ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

ندای وحی

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

رهنمودهایی برای دختران جوان




 





مقــدمــــه

بی تردید دختران بخش عظیمی از هر جامعه را تشکیل می دهند 
که مدیران جوامع به تناسب بینش ها و باورهای خود به نوعی 
برای این قشر برنامه ریزی می کنند. 

در جوامع غربی دختران وسیله ای برای رونق بازار هوس 
و ابزاری برای تبلیغات اقتصادی اند و در نتیجه، 
برنامه ریزی ها در این محدوده است. 

اما از آن جا که دختران در فرهنگ اسلامی از ویژگی و جایگاه خاصی برخوردارند، 
لازم است برای حفظ این جایگاه یک دسته از اصول و ارزش ها و مراقب ها
رعایت شود تا بدین وسیله دختران بعوانند پاسدار ارزش های واقعی خود باشند. 

این نوشتار کامل است برای آشنایی با ارزش ها و ضد ارزش ها 
و دام ها و خطرهایی که در برابر این قشر عظیم قرار دارد 
که به شکل های مختلف و متنوعی تنظیم شده همچون هشدار ها، د
استان ها، پندها، نکته ها، شعرها، سفارش ها، گزیده ها و...

نام کتاب را، «برای ریحانه» گذاشتم به اقتباس از روایاتی که 
از زنان و دختران تعبیر به ریحانه به معنای «گل» نموده اند.

امیدوارم که ان شاءالله این مجموعه رهنمودی باشد برای دختران و ره توشه ای
برای مربیان و معلمانی که رسالت تربیت دخترانرا بر دوش دارند.

والسلام

محمود اکبری




ارزش دختر در اسلام

دختر در فرهنگ اسلامی از ویژگی ها و جایگاه خاصی برخوردار است. 
در منابع اسلامی با تعبیرات جالبی چون ریحانه (گل)، قواریر (بلور)،
حسنات (نیکی ها) و بهترین فرزندان از او یاد شده است.

پیامبر گرامی اسلام درباره دختر نازنین خود فاطمه زهرا فرمود : 
«ریحانه اشمها1: ریحانه ای است که می بویم او را.
1. مکارم الاخلاق، ص 251؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 101.

امام سجاد در تعبیر جالب و لطیفی فرمود:
هنّ قواریر لا تکسروهنّ؛ 1
دختران و زنان بلورند، آنها را نشکنید.
نیز فرزند بزگوارش صادق آل محمد (ص) فرمود:
البنات حسنات و البنون نعمه و انما یثاب علی الحسنات و یسئل عن النعمه؛ 2

دختران حسنات و نیکی اند و پسران نعمت، همانا 
بر حسنات ثواب شود و از نعمت سؤال می شود.


ارزش دختر در اسلام

دختر در فرهنگ اسلامی از ویژگی ها و جایگاه خاصی برخوردار است. 
در منابع اسلامی با تعبیرات جالبی چون ریحانه (گل)، قواریر (بلور)،
حسنات (نیکی ها) و بهترین فرزندان از او یاد شده است.

پیامبر گرامی اسلام درباره دختر نازنین خود فاطمه زهرا فرمود : 
«ریحانه اشمها1: ریحانه ای است که می بویم او را.
1. مکارم الاخلاق، ص 251؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 101.

امام سجاد در تعبیر جالب و لطیفی فرمود:
هنّ قواریر لا تکسروهنّ؛ 1
دختران و زنان بلورند، آنها را نشکنید.
نیز فرزند بزگوارش صادق آل محمد (ص) فرمود:
البنات حسنات و البنون نعمه و انما یثاب علی الحسنات و یسئل عن النعمه؛ 2

دختران حسنات و نیکی اند و پسران نعمت، همانا 
بر حسنات ثواب شود و از نعمت سؤال می شود.


 

1 . مکارم الاخلاق، ج 1، ص 240.
2 . وسائل الشیعه، ج 15، ص 104.
3 . همان، ج 4، ص 79.
4 . همان، ج 15، ص 104.
5 . نهج الفصاحه، حدیث 1522.
6 . مستدرک، ج 15، ص 118.
7 . تفسیر نمونه، ج 11، ص 275.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: رهنمودهایی برای دختران جوان

تاريخ : یک شنبه 15 / 5 / 1395 | 8:24 | نویسنده : اکبر احمدی |

نکته هاي ظريف ٬‌براي دختران امروز ٬‌مادران فردا



 


نکته هاي ظريف ٬‌براي دختران امروز ٬‌مادران فردا

روز ملی دختران، روز برداشتن برداشت­های غلط از جامعه دختران است.

دختران یا بهتر بگوییم مادران آینده، بال­های پرواز فرزندانشان به سوی کمال و سعادت خواهند بود؛ اگر بخواهند.

دخترم! وقتی تو اعتماد به نفست را از دست می­دهی و در پیله آهنین تنهایی فرو می­روی، تنها کسی که از تو یاد می­کند «انتظار بیهوده» است.

اگر بر زمینی به نام قانون گام بگذاری و از راه­های مطمئن عبور کنی، آن گاه به دختر بودنت افتخار خواهی کرد.

روز ملی دختران، روز هم­زبانی، هم دلی، هم­پیمانی، هم­نوایی و همبستگی دختران ِ ایرانی است.

این حقیقتی است که فواید دختران از ده انگشت دست همه مردم دنیا بیشتر است.

روز ملی دختران، فرصتی است که دختران نگاهشان را به دقت نگاه کنند!

دختران شاد و دختران غمگین! آیا شما برای شادی­ها و غم­هایتان دلیل عاقلانه­ای دارید؟

دخترانه بکوشیم. چنان باشیم که به هر کس بگوییم مثل من رفتار کن.

دخترانه بکوشیم. رفتارمان را اصلاح کنیم که از شکل و اندام خوب بهتر است.

پرفایده بودن ِ تو، زمانی بر اطرافیانت آشکار می­شود که در مقابل ِ فرمان ِ عقلت، سر تعظیم فرود آوری.

اکنون که خداوند «دختر بودن» را به تو هدیه کرده است، سپاس گزار باش و این عطیه را قدر بدان و در حفظ آن بکوش!

جامعه خوب، دخترانی خوب تربیت می­کند، و دختران خوب، جامعه خوب را.







موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: نکته هاي ظريف ٬‌براي دختران امروز ٬‌مادران فردا

تاريخ : یک شنبه 15 / 5 / 1395 | 8:22 | نویسنده : اکبر احمدی |

عالمه ی آل بتول

عالمه ی آل بتول 




اول ذی القعده میلاد بزرگ بانویی است که نام شریف ایشان فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون می باشد.
حضرت معصومه علیهاالسلام در همان سنین کودکی پدر گرامی خود را که در حبس هارون در شهر بغداد به شهادت رسید، از دست داد و از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام قرار گرفت.


بشارت ولادت

اهل بیت علیهم السلام به فضایل و مناقب حضرت فاطمه معصومه علیها السلام)حتی قبل از تولد او اشاره کرده اند. امام جعفر صادق علیه السلام در ضمن حدیث مشهوری - پیش از آنکه امام کاظم علیه السلام متولد شد - از دفن پیکر مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در قم خبر داده و در این باره فرموده بود:

«آگاه باشید! حرم خدا، مکه است و ... همانا قم، کوفه کوچک است و سه در از درهای هشت گانه بهشت به سوی قم گشوده می شود. به زودی بانویی از تبار من در قم دفن می گردد و نام او فاطمه دختر موسی است و با شفاعت او همه شیعیان من داخل بهشت خواهند شد».(بحار الانوار، ج57، ص 216؛ مجالس المومنین، نورالله شوشتری ، ج1، ص 83.)

همچون زینب


در سال 200 هجری قمری در پی اصرار و تهدید مأمون عباسی سفر تبعیدگونه حضرت رضا علیه السلام به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اینکه کسی از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهی خراسان شدند.
یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه علیهاالسلام به شوق دیدار وی و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده ای از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلی مورد استقبال مردم واقع شد. 
 
 
حضور وی در کنار پدری همچون امام موسی بن جعفر علیهماالسلام و برادری چون حضرت رضا علیه السلام که از علم «لدنّی» برخوردار بودند، سبب شد فاطمه معصومه علیهاالسلام از نظر علمی و آگاهی به مسائل دینی و معارف اسلامی اعم از احکام و اخلاق و ... در حدّ بالایی از رشد علمی برسد تا آنجا که گاهی با نبود پدر بزرگوارش به پرسش‏های دینی و فقهی شیعیان پاسخ می‏داد

در این سفر آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان، حضرت زینب علیهاالسلام، پیام مظلومیت و غربت برادر گرامی شان را به مردم مۆمن و مسلمان می رساندند و مخالفت خود و اهل بیت علیهم السلام را با حکومت حیله گر بنی عباس اظهار می کردند. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید، عده ای از مخالفان اهل بیت علیهم السلام که از پشتیبانی مأموران حکومت برخوردار بودند، راه را بر ایشان بستند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند. در پی این حادثه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند و حتی بنا بر نقلی حضرت معصومه علیهاالسلام را نیز مسموم کردند.( ماهنامه دنیای زنان شماره 52)




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: عالمه ی آل بتول

تاريخ : یک شنبه 15 / 5 / 1395 | 8:20 | نویسنده : اکبر احمدی |

«بگو کیستی؟»






«بگو کیستی؟» 



این بانو کیست که پاکی، از خورشید عفت او جلوه گرفته است
و قداست، از کوثر عصمت او آب و تاب؟!

این بانو کیست که کویر قم، به قدوم دعای او، به بهار نیایش 
و ستایش تبدیل شده است و کهکشان امامزادگان قم، در آسمان معنویت
و منظومه عشق او اجرام طواف بر قامت ارادت خود بسته‏اند و 
ملایک، بال تبرک و توسل به ضریح آسمانی‏اش می‏کشند؟!

این بانو کیست که هر تار و پود لباس مهرش، بوی رضا علیه‏السلام 
به مشام تأمل می‏رسد و صدف قم، به لؤلؤ وجود او، در 
حلقه شهرها به خود می‏بالد و می‏نازد؟!

این بانو کیستت که معلم و مربی خصوصی او، امام موسای کاظم علیه‏السلام ،
بر سطر سطر تکالیف الهی او آفرین می‏گوید و قلم اندیشه او را می‏گشاید
و اسفند جان به یمن دانایی فرزندش، در آتش دعا دود می‏کند
که: (جان پدر به فدای دُردانه خود)؟!


