خودش عامل به حرفش بود
جلوه های تدبیر، مدیریت و فرماندهی شهدا
آخرین تقاضا از فرمانده
شهید قاسم میرحسینی
در یکی از عملیّات ها حاج قاسم در عین پیشروی مشغول سازماندهی و هدایت نیروهای تحت فرمانش بود و نظر خاصی بود تا هم ارتباط خود را با سایر نیروها حفظ کند و هم مأموریتی را که به عهده ی نیروهای تحت فرمانش بود به خوبی انجام دهد. در این میان دشمن زبون برای جلوگیری از پیشروی و نفوذ رزمندگان اسلام، اقدام به آتش مداوم سلاح های سبک و سنگین کرده بود. ولی برادران ما مصمم و با قدرت به جلو می رفتند. در جریان عملیّات، چشم حاج قاسم به برادر مجروحی افتاد که خون زیادی از او رفته بود. در حالتی نیم خیز سرش را بالا آورد و با صدای آهسته و ضعیف توأم با ناله به حاج قاسم گفت: « برادر آب داری؟ من مجروح شده ام. آب ندارم و شدیداً تشنه هستم.» حاج قاسم به قمقمه ی خود دست برد تا کام آن عزیز را در آخرین لحظات عمر، سیراب کند. امّا دید که خودش هم آب ندارد. با حالتی غمگین به او گفت: « برادر! متأسفم من هم آب ندارم.»
حاج قاسم برای ادامه ی سازماندهی آماده حرکت شد، چند قدمی دور شده بود که باز صدای ناله ی برادر مجروح که در زیر آفتاب و با آن حالت بر زمین افتاده بود مجدداً به گوش رسید. حاج قاسم سراسیمه به طرف او برگشت و کنار او بر زمین نشست. عرق از سر و روی حاج قاسم می بارید. از یک طرف در دلش اضطراب ادامه ی عملیّات و وضعیت لشکر بود و از طرف دیگر شاهد جان دادن یک سرباز از سربازان اسلام. با شتابزدگی سر مجروح را روی پایش گذاشت و سر خود را نزدیکی او رساند. از او پرسید: « برادر! چه می گویی؟»
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: خودش عامل به حرفش بود
آزادی خرمشهر مسجد جامع خرمشهر، قلب شهر بود كه میتپید و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامع خرمشهر، مادری بود كه فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود و در بیپناهی پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود و آنگاه نیز كه خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد و مدافعان ناگزیر شدند كه به آن سوی شط خرمشهر كوچ كنند باز هم مسجد جامع، مظهر همه آن آرزوهایی بود كه جز در پازپسگیری شهر برآورده نمیشد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود. خرمشهر از همان آغاز، خونینشهر شده بود. خرمشهر خونین شهر شده بود تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزمآوران و بسیجیان غرقه در خون ظاهر شود. و مگر آن طلعت را جز از منظر این آفاق میتوان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیكرهاشان زیر شنی تانكهای شیطان تكه تكه شد و به آب و باد و خاك و آتش پیوست. اما راز خون آشكار شد. راز خون را جز شهدا درنمییابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب، شیرینتر است؛ و نگو شیرینتر، بگو بسیار بسیار شیرینتر است. راز خون در آنجاست كه همه حیات به خون وابسته است. اگر خون یعنی همه حیات و از ترك این وابستگی دشوارتر هیچ نیست پس، بیشترین از آن كسی است كه دست به دشوارترین عمل بزند. راز خون در آنجاست كه محبوب خود را به كسی میبخشد كه این راز را دریابد. آن كس كه لذتاین سوختن را چشید در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمییابد. آنان را كه از مرگ میترسند از كربلا میرانند. مردان مرد، جنگاوران عرصه جهادند كه راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویه آتش جستهاند. آنان ترس را مغلوب كردهاند تا فتوت آشكار شود و راه فنا را به آنان بیاموزد. آنان را كه از مرگ میترسند از كربلا میرانند. وقتی كه كار آن همه دشوار شد كه ماندن در خرمشهر معنای شهادت گرفت، هنگام آن بود كه شبی عاشورایی برپا شود و كربلائیان پای در آزمونی دشوار بگذارند. كربلا مستقر عشاق است و شهید سید محمد علی جهانآرا چنین كرد تا جز شایستگان كسی در آن استقرار نیابد. شایستگان، آنانند كه قلبشان را عشق تا آنجا آكنده است كه ترس از مرگ، جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانند؛ حكمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بیانتهای نور نور كه پرتوی از آن همه كهكشانهای آسمان دوم را روشنی بخشیده است. به همین مناسبت، روابط عمومی موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، سالروز آزادسازی خرمشهر عزیز را به ملت شریف ایران و مقام معظم رهبری تبریك و تهنیت گفته،یاد و خاطره شهدای گرانقدر این عملیات بزرگ را گرامی می دارد. بیاد سوم خرداد سالروز حماسه همیشه تاریخ ایران
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: سالروز حماسه همیشه تاریخ ایران
ماجرای بسیجیای که ۱۰۰ عراقی را در آخرین روز فتح خرمشهر اسیر کرد دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا گفت: در روز آخر فتح خرمشهر یک جوان بسیجی را دیدم که ۱۰۰ عراقی را اسیر گرفته بود گفت: من وقتی این بسیجی را دیدم، گفتم وی چه عظمی داشته که رعب و وحشت در نیروهای عراقی ایجاد کرده است. سرلشکر پاسدار سیدرحیم صفوی در گفتوگو باتسنیم، با تبریک سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر، اظهار کرد: دفاع مقدس دوران طلایی ایثار و شهادت بود. وی با اشاره به خاطراتی از دوران دفاع مقدس، افزود: هفته نخست عملیات آزاد سازی خرمشهر بود، در قرار گاه نصر که شهید باقری و حسن سعدی بودند، آن زمان نیروهای عراقی یک تیپ گارد نیروهای جمهوری داشتند که تانک های تی 72 را داشت، پاتکی از سوی تیپ حضرت رسول آغاز شد و آن منطقه طوری بود که به جزء جاده خرمشهر و راه آهن خرمشهر به اهواز مکانی در آن دشت باز نبود که بخواهند دفاع کنند و در هنگام اعزام نیروهای ایران به منطقه، عراقی ها نیروهای ما را زیر آتش میگرفتند. دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا گفت: بنده به کمک سردار حسن باقری رفتم، سنگرها طوری بودند که باید سینه خیز وارد و خارج میشدیم و بر اثر این کار، لباسها بر اثر عرق و خاک سیاه شده بود، هوا هم به شدت گرم بود و نیروها اعلام میکردند که اگر این پاتک ادامه پیدا کنند تا رودخانه کارون مجبور به عقب نشینی میشویم و این موجب اضطراب در نیروها شده بود. سرلشکر صفوی تصریح کرد: به حکمت خداوند، در بعد از ظهر باد یا طوفانی را فرستاد که ارتباط نیروهای زرهی عراق قطع شود و این طوفان چند ساعتی طول کشید و بیسیم ها نمی توانستد با هم تماس بگیرند. وی با بیان اینکه دم غروب که شد ما توانستیم نیروها را اعزام کنیم که شب نیروها حمله کردند و این موضوع در مرکز حفظ آثار دفاع مقدس ضبط شده است، اظهار کرد: اگر فرهنگ غربی بر روی فرهنگ اسلامی و بسیجی مسلط شود باید آن روز نگران باشیم که اسلام و انقلاب در خطر میافتد.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: ماجرای بسیجیای که ۱۰۰ عراقی را در آخرین روز فتح خرمشهر اسیر کرد
اهداف اصلی عراق در این تهاجم عبارت بود از:
- حاکمیت بر اروند رود و باز پس گیری سه جزیره ی ایرانی خلیج فارس به منظور جبران قرارداد 1975، الجزایر.
- جداسازی استان خوزستان و الحاق آن به عراق و یا استقلال آن به نام عربستان.
- تضعیف جمهوری نوپای اسلامی تا مرز سقوط.
به منظور دستیابی به این اهداف، عراق یک استراتژی جنگ سریع ( سه روزه) را طراحی کرد با این تصور که نیرویی که توانایی مقابله با ارتش آن کشور را داشت باشد وجود ندارد.
عراق با انتخاب مناطق جغرافیایی و تقسیم آنها بین یگان های رزمی، این استراتژی را در پناه یک جو تبلیغاتی شدید و دیپلماسی پر تحرک و نیز با در اختیار داشتن ستون پنجم، در حالی که پاسگاه های مرزی تاب مقاومت در برابرتهاجم دشمن را نداشتند، هجوم خود را آغاز کرد و به دلیل عدم آمادگی نیروهای ایرانی به راحتی وارد خاک جمهوری اسلامی شد. بدین ترتیب ارتش عراق طی 48 ساعت به نزدیکی شهرهای مرزی رسید. لیکن آنچه مورد ارزیابی و توجه دشمن قرار نگرفته بود، میران فداکاری مردم و مقاومت عناصر بومی بود. بدین شکل استراتژی جنگ سریع به شکست انجامید.
در این میان، به دلیل حضور نیروهای لیبرال در رأس امور، از جمله وجود بنی صدر به عنوان ریاست جمهوی، تحریمی داخلی علیه مدافعان انقلاب، صورت گرفت و با شهادت فرماندهان محلی و جوانان در شهرها، عراق موفق به تصرف بسیاری از شهرهای مرزی و سرانجم خرمشهر گردید. به این ترتیب گرچه عراق نتوانست به اهداف اولیه خویش دست یابد، لیکن قسمت هایی از خاک ایران را تصرف کرد. در این مرحله، عراق موضع سیاسی خود را تغییر داد و در تمامی مناطق اشغال شده، اقدام به پدافند نمود و به ایران پیشنهاد آتش بس و مذاکره نمود. ایران هرگونه پذیرش آتش بس را، پیش از خروج نیروهای عراقی رد کرد.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: آغاز حملات عراق
جنگ هشت ساله که با تحریک و حمایت همه جانبه استکبار جهانی، توسط رژیم بعثی عراق بر مردم ایران تحمیل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبهه ها نبود، بلکه تمام سرزمین اسلامی ما اعم از شهرها و روستاها را در برگرفت.
از آن جا که نظام جمهوی اسلامی در تعارض مستقیم با قدرت های سلطه گر قرار داشت، لذا از همان ابتدا با مقابله ی جدی آنان مواجه شد که به عنوان مثال: می توان به کودتاها ، عملیات های براندازی، درگیری های داخلی و شورش های محلی در قالب ادعای خودمختاری ها اشاره کرد.
در جریان یک مبارزه ی سیاسی در مقابل پناهندگی شاه به آمریکا، سفارت آمریکا در تهران به تصرف دانشجویان پیرو خط امام در آمد. این واقعه شکل جدیدی به رویارویی ایران با این قدرت استکباری بخشید، امریکا تاب چنین تحقیری را نداشت، لذا با حمله ی نظامی به طبس تلاش کرد این حقارت را جبران نماید لیکن به صورتی مفتضحانه شکست خورد. از این رو امریکا در یک بررسی منطقه ای جهت مهار گسترش انقلاب اسلامی و نیز جبران شکست های پی در پی خویش، ابتدا اقدام به تحریک اقتصادی و تسلیحاتی ایران نمود و سپس توسط رژیم بعثی عراق به عملیات نظامی علیه ایران پرداخت.
