولا على (ع) به نام «مرتفع بن وضاح زبیدی» پیش آمد، کریب پرسید: کیستی؟ 

گفت : هماوردى براى تو! .کریب پس از لحظاتى جنگ، اورا به شهادت رساندو دوباره فریاد زد: یاشجاع ترین شما با من مبارزه کند ،یا على (ع) بیاید. «شرحبیل بن بکر» و پس از او « حرث بن جلاح» به نبرد با او پرداختند، اما هر دو به شهادت رسیدند. 

امام على (ع) دراین جا با بکار بستن یک تاکتیک نظامى کامل، سرنوشت مبارزه را به گونه اى دیگر رقم زد واز آن جاکه «خدعه » درجنگ جایز است،۹ تاکتیک نظامى بکار برد. 

اوفرزند رشید خود عباس (ع) را که درآن زمان على رغم سن کم، جنگجویى کامل وتمام عیار به نظر مى رسید،۱۰ فراخواند وبه اودستور داد که اسب، زره وتجهیزات نظامى خود را با او عوض کند ودر جاى امیر المؤنین درقلب لشکر بماندوخود لباس جنگ علاى (ع) را پوشیده براسب او سوار شد در مبارزه اى کوتاه ، اما پرتب و تاب ، کریب را به هلاکت رساند...وبه سوى لشکر بازگشت وسپس محمد بن حنفیه را بالاى نعش کریب فرستاد تا با خونخواهان کریب مبارزه کند و...

امیرالمؤنین از این حرکت چند هدف را دنبال مى کرد؛ هدف بلندى که در در جه اول پیش چشم او قرار داشت ، روحیه بخشیدن به عباس ( ع) بود که جنگاورى نو رسیده بود و تجربه چندانى درنبردنداشت والا ضرورتى در انجام این کار نبود و نیز افراد دیگرى هم غیر از عباس (ع) براى این کار وجود داشت. 

از این رو، این این رفتار خاص، بیانگر هدفى ویژه بوده است. در درجۀ دوم، او مى خواست لباس و زره و نقاب عباس(ع) درجنگ ها شناخته شده باشدودردل دشمن،ترسى از صاحب آن تجهیزات بیندازد و برگ برنده را به دست عباس (ع) در دیگر جنگ ها بدهد تاه گاه فردى با این شمایل را دیدند، پیکار على (ع) در خاطرشان زنده شود. 

ودرگام واپسین (به روایت برخى تاریخ نویسان )، امام بااین کار مى خواست کریت نهراسد و از مبارزۀ با على (ع) شانه خالى نکند.۱۲ و همچنان سرمست از بادۀغرور و افتخارِ به کشتن سه تن از سرداران اسلام،درمیدان باقى بماید و به دست امام کشته شود تا هم او،هم همرزمان زرپرست و زور مدارش،طعم شمشیر اسلام را بچشند.

اما نکته دیگرى که فهمیده مى شود،این است که با توجه به قوت داستان از جهت نقل تاریخی، تناسب اندام عباس (ع) در سنین نوجوانی، چندان تفاوتى با پدرش که مشهور است قامتى میانه داشته اند، نداشته که امام مى توانسته بالاپوش و کلاهخود فرزند جوان یانوجوان خود را بر تن نماید. 

از همین جا مى توان به برخى از پندارهاى باطل پاسخ گفت که واقعاً حضرت عباس(ع) از نظر جسمانى با سایر افراد تفاوت داشته است و على رغم این که برخى تنومند بودن عباس(ع) و یاحتى رسیدن زانوان او تانزدیک گوش هاى مرکب را انکار کرده و جزء تحریفات واقعه عاشورا مى پندارند، حقیقتى تاریخى به شمار مى رود. 

اگر تاریخ گواه وجود افراد درشت اندامى چون کریب (در لشکر معاویه ) بوده باشد، به هیچ وجه بعید نیست که در سپاه اسلام نیز افرادى نظیر عباس(ع) وجود داشته باشند؛ که او فرزند کسى است که در قلعه خیبر را از جا کند و بسیارى از قهرمانان عرب را در نوجوانى به هلاکت رساند.آن سان که خود مى فرماید:«من در نوجوانى بزرگان عرب را به خاک افکندم و شجاعان در قبیله معروف «ربیعه» و«مضر» را درهم شکستم...».۱۳


۳ـ درخشش در جنگ صفین 

درصفحات دیگرى از تاریخ این جنگ طولانى و بزرگ که منشأ پیدایش بسیارى از جریان هاى فکرى و عقیدتى درپایگاه هاى اعتقادى مسلمانان بود،به خاطره جالب و شگفت انگیز دیگرى در درخشش حضرت عباس(ع) بر مى خوریم. 

این گونه نگاشته اند ؛در گرماگرم نبرد صفین،جوانى از صفوف سپاه اسلام جداشد که نقابى بر چهره داشت . جلو آمد و نقاب از چهره اش برداشت. هنوز چندان مو بر چهره اش نروییده بود، اما صلابت از سیماى تابناکش خوانده مى شد.سنش را حدود هفده سال تخمین زدند .آمدمقابل لشکرمعاویه، با نهیبى آتشین،مبارز خواست. 

معاویه به «ابوشعشاء» که جنگجویى قوى در لشکرش بود، رز کرد و به او دستور داد تا باوى مبارزه کند. ابوشعشاء باتندى به معاویه پاسخ گفت:مردم شام مرا باهزار سواره نظام برابر مى دانند[اما تو مى خواهى مرا بهجنگ نوجوانى بفرستی؟]، 

آن گاه به یکى از فرزندان خود دستور داد تا به جنگ حضرت برود. پس لز لحظاتى نبرد،عباس(ع) اورا به خون غلتاند. گردو غبار جنگ که فرو نشست، ابوشعشاء بانهایت تعجب دید که فرزندش در خاک و خون مى غلتد. 

اوهفت فرزند داشت. فرزند دیگر خود را روانه کرد، اما نتیجه تغییرى ننمود تاجایى که همگى فرزندان خود را به نوبت به جنگ با او مى فرستاد، اما آن نوجوان دلیر همگى آنان را به هلاکت رساند. 