این بانو کیست که جرعه جرعه زیارتنامه‏اش از سبوی عشق و ارادت
برادرش امام رضا علیه‏السلام در بزم توسل به جام و جان مشتاقان کرامت
او ریخته می‏شود؛ جرعه‏های معرفتی که هر قطره‏اش لکه‏های هوس و آلودگی
وسوسه شیطان را از تن فطرت پاک می‏کند؟!

این بانو کیست که جلوه‏های دوباره شکوه فاطمه علیهاالسلام و شرف 
زینب علیهاالسلام و زلال عصمت او نمایان است؟!


«عمه سادات سلام علیک روح مناجات سلام علیک 
عمه سادات بگو کیستی فاطمه یا زینب ثانی‏ستی 

تو، «شفیعه محشری» که شمیم بهشتی شفاعت، از شبکه ‏های ضریحت 
مشام امید را می‏نوازد: «یا فاطمةُ اِشْفَعی لَنا فی الجنةِ فانّ لکِ عندَ اللهِ شأنا مِنَ الشأنِ».

و بوی قبر پنهان زهرا علیهاالسلام در لحظه لحظه آئینه‏ های حرمت
نمایان است؛ و کوچه باغ یادها، از تو بوی یاس کبود گرفته است.

پرتوی از تلألو زهرا گوهری پربهاست معصومه
تو «کریمه اهل بیتی» که حاتم طائی، هر شب قصه ‏های دست بخشنده‏ اش
را از نقره‏ های تابش مهتاب می‏شنید 


و قطره کوچک جود خویش را در مقابل دریای کرم تو ناچیز می‏شمرد و امروز،
ستاره‏ها از پشت پرده شب،دست گدایی به سوی گنج ضریحت می‏کشند و هر روز
خورشید دانش الهی از فروغ روی ماه تو، از آسمان بلند فیضیه دست پرتوهایش 
را بر سر افکار جهانی می‏کشد.

تو «فاطمه معصومه ای» که گل نجابت، عشق حیا و عفاف او را در
مدرسه شرافت و طراوت، بر روی گلبرگ‏های غیرت خود تمرین می‏کند و
صادق آل محمد علیه‏السلام ، به خاطر طهارت روحش، مُهر حرم خود
را بر سند عنایت، به قم زد.


آری! تو چراغ فروزان خدایی در شب تار دنیائی

«آیتی از خداست معصومه لطف بی‏انتهاست معصومه» 





محمدحسین قدیری


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: «بگو کیستی؟»

تاريخ : یک شنبه 15 / 5 / 1395 | 8:19 | نویسنده : اکبر احمدی |

خورشید، پرفروغ


 


 

آسمان، دامن دامن گل به زمین هدیه می کند.
پرنده ها، زیباترین نغمه های عاشقانه شان را در
گوش درخت ها زمزمه می کنند.

خورشید، پرفروغ تر از هر روز، بر خانه نورانی 
موسی بن جعفر علیه السلام می تابد و باران، قطره قطره
آواز می شود به یمن قدوم مبارک بانویی بهشتی.


بانویم معصومه! نگاه معصومانه ات، امید را در دل خسته زمین 
می رویاند و رایحه پاک بهشتی ات، نسیم را به وجد می آورد.

آمدی؛ تا پروانه ها، رمز و راز عاشقی را بر
گرد شمع آسمانی وجود تو تجربه کنند.


آمدی؛ تاکلمات، واژه واژه دعا شوند و در دست های 
نجیب و مهربان تو، به اجابت برسند.


آمدی؛ تا به کویر خشکیده قم، حضور سبز بهار را هدیه کنی.



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: خورشید، پرفروغ

تاريخ : یک شنبه 15 / 5 / 1395 | 8:18 | نویسنده : اکبر احمدی |

میلاد فخر زنان






میلاد فخر زنان





سلام، فاطمه معصومه! 

تو آمدی و با آمدنت، بال فرشتگان الهی فرش زمین شد
تامعصومیت، مطهره ای دیگر از فرزندان محمّد (ص) را در برگیرد.


گلی همزاد علی بن موسی الرضایی که از یک شاخه 
روییدید تا هر دو، پناه دل سوختگان باشید.

امروز بر شانه های خاک، گام نهادی تا لباس شفا را
بر روح مجروح دردمندان بپوشانی. 


نام روشن و شفاف تو ای فخر زنان عالم! 
شفیعه روز قیامت و انیس لحظه های عبادت است؛

آنجا که از صمیم قلب، به تو توسل می جوییم تا
بر گردنه های سنگین گناه در میانه راه نمانیم.







رزیتا نعمتی


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: میلاد فخر زنان

تاريخ : یک شنبه 15 / 5 / 1395 | 8:17 | نویسنده : اکبر احمدی |

مقام علمي حضرت معصومه (س)

 



مقام علمي حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشيع است و مقام علمي بلندي دارد. 

نقل شده که روزي جمعي از شيعيان، به قصد ديدار حضرت موسي بن جعفر (ع) و پرسيدن پرسش هايي از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش هاي خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکي خردسال بيش نبود، تحويل دادند. 

فرداي آن روز براي بار ديگر به منزل امام رفتند، ولي هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش هاي خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدي به خدمت امام برسند، غافل از اين که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. 

وقتي پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان، شهر مدينه را ترک گفتند. از قضاي روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتي امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدايش. 


حضرت فرمودند :خداوند حرمى داردند كه مكه است پيامبر حرمى داردند و آن مدينه است و حضرت على (ع) حرمى داردند و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود .

زنى از فرزندان من در قم از دنيا مى رودند كه اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شيعيان من وارد بهشت مى شوند .



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: مقام علمي حضرت معصومه (س)

تاريخ : یک شنبه 14 / 5 / 1395 | 8:15 | نویسنده : اکبر احمدی |

مظهر فضايل

مظهر فضايل

حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضايل و مقامات است. 

روايات معصومان (ع) فضيلت ها و مقامات بلندي را به آن حضرت نسبت مي دهد. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايند: 

«
آگاه باشيد که براي خدا حرمي است و آن مکه است؛ و براي پيامبر خدا حرمي است و آن مدينه است. 

و براي اميرمؤمنان حرمي است و آن کوفه است. بدانيد که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. 

آگاه باشيد که قم، کوفه کوچک ماست، بدانيد بهشت هشت دروازه دارد که سه تاي آن ها به سوي قم است. بانويي از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند 

ونيز امام رضا عليه السلام فرمودند:

كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زيارت كند پاداش او بهشت است .


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: مظهر فضايل

تاريخ : یک شنبه 14 / 5 / 1395 | 8:13 | نویسنده : اکبر احمدی |

ویژه نامه میلاد کریمه آل الله حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها



سرچشمه دانش

 

حضرت معصومه (س) در خانداني که سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقي بود، پرورش يافت.

 

پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوي گرامي به شهادت رسيد، فرزند ارجمند آن امام، يعني حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعليم و تربيت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نيز بر عهده گرفت.

 

در اثر توجهات زياد آن حضرت، هر يک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامي والا دست يافتند و زبانزد همگان گشتند.

 

ابن صباغ ملکي در اين باره ميگويد: «هر يک از فرزندان ابي الحسن موسي معروف به کاظم، فضيلتي مشهور دارد».

 

بدون ترديد بعد از حضرت رضا (ع) در ميان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمي و اخلاقي، والامقام ترين آنان است.

اين حقيقت از اسامي، لقب ها، تعريف ها و توصيفاتي که ائمه اطهار (ع) از ايشان نموده اند، آشکار است و اين حقيقت روشن مي سازد که ايشان نيز چون حضرت زينب (س) «عالمه غير معلمه» بوده است. 


 

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ویژه نامه میلاد کریمه آل الله حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

تاريخ : یک شنبه 14 / 5 / 1395 | 8:9 | نویسنده : اکبر احمدی |

ویژه نامه میلاد کریمه آل الله حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها



╫►♥◄╫ آفتاب قم ╫►♥◄╫
* ویژه نامه میلاد کریمه آل الله حضرت فاطمه معصومه
سلام الله علیها و بزرگداشت مقام دختر وهفته کرامت*


همسایه

همسایه، سایه ات به سرم مستدام باد


لطفت همیشه زخم مرا التیام داد


وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی


تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی

هر شب دلم قدم به قدم می کشد مرا



بی اختیار سمت حرم می کشد مرا



با شور شهر فاصله دارم کنار تو



احساس وصل می کند آدم کنار تو



حالی نگفتنی به دلم دست می دهد



در هر نماز مسجد اعظم کنار تو



با زمزم نگاه دمادم هزار شمع



روشن کننند، هاجر و مریم کنار تو



تا آسمان خویش مرا با خودت ببر



از آفتاب رد شده شبنم کنار تو



در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست



خونین تر است ماه محرم کنار تو



ما در کنار صحن شما تربیت شدیم



داریم افتخار که همشهری ات شدیم



ما با تو در پناه تو آرام می شویم



وقتی که با ملائکه همگام می شویم



بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات



مردان شهر نوکر و زنها کنیز هات



زیبا ترینِ خاطره هامان نگفتنی ست



تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست



باران میان مرمر آیینه دیدنیست



این صحنه در برابر آیینه دیدنیست



مرغ خیال سمت حریمت پریده است



یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است



خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم



جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم



اعجاز این ضریح که همواره بی حد است



چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است



من روی حرف های خود اصرار می کنم



در مثنوی و در غزل اقرار می کنم



ما در کنار دختر موسی نشسته ایم



عمریست محو او به تماشا نشسته ایم



اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست



ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم



قم سالهاست با نفسش زنده مانده است



باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم



بوی مدینه می وزد از شهر ما، بیا



ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم



از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان



از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان



من هم دلیل حسرت افلاک می شوم



روزی که زیر پای شما خاک می شوم...





سید حمید رضا برقعی



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ویژه نامه میلاد کریمه آل الله حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

تاريخ : یک شنبه 14 / 5 / 1395 | 8:6 | نویسنده : اکبر احمدی |

حکایات اخلاقی


 


جراحی بدون بی هوشی !

آورده اند: 
مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری بیماری زخم معده داشتند که احتیاج به عمل جراحی داشت، از طرفی ایشان سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بودند و تحمل جراحی بدون بیهوشی نیز ممکن نبود.

پیش از آن که عمل جراحی آغاز شود، ایشان اجازه بی هوش کردن را به پزشک ندادند [چون به نظر ایشان در وضعیت بی هوشی، تثقلید مقلدینشان دچار اشکال می شد] از این رو به پزشکان معالج فرمودند: 
هر گاه من مشغول قرائت سوره مبارکه انعام شدم، شما مشغول عمل شوید من توجه ام به قرآن است و در این صورت هیچ مشکلی پیش نمی آید. [ایشان آن چنان به قرآن توجه پیدا میکردند که احساس درد نمی کردند.] همان طور هم شد و با تمام شدن عمل جراحی، قرائت سوره مبارکه انعام نیز به پایان رسید!
 