در عراق نیز صدام با روحیه ی قدرت طلبی و سلطه گری، حسن البکر را طی کودتایی از صحنه قدرت راند و با طمع رهبری جهان عرب و پر کردن خلأ قدرت در منطقه و به دست آوردن امتیازات از دست داده در قرارداد 1975، خود را به عنوان وسیله ای که غرب می تواند توسط او به اهداف سلطه گرانه اش دست یابد معرفی کرد. لذا در اولین اقدام به سرکوبی شیعیان عراق دستزد و هم زمان به بمب گذاری در تأسیسات نفتی ایران توسط گروه های ضد انقلاب مبادرت نمود. در عین حال جنگ تبلیغاتی شدیدی علیه ایران اسلامی آغاز کرد و در تلویزیون دولتی به بهانه بازپس گیری سه جزیره ی ابوموسی و تنب های بزرگ و کوچک، حملات مستقیم و غیرمستقیم تبلیغاتی را متوجه ایران کرد و سرانجام پس از یک دوره مذاکرات مسۆولین عراقی با مسۆولین آمریکایی و حضور برخی فرماندهان ارشد نظام شاه در عراق، وزارت امور خارجه آن کشور به صورت رسمی در 26/6/59، طی یادداشتی قرارداد 1975، الجزایر را لغو نمود و ارتش عراق نیز در تاریخ 31/6/1359، حمله سراسری خود را آغاز کرد.
این امر در حالی صورت پذیرفت که امام خمینی قدس سره از ماه ها قبل از آغاز حمله عراق جهت آمادگی و افزایش توان نظامی ایران تلاش می نمودند.
ایشان در مورخه 31 شهریور 1359، در پیامی به مناسبت باز شدن مدارس درباره ی آغاز جنگ تحمیلی فرمودند:
«این جنگ، جنگ با اسلام است به هواداری کفر و یک همچنین جنگی برخلاف رضای خداست. و خدای تبارک و تعالی نخواهد بخشید بر این کسانی که بر ضد اسلام قیام کنند به واسطه ی همراهی با کفر.» همچنین امام قدس سره اولین فرمان خود را درباره جنگ در تاریخ 1/7/1359، صادر فرمودند. ( 1)
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: علل تجاوز عراق
«اگر میخوای خوشبو بشی، با نیت پاک و حسینی و خلوص قلب برو حسینیه و زیارت عاشورا بخوان، آنوقت عطر نابی تمام وجودت را میگیرد که توی هیچ عطرفروشی پیدا نمیکنی».
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، 11 سالش بود که به جبهه رفت، 10 سال از نوجوانی و جوانیاش که بهترین سالهای زندگی بهشمار میرفت را در این بیمارستان و آن بیمارستان سپری کرد، از بیمارستان شهید بقایی اهواز و بیمارستانهای تهران تا بیمارستان امام خمینی (ره) ساری و ...
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: جوانترین جانباز دفاع مقدس را بشناسید
شهید «احمد شوش» از جمله مجاهدان و دلاور مردان خرمشهری بود که در همان نخستین روزهای دفاع از شهر خون پاکش نثار راه اسلام و انقلاب شد. او که متولد سال 1335 بود، در 9 مهرماه سال 59 و در سن 24 سالگی به شهادت رسید. به نام این شهید سرافراز در کتاب معروف « دا » اشاراتی شده است. علی سالمی یکی از جانبازان و رزمندگان دفاع مقدس این شهید خرمشهری را چنین معرفی میکند: «احمد را از زمان کودکی میشناختم، در یک محله بودیم و با برادران کوچکتر وی همبازی و رفیق بودم، وی فردی خود ساخته، قوی، نیرومند، آرام و نجیب بود که از نوجوانی کار میکرد. راه اندازی اولین کمیته انقلاب در محل کنسولگری آمریکا/راه اندازی جهاد سازندگی خرمشهر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، احمد همراه بچههای محل اولین کمیته انقلاب را در محل کنسولگری آمریکا که توسط نیروهای انقلاب تصرف شده بود، راه اندازی کرد. در روز اول غائله و درگیری ماجرای خلق عرب، زخمی و جهت مداوا به کشور آلمان اعزام شد و تحت درمان قرار گرفت. مدتی هم با بچههای دژبانی نیروی دریایی که با بچههای انقلاب همکاری داشتند، بود. احمد از اولین افرادی بود که در راه اندازی جهاد سازندگی خرمشهر پیشگام و از موسسین آن بود، افتخار خدمت در کنار او را داشتم، شاهد فعالیتها و بهتر بگویم ایثارگریهای او بودم، او تمام وقت در خدمت جهاد بود و برخی روزها حتی به خانه نمیرفت. احمد شبانه روز در خدمت اهداف جهاد بود و جهاد سازندگی را جهاد اکبر میدانست، در بیشتر گروههای کاری(آبرسانی، برق، رفاه و فرهنگی برای روستاییان) حضور داشت، بر همه امور هم نظارت داشت و هم همکاری، در حقیقت احمد سرپرست بچههای جهاد بود. دوره آموزش جنگهای نامنظم را در لبنان دید/در خرمشهر لقب 'شکارچی تانک' را از آن خود کرد زمستان سال 58 سیلی آمد و خسارت زیادی به روستاهای خرمشهر وارد شد که احمد در این راه بسیار زحمت کشید تا مشکلات سیل زدگان را حل کند. احمد دوره آموزش جنگهای نامنظم را در لبنان دیده بود، پس از بهبودی در کشور آلمان از همانجا راهی لبنان شد و با اتمام دوره، از توان رزمی بالایی برخوردار شد. در آن دوره با فردی انقلابی از شهرستان رودسر آشنا و این آشنایی باعث شد، زمان جنگ او و همشهریان رودسریاش به یاری احمد بشتابند و تا پایان دفاع در کنار بچههای خرمشهر باشند. با شروع جنگ تحمیلی احمد در کنار دیگر رزمندگان دلاور خرمشهر با اندک سلاحی که در اختیار داشتند، مردانه دفاع کردند و زمان کوتاهی از شروع جنگ نگذشته بود که لقب 'شکارچی تانک' را از آن خود کرد. او چندین تانک دشمن را با آرپی جی منهدم کرد. احمد بسیار نترس و شجاع بود، به قلب دشمن میتاخت و جلوی پیشروی تانکهای دشمن به سمت خرمشهر را میگرفت.»
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: شکارچی تانک خرمشهر چه کسی بود
کتاب «شب خاطره» در خود روایت فرماندهان و شاهدان عینی از جنگ را جای داده است. یکی از روایتهای خواندنی این کتاب مربوط است به خاطرهای از شهید صیاد شیرازی از درهای مخوف در کردستان.
«شب خاطره» عنوان برنامه و سنتی چندساله در حوزه هنری است که در آن، رزمندگان و شاهدان جنگ به دور هم جمع شده و به بیان خاطرات خود میپردازند. انتشارات سوره مهر اقدام به انتشار این سلسله جلسات در دو جلد کرده که در آن نام هنرمندان، شاعران و نویسندگان را هم میتوان در کنار نام فرماندهان جنگ و سربازان آن دوران دید. نگاه به جنگ از دید و روایت یک نویسنده و یا کارگردان شاید برای آنان که جنگ را درک نکرده و تنها خاطرات شبهای موشکباران را از دیگران شیندهاند، جذابیت دیگری داشته باشد.
خاطره ذیل روایتیست از شهید صیاد شیرازی
وقتی غائله بزرگ کردستان توسط گروهکهای ضد انقلاب در غرب کشور به اوج رسید، فرمانی از سوی امام رحمةالله علیه صادر شد که: «باید در مدت بیست و چهار ساعت این غائله ختم شود.» مردم به صحنه آمدند و ضد انقلاب پا به فرار گذاشت.
وقتی این فرمان صادر شد، من در پادگانی در اصفهان بودم، یک مرتبه دیدم اوضاع به هم ریخت و مردم جلوی پادگان تجمع کردند و گفتند: «ما را به کردستان بفرستید.»
اولین فرمان فرمانده کل قوا، آن هم در چهره یک روحانی معظم و ولیفقیه تا آن موقع بیسابقه بود. قبل از انقلاب، دوستان شک داشتند که آیا یک روحانی میتواند فرماندهی کند؟! آن موقع نمیشد این را ثابت کرد. ما هم جز همان علاقه و اعتقاد قلبی خودمان، چیز دیگری نداشتیم. پیش از این هنوز بدنه ارتش متزلزل بود و در مدیریت و سازماندهی مشکل داشتیم. این فرمان که صادر شد در پادگانها برو، بیا و جنب و جوش عجیب و بیسابقهای حاکم شد و هجوم یکباره مردم ما را غافلگیر کرد. مردم از ما میخواستند که فرمان امام هر چه زودتر اجرا شود و از ما گزارش کار و اطلاعات میخواستند.
فرمان و آمادهباش امام جدی بود، باید هر چه زودتر حرکت میکردیم. ولی دره پاوه از نظر رزمی، گنجایش یک گردان را هم برای عملیات نداشت، چه برسد به یک لشکر و تیپ.
با مردم قراری در محل چهارباغ گذاشتیم و اولین سخنرانی من در آنجا بود. گزارشی به مردم دادیم و آنها را به آرامش و صبر دعوت کردیم.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: خاطره شهید صیاد شیرازی از دره مخوف و توسل به امام زمان(عج)
شهید دریادار دوم تکاور ابوالفضل عباسی سال ۱۳۲۵ در روستای سامان توابع شهرستان ساوه متولد شد. او قبل از پیروزی انقلاب دوران آموزش تکاوری خود را در کشور انگلستان و در دانشکده کماندویی ببرهای سیاه گذراند و موفق به کسب درجه استادی در این دانشکده شد و در سال ۱۳۵۵ دوره عالی چتربازی را در دانشکده پیاده نیروی زمینی ارتش به پایان رساند.
وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی استاد تکاوران نیروی دریایی ارتش بود و نقش مهمی در دفاع 34 روزه از خرمشهر در روزهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران داشت.شهید دریادار دوم تکاور ابوالفضل جزو ده نفری بود که صدام برای سرشان جایزه گذاشته بود.
شب قبل عملیاتشان را در منطقه ماهشهر آبادان به خوبی انجام داده بودند و فردا ظهر وقت نماز خمپارهای پشت سر ابوالفضل عباسی فرود آمد. همرزمانش تکههای جدا شده از بدنش را همان جا که شهید شده بود دفن کردند و بقیه را فرستادند تهران. هنوز سنگری که در آن بود، کنار جاده ماهشهر – آبادان است و یک قبر بینام و نشان از تکههای جا ماندهاش.
شهید دریادار دوم تکاور ابوالفضل عباسی در 28 فروردین سال ۱۳۶۰ و در شهر آبادان بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
همسر شهید عباسی در یکی از برنامه های نیمه پنهان ماه حضور یافته و خاطرات خود را بازگو کرده است. این برنامه بارها از شبکه افق سیما پخش شده است.
موج رسا
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: یادی از تکاور خوش تیپ
شهید مهندس محمد جوان تندگویان در سپیده دم روز ۲۶ مرداد سال ۱۳۲۷ هجری شمسی پا به عرصه هستی نهاد. قدمش مایه برکت و خیر برای خانواده بود و وجودش روشنی بخش جانشان. قبل از اینکه به مدرسه برود، پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا کرد. پدرش از هواداران آیت الله «کاشانی» روحانی مبارز و مشهور نهضت ملی شدن نفت ایران بود. جواد در محیط ساده خانواده آموخت که معیار اصلی و هدف واقعی زندگی تجمل و رفاه نیست، بلکه غیر از مادیات، ارزشهای والاتر و برتر دیگری نیز وجود دارد. به همین دلیل در طول زندگی خود هیچ گاه اجازه نداد، وسیله برای او هدف شود.
شوق آموختن و علاقه به اینکه جواد بتواند خودش کتاب بخواند و خط بنویسد، باعث شد که پدر زودتر او را در دبستان نام نویسی کند. دبستان اسلامی که جواد درآن درس می خواند، از شهرت خاصی در خانی آباد برخوردار بود. مدیر و معلمان مدرسه به این کودک لاغر اندام اما با هوش که می توانست بیشتر آیات و سوره های کوچک قرآن را که از پدرش آموخته بود، بخواند؛ علاقه شدیدی داشتند و تا پایان دروه ابتدایی اجازه ندادند، خانواده اش او را از آن مدرسه به مدرسه دیگری منتقل کنند.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: غریب آشنا استاد شهید مهندس محمدجواد تندگویان
وداع رسانه ملی با یک جوانمرد
شهید داوود جوانمرد شهید مدافع حرم ثابت کرد که صداوسیما مکتبی، انقلابی و در خط جهاد است.