به گونه اى که دیگر کسى جرأت بر مبارزۀ بااو به خود نمى داد و تعجب و شگفتى اصحاب امیرالمؤنین(ع) نیز براگیخته شده بود. هنگامى که به لشگرگاه خوود بازگشت،امیرالمؤمنین(ع) نقاب از چهره اش برداشت وغبار از چهره اش سترد...۱۴




دوشادوش امام حسن (ع)

اما با وجود شرایط نا به سامان پس لز شهادت امام علی(ع) حضرت عباس(ع) دست از پیمان خود با برادران و میثاقى که باعلی(ع) در شب شهادت او بسته بود، برنداشت و هرگز پیش تر از آنان گام برنداشت واگر چه صلح، خرگز باروحیۀ جنگاورى ورشادت ایشان سازگار نبود، اما او ترجیح مى داد اصل پیرویِ بى چون و چرا از امام برحق خود را به کار بنددو سکوت نماید. 

در این اوضاع نابهنجار حتى یک مورد در تاریخ نمى یابیم که او على رغم عملکرد برخى دوستان ، امام خود رااز روى خیر خواهى و پند دهى مرد خطاب قرار دهد. این گونه است که درآغاز زیارتنامۀ ایشان که از امام صادق(ع) وارد شده است، مى خوانیم:
«السلام علیک أیها العبد الصالح،المطیع للّه و لرسوله و لامیرالمؤنین و الحسن و الحسین صلى الله علیهم و سلم»؛ 
«درودخدا بر تو اى بندۀ نیکوکار وفرمانبردار خدا و پیامبر خدا وامیرالمؤمنین و حسن و حسین که سلام خدا بر آن ها باد».۱۵

البته اوضاع درونى و بیرونى جامعه هرگز از دیدگان بیدار او پنهان نبود و او هوشیارانه به وظایف خود عمل مى کرد. پس از بازگشت امام مجتبی(ع) به مدینه،عباس(ع)درکنار امام به دستگیرى از نیازمندان پرداخت و هدایاى کریمانۀ برادر خود را بین مردم تقسیم مى کرد. 

اودراین دوران،لقب«باب الحوائج » یافت ۱۶و وسیلۀ دستگیرى و حمایت از محرومسن جامعه گردید. اودر تمام این دوران،درحمایت واظهار ارادت به امام خویش کوتاهى نکرد.تاآن زمان که دسیسۀ پسر ابوسفیان،امام را در آرامشى بى بدیل،درجواررحمت الهى سکنى داد وبه آن بسنده نگرده و بدن مسموم اورا نیزآماج تیرهاى کینه توزى خودقرار دادند.

آن جابود که کاسه صبر عباس(ع) لبریز شد وغیرت حیدرى اش به جوش آمد.دست برقبضۀ شمشیر برد،امادستان مهربان امام حسین (ع) نگذاشت آن را از غلاف بیرون آورد و بانگاهى اشک آلود برادرغیور خودرا باز هم دعوت به صبر نمود.۱۷


یاور وفادار امام حسین(ع)

معاویه که همواره مى دانست رویارویى با امام حسن(ع) ویا قتل امام سبب فروپاشى اقتدارش میشود، هرگز با امامان بدون زمینه سازى قبلى و عوامفریبى وارد جنگ نمى شد و به طور شفاف و مستقیم در قتل امام شرکت نمى کرد. اما ناپختگى یزید و چهرۀ پلید و عملکردشوم او در حاکمیت جامعه اسلامی، اختیار سکوت را از امام سلب کرده بو و امام چارۀ نجات جامعه را تنها در خروج و حرکت اعتراض آمیر به صورت آشکار میدید.

اگر معاویه تلاش هاى فراوانى در راستاى گرفتن بیعت براى یزید به کار بست، امابه خوبى مى دانست که امام هرگز بیعت نخواهد کرد و در سفارش به فرزندش نیز این موضوع را پیش بینى نمود. امام باصراحت وشفافیت تمام در نامه اى به معاویه فرمود:

اگر مردم را بازور و اکراه به بیعت با پسرت وادار کنی،با این که او جوانى خام ،شراب خوار و سگ باز است ،بدان که به درستى به زیان خود عمل کرده و دین خودت را تباه ساخته ای».۱۸و در اعلام علنى مخالفت خود با حکومت یزید فرمود:

«حال که فرمانروایى مسلمانان به دست فاسقى چون یزید سپرده شده، دیگر باید به اسلام سلام رساند[وبا آن خدا حافظى کرد]»۱۹ .

در این میان،حضرت عباس با دقت . تیز بینى فراوان،مسائل و مشکلات سیاسى جامعه را دنبال مى کرد و از پشتیبانى امام خند دست بر نداشته و هرگز وعده هاى بنى امیه او را از صف حق پرستى جدا نمى ساخت و حمایت بى درغش را از امام اعلام مى داشت.یزید پس از مرگ معاویه به فرماندار وقت مدینه «ولید بن عتبه » نگاشت:حسین (ع)را احظار کن و بى درنگ از او بیعت بگیر و اگر سرباز زد،گردنش را بزن و سرش را براى من بفرست». ولید از امام خواست تا با یزید بیعت نماید ،اما امام سرباز زد و فرمود: 

«بیعت به گونه پنهانى چندان درست نیست. بگذار فردا که همه را براى بیعت حاضر مى کنی، مرا نیز احضار کن». مروان گفت:امیر! عذر او را نپذیرد،اگر بیعت نمى کند،گردنش را بزن. امام برآشفت و فرمود:

«واى بر تو اى پسرزن آبى چشم!تو دستور مى دهى که گردن مرا بزنند!به خداکه دروغ گفتى و بزرگتر از دهانت سخن راندی!»۲۰
دراین لحظه، مروان شمشیر خودرا کشید وبه ولید گفت:«به جلادت دستور بده گردن اورا بزند،قبل از این که بخواهد از این جا خارج شود.من خون او را به گردن مى گیرم». 

عباس(ع) به همراه افرادش که بیرون دارالاماره منتظر بودند، با شمشیرهاى آخته به داخل یورش بردند و امام را به بیرون هدایت نمودند.۲۱

امام صبح روز بعد آهنگ هجرت به سوى حرم امن الهى نمود و عباس(ع)نیز همانند قبل، بدون درنگ و تأمل در نتیجه و یا تعلّل در تصمیم گیری، بار سفر بست و با امام همراه گردید و تا مقصد اصلی، سرزمین طفّ از امام جدا نشده و میراث سال ها پرورش در خاندان عصمت و طهارت (ع)را با سخنرانى ها،جانفشانى ها و حمایت هاى بى دریغش از امام بر خواند.