آتش در خرمن!

مرحوم آیت الله العظمی اراکی می فرمودند: 
مرحوم آخوند ملا محمد کبیر، قطعه زمینی در اطراف سلطان آباد اراک داشتند که در آن، زراعت می کرد و نان سال اهل و عیال خود را از آن زمین به دست می آورد. 
یک وقت که حاصل زمین را خرمن کرده بود ودر دشت، خرمن های دیگری نیز وجود داشت، کسی عمداً یا سهواً آتش روشن می کند، باد می وزد و آتش به خرمن ها می افتد و خرمن ها یکی پس از دیگری در آتش می سوزد. 
شخصی نزد مرحوم آخوند کبیر می رود و می گوید: چرا نشسته ای! نزدیک است خرمن شما آتش بگیرد. 
آخوند کبیر تا این سخن را می شنود عبا و عمامه اش را می پوشد و قرآن به دست بر سر خرمن می رود و رو به آتش می ایستد و خطاب به آن می گوید: 
ای آتش! این نان اهل و عیال من است، تو را به این قرآن قسم می دهم این خرمن را نسوزانی . 

در حالی که تمام خرمن های دیگر خاکستر شده بود این یک خرمن سالم ماند! هر کس می آمد و می دید، انگشت حیرت به دندان می گزید و متحیر می شد که چطور این خرمن سالم مانده است. 
این بزرگواران تربیت شده و درس گرفته از مکتب حضرت ابراهیم علیه السلام هستند که چون خداوند به آتش امر کرد: {یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم}، آموخته اند که هر چیزی ممکن است به امر خداوند و به اذن او انجام گیرد.
بزرگان دین نیز هنگام مشکلات، با توجه به آیات قرآن و زندگی معصومین علیهم السلام، مصائب را از خود دور یا تحمل آن را به خود شیرین می کردند!

یا رب این آتش که در جان من است / سرد کن آن سان که کردی بر خلیل
 


همه حرفها حساب دارد !

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می فرمود : 
گاهی با خود میخواندم «ای من فدای آن که زبان و دلش یکی است.» 
در عالم معنا، سلمان را به من نشان دادند و گفتند: این شخص زبان و دلش یکی است و می خواهیم تو را فدای او بکنیم. 
من گفتم : حاضر نیستم فدای سلمان شوم، من فدای پیامبر و امام می شوم. 
فهمیدم حرفهایی که می زنیم همه حساب دارد و بایستی آنها را راست بگوییم. 
از آن جا که حاضر بودم نوکری سلمان را به جا آورم، از آن پس می خواندم : 
«ای من غلام آنکه زبان و دلش یکی است.»
 


ادب در تلاوت قرآن

آیت الله شیخ محمد تقی آملی - ره -  می فرمود: 
من در بحث فقه آیت الله سید علی آقا قاضی شرکت می کردم. 
روزی از ایشان پرسیدم – آن روز هوا بسیار سرد بود – ما میخوانیم و می شنویم که عده ای هنگام قرائت قرآن کریم آفاق پیش روی شان باز می شود و غیب و اسرار برای آنها تجلی می کند، در حالی که ما قرآن می خوانیم و چنین اثری نمی بینیم؟! 

مرحوم قاضی مدت کوتاهی به چهره من نظر کرد سپس فرمود:
بلی! آنها قرآن کریم را تلاوت می کنند با شرایط ویژه، رو به قبله می ایستند، سرشان پوشیده نیست، کلام الله را با هر دو دستشان بلند می کنند و با تمام وجودشان به آنچه تلاوت می کنند، توجه دارند و می فهمند جلوی چه کسی ایستاده اند؛ اما تو قرآن را قرائت میکنی در حالی که تا چانه ات زیر کرسی رفته ای و قرآن را روی زمین می گذاری و در آن می نگری!

آیت الله شیخ محمد تقی آملی می گفت: 
بلی، من همین طور قرآن می خواندم و زیاد به قرائت آن می پرداختم، مثل این که مرحوم قاضیمراقب و ناظر وقت قرائتم بوده است. بعد از این ماجرا با تمام وجود به سویش شتافتم و ملازم جلسه هایش شدم.
 

 


اثر وضعی قطع صله ارحام !

استاد فاطمی نیا فرمودند: 
یکی از علما - که از دنیا رفته است- از یکی از صلحا برایم تعریف می کرد که :
 یک نفر گفته بود: 
من در قسمت بایگانی اداره ای کار می کردم و پرونده های متعدد و بعضا بسیار مهم می آمد و ما در قسمت بایگانی قرار می دادیم.
یک روز پرونده بسیار مهمی به دستم رسید. 
چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است. هر چه گشتم پیدا نشد.
در آن گیر و دار که کاملا ناامید شده بودم، به بنده خبر دادند: چون شما مسئول پرونده ها هستید اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود، حکمی که در آن مورد شما اجرا می شود یا اعدام است یا حبس ابد! 
از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم، ایشان دستور ختمی فرمودند که انجام بده. 
همان توسل را انجام دادم. 
روزی که قرار بود نتیجه بگیریم از پرونده خبری نبود با ناراحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان مولوی رفتم. دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا! مشکل تو به دست آن شخص – که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است – حل می شود. 
بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات دویدم و دامن آقا را گرفتم و گفتم: آقا جان! به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل می شود.

پیر مرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمی کشی؟ 
حالتی بهت زده و متعجب داشتم. 
ایشان فرمودند: چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته، یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای، انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟! 
تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود.
بعد از شنیدن صحبت پیرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم. 
وقتی در زدم و خواهر همراه چند فرزند رنجورش در را باز کرد ، متوجه شد من هستم، گفت: چطور است بعد از چهار سال آمده ای؟! 
گفتم: خواهر! از من راضی شو. بچه هایت را از من راضی کن. بعدا برایت تعریف می کنم، غلط کردم.

آن گاه رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم. فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که پرونده پیدا شده است. 
این پیر مرد عرق چین به سر، کسی نبود جز عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط .

 

ای کاش مسئله گو می شدی

محدث قمی برای فرزند بزرگش نقل کرده است: 
وقتی کتاب منازل الاخره را تألیف کردم، کتاب به دست شیخ عبدالرزاق مسئله گو – که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه مسئله می گفت- افتاد. 
مرحوم پدرم کربلایی محمد رضا از علاقه مندان او بود. 
شیخ عبدالرزاق روزها کتاب «منازل الاخره» را باز می کرد و برای شنوندگان می خواند. 

یک روز پدرم به خانه آمد و گفت: شیخ عباس! ای کاش مثل این مسئله گو می شدی و می توانستی منبر بروی و این کتاب را بخوانی. 
چند بار خواستم بگویم آن کتاب از آثار و تألیفات من است؛ اما هر بار خودداری کردم و چیزی نگفتم، فقط عرض کردم: دعا بفرمایید خداوند توفیق مرحمت بفرماید.

 


 


ادب حاج شیخ عباس قمی

فرزند شیخ عباس قمی از مرحوم سلطان الواعظین شیرازی (مؤلف کتاب شب های پیشاور) نقل می کند:
در ایامی که مفاتیح الجنان تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامرا، آن را در دست داشتم و مشغول زیارت بودم. 
دیدم شیخی با قبای کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شیخ از من پرسید: این کتاب کیست؟ 
پاسخ دادم: از محدث قمی آقای حاج شیخ عباس است و شروع کردم به تعریف کردن از آن. شیخ گفت: این قدر هم تعریف ندارد، بی خود تعریف می کنی . 
من با ناراحتی گفتم: آقا! برخیز و از این جا برو. کسی که کنارش نشسته بود، دست زد به پهلویم و گفت: مؤدب باش، ایشان خود محدث قمی هستند. 
من بر خاستم و با آن مرحوم روبوسی کردم و غذر خواستم و خم شدم که دست ایشان را ببوسم؛ ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد دست مرا بوسید و گفت: شما سید هستید.
 


یک عمل خالص و هزاران عمل مخلوط

در دارالسلام از خزائن نراقی نقل شده است: 
یکی از علما (امیرمحمد صالح خاتون آبادی داماد مرحوم مجلسی) در گذشته بود، شبی ایشان را در خواب دیدم. 
گلایه کردم که قرار بود زودتر از این به خواب من بیایی، اکنون یک سال از فوت شما می گذرد. گفت: گرفتاری هایی داشتم که اکنون نجات یافتم.
سؤال کردم : بر شما چه گذشت؟ 
گفت: مرا در مقام خطاب الهی بازداشتند. 
ندا رسید: چه آورده ای؟ 
عرض کردم : عمرم را در تصنیف و تألیف احادیث و اختبار و تفسیر به پایان برده ام. 
خطاب رسید: صحیح است، ولی در اول کتابها نام سلاطین را می بردی و خشنود می شدی که مردم کتابها را ستایش و مدح می کنند. مدح مردم و رضای سلاطین، اجر و پاداش توست. 

عرض کردم : عمرم را درامامت نماز جمعه به سربردم. گفتند: آری همین طور است؛ ولی هر گاه نمازگزاران زیاد بودند، خوشحال و هر گاه کم بودند، ناراحت می شدی. این عمل نیز شایسته ما نیست.

بالاخره هر چه عرض کردم رد شد تا این که همه حسنات خود را تمام کردم. 
در این هنگام خطاب رسید : تو نزد ما یک عمل مقبول داری. آن عمل این است که روزی یک گلابی در دستت بود، زنی بر تو گذشت، بچه ای پشت سرش بود، چشم آن بچه به گلابی افتاد و به مادرش گفت: گلابی می خواهم و تو آن گلابی را به دست آن بچه دادی، فقط برای خشنودی خدا. آن طفل خوشحال شد. 
خداوند به خاطر همین عمل از من در گذشت.
 


جواب امام زمان علیه السلام را چه بدهم ؟

در مورد سخاوت و انفاق شیخ زین العابدین مازندرانی از شاگردان شیخ انصاری نوشته اند: 
تا می توانست قرض می کرد و به محتاجان می داد و هر وقت که بعضی از هند به کربلا می آمدند قرض های او را می دادند.
روزی بینوایی به خانه او رفت و از او چیزی خواست. 
شیخ چون پولی در بساط نداشت، بادیه مسی منزل را برداشت و به او داد و گفت: این را ببر و بفروش.
دو سه روز بعد وقتی اهل منزل متوجه شدند بادیه نیست فریاد کردند که : بادیه را دزد برده است. 
صدای آنان در کتابخانه به گوش شیخ رسید، فریاد برآورد که: دزد را متهم نکنید، بادیه را من برده ام.