به گزارش راسخون به نقل ازروابط عمومی سیما ، سردار رادان رئيس مركز راهبردي ناجا در مراسم تشييع پيكر شهيد جوانمرد از كاركنان صدا و سيما كه در ماموريتي مستشاري در دفاع از حرم در سوريه به شهادت رسيد ضمن برشمردن سجاياي اخلاقي شهيد داوود جوانمرد،به تشريح حضور پرنقش آن شهيد در دوران دفاع مقدس در جبهههاي جنوب و غرب كشور پرداخت.
وي گفت: جانفشانيها و ايثارگريهاي شهيد جوانمرد در جبهههاي نبرد و بويژه اخيراً در جبهه سوريه ثابت كرد كه در رسانه ملي بچههاي مكتبي، انقلابي و در خط جهاد خدمت ميكنند.
وي همچنين افزود: شهيد داوود جوانمرد مانند خبرنگاران، و فيلمبرداران صداوسيما در جبهه كفر حضور پيدا كرد تا مظلوميت مردم ستمديده سوريه را به جهانيان نشان دهد.
پيكر پاك بسيجي شهيد داوود جوانمرد پيش از ظهر امروز در ميان غم و اندوه همكاران رسانه ملي از مقابل ساختمان شماره 4 معاونت فناوري و رسانههاي نوين تا مسجد بلال صداوسيما تشييع شد.
در اين مراسم جمعي از معاونان و مديران رسانه ملي و اصحاب رسانه حضور داشتند.
پيكر پاك شهيد مدافع حرم پس از طواف در صحن مسجد بلال و قبور شهداء گمنام تا مسير خيابان وليعصر(عج) تشييع و براي دفن در رديف 7 قطعه 40 شهداء در بهشت زهرا (س) در جوار مزار همرزمان قديمي شهيدش كه در دوران دفاع مقدس به شهادت رسيده بودند منتقل شد.
بسيجي شهيد داوود جوانمرد از همكاران رسمي سازمان شاغل در ادارهكل صداوتصوير معاونت فناوري و رسانههاي نوين بود كه 22 سال سابقه كار داشت .وي متاهل و از وي دو دختر به نامهاي زينب و صبورا به يادگار باقي مانده است.
همسر اين شهيد بزرگوار نيز از همكاران رسانه ملي است و در شبكه خبر صداوسيما خدمت مي كند.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: وداع رسانه ملی با یک جوانمرد
حدود 40 روز در عملیات حضور داشت تا اینکه بر اثر انفجار خمپاره و اصابت ترکش به پهلویش مجروح شد. وقتی که او را با قایق به عقب باز میگرداندند تا به اهواز منتقل کنند عراق منطقه را بمباران شیمیایی شدید میکند. به گزارش خبرنگار سرویس«فرهنگ حماسه» خبرگزاری دانشجویان ایران،(ایسنا) اگرچه بر روی خاطرات «حاج رضا تکمداش» و «ملیحه بختیاری» به دلیل کهولت سن غباری از فراموشی نشسته است اما این پدر و مادر هر جا که احساس میکردند نیاز به توضیح بیشتر در بیان خاطراتشان است حرفهای یکدیگر را تکمیل میکردند. آنها درباره فرزندشان عباس تکمداش به خبرنگار سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) میگویند: سال 1347 در شهر همدان متولد شد و فرزند اول خانودهای که چهار دختر و دو پسر دارد،است. عباس تا سال اول راهنمایی درس خواند و بعد از آن به دلیل آغاز جنگ تحمیلی ترک تحصیل کرد و به عضویت بسیج مسجد محل درآمد تا بتواند به جبهه اعزام شود. دورههای آموزشی را در بسیج و در مساجد «زینبیه»، «امام حسین(ع)» و «مهدیه» گذارند. فقط 14سال داشت که در سال 1361 برای اولین بار از طرف سپاه استان همدان و همراه «ابوالفضل زارعی» پسر خالهاش به غرب کشور و منطقه عملیاتی «چنگوله» رفت. عباس در آن زمان تخریبچی بود و چهارماه در جبهه ماند.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: دوئل با تانکگفتوگو با والدین شهید عباس تکمداش
جنگ ایران و آمریکا در خلیج فارس
سرانجام در تاریخ ۱۶/۷/۶۶ سه فروند هلى کوپتر MH6 آمریکایى که جزو نیروى ویژه ۱۶۰ آمریکا بودند با چهار فروند قایق ایرانى در جنوب غربى جزیره فارسى رودر رو شدند. در جریان این عملیات شهادت طلبانه،پس از آن که یک فروند هلیکوپتر آمریکایى توسط شهید “محمدیها ” سرنگون گردید…
درگیری در خلیج فارس و گسترش آن با حملات عراق به پایانه های نفتی ایران در جزیرهی خارک در سال ۶۳ و سپس حمله به نفتکشها و کشتیهای ایران در سالهای بعد، برپایه این تحلیل انجام گرفت که ایران، مادامی که قادر به تولید و فروش نفت و سپس تهیهی سلاح باشد، به جنگ ادامه خواهد داد. بنابراین قطع صدور نفت ایران هسته مرکزی تلاش های عراق را تشکیل میداد.
مسوولان جمهورى اسلامى ایران در نوروز ۱۳۶۵، این سال را “سال تعین سرنوشت جنگ ” نام نهادند. گر چه اجراى عملیات کربلاى ۵ در این سال بود که ابرقدرتها ناچار به تصمیم گیری در پایان دادن به جنگ ایران و عراق شدند اما در حقیقت سرنوشت نهایى دفاع مقدس در سال ۱۳۶۶ مشخص گردید.
در این سال حامیان منطقه هاى و بین المللى عراق به این نتیجه قطعى دست یافتند که ارتش عراق نه تنها براى تداوم جنگ فرسایشى در جهت محدود ساختن نهضت اسلامى ایران قابل اعتماد نیست، بلکه حتى توانایى حفظ دولت لائیک بعثى را هم در برابر تهاجمات غیرمعمول “بسیجیان تکبیرگوى ایران ” ندارد. از همین رو تلاش ابرقدرتهاى شرق و غرب در قالب “سازمان ملل متحد ” و “شوراى امنیت ” براى پایان دادن به این جنگ با حداقل نتیجه مورد قبول ابرقدرتها – یعنى جنگى بدون برنده – آغاز شد و اوج این تلاش با تصویب قطعنامه ۵۹۸ و آغاز عملیات اسکورت نفتکشهاى کویتى آشکار گردید.
نتیجه طبیعى اسکورت نفتکشهاى کویت، تامین امنیت صادرات نفتى عراق بود، چرا که کویت یکى از اصلىترین و موثرترین متحدین عراق محسوب مىشود و جانبدارى از کویت در حقیقت حمایت و پشتیبانى از عراق بود.
به این ترتیب جمهورى اسلامى، عملیات اسکورت نفتکشها را اعلام جنگ غیررسمى آمریکا به ایران درخلیج فارس دانست و نیروى دریایى سپاه پاسداران و ارتش جمهورى اسلامى مأموریت مقابله به مثل با آمریکا در خلیج فارس را بر عهده گرفتند.
جنگ اول نفتکشها حدود هشتاد روز به طول انجامید و در نهایت با عقبنشینى آمریکا از مواضعش پایان گرفت.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: جنگ ایران و آمریکا در خلیج فارس
جنگ ایران و عراق
زمینی چینی عراق برای تجاوز به ایران:
فرماندهان صدام از جلسات حمله به ایران میگویند
ازجمله اسناد مهم اثبات کنندهی برنامهریزیها و طرحریزیهای قبلی عراق برای تجاوز به ایران، اطلاع از جلسات آمادگی برای آغاز جنگ در ارتش عراق است. در این جلسات – که در فاصلهی چند ماه مانده به تهاجم گسترده عراق به ایران برگزار شده- برخی فرماندهان نظامی ارشد عراق حضور داشته و از نزدیک شاهد تصمیمگیری در خصوص حمله نظامی به ایران بودهاند. این فرماندهان پس از حملهی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، گفتوگوهایی با کوین وودز، ویلیامسون مورای و … انجام دادهاند که در کتابی با عنوان فرماندهان صدام گردآوری شده است. این کتاب اطلاعات مفیدی را در خصوص نحوهی نگرش فرماندهان صدام به جنگ هشتساله با ایران ارائه میکند. یکی از مباحثی که در خلال این گفتوگوها دیده میشود، اشاره به جلساتی است که در آنها توسل به ابزار نظامی بهمنظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی مورد توجه صدام و فرماندهان بوده است.
دربخشی از گفتوگوی کوین وودز و ویلیامسون مورای با سپهبد رعد مجید رشید حمدانی[۱]، وودز نظر وی را در خصوص جیش الشعبی جویا میشود و حمدانی اشارهای به وقوع انقلاب در ایران و خطرات این انقلاب برای نظام سکولار عراق از منظر رهبران این کشور و بهخصوص صدام میکند. وی سپس زمینهسازی برای جنگ با ایران را در جلسات متعدد حزب بعث به نحو زیر ترسیم میکند:
دولت عراق تصمیم گرفت دست به جنگی پیشگیرانه بزند. البته، جامعه جهانی نیز بهنوعی از این جنگ حمایت میکرد. تصور ما این بود که اگر نیروهای عراقی بتوانند ۱۵ تا ۲۰ کیلومتر در خاک ایران پیشروی کنند، نیروهای سپاه پاسداران از پایتخت به طرف مرزها میآیند تا با ما مقابله کنند و این فرصتی را برای گروههای ضدانقلاب سکولار در پایتخت ایران فراهم میکند که بتواند زمام امور را به دست گرفته، دولتی سکولار تأسیس کنند. فکر میکردیم این جریان در هر صورت بیشتر از چهار تا شش هفته طول نمیکشد. در ۶ جولای ۱۹۸۰ م [۱۵ تیر۱۳۵۹ ش] تعدادی از افسران ارشد عراقی موضوع حمله [به ایران] را در جلسهای بررسی کردند. دو نفر از فرماندهان سیاسی عراق در این جلسه به صدام گفتند: ارتش عراق ۳۷ تیپ در اختیار دارد و اگر همه این تیپها به ایران حمله کنند، نیروی ذخیرهای را که لازم داریم از کجا تهیه کنیم؟ خطر عمدهای که ما را تهدید میکند این است که فرصت قابل توجهی را از دست میدهیم. صدام که نمیخواست قبول کند عراق نیروی ذخیره کافی در اختیار ندارد و این حرکت اشتباه است، پاسخ داد: مردم عراق نیروهای ذخیره اعلام نشده ما هستند. و به این ترتیب طرح تشکیل جیش الشعبی آغاز شد.»
ویلیامسون مورای نیز از حمدانی درخواست میکند «در مورد طرحریزیهای راهبردی [عراق] بین جولای ۱۹۸۰ [تیر ۱۳۵۹] تا تجاوز [این کشور به ایران] در سپتامبر [شهریور] همان سال توضیح» دهد و حمدانی پاسخ میگوید: «طرحریزیراهبردی [عراق] برای جنگ بر این فرضیه استوار بود که نیروهای عراقی میتوانند ظرف چهار تا شش هفته به پیروزی دست یابند و هیچ نیروی احتیاط خاصی نیز برای پشتیبانی از عملیاتهای نظامیشان لازم نیست. فکر میکردیم گروه شناسایی کوچکی به مرز اعزام میکنیم تا موقعیت دشمن و اهداف موردنظر را تعیین کند. سپس نیروی پیاده اقدام به پیشروی و اشغال مناطق مرزی کرده، پنج کیلومتر در خاک ایران پیش میرود و در عمق پنجکیلومتری از دو سوی مرز یعنی در منطقهای با عرض حداکثر ۱۰ کیلومتر مستقر میشود. قرار بود اگر ایرانیان مقاومت کردند، نیروهای زرهی عراق هم وارد عمل شوند و تا عمق ۱۰ تا ۲۰ کیلومتری خاک ایران پیشروی کنند. برای هریک از لشکرهای اصلی عراق هم شهر یا منطقهای تعیین شده بود که باید آن را اشغال میکرد. قرار بود کاری کنیم که نیروهای ایرانی در یک نقطه و در یک درگیری متمرکز شوند تا عوامل ضدانقلاب بتوانند وارد عمل شوند و با تسخیر تهران، حکومت [امام] خمینی را ساقط کنند. اما عراق در این مقطع چه چیزی به دست میآورد؟ نخست، صدام به پیروزی بزرگی دست مییافت و فرمانده بزرگی بهشمار میآمد. او در جایی خوانده بود که بزرگترین فرماندهان تاریخ کسانی هستند که در جنگها پیروز شدهاند. دوم، عراق در روند تحقق پیروزی نظامی میتوانست مناطقی را که در قرارداد ۱۹۷۵ م [۱۳۵۴ ش] الجزایر از دست داده بود بار دیگر به دست بیاورد. این مناطق و بهویژه مناطق کوچکی در امتداد مرزهای مورد مناقشه، حوزههای نفتی آبادان و شطالعرب [اروندرود] را واگذار کرده بودیم تا ایرانیان از حمایت کردهای عراقی دست بکشند[۲]. در قرارداد الجزایر، حق حاکمیت عراق به چالش کشیده شده بود.