پی نوشت :
۱ـشیخ عباس قمى ، نفس المهموم،قم مکتبه بصیرتى ،۱۴۰۵ق،ص۳۳۲.
۲-سیدمحسن امین ، اعیانالشیعه ،بیروت ،دارالتعاریف للمطبوعات ،۱۴۰۶ق،ج۷، ص۴۲۹.
۳-محمدبن ابراهیم کلبا سی،خصائص العباسیه،مؤسسه انتشاراتخامع ،۱۴۰۸ق،ص۱۱۹و۱۲۰.
۴-محمد على ناصری،مولدالعباس بن علی(ع)قم،انتشارات شریف الرضی،۱۳۷۲ش،صص۶۱و۶۲.
۵-عبدالرزاق مقرم،العباس(ع)،نجف،مطبعهال حیدریظ،بى تا،ص۸۸.
۶-محمد مهدى حائرى مازندرانی،معالى السبطین،بیروت مؤسسه النعمان،بى تا،ج۲،ص۴۳۷، العباس(ع)،ص۱۵۳.
۷-ابوالفضل هادى منش ،ماه درفرات؛ نگرشى تحلیلى به زندگانى حضرت عباس(ع)،قم،مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما،۱۳۸۱ش،ص۴۷،به نقل از تذکره الشهداء،ص۲۵۵.
۸-احمد بن محمد المکى الخوارزمی،المناقب، قم،مؤسسه النشرالاسلام،۱۴۱۱ق،ص۲۲۷،ا لعباس(ع)،ص۱۵۴.
۹-دراحادیث شیعه وسنى روایاتى مبنى بر جواز به کار بستن فریب جنگى وجود دارد.امیرالمؤمنین (ع) فرمود:در جنگ هر چه مى خواهید،بگویید.(فیض کاشانی،کتاب الوافی،ج۱۵،ص۱۲۳.) ابن هشام نیز درروایتى طولانی، خدعه زدن رسول خدا (ص) را دراین جنگ با دشمن نقل کرده که مرحوم شیخ طوسى نیز آن رادر باب جهاد (شیخطوسی،تهذیبالاحکام،ج۶،� �۱۸۰)بهروایت از ابن هشام (نک:السیره النبویه لابن هشام،ج۳،ص۱۸۳-۱۷۹)نقل مینماید.همچنین مى نویسد:از مسعده بن صدقه روایت شده :از فردى از نوادگان عدى بن حاتم شنیدم که گفت: امام على (ع)درروز جنگ صفین ، باصدایى سا به گونه اى که همه شنیدند، فریاد برآورد: به خدا سوگند معاویه و اصحابش را خو اهم کشت. سپس بى درنگ زیر لب گفت:ان شاء الله . من عرض کردم : با امیرالمؤمنین ! شما برآن چه فرمودید، سوگند یاد کردید، اما در پایان ،سخنتان را تغییر دادید. چه درسر مى پرورید؟ [و قصدتان با این سوگند چه صورتى پیدا میکند؟] امام پاسخ داد: همانا جنگ خدعه است ومن نیز دروغگو نیستم. خواستم سپاهبانم را بر جنگ برانگیزم تا پراکنده نشوند و به نبرد طمع ورزند. پس [قصد مرا از این خدعه]بفهم که اگر خدا بخواهد،تو نیز ازآن خدعه انتفاع خواهى برد. و بدان که خدا نیز هنگامى که موسى و هارون را به فرعون فرستاد،فرمود: با او[فرعون] به نرمى سخن گویید، شاید پند گیرد و [از خداى خودش] بترسد (طه/۴۴). این در حالى است که به یقین خدا مى دانست که او پند نخواهد گرفت ونخواهد ترسید،اما بدین وسیله موسى را براى دعوت و گفتگو با فرعون ورفتن به سوى او ترغیب نمود (کتاب الوافی،ج۱۵،ص۱۲۳).
۱۰- همان.
۱۱-همان،ص۲۲۸.
۱۲- همان.
۱۳- نهج البلاغه دشتى ،خطبه ۱۹۲،ص۳۹۸.
۱۴- محمد باقر بیرجندی،کبریت الاحمر،تهران،کتاب فروشى اسلامیه،۱۳۷۷ق،ص۳۸۵.
۱۵-جعفربنمحمدبنجعفربنقولویه انقمى ،کاملالزیارات،بیروت ،دارالسرور،۱۴۱۸ق،ص۴۴۱.
۱۶- مولدالعباس بن علی(ع)،ص۷۴.
۱۷- باقرشریف قرشی،العباس بن علی(ع)رائد الکرامه والفداء فى الاسلام ،بیروت،دارالکتب الاسلامی،۱۴۱۱ق،ص۱۱۲. 
۱۸- محمدباقر مجلسی،بحارالانوار،بیروت مؤسسه الرساله،۱۴۰۳هق،ج۴۴،ص۳۲۶.
۱۹- همان.
۲۰- محمدبن حریر الطبری، تاریخ الطبری، بیروت. مؤسسه عزالدین، چاپ دوم،ج۳،ص ۱۷۲؛ سیدبن طاووس،المهلوف على قتل الطفوف،ص۹۸.
۲۱- ابو جعفر محمد بن على بن شهر آشوب اسروى المازندرانى ، مناقب آل ابى طالب،ج۴،ص۸۸.




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: نگاهى به شخصیت و عملکرد حضرت اباالفضل عباس

تاريخ : شنبه 21 / 2 / 1395 | 18:16 | نویسنده : اکبر احمدی |

مدح خورشید

 

گوهر راز

 

با قلب بشر مونس و دمساز حسین است

در خلوت دل، محرم و هم راز حسین است

 

زهرا و علی، هر دو چو دریای گوهر بار

خلقت، صدف است و گوهر راز حسین است

 

آن عاشق فرزانه و، معشوق دو عالــــــــــم

بر طاق فلک غلغله انداز حــــسین است

 

هر آیتی از جانب حق، معجزه ای بود

آن آینه که هر دم کند اعجاز حسین است

 

راهی که بشر را به خـــداونـــــد رساند

عشق است و در این فاصله پل ساز حسین است

 

در راه نگهداری قرآن محمد

سرباز فداکار سرافراز حسین است

 