در یکی از سفرها که شیخ به سامرا می رود، در آن جا سخت بیمار می شود. میرزای شیرازی از او عیادت می کند و او را دلداری می دهد. 
شیخ می گوید: من هیچ نگرانی از مرگ ندارم، نگرانی من از این است که بنا به عقیده ما امامیه ، وقتی می میریم روح ما را به امام عصر علیه السلام عرضه می کنند. 
اگر امام سؤال بفرمایند: شیخ زین العابدین! ما به تو بیش از این اعتبار و آبرو داده بودیم که بتوانی قرض کنی و به فقیران بدهی، چرا نکردی؟ من چه جوابی به آن حضرت بدهم؟!
می گویند: میرزای شیرازی پس از شنیدن این حرف متأثر شد و به منزل رفت و هر چه وجوهات شرعی در آن جا بود میان مستحقان تقسیم کرد.
 

حسن ظن به خدا

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: 
آخرین کسی را که دستور داده می شود به سوی دوزخ ببرند، ناگهان به اطراف خود نگاه می کند. 
خداوند دستور می دهد او را برگردانند، پس او را بر میگردانند. 
خطاب می رسد: چرا به اطراف خود نگاه کردی و در انتظار چه هستی؟ 
عرض می کند: پروردگارا! من در باره تو این چنین گمان نمی کردم. 
می فرماید: چه گمان می کردی؟ 
عرض می کند: گمانم این بود که گناهان مرا می بخشی و مرا در بهشت خود جای می دهی!
خداوند می فرماید: ای فرشتگان من! به عزت و جلال و نعمت ها و مقام والایم سوگند، بنده ام هرگز گمان خیر درباره من نبرده است، اگر ساعتی گمان خیر برده بود، او را به جهنم نمی فرستادم، ولی با این حال اظهار حسن ظن او را بپذیرید و او را به بهشت ببرید.

سپس پیامیر صل الله علیه و آله فرمودند: هیچ بنده ای نیست که نسبت به خداوند متعال گمان خیر ببرد، مگر این که خدا نزد گمان وی خواهد بود.
 

از موسیقی به حکمت و عرفان

مرحوم جهانگیر خان قشقایی یکی از بزرگان ایل قشقایی بود که برای تکمیل فن موسیقی به اصفهان آمد. 
او از مدرسه علمیه صدر خوشش آمده بود و همه روزه صبح و عصر به آن جا می رفت.
کنار در مدرسه، پیری  وی را می خواند و از حالش جویا می شود. 
پیر، خیره خیره او را می نگرد و می گوید: گیرم که در این فن، فارابی (معلم ثانی) شدی، باز مطربی بیش نخواهی بود. همین جا حجره ای بگیر و مشغول تحصیل شو. 
جهانگیر خان قشقایی می گوید: این گونه بود که یک مرتبه از خواب غفلت بیدار شدم. من اگر چیزی یاد گرفتم از همت و نفس آن پیربود.

 


آب لیموی خالص!

مرحوم شیخ عبدالحسین خوانساری گفت: 
عطاری مشهور در کربلا بود. 
مریض شد و جمیع اجناس دکان و اثاث خانه منزل خود را به جهت معالجه فروخت؛ اما ثمر نکرد و جمیع اطبا از او اظهار ناامیدی کردند.
گفت: یک روز به عیادش رفتم، او بسیار بد حال بود و به پسرش می گفت: اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بیاور برای خانه مصرف کن تا به خوب شدن یا مردن راحت شوم !

گفتم: این چه حرفی است میزنی؟! دیدم آهی کشید و گفت: من سرمایه زیادی داشتم و جهت پولدار شدن من این بود که یک سال مرضی در کربلا شایع شد که پزشکان علاج آن را منحصر به آبلیموی شیرازی دانستند، آب لیمو گران و کمیاب شد. 

نفسم به من گفت: قدری آب لیمو داری، چیز دیگری به آن اضافه کن و به قیمت آب لیموی خالص بفروش تا پولدار شوی.
همین کار را کردم و آب لیمو در کربلا منحصر به دکان من شد و سرمایه زیادی به دست آوردم تا جایی که در صنف خودم به «پدر پولهای هزار هزاری» مشهور شدم.

مدتی نگذشت که به این بیماری مبتلا شدم، هر چه داشتم برای معالجه فروختم، اما فایده نکرد، فقط هیمن متاع مانده بود که گفتم این را بفروشند یا خوب می شوم یا می میرم و از این بیماری خلاص می شوم.
 


نشکن؛ نمی گویم!

یکی از علما می گفت: 
در مشهد مقدس به تحصیل علوم دینی اشتغال داشتم. 
یکی از طلبه ها که از دوستان من بود، بیمار شد و بیماری اش به قدری شدید شد که به حالت مرگ افتاد. 
در این هنگام ما او را تلقین می کردیم و به او می گفتیم: بگو «لا اله الا الله»، «الله اکبر» و ... ؛ اما او در پاسخ می گفت: نشکن، نمی گویم! 
ما تعجب کردیم؛ زیرا او طلبه خوبی بود. 
راز این ماجرا چه بود که پاسخ ما را نمی داد و به جای آن، سخن بی ربطی بر زبان می آورد؟ نمی دانستیم .
تا این که لحظاتی حالش خوب شد. 
علت را از او پرسیدیم. گفت: اول آن ساعت مخصوص من را بیاورید تا بشکنم و بعد ماجرا را برای شما تعریف می کنم. 
او گفت: من خیلی به این ساعت علاقه دارم؛ هنگام احتضار شنیدم شما به من می گویی «لا اله الا الله» و شیطان در برابرم ایستاده بود و همین ساعت مرا در دست داشت و در دست دیگرش چکشی بود و آن را بالای ساعت من نگه داشته بود، می خواستم جواب شما را بدهم؛ اما شیطان به من می گفت: اگر «لا اله الا الله» بگویی، ساعت تو را می شکنم. 
من هم چون آن ساعت را خیلی دوست داشتم، به او می گفتم: نشکن، نمی گویم!


 


منبع :


موضوعات مرتبط: حکایت ها وحکمت ها
برچسب‌ها: حکایات اخلاقی

تاريخ : جمعه 13 / 5 / 1395 | 7:31 | نویسنده : اکبر احمدی |

داستان بهلول :بهلول و منجم

داستان بهلول :بهلول و منجم

آورده اند که شخصی به نزد خلیفه هارون الرشید آمد و ادعاي دانستن علم نجوم نمود . بهلول در آن

مجلس حاضر بود و اتفاقاً آن منجم کنار بهلول قرار گرفته بود بهلول از او سوال نمود آیا میتوانی بگویی

که در همسایگی تو که نشسته ؟

آن مرد گفت نمی دانم .

بهلول گفت : تو که همسایه است را نمی شناسی چه طور از ستاره هاي آسمان خبر می دهی ؟

آن مرد از حرف بهلول جا خورد و مجلس را ترك نمود

****************************************

داستان بهلول :بهلول و مرد شیاد

آورده اند که بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازي می نمو د . شیادي چون شنیده بود بهلول

دیوانه است جلو آمد و گفت :

اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه که به همین رنگ است به تو میدهم . بهلول چون سکه

هاي او را دید دانست که آنها از مس هستند و ارزشی ندارند به آن مرد گفت به یک شرط قبول می کنم

اگر سه مرتبه با صداي بلند مانند الاغ عر عر کنی !!!

شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود . بهلول به او گفت :

خوب الاغ تو که با این خریت فهمیدي سکه اي که در دست من است از طلا می باشد ، من نمی فهمم

که سکه هاي تو از مس است . آن مرد شیاد چون کلام بهلول را شنید از نزد او فرار نمود .

******************************************

داستان بهلول :بهلول و هارون

روزي هارون الرشید به بهلول گفت : بزرگترین نعمت هاي الهی چیست ؟

بهلول جواب داد بزرگترین نعمت هاي الهی عقل است و خواجه عبدالله انصاري نیز در مناجات خود

میگوید (( خداوندا آنکه را عقل دادي چه ندادي و آنکه را عقل ندادي چه دادي))

در خبر است که چون خداوند اراده فرمود که نعمتی را از بنده زایل کند اولین چیزي که از او سلب می

نماید عقل اوست و عقل از رزق محسوب شده است . افسوس که حقتعالی این نعمت را از من سلب

نموده است .

********************************************

داستان بهلول :بهلول و داروغه

آوره اند که داروغه بغداد در بین جمعی ادعا می کرد که تا به حال هیچکس نتوانسته است مرا گول بزند

بهلول در میان آن جمع بود گفت : گول زدن تو کار آسانی است ولی به زحمتش نمی ارزد .

داروغه گفت چون از عهده آن بر نمی آیی این حرف را می زنی . بهلول گفت حیف که الساعه کار

خیلی واجبی دارم والا همین الساعه تو را گول می زدم .

داروغه گفت حاضري بري و فوري کارت را انجام بدهی و برگردي ؟

بهلول گفت بلی . پس همین جا منتظر من باش فوري می آیم . بهلول رفت و دیگر برنگشت . داروغه

پس از دو ساعت معطلی بنا کرد به غرغر کردن و بعد گفت این اولین دفعه است که این دیوانه مرا به این

قسم گول زد و چندین ساعت بی جهت مرا معطل و از کار باز نمود .

********************************************

داستان بهلول :قضاوت بهلول

آورده اند که اعرابی فقیر و ارد بغداد شد و چون عبورش از جلوي دکان خوراك پزي افتاد از بوي

خوراکیهاي متنوع خوشش آمد و چون پول نداشت نان خشکی که در توبره داشت بیرون آورده و به

بخار دیگ خوراك گرفته و چون نرم میشد می خورد .

آشپز چند دقیقه این منظره را به حیرت نگاه کرد تا نان اعرابی تمام شد و چون خواست برود آشپز جلوي

او را گرفت و مطالبه پول نمود و بین آنها مشاجره شد و اتفاقاً بهلول از آنجا عبور مینمود . اعرابی از

بهلول قضاوت خواست بهلول به آشپز گفت :

این مرد از خوراکی هاي تو خورده است یا نه ؟ آشپز گفت از خوراکی ها نخورده ولی از بو و بخار آ نها

استفاده نموده است . بهلول به او گفت :

درست گوش بده و بعد چند سکه اي از جیبش بیرون آورد یکی یکی آنها را نشان آشپز می دادو به

زمین می انداخت و آنها را بر میداشت و به آشپز می گفت صداي پولها را تحویل بگیر . آشپر با کمال

تحیر گفت : این چه قسم پول دادن است ؟ بهلول گفت : مطابق عدالت و قضاوت من ، کسی که بخار و

بوي غذایش را بفروشد ، باید در عوض هم صداي پول را دریافت نماید .