اگر پیروزی [برای عراق] محقق میشد، وضع بهگونه دیگری میشد و این بار ایران چیزهایی را از دست میداد. تاریخ منازعه بین ایران و عراق بیانگر درگیری دو کشور همسایه است که [از نظر موقعیت جغرافیایی] یکی در مناطق مرتفع و دیگری در مناطق پست واقع شده است و عراق همواره به علت همین موقعیت جغرافیاییاش مورد تهاجم و تاختوتاز ایران قرار گرفته است[۳]. صدام که فکر میکرد [در این جنگ] با دستیابی به یک پیروزی بزرگ راهبردی و سیاسی به رهبر جهان عرب تبدیل میشود، در جنگی وارد شد که آمادگی لازم را برای آن نداشت. اگر طرح نظامی [حمله به ایران] در دانشگاه جنگ و دانشکده فرماندهی و ستاد عراق تدوین میشد، با طرحی که صدام اجرا کرد بسیار متفاوت بود. صدام در تجاوز به ایران اصول نظامی اولیه را نقض کرد. تا سال ۱۹۸۲ م [۱۳۶۱ ش] جنگ همه توان ما را تحلیل برده بود. جمعیت ایران سه برابر جمعیت عراق بود و بهراحتی میتوانست جنگی طولانی را اداره کند.
قرنها پیش از این، سون تزو ماهیت جنگ طولانی را در کتاب هنر جنگ توضیح داده است[۴]. صدام دچار خطای راهبردی بزرگی شد و بعدها فهمید که وجود نیروهای احتیاط [برای جنگ] بسیار لازم است.»
وودز سپس از حمدانی سؤال میکند که: از جولای ۱۹۸۰ م [تیر ۱۳۵۹ ش] که به فرماندهان عراقی گفته شد برای جنگ با ایران در آینده آماده شوند، چه کسانی در طرحریزی نظامی جزئیات حمله به ایران درگیر بودند؟ فقط خود صدام بود، یا فرماندهان سپاهها و لشکرها نیز در این کار نقش داشتند؟ این فرماندهان اصولاً شانس آن را داشتند که منطقه عملیات را ببینند، نظراتشان را ارائه دهند و در تصمیمگیریها شرکت کنند؟» و حمدانی به جلسۀ ۶ جولای ۱۹۸۰ اشاره کرده و پاسخ میدهد: «ژنرال شنشل که در آن زمان رئیس ستاد مشترک بود به همراه عوامل طرحریزیاش یکی از رویکردهای سیاسی جنگ را گرفتند و آن را به طرح نظامی تبدیل کردند. سلسلهمراتب فرماندهی [عراق] برای تصمیمگیری بهترتیب عبارت بودند از: شخص صدام، عدنان خیرالله، شنشل و اداره طرحریزی و عملیات. این فرایند تصمیمگیری به هدایت طرحریزی سیاسی جنگ مشهور بود. رئیس اداره طرحریزی ژنرال سهستارهای به نام عبدل الاسدی بود که دانشآموخته دانشگاههای انگلیس و فرمانده ممتازی بود. اما فرایند طرحریزی [این اداره] درست عکس طرحریزی متداول در ارتش بود و با آنچه ما در دانشگاه نظامی و دانشکده فرماندهی و ستاد میخواندیم نیز کاملاً فرق داشت.
در ادامه وودز از حمدانی میپرسد «فرماندهان سپاهها چه وقت در فرایند طرحریزی درگیر شدند؟» و حمدانی به جلسه ۶ جولای ۱۹۸۰ (۲ ماه و نیم پیش از تهاجم سراسری عراق به خاک ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹) اشاره کرده و میگوید: «در ۶ جولای [۱۵ تیر] جلسهای با شرکت فرماندهان سیاسی و نظامی سپاهها تشکیل شد و روز بعد نیز در مورد جنگ قریبالوقوع با ایران به ما خبر دادند و گفتند که هدف این جنگ، پیشگیری از حمله ایران و جلوگیری از توسعه اقدامات شیعیان برای ایجاد شورش در عراق است. همچنین به ما گفته شد که امنیت عراق بهشدت در خطر است و این تهدید بهگونهای است که عراق باید اقدام به حملهای پیشگیرانه کند.»
ادامه دارد …
پانوشتها
[۱].گفتوگو با سپهبد رعد مجید رشید حمدانی، گفت و گو کنندگان کوین ام. وودز،
ویلیامسون مورای و الیزابت ای. ناتان، ۶ تا ۷ نوامبر ۲۰۰۹ [۱۵ تا ۱۶ آبان
۱۳۸۸]، در کتاب جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام، نوشتهی کوین
ام. وودز و دیگران، ترجمه عبدالمجید حیدری، تهران: نشر مرز و بوم، ۱۳۹۳، صص
۱۱۳- ۹۷٫
[۲]. بر اساس قرارداد ۱۹۷۵ م الجزایر قرار بود مناقشه ارضی ایران و عراق بر سر مالکیت
شطالعرب [اروندرود] حلوفصل شود و دو طرف درگیر به حمایت از کردهای معارض
یکدیگر پایان دهند.
[۳]. تاریخ معاصر بیانگر آن است که ایران دستِکم در دو قرن اخیر نهتنها به هیچ
کشوری تجاوز نکرده، بارها مورد حمله دیگران قرار گرفته که آخرین آن تجاوز
عراق به ایران در شهریور ۱۳۵۹ بوده است؛ تجاوزی که با دلایلی واهی نظیر
آنچه حمدانی در این گفتوگو میگوید انجام شد ولی حقانیت ایران در این جنگ
نیز در سطح منطقهای و جهانی بر همگان ثابت شد.
[۴]. اشاره به این جمله سون تزو میکند که میگوید: “هیچ کشوری از جنگ طولانی سود نمیبرد.”
منبع: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: جنگ ایران و عراق
زمینهچینیهای عراق برای تجاوز به ایران (۲)
توجیه تجاوز با مفهوم حقوقی جنگ پیشگیرانه
از جمله اسناد مهم اثبات کنندهی برنامهریزیها و طرحریزیهای قبلی عراق برای تجاوز به ایران، اطلاع از جلسات آمادگی برای آغاز جنگ در ارتش عراق است. در این جلسات – که در فاصلهی چند ماه مانده به تهاجم گسترده عراق به ایران برگزار شده- برخی فرماندهان نظامی ارشد عراق حضور داشته و از نزدیک شاهد تصمیمگیری در خصوص حمله نظامی به ایران بودهاند. این فرماندهان پس از حملهی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، گفتوگوهایی با کوین وودز، ویلیامسون مورای و … انجام دادهاند که در کتابی با عنوان فرماندهان صدام گردآوری شده است. این کتاب اطلاعات مفیدی را در خصوص نحوهی نگرش فرماندهان صدام به جنگ هشتساله با ایران ارائه میکند. یکی از مباحثی که در خلال این گفتوگوها دیده میشود، اشاره به جلساتی است که در آنها توسل به ابزار نظامی بهمنظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی مورد توجه صدام و فرماندهان بوده است
در بخش اول این نوشته گفتگوی کوین وودز با رشید حمدانی درج گردید و در این بخش، قسمتهایی از دو گفتگوی دیگر با سرلشکر علاءالدین حسین مکی خمس و سپهبد محمدالعکبی که در آنها به جلسات هماهنگی برای تهاجم به ایران اشاره شده است آورده میشود.
در گفتگوی سرلشکر علاءالدین حسین مکی خمس با کوین وودز و ویلیامسون مورای [۵]، سرلشکر مکی به همایشی اشاره دارد که در آن پرسشی در خصوص میزان آمادگی نیروها برای حمله به ایران از فرماندهان پرسیده میشود. وی در این باره میگوید: ژنرال الخزرجی به من گفت که دو ماه پیش از آغاز جنگ در سال ۱۹۸۰ م [۱۳۵۹ ش] وزارت دفاع عراق همایشی برگزار کرده و از فرماندهان سپاهها و لشکرها و ازجمله خود ژنرال الخزرجی که در آن زمان فرمانده لشکر ۷ کوهستان بود برای شرکت در این همایش دعوت کرده بود. صدام در این همایش شرکت نداشت ولی ژنرال عدنان خیرالله وزیر دفاع، ژنرال شنشل [رئیس ستاد مشترک] و سپهبد جابر اسدی معاون عملیات ستاد مشترک در آن حضور داشتند. در این همایش، پرسشی درمورد میزان آمادگی ارتش برای جنگ مطرح شده بود. همه در مورد ایران، خطری که پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ م [۱۳۵۷ ش] در این کشور ما را تهدید میکرد و چگونگی دفاع در مقابل ایرانیان فکر میکردند و همه نگران وقوع جنگ بودند. ژنرال الخزرجی [در این همایش] گفته بود: اوضاع سیاسی بهگونهای است که فکر میکنم باید جنگ را شروع کنیم ولی برای آمادهسازی و آموزش نیروهایمان به دو سال زمان نیاز داریم. یک سال برای رساندن نیروها به سطحی از آمادگی که برای جنگ متعارف لازم است و یک سال هم برای سازماندهی مجدد ارتش و ارتقای ضوابط انضباطی آن. در سال دوم، میتوانیم بر امور آموزش، آماد مجدد و جنگافزار متمرکز شویم. حاضران در همایش گفته بودند که او نباید این حرفها را بگوید. پسازآن، ردههای بالاتر ژنرال الخزرجی به او دستور داده بودند که به واحد زیر امرش برود و آموزش نیروهایش را آغاز کند. در آن همایش هیچکس نگفت که به این فوریت قرار است جنگ با ایران را آغاز کنیم. بعدها ژنرال الخزرجی به من گفت که [همان وقت] از رادیو شنیده که جنگ شروع شده است.»
در گفتگوی کوین وودز با سپهبد دریایی عبید محمد الکعبی، وودز میگوید: «در مورد طرحریزی جنگی عراق در تابستان ۱۹۸۰ (۱۳۵۹) با سه ژنرال عراقی دیگر –حمدانی، طرفه و مکی- نیز گفتوگو کردیم. آنها به جلسهای در جولای ۱۹۸۰ (تیر ۱۳۵۹ ش) اشاره کردند که در آن درباره احتمال وقوع جنگ با ایران بحث شده بود. آن طور که آنها میگفتند نمایندگانی از همه شاخههای نیروهای نظامی عراق در این جلسه حضور داشتهاند. نیروی دریایی هم در این جلسه نمایندهای داشت؟» و کعبی جواب میدهد: «وقتی جنگ آغاز شد، رئیس اداره آموزش نیروی دریایی بودم و چند ماه بعد هم معاون عملیات این نیرو شدم. زمانی که فرمانده [نیروی دریایی] بودم بحثهایی در مورد احتمال جنگ بین ایران و عراق وجود داشت و من هم در آن زمان در این بحثها شرکت میکردم. جلسهای که به آن اشاره میکنید در اداره طرحریزی وزارت دفاع برگزار شد و افسران زیادی از نیروهای نظامی سهگانه عراق در آن شرکت داشتند[۶].»