شاهی که ز حر بن یزید، از ره اکرام

بگذشت و نمود آنهمه اعزاز حسین است

 

فطرس که پرش را شرر قهر خدا سوخت

باز آن که بدادش پر پرواز حسین است

 

ماهی که به هر کلبه ی تاریک بتابد

شاهی که به سائل نکند ناز حسین است

 

از مردم دنیا، مطلب حاجت خود را

در خواست از او کن که سبب ساز حسین است

 

گر خلق تو را از خود جمله برانند

آن کس که پناهت بدهد باز حسین است

 

امید«حسان» جان جهان رحمت یزدان

باب کرمش بر همه کس باز حسین است

 

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: مدح خورشید

تاريخ : چهار شنبه 20 / 2 / 1395 | 17:14 | نویسنده : اکبر احمدی |

یك ادب زیبا از سالار شهیدان

یك ادب زیبا از سالار شهیدان

امام حسین

در کنار نوشته هایی که به مقامات معنوی و فوق بشری امام حسین علیه السلام پرداخته اند، در این نوشتار سعی داریم به یكی از آداب اجتماعی اسلام كه منقول از امام حسین علیه السلام می باشد بپردازیم .

 

اول سلام 

سلام كردن یكی از آدابی است كه اسلام آن را ابداع نموده است و بر رعایت آن تأكید فراوانی نموده است و آنچه در این زمینه قابل توجه است این است كه تعدادی از احادیث تشویق و ترویج سلام كه ما با آن آشنا هستیم از امام حسین علیه السلام نقل شده است به عنوان نمونه:

« البخیل من بخل بالسلام » (1) .

بخیل كسی است كه از سلام كردن بخل بورزد ( یعنی بدتر از بخل مالی بخل از سلام می باشد ) .

« سلام كردن هفتاد كار نیك محسوب می شود كه شصت و نه كار نیك برای شروع كننده و یكی برای جواب دهنده می باشد ! » (2) .

« شخصی بدون مقدمه با امام حسین علیه السلام شروع به سخن گفتن نمود و گفت : كیف أنت عافاك الله؛ یعنی چگونه هستید ، خداوند شما را عافیت دهد ؟!

امام حسین علیه السلام فرمود :

« السلام قبل الكلام عافاك الله »

خدا تو را عافیت دهد قبل از حرف زدن سلام كن !

سپس فرمود :

« لاتأذنوا لأحد حتی یسلّم »

به كسی اجازه سخن گفتن ندهید تا این كه سلام كند (3) .


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: یك ادب زیبا از سالار شهیدان

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 20 / 2 / 1395 | 17:10 | نویسنده : اکبر احمدی |

ولادتی از جنس اشك

ولادتی از جنس اشك

امام حسین

با به دنیا آمدن نوزاد در هر خانواده ای موجی از شادی و شعف تمامی اعضای را فرا می گیرد و همین هم انتظار می رود. اما در خانواده پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله با ولادت فرزند دوم حضرت فاطمه علیهاالسلام همراه شوق، غمی نیز وجود داشت. کسی که بعدها با قیامش عالمی را مبهوت کرد؛ او کسی نیست جز حسین بن علی بن ابی طالب علیهماالسلام.

سۆالی که  در ذهن بسیاری از شیعیان و عاشقان این امام بزرگوار وجود دارد این است که در سالروز ولادت امام حسین علیه السلام وظیفه چیست؟ آیا همانند مراسم مولودی دیگر امامان تنها به شادی پرداخته شود؟ یا اینکه شادی نکنند و تنها به ذکر مصائب حضرت ابا عبدالله علیه السلام بپردازند؟ و یا اینکه با توجه به آنچه در روایات در خصوص حضرت سیدالشهداء علیه السلام آمده علاوه بر برگزاری مراسم مولودی و جشن ولادت از مصائب ایشان نیز یادی کنند و چشمانی گریان نیز داشته باشند؟

 

سیره بزرگان دین

 برای اینکه نظر و سیره علمای بزرگ شیعه در این زمینه روشن شود به ذکر حکایتی که نگارنده شخصا از ناقل حکایت، شنیده اشاره می شود:

یکی از اساتید نقل می کرد: در سالروز ولادت با سعادت امام حسین علیه السلام محضر آیت الله العظمی تبریزی رحمة الله علیه - یکی از مراجع تقلید- رفتیم؛ بعد از مدّاحی، یکی از دوستان از ما خواست ذکر مصیبتی مختصر از مصائب آقا امام حسین علیه السلام توسط اینجانب صورت گیرد. من نیز چند دقیقه ای از مصیبت های روز عاشورا خواندم و مجلس با صفایی شد. حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی نیز گریستند. و این رفتار ایشان مهر تاییدی بر عمل خود دانستم. که می شود در ایام شادی اهل بیت علیهم السلام ذکر مصیبت هم کرد. در نیمه شعبان همان سال (ظاهرا) دوباره خدمت ایشان رسیدیم این بار بعد از مدّاحی، بنده بدون مقدمه شروع کردم به ذکر مصیبت. بعد از مراسم این عالم بزرگ ما را خواستند و فرمودند: در مجالس جشن اهل بیت علیهم السلام روضه نباید خواند. عرضه داشتم: آخر شما در روز ولادت امام حسین علیه السلام وقتی روضه خواندم اعتراضی نکردید! ایشان در جواب فرمودند: قضیه امام حسین علیه السلام با دیگر ائمه فرق می کند.(1)

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ولادتی از جنس اشك

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 20 / 2 / 1395 | 17:8 | نویسنده : اکبر احمدی |