*********************************************************

داستان بهلول :قصه مسجد ساختن فضل بن ربیع

آورده اند که فضل بن ربیع در شهر بغداد مسجدي بنا نمود و روزي که سر در مسجد را بنا بود کتیبه

کنند ، از فضل سوال نمو دند تا دستور دهد عناوین کتیبه را به چه قسم انشاء نمایند . بهلول که در آنجا

حاضر بود از فضل پرسید ، مسجد را براي که ساخته اي ؟

فضل جواب داد براي خدا . بهلول گفت اگر براي خدا ساخته اي اسم خود را در کتیبه ذکر نکن !!!

فضل عصبانی شده و گفت براي چه اسم خود را در کتبیه ذکر ننمایم ، مردم باید بفهمند بانی این مسجد

کیست ؟ بهلول گفت :

پس در کتیبه ذکر کن بانی این مسجد بهلول است . فضل گفت : هرگز چنین کاري نمی کنم .

بهلول اگر این مسجد را براي خود نمایی و شهرت ساخته ، اجر خود را ضایع نمودي . فضل از جواب

بهلول عاجز ماند و سکوت اختیار نمود و بعد گفت هرچه بهلول می گوید بنویسید .

آنگاه بهلول امر نمود آیه اي از قرآن کریم را نوشته و بر سردر مسجد نصب نمایند .

************************************************

داستان بهلول :سوال هارون از بهلول

روزي بهلول بر هارون وارد شد و بر صدر مجلس کنار هارون نشست . هارون از رفتار بهلول رنجیده

خاطر گشت و خ واست بهلول را در انظار کوچک نماید و سوال نمود آیا بهلول حاضر است جواب

معماي مرا بدهد ؟

بهلول گفت : اگر شرط نمایی و مانند دفعات پیش پشت پا نزنی حاضرم . سپس هارون گفت اگر جواب

معماي مرا فوري بدهی هزار دینار زر سرخ به تو میدهم و چنانچه در جواب عاجز مانی امر م ی نمایم تا

ریش و سبیل تو را بتراشند و بر الاغی سوارت نمایند و در کوچه و بازار بغداد با رسوایی تمام بگردانند .

بهلول گفت که من به زر احتیاجی ندارم ولی با یک شرط حاضرم جواب معماي تو را بدهم . هارون

گفت آن شرط چیست ؟

بهلول جواب داد : اگر جواب معماي تو را داد م از تو میخواهم که امر نمایی مگس ها مرا آزار ندهند .

هارون دقیقه اي سر به زیر انداخت و بعد گفت : این امر محال است و مگس ها مطیع من نیستند .

بهلول گفت پس کسی از که در مقابل مگس هاي ناچیز عاجر است چه توقعی می توان داشت . حاضران

مجلس بر عقل و جرات بهلول متحیر بودند . هارون هم در مقابل جواب هاي بهلول از رو رفت ولی

بهلول فهمید که هارون در صدد تلافی است و براي دل جویی او گفت :

الحال حاضرم بدون شرط جواب معماي تو را بدهم . سپس هارون سوال نمود این چه درختی است (یک

سال عمر دارد ) که دوازده شاخه و هرشاخه سی برگ و یک روي آن برگها روشن و روي دیگر

تاریک .

بهلول فوري جواب داد این درخت سال و ماه و روز و شب است . به دلیل اینکه هر سال 12 ماه است و

هر ماه شامل 30 روز است که نصف آن روز و نصف دیگر شب است . هارون گفت : احسنت صحیح

است . حضار زبان به تحسین بهلول گشودند

*********************************************


موضوعات مرتبط: حکایت ها وحکمت ها
برچسب‌ها: داستان بهلول :بهلول و منجم

تاريخ : جمعه 13 / 5 / 1395 | 7:23 | نویسنده : اکبر احمدی |

نخستين آية جهاد كدام آيه است؟

در آية 39 سورة حج كه به عقيدة بعضي نخستين آية جهاد است مي خوانيم «اُذُنَ لِلَّذينَ يُقاتِلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَاِنَّ اللهَ عَلَي نَصْرِهِم لَقَدير؛ به آنها كه مورد تهاجم دشمن و جنگ قرار گرفته اند اجازة جهاد داده شده است و خداوند، قادر بر ياري آنهاست».
سپس به دنبال اين آيه در توضيح مطلب مي افزايد: «اَلَّذينَ اُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرَ حَقٍّ اِلّا اَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ؛ همان كساني كه به ناحق از خانه و كاشانة خود بدون هيچ دليلي اخراج شدند جز اينكه مي گفتند پروردگار ما الله (و خداوند يكتا) است». تعبير آيه كه با «اذن» شروع شده، تناسب زيادي با گفتة كساني دارد كه آن را نخستين آيات جهاد مي دانند و نشان مي دهد كه قبلاً چنين اذني وجود نداشت. و به هر حال به خوبي نشان مي دهد كه آغاز تشريع جهاد، جهاد دفاعي در برابر دشمن بوده، همان دشمناني كه مسلمانان را مجبور به هجرت و ترك خانه و لانة خود كرده بودند، بي آنكه گناهي داشته باشند، آري اگر گناهي داشتند گناهشان اعتقاد به توحيد و يگانگي خدا بود. بعضي ديگر، نخستين آية جهاد را آية 190 سورة بقره مي دانند كه مي گويد: «وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ... ؛با آنها كه به نبرد با شما برخاسته اند در راه خدا پيكار كنيد... ». 
اگر اين نظر را بپذيريم، باز پاية جهاد بر اساس در هم شكستن تهاجم دشمن گذارده شده است و هر انسان عاقلي مي داند سكوت در برابر تهاجم دشمن خونخوار با هيچ منطقي نمي سازد.
پيام قرآن ج 10، حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران


موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: نخستين آية جهاد كدام آيه است؟

تاريخ : شنبه 12 / 5 / 1395 | 7:37 | نویسنده : اکبر احمدی |

اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن، بفهمد غذا نجس است

همه مراجع (به جز سيستانى و مكارم ): آرى، بايد به آنان بگويد. توضيح المسائل مراجع، م 145 ؛ وحيد، توضيح المسائل، م 146 ؛ نورى، توضيح المسائل، م 145 ؛ دفتر: خامنه اى.
آيةاللَّه سيستانى: اگر احتمال دهد ميهمانان به گفته او ترتيب اثر مى دهند، بايد به آنان بگويد ؛ ولى اگر بداند ترتيب اثر نمى دهند، گفتن لازم نيست. سيستانى، توضيح المسائل مراجع، م 142 و 145.
آيةاللَّه مكارم: بنابر احتياط واجب، بايد به آنان بگويد. مكارم، توضيح المسائل مراجع، م 145.


موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن، بفهمد غذا نجس است

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 12 / 5 / 1395 | 7:33 | نویسنده : اکبر احمدی |

منظور از علوم غريبه چيست

تاريخ : شنبه 12 / 5 / 1395 | 7:32 | نویسنده : اکبر احمدی |

سیر تکاملی معنای «اندیشه» در قرآن کریم

تعقل

بر خلاف تفکر که امری تک بعدی و جزئی است و به یک امر متعلق می شود. عقل چند بعدی و سیستمی نگر و نظام مند است و به چند امر متعلق می شود. قرآن کریم در آیات 11 تا 13 سوره نحل در انتخابی معنادار، همراه با فکر و ذکر در آیات 11 و 13 سوره از واژه آیه استفاده می کند اما در آیه 12 از واژه آیات همراه با عقل استفاده می کند. همین جا مرحوم علامه طباطبایی تفاوت ذکر و فکر با عقل را همین تک بعدی بودن در مقابل چند بعدی بودن می داند.
گویی مجموعه و حاصل فکرها در کنار هم قرار می گیرند و در یک نظام و سیستم معنادار، تعقل حاصل می شود. (طباطبایی،8/ 216)
هر چند در جاهایی نیز واژه آیه کنار تعقل نشسته است، اما این معنا وقتی حاصل می شود که بافتار یا
context سوره نحل را در نظر بگیریم.
پس تفکر مقدمه تعقل است و تعقل نظام مند کردن و کنار هم چیدن معنادار برون داده های تفکر و نگرش نظام مند به هستی و آیات الهی منجر به دست آوردن قانونمندی های حاکم بر هستی می شود. فهم و معرفت و به دست آوردن فرمول قانونمندی ها نیز باعث کنترل عمل و تصحیح حرکت آدمی است. چرا که وقتی کسی آگاه به قانونمندی ها باشد، بر اساس آنها عمل می کند و همواره نگران این است که با حرکتی اشتباه بازخورد یا نتیجه ای نامطلوب در سیر کمال به دست آورد. از این رو این نوع عقل و فهم منجر به خشیت می شود.
از کنار هم قرار دادن آیات شریفه «إِنَّما یخشی اللهَ مِن عبادهِ العلماء»(فاطر:28) و «ما یعقِلُها إِلاَّ العالمونَ»(عنکبوت:43) معلوم می شود که اولاً کسانی به تعقل می رسند که به دانایی رسیده اند: ثانیاً فقط این دانایان، از خداوند دارند، زیرا به قانونمندی های هستی آگاهند و با این حساب همواره نگران و مراقب درست عمل کردن خویش، پس آنچه به واقع خشیت و مراقبت همواره را ایجاد می کند، تعقل است.
تعقل باعث تبدیل دانایی حاصل از تفکر به حکمت و خرد است، یعنی هر چیزی را در جایی خود دیدن و از نظر قرآن حکمت خیر کثیر است، «و مَن یُؤتَ الحکمهَ فقد أُوتیَ خیراً کثیراً». (بقره:269)
از نگاه اسلامی، صرف دانش نمی تواند انسان را از جهل برهاند، بلکه اگر دانش در سیر تفکر و تعقل خویش در آید، روشنی بخش و نجات دهنده است، اما علی (ع) می فرماید:«ربّ عالم قد قتله جهله» (مجلسی، 2 / 110) و جالب است بدانیم که در ادبیات روایی- اسلامی عقل مقابل جهل است و نه علم، یعنی درونی شدن و در سیستم آمدن دانش ها منجر به خروج از جهل و نادانی است. (کلینی، ج1)
از این رو از نظر قرآن، جایگاه تعقل در وجود آدمی قلب است که مرکز همه اتفاقات معنوی آدمی و کنترل کننده اصل وجود است، «فتکونَ لهم قلوبٌ یعقلونَ بها»(حج:46) همچنین کنار هم نشینی سمع و عقل در قرآن کریم قابل توجه است (ملک:10؛ یونس:42؛فرقان:44). قرآن مجید، سمع و عقل را راه هدایت می داند، سمع راهی با واسطه و تحمل راهی بی واسطه است، سمع بیرونی و عقل درونی است. برای همین اگر کسانی که به عقل و تعقل برسند به دلیل اشتراک های دورنی، احساس همرنگی و همدلی و همراهی می کنند و پیوندی عمیق میانشان برقرار می شود. اما دلیل تشتت قلوب و تفرقه بی عقلی است:«تحسبُهُم جمیعاً و قلوبُهُم شتَّی ذلکَ بأَنَّهُم قومٌ لاَّ یعقلونَ». (حشر:14)
پس از دیدگاه قرآن تنها عاقلان می توانند با هم پیوند، جمعیت، اتحاد و انسجام پیدا کنند و بقیه با هم بودنشان اعتباری و خیالی است.
بدترین بندگان، بلکه جنبدگان در نزد خدا آنانند که تعقل نمی کنند :«إِنَّ شرَّ الدَّوابَّ عند اللهِ الصُّمُّ البکمُ الَّذینَ لا یعقلونَ»(انفال:22). همین جا معلوم می شود که گوش و چشم و زبان راه های دریافت داده هایی برای تعقل است پس کسانی که تعقل نمی کنند، چون درونشان از نور فهم و معرفت و آگاهی تازه نمی شود، همواره ناپاک و زشت است و «یجعلُ الرِّجسَ علی الَّذینَ لا یعقلونَ» (یونس:100) پاکی تعقل باعث ادب و رفتاری شایسته در محضر پیامبر (ص) و سایر اولیای الهی است و بی عقلان و بی ادبان «إِنَّ الَّذینَ یُنادونکَ مِن وَراء الحجُراتِ أَکثرهُم لا یعقلونَ»(حجرات:4) می باشند.
برای همین در اکثر آیات قرآن که اختتام آنها با مفهوم دعوت به تعقل است، صدر آیه مشحون از نمونه های متنوعی از آیات الهی و بویژه با رابطه هایی علّی- معلولی و پیچیده بین آیات، مفاهیمی مثل خلقت، گردش زمین و آسمان، ارسال ابر و نزول باران و پیچیدگی های زندگی آدمی و بالاخره آیات الهی قرآن کریم ( زخرف:3) سایر کتب آسمانی و حیات اخروی پس از مرگ (اعراف:169) ارتباط با خدا (قصص:60) است اما مهمترین چیزی که با تعقل همراه می شود، هدایت است. (بقره:170)
دانایی ـــ تعقل ـــــ خرد (حکمت)


موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسب‌ها: سیر تکاملی معنای «اندیشه» در قرآن کریم

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 11 / 5 / 1395 | 7:12 | نویسنده : اکبر احمدی |

سیر تکاملی معنای «اندیشه» در قرآن کریم

میدان معنا شناختی دوم

واژه شناسی

در دومین میدان معنا شناختی با واژگانی روبه رو می شویم که بیشتر ابزارهای اندیشه، از منظر قرآنند:
مهمترین و مرکزی ترین مفهوم در این میدان «قلب» است که با عقل، تدبر و فقه ارتباط برقرار می کند، جایی که مرکز همه فهم های آدمی است. (آیات آن گذشت)
«سمع» دومین واژه در این میدان است که به عنوان جانشین قلب مطرح می شود و اگر کسی نتواند «قلب» زنده ای داشته باشد لااقل باید «سمع» داشته باشد. (اعراف:100؛ حج:46؛ فرقان:44 و... )
و بعد «بصیر» یا (شهادت) است که گاهی مستقل و گاهی با سمع همراه می شود و با هم جانشین «قلب» و فهم قلبی می شوند. (هود:20؛ ق:50)
که هر دو استعداد و نیرویی بالقوه برای اندیشه و فهمند که احتیاج به تربیت و رشد دارند.




موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسب‌ها: سیر تکاملی معنای «اندیشه» در قرآن کریم

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 11 / 5 / 1395 | 7:7 | نویسنده : اکبر احمدی |

سیر تکاملی معنای «اندیشه» در قرآن کریم

چکیده

مفهوم اندیشه در دیدگاه قرآن کریم، مانند بسیاری دیگر از مفاهیم این کتاب آسمانی نه مفهومی انتزاعی و صرفاً ذهنی و نه مفهومی عرضی و فقط مادی است. قرآن کریم در برنامه رشد و تربیتی که برای رسیدن انسان به کمال نهایی و قرب الهی تدوین کرده است شرط اصلی رسیدن را طی مراتب اندیشیدن می داند.
از دیدگاه این نوشتار چهار مرحله «تفکر»، «تعقل»، «تدبر» و «تفقه» به ترتیب مراحل سیر تکامل اندیشه در قرآن است.
«تفکر» که امری جزئی نگر و تک بعدی است باعث تبدیل دانش ها و معلومات به دانایی و به نوعی درونی شدن آگاهی می شود.
«تعقل» نگاهی کلی نگر و نظام مند و سیستمی دارد و برون داده های تفکر را در ارتباط و چینشی معنا دار قرار داده و به حکمت یا خرد تبدیل کرده و قانونمندی های هستی را کشف می کند.
«تدبر» که رسیدن به فضای حاکم بر قانونمندی هاست. در حقیقت دیدن کارگردانی پشت پرده برنامه هستی است و باعث تبدیل حکمت به بصیرت می شود.
و بالاخره «تفقه» فهم عملی است و باعث نفوذ و سریان دانسته های حاصل از مسیر فوق و به عمل آوردن آنها در عرصه زندگی می شود و علم، حکمت و بصیرت را به عمل و حرکت در می آورد.
بدین گونه معلوم می شود که رشد اندیشه در قرآن حاصل و همراه با رشد وجودی و معنوی و طی مراتب کمال است و کسی نمی تواند صرفاً با فعالیت ذهنی در مراتب اندیشه رشد یابد.
کلید واژه ها: اندیشه، تفکر، تعقل، تدبر، تفقه، قرآن کریم


موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسب‌ها: سیر تکاملی معنای «اندیشه» در قرآن کریم

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 11 / 5 / 1395 | 7:4 | نویسنده : اکبر احمدی |

مشخصات عالم آخرت

درس چهل و هشتم 


مشخصات عالم آخرت 


شامل: مقدمه
ـ ويژگيهاى عالم آخرت از ديدگاه عقل

مقدّمه

انسان نسبت به امورى كه تجربه‌اى درباره آنها ندارد و نه آنها را با شهود باطنى و علم حضورىِ آگاهانه، درك كرده و نه با حسّ دريافته است نمى‌تواند شناخت كاملى داشته باشد. با توجه به اين نكته نبايد انتظار داشته باشيم كه حقيقت عالم آخرت و جريانات آن را دقيقاً بشناسيم و به كُنْه آنها پى ببريم بلكه بايد تنها به اوصافى كه از راه عقل يا از راه وحى بدست مى‌آيد بسنده كنيم و خود را از بلند پروازيهاى گستاخانه بازداريم.

متأسفانه از يك سو، كسانى كوشيده‌اند كه عالم آخرت را مثل عالم دنيا، معرّفى كنند و تا آنجا پيش رفته‌اند كه پنداشته‌اند بهشت آخرت در يك يا چند كره آسمانى و در همين دنياست و روزى، انسان در اثر پيشرفت علوم و با استفاده از اختراعاتى كه مى‌كند به آنجا منتقل خواهد شد و در آنجا زندگى راحت و آسوده‌اى خواهد داشت!

و از سوى ديگر، كسانى منكر وجود عينىِ آخرت شده و بهشت برين را همان ارزشهاى اخلاقى، قلمداد كرده‌اند كه افراد وارسته و خدمتگزار جامعه، به آنها دل مى‌بندند، و تفاوت دنيا و آخرت را همان فرق بين سود و ارزش انگاشته اند!

جا دارد كه از دسته اول بپرسيم: اگر بهشت اُخروى در كره ديگرى است و نسلهاى آينده به آنجا خواهند رفت پس زنده شدن انسانها در روز قيامت و روز جمع كه مورد تأييد قرآن مى‌باشد چه معنى دارد؟! و چگونه پاداش و كيفر همه رفتارهاى گذشتگان در آنجا داده خواهد شد؟!

 


موضوعات مرتبط: فرجام شناسی
برچسب‌ها: مشخصات عالم آخرت

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 10 / 5 / 1395 | 7:17 | نویسنده : اکبر احمدی |

وعده الهى در مورد قيامت

درس چهل و هفتم 


وعده الهى در مورد قيامت 


ـ مقدمه
شامل: وعده حتمى الهى
ـ اشاره به براهين عقلى

مقدّمه

قرآن كريم از يك سو، به عنوان پيامى كه از طرف خداى متعال به بندگانش فرستاده شده بر تحقق معاد، تأكيد مى‌كند و آن را وعده حتمى و تخلّف ناپذير الهى مى‌شمارد و بدين ترتيب حجّت را بر مردم تمام مى‌كند، و از سوى ديگر، به دلايل عقلى بر ضرورت معاد، اشاره مى‌كند تا رغبت انسان نسبت به شناخت عقلانى را ارضاء كند و حجّت را مضاعف سازد. از اينرو، بيانات قرآنى درباره اثبات معاد را به دو بخش، تقسيم مى‌كنيم و در هر بخش به ذكر نمونه‌اى از آيات مربوط مى‌پردازيم.

وعده حتمى الهى

قرآن كريم، برپايى قيامت و زنده شدن همه انسانها در جهان آخرت را امرى ترديدناپذير دانسته مى‌فرمايد: «إِنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌلا رَيْبَ فِيها»1. و آن را وعده‌اى راستين و تخلّف ناپذير شمرده مى‌فرمايد: «بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا»2 و بارها بر تحقّق آن، قسم ياد كرده و از جمله مى‌فرمايد: «قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسِيرٌ»3.

-------------------------------------

1. سوره غافر، آيه 59، و نيز رجوع كنيد به: آل عمران / 9، 25، نساء / 87، انعام / 12، كهف / 21، حج / 7، شورى / 7، جاثيه / 26 و 32.
2. سوره نحل، آيه 38، و نيز رجوع كنيد به: آل عمران / 9، 191، نساء / 122، يونس / 4، 55، كهف / 21، انبياء / 103، فرقان / 16، لقمان / 9، 33، فاطر / 5، زمر / 47، جاثيه / 32، احقاف / 17.
3. سوره تغابن، آيه 7، و نيز رجوع كنيد به: يونس / 53، سبأ / 3.