تحلیل
یکی از مهمترین سؤالات در خصوص جنگ عراق و ایران دلایل شروع این جنگ و نیز مشخص کردن طرف متجاوز است. شکلگیری زمینهها و مجموعه عواملی که امکان وقوع جنگ را فراهم ساخت، به دلیل ابعاد و نتایج نظامی، سیاسی و حقوقی آن، همواره بهعنوان یکی از جدیترین مباحثی بوده است که از زمان وقوع جنگ و پسازآن مورد بحث و بررسی قرار داشته و خواهد داشت. طبیعتاً بدون توصیف و تشریح اوضاع حاکم بر ایران انقلابی پس از سقوط شاه و التهاب و نگرانیهای موجود در مورد نتایج و تأثیرات ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه و سپس کالبدشکافی دلایل عراق برای تجاوز به ایران، نمیتوان به درک درستی در این زمینه دست یافت.
عراقیها در توضیح علل شروع جنگ بر مفهوم حقوقی پیشگیری تأکید میکنند و در اظهارات خود بدون آنکه دلایل روشن و درستی ارائه نمایند، میگویند پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برابر وضعیتی قرار داشتند که «بهجز مقاومت و برخورد با تجاوزگری راهی برای حفظ کشور خود نداشتند.» در نهمین کنگره حزب بعث –که برای نخستین بار مباحث آن در مورد جنگ ایران و عراق منتشر شد- تأکید میشود که «در برابر رهبران عراق تنها اختیار یک راه وجود داشت یا مقاومت و یا جلوگیری از تجاوزات دشمن و یا اینکه تسلیم شدن به برنامههای (امام) خمینی.» همچنین مجید خدوری عراقی الاصل مقیم آمریکا، در کتاب خود، در توجیه علل تجاوز به ایران مینویسد: «عراق در موقعیتی قرار داشت که ناگزیر شد برای دفاع از خود دست به اقدام بزند.» وی در عین حال به دلیل اینکه چنین ادعایی فاقد مبانی حقوقی روشن میباشد، اضافه میکند: «البته مناسب بود که عراق به شورای امنیت متوسل میشد و خود رأساً دست به کار نمیشد.»
با توجه به این گفتوگوها و موارد مشابه این از سوی رهبران حزب بعث و فرماندهان عراقی در طول جنگ، بایستی به این نکته توجه داشت که وجود اختلاف مرزی و ارضی میان ایران و عراق –که با انعقاد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر حلوفصل شده بود- و حتی وقوع تشنج مجدد میان دو کشور –که مبانی و راهحلهای رفع اختلافات در قرارداد الجزایر تعیین شده بود- بهتنهایی نمیتوانست انگیزه و علت اصلی تجاوز عراق به ایران باشد، زیرا پیش از این، دو کشور ایران و عراق در اوضاع بسیار حادتری قرار داشتند که هرگز به یک جنگ تمامعیار متوسل نشدهاند. مهمتر آنکه ایران به دلیل وضعیت انقلابی و منازعات داخلی-که بهطور طبیعی انقلابها پس از پیروزی درگیر آنها هستند- فرصت و امکان آن را نداشت که عراق را تحریک و یا مورد تهاجم قرار دهد. در حقیقت شروع جنگ از جانب رژیم عراق به دلیل وقوع انقلاب در ایران و در نتیجه تلاش عراق برای سرنگونی رژیم تازه استقرار یافتهی جمهوری اسلامی، و فقدان توان نظامی جمهوری اسلامی برای بازدارندگی دشمن بوده است.
پانوشتها:
[۵]. گفت و گو با سرلشکر علاءالدین حسین مکی خمس، گفت و گو کنندگان کوین ام. وودز، ویلیامسون مورای و الیزابت ای. ناتان، ۱۱ نوامبر ۲۰۰۹ [۲۰ آبان ۱۳۸۸]، در کتاب جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام، نوشتهی کوین ام. وودز و دیگران، ترجمه عبدالمجید حیدری، تهران: نشر مرز و بوم، ۱۳۹۳، صص ۲۱۰- ۲۰۸٫
[۶] گفت و گو با سپهبد دریایی عبید محمد الکعبی، گفت و گو کنندگان کوین ام. وودز، ویلیامسون مورای و الیزابت ای. ناتان، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹ [۲۱ آبان ۱۳۸۸]، در کتاب جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام، نوشتهی کوین ام. وودز و دیگران، ترجمه عبدالمجید حیدری، تهران: نشر مرز و بوم، ۱۳۹۳، صص ۲۷۶-۲۷۵٫
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: زمینهچینیهای عراق برای تجاوز به ایران (۲
خارک، جزیره استقامت (مروری کوتاه بر عملکرد پدافند هوایی در جزیره خارک)
خارک (خارگ) یا جزیره خارک، دارای اهمیت فراوان اقتصادی وموقعیت خاص در جهان از نظر صدور نفت میباشد. این جزیره در ۳۸ کیلومتری ساحل ایران (بندر گناوه) در خلیج فارس و جزئی از استان بوشهر واز توابع شهرستان بوشهر محسوب میشود. شهر خارک به مرکزیت بخش خارک ۸۱۹۶ نفر جمعیت دارد. همچنین این جزیره در حدود ۵۷ کیلومتری شمال غربی بوشهر و ۳۰ کیلومتری بندر ریگ واقع شده است. دارای هشت کیلومتر طول (شمال- جنوب) و چهار کیلومتر عرض میباشد. ارتفاع متوسط آن از سطح دریا حدود سه متر و از نظر موقعیت جغرافیایی در ۵۰ درجه و ۲۰ دقیقه طول شرقی و ۲۹ درجه و ۱۵ دقیقه عرض شمالی قرار دارد. خارک دارای تابستانهای گرم همراه با شرجی و رطوبت محلی و به ندرت بارندگی میباشد. طول دوره گرما در این جزیره حدود هشت ماه است. در اواخر پاییز، بهخصوص آذرماه بارانهای پاییزی شروع میشود که کیفیت هوا را بهبود میبخشد. زمستان جزیره کوتاه است.۱
جزیره خارک که پایانه اصلی فروش نفت ایران در زمان جنگ محسوب و روزی دو میلیون بشکه نفت از آنجا صادر میشد، ۹۰ درصد نیازهای ارزی ایران را تأمین میکرد، دائماً در معرض گزند و آسیب جنگندههای عراقی قرار داشت، اما پدافند هوایی قوی جمهوری اسلامی ایران مانعی در برابر آسیبدیدگی کامل این جزیره در برابر عراقیها و متحدان پشت پردهاش بود.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: خارک، جزیره استقامت (مروری کوتاه بر عملکرد پدافند هوایی در جزیره خارک
سرانجام در تاریخ ۱۶/۷/۶۶ سه فروند هلى کوپتر MH6 آمریکایى که جزو نیروى ویژه ۱۶۰ آمریکا بودند با چهار فروند قایق ایرانى در جنوب غربى جزیره فارسى رودر رو شدند. در جریان این عملیات شهادت طلبانه،پس از آن که یک فروند هلیکوپتر آمریکایى توسط شهید “محمدیها ” سرنگون گردید…
درگیری در خلیج فارس و گسترش آن با حملات عراق به پایانه های نفتی ایران در جزیرهی خارک در سال ۶۳ و سپس حمله به نفتکشها و کشتیهای ایران در سالهای بعد، برپایه این تحلیل انجام گرفت که ایران، مادامی که قادر به تولید و فروش نفت و سپس تهیهی سلاح باشد، به جنگ ادامه خواهد داد. بنابراین قطع صدور نفت ایران هسته مرکزی تلاش های عراق را تشکیل میداد.
مسوولان جمهورى اسلامى ایران در نوروز ۱۳۶۵، این سال را “سال تعین سرنوشت جنگ ” نام نهادند. گر چه اجراى عملیات کربلاى ۵ در این سال بود که ابرقدرتها ناچار به تصمیم گیری در پایان دادن به جنگ ایران و عراق شدند اما در حقیقت سرنوشت نهایى دفاع مقدس در سال ۱۳۶۶ مشخص گردید.
در این سال حامیان منطقه هاى و بین المللى عراق به این نتیجه قطعى دست یافتند که ارتش عراق نه تنها براى تداوم جنگ فرسایشى در جهت محدود ساختن نهضت اسلامى ایران قابل اعتماد نیست، بلکه حتى توانایى حفظ دولت لائیک بعثى را هم در برابر تهاجمات غیرمعمول “بسیجیان تکبیرگوى ایران ” ندارد. از همین رو تلاش ابرقدرتهاى شرق و غرب در قالب “سازمان ملل متحد ” و “شوراى امنیت ” براى پایان دادن به این جنگ با حداقل نتیجه مورد قبول ابرقدرتها – یعنى جنگى بدون برنده – آغاز شد و اوج این تلاش با تصویب قطعنامه ۵۹۸ و آغاز عملیات اسکورت نفتکشهاى کویتى آشکار گردید.
نتیجه طبیعى اسکورت نفتکشهاى کویت، تامین امنیت صادرات نفتى عراق بود، چرا که کویت یکى از اصلىترین و موثرترین متحدین عراق محسوب مىشود و جانبدارى از کویت در حقیقت حمایت و پشتیبانى از عراق بود.
به این ترتیب جمهورى اسلامى، عملیات اسکورت نفتکشها را اعلام جنگ غیررسمى آمریکا به ایران درخلیج فارس دانست و نیروى دریایى سپاه پاسداران و ارتش جمهورى اسلامى مأموریت مقابله به مثل با آمریکا در خلیج فارس را بر عهده گرفتند.