اشعار




شاهکاری قدم لطف خداوند کشید 

پرده چون ماه من از چهره تابنده گشود 
ماه رویان جهان را ز دل آرام ربود

حوریان گو که بریزند ز دامن اشک‌ها مشک 
قدسیان گو که بسوزند به مجمرها عود

عاشقان گو که به صد عزت و اجلال رسید 
موکب خسرو خوبان که بر او باد درود

سومین روز ز شعبان چون برآمد خورشید 
سومین شمس ولایت ز افق چهره گشود

روز میلاد همایون حسین ابن علی است 
باد بر خلق جهان مقدم پاکش مسعود

میوه باغ رسالت، مه ایوان جلال 
وارث تاج ولایت، شه اقلیم وجود

مظهر عزت و آزادگی و فضل و کمال 
آیت غیرت و مردانگی و رحمت و جود

صولت حیدری از چهره پاکش پیداست 
جلوه احمدی از نور جمالش مشهود

سینه گنجینه الطاف و عنایات و کرم 
چهره آیینه آیات خداوند ودود

عصمت از فاطمه آموخت، شجاعت ز علی 
صبر و احسان ز حسن، حُسن خصال از محمود

شاهکاری قلم لطف خداوند کشید 
که بدین جامه ناچیز محال است ستود

همچو یوسف چو قدم بر سر بازار گذاشت 
ماه مجلس شد و بر رونق بازار افتاد

کیست این کوکب تابان که پی تهنیتش 
از طربخانه افلاک رسد بانگ سرود

کیست این غنچه خندان که زانفاس خوشش 
هر دم آید ز فضا بوی خوش عنبر و عود

کیست این لاله خونین که زهفتاد و دو داغ 
به فلک می‌رود از آه دل سوخته دود

این حسین است که از مهر جهان افروزش 
محو خورشید جمالش شده ذرات وجود

این حسین است که لطفش کند آزاد ز بند 
ملکی را که ز درگاه خدا شد مردود

این حسین است که در پیشگه حضرت حق 
گاه در حال قیام است و گهی حال قعود

عاشقان را چو فتد دیده بر آن تربت پاک 
اشک اندوه و غم از دیده روان است چو رود

نیست جز درگه او اهل ولا را مأمن 
نیست جز کعبه او اهل صفا را مقصود

کرم و منزلتش را نبود هیچ شمار 
شرف و مرتبتش را نبود هیچ حدود

کس به جز میوه توحید از آن شاخ نچید 
کس به جز نکته توحید از آن لب نشنود

جلوه چون کرد در آفاق تجلی حسین بن علی 
ظلمت کفر ز آئینه اسلام زدود

شام تاریک دلان شد ز فروغش روشن 
کاخ بیدادگران شد ز قیامش نابود

چون گدا جبهه بر آن درگه شاهانه بسای 
که در آن بارگه افکنده شهان سر به سجود

خسروا خسته دلان را به نگاهی بنواز 
که بود عاشق مسکین به نگاهی خشنود

چون رسا کوی سعادت ز جهان برد کسی 
که ره دوستی آل علی(ع) را پیمود

كیمیای اشك؛ سید جلال یاسینی 




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: اشعار

تاريخ : چهار شنبه 20 / 2 / 1395 | 17:6 | نویسنده : اکبر احمدی |

ویژه نامه ولادت سید الشهداء‌ حضرت حسین بن علی علیه السلام




✿^**^✿کعبه هفتاد و دوملت✿^**^✿ 
ویژه نامه ولادت با سعادت آقا وسرورجوانان بهشت 
سید الشهداء‌ حضرت حسین بن علی علیه السلام 

درس معرفت

قال الامام حسین بن علی علیه السلام :

38. مَاذَا وَجَدَ مَن فَقَدَك؟
وَ مَا الَّذِی فَقَدَ من وَجَدكَ؟
لَقَد خَابَ مَن رَضِیَ دُونَكَ بَدَلا.


چه دارد آن كس كه تو را ندارد؟ 
و چه ندارد آن كه تو را دارد؟ 
آن كس كه به جای تو چیز دیگری را پسندد 
و به آن راضی شود، مسلما زیان كرده است .

دعای عرفه ، بحار الانوار، ج 98، ص 228






موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ویژه نامه ولادت سید الشهداء‌ حضرت حسین بن علی علیه السلام

تاريخ : چهار شنبه 20 / 2 / 1395 | 17:3 | نویسنده : اکبر احمدی |

عناصر و مراحل آفرینش جهان در قرآن

 

امور مستمر و تدریجی جهان می توانند با توجه به اعتبارات و جنبه های مختلف تقسیم شده و برای آن مراحلی در نظر گرفته شود. قرآن، خود به شش دوران در خلقت جهان اشاره می کند. ولی در برخی از آیات، به مراحلی خاص اشاره می کند که می توان آنها را در ضمن آن شش دوران گنجاند.
کمتر مفسری، به این مراحل به عنوان دوران های مستقل در آفرینش جهان پرداخته است ولی از آنجا که این مراحل از لحاظ علمی و کیهان شناسی دارای ویژگی و اهمیت خاصی هستند ما در این بخش به آن می پردازیم، ولی قبل از آن به فرضیه های دانشمندان گذشته پیرامون عناصر اولیه جهان اشاره ای خواهیم داشت.

عناصر اولیه جهان از نظر دانشمندان قدیم

دانشمندان از قدیم همواره در پی آن بوده اند که بدانند خورشید، ماه، ستارگان و زمین از چه ساخته شده اند. طبیعی ترین راهی که به ذهن آنها راه می یافت [دانشمندان امروزی نیز چنین می پندارند] این است که اگر بتوانیم هر یک از آنها را به اجزای سازنده اش تجزیه کنیم، سرانجام به ماده ای می رسیم که در حکم آجر ساختمانی مقدماتی سازنده آن چیز است.
کلمه ی عنصر، مشتق از کلمه لاتینی «Elementum» است. کسی از منشأ این کلمه لاتینی آگاهی ندارد. شاید منشأ آن، این باشد که رومی ها برای نشان دادن ساده بودن چیزی می گفتند: «به سادگی L. M. N» چنان که امروزه گفته می شود: «به سادگی A. B. C» به هر حال «Elementul» یعنی ساده ترین جزء سازنده ی چیزهای پیچیده.
از جمله عناصر جهان که دانشمندان گذشته ذکر نموده اند، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1.
آب: تالس پس از تعمق فراوان و به دلیل فراوانی آب بر روی کره زمین، آب را عنصر سازنده جهان می دانست.
2.
آپیرون [Apeiron]: انکسیمندروس شاگرد تالس بود. او وقتی تنوع خاص موجودات جهان را مشاهده کرد دریافت که هیچ ماده ای نیست که این خواص متناقض را با هم داشته باشد، و این عقیده را پیدا کرد که عنصر اصلی جهان باید چیز مرموزی باشد که انسان با آن آشنایی ندارد و آن را «آپیرون» نامید.
3.
هوا: هوا همه چیز را در برگرفته است، این مسئله باعث شد انکسیمانوس، هوا را به عنوان عنصر سازنده جهان معرفی کند.
4.
آتش: تغییرات دائمی که در عالم در حال انجام است، هراکلیتوس را برآن داشت تا آتش را عنصر اصلی جهان پندارد. (1)
5.
ذرات مخفی: «لویست» و «دموکریت» مکتب اتمی را پایه گذاری کردند و گفتند: خلاء جهان، آکنده از ذرات مخفی است که به چشم نمی آید و این ذرات ازلی هستند و جوهر آن تغییرناپذیر است و آسمان ها و زمین از آنها پدید آمده اند.
6.
بخارهای متراکم: «هراکلیت» می گفت: اصل ستارگان که ما می بینیم بخارهایی است که متراکم و سنگ شده است. (2)
7.
عناصر چهارگانه: انباذقلس از شاگردان مکتب فیثاغورث بود، او برای توجیه مواد گوناگون، قایل به نظریه چند عنصری شد. او به این نتیجه رسید که عناصر، باید چهار عنصر باشند: 1. خاک؛ 2. آب؛ 3. هوا؛ 4. آتش، که به ترتیب نشان دهنده ی جامد بودن، مایع بودن، بخار بودن و قابلیت تغییر داشتن است. این نظریه به زودی مورد توجه فلاسفه یونانی قرار گرفت و بعدها توسط ارسطو بسط داده شد.
8.
عناصر پنج گانه: ارسطو عناصر چهارگانه انباذ قلس را عناصر تشکیل دهنده ی موجودات زمینی می دانست، ولی برای اجرام آسمانی و هر آنچه در خارج از زمین است، عنصر پنجمی معرفی کرد و آن را «اثیر» [Aether] نامید. و این به خاطر ثابت و جاویدان پنداشتن ستارگان بود. (3)