موضوعات مرتبط: فرجام شناسی
برچسب‌ها: وعده الهى در مورد قيامت

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 10 / 5 / 1395 | 7:11 | نویسنده : اکبر احمدی |

پاسخ قرآن به شبهات منكرين

درس چهل و ششم 


پاسخ قرآن به شبهات منكرين 


ـ مقدمه
1- شبهه اعاده معدوم

2 شبهه عدم قابليّت بدن براى حيات مجدّد
3- شبهه درباره قدرت فاعل
4- شبهه درباره علم فاعل
مقدّمه

از احتجاجاتى كه قرآن كريم با منكرين معاد دارد و از لحن پاسخهايى كه به سخنان آنان داده است مى‌آيد كه شبهاتى در اذهان ايشان بوده كه ما آنها را براساس مناسبتِ پاسخها به اين صورت، تنظيم مى‌كنيم:

1- شبهه اعاده معدوم

قبلا اشاره كرديم كه قرآن كريم در برابر كسانى كه مى‌گفتند: «چگونه ممكن است انسان، بعد از متلاشى شدن بدنش مجدّداً زنده شود؟» پاسخى مى‌دهد كه مفادش اين است: قوام هويّت شما به روحتان است نه به اندامهاى بدنتان كه در زمين، پراكنده مى‌شود1.
از اين گفتگو مى‌توان استنباط كرد كه منشأ انكار كافران، همان شبهه‌اى بوده كه در فلسفه به نام «محال بودن اعاده معدوم» ناميده مى‌شود. يعنى آنان مى‌پنداشتند كه انسان، همين بدن مادّى است كه با مرگ، متلاشى و نابود مى‌گردد و اگر مجدّداً زنده شود انسان ديگرى خواهد بود زيرا برگرداندن موجودى كه معدوم شده محال است و امكان ذاتى ندارد.

پاسخ اين شبهه از بيان قرآن كريم روشن مى‌شود و آن اين است كه هويّت شخصى هر انسانى، بستگى به روح او دارد، و به ديگر سخن: معاد، اعاده «معدوم» نيست بلكه بازگشت «روح موجود» است.

--------------------------------------

1. سوره سجده، آيه 10-11.


موضوعات مرتبط: فرجام شناسی
برچسب‌ها: پاسخ قرآن به شبهات منكرين

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 10 / 5 / 1395 | 7:8 | نویسنده : اکبر احمدی |

از داغ صادق










شـهــر مـديـنـه گـشـته سـيـه پوش 

شــمـع ولايــت گـرديــده خـامـوش 

کـشـتـه شـد صـادق آل مـحـمّـد(ص)

شـشـمـيـن اخـتـر سـپـهــر سـرمـد 



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها

تاريخ : دو شنبه 9 / 5 / 1395 | 8:58 | نویسنده : اکبر احمدی |

شيوه‏ها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى

 

شيوه‏ها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى


تربيت راويان 

از گذر ممنوعيت نقل احاديث در مدت زمان طولانى توسط حكام اموى , احساس نياز شديد به نقل روايات و سخن پيامبر(صلّي الله عليه وآله) , امير مومنان(عليه السلام)، امام(عليه السلام) را وامى داشت به تربيت راويان در ابعاد مختلف آن روى آورد
لذا اينك از آن امام در هر زمينه اى روايت وجود دارد و اين است راز ناميده شدن مذهب به (جعفرى). 
آرى, راويان با فراگرفتن هزاران حديث درعلومى چون تفسير , فقه, تاريخ , مواعظ , اخلاق , كلام , طب , شيمى و... سدى در برابر انحرافات ايجاد كردند
امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حديث از من روايت كرده است. پس آن ها را از من روايت كنيدمحمدبن مسلم هم شانزده هزار حديث از حضرت فرا گرفت
و حسن بن على و شامى گفت : من در مسجد كوفه نهصد شيخ را ديدم كه همه مى گفتند: جعفر بن محمد (عليه السلام) برايم چنين گفت

اين حجم گسترده از راويان در واقع, كمبود روايت از منبع بى پايان امامت را در طى دوره هاى مختلف توانست جبران كند و از اين حيث امام(عليه السلام) به موفقيت لازم دست يافت.آرى, روايت از اين امام منحصر به شيعه نشد و اهل سنت نيز روايات فراوانى در كتب خود آوردند

ابن عقده و شيخ طوسى در كتاب رجال و محقق حلى در المعتبر و ديگران آمارى داده اند كه مجموعا راويان از امام به چهار هزار نفر مى رسند و اكثر اصول اربعمإئه از امام صادق (عليه السلام) است و همچنين اصول چهار صدگانه اساسى كتب اربعه شيعه ( كافى , من لا يحضره الفقيه, التهذيب, الاستبصار) را تشكيل دادند

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: شيوه‏ها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى

تاريخ : دو شنبه 9 / 5 / 1395 | 8:55 | نویسنده : اکبر احمدی |

ويژگى هاى عصر آن حضرت

 



ويژگى هاى عصر آن حضرت


عصر امام صادق(عليه السلام) همزمان با دو حكومت مروانى و عباسى بود كه انواع تضييق ها و فشارها بر آن حضرت وارد مى شد بارها او را بدون آن كه جرمى مرتكب شود, به تبعيد مى بردند . 

ازجمله يكبار به همراه پدرش به شام و بار ديگر در عصر عباسى به عراق رفت. 

يكبار در زمان سفاح به حيره و چند بار در زمان منصور به حيره, كوفه و بغداد رفت. 

با اين بيان, اين تحليل كه حكومت گران به دليل نزاع هاى خود, فرصت آزار امام را نداشتند و حضرت در يك فضاى آرام به تاسيس نهضت علمى پرداخت, به صورت مطلق پذيرفتنى نيست , بلكه امام با وجود آزارهاى موسمى اموى و عباسى از هر نوع فرصتى استفاده مى كرد تا نهضت علمى خود را به راه اندازد و دليل عمده رويكرد حضرت, بسته بودن راه هاى ديگر بود. 

چنان كه امام از ناچارى عمدا روبه تقيه مىآورد. زيرا خلفا درصدد بودند با كوچكترين بهانه اى حضرت رااز سرراه خود بردارند. 

لذا منصورمى گفت: جعفربن محمد مثل استخوانى در گلو است كه نه مى توان فرو برد ونه مى توان بيرون افكند. برهمين اساس خلفا درصدد بودند ولو به صورت توطئه, حضرت را گرفتار و در نهايت شهيد كنند. 

همانگونه كه درتاريخ نيز ثبت مي باشد ، منصورتا بدانجا پيش مي رود كه جاسوساني در لباس دوست براي فريب امام (عليه السلام) روانه مي گرداند تا شايد بتواند با نيرنگ روابط سياسي امام و شيعيانشان درخراسان را آشكار ساخته وامام رادركام توطئه اندازد، اماعلم لدني وعنايت پروردگار درايت و فراست امام رابرانگيخته وموجبات رسوائي هرچه بيشتر منصور را فراهم مي سازد . 

آرى اين همه نشان از اختناق و فشارى دارد كه مانع از هر نوع اقدام عليه حكومت وقت مى شد, لذا امام به سوى تنها راه ممكن كه همان ادامه مسير پدر بزرگوارش امام باقر(عليه السلام) بود, روى آورد و از در دانش و علم وارد شد. 



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها

تاريخ : دو شنبه 9 / 5 / 1395 | 8:53 | نویسنده : اکبر احمدی |

ايمان امام صادق (ع)

ايمان امام صادق (ع(

ما چند خبر از اخبار غيبي امام صادق (ع) را نقل مي كنيم كه خود دلالت بر ايمان شهودي امام صادق دارد
1 ـ محمد بن عبدالله مي گويد: «عبدالحميد كه يكي از راويان فقه شيعه است در زندان بود. روز عرفه در مكه خدمت امام صادق رسيدم و از زندان و مضيقه عبدالحميد با ايشان صحبت كردم. امام صادق دعا كردند و بعد فرمودند: رفيقت از زندان آزاد شد. موقعي كه از مكه برگشتم و با عبدالحميد تماسم گرفتم، معلوم شد همان ساعت كه امام صادق دعا كرد و بعد خبر آزادي عبدالحميد را داد، او از زندان آزاد شد.» 
2 ـ مهزم مي گويد: «براي ديدن امام صادق (ع) به مدينه رفتم و منزلي اجاره كردم. پس از مدتي تمايلي به كنيز صاحب خانه پيدا كردم و روزي دست او را با شهوت فشار دادم. همان روز به خدمت امام رسيدم و حضرت فرمودند: امروز كجا بودي؟ من به دروغ گفتم كه صبح را در مسجد به سر آوردم. حضرت فرمودند: اما تعلم ان هذا لاينال الا بالورع يعني: آيا نمي داني به مقام وايت، جز با ورع و پرهيزگاري نمي توان رسيد؟» 
3 ـ ابي بصير مي گويد: «روزي من جنب بودم و چون ديدم كه عده اي به خدمت امام صادق مي روند، من هم با حالت جنابت رفتم. حضرت فرمودند: آيا نمي داني به خانه هاي ما جنب نبايد وارد شود؟» 
4 ـ شقراني مي گويد: «روزي منصور دوانيقي به افرادي جايزه و عطا مي داد. من هم بر در خانة او ايستاده بودم كه امام صادق آمد. جلو رفتم و از ايشان خواستم كه از منصور براي من هم عطايي بگيرد. حضرت در مراجعت چيزي را كه برايم گرفته بود به من داد و فرمود
الحسن لكل احد حسن ومنك احسن لمكانك منّا، القبيح لكل احد قبيحٌ ومنك اقبح لمكانك منا. 
كار نيكو از هر كه سر زند خوب است و از تو بهتر چون منسوب به مايي، و كار زشت از هر كه سر زند بد است و از تو بدتر چون منسوب به مايي.» شقراني مي گويد: «اين كلام اشاره اي بود به كار زشت من، زيرا گاهي در خفا شراب مي خوردم.» 