جنگ اول نفتکشها حدود هشتاد روز به طول انجامید و در نهایت با عقبنشینى آمریکا از مواضعش پایان گرفت.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: جنگ ایران و آمریکا در خلیج فارس
نیروی دریایی و حفاظت از خطوط مواصلاتی ایران
افتخار نیروی دریایی ارتش این است که مسئولیت خود را به بهترین شکل انجام داد فرمانده منطقه دوم دریایی بوشهر در زمان عملیات مروارید (۱۳۵۹) نیز با تقدیر از رشادتهای سربازان نیروی دریایی در ابتدای جنگ تحمیلی عنوان کرد: با شروع جنگ تحمیلی تمام اختلافها کنار گذاشته شد و همگی با فداکاری در آمادگی صددرصد و آماده انجام عملیات بودند. دریادار غلامعلی رزمجو همچنین گفت: یکی از افتخارات نیروی دریایی ارتش این است که مسئولیت حفظ و حراست از خلیجفارس را به عهده داشت و این مسئولیت را به بهترین شکل ممکن انجام داد. وی ادامه داد: تا روز ششم آذر ۵۹ بخش قابل توجهی از توان دریایی ارتش عراق از بین رفت و متاسفانه در روز هفتم آذر پس از انجام عملیات مروارید، ناوچه پیکان توسط موشکهای ناوچههای دشمن مورد هدف قرار گرفت که البته آن ناوچه عراقی بلافاصله توسط تیزپروازان ارتش ایران نابود شد. دریادار سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران معتقد است که عملیات مروارید ضمن وارد کردن ضربههای انسانی و اقتصادی بر پیکره دشمن، روح اعتماد به نفس و روحیه توانمندی و غرور را در کالبد نیروهای مسلح ایران دمید. در پایان اطلاعیه شماره ۳۲۰ ستاد مشترک ارتش که در هفتم آذرماه سال ۱۳۵۹ منتشر شده بود، پس از ذکر خسارات وارد شده به ارتش عراق آمده است: « ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران ضمن تقدیر از فرد فرد پرسنل رزمنده و با کفایت نیروی دریایی و هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، که با هماهنگی کامل عملیات مزبور را با پیروزی صددرصد پایان دادند، موفقیت لشکریان اسلام را به ملت مسلمان و مبارز ایران تبریک میگوید.» گفت وگو با امیردریادار کوچکى در دفاع هشت ساله روزهاى به یادماندنى بسیارى وجوددارد که هریک به نام فرد و یا گروه خاصى در تاریخ ثبت شده است. هفتم آذر روزى است که نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى بیش از دو سوم ظرفیت نیروى دریایى دشمن را منهدم کرد و صفحه زرینى درتاریخ جنگهاى دریایى از خود به یادگار نهاد. امیر دریادار سجاد کوچکى فرمانده نیروى دریایى ارتش به همین مناسبت ضمن گفت و گویى ابعاد این حادثه تاریخى را که عملیات مروارید نام گرفته بازگو نموده اند که مى خوانید: عملیات مروارید چگونه شکل گرفت؟ عملیات مروارید در راستاى تکمیل عملیاتهاى «اشکان» و «شهید صفرى» و با هدف انهدام و پاکسازى سکوهاى نفتى البکر و الامیه صورت گرفت. در این عملیات نیروى رزمى ۴۲۱ متشکل از ناوچه قهرمان پیکان، ناوچه هاى موشک انداز گرز و فلاخن، یدک کش دلیر و بالگردهاى نیروى دریایى با ازخود گذشتگى بیش از پیش و تحت پشتیبانى تیزپروازان نیروى هوایى مأموریت خویش را به انجام رسانیدند و در این راستا چندین شناور سطحى دشمن را به قعر آبهاى نیلگون خلیج همیشه فارس فرستادند و خسارات جبران ناپذیرى را بر پیکره نیروهاى بعثى وارد آوردند و حماسه جاوید ناوچه پیکان را به یادگار نهادند. این عملیات ازنظر راهبردى چه تأثیرى بر جنگ داشت و سایر نتایج و پیامدهاى آن براى جمهورى اسلامى ایران چه بود؟ ترمینالهاى نفتى البکر و الامیه ازنظر استراتژیک از اهمیت فوق العاده اى برخوردار بودند و نیروى دریایى نیز به منظور سیادت دریایى مصمم بود تا از این دو منطقه راهبردى به عنوان سرپل و پستهاى دیده بانى استفاده نماید و با دراختیارگرفتن سکوهاى نفتى مزبور کنترل کامل یگانهاى رزمى سطحى، هوایى و تجارى عبورى دشمن از بنادر ام القصر و بندر نفتى فاو را دراختیار گیرد. از اهداف دیگر این طرح مى توان از دیده بانى، غافلگیرى و کشاندن یگانهاى رزمى دشمن به دریا را نام برد که نهایتاً منجر به انهدام بخشى اعظمى از نیروى دریایى عراق و زمینگیرشدن باقیمانده آن نیرو شد. به گونه اى که تا پایان جنگ حضور کمرنگ نیروى دریایى عراق در منطقه محسوس بود. در خاتمه این عملیات ضمن بستن بنادر وقطع خطوط مواصلاتى دشمن، بنادر جنوبى کشور تا آخرین روز جنگ باز بوده و به فعالیت اقتصادى خود ادامه داده و خطوط مواصلاتى خودى نیز در امنیت و حراست ناوگان خودى قرارگرفت. در شرایط امروز نیز شاهد تهدید از ناحیه دشمنان هستیم، به نظر شما میزان آمادگى ما براى مقابله با چنین تهدیداتى چه اندازه است؟ همانگونه که مطرح نمودید و به نظر تمام کسانى که داراى تجارب مؤثرى درروند امنیت دفاعى کشور مى باشند جدى ترین تهدیدات برعلیه منافع کشور، تهدیدات دریا پایه مى باشد. نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى ایران با شناخت ضرورت هاى دفاع استراتژیک و براساس راهبرد دفاع همه جانبه در دریا و سیاست بازدارندگى دریایى اقدام به افزایش قابلیت هاى بازدارندگى نموده است و حاصل آن افزایش ریسک پذیرى و پذیرش خسارات و تلفات سنگین براى کسانى است که قصد تعرض به این آب و خاک را دارند. نیروى دریایى از مزیت هاى فراوانى در دریا و سواحل به هم پیوسته در خلیج فارس و دریاى عمان با خورها و بنادرطبیعى و مصنوعى متعدد و ژئواستراتژى دفاعى ممتاز برخوردار بوده که به نداجا امکان تاخت هاى دریایى و تکهاى انهدامى در سراسر سواحل کشور و حفاظت از مرزهاى آبى را مى دهد و انجام رزمایش هاى مختلف نمایش توانمندى و اقتدار ارتش اسلام در مقابل چنین تهدیداتى مى باشد. در سال جارى دو رزمایش بسیار بزرگ و مهم یعنى رزمایش پیامبر اعظم(ص) و ضربت ذوالفقار انجام گرفت که در هردو آنها نیروى دریایى سهم بسزایى داشت و نقش مهمى ایفا نمود، لطفاً درمورد اهداف و نتایج این رزمایش ها مطالبى بیان فرمایید. برگزارى رزمایش بزرگ ضربت ذوالفقار و رزمایش هایى از این دست نشانه اقتدار جمهورى اسلامى ایران در سراسر پهنه جغرافیایى منطقه خلیج فارس و دریاى عمان مى باشد. ما نیز به تمام کشورهاى دوست و برادران مسلمان خود اعلام مى داریم که نظام جمهورى اسلامى ایران با استفاده از اقتدار خویش مى تواند امنیت منطقه استراتژیک خلیج فارس و تنگه هرمز را تأمین نماید و نیازى به حضور بیگانگان در خلیج فارس نمى باشد. از دیگر اهداف این رزمایش و سایر رزمایش ها مى توان به بالا نگه داشتن توان رزمى نیروهاى مسلح ارتش جمهورى اسلامى ایران و رساندن این نیروها به سطح مطلوبى از آمادگى و نیز آزمایش آخرین دستاوردهاى دفاعى و تسلیحاتى کشور و به کارگیرى جدیدترین تاکتیک هاى رزمى و دفاعى روز دنیا در صحنه نبرد براساس راهبرد دفاع همه جانبه در دریا و سیاست بازدارندگى دریایى اشاره کرد. به طورى که با حضور سریع و به موقع خود در شرایط بحرانى به دفاع از مرز و بوم میهن اسلامى پرداخته و اندیشه دست درازى به خاک این مرز و بوم به ذهن هیچ یک از دشمنان خطور نکند. یکى از تأکیدات رهبر معظم انقلاب ایجاد ابداعات، اختراعات و نوآورى ها در نیروهاى مسلح است. نیروى دریایى و جهاد خودکفایى این نیرو در این خصوص چه برنامه هایى را به انجام رسانده است؟ یکى از تأکیدات رهبر معظم انقلاب و فرماندهى کل قوا ایجاد ابداعات، اختراعات و نوآورى ها در نیروهاى مسلح است. در راستاى منویات فرماندهى معظم کل قوا، نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى ایران با شناخت کامل از نیازهاى اصلى کشور در دفاع از امنیت ملى و حریم آبى کشور و در راستاى دفاع همه جانبه در دریا با تکیه بر توان بالاى متخصصان و کارشناسان داخلى و همکارى با سازمان هاى پژوهشى و دانشگاهى و بخش هاى مختلف صنعت اقدام به ساخت ناوچه هاى موشک انداز تندرو نمود که هم اینک در ناوگان نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى ایران مشغول به انجام وظیفه مى باشند. همچنین ساخت شناورهاى سنگین و ناوشکن هاى مدرن در دست اقدام مى باشد که در آینده اى نزدیک بهره بردارى از آنان به عمل آمده و جهت صیانت از مرزهاى آبى کشور رهسپار دریاها خواهند گردید. ساخت زیردریایى با تناژهاى مختلف و براساس راهبردهاى دفاعى کشور از دیگر اقدامات نیروى دریایى در جهت نیل به خودکفایى و ارتقاى توان زیرسطحى به شمار مى رود و در واقع براساس اوامر فرماندهى معظم کل قوا نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى ایران رفتن به راه ناپیموده را آغاز نموده است.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: نیروی دریایی و حفاظت از خطوط مواصلاتی ایران
یکی از بزرگترین حماسههایی که نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس از خود به یادگار گذاشت عملیات مروارید بود که سالروز آن به نام روز نیروی دریایی ثبت شده است.
بنده (عبدالله هدایتی) به عنوان یک تکاور و یک عضو کوچک نیروی دریایی افتخار حضور در این عملیات را داشتم. عملیاتی که نتیجه آن از بین رفتن کامل نیروی دریایی رژیم بعث عراق بود و طی آن سکوهای نفتی البکر و الامیه عراق به طور کامل منهدم شد.
چند ماهی از جنگ تحمیلی میگذشت و ما در شهرهای آبادان و خرمشهر مستقر بودیم یک روز توسط فرمانده یکان عملیات ویژه از خط مقدم جبهه به پشت جبهه (بندر ماهشهر) فرا خوانده شدیم بدون اینکه از مقصد و هدف این احضار آگاه باشیم. ما را به منطقه دوم دریایی بوشهر اعزام کردند و پس از چند روز ما را به اطاق جنگ منطقه بردند. در این محل تمامی کروکیها و عکسهایی که از یک منطقه ناآشنا در آبهای عراق گرفته شده بود را به ما نشان دادند. ما به زودی متوجه شدیم که عکسهای به نمایش درآمده، مربوط به اسکلههای نفتی البکر و الامیه عراق است. بعضی از نقاط اسکله بر اثر بمباران تیزپروازان نیروی هوایی و ناوگان نیروی دریایی منهدم و حفرههای بزرگ در آن ایجاد شده بود که عبور از آن نقاط در شب، خطر سقوط به دریا را به همراه داشت.