 

 



موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: عناصر و مراحل آفرینش جهان در قرآن

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 19 / 2 / 1395 | 17:34 | نویسنده : اکبر احمدی |

مروری بر آغاز آفرینش

مروری بر آغاز آفرینش

نویسنده: سید عیسی مسترحمی

 

 

پیدایش جهان از نظر علم:

کیهان شناسان نظریات مختلفی درباره ی پیدایش جهان ارائه داده اند که سه نظریه مشهور آن عبارتند از:

 

الف) انفجار بزرگ:

این نظریه در اوایل قرن بیستم ارائه و توسط یافته های «ادوین هابل»(1) (1919م. ) تأیید شد. «جرج لمایتر بلژیکی»(2) و «ژرژگاموف روسی»(3) از اولین طرفداران این نظریه بودند.
نظریه ی مذکور که به نظریه ی «ابر چگال» نیز مشهور است، (4) ادعا می کند که جهان آغازی داشته و به انتهایی می رسد. (5) بنابراین نظریه روزگاری آتشگویی وسیع از گازهای بی نهایت چگال و سوزان با بیش از تریلیون ها درجه حرارت، (6) که بیشتر متشکل از هیدروژن و هلیوم بود، وجود داشته است. این آتشگوی، پانزده میلیارد سال پیش منفجر شد [انفجار بزرگ] و انبساط آن به شهادت تغییر مکان سرخ (وقتی که کهکشانها از یکدیگر دور می‌شوند در طیف آنها تغییر مکان سرخ مشاهده می‌گردد و مفهومش این است که بسامد و در نتیجه انرژی هر فوتون کاهش می‌یابد، تغییر مکان سرخ عبارت است از تغییر مکان تابش الکترومغناطیسی به ناحیه بسامد پایین‌تر. هر چه موج بلندتر باشد، انرژی تابشی کمتر بوده و فاصله کهکشان بیشتر خواهد بود و هر چه تغییر مکان سرخ باشد، انرژی هر فوتون فرودی که به سوی ما می‌آید کمتر می‌گردد (.، هنوز ادامه دارد.
ژرژ گاموف این ماده اولیه را «یلم» نامید. این نام از کلمه ای گرفته شده است که ارسطو از آن برای نام گذاری ماده اولیه ای که به عقیده فلاسفه یونان، مواد از آن نشأت می گیرند، استفاده کرد. (7)
با گذشت زمان، تراکم ماده در بسیاری از نقاط این توده منبسط شونده گاز، پدید آمد.
این تراکم ها، با جذب ماده از محیط اطراف رشد کردند و بدین ترتیب جهان به توده های بسیار عظیمی از گاز، که هریک می رفت تا کهکشانی شود تقسیم شد. این توده ها همچنان در انبساط بی وقفه جهان شرکت دارند.
هر یک از این توده های عظیم گاز بار دیگر تکه پاره شدند و ستارگان را پدید آوردند. ستارگان نسل اول از دو گاز که در آن زمان در جهان وجود داشت، یعنی هیدروژن و هلیوم تشکیل می شوند، با گذشت زمان، عناصر دیگری در هسته ستارگان پر جرم به وجود آمدند، سپس این عناصر جدید به وسیله ی اولین ستارگان به میان گاز میان ستاره ای راه یافتند تا به عنوان ماده خام در تکوین ستارگان بعدی به کار روند. (8) از بین نظریات موجود پیرامون آفرینش اولیه جهان، این نظریه از لحاظ علمی مقبول ترین نظریه است و بیشترین طرفدار را دارد.


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: مروری بر آغاز آفرینش

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 19 / 2 / 1395 | 17:30 | نویسنده : اکبر احمدی |

خلقت آسمانها و زمین در شش روز یا هشت روز

خلقت آسمانها و زمین در شش روز یا هشت روز

 

آیا آفرینش آسمان و زمین و ارزاق ، در شش روز است یا هشت روز!؟

پرسش

قرآن می گوید: آفرینش آسمان ها و زمین چند روز طول کشید؟ پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید (56) سورة الأعراف پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش آفرید (3) سوره یونس همان (خدایى) که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز آفرید(59) سورة الفرقان او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید(7) سورة هود آیات فوق صراحتا گویای آن است که خداوند آسمان ها و زمین را در شش روز خلق فرمود. اما مطابق آیات زیر:
-بگو آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و براى او همانندهایى قرارمى‏دهید؟! (9)سورة فصلت او در زمین کوه‏هاى استوارى قرار داد و برکاتى در آن آفرید و مواد غذایى آن را مقدر فرمود، - اینها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان! (10)سورة فصلت سپس به آفرینش آسمان پرداخت، ... در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید... (11و 12 ) سورة فصلت خوب حالا به محاسبه بپردازیم: 2 روز (برای آفرینش زمین) + 4 روز( برای آفرینش برکات) + 2 روز (برای آفرینش آسمان ها) = 8 روز ، و نه 6 روز نتیجه: 6 = 8 ؟! مشکل از کجاست؟ از معجزه محمّدبن عبدالله یا از ریاضیات؟


موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: خلقت آسمانها و زمین در شش روز یا هشت روز

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 19 / 2 / 1395 | 17:28 | نویسنده : اکبر احمدی |

مبادا مزار شهیدان ، بقیع شهرمان شود

مبادا مزار شهیدان ، بقیع شهرمان شود

خدایا دلم گرفته است از همه آنانی که از ترس تاول‏ های دستم از من فرار می ‏کنند و می ‏ترسند روزی بترکد و بوی خردل همه جا را فرا گیرد ؛ از همه آنانی که از پوست سوخته صورتم می ‏هراسند
 

و از سر تأسف می ‏پرسند « ببخشید ، پوستتان مادرزادی این ‏جوری شده » و باز مرا راهی و‏الفجر 8 می‏کنند ؛ آن هنگام که فاو آخرین نفس‏ هایش را می ‏کشید و شیمیایی می ‏شد. 
وقتی که از عباس می ‏پرسم دست ‏هایت را کجا به امانت سپرده‏ای می‏ گوید : « به عملداری مولا دادم » و بعد می‏ خندد ، ولی نمی‏ دانم چرا او را که می ‏بینند از او می ‏پرسند : « برادر شما تصادف کرده‏اید » یا اینکه می‏ دانند دست‏ هایش بال‏ های پروازش است و می ‏دانند دست ‏هایش بهای آزادی آنها بوده است. 




دلم می‏ گیرد از تمام آنهایی که محمد را می ‏بینند بر ویلچر نشسته ، نچ نچی می ‏کنند و با گفتن « طفلکی » عمق تأسف خویش را ابراز می ‏کنند و وقتی همسرش را می‏ بینند که او را بر ویلچر هل می ‏دهد می‏ گویند « خدا صبرتان بدهد » ، ولی نمی ‏دانند محمد یک عمر شرمنده همسرش است. او تمام هستی‏ اش را به اسلام سپرد . 
دلم می‏ خواهد همه بدانند من قلبم را در میان رمل‏ های فکه به یادگار گذاشتم و روحم را بر روی سیم خار‏دارهای میدان‏های مین شلمچه معبر عبور رزمندگان کردم ، دست ‏هایم را در کنار فرات به ودیعه سپردم تا روزی بال پروازم شوند و چشم‏ هایم را ، آن ‏گاه که به شهیدی که با نگاه آخرینش خنده می ‏کرد و ماندگان را تا ابد شرمنده می‏ کرد می‏ نگریستم ، فراموش کردم . 
از روزی که از کنار شهیدان جدا شدیم و اسیر این زمین خاکی شدیم، هر سال دعای « اللهم فک کل اسیر» را می‏خوانیم تا شاید بند های اسارت ما نیز گسسته شود. پاهایم را در جاده کربلا هنگامی که می ‏رفتم تا خونم را هدیه کنم و راهش باز شود از دست دادم . تمام وجودم را در مرصاد از زیر تانک‏ ها بیرون کشیدم ، هنوز رد شنی ‏اش بر صورتم باقی است. از والفجر8 جگرم می ‏سوزد. 
هنوز صدای حاج همت در درونم می‏ پیچد ؛ او قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است. وقتی کنار هور بوسه بر سجده ‏گاه شهیدی زدم بغض نی‏ ها شکست و هورالهویزه در غم آلاله ‏ها خون گریه کرد. 

 

دلم می‏ گیرد از تمام کسانی که هنوز به دنبال میدان شاه هستند و از خیابان فرح سراغ می ‏گیرند. دلم می‏ گیرد از آنانی که به جای نام شهید کوچه‏ هایشان را با نام دیگری می ‏خوانند . باور کنید نام آنان برکت دارد. سردارانمان کم نیستند ، حتی اگر تمام تهران را با نام آنان بخوانیم. 
از روزی که از کنار شهیدان جدا شدیم و اسیر این زمین خاکی شدیم، هر سال دعای « اللهم فک کل اسیر» را می‏خوانیم تا شاید بند های اسارت ما نیز گسسته شود. 
خدایا ! تپش قلب من از خون آنان است ، مگذار من نیز در زیر دوش صحت و عافیت از گذشته خویش توبه کنم . مگذار که عشق سنگسار شود و ایثار. 
خدایا ! مگذار از اینجا جاده‏ای به دل کوفه باز شود و علی تنها بماند ، مگذار مزار شهیدانمان بقیع شهرمان شود و هیچ زائری نداشته باشد.



موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: مبادا مزار شهیدان ، بقیع شهرمان شود

تاريخ : دو شنبه 18 / 2 / 1395 | 16:59 | نویسنده : اکبر احمدی |

ثواب نماز در حال دویدن !

ثواب نماز در حال دویدن !

سال 62 به دلیل حضور گروهك‌های ضدانقلاب در كردستان مدتی را در منطقه بوكان مستقر بودیم. محرم آن سال 12 نفر در پایگاه بودیم كه علی‌رغم فشار زیاد كاری و تأمین جاده‌ هنگام شب‌، در اتاقی كه نمازخانه و استراحتگاه بود، برای اباعبدالله (ع) عزاداری می‌كردیم. 





در میان ما كسی كه به مداحی آشنا باشد،‌ نبود و بچه‌ها با هر صدایی كه داشتند، نوحه‌سرایی می‌كردند و در طول دهه اول محرم همان نوحه‌های تكراری را می‌خواندند، اما عشق به امام حسین (ع) و عزاداری برای ایشان به قدری زیاد بود كه افراد توجهی به تكراری بودن اشعار نداشتند و فقط برای امام حسین (ع) سینه‌زنی می‌كردند. 
سال 63 چند ماه قبل از آغاز یكی از عملیات‌ها در پادگان دوكوهه مستقر بودیم؛ هر گردان دسته عزاداری تشكیل می‌داد و یك نفر مداحی می‌كرد و دسته‌‌های عزاداری و سینه‌زنی گردان‌ها در حسینیه دوكوهه جمع می‌شدند. 
بنده در گردان تخریب لشكر 27 محمد رسول‌الله (ص) بودم و به ما گفتند سریع به منطقه بروید و ما هم سریع به جزیره برگشتیم و روی یكی از جاده‌های حساس، میدان مین گذاشتیم كه شب قبل از عملیات خود حاج همت مستقیم فرماندهی می‌كرد؛ دعای توسل را خواندیم و با 12 نفر از بچه‌های تخریب تا حدود 100 متری عراقی‌ها در آن تاریكی شب نزدیك شدیم، اما انگار عراقی‌ها كور شده بودند؛ جلوی پای عراقی‌ها میدان مین زدیم و زمانی كه به عقب برمی‌گشتیم، هوا تقریبأ روشن شده بود. 