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها

تاريخ : دو شنبه 9 / 5 / 1395 | 8:50 | نویسنده : اکبر احمدی |

امام و فقه اسلامی

امام و فقه اسلامی 

ـ فقه شيعه اماميه كه به فقه جعفري مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زيرا قسمت عمده احكام فقه اسلامي بر طبق مذهب شيعه اماميه از آن حضرت است و آن اندازه كه از آن حضرت نقل شده است از هيچ يك از (ائمه) اهل بيت عليهم السلام نقل نگرديده است. اصحاب حديث اسامي راويان ثقه كه از او روايت كرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند

ـ در نيمه اول قرن دوم هجري فقهاي طراز اولي مانند ابوحنيفه و امام مالك بن انس و اوزاعي و محدثان بزرگي مانند سفيان شوري و شعبه بن الحجاج و سليمان بن مهران اعمش ظهور كردند

در اين دوره است كه فقه اسلامي به معني امروزي آن تولد يافته و روبه رشد نهاده است. و نيز آن دوره عصر شكوفايي حديث و ظهور مسائل و مباحث كلامي مهم در بصره و كوفه بوده است

ـ حضرت صادق (ع) در اين دوره در محيط مدينه كه محل ظهور تابعين ومحدثان و راويان و فقهاي بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعيان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ي آن عصر بودند بلكه او تنها از يك طريق كه اعلاء و اوثق طرق بود نقل مي كرد و آن همان از طريق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علي بن الحسين (ع) و او از پدرش حسين بن علي (ع) و او از پدرش علي بن ابيطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و اين ائمه بزرگوار در مواردي كه روايتي از آباء طاهرين خود نداشته باشند خود منبع فياض مستقيم احكام الهي هستند

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها

تاريخ : دو شنبه 9 / 5 / 1395 | 8:48 | نویسنده : اکبر احمدی |

عظمت علمي امام صادق عليه السلام

 


عظمت علمي امام صادق عليه السلام 
بيشترين حجم روايات، احاديثي است كه از امام صادق (ع) نقل شده است، اهميت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به ميزاني است كه شيعه به ايشان منسوب شده است: ”شيعه جعفري“. كمتر مسئله ديني (اْعم از اعتقادي، اخلاقي و فقهي) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. كثرت روايات منقول از امام صادق (ع) به دو دليل است:
يكي اينكه از ديگر ائمه عمر بيشتري نصيب ايشان شد و ايشان با شصت و پنج سال عمر شيخ الائمه محسوب مي شود (148 – 83 هجري)، و ديگري كه به مراتب مهمتر از اولي است، شرائط زماني خاص حيات امام صادق (ع) است.
دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امويان، انتقال قدرت از امويان به عباسيان و آغاز خلافت عباسيان است.
امام با حسن استفاده از اين فترت و ضعف قدرت سياسي به بسط و اشاعه معارف ديني همت مي گمارد. گسترش زائدالوصف سرزمين اسلامي و مواجهه اسلام و تشيع با افكار، اديان، مذاهب و عقايد گوناگون اقتضاي جهادي فرهنگي داشت و امام صادق (ع) به بهترين وجهي به تبيين، تقويت و تعميق “هويت مذهبي تشيع” پرداخت
از عصر جعفري است كه شيعه در عرصه هاي گوناگون كلام، اخلاق، فقه، تفسير و… صاحب هويت مستقل مي شود. عظمت علمي امام صادق (ع) در حدي است كه ائمه مذاهب ديگر اسلامي از قبيل ابوحنيفه و مالك خود را نيازمند به استفاده از جلسه درس او مي يابند. مناظرات عالمانه او با ارباب ديگر اديان و عقايد نشاني از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهميت اين جهاد فرهنگي امام صادق (ع) كمتر از قيام خونين سيد الشهداء (ع) نيست.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها

تاريخ : دو شنبه 9 / 5 / 1395 | 8:43 | نویسنده : اکبر احمدی |

زندگينامه امام جعفر صادق (ع)




 
زندگينامه امام جعفر صادق (ع) 

امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه يا دوشنبه هفدهم ربيع الأول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدينه ديده به جهان گشود. 

اما بنا به گفته شيخ مفيد و كلينى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. ليكن ابن طلحه روايت نخست را صحيح ‏تر ميداند و ابن خشاب نيز در اين باره گويد: 

چنان كه ذراع براى ما نقل كرده، روايت نخست، سال 80 هجرى، صحيح است. 

وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روايتى نيمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با اين حساب مى‏توان عمر آن حضرت را 68 يا 65 سال گفت كه از اين مقدار 12 سال و چند روزى و يا 15 سال با جدش امام زين العابدين (ع) معاصر بوده و 19سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زيسته است كه همين مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار ميآيد و نيز بقيه مدتى است كه سلطنت هشام بن عبد الملك، و خلافت وليد بن يزيد بن عبد الملك و يزيد بن وليد عبد الملك، ملقب به ناقص، ابراهيم بن وليد و مروان بن محمد ادامه داشته است.

كنيه مادر امام (ع) را ام فروه گفته ‏اند. برخى نيز كنيه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قريبه يا فاطمه ذكر كرده ‏اند.

كنيه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و اين كنيه از ديگر كنيه ‏هاى وى معروف‏تر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گويد: 

برخى كنيه آن حضرت را ابو اسماعيل دانسته ‏اند. 

ابن شهر آشوب نيز در كتاب مناقب مي ‏گويد: آن حضرت مكنى به ابو عبد الله و ابو اسماعيل و كنيه خاص وى ابو موسى بوده است. 

القاب امام صادق (ع)

آن حضرت القاب چندى داشت كه مشهورترين آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا كه وى در بيان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها

تاريخ : دو شنبه 9 / 5 / 1395 | 8:41 | نویسنده : اکبر احمدی |

ويژه نامه شهادت صادق آل طاها








ويژه نامه شهادت صادق آل طاها ، 
امام جعفرصادق عليه السلام 





 

آن که با همت او دین خدا تضمین بود
صادق آل رسول و گل باغ دین بود

مکتب علم از او قدر و شرف پیدا کرد
شجر پر ثمر باغ گل یاسین بود


بس که در ذائقۀ علم حلاوت می ریخت
شرح هر نکته ای از لعل لبش شیرین بود

نه عجب گر که خدا را همه جا او می دید
چشم او چشم خدا بود و حقیقت بین بود


همره عرش نشینان همه شب در محراب
شاهد حال و مناجات شبش پروین بود

دیده ای داشت که خون جگر از آن می ریخت
دامنی داشت که از خون جگر رنگین بود


گاه از کرب وبلا گه ز مدینه غم داشت
دل آزرده و غمدیدۀ او خونین بود

همه شب شمع صفت از غم زهرا می سوخت
اشک بر آتش غم های دلش تسکین بود


ای دریغا گل گلزار علی را چیدند
بشکند دست ستمگر که چنین گلچین بود

گرچه کردند گل فاطمه را پرپر، لیک
هستی از این گل پرپرشده عطر آگین بود


تازه شد گر که«وفائی» غم او بار دگر
غم او در دل هر شیعه غمی دیرین بود


شاعر : استاد سید هاشم وفایی



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها

تاريخ : دو شنبه 9 / 5 / 1395 | 8:39 | نویسنده : اکبر احمدی |

اثر منفی رسانه های جدید بر کودکان

 اثرات تلویزیون، بازی های ویدئویی، اینترنت، تبلیغات و غیره بر کودکان بسیار زیاد و عمیق است. با آنکه این رسانه ها اثراتی مثبتی همچون آموزش و سرگرمی هم دارند، ولی پژوهشگران نگران اثرات منفی آنها بر کودکان هستند.

آکادمی بیماری های کودکان آمریکا در مورد اثرات منفی رسانه ها اظهار نگرانی نموده بود و از سال 1997 کمپینی به نام مسائل رسانه ای شروع کرد تا به متخصصین کودک، والدین و کودکان کمک کند تا از اثرات رسانه ها بر سلامتی کودک و نوجوان آگاهی یابند.
نگرانی های محققین در حوزه موارد زیر بود:
زمان
تخمین زده شده است که بچه ها در ایالات متحده حدود 4 ساعت در روز تلویزیون تماشا می کنند و این رقم در حال افزایش است. اگر زمان گوش دادن به موسیقی، بازی های ویدئویی و اینترنت را هم اضافه کنید، بخش زیادی از روز هر کودک جلوی تلویزیون یا کامپیوتر می گذرد در حالیکه باید این زمان را به فعالیت های سالم تر و ارتباط با دیگران و مطالعه اختصاص دهد.
خشونت
مطالعات فراوانی صورت گرفته اند که نشان دهنده همبستگی مستقیم بین رفتار خشونت آمیز و کودکانی هستند که در تلویزیون یا بازی های ویدئویی شاهد خشونت هستند. یک تحقیق که در سال 2004 در مورد خشونت در بازی های ویدئویی انجام شد نشان داد که نوجوانانی که به مدت طولانی بازی های ویدئویی خشن انجام می دهند، رفتارهای زیر را دارند:
1- پرخاشگرتر هستند.
2- بیشتر با معلم خود تعارض دارند.
3- بیشتر با هم سن و سال های خود درگیر می شوند.
4- نمرات درسی آنها نزول می یابد.
تغذیه
اضافه وزن در کودکان ایالات متحده به سطوح اپیدمیک رسیده است. کودکانی که زمان زیادی را به تماشای تلویزیون، بازی های ویدئویی یا کامپیوتر می گذرانند، به احتمال زیاد اضافه وزن می گیرند، زیرا زمان کافی به بازی های فیزیکی یا ورزش اختصاص نمی دهند. سالانه هزاران هزار تبلیغ خوراکی های ناسالم مانند اسنک ها، خوراکی های شیرین و آبنبات ها پخش می شود که بر عادات غذا خوردن کودکان اثر می گذارد.
راهنمایی هایی برای مدیریت مصرف رسانه ای در کودکان
بخاطر محبوبیت رسانه های الکترونیکی، حذف کامل آنها از زندگی کودکان دشوار است. با این حال، در زیر پیشنهاداتی برای کاهش اثرات منفی آنها بر کودکان آورده ایم:
بر کل زمان مصرف رسانه ای کودک خود که شامل بازی های ویدئویی، تلویزیون، فیلم های سینمایی و اینترنت می شود، نظارت داشته باشید.

•  با کودک خود حرف بزنید و تصمیماتی بگیرید که او چقدر زمان را می تواند به بازی های ویدئویی، گوش دادن به موسیقی و تماشای تلویزیون بگذراند. این محدودیت ها را اجرا کنید و تسلیم نشوید.
خودتان باید الگوی خوبی برای او باشید و استفاده خود از رسانه ها را نیز محدود کنید.
•  زمانی را هم به صحبت در مورد بازی هایی که او بازی می کند یا چیزهایی که تماشا می کند بگذرانید. از او بپرسید که چه حسی در مورد چیزهایی که در آنها می بیند دارد. این فرصتی است تا احساسات خود را با هم در میان بگذارید و به او نزدیکتر شوید.


•  اطلاعات خود را با پدر و مادرهای دیگر تبادل کنید و به یکدیگر در این راستا کمک کنید.

 


موضوعات مرتبط: تربیتی
برچسب‌ها: اثر منفی رسانه های جدید بر کودکان

تاريخ : یک شنبه 8 / 5 / 1395 | 6:45 | نویسنده : اکبر احمدی |
صفحه قبل 1 ... 498 499 500 501 502 ... 565 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.