فرمانده عملیات این موضوع را به ما یادآوری کرده و گفت: با تصرف و انهدام اسکلههای نفتی البکر و الامیه صادرات نفت عراق از خلیج فارس را از بین برده و شکست بزرگی به نیروی دریایی عراق وارد خواهیم کرد. پس از صدور دستور عملیاتی، از اعضای تیم هیچکس حق خروج از ساختمان اتاق جنگ را نداشت تا اینکه در نیمه شب با یک فروند یدککش، پس از بارگیری و سوار شدن به سوی شمال خلیج فارس (اروند) حرکت کردیم، تمامی سلاحهای موردنیاز و ۳۰۰۰ پوند سی فور خمیری(c4)، چاشنی، فتیله و ابزار آلات در شناور موردنظر مهیا بود. در طول مسیر توسط فرمانده اعلام شد هر پنج پوند سی فور را تبدیل به یک سی فور ۲۵/۲ کیلوگرمی نماییم. ما هم بلافاصله از دستور تبعیت کردیم و تمام ۳۰۰۰ پوند را به همین صورت آماده کرده و داخل کوله پشتیهای بزرگ گذاشته و در پاشنه یدککش مهار کردیم. بعد از چند ساعت به سکوی نفتی نوروز رسیدیم و پس از صرف شام رأس ساعت ۱۱ شب به سوی اروند و هدف پیشبینی شده حرکت کردیم؛ در تمام طول مسیر، تاریکی مطلق حکمفرما بود و فقط صفحه رادار و قطبنما بود که به وسیله نور سبز خوانده میشد. نفسها در سینه حبس شده بود، به مأموریت خودمان و به خطراتی که ممکن بود گریبانگیرمان شود فکر میکردیم که ناگهان فرمانده اعلام کرد ۵۰۰ متر به اسکله مانده است. در این فاصله، شهری بزرگ و خاموش در دریا در جلوی چشمانمان مشاهده کردیم. یدککش آرامآرام به اسکله نزدیک و نزدیکتر میشد. ناخدای یدککش به خوبی از وضعیت اسکله آگاهی نداشت و در نتیجه نمیدانست کجا باید پهلو بگیرد، و این باعث شد که در میان پلهای اسکله گیر کند، آب هم در حال مد بود و این باعث میشد که شناور نتواند از پلها خود را رها کند. خدایا چه سرنوشتی برای ما مقدور شده بود؛ ۳۰۰۰ پوند مواد منفجره در داخل یدککش بود و اگر یک نارنجک، تنها یک نارنجک به داخل یدککش انداخته میشد چه اتفاق هولناکی میافتاد. یدککش کاملاً گیر افتاده بود و ما از پایین به بالا نگاه میکردیم و منتظر بودیم که از سوی دشمن چه عکسالعملی بروز خواهد کرد. تا اینکه ناخدا با روشن کردن دو موتور یدککش و شکستن رادار و دکلهای یدککش خود را از اسکله جدا و اعلام کرد به علت نامناسب بودن وضعیت باید به طرف اسکله نوروز حرکت کنیم. چون محل مناسبی برای پیاده کردن ما وجود نداشت؛ به همین دلیل یدککش راه رفته را برگشت و از پیاده کردن ما منصرف شد. تعجب ما از این بود که چرا از سوی دشمن عکسالعملی ندیدیم؟ چرا دشمن از تحرکات ما آگاهی پیدا نکرد. به اسکله نوروز برگشتیم. ناوچه قهرمان پیکان به عنوان محافظ و اسکورت ما را همراهی میکرد. ناخدا همتی(شهید) فرمانده شجاع ناوچه به ما گفت: ناراحت نباشید فردا شب شما را با همین ناوچه بر روی اسکلههای البکر و الامیه پیاده میکنیم. ما خوشحال شدیم و وسایل خودمان را از یکدککش به داخل ناوچه انتقال دادیم و منتظر فردا شب شدیم. لحظه موعود فرا رسید؛ در تاریکی مطلق حرکت کردیم و ناوچه در یک ضلع مناسب پهلو گرفت. افراد تجسس پیاده شدند و طی یک تقسیم کار، بقیه نفرات مواد منفجره را از ناوچه به اسکله تخلیه کردند تا کار تخلیه زود تمام شود و ناوچه هرچه سریعتر از محل دور شود. با تیم تجسس باید ۱۲ نفر به همراه ۱۵۰۰ پوند مواد منفجره در اسکله پیاده میشدیم. بنده که جزو تیم تجسس بودم با فرمانده برای تجسس و پاکسازی اسکله پرداختیم. جالب است بدانید در همان شب اول افراد موجود در روی اسکله که اکثراًغیرنظامی بودند به وسیله شناورهای خودشان فرار را بر قرار ترجیح داده بودند و به نوعی البکر خالی از افراد دشمن بود. پاکسازی و پیاده شدن حدود ۴۵ دقیقه طول کشید؛ناوچه پیکان جهت پیاده کردن مابقی نفرات به سوی اسکله الامیه حرکت کرد. الامیه در پنج مایلی شمالی البکر و نزدیک به ساحل بود. آن شب تمام ۱۲ نفر با هوشیاری کامل در اطراف اسکله بیدار ماندیم و هرکس از مواضع خود محافظت میکرد.
در موقع پیاده شدن تیم دوم بر روی اسکله الامیه، ناخدا همتی اعلام کرده بود که در صفحه رادار خود چند شناور عراقی را که به سوی اسکله میآیند دیده است. به همین دلیل دستور داده بود افراد هرچه سریع تر پیاده و مواد منفجره را تخلیه کنند. چرا که ناوچه در معرض خطر بود. پس از جدا شدن پیکان از اسکله، جنگ سختی بین پیکان و ناوچههای اوزای عراقی در گرفت. جنگی که تاریکی مطلق دریا را به روشنایی روز تبدیل کرد. و پیکان یک تنه با چندین فروند ناوچه عراقی رودرو شد و توانست با حمله شجاعانه خود، سه فروند از آنها را به قعر دریا بفرستد؛ ما از این موضوع خوشحال بودیم که چنین پشتیبان شایستهای داریم.
صبح فردا فرا رسید، آخرین مراحل بازدید و پاکسازی از سکوها را انجام دادیم، قرار بود تا ساعت ۱۲ ظهر کار ما تمام شود و با ناوچه پیکان به طرف بوشهر حرکت کنیم. در چند مایلی اسکله، ناوچه موشکاندازی گشت میزد، ما فکر میکردیم که این همان ناوچه پیکان است؛ اما این یک ناوچه اژدر افکن دشمن بود، پیکان برای بارگیری مهمات و موشک به بوشهر رفته بود. تیم ما تمامی سکوهای نفتی را با مواد منفجره مسلح ساخته بود که درصورت لزوم و دستور فرمانده میتوانستیم همه را یکجا منفجر کنیم. سه ساعت از ظهر میگذشت، از ناوچه پیکان اثری نبود. از گرسنگی بیطاقت شده بودیم، غذای دشمن موجود بود ولی از قبل به ما گفته بودند که نباید از غذای دشمن استفاده کنیم، زیرا ممکن بود مسموم کرده باشند. با کمی تدبیر و تحمل به فکرمان رسید که میتوانیم از جیره غذایی قایقهای نجات خودمان استفاده کنیم. این کار را کردیم و مشکل گرسنگیمان برطرف شد. بالگرد هوادریا برای ما اعزام شده بود که غذا بیاورد؛ اما غذاهای بستهبندی شده که به طرف ما پرتاب میشد داخل آب میافتاد و بلافاصله طعمه کوسههای گرسنه میشد. زمان به سرعت میگذشت، تنها انتظار ما آمدن ناوچه پیکان بود تا بر روی آن سوار شویم و بمبها و مواد منفجره کار گذاشته شده روی اسکلهها را منفجر کنیم. حوالی ظهر در دو مایلی اسکله یک فروند اژدرافکن عراقی لنگر انداخته بود و به راحتی ما را میدید و ما هم بیهیچ ترس و وحشتی به کار خود مشغول بودیم. طبق قرار قبلی، ناوچه پیکان باید رأس ساعت ۱۲ ظهر میآمد و ما را سوار میکرد؛ ولی به علت برگشت ناوچه به بوشهر این کار به تأخیر افتاد و شب فرا رسید، غنایم زیادی جمعآوری کرده بودیم. در قسمت جنوبی اسکله به صورت دفاع دور تا دور منتظر ناوچه پیکان بودیم و راههای ورودی اسکله را به وسیله تلههای روشن شونده بسته بودیم تا اگر دشمن بخواهد به داخل سکوها بیاید ما متوجه شده و از خود دفاع کنیم. فرمانده با ما اتمام حجت کرده بود که اگر خدای ناکرده غافلگیر شدیم اجازه میدهیم که دشمن تا نزدیکترین محل مواد منفجره کارگذاری شده بیاید آنگاه با منفجر ساختن اسکلهها، خودمان را نیز فدای کشور و میهن عزیزمان خواهیم کرد. شب به نیمه خود رسید، ناگهان نگهبان پلهای ورودی اسکله که با آر.پی.جی ۷ منتظر دشمن بود خبر داد که یک فروند ناوچه به سمت سکوی نفتی نزدیک میشود، بلافاصله کلیه نفرات در محلهای مخصوص خود مستقر شدند. منتظر بودیم که ناوچه آنقدر نزدیک بیاید تا بتوانیم با سلاحهایی که در اختیار داشتیم آن را از بین ببریم. در فاصله پنجاه متری ناوچه کاملاً قابل رؤیت بود وگنبد کروی شکل آن نشان از ناوچه پیکان میداد، آری ناوچه همیشه قهرمان پیکان بود که آرامآرام به سمت یاران خسته اما پایدار خود میآمد، اشک شوق در چشمان بچهها نمایان شد. ناوچه بلافاصله پهلو گرفت و نیروها سوار ناوچه شدند تنها دو نفر از تکاوران بر روی اسکله ماندند تا فردا صبح اسکله نفتی را به آتش بکشند و با بالگرد به سمت سکوی نوروز بروند.
ناوچه پیکان پس از سوار کردن تکاوران مستقر در سکوی نفتی البکر، به سوی سکوی الامیه حرکت کرد و آنجا هم به همین منوال دو نفر ماندند و بقیه سوار شدند. ناوچه بین دو سکوی نفتی مستقر شد تا فردا صبح شاهد شکست ذلتباری برای صدام حسین و افتخار و پیروزی بزرگی برای دریادلان و ملت قهرمان ایران باشیم.
صبح روز بعد صدای بالگردی به گوش رسید، خودی بود، طبق هماهنگی قبلی، ابتدا به سوی اسکله نفتی الامیه رفت و افراد مانده بر روی آن را هلیبرن کرد و از آنجا به سمت اسکله البکر آمد در هنگام برگشت به سمت البکر صدای انفجار و دنیایی از آتش و دود به هوا برخاست، در اسکله البکر نیز همین اتفاق افتاد، فیلمبردار نیروی دریایی که نزد ما حضور داشت موفق شد صحنههایی از این انفجار را فیلمبرداری کند. بعد از انجام انفجارهای موفقیتآمیز اسکلههای البکر و الامیه، ناوچه پیکان قهرمانانه به طرف سکوی نفتی نوروز حرکت کرد و در آنجا پس از استراحتی کوتاه، با شادی و سرور و عرض شادباش و تبریک به همدیگر به سمت پایگاه بوشهر حرکت کردیم. تا اینجا مرحله اول عملیات مروارید بود.
مرحله دوم عملیات مروارید از آنجایی شروع شد که ۱۶ نفر از ما را به اتاق جنگ احضار کردند، پس از صدور اوامر و دستورات عملیاتی هیچکس حق خروج از ساختمان را نداشت. فرمانده عملیات گفت اگر ما سکوی نفتی البکر را تصرف و از آن پدافند کنیم میتوانیم ارتش بعثی عراق را نسبت به خروج از خرمشهر تحت فشار قرار دهیم. ما نسبت به اجرای این طرح بسیار خوشحال شدیم. نفرات میبایستی با دو فروند ناوچه و یک فروند بالگرد وارد عمل میشدند. بار دیگر ناوچه قهرمان پیکان به همراه ناوچه جوشن برای این مأموریت انتخاب شده و قرار شد تکاوران انتخاب شده با بالگرد وارد سکوی البکر شوند، ناوچه پیکان از بالگرد محافظت کند و ناوچه جوشن پشتیبان ناوچه پیکان باشد. مرحله دوم عملیات آغاز شد. رأس ساعت ۱۱ صبح نفرات وارد سکوی نفتی البکر شدند. بعد از پیاده کردن نفرات و برگشت بالگرد مشاهده کردیم که تعدادی عراقی در روی سکوی البکر مستقر هستند و دو فروند ناوچه در ضلع شمالی آن پهلو گرفتهاند. بعد از چند دقیقه مشاهده کردیم یک فروند میگ عراقی بر فراز سکو در حال پرواز است؛ در همین حال بود که تیراندازی شروع شد و ما از ضلع جنوبی با دشمن وارد جنگ رودررو شدیم. بعد از حدود یک ساعت درگیری، یک نفر از نیروهای عراقی به هلاکت رسید و بقیه آنها ناچار به تسلیم شدند. اسراء را دستگیر و آنها را خلع سلاح کردیم و با طناب دست و پای آنها را بستیم، و این خبر را فوراً به ناوچه پیکان ارسال کردیم، پیکان پس از دریافت پیام بلافاصله به سمت ما آمد و اسیران را به داخل آن انتقال دادیم. در دهانه خورعبدالله ناوچه موشکانداز اوزا کمین کرده و منتظر بود که به محض جدا شدن پیکان، آن را مورد هدف قرار دهد. اما پیکان چون از این موضوع مطلع شد از اسکله جدا نشد، تا اینکه از نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران درخواست کمک شد. هواپیماهای نیروی هوایی سریعاً وارد عمل شدند و مواضع دشمن را در دهانه خور عبدالله و ضلع جنوبی آن بمباران و خبر انهدام ناوچه عراقی را اعلام کردند. یک فروند ناوچه اوزای عراقی در رأسالبیشه عراق در کمین نیروهای ایرانی مانده بود که آن هم با شناسایی و شلیک موشک از طرف ناوچه پیکان به قعر دریا فرو رفت. در این مرحله بود که نیروی هوایی اعلام کرد که ناوچه پیکان میتواند از اسکله جدا شود. حوالی ساعت یک بعدازظهر بود، حدود یک ربع ساعت از جدا شدن پیکان از اسکله میگذشت. ناگهان ناخدا همتی، فرمانده ناوچه اعلام کرد نفرات هرچه سریعتر خود را داخل آب بیندازند؛ چون یک فروند اوزای عراقی بر روی ناوچه پیکان قفل موشکی کرده بود و هر آن ممکن بود موشک به ناوچه اصابت کند؛ در چنین شرایطی ناوچه هیچ کاری نمیتوانست انجام دهد. خدمه توپخانه ناوچه بلافاصله پشت مواضع خود مستقر شدند اما در همین گیرودار بود که یک فروند موشک به سینه ناوچه اصابت کرد، عدهای به داخل دریا پرتاب شدند، در همین هنگام دو موشک دیگر به سمت ناوچه شلیک شد که یک فروند آن به پاشنه و دیگری به وسط ناوچه اصابت کرد. بعد از دقایقی کوتاه ناوچه پیکان به همراه ۳۷ دلاور خود به قعر خلیج فارس فرو رفت اما تسلیم دشمن نشد. دو فروند قایق نجات از ناوچه به جا مانده بود، خود را به هرجانکندنی بود به آنها رساندیم؛ به همراه یک اسیر عراقی که پیش ما مانده بود زمینه امداد و نجات سایر دوستان را فراهم کردیم. در این حال مشاهده کردیم ناوچهای که پیکان را مورد هدف قرار داده بود به طرف ما میآید. سرباز اسیر عراقی با مشاهده این موضوع بسیار خوشحال شد و خنده بر لبانش نقش بست، این موضوع موجب ناراحتی ما شد و من به اتفاق دوستم تصمیم گرفتیم او را بکشیم. چون مطمئن بودیم اگر به دست دشمن اسیر بشویم او در کشتن و از بین بردن ما تردید نخواهد کرد. در حال تصمیمگیری برای کشتن او بودیم که ناگهان با حمله یک فروند هواپیمای جنگی از نوع فانتوم خودی روبهرو شدیم که به قصد نابود کردن ناوچه اوزا و تجهیزات نظامی دشمن وارد عمل شده بود. او بار اول ناوچه را مورد هدف قرار داد ولی موشک هواپیما به هدف اصابت نکرد. اما در مرحله بعدی، خلبان ایرانی چنان با دقت و شجاعت تمام، ناوچه اوزا را مورد هدف قرار داد که کوهی از دود و آتش به هوا برخاست به طوری که بنده تاکنون در هیچ فیلم جنگی نمونه آن انفجار را به چشم ندیدهام. ناوچه اوزای عراقی در دریا غرق شد، با این رویداد مسرت بخش ما نیز از تصمیم خود مبنی بر کشتن اسیر عراقی صرفنظر کردیم و قایق نجات را نزدیک زخمیهایی که در داخل آب جا مانده بودند آوردیم و تمامی آنها را به داخل آن انتقال دادیم. چند ساعتی به همین منوال گذشت، هیچ تماسی با پایگاه خودمان نداشتیم اما از آنجایی که دست عنایت حضرت حق با ما یار بود، ناگهان مشاهده کردیم که یک فروند بالگرد هوا دریا متعلق به پایگاه خودمان در آسمان پدیدار شد و اقدام به کمکرسانی و امداد و نجات بازماندگان کرد، عملیات جمعآوری بازماندگان با موفقیت به اتمام رسید اما شادی این نجات با شهادت دو تن از همرزمانمان در داخل بالگرد به علت شدت جراحات وارده به تلخی گرایید. ما را فوراً به بیمارستان نیروگاه اتمی بوشهر منتقل کردند و بچهها را بستری و زمینه مداوای آنها را فراهم ساختند، با این وصف، مرحله دوم عملیات مروارید به اتمام رسید، عملیاتی که ضربات مهلکی بر ماشین جنگی دشمن وارد ساخت و نیروی دریایی رژیم بعثی عراق را به کل منهدم ساخت به طوری که تا پایان جنگ تحمیلی نتوانست سر بلند کند. در اینجا به روان پاک شهیدان نیروی دریایی خصوصاً شهدای ناوچه پیکان و عملیات مروارید درود میفرستیم، و از خدای متعال آرزوی علو درجات برای آنها داریم. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
نویسنده: عبدالله هدایتی
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: عملیات مروارید، حماسه جاودان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با انجام «عملیات انتقام» در فاصله ۲ ساعت پس از آغاز رسمی جنگ تحمیلی، رؤیای سیادت صدام بر ایران و خلیج فارس را به کابوسی آشفته مبدل ساخت.
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران اولین پاسخ دندانشکن خود را ۲ ساعت پس از اعلان جنگ رسمی و تجاوز رژیم بعثی-صهیونیستی صدام به حریم جمهوری اسلامی ایران داد.
رژیم بعثی-صهیونیستی صدام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با هدف مهار موج ناشی از گسترش تفکر اسلامی در کشور عراق، منطقه غرب آسیا و بلکه سراسر دنیا، با این تصور که انقلاب در ایران سبب نابسامانی و بروز تداخل در نظام مدیریت کشور شده است و نیز این برآورد که اکثر مسئولین جمهوری اسلامی -که عمدتاً هم از قشر روحانی هستند- از کشورداری، روابط بینالملل و الزامات نظام بینالمللی بی اطلاعند؛ بار دیگر رؤیای سیادت مطلق در منطقه خلیج فارس و بلعیدن بخشهایی از ایران ازجمله مهمترین آن یعنی استان خوزستان را در سر پروراند.
ارتش بعثی-صهیونیستی صدام، از اواخر اسفندماه سال ۱۳۵۷ تا آخرین روز شهریورماه سال ۱۳۵۹، ۶۳۶ بار از طرق دریایی، زمینی و هوایی با بمباران تأسیسات صنعتی، مناطق مسکونی، مراکز اقتصادی کشور، اجرای آتش سنگین توپخانه، اقدام به ایجاد درگیری با یگانهای مرزبانی ژاندارمری، ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از طریق تیراندازی، حملات موشکی، غارت احشام، کشتار و به اسارت بردن روستاییان و عشایر مرزنشین و تکرار روزافزون این موارد، اقدام به تجاوز علیه مرزهای کشورمان کرد.
سرانجام در روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ مرکز عملیات در اتاق جنگ وزارت دفاع عراق، دستور حمله رسمی و اشغال ایران را با اسم رمز «یَومْ الرَعدِ» صادر کرد و ۱۹۲ فروند جنگنده اهداف متعددی را در حوالی نوار مرزی مشترک و عمق حریم هوایی جمهوری اسلامی ایران بمباران کردند.
در ساعت ۱۳:۴۵ فرودگاه بینالمللی اهواز مورد هدف حملات هوایی میگهای عراقی قرار گرفت؛ دقایقی بعد نیز چندین فرودگاه و پایگاه هوایی دیگر آماج بمباران هواپیماهای دشمن بعثی قرار گرفتند.
ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از جمعبندی وضعیت موجود، دستور مقابله و دفاع از میهن اسلامی را به نیروهای دریایی، زمینی و هوایی ابلاغ کرد.
طرح عملیاتی «البرز» که از مدتها پیش توسط نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تهیه شده و به تصویب ستاد مشترک نیز رسیده بود، فوراً تبدیل به دستور و به کلیه پایگاههای هوایی ابلاغ شد.
با توجه به تقدم اجرای مأموریت در این عملیات، اولویت نخست به پایگاه هوایی ششم شکاری بوشهر و سپس به پایگاه هوایی سوم شکاری «شهید نوژه» همدان داده شد.
مطابق دستور، دو گروه پروازی «البرز» و «آلفارد» در پایگاههای هوایی ششم شکاری بوشهر و سوم شکاری «شهید نوژه» همدان تشکیل شد؛ برنامه پرواز تهیه شد؛ خلبانان انتخاب شدند و پس از مرور برنامه و انجام چکهای پیش از پرواز، آماده انتقام از مزدوران آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه شدند.
ابتدا در ساعت ۱۶:۳۰ چهار فروند جنگنده شناسایی-رزمی فانتوم «RF4» آسمان بوشهر را به سوی پایگاه هوایی «شعیبیه» واقع در استان بصره ترک کردند؛ آنان پس از مدت کوتاهی وارد آسمان عراق شدند؛ از پادگانهای «أُمُ القصر» و «ناصریه» گذشتند و به هدف تعیین شده رسیدند.
جنگندههای شماره یک، ۲ و سه روی اهداف خود شیرجه رفتند و با رها کردن بمبهای ۱۰۰۰ پوندی روی اهداف، آنان را منهدم کردند؛ اما جنگنده شماره چهار به علت دود شدید ناشی از بمباران همرزمانش به سختی هدفی را یافته و آن را با ریختن چندین بمب منهدم کرد.
پس از اجرای بمباران، آنان با گردش به سمت مخالف مسیر بازگشت به سوی پایگاه را در پیش گرفتند؛ همگی در پایگاه هوایی ششم بوشهر سالم به زمین نشستند و پس از نوشتن فرم صحت هواپیما، پیروزمندانه به سوی دیگر همرزمان خود در گروه پروازی «البرز» رفتند.
عراقیهای سرمست از غرور ناشی از توانایی بمباران عمق حریم ایران و بهویژه پایگاه هوایی یکم شکاری تهران، به هیچ عنوان تصور نمیکردند که پس از آن بمباران سنگین، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بتواند به سرعت یک عملیات تلافیجویانه را با آن همه دقت طرحریزی و بهطور موفقیتآمیزی اجرا کند؛ به همین علت جنگندههای پایگاه هوایی ششم بوشهر مأموریت محوله را بینقص انجام دادند و بدون مزاحمت همگی سالم به پایگاه بازگشتند.
در ساعت ۱۷:۲۵ دو فروند جنگنده رزمی-شناسایی «RF4» در قالب گروه پروازی «آلفارد» آسمان همدان را به سوی پایگاه هوایی «کوت» واقع در استان میسان عراق ترک کردند؛ آنان کار مشکلتری را نسبت به دیگر همرزمان خود در پایگاه هوایی ششم شکاری بوشهر داشتند؛ زیرا دشمن هوشیار شده بود و امکان استفاده از اصل غافلگیری برای خلبانان آن پایگاه کمتر وجود داشت.
هر دو جنگنده وارد آسمان عراق شدند و به سوی پایگاه هوایی کوت ادامه مسیر دادند.
آنان روی هدف قفل کردند و با ریختن بمبها بر روی هدف، مأموریت را به نحو احسن انجام دادند؛ ولی هنگام بازگشت، حادثهای در کمین بود؛ هواپیمای سروان صالحی و ستوان خالد حیدری مورد اصابت یک فروند موشک زمین به هوای پایگاه هوایی کوت قرار گرفت و خلبانانش به لقاءالله پیوستند.
پیکر مطهر آن دو شهید ۳۲ سال بعد در عملیات تفحص برونمرزی کشف و پس از انتقال به میهن اسلامیمان به آغوش گرم خانوادههایشان عودت داده شد.
این عملیات و عملیات «کمان ۹۹» –که در روز اول مهرماه سال ۱۳۵۹ با پرواز ۱۴۰ فروند هواپیما اجرا شد و تمام مراکز اقتصادی و نظامی عراق را در هم کوبید- همچون یک سیلی محکم بر صورت بعثیهای مست نشست و به آنان فهماند که جنگیدن با ملتی که پای همه ارزشهای انسانی، اسلامی و انقلابی ایستاده باشد، به آن آسانی که آنان میاندیشیدند، نیست؛ آنان دریافتند که در تله ابرقدرتها و جاهطلبی حاکم دیوانه خویش گیر افتادهاند و خروج از این وضعیت برایشان آسان نخواهد بود.
منبع: دفاع پرس
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسبها: «عملیات انتقام» رؤیای صدام را به کابوس تبدیل کرد