صبح بود و هنوز عراقی‌ها متوجه میدان مین نشده بودند؛ در دو طرف مكانی كه عراقی‌ها مستقر بودند، مرداب بود و در وسط هم ما میدان مین كاشته بودیم؛ زمانی كه به عقب برگشتیم متوجه شدیم كه بچه‌های پدافند در كانال هستند و به همین خاطر جا كم بود و ما مجبور بودیم به مقر برگردیم و چون در دید عراقی‌ها بودیم باید تا مقر می‌دویدیم و حتی در آن حالت دویدن بود كه بچه‌ها نماز صبحشان را خواندند. 
چند وقت بعد از آن روز، بچه‌ها از آیت‌الله مشكینی پرسیدند «كه نماز صبح را اینگونه خواندیم» و آیت‌الله مشكینی شروع كرد به گریه كردن و گفت «من حاضرم چند سال عبادتم را با یك ركعت نماز شما عوض كنم»؛ زمانی كه عراقی‌ها خواستند حمله كنند به این میدان مین برخورده بودند و چند نفرشان كشته شده بودند. 
فردای آن روز روزنامه‌ها نوشتند كه «جزیره مجنون تثبیت شد»؛ برنامه آن شب را خود شهید همت به طور مستقیم فرماندهی كرد و پس از تثبیت شدن جزیره مجنون بود كه به فیض رفیع شهادت نائل شد.


موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: ثواب نماز در حال دویدن !

تاريخ : دو شنبه 18 / 2 / 1395 | 16:57 | نویسنده : اکبر احمدی |

همه ادعا می کنند شهدا شرمنده ایم

همه ادعا می کنند شهدا شرمنده ایم 


سلام شهید ؛ سلام برادر ؛ سلام سفر کرده ؛ سلام گمنام ( من به کی باید سلام کنم؟)
به رسم هر نامه فکر کنم اول باید شما رو از حال و هوای خودمون و چیزهایی که به رسم امانت بهمون سپردین و رفتین با خبر کنم ؛ هر چند شما خود گواه تر از مایین .

اینجا خبری نیست جز اینکه ، همه سالهاست ادعا میکنند که شرمنده شما هستند و جالب تر اینکه نمیدونم چرا هر روز به این شرمندگیشون افزوده میشه به جای اینکه کمترش کنند و هی نخواند این جمله تکراری رو بگند.
اینجا خبری نیست جز اینکه ، خونه حاجی بود که موقع شهادتش سپرد این باشه واسه جلسات بچه های جبهه و جنگ و جلسات معنوی و هر هفته چند شب بچه ها اونجا جمع می شدند ؛ چند وقت پیش وراث گرفتند و جزو ساختمان بغل که داره پاساژ میشه انداختند تا نان شبه حلال به دست بیارند.
اینجا خبری نیست جز اینکه، هی فکر میکنم شما بی معرفتی کردین و ما رو تنها گذاشتین یا ما بی معرفتی می کنیم و سراغی از شما نمی گیریم؟
اینجا خبری نیست جز اینکه، محمد گلستان بود که توی عملیات فتح المبین قطع نخاع شد ؛ چند روز پیش توی پارک کنار بساط کوچیک بادکنک و آدامس و پفکش نشسته بود که سد معبریها خودشو بساطشو با چه وضعی ریختند و بردند.

اینجا خبری نیست جز اینکه ، سلیمه خانم بود که دوتا پسرش توی عملیات کربلای 5 شهید شدند و پیکرشون هیچ وقت برنگشت و گمنام مو ندند ؛ صاحب خونه چند روز پیش اثبابشو ریخت تو کوچه ؛ طفلک سلیمه خانم فقط عکس پسراشو توی بغلش گرفته بود و یه گوشه کوچه نشسته بود و به سر کوچه چشم دوخته بود .
اینجا خبری نیست جز اینکه ، ما هر روز داریم به زخم و تاولهای جانبازهای شیمیایی نمک میزنیم ؛ لابد تجربه کردین که وقتی نمک به زخم میخوره چه سوزشی داره!!!

اینجا خبری نیست جز اینکه ، داره یادمون میره مزار باکری کجاست ؛ داره یادمون میره وصیت خرازی و همت چی بود ؛ اسمها تون اگه سر کوچه ها نبود و برای آدرس پستی نمیخواستیم شاید یادمون می رفت ؛ داره یادمون میره چرا بعضی ها می خواستند موقع عملیات نوشته سربندشون یا زهرا باشه؟
اینجا خبری نیست جز اینکه........................................ .....؟؟
اگه بخوام بنویسم حالا حالاها باید بنویسم ولی چه کنم که دیگه طاقت نوشتن این جور چیزارو ندارم .خیلی دلم میخواست نامه ای که می نویسم شاد و روحیه بخش باشه ؛ خیلی دلم میخواست بهتون بگم که امانتهایی که بهمون سپردین صحیح و سالمند ولی چه کنم که نه خیلی اهل دروغ گفتن هستم و نه میشه به شهدا دروغ گفت. راستی اگه خواستین جواب نامه رو بدی باهاش چند ماسک هم بفرستین اینجا هواش خیلی سمی و غبار آلوده.
ولی هنوز امیدواریم به اینکه : گرچه رفتند ولی قافله راهش برجاست
ولی هنوز امیدواریم به اینکه : نیست جز در گرو رفتن ما ماندن ما 




التماس دعا

منبع: تبیان


موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: همه ادعا می کنند شهدا شرمنده ایم

تاريخ : دو شنبه 18 / 2 / 1395 | 16:54 | نویسنده : اکبر احمدی |
صفحه قبل 1 ... 508 509 510 511 512 ... 565 